تاریخ میلاد آن حضرت: بعد از گذشتن پنجاه و پنج روز از عامالفیل در روز دوشنبه هفدهم ربیعالأول در محل معروف به «اراق المولد» است در مکه، از آمنه خاتون بنت وهب متولّد شد.
و امّا محل ولادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام: اندرون کعبه است، یعنی وسط خانه خدا، محاذی
مکانی که سنگ سرخ فرش است و آن را رخامه حمرا گویند، وقتی که فاطمهبنتاسد را آثار زاییدن گرفت، روی به بیت شریف آورد و دست به دعا برداشت و گفت:
(إلهی إنّی مؤمِنةٌ بِکَ، وَبِما جاء مِن عِندِکَ مِنْ رُسُلٍ وکُتُبٍ، وإنّی مُصدِّقَةٌ بِکَلامِ جدّی إبراهیمَ الخلیلِ، وإنّهُ بَنی بیتِ العتیقِ، بِحقِّ الذّی بَنی هذا البیتِ وَالمَولودِ الذّی فی بَطنی ألّاما یَسَّرتَ لی عَلیّ وِلادَتی)، مقارن دعا دیوار کعبه شکافته شد، و فاطمه داخل گردید، و دیوار به هم بر آمد، سه روز از آن بگذشت، فاطمه بیرون آمد و علی علیه السلام در دست او [بود].
مقامهای دیگر در آنجا: سعادت خانه خدیجه که محلّ وحی هم میگویند، یعنی در آنجا وحی به پیغمبر رسید.
دیگر سنگ آسیای حضرت فاطمه در حجره راست میباشد.
دیگر در محلّه گود محلّ ولادت حضرت فاطمه زهرا است و محلّ شقّالقمر، و محلّ معراج پیغمبر است، و خانه حمزه سیّد الشهدا علیه السلام و مسجدالجنّ که پیغمبر به طایفه جنّ مسائل دینیّه تعلیم فرمود، دکانّ ابوبکر، چاه عثمان مظعون، قبرستان حجون و جسیم.
در رکن عراقی است بر بلندی کم از قامتی تا دست در آن توان مالید، و آن رکن مایل شرقی است، و مقامابراهیم و زمزم نزدیک اوست، و رکنی که مایل شمالی است رکن شامی گویند، و رکنی که مایل غربی است رکن حبشی یمانی، و آن که جنوبی است رکن یمانی گویند.
ص: 99
طول خانه: بیست [و] چهار گز است و به دستی، و عرضاً بیست [و] سه گز و به دستی،
(1) و مساحتش: پانصد و هفتاد و پنج گز باشد، مساحت اندرون خانه چهار صد و چهل [و] چهار گز است، ارتفاع آن از بیرون بیست و هفت گز است.
پرده آن: اوّل کسی که آن خانه را جامه پوشانید تُبّع بناسعد ابوحرب الحمیری بود، و او معاصر بهرام گور ساسانی بود، و در این معنی گفته است:
عربیّة:
«وَکسَونا البیتَ الذّی حرمَ اللَّه ما رأی معضداً و بروداً
سقایة
(2) الحاج: به طرف غربی خانه کعبه است در پسِ چاه زمزم.
دارالنّدوه: هم در غربی مسجد است در پسِ دارالإماره.
و کوه صفا: به طرف شرقی مسجدالحرام است، و در کلام مجید ذکر صفا و مروه بسیار است، منها: إنَّ الصّفا وَالمَروةَ مِنْ شَعائرِ اللَّه،
(3) و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فرموده که دابةالأرض [که] خروجش از نشان ظهور قیامت است، از کوه صفا بیرون خواهد آمد.
مساحت صفا و مروه: از صفا الی
(4) مروه چهار صد و نود و سه گام است، و وسعت صفا هفده گام است و چهارده پلّه دارد، و سه میل بینهما
(5)فاصله است.
وجه تسمیه آن: حضرت آدم به صفا هبوط فرمود ملقّب بصفیّ اللَّه گشت، و حوّا امّالبشر به کوه مروه هبوط نمود که اسمش به عربی مرئه شد.
کوه ابوقبیس: به طرف غربی مسجد است.
