روزبه در روزگار ایران ساسانی
موقعیت ممتاز دهقانان و نیز تساهل نسبت به مسیحیان، دو مشخصّه دوران پادشاهی خسرو اول (531 تا 579 م.) و پادشاهی هرمزد فرزند خسرو انوشیروان است.
پادشاهی هرمزد یازده سال طول کشید. (از سال 579 تا 590 م.) خسرو انوشیروان از تقویت دهقانان و مسیحیان دو هدف عمده داشت. نخست تضعیف خانوادههای پرقدرت اعیان و دوم تضعیف روحانیان زردشتی. این دو گروه همواره با یکدیگر ارتباطی ویژه داشتند و به عنوان عامل تعیین کننده و تصمیمگیرنده در برکناری پادشاهی و نصب پادشاهی دیگر عمل میکردند. گرایش خسرو انوشیروان به دهقانان میتواند از خانواده مادری او که دهقان بودند نیز تأثیر پذیرد. (1) پیش از خسرو اول نیز تلاشی برای محدود کردن قدرت و اعمال اراده
1- طبری میگوید قباد کواد در سر راه خود به نزد خاقان در نیشابور با راهنمایی زرمهر فرزند سوخرا، قباد بانیواندخت دختر دهقان نیشابور ازدواج میکند. نگاه کنید به: نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها، ص 211 تا 212 و نیز، مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 240
فردوسی نیز گفتگوی قباد با دهقان را نقل کرده است. دهقان میگوید نژادش به فریدون میرسد:
ز دهقان بپرسید آنگه قباد که ای نیکبخت از که داری نژاد
بدو گفت کز آفریدونِ گرد که از تخم ضحاک شاهی ببرد
نگاه کنید به: شاهنامه فردوسی، به تصحیح رستم علی اوف مسکو، 1970 م. ج 8، ص 40 پادشاهی قباد، بیت 179 و 180
اخبار الطوال، ص 65
نکته قابل توجه این است که دینوری دهقان را اهل قریهای در نزدیکی اهواز و اصفهان میداند. بغدادی در ترجمه شاهنامه دختر را از خانواده دهقانی اهل اردستان در نزدیکی اصفهان معرفی میکند. فردوسی نیز دهقان را منطقهای نزدیک اهواز میداند.
1- تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ترجمه کریم کشاورز تهران: پیام، 1354 ص 85
1- ایران در زمان ساسانیان، ص 168 و 169
2- ر. گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر محمد معین تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355 ص 376
3- ولف، در فرهنگ شاهنامه خود دهقان را رئیس ده و مالک بزرگ زمین یا زمیندار بزرگ مطرحکرده است. نگاه کنید به: 1935،.، 406:
4- ا. ی. برتلس، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ترجمه یحیی آرین پور تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1346 ص 27 و 28
1- ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1366 ج 1، ص 193
2- داستان رستم و سهراب، مقدمه مینوی، ص 9
3- مجتبی مینوی، تاریخ و فرهنگ تهران: خوارزمی، 1352، ص 492
4- بحارالانوار، ج 41، ص 336 و نیز ج 40، ص 166 و 167
5- شاهنامه فردوسی، ج 8، ص 319، پادشاهی هرمزد
همیخواست هرمزد کزین هر سه مرد یکایک برآرد بناگاه گرد
همی بود زایشان دلش پرهراس که روزی شوند اندرو ناسپاس
بایزد گشسب آن زمان دست آخت به بیهوده بر بند و زندانش ساخت ...
