دلایل انتخاب مرکز مدینه برای مسجد
بیشتر مورخان مسلمان بر آنند که فرود آمدن رسول خدا- ص- در منطقه بنیمالک ابن نجار تصادفی و بدون نقشه قبلی بوده، همانگونه که خروجش از قبا بر پایه تدبیر و اندیشه خاصی استوار نبوده است. این سخنان حاصل اجتهاد ما از نقلهای مورّخان مسلمان نیست؛ زیرا خود رسول خدا- ص- به انصار، که سر راه شتر وی قرار گرفته و از آن حضرت میخواستند تا در میان آنها بماند، فرمود: «خلُّوا سَبیلَها فانّها مأمورة» (1)؛ «راه شترم را باز کنید که خودش دستور دارد.»
ابن اسحاق در این باره مینویسد:
آنگاه شتر پیامبر به محله بنی مالک بن نجار در آمد، بر در مسجد (که آن زمان مَرْبدی بود از آنِ دو کودک یتیم از بنی نجار با نام سَهْل و سُهَیل فرزندان عمرو که تحت تکفل مُعاذ بن عَفْراء بودند) وقتی زانو زد، در حالی که رسول خدا- ص- بر آن بود، أمّا ننشست بلکه ایستاد و اندکی رفت. در این حال رسول خدا- ص- افسار او را آزاد گذاشته بود. آنگاه برگشت و در همان جای نخست زانو زد، و نشست و شکم خویش را بر زمین نهاد؛ رسول خدا- ص- از شتر پایین آمد و ابوایوب انصاری (خالد بن زید خزرجی) بار سفر آن حضرت را به خانه خود برد. پیامبر- ص- از صاحب آن زمین
1- همان، ج 2، ص 343 و 344
2- از رسول خدا- ص- روایت شده است که زمانی به عقیق رفتند و پس از بازگشت به عایشه فرمودند: جایی راحتتر از عقیق و آبی گواراتر از آب آن نیست. عایشه گفت: آیا بهتر نیست به آنجا منتقل شویم؟ حضرت فرمودند: چگونه؟ در حالی که دیگران خانه بنا کردهاند نک: التعریف، ص 65؛ الدرة الثمینة، ص 30. همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود: اگر از اول آنجا را میشناختیم آنجا را منزل میساختیم نک: مختصرالبلدان، همدانی، ص 25
3- فی سیرةالرسول مؤلف:؟ برگ 42؛ التاریخ الخمیس، ج 1، ص 339
4- فی سیرةالرسول، برگ 42
5- السیرةالنبویه، ج 2، ص 422 و 423. گفته شده که پیری از بنیعمرو بن عوف که او را ابوعَفَک مینامیدند و عمرش بالغ بر یکصد و بیست بوده، پس از هجرت پیامبر، مردم را بر دشمنی با آن حضرت تحریک میکرد و اسلام را نپذیرفت نک: المغازی، واقدی، ج 1، ص 174
6- فی سیرة الرسول، برگ 42
7- نک: السیرةالنبویه، ج 2، ص 335 و 336
1- التعریف، ص 43
2- طبقات الکبری، ابن سعد، ج 3، ص 87- 85
3- گفته شده: وقتی رسول خدا- ص- از قبا خارج میشد، بنیعمرو بن عوف اجتماع کرده، گفتند: آیا از ما نگران شدید کهاز قبا میروید یا محلهای بهتر از محله ما سراغ دارید؟ حضرت فرمودند: «إنّی امِرتُ بقریةٍ تأکل القری»؛ «من مأمور به قریهای هستم که نسبت به دیگر قرا بزرگتر است.» فی سیرةالرسول، برگ 42؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 339 مقصود از «تأکل القری»، وجود جمعیت زیاد و بزرگی مکان اطراف آن بوده است.
4- جغرافیة شبه جزیرةالعربیه، کحاله، ص 174
1- آنچه را که در باره شکل مدینه آوردیم، اجتهاد ما بر پایه نقلهای مورخان مسلمان است. چه، گفته شده که حرم بریدی در برید بوده، ما بین دو کوه عیر تا ثور در شمال احد در بخش شمال و جنوب، و در غرب و شرق ما بین دو حره شرقی و غربی الجوهر الثمینه، محمد کبریت بن عبداللَّه الحسینی، نسخه 177 کتابخانه اوقاف بغداد، برگ 8
2- روایاتی از رسول خدا- ص- نقل شده که سکونت در عقیق را تحسین میکند، یکی همان است که پیش از این نقلشد، گفتگوی رسول خدا- ص- وعایشه، که راوی آن عامر بن سعید بن ابیوقاص است التعریف، ص 65. روایت دیگر از عبداللَّه بن مطیع است که میگوید: دو نفر در عقیق شب را به صبح رساندند، پس از آن نزد رسول خدا- ص- آمدند. حضرت پرسید: کجا خوابیدید؟ گفتند: در عقیق. حضرت فرمود: در وادی مبارک شب را به صبح رساندهاید الروض المعطار، حمیری، ص 418. برخی از صحابه در عقیق خانه بنا کردند. در آنجا آب شیرین و گوارا و قصرهای استواری همچون قصر سعید بن عاص، قصر عروة بن زبیر و قصر مروان بن حکم و جز آنهابوده است مختصرالبلدان، همدانی، ص 26؛ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 48- 46؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، ص 31
3- .؛،. 1.. 14
4- فتوح البلدان، بلاذری، ج 1، ص 5
5- فی سیرة الرسول، برگ 42؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 341
6- المسالک و الممالک، اصطخری، ص 23
7- طبقات الکبری، ج 1، ص 240؛ التعریف، ص 37- 43؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 717 و بعد از آن.
عادت بنای خانه در اطراف مکانهای عبادت در مکه سابقه داشت. گفته شده است که قریش و دیگران، در آغاز، در اطراف کعبه خانه نمیساختند و این را احترام به کعبه میدانستند. قصی به آنان گفت: اگر شما در اطراف کعبه خانه بنا کنید، مردم از شما پرهیز خواهند داشت و کشتن شما را روا نخواهند شمرد و بر شما هجوم نخواهند آورد. او خود این کار را آغاز کرد و دارالندوه را ساخت و آنگاه اطراف آن را میان طوایف قریش تقسیم کرد، پس از آن قریش خانههایشان را در اطراف کعبه ساختند نک: اخبار مکه ازرقی، ج 1، ص 115- 103؛ باسلامه، حسن عبداللَّه، تاریخ عمارة المسجد الحرام، ص 5 و 6 چاپ اول، جده، 1354 ق.
8- احوال مکه و المدینه، ج 2، برگ 134. از رسول خدا- ص- نقل شده است که بهترین خانهها، خانههای بنینجار، پس از آن بنیعبداشهل، بنیحرث بن خزرج و سپس بنیساعده است و خیر در همه انصار هست الاستبصار، ابنقدامه، برگ 3. گویا مقصود رسول خدا- ص- از منازل، منزلگاه است، چرا که اگر مقصود اهلمنزل بود از تیرههای مهاجران نیز یاد می کرد. چه، در میان آنها شماری از نخستین مسلمانان که در ایمان و نیت آنها تردیدی نیست بودند؛ کسانی که در جنگها نقشی غیر قابل انکار داشته و در کنار رسول خدا- ص- در دفاع از اسلام و نشر دعوت قرار داشتند، مثل تیره قریش، ثقیف، غفار، سلیم و جز آنها.
مترجم: گفتنی است که این برداشت مؤلف است، چه رسول خدا- ص- رسما به مؤذن خود دستور داده بود تا پس از اذان به قریش نفرین کند. وضع ثقیف و سایرین بهتر از آنها نبود. مهاجرین مورد نظر شمار اندکی از تیرههای یاد شده را تشکیل میدادند و در اندازهای نبودند که رسول خدا- ص- مانند آنچه از انصار یاد میکند از اینها هم یاد کند.
9- السیرة النبویة، ج 2، ص 344؛ وفاءالوفا، ج 1، ص 322
10- مسجد نبوی در زمان پیامبر- ص- از خشت ساخته شده و سقف آن از شاخههای نخل بود. سیرهنویسان گویند: رسولخدا- ص- دو بار مسجد را بنا کرد؛ یکبار زمانی که به مدینه وارد شد که طول و عرض آن کمتر از صد ذراع در صد ذراع و بنا به نقلی هفتاد در شصت یا اندکی بیشتر بود. زمانی که خیبر فتح شد، مسجد را تجدید بنا کرده درهای دیگری برای آن قرار دادند. این بار سه در برای مسجد گذاشته شد؛ یکی در انتهای آن، جهت قبله که عامه اصحاب از آنجا به مسجد میآمدند. دوم باب عاتکه که اکنون بابالرحمه نام دارد. سوم دری که خود رسول خدا- ص- از آن وارد میشد و اکنون معروف به باب جبرئیل است. این دو در، در جریان تغییر قبله، تغییری نیافته بود، اما دری که طرف قبله بود، با تغییر قبله به نقطه مقابلش انتقال یافت. فی سیرة الرسول، برگ 7- 5؛ التعریف، ص 32؛ وفاءالوفا، ج 1، ص 334. از بعد از رحلت رسول خدا- ص- تاکنون اضافات زیادی در مسجد صورت گرفته است نک: آثار المدینة المنوره، ص 113- 92؛ المدینة بین الماضی و الحاضر، ص 208 و بعد از آن.
1- 1- فی سیرة الرسول، برگ 4
2- مختصر البلدان، همدانی، ص 24؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 718
3- نک: مسالک الابصار، ج 1، ص 126. گفته شده است که حارثة بن نعمان انصاری منازلی در اطراف مسجد داشتهو هرچه بر اهل رسول خدا- ص- افزوده میشده، او به جای بعدی منتقل میشده تا آنجا که همه آنچه را داشته تعلق به رسول خدا- ص- گرفته است فی سیرة الرسول، برگ 7. پیامبر قبل از ساختن مسجد و خانه، در منزل ابوایوب انصاری خالد بن زید انصاری نجاری سکونت داشته است السیرة النبویه، ج 2، ص 344 به طوری که هفت ماه در آنجا بوده فی سیرةالرسول، برگ 6. خانه ابوایوب در سمت جنوب شرقی مسجد بوده و میان خانه او و خانه عثمان کوچهای بوده که نامش کوی حبشه بوده است التعریف، ص 43؛ آثار المدینةالمنوره، ص 28 و 29.
4- فی سیرة الرسول، برگ 7. چهار خانه از خشت بنا شده که در دیوار آنها شاخههای خرما بود که روی آنها کاه و گِل بود .. پنج خانه هم گلی بوده و شاخه خرما در آنها به کار نرفته بود و بالای دربهایش پردهای با موی سری که با شانه کردن از سر جدا شده بود، وجود داشت. اندازه این پرده مویین سه ذراع در یک ذراع بوده است. نک: طبقات الکبری، ج 1، ص 499، 500؛ احوال مکة و المدینه، برگ 137- 115
5- احوال مکة و المدینه، برگ 137- 135. یکی از نویسندگانی که در زمینه معماری اسلامی کار کرده، در باره چگونگیحجرههای پیامبر- ص- مرتکب اشتباه شده؛ زیرا گمان کرده که همه آنها در قسمت شرقی مسجد بوده است نک: العمارة العربیه، شافعی، د، فرید، ج 1، ص 67- 64. اشتباه بزرگ دیگر او این است که گمان کرده مسجد النبی قصری بزرگ بوده که پیامبر- ص- برای خود و خانوادهاش بنا کرده، آن گونه که خانههایی با حیاط وسیع بوده که دیوارهایی به قامت یک انسان اطراف آنها قرار داشته و در گوشه هر یک از خانهها صفه و سایبانی ساخته که فقرای اصحاب را در آنجا پذیرایی میکرده است همان کتاب، همان صفحه. به نظر میرسد که او با این تصویر ناروا، خواسته است تا اندیشه خود را از این بابت که گمان میکرده همه بنا در یک زمان انجام یافته راحت کند. گویا اندیشه نخست این نویسنده این بوده که هدف اصلی پیامبر- ص- ساختن خانه بوده و تبدیل آن به مسجد تنها پس از تغییر قبله مطرح شده است نک: همان کتاب، ص 65. شواهدی که در دسترس ماست، افزون بر آنچه در خلال مباحث گذشته آمد، همگی تأکید بر آن دارد که اندیشه مسجد، از همان ابتدای اقامت رسول خدا- ص- در میان بنیالنجار توسط آن حضرت مطرح شد، حتی برخی از نصوص اشاره به آن دارد که این محل، پیش از آمدن رسول خدا- ص- از سوی برخی از انصار به عنوان محلی برای نماز استفاده شده بود نک: فی سیرةالرسول، برگ 4.
6- فی سیرةالرسول، برگ 7؛ التعریف، ص 36 و 37
7- إمتاع الأسماع، ج 1، ص 50. برخی از مهاجران که در خانههای انصار سکونت کردند، عبارتند از: ابیحذیفة بن عتبة بن ربیعة بن عبدشمس و مولای او سالم. عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب که همپیمان بنینوفل بن عبدمناف بود، زبیر بن عوام بن خویلد، حاطب بن ابیبلتعه و سعد که مولای او بود و هر دو همپیمان بنیاسد بن عبدالعزی بن قصی بودند و شماری دیگر نک: طبقات الکبری، ج 3، در صفحات مختلف.
8- طبقات الکبری، ج 3، ص 165 و 166
9- طبقات الکبری، ج 3، ص 174. گفته شده که ابوبکر خانهای نزدیک خانههای پیامبر- ص- در شرق مسجد داشت کهرسول خدا- ص- به او داده بود نک: وفاءالوفا، ج 2، ص 718 و 719. محل خانه ابوبکر اکنون در خیابان عبدالعزیز است که بخشی از آن در صحنی که برابر باب النساء است افتاده است نک: آثار المدینة المنوره، ص 37.
10- گفته است که سعدبن ابیوقاص بن عبدمناف بن زهره و برادرش عمیر بن ابیوقاص، زمانی که از مکه به مدینه هجرت کردند، در خانه برادرشان عتبة بن ابیوقاص که در میان بنیعمروبن عوف بناکرده و باغ او سکونت گرفتند. عتبه خونی در مکه ریخته و به مدینه گریخته بود و این قبل از «روز بعاث» که حوالی پنج سال پیش از هجرت رخ داده بوده است.
11- طبقات الکبری، ج 3، ص 160
12- انساب الاشراف، ج 1، ص 10. سمهودی مینویسد: کوچهای در مدینه بود که آن را کوچه حضارمه میگفتند و بخششرق انتهای بازار مدینه به سمت شمال قرار داشت نک: وفاءالوفا، ج 2، ص 261
1- الاصابه، ج 3، ص 650
2- همان، ج 2، ص 143
3- طبقات الکبری، ج 3، ص 126؛ اخبار المدینه، ابن شبه، برگ 75 و 76؛ الاصابه، ج 2، ص 356؛ وفاء الوفا، ج 2، ص 717 و 718
4- گفته شده که عبداللَّه و عتبه فرزندان مسعود هذلی که همپیمان بنیزهره بودهاند، خانههایی برای خود در میانبنیزهره قرار دادند. طایفهای از بنیزهره که به آنها بنوعبد بن زهره میگفتند، به رسول خدا- ص- گفتند، ابنامعبد یعنی ابن مسعود را از ما دور کن. رسول خدا- ص- آنها را با این سخن خود سرزنش کرده «إنَّ اللَّه لایقدس قوما لایعطی الضعیف منهم حقه». نک: طبقات الکبری، ج 3، ص 152
5- وفاءالوفا، ج 2، ص 728
6- طبقات الکبری، ج 3، ص 240
7- وفاء الوفا، ج 2، ص 717 و 718
8- الاصابه، ج 3، ص 246
9- فی سیرة الرسول، برگ 4
10- وفاءالوفا، ج 2، ص 372 و 373
11- التعریف، ص 37- 40؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 720- 718
12- الموطأ، ج 1، ص 72
13- الاصابه، ج 3، ص 448 و 449. خانه آلعمر مربدی بود که زنان پیامبر- ص- در آن وضو میگرفتند. پس از درگذشتپیامبر، حفصه با پرداخت سیهزار درهم آن را از آنِ خود کرد و پس از او عبداللَّه بن عمر از وی به ارث برد نک: وفاءالوفا، ج 2، ص 718
1- 1- الاصابه، ج 1، ص 522
2- وفاءالوفا، ج 2، ص 720
3- المغانم المطابه، ص 18.
«دارالقضاء»: در میانه قرن اول، دارالقضاء در ملکیت مروان بن حکم که امیر مدینه بود درآمد و به نام «دار مروان» شناخته شد. این محل تا پیش از خراب شدن، چسبیده به مسجد النبی در جهت جنوب غربی، در شرق بابالسلام بود. در جریان توسعه مسجد در دوره سعودیها، بخشی از زمین آن در خیابان جنوبی مسجد و قسمتی از زمین آن در ساختمان عدلیه افتاد وفاءالوفا، ج 2، ص 720 و 721؛ آثار المدینة المنوره، ص 43
4- وفاءالوفا، ج 2، ص 720
5- وفاءالوفا، ج 2، ص 724؛ الاصابه، ج 2، ص 373
6- وفاءالوفا، ج 2، ص 724
7- وفاءالوفا، ج 2، ص 725
8- 8- وفاءالوفا، ج 2، ص 726 و 727
9- وفاءالوفا، ج 2، ص 725؛ الاصابه، ج 1، ص 326
10- وفاءالوفا، ج 2، ص 727؛ عمدةالاخبار، ص 307
11- طبقات الکبری، ج 3، ص 175؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 731 و 732
12- وفاءالوفا، ج 2، ص 729 و 730
13- وفاءالوفا، ج 2، ص 732
14- «مشیخةالحرم»: این محل ویژه اقامت شیخ حرم نبوی در دوره حکومت عثمانیهاست. در طرف شمال به راه بقیعو سمت جنوب آن به کوچه حبشه با عرض دو متر است. بخشی از این خانه در خیابان جدیدی که پس از توسعه مسجد در دوره سعودیها، در شرق مسجد احداث شده، افتاده است. آثار المدینة المنوره، ص 36- 34. مطری مینویسد: که باب جبرئیل بابی که رسول خدا- ص- از آن وارد میشدند در دیوار شرقی مسجد مقابل خانه عثمان بوده است. عثمان زمینهای اطراف آن را تا جنوب و شرق و شمال آن خانه، راهی که از باب جبرئیل به بقیع منتهی میشود، خرید التعریف، ص 38
15- التعریف، ص 54؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 747- 740؛ الاصابه، ج 1، ص 490، ج 2، ص 471 و 472
16- وفاءالوفا، ج 2، ص 759- 757
17- التعریف، ص 76؛ تاریخ هجرة المختار، برگ 157
1- وفاءالوفا، ج 2، ص 2، ص 759
2- همان
3- المدینة بین الماضی و الحاضر، ص 411- 412
4- وفاءالوفا، ج 2، ص 760؛ المدینة بین الماضی و الحاضر، ص 414
5- وفاءالوفا، ج 2، ص 760؛ المدینة بین الماضی و الحاضر، ص 415
6- اخبار المدینه، ابن شبه، برگ 85؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 760
«ثنیة عثعث»: منسوب به تپهای است به نام سُلیع- مصغر سلع-. ثنیه در میان آن و کوه سلع، در جنوب شرقی کوه سلع و در جنوب ثنیة الوداع که ذکرش رفت قرار دارد عمدةالاخبار، ص 284
7- وفاءالوفا، ج 2، ص 761
8- همان
9- عروة بن زبیر میگوید: قبیله اشجع با هفتصد نفر به فرماندهی مسعود بن رخیله به مدینه درآمدند و در شِعْبشان اقامت کردند. رسول خدا- ص- با بارهای خرما نزد آنان رفت و فرمود: ای اشجعیان چه سبب آمدنتان شده؟ گفتند: نزدیکی دیارمان با تو سبب آمدن شد و این که نمیخواستیم با قوم خود مقاتله کنیم چرا که خون ثار در میان میبود وفاءالوفا، ج 2، ص 763؛ الاصابه، ج 3، ص 410
10- جمهرة انساب العرب، ابنحزم، ص 480 و بعد از آن
11- وفاءالوفا، ج 2، ص 761 و 762
12- همان؛ الاصابه، ج 2، ص 303 و 304
13- گفته شده که همه آنها یکجا سکنا گرفتند چرا که خانههای آنان در بادیه یکجا بود وفاءالوفا، ج 2، ص 761
14- وفاءالوفا، ج 2، ص 762
15- التعریف، ص 76؛ وفاءالوفا، ج 2، ص 763
1- التعریف، ص 76؛ تاریخ هجرةالمختار، برگ 157 و 158
2- وفاءالوفا، ج 2، ص 764
3- همان
4- وفاءالوفا، ج 2، ص 764 و 765
5- التعریف، ص 15، 16 و 68؛ الدرة الثمینه، ص 28، 29 و 40
6- المسالک و الممالک، اصطخری، ص 23
7- گفته شده که سعد بن ابیوقاص در قصر خود در عقیق، در ده کیلومتری مدینه در گذشت. از آنجا او رابه مدینه آوردندو مروان بن حکم، که حاکم مدینه بود، در سال 55 بر او نماز گزارد طبقات الکبری، ج 3، ص 149- 139 از این خبر میتوان دامنه آبادی ایجاد شده در مدینه را در عصر پیامبر- ص- دریافت.
8- الاصابه، ج 4، ص 8
9- الاصابه، ج 3، ص 428
10- التعریف، ص 76؛ تاریخ هجرة المختار، برگ 157 و 158. این اخبیه از پوست بوده است. اممسلم اشجعی میگوید: رسول خدا ص- بر من وارد شد و من در قبهای از پوست بودم. حضرت فرمود: چه زیباست اگر از میته در آن نباشد الاصابه، ج 4، ص 496
11- المغازی، واقدی، ج 2، ص 446
12- الاصابه، ج 2، ص 403 و 404
1- المغازی، واقدی، ج 2، ص 782
«غدیر الأشطاط»: سه میل از عسفان به سمت مکه فاصله دارد وفاءالوفا، ج 2، ص 352
2- المغازی، واقدی، ج 2، ص 799
3- التعریف، ص 65؛ تاریخ هجرةالمختار، برگ 116. دو کوه مورد نظر، کوههای بنیعبید است. مطری مینویسد: یکی را رابح و دیگری را کوه بنیعبید مینامند التعریف، ص 65
4- طبقات الکبری، ج 1، ص 499
1- نک: الاصابه، ج 2، ص 33، 47- 48؛ الخطط المقریزیه، ج 7، ص 3، 5 و 52؛ خططالکوفه، ماسینیون، ص 14- 9؛ تخطیط مدینةالکوفه، الجنابی، ص 1، 42 و 80- 78؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه عربی از گروهی از مترجمان، ج 3، مورد «بصره». گفته شده که عمر به عثمان بن حنیف که حاکم کوفه بود نوشت: عطایای مردم مدینه را بفرست، اینها شرکای آنها هستند. آنچه که ارسال شد میان بیست میلیون تا سی میلیون درهم بود. نک: تاریخالیعقوبی، ج 2، ص 152
2- طبری در باره تأسیس کوفه به دست سعد وقاص در سال 17 هجری مینویسد: سعد در محلی که برای قصر تعیینشده بود، محلی را که اکنون پهلوی محراب مسجد کوفه است، قصری برآورد و بنیان آن را محکم کرد و خزینه را در آن جا داد و یک طرف منزل گرفت و چنان شد که به خزانه نقب زدند و از مال آن ببردند. سعد ماجرا را برای عمر نوشت و محل خانه و خزاین را نسبت به صحن که پشت خانه بود به او خبر داد. عمر به او نوشت: مسجد را جابجا کن که مجاور خانه باشد و خانه روبروی آن باشد که شب و روز در مسجد کسانی هستند و مال خویش را حفظ میکنند، سعد مسجد را جابجا کرد. نک: تاریخ الطبری، ج 4، ص 46
3- العمارة العربیه فی مصر الاسلامیه، د. فرید الشافعی، ج 1، ص 67 و 68
4- طبری مینویسد که پیش از تأسیس کوفه از سوی مسلمانان، سه دیر وجود داشت: دیر حرقه، دیر امعمرو و دیرسلسله نک: تاریخ الطبری، ج 4، ص 41. بصره هم در زمانی که عتبة بن غَزَوان در آنجا فرود آمد همینطور بوده است، در آنجا هفت دسکره مزرعه یا روستایی که زارعین در آن سکونت دارند در زابوقه، خریبه، و موضع بنیتمیم و ازد بوده است تاریخ الطبری، ج 3، ص 590 و 591؛ خطط الکوفه، ماسینیون، ص 10، پاورقی ش 1، همانجا
5- تاریخ الخمیس، ج 1، ص 320
6- رسول خدا- ص- گوسفندانی داشت که در قُف میچریدند. این نام یکی از وادیهای مدینه در عوالی، در شمال مشربهامابراهیم بوده است عمدةالاخبار، ص 398
7- هیزم در غابه بوده است. غابه نام محلی در نزدیکی مدینه، به فاصله یک برید از سمت شمال در پایینترین آن ناحیه بوده و مملو از درخت بوده که برای هیزم استفاده میشده است عمدةالاخبار، ص 381 و 382. گفته شده که بنیحارثه، از انصار، به رسول خدا- ص- عرض کردند که غابه محل چرای گوسفندان و شتران ماست فتوح البلدان، بلاذری، ص 23. همانگونه که محل فیفاءالخیار در غرب کوههای جماء محل چرای شتران زکات و شتران رسول خدا- ص- است عمدةالاخبار، ص 204
8- فتوح البلدان، ج 2، ص 425. عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب از بنیمازن و همپیمان بنیعبدشمس یا بنینوفل بوده نک: الاصابه، ج 2، ص 455. او مؤسس شهر بصره در سال 16 ه. ق. 637 م یا 17 ه. ق. 638 م به دستور عمر بوده. محلی که شهر در آن بنیادگذاری شد، پیش از آن در سال 14 ه. ق. لشکرگاه بود که بعدا تخلیه شده و به عنوان محلی برای شهر جدید که مرکز استقرار سپاه اسلام باشد انتخاب شد. برای تأسیس شهر جایی را نزدیک آب در اطراف صحاری و وادی خصیب نزدیک مشارب و چراگاه انتخاب شد نک: دائرةالمعارف الاسلامیه، ج 3، مدخل بصره
1- فتوح البلدان، ج 2، ص 425
2- السیرةالنبویه، ج 2، ص 344؛ وفاءالوفا، ج 1، ص 322 و بعد از آن؛ رفع الخفاء، ابنالحاج، برگ 69
3- وفاءالوفا، ج 2، ص 717 و بعد از آن
4- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 151؛ فتوح البلدان، ج 2، ص 338 و 339 و 425
5- تاریخ الطبری، ج 3، ص 593، ج 4، ص 44؛ خطط الکوفه، ص 17
6- تاریخ الطبری، ج 4، ص 44
1- همان
2- الاصابه، ج 2، ص 455؛ تخطیط مدینة الکوفه، الجنابی، ص 101
3- تاریخ الطبری، ج 3، ص 593
4- تخطیط مدینة الکوفه، ص 103
5- الخطط المقریزیه، ج 7، ص 5
6- خطط البصره، صالح العلی، مجلة سومر، بغداد، 1952، مجلد 7، ج 1، ص 72
7- همان؛ خطط الکوف، ص 17 و نیز نک: نقشه قدیمی کوفه، ش 1، ص 1
8- تاریخ الطبری، ج 4، ص 45؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 151؛ خطط الکوفه، ص 10
9- الخطط المقریزیه، ج 7، ص 61- 54. گفته شده است که دار بنیجمح، برکهای بوده که آب در آن جمع میشده است. عمروبن عاص گفت: برای عمهزاده من یعنی وهب بن عمیر بن وهب جمحی جایی نزدیک به من تعیین کنید، پس از آن برکه را خشک کردند و برای او تعیین نمودند و این همان دار بنیجمح است الاصابه، ج 3، ص 643.
10- الخطط المقریزیه، ج 7، ص 15
1- 1- الخطط المقریزیه، ج 7، ص 54
2- همان.
3- نامگذاری آن از آن روی بود که برخی به برخی دیگر ملحق شدند. همه آنان از طایفه ازد از حجر، و از غسان و شجاعهبودند، کسانی از قبایل جذام، لخم، وحاف، تنوخ از قضاعه به آنها ملحق شدند. آنها در یک محل بودند اما در دیوان وضعیت متفاوت و جدای از یکدیگر داشتند الخطط المقریزیه، ج 7، ص 56 و 57
4- آنها هم جماعتی از قبایل مختلف بودند و دیوان آنها با اهلالرایه بود. از میان آنان جمعی از ازد و فهم بودند الخطط المقریزیه، ج 7، ص 57 و 58
5- مقریزی مینویسد: زمانی که عمروبن عاص از اسکندریه برگشته و به محل فسطاط فرود آمد، قبایل یکی بعد ازدیگری اجتماع کردند و در باره انتخاب محل منازعه کردند. عمروبن عاص کار تعیین منازل و محلات را به معاویة بن خدیج تجیبی و شریک بن مسمی غطیفی و مروبن محزم خولانی و حیویل بن ناشره معافری واگذار کرد. آنها قبایل را اسکان داده و اختلافات آنها را حل کردند الخطط المقریزیه، ج 7، ص 52
6- الحیاةالسیاسیه و مظاهر الحضارة فی الشرق الاسلامی، نافع عبدالمنعم، ص 159
7- همان
8- همان
9- تخطیط مدینةالکوفه، ص 103