و مشعرالحرام و حطیم: در میان کوه صفا و مروه است، و نجد کوه قعیقعان و منا درّه است به طرف غربی مسجدالحرام به درازی دو میل، و جَمَره عقبه در انتهای منا واقع است، و مسجد خیف هم به طرف غربی مسجدالحرام است، و کوه عرفات هم به طرف غربی مسجدالحرام است، از آنجا تا مکه سه میل است، و مسجد عایشه
(6) هم خارج حرم است، و جمره اوّل و حُدیبیّه محاذی حرم است و ما بین شعبی
(7) است در میان دو کوه که آخرش بَطن عُرنه است، و از آنجا راه حایط بنیعامره است، که حجاج نماز ظهر و عصر آنجا گزارند،
(8) و آنجا چشمهای است که به عبداللَّه عامر منسوب است، و مُزدلفه
(9) در میان مکّه و عرفات است.
1- مقدار اندکی.
2- سقاخانه.
3- البقره: 158
4- تا.
5- میان صفا و مروه.
6- امروزه به نام مسجدتنعیم یا مسجدالعُمره مشهور است، بر دروازه شهر مکه از سوی مدینه قرار دارد، و چون عایشه در حجةالوداع ازآنجا احرام بست به نام او شهرت یافت.
7- دره میان دو کوه.
8- یکی از سنتهای پیامبر صلی الله علیه و آله جمع نمودن میان نماز ظهر و عصر در روز عرفه 9 ذیحجه در صحرای عرفات میباشد.
9- که به نام مشعر نیز شهرت دارد.
ص: 100
دَر بنیشیبه
(1) بین صفا و مروه است نزدیک به خانه عبّاس بن عبدالمطلب.
طاق شعیب: طاقی است معروف.
امّا جبال
(2) مکّه: بسیار است آنکه مشهور است:
صفا، مروه، عرفات، منا، حُجون، فاران، ابوقبیس، ایله، ثبیر و ثور در یک فرسخی منا [و] در دو فرسخی عرفات واقعاند.
ضبّه: هم شعبه [ای] است از رشتههای کوه منا، آخرش منتهی میشود به مسجد خیف.
مسجد خیف: در دست چپ راه عرفات است.
(3) مسجدالکبش: که از برای اسماعیل فدیه قربانی آمده و سنگی که کارد حضرت ابراهیم [را] دو پاره کرد با کاردش معین است.
مغارةالفتح:
(4) پیغمبر قبل از نبوت در آنجا عبادت [می] کرد.
مسجد مرسلات: معروف است و در قرب
(5) مسجد خیف است. در آنجا سوره «والمرسلات» به پیغمبر نازل شد.
مسجد کوثر: پیغمبر در حجةالوداع به قرار
(6) شصت و سه شتر نحر کرد و سوره إنّا أعطَیْناکَ در آن محل نازل شد.
جبل ثور: متّصل است به کوه منا که غار در آنجا است، پیغمبر با ابوبکر در آنجا پنهان شدند، جبل ثور از آن شش کوه یکی است که هنگام تجلّی خدایی به حضرت موسی علیه السلام، کوه پارهپاره، شده یکی از آن شش پاره به جبل ثور افتاد.
مُحصَّب: آن مکانی است که در کوه منا رمی جمره میکنند.
ابطح: راه وسیعی است در وادی منا و جای ریگزار است، اوّلش منقطعالشعب، انتهایش متصل به مقبره مُعلّی
(7) است.
قزح: اسم کوهی است در مُزدلفه.
مشعرالحرام: همان مزدلفه است.
خیف: مکانی است در پشت کوه ابوقبیس.
عرفات: اسم بقعه معروف است که حجاج در آنجا وقوف
(8) نمایند.
یوم عرفه: روز وقوف در آن مکان را گویند، چون حضرت ابراهیم همان روز بر صحت رؤیای خود عارف
(9) شد، و همچنین حضرت آدم علیه السلام به حوّا همان روز رسید [و] همدیگر را
1- این دروازه سنگی در عکسهای قدیمی مسجدالحرام در نزدیکی مقام ابراهیم و چاه زمزم دیده میشود در سال 1965 میلادی منهدم گردید.
2- کوهها.
3- یعنی مسجدی است درون منا و در سمت چپ کسی که از سوی مکه به عرفات میرود.
4- غار.
5- نزدیکی.