6- 1-.،،):.. (، 4691،: 136
1- 1-،، 6891: 3) 1 (: 261
2- 2-،: 161
3- 3-.: 351
4- تاریخ ایرانیان و عربها، ص 388
1- کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی، تهران: دانشگاه تهران 1355 ص 44 تا 58
2- همان، ص 41
3- یادگار بزرگمهر، ترجمه دکتر ماهیار نوّابی
نگاه کنید به: ماهیار نوّابی، مجموعه مقالات، به کوشش محمود طاووسی شیراز، مؤسسه آسیایی ج 1، ص 306
ثعالبی انگیزه جستجوی برزویه را به گونهای دیگر ذکر میکند. مینویسد: در دربار انوشیروان 120 طبیب از ملیتهای مختلف، ایرانی و رومی و هندی وجود داشتند که برزویه برجستهترین آنان بود. برزویه بیش از همه طبیبان، اهل جستجو و پژوهش در کتب بود. به مطلبی برمیخورد که در کوههای هند درخت شگفتی وجود دارد که آن درخت این خاصیت را دارد که مردگان را زندگی میبخشد. این موضوع در ذهن برزویه همواره دوران میکند و او در جستجوی چنین درخت یا داروی شفابخشی- مهرگیاه- به هند میرود. پیرمردی به او میگوید:
حفظت شیئاً و غابت عنک اشیاء! آن درخت رمزی است، مراد از کوه دانشمنداناند و درخت کلام آنان است و مردگان، نادانهایند و تمامی آن حکمتهای زندگی بخش در کلیله و دمنه است.
نگاه کنید به: الثعالبی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش و ترجمه فرانسوی زوتنبرگ پاریس-، 1909 ص 629 و 630
این نکته نیز شایسته توجه است که در متن عربی مقدمه برزویه، تفاوتهایی با متن ترجمه نصرالله منشی مشاهده میشود. نگاه کنید به: عبدالله بن مقفّع، آثار ابن مقفع بیروت: دارالکتب العلمیه، 1989 م. ص 66 و 67
دکتر زرین کوب احتمال دادهاند مقدمه منسوب به برزویه ممکن است تا حدی نیز انعکاس ناخرسندیهای عبداللَّه بن مقفع در عهد عباسی باشد.
نگاه کنید به: دکتر عبدالحسین زرّینکوب، تاریخ مردم ایران تهران: امیرکبیر، 1364 ص 499 و 500
1- در داستان زندگی سلمان، او درباره پیشینه زردشتی بودن خویش میگوید:
«واجتهدت فی المجوسیّة حتی کنت قطن النار الذی یوقدها لایترکها تخبو ساعة.»
نگاه کنید به: ابن اسحاق، سیرةالنبی، ج 1، ص 139 و ابن هشام، ج 1، ص 228 و 229 و تاریخ بغداد ج 1، ص 165 و ذکر اخبار اصفهان ج 1، ص 49 و البداء و التاریخ. ج 5، ص 110 و ابی هیثم اصفهانی، دلائل النبوه ج 1، ص 259 و ابن کثیر، السیرة النبویة، ج 1، ص 296 و 297 و الطبقات الکبیر، ج 4، ص 53 و صفة الصفوة، ج 1، ص 523 و کتاب الثقات، ج 1، ص 249 و طبقات المحدّثین باصبهان ج 1، ص 209 و نهایة المسؤول فی روایة الرسول، ج 1، ص 364
2- در فصل 37 ارداویراف نامه آمده است:
1- و دیدم روان مردی چند و زنی چند که نگونسار آویخته شده بودند 2- تن ایشان را مار و کژدم و دیگر خرفستران میجویدند 3- و پرسیدم و این روان کدام مردمان است 4- سروش اهلو و آذرایزد گفتند: «این روان آن مردمانی است که در گیتی پرهیز آب و آتش نکردند و ایمنی به آب و آتش بردند و آگاهانه آتش را کشتند.»
نگاه کنید به: ارداویراف نامه، فیلیپ ژینیو، ترجمه ژاله آموزگار تهران، انتشارات معین، 1372، ص 69
3- ابن منظور و فیروزآبادی مجوس را معرّب منجکوش؛ یعنی کسی که گوشهای کوچک دارد عنوان کردهاند! نوشتهاند نخستین کسی که آئین مجوس را مطرح کرد گوشهای کوچکی داشت!
نگاه کنید به: لسان العرب، ج 13، ص 21 و قاموس المحیط، ج 2، ص 365 و المنجد.
4- برهان قاطع، ج 4، ص 1969 و:...
