بیشک احرام مفهومی است شرعی و ما نمیتوانیم در تعیین معنای آن، جز از روایات کمک بگیریم.
احرم: «الرجل دخل فی الحرم. وفی حرمةٍ لا تُهتَک
«أحرم الرّجل فهو محرم وحرام ... وأحرمت أی دخلت فی الشهر الحرام. والحرمة ما لا یحلّ لک انتهاکه.»
احرم الرجل: «دخل فی الحرم، أو البلد أو فی الشهر الحرام ... وبالصلوة دخل فیها.»
آنچه مهم است معنای اصطلاحی احرام است. از میان معانی دهگانه گذشته، دو دسته از آنها قابل توجه و درخور بررسی و دقّت است:
1- آن گروه از تعریفات که احرام را خود تلبیه، ایقاع التلبیه میدانست چون روایاتی در این باره آمده است این سری از اقوال شایان توجه است.
2- آن دسته از تعریفات که احرام را به معنای «نیّت» میدانست که در سخنان فقها، گاه از آن تعبیر به «التزام» و گاه به «توطین نفس» و بیشتر به «نیّت» شده است.
ص: 60
1- صحیحه عبدالرحمن بن حجاج.
2- حفص بختری (بررسی آنها در توضیح نظریه آیةاللَّه خویی گذشت.)
3- صحیحه حماد بن عیسی عن حریز «فإنّه إذا أشعرها وقلّدها وجب علیه الإحرام ...».
«وجب» به معنای «ثبت» است.
(1) 4- صحیحه معاویة بن عمار: «یوجب الإحرام ثلاثة أشیاء التلبیة والإشعار والتقلید فإذا فعل شیئاً من هذه الأمور فقد أحرم.»
(2) 5- صحیحه معاویة بن وهب: عن الصادق- علیهالسلام-: «عن التهیّؤ للإحرام ...
فتحرمون کما أنتم فی محاملکم، تقول: لبّیک اللّهمّ لک لبّیک ...»
(3) 6- صحیحه معاویة بن عمار: «اذا فرغت من صلوتک وعقدت ما ترید [أی عزمت علی الإحرام] فقم وامش هنیئةً فاذا استویت بک الأرض ماشیاً کنت أو راکباً فلَبِّ.»
(4) 7- صحیحه حلبی ... «وقّت لأهل المدینة ذاالحلیفة وهو مسجد الشجرة کان یصلی فیه ویفرض الحج فاذا خرج من المسجد وسار واستویت به البیداء حین یحاذی المیل الأوّل أحرم.»
(5) استدلال به این روایت بدینگونه است که عزم بر حج و نیّت در مسجد شجره انجام میشود ولی آنچه در بیدا انجام میشود تلبیه است و در حدیث بر آن احرام اطلاق شده است.
و روایات صحیحه دیگری مثل صحیحه بزنطی
(6) و صحیحه احمد
(7) و صحیحه عمر بن یزید.
(8) و روایات غیر صحیحهای که نیازی به آنها نداریم.
بررسی روایات:
برخی از این روایات به روشنی دلالت دارد که تلبیه مؤثر است در تحقق احرام شرطِ تحقق و وجود آن است نه جزء ماهیت و یا تمام ماهیت آن؛ مانند صحیحه عبدالرحمن بن حجاج، حفص بختری و صحیحه معاویة بن عمّار.
اما ظاهر برخی از این روایات آن است که احرام همان تلبیه است؛ مثل صحیحه عمر بن یزید «من أشعر بدنته فقد أحرم وان لم یتکلم بقلیل ولا کثیر.» ومثل صحیحه حلبی و بزنطی و مهمتر از همه صحیحه معاویة بن عمار (حدیث شماره 4)
حق این است که تأمل اندکی در این روایات وقتی در کنار روایاتی قرار گیرد که تنها تلبیه را دخیل در احرام میداند و روایاتی که به صراحت آن را غیر از احرام میداند نشان
1- باب 12 من اقسام الحج، ح 19
2- باب 12 من اقسام الحج، ح 20
3- وسایل، باب 12 من اقسام الحج، ح 21
4- وسایل، باب 34 من ابواب الإحرام، ح 3
5- وسایل، باب 1 من ابواب المواقیت، ح 4
6- وسایل، باب 22 من ابواب الإحرام، ح 4 و 1
7- وسایل، باب 22 من ابواب الإحرام، ح 4
8- وسایل، باب 12 من اقسام الحج، ح 21
ص: 61
میدهد که این احادیث نیز نشانگر مدخلیّت تلبیه است در احرام و نه دخالت آن در ماهیت آن.