6- بنابر مشهور.
7- این قبرستان امروزه به قبرستان ابوطالب نیز شهرت دارد، و در منطقه حُجون مکه واقع است.
8- اقامت.
9- آگاه.
ص: 101
شناختند، بنابراین یوم عرفه گفته شد.
بنیان
(1) کعبه: «أوّلَ مَنْ بَنی الکعبة الملائکة، ثمَّ إبراهیم، ثمَّ قُریش فی الجاهلیة وحضرهُ النّبی وله خَمسٌ وثلاثون، ثمَّ ابن الزُّبَیر، ثمَّ الحَجّاج بن یُوسفَ، وَقیلَ بُنیَ بَعدَ ذلکَ مَرّتین أو ثلاثاً.»
(2)گویند بنای کعبه را آدم و شیث علیهما السلام فرمودند، دیگر بعد از طوفان نوح حضرت ابراهیم با پسر خود اسماعیل بنا نهادند، بعد از آن قریش قبل از بعثت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در سال سی و پنجم از مولود حضرت، خراب کردند و از نو به تجدید عمارت مشغول شدند، بعد عبداللَّه [بن] زبیر در زمان استیلای خود بنای قریش را خراب ساخت [و] بار دیگر از نو به تعمیرش پرداخت، و حَجّاج ظالم بعد از غلبه
(3) خراب کرد و از نو تعمیر نمود.
و در کتاب «معارف [بن] قُتیبه، وهب بن مُنیّه گوید: که چون حضرت آدم از بهشت به زمین سراندیب هبوط کرد، بعد از صد سال تضرع و زاری توبه او قبول شد و او را به مفارقت بهشت تاسّف عظیم بود، حق تعالی خیمه از بهشت بدو فرستاد آن را بر زمین کعبه فرود آوردند و آن خانه [ای] بود از یک پاره یاقوت با قنادیل زرّین، و در دیگر کتب آمده آن خانه بیتالمعمور بود، به روایتی به وقت طوفان و به نقلی به وقت وفات آدم علیه السلام آن خانه را به آسمان بردند و بنیآدم به فرمان شیث علیه السلام بر جای آن، خانه از سنگ و گل ساختند، و در زمان طوفان خراب شد. مدّت دو هزار سال خراب ماند تا چون حضرت ساره را با اسماعیل و هاجر رشک آمده ابراهیم خلیل علیه السلام را الزام
(4) نمود تا هر دو را از پیش ساره دور کند، و او به فرمان حق تعالی ایشان را بدان زمین بیآب و علف آورد، هاجر به طلب آب بر آن کوهها میدوید و اکنون آن دویدن
(5) را بر حجاج لازم نمود و اسماعیل میگریست و پاشنه پایها بر زمین میمالید، از زیر پاشنه او آب زمزم پیدا شد، هاجر پاره از خاک در پیش آب بند کرد تا تلف نشود، نقل است اگر هاجر آب را بند نمیکرد رودی بودی از همه رودها بزرگتر، و گفتهاند اگر اهل آنجا کافر نشدندی آن آب بر روی زمین بودی، امّا به سبب کفرشان همه بر زیر زمین رفت تا مانند چاهی شد، چون آنجا آب پیدا شد قوم بنیجُرهم آنجا رفتند و اسماعیل در میانشان پرورش یافت، چون اسماعیل به حدّ مردی رسید به فرمان حق تعالی ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام آنجا خانه کعبه را ساختند و از سنگ کوه قیقعان، و آن خانه بیسقف بود، حق تعالی از بهشت حجرالأسود را بدیشان فرستاد تا در رکن خانه کعبه نشاندند، و آن سنگی بود
1- ساختمان
2- کعبه را نخست ملائکه ساخت، سپس ابراهیم علیه السلام، سپس قریش در دوران جاهلیت و پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت و عمر او 35 سال بود، سپس ابنالزبیر، سپس حجاج بنیوسف و گفته شده است پس از او دو یا سه بار دیگر نیز ساخته شده است.