1065: 1992،،
5- بحارالانوار، ج 22، ص 347 و ص 348
1- تاریخ دمشق، ج 10، ص 29؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 190؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 11، ص 248
2- ارداویراف نامه، ص 94
3- دکتر عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران، تهران: امیرکبیر، 1364 ص 485
4- اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دولتخواه تهران: انتشارات مروارید، 1370 ج 1، ص 166 و نیز ص 129 و 98 و 109 و ج 2، ص 403 و 591 و 634
5- همان، ج 1، یشتها، تیریشت، ص 333 و 334 و نیز ص 330 و 331
1- هاشم رضی، فرهنگ نامهای اوستا تهران، سازمان انتشارات فروهر، 1346 ج 1، ص 368
2- مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران تهران، توس، 1362 پاره نخست، ص 31
3- در دائرةالمعارف دین، در ذیل اسب، در بررسی ادیان یا باورهای پیشینیان به موارد متعددی اشارهشده است. از جمله نقشی که اسب درباور و زندگی مردم آسیای مرکزی داشته است، نگاه کنید به:
1987،،،،،
245- 238:، 7: 468- 463:، 6:
4- رخش اسبی دو رنگ است، سپید و سرخ:
تنش پر نگار از کران تاکران چو داغ گل سرخ بر زعفران
رخش رستم را از نزدیک شدن اژدها در هفتخوان آگاه میکند. در خوان نخست او با شیر میجنگد، رستم با او سخن میگوید:
چنین گفت با رخش کای نیک کار مکن سستی اندرگه کارزار
چنان گرم شد رخش آتش گهر که گفتی برآمد ز پهلوش پر
ویژگیهایی که در شاهنامه در توصیف رخش آمده است شباهت شگفتی به توصیف کرده سوّم بند 10 دین یسْت دارد. نگاه کنید به اوستا، ج 1، ص 463
شبرنگ اسب سیاوش نیز سرنوشتی شگفت دارد. سیاوش در آستانه قربانی شدن با او سخن میگوید:
خروشان سرش را به بر درگرفت عذار و فسارش ز سر برگرفت
به گوش اندرش گفت رازی دراز که بیدار دل باش و با کس مساز
نگاه کنید به: شاهنامه، به کوشش خالقی مطلق، تهران: روزبهان، 1370؛ ج 2، ص 347 داستان سیاوش، بیت 2148 و 2149
5- شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق صلاحالدین المنجد، مصر، دارالمعارف، بیتا، ج 1، ص 386 تا 389
البته وقتی ذهبی حدیث را منکر تلقی میکند، متعین نیست که آیا تمامی اجزاء حدیث مورد نظر او بوده است یا بخشی از آن، ذهبی، عبداللَّه بن عبدالقدوس را که روایت از طریق او نقل شده است، متروک میداند.
منابع معروف رجالی، مانند اسدالغابه، صفة الصفوه، الاصابه، الاستیعاب، الانساب و کتاب الجرح و التعدیل و معجم رجال الحدیث هیچگونه اشارهای به عبداللَّه بن عبدالقدوس الرازی نشده است. سکوت منابع رجالی میتواند مؤیّد اشاره و نظر ذهبی باشد.
نظامی در وصف شبدیز سروده است:
سبق برده ز وهم فیلسوفان چو مرغابی نترسد ز آب طوفان
زمانه گردش و اندیشه رفتار چو شب کاراگه و چون صبح بیدار
نهاده نام آن شبرنگ شبدیز برو عاشقتر از مرغ شبآویز
6- اوستا، ج 2، ص 868 ...
«سپس تن و جامه آلوده خویش را چهار بار با گمیز- بول گاو- و دوبار با آب آفریده بغ بشوید.»
7- طه حسین و مصطفی سقا و ابراهیم الابیاری و ... تعریف القدماء بابی العلاء قاهره: الدار العربیّه للنشر و الطباعه 1965 م./ 1385 ه. ص 187 البته این نکته قابل توجه است که این شعر بسیار معروف ابی العلاء در دیوان لزوم ما لایلزم که در سه جلد توسط ندیم عدی تصحیح شده است نیامده است.
8- در ارداویراف نامه، از صفت خواهران ویراز صحبت شده که: هر هفت خواهران برای ویراز همچون زنبودند.
نگاه کنید به: ارداویراف نامه، ص 43
1- احسان طبری، برخی بررسیها درباره جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران، ص 148 احتمال مزدکی بودن یا سیاسی بودن علّت مهاجرت روزبه توسط آقای شاملو هم مطرح شده است. نگاه کنید به: کتاب کوجه، ج 7، ص 1145، نویسنده معتقد است مهاجرت سلمان علل سیاسی داشته است. چنانکه گفته شد این نظریهها یا احتمالها چون پشتوانه پژوهشی ونیز مستندی ندارند، اعتباری هم ندارند.