اکنون برای روشن شدن مطلب به ذکر روایاتی میپردازیم که صریحاً یا ظاهراً تلبیه را غیر از احرام میداند:
1- صحیحه معاویة بن عمار: عن أبی عبداللَّه- علیهالسلام-: «صلّ المکتوبة ثمّ أحرم بالحج أو بالمتعة وأخرج بغیر تلبیة حتی تصعد الی البیداء ... فاذا استویت بک الأرضُ راکباً کنت أو ماشیاً فلبِّ.»
(1) این روایت بروشنی دلالت میکند که تلبیه غیر از احرام است چون احرام در میقات است و تلبیه در بیدا. و البته منافی نیست با روایاتی که آن را دخیل در احرام میدانست. دو صحیحه دیگر نیز به همین مضمون از معاویة بن عمار نقل شده است.
2- خبر شیخ مفید: «اذا أحرمت من مسجد الشجرة فلا تلبِّ حتی تنتهی إلی البیداء.»
(2) 3- صحیحه هشام بن الحکم عن أبی عبداللَّه- علیهالسلام- قال: إن أحرمتَ من غمرةٍ ومن یرید البعث صلّیتَ وقلتَ کما یقول المحرم فی دبر صلوتک وإن شئت لبّیتَ من موضعک.
والفضل أن تمشی قلیلًا ثمّ تلبّی.
(3) و روایات فراوان دیگری که بر این مضمون دلالت دارد.
دستهای دیگر از اخبار که مفادش لزوم احرام بستن از مواقیت است- که البته مستفیض بوده و فقیهان برطبق آنها فتوا دادهاند- وقتی ضمیمه شود به اخباری که تأخیر تلبیه را جایز میشمارد
(4)- که این روایات نیز مستفیض است نتیجه میشود که احرام غیر از تلبیه است. تلبیه بعد از میقات جایز است- طبق این روایات- گفته شود. پس معلوم میشود با احرام که باید در میقات باشد تفاوت دارد.
دسته سوّم اخباری است که دلالت دارد: اگر کسی احرام بست و هنوز تلبیه نگفته است، اگر در این مدت یکی از تروک احرام را انجام دهد کفاره بر وی واجب نیست. برطبق این اخبار، بسیاری از فقیهان شیعه- اگر نگوییم اجماع است- فتوا دادهاند این روایات بخوبی نشان میدهد حقیقت احرام امری دیگر است و مغایر با تلبیه. چون در آنها احرام بر «فعلی مثلًا نیّت» اطلاق شده است و عقد احرام مفروض است با این که تلبیهای گفته نشده است. به عنوان نمونه:
صحیحة عبدالرحمن بن حجاج عن أبی عبداللَّه- علیهالسلام- فی الرجل یقع علی أهله بعدما یعقد الإحرام ولم یلبّ؟ قال- علیهالسلام-: «لیس علیه شیء»
(5)
1- وسایل، باب 34 من ابواب الإحرام، ح 6
2- وسایل، باب 34 من ابواب الإحرام، ح 9
3- وسایل، باب 35 من ابواب الإحرام، ح 1
4- وسایل، باب 14 من ابواب الإحرام، ح 1
5- وسایل، باب 14 من ابواب الإحرام، ح 1
ص: 62
روایاتی از این دست به روشنی نشان میدهد که حقیقت احرام مغایر است با تلبیه، گرچه تلبیه در تحقق آن نقش اصلی را دارد.
صحیحه دیگر وی،
(1) صحیحه جمیل بن دراج،
(2) صحیحه یا خبر حفص البختری
(3) و ... در زمره این اخبارند.
برخی این روایات را بر این معنا حمل کردهاند که تأخیر تلبیه از میقات و عقدالاحرام جایز نیست و آنچه جایز است و تأخیر آن ومدلولِ روایات، جواز بلند گفتن تلبیه است والّا تلبیه را باید در میقات گفت چون احرام همان است.
(4) اما این جمع، جمعی تبرعی بیش نیست و چارهای نداریم جز این که بگوییم این روایات دلالت میکند: احرام مغایر است با تلبیه.
دلایل قولِ به «نیّت»
در میان روایاتی که گذشت، به نظر میرسد صحیحه عبدالرحمن بن حجّاج (بعدَما یعقد الإحرام ولم یلبّ) و صحیحه یا خبر حفص بختری (فیمن عقد للاحرام من مسجد الشجرة ...) و صحیحه دیگر معاویة بن عمار (اذا فرغتَ من صلوتک وعقدت ماترید)؛ یعنی عزم بر احرام کردی، دلالت دارد بر این که احرام همان نیت یا به عبارتی عزمِ بر ترک محرمات مخصوص و انجام حج یا عمره است که در روایت با عنوان «عقد» از آن تعبیر شده است.