3- حجاج بن یوسف ثقفی در پی قیام ابنالزبیر بر علیه خلافت اموی، به محاصره مکه پرداخت و منجنیقهای خود را بر روی کوه ابوقبیس قرار داده و درون مسجدالحرام و پیرامون کعبه را که پناهگاه ابنالزبیر و یاران او بود آتش باران نمود و پس از کشته شدن ابنالزبیر وی را به دستور عبدالملک بن مروان به تجدید ساختمان کعبه که در اثر حملات او ویران شده بود پرداخت و ساختمان ابنالزبیر را منهدم و آن را از نو بنا نمود. این ساختمان در سال 74 ه. پایان پذیرفت.
4- وادار.
5- مقصود سعی میان صفا و مروه است.
ص: 102
به مقدار نیم گز تقریباً و در اوّل سفید بود، از بس که دست ناپاک بدان مالیدند سیاه شد.
قالَ النَبیّ: (أُنزِلَ الحَجَر الأسوَد مِنَ الجنّة وهو أشدُّ بیاضاً من اللّبن، فسوّدَتْهُ خَطایا بنی آدم)، وهُوَ تَمثیل ومُبالغةٍ فی تَعظیمِ شَأنِهِ وتَفضیحِ أمرِ الخَطایا، یعنی إنّهُ لِشَرفِهِ یُشارک جواهر الجنّة فَکأنّهُ نَزَلَ مِنْها، وإنَّ خطایاکُم تَکادُ تُؤثّرُ فی الجمادات، فکیفَ بِقلوبکُم أو مِن حیث أنَّهُ مکفِّرٌ للخطایا کأنّهُ مِنَ الجَنَّةِ وَمِنْ کِثْرَةِ تَحَمّلِ أوزارهُم کأنّهُ ذا بیاض فسوّدته هکذا.»
حاصل آن که حجرالأسود در اوّل به صورت دُرّه بیضا
(1)بود، و آدم در بهشت با وی مأنوس بود، در وقتی که جبرئیل به زمین آورد، پس آدم دویده وی را گرفت و بوسید از این جهت سایر اولاد آدم او را میبوسند و استلام
(2)میکنند، بعد حایض و جُنب در ایّام جاهلیّت مسّ
(3) کردند برگشت سیاه شد. روایت است که حضرت ابراهیم علیه السلام در وقت بنای کعبه روی آن تخته سنگ جلوس میفرمودند.
و امّا در فضیلت حجرالأسود:
«قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فی الحَجَر: (فاللَّه تعالی یُحیه یوم القیامة، لهُ عینان یَبْصُر بِهِما، وَلسانٌ یَنطق، فیَشهدَ علی مَنِ استلمهُ).
(4) وقال ایضاً: (إنّ الحَجَر یُحشر یوم القیامة وَلهُ عینان یَنْظُرُ بهما وَلسانٌ یتکلّم به، ویشهدُ لکلّ من قبّله، وإنّه حَجرٌ یطفو علی الماء، و لا یُسخَنُ بالنّار إذا أوقدَ علیه).
(5) شاهد بر این حکایت: غزّالی در «إحیاءالعلوم» مینویسد: «عمر بن الخطاب در طواف مکّه چون حجرالاسود را بوسید گفت: میدانم تو سنگی باشی نه سود داری نه زیان، اگر این نبود که رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را میبوسید، هرگزت نمیبوسیدم.»
(6) علی علیه السلام در جواب فرمود: «او را هم سود دارد و هم زیان، چه آنگاه که خداوند او را ذریّه بنیآدم عهد گرفت، مکتوب کرد و بدین حجر خورانید: (فهذا یَشهدُ للمؤمنِ بالوفاء، وَیشهدُ علی الکافِرِ بالجُحُود).
چون ایشان خانه کعبه ساختند و بر زیارت آن امر شد مردم بدانجا مقام
(7) کردند، و ابنیه خیر ساختند و رغبت نمودند، به تدریج شهری شد، هوایش به غایت گرم است، و آبش در اوّل
1- سنگ سفید.
2- دست مالیدن.
3- تماس با دست.
4- خداوند در روز قیامت این سنگ را زنده خواهد نمود و او دو چشم خواهد داشت که با آنها میبیند و زبانی که بدان سخن میگوید، پس شهادت میدهد از آنانی که او را استلام کردند.
5- حجر الاسود در روز قیامت حاضر خواهد بود و دو چشم دارد که با آنها نگاه میکند و زبانی که بدان سخن میگوید و شهادت میدهد از آنانی که او را بوسیدند، حَجَرالاسود سنگی است که بر روی آب قرار میگیرد و اگر زیر او آتشی قرار داده شود گرما نمیپذیرد.