1- فرهنگ اعلام اوستا، ج 1، ص 30 و 31
2- همان، ص 34
3- همان، ص 38 و 39
4- خرده اوستا، گزارش دکتر حسین وحیدی، تهران: بنیاد فرهنگی سرن سروشیان، 1368 ص 32 و 33 گزارش آقای دکتر وحیدی با گزارش آقای دولتخواه، تفاوتهای قابل توجهی دارد. نگاه کنید به: اوستا، ج 2، ص 577 تا 650 دفتر پنجم، خرده اوستا
1- خرده اوستا، ص 10 سروش واژ
2- اوستا، ج 1، ص 240 و 241
3- انجیل متی، باب 8، آیه 21
تعبیر پسر انسان درکتاب اعمال رسولان، باب 7 آیه 56، در کتاب خرقیال نبی نیز این تعبیرآمده است، که مرا گفت ای پسر انسان بر پایهای خود بایست تا با تو سخن گویم ...
نگاه کنید به کتاب حزقیال نبی، باب 2، آیه 1 و باب 3، آیه 1 ...
4- انجیل یوحنّا، باب 18، آیه 38
1- ابن اسحاق، سیرةالنبی، ج 1، ص 139 و 140
2- سیرت رسولالله، ترجمه و انشای رفیعالدین اسحاق بن محمّد همدانی، به تصحیح دکتر اصغر مهدوی تهران: خوارزمی، 1361 ج 1، ص 190
1- در اقرب الموارد کنیسه به عنوان معبد مسیحیان، کنیس: معبد یهودیان، جامع، معبد مسلمان، هیکل: به عنوانمعبد بتپرستان مطرح شده که در زمان نویسند، سعید الخوری الشرتونی اللبنانی، بکار میرود. نگاه کنید به: اقرب الموارد، ج 2، ص 1107
فیروزآبادی در قاموس، کنیسه را اعم از معبد یهودیان و مسیحیان و کفار تلقی میکند. نگاه کنیه به: القاموس المحیط، ج 2، ص 360
ابن منظور در لسان العرب، کنیسه را معبد یهودیان و معرب کنشت میداند. از قول جوهری نقل میکند که کنیسه معبد مسیحیان است. نگاه کنید به: لسان العرب ج 12، ص 166.
2- دکتر محمد جواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی تهران: انتشارات بنیاد فرهنگایران، 1357 ج 2، ص 779
3- این تعبیر را هانری کربن در مورد سلمان بکار برده و او را صورتِ نوعی «غریب» دانسته است.
نگاه کنید به:،،
264، 171- 170:،: 1 1971،
11:، 11،
4- کمالالدین و تمام النعمه، ص 162، و بحارالانوار، ج 22، ص 355
علی بن مهزیار، از دید رجال حدیث، فردی مورد وثوق تلقی میشود. روایات بسیاری نیز از قول او در کتب روائی شیعه آمده است. غیر از باور داشتن به ثقه بودن علی بن مهزیار، دلیل دیگری برای پذیرش قول او در دست نیست. در مورد علی بن مهزیار نگاه کنید به:
معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 192 تا 205
و رجال النجاشی، ج 2، ص 74 تا 76
نکته قابل توجه در رجال نجاشی اشاره به مسیحی بودن پدر علی بن مهزیار است که مسلمان میشود. میگوید گفته شده است که علی نیز در کودکی اسلام آورد.
5- روایت یا خبر سلمان هفت یا هشت نوع نقل شده است:
1- روایت ابی اسحق السبیعی در گذشته در سال 127 ه.
2- روایت اسماعیل السدی درگذشته در سال 127 ه.
3- روایت عبیدالمکتب در گذشته در سال 140 ه.
4- روایت ابن اسحاق در گذشته در سال 150 ه.
5- عبدالملک الخثعمی در گذشته در سال 180 ه.
6- روایت سیار العتری در گذشته در سال 199 ه.
7- روایت علی بن مهزیار در گذشته در سال 210 ه.
نگاه کنید به: شخصیّات قلقه فی الاسلام، ص 13
6- 1-: 41
7- امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالفکر، 1405 ه.- 1985 م. ج 29، ص 314 و 315