در صحیحه دیگری از معاویة بن عمار چنین آمده است:
«لا یکون الإحرام إلّافی دبر صلوةٍ مکتوبة أو ناقله ... فاذا انتفلت من صلوتک فاحمد اللَّه واثن علیه و صلِّ علی النبیّ- صلّی اللَّه علیه وآله- وتقول: اللّهم انّی أسألک أن تجعلنی ممن استجاب لک إلی أن قال فیه: أحرّم لک شعری وبشری ولحمی ودمی وعظامی ومخّی وعصبی من النساء والثیاب والطیب.»
(5) روایات دیگری نیز در این باره آمده است که روایت عبداللَّه بن سنان
(6) و ابیالصلاح مولی بسام الصیرفی
(7) در زمره آنها است.
علاوه بر این که ما در اینجا جز نیّت، تروک احرام، تلبیه و لُبس ثوبین امر دیگری نداریم و وقتی تروک احرام (که بسیار واضح است نمیتواند احرام باشد) لُبس ثوبین (نه کسی ادعا کرده است که لبس احرام است و نه دلیلی دارد) و تلبیه نتواند حقیقت احرام را تشکیل دهد لا محاله باید بگوییم احرام همان نیّت است.
1- وسایل، باب 14 من ابواب الإحرام، ح 3
2- وسایل، باب 14 من ابواب الإحرام، ح 6
3- وسایل، باب 14 من ابواب الإحرام، ح 13
4- فقه الصادق، ج 10، ص 210
5- وسایل، باب 16 از ابواب احرام، ح 1
6- وسایل، باب 16 من ابواب الاحرام، ح 1
7- وسایل، باب 16 من ابواب الاحرام، ح 2
ص: 63
به همین دلیل است که روایات متعددی درباره نیّت آمده است. و صاحب وسایل علاوه بر روایاتی که در این باره در لابلای ابواب آورده است سه باب را به این احادیث اختصاص داده و برای هریک عنوانی انتخاب کرده است. مشهور فقهای شیعه و چهرههای برجستهای چونان شیخ انصاری نیز این نظر را برگزیدهاند و برطبق این روایات فتوا دادهاند.
آیةاللَّه خویی مینویسد: «فقد التزم الشیخ الانصاری بل المشهور بأنه حقیقة الاحرام.»
(1) و در کلام فقها گاه از آن به توطین نفس و گاه التزام به ترک منهیات و تروک احرام و گاه به نیّت و عزم تعبیر کردهاند. گرچه این مفاهیم اندکی باهم تفاوت دارد اما استخوانبندی و بنیاد آنها یکی است.
متعلق این نیّت، التزام یا توطین نفس، میتواند ترک محرمات احرام و میتواند انجام افعال حج یا عمره باشد و کسی نگفته است که نیّت کنیم خودِ احرام را تا توقف الشیء علی نفسه لازم آید.
نتیجهگیری و فشرده پژوهش
در حقیقت احرام، فقیهان شیعی انظار و دیدگاههای متفاوت و متعددی دارند. تأمل در روایات انسان را بدین نکته رهنمون میسازد که حقیقت احرام تصمیم بر ترک منهیات مخصوص و یا انجام حج و آماده شدن برای این مهم است.
بخش دوّم
حقیقتِ «احرام» در دیگر مذاهب اسلامی
1- حنفیان
فقیهان حنفی حقیقت احرام را تلبیه میدانند؛ تلبیهای که مشروط به نیّت است؛ از دیدگاه آنان احرام همان تحریم مباحات بر نفس است که تلبیه حقیقت آن را تشکیل میدهد و نیّت شرط تحقق آن است.
در فتحالقدیر مینویسد:
«حقیقته الدخول فی الحرمة.»
(2)
1- معتمد، ج 2، ص 478
2- فتح القدیر، چاپ اوّل، 1315 ه. ق.، ج 2، ص 134
و نیز الفقه الاسلامی وادلته، وهبه الزحیلی، ج 3، ص 123 و 124؛ و نیز موسوعة الفقه الإسلامی المقارن، ج 3، ص 245
ص: 64
بر طبق نظر مفسران فقه حنفی مقصود وی آن است که در احرام التزام به ترک محرمات شرط است و تلبیه آن را تحقق میبخشد. پیش از این از خلاف شیخ نقل کردیم که حنفیان حقیقت احرام را همان تلبیه میدانند. مؤلفان کتاب «الموسوعة الفقهیة الکویتیه» در این باره چنین مینویسند:
«الاحرام عند الحنفیة هو الدخول فی حرمات مخصوصة غیر انّه لا یتحقّق شرعاً إلّا بالنیة مع الذکر أو الخصوصیة.»
والمراد بالدخول فی حرمات: التزام الحرمات.
والمراد بالذکر: التلبیة ونحوها مما فیه تعظیم اللَّه تعالی.
والمراد بالخصوصیة: ما یقوم مقامها من سوق الهدی أو تقلید البدن.
(1) گو این که یک نکته را- شاید به دلیل روشن بودنش- توضیح ندادهاند و آن این که نیت شرط است و تلبیه رکن و حقیقتِ احرام.
2- مالکیان
حقیقت احرام نیّت است؛ نیتی که به عمره و یا حج و یا به هر دو تعلّق میگیرد و آنچه ملاک است قصد قلبی و درونی است و لفظ هیچ اهمیتی ندارد و بهتر آن است که فقط قصد کند و از آوردن الفاظ خودداری نماید حتی اگر الفاظ وی با نیتش مخالف باشد، نیت به قوت خود باقی است و معتبر است و همان ملاک است.
(2) البته این بدان معنا نیست که زبان از تلبیه باز دارد، بلکه مقصود آن است که نیّت را آشکار نکند والّا تلبیه و تجرّد از مخیط لازم است گرچه جزء حقیقت احرام نیست لذا اگر نیّت را بدون تلبیه یا تجرّد از مخیط انجام دهد احرام او صحیح و کامل است ولی باید کفاره بدهد (حیوانی را قربانی کند)
(3) 3- شافعیان
از دیدگاه فقیهان شافعی مذهب، احرام، نیّت است و این نیت به دخولِ در مناسک تعلق میگیرد. پس احرام بدون نیّت تحقق نمییابد و اگر تنها نیّت کند و تلبیه نگوید مجزی است اما اگر تلبیه بگوید ولی نیّت نکند احرام او منعقد نشده است و اگر بخواهد هم نیّت نماید و هم تلبیه را بر زبان جاری سازد، ضرورتی ندارد نیت با تلبیه مقارن باشد.
(4)
1- الموسوعة الفقهیة الکویتیة، باب احرام، ص 129، متأسفانه کتابخانه دانشگاه این کتاب را ندارد.
2- الفقه الاسلامی وادلته، ج 3، ص 122؛ و نیز موسوعة الفقه المقارن، ج 3، ص 345
3- الفقه الاسلامی وادلته، ج 3، ص 122
4- همان؛ و الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ماده احرام، ص 128
ص: 65
برخی در حقیقت احرام از نگاه شافعیان چنین نوشتهاند:
«هو الدخول فی حج أو عمرة أو فیهما أو فیما یصلح لهما أو لأحدهما.»
4- حنبلیان
حنبلیان نیز همان نظر شافعیان را دارند، آنان احرام را همان نیت نسک (مناسک) میدانند؛ یعنی دخول در مناسک و دخول در مناسک را از آن روی احرام نامیدهاند که انسان با وارد شدن به فضای انجام مناسک بسیاری از حلالها را برخود حرام میسازد.
(1) فقیه نام آشنا و بلندآوازه حنبلی، ابن قدامه در المغنی مینویسد:
«الواجب النیة وعلیها الإعتماد
(2) ... والإحرام ینعقد بالنیة
(3) ... والتلبیة فی الاحرام مسنونة.
(4) خلاصه انظار مذاهب چهارگانه
بطور بسیار فشرده حنفیان نیّت را شرط احرام میدانند و آن را دخول در حرمتِ افعالِ مخصوصی که با تلبیه محقق میشود میدانند، به عبارت دیگر احرام تلبیه است ولی سه مذهب دیگر احرام را همان نیت میدانند.
5- ظاهریان
از ظاهر سخن ابن حزم در المحلی چنین استفاده میشود که ایشان حقیقت احرام را «الدخول فی الحج أو العمرة» میداند که با لبس لباس مخصوص و تلبیه یا نیت آن محقق میشود.
(5) 6- زیدیان
زیدیان نیز حقیقت احرام را همان نیّت میدانند و متعلق نیت باید حج یا عمره یا هر دو باهم باشد و این نیّت باید در میقات تحقق یابد و باید همراه با تلبیه باشد گرچه تلبیه از قلمرو حقیقت آن خارج است.
(6)
1- همان.
2- المغنی، عبداللَّه قدامة، بیروت، دارالفکر، ج 3، ص 126
3- همان، ص 127
4- همان، ص 129
5- المحلی، ابن حزم، بیروت، دارالجیل، ج 7، ص 78، مسأله 823؛ ونیز موسوعة الفقه المقارن، ج 3، ص 245
6- موسوعة الفقه المقارن، ج 3، ص 246
ص: 66
7- اباضیان (اباضیه)
به نظر فقیهان اباضی حقیقت احرام عبارت است از نیّت احرام برای حج یعنی نیتی که به احرامِ برایِ حج تعلق گیرد و تلبیه گفتن است. پس این دو باهم حقیقت احرام را سامان میدهد و تا تلبیه نگوید داخل حج یا عمره نمیشود.
(1) پی نوشتها:
1- موسوعة الفقه المقارن، ج 3، ص 246