ص: 164
چو کردی محرم درگاه خویشم ز محرومی مگردان سینه ریشم
در این عالم چو کردی لطف و احسان در آن عالم به قهر خود مسوزان
بخوان احمد به مکه همگنان را بشارت ده به کعبه حاجیان را
بگو سوی حریم حق شتابید که تا از طوف او اجری بیابید
همه ذنب شما مغفور گردد همه سعی شما مشکور گردد
بیفزاید شما را قدر و حرمت بیابید از خدا صد لطف و رحمت
به مقصودات خود موصول گردید به نزدیک خدا مقبول گردید
حریم کعبه جای دلگشائیست محل حاصل هر دو سرائیست
یکی شهر خوشی پر ناز و نعمت نموداری ز امن آباد جنّت
درو میوه به هر فصلی فراوان لطیف و نازک و شیرین و ارزان
ببازارش ز هر سو خوان نعمت نهاده بر سرش الوان نعمت
متاع دنیوی در وی فراوان همه با قدر وَنْدَر قیمت ارزان
محل طاعت و جای عبادت مکان دولت و عزّ و سعادت
چرا آنجا نباشد مرد عاقل چرا آنجا نسازد جا و منزل
نه آخر مولد پاک رسول است نه قرآن را در آن منزل نزول است
نه آخر بلده پاک خدائیست نه او منزلگه اهل صفائیست
نه آخر حق بدو سوگند خورده نه از قدرش به قرآن نام برده
نه آخر اندرو کرده بنایی که نبود مثل او در هیچ جایی
الا ای غافلان از حال کعبه بگفتم شمهای از حال کعبه
ز محبوب چنین عاقل چرایید چرا سوی حریم او نیایید
الا ای آنکِ دارای مکنت راه که آری رو به سوی کعبةاللَّه
مکن در آمدن هرگز تهاون که حسرت میخوری یوم التغابن
بر اهل استطاعت فرض عین است به گردن در ادا مانند دیْن است
طواف کعبه آمد رکن اسلام به سوی او ز روی شوق بخرام
نخست آور به کف مال حلالی کز آن نبود تو را اثم و وبالی
ص: 165
اگر مالت نه از وجه حلال است ز رفتن حاصلت رنج و وبال است
بجو زآن پس رفیق بردباری دیانت پیشه صاحب وقاری
انیس و مشفق و دمساز و غمخوار جلیس همدم و یار مددکار
اگر داری عیال و اهل و فرزند بخواریشان به جای خویش مپسند
بِنِه قُوت کفاف از بهر ایشان مساز از رفتن ایشان را پریشان
وداع دوستان و همدمان کن پس آنگه رو به سوی کاروان کن
چو اندر ره درآیی ای نکوکار نظر هر سوی ز روی لطف بگمار
اگر در ره ز پا افتادهای هست بگیرش از ره لطف و کرم دست
نشان بر مرکبش از روی یاری مرو را راحتی ده از سواری
گرسنه باشد او را سیر گردان چو عطشان باشد او را ساز ریان
به هر دم میتوانی ای برادر که دریابی ثواب حج اکبر
در این ره تا توانی دل به دست آر که آن از حج بود فاضل به صد بار
(1)چو آیی جانب رکن یمانی بدو دستی رسان تا میتوانی
بود مسحش گناهان را کفارت مده از کف به هنگام زیارت
و گر نتوانی از انبوه و کثرت به انگشت شهادت کن اشارت
به هنگام اشارت ای برادر همی ران بر زبان اللَّه اکبر
پس آن را بهر بوسه سوی لب آر همی بوس از سر تعظیم هر بار
چو حاصل شد ز طوف کعبهات کام به سوی ملتزم یک لحظه بخرام
توقف کردنت آنجا ثواب است دعاها اندر آنجا مستجاب است
بگیر از روی شوق استار کعبه بنه رخساره بر دیوار کعبه
به زاری و تضرع کوش آنجا تمامی عرض حال خویش بنما
بکن عرض نیاز خود کماهی بخواه از حق در آنجا هر چه خواهی
پس آنگه جانب خلف مقام آ توقف اندر آنجا نیز بنما
دو رکعت سنتی آنجا ادا کن برآور دست خویش و پس دعا کن
توقف اندر آنجا هم ثوابست دعاها نیز آنجا مستجاب است
1- شاعر سپس به بیان احکام پرداخته و آنها را مطابق مذاهب مختلف بیان کرده است.
ص: 166
نماز آنجا چو کردی و دعا هم روان شو از پسِ آن سوی زمزم
سر خود را درآور اندر آن چاه برآور دست آنجا حاجتی خواه
بخور از آب آن چندان که خواهی که یابی بهره از فیض الهی
بخور از آب زمزم کان دوا است شفای عاجل هر رنج و داء است
دگر ره قصد تقبیل حجر کن بدان خود را دگر ره بهرهور کن
چو تقبیلش نمودی از وفا کیش بگیر از روی دل راه صفا پیش
توجه جانب کوه صفا کن ز روی مسکنت آنجا دعا کن
ثنا و حمد حق بسیار میگوی پس آنگه ره به سوی مروه میپوی
برو آهسته تا نزدیک میلین
(1) همی دو در میان ای قرةالعینوز آنجا تا به مروه ای نکوکار برو آهسته و میباش هشیاربدینسان هفت نوبت ای نکوکار طواف این دو موضع را بجا آرپی نوشتها:
1- مقصود علامتی است که از آنجا تا چند قدم باید به صورت لکّه حرکت کرد و اکنون این فاصله را با چراغ سبز مشخص کردهاند.