6- این از گفتارهای مشهور عمر بن الخطاب درباره حجرالاسود است که از دیرباز مورد طعن و تمسخر قرار گرفته و آن را دلیل ناآگاهی وی به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و روایتهای فراوانی که از آن حضرت درباره پیشینه ماوراءالطبیعی این سنگ مقدس آمده است دانستهاند، نخستین کسی که به این گفتار عمر اعتراض نمود امیرالمؤمنین علیه السلام است، در این باره در روایتی آمده است: «عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: مرّ عمر بنالخطاب علی الحجر الأسود فقال: واللَّه یا حجر إنّا لنعلم أنّک حجرٌ لا تضرُّ ولا تنفع، ألا إنّا رأینا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله یحبّک فنحن نحبّک. فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: کیف یابن الخطّاب! فواللَّه لیبعثنّه اللَّه یوم القیامة وله لسان وشفتان، فیشهد لمن وافاه، وهو یمین اللَّه فی أرضه یبایع بها خلقه، فقال عمر: لا أبقانا اللَّه فی بلدٍ لا یکون فیه علی بن أبیطالب» [وسائل الشیعة: 13/ 320]
7- سکونت.
ص: 103
غیر زمزم نبود، حکایت آن چاه را و انباشتن و آن که کس نمیدانست که کجا است مشهور است، عبدالمطلب جدّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در خواب دید و حفر کرد و در آنجا آهوان زرّین و اسلحه یافت و قریش با او نزاع کردند و به حکم خدای تقسیم شد، و در عهد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله، پنجسال پیش از مبعث، قوم قریش خانه کعبه را عمارت کردند، و به درختهایی که نجاشی پادشاه حبشه جهت کلیسای انطاکیه، از راه دریا به شام میبردند، حق تعالی آن کشتی را غرق کرد و آن چوبها را به جدّه انداخت، و مکّیان به اجازت بردند و خانه کعبه را بدان مسقّف گردانیدند، و چهار قائمه
(1) چوبین در زیر سقفش وضع کردند، و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله به امر خدا به دست مبارک خود بیرون خانه کعبه در رکنعراقی [حجرالاسود را] نشاندند، تا در عهد عبداللَّه زبیر چون به حکم یزید دیوار کعبه را به سنگ منجیق خراب کرده بودند، آن را عمارت کرده، خانه را بزرگتر و دو در گردانید
(2)و حجرالأسود را در اندرون خانه کعبه در دیوار نشانید، و گفت چون رسولاللَّه صلی الله علیه و آله فرموده که حجرالأسود از خانه کعبه است باید که در اندرون خانه باشد، بعد از او حجّاج بنیوسف ثقفی وضع عمارت او را خراب کرد و حجرالاسود را بیرون آورد، چنان که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله به رکن یمانی که عراقی هم گویند نشانید، و عثمان بن عفان در آن حوالی مسجدی خریده بود اضعاف
(3) مسجد کرد تا بزرگ شد، و ولید بنعبدالملک مروان در آن مسجد عمارت عالی ساخت، و ستونهای سنگی از شام بدان مکان نقل کرد [و] سقف مسجد را از چوب ساج ساخت، و منصور ابودوانیق
(4) مسجد و طوافگاه را بزرگتر گردانید، و پسرش مهدی
(5) در سنه ستّ و ستمائه
(6) بر عمارت آن افزود، تا در عهد مقتدر خلیفهعباسی در سنه تسععشر وثلثمائه در وقت حج ابوسعید جبال قرمطی با جمعی به مکه آمد، با مسلمانان جنگ عظیم و قتال تمام کردند، چنان که چاه زمزم از کشتگان پر شد، در طوافگاه سه هزار کس بیشتر کشته افتاده بود، و حجرالأسود را ببرد و بدان خاری
(7) کرد و مدّت بیست سال در دست قرامطه
(8) بود تا در سنه تسع وثلاثین وثلثمائة در کوفه به سیهزار دینار عوال
(9) به وکلاء مطیع خلیفه بفروختند، خلیفه او را به کعبه فرستاد و در رکن عراقی نصب کردند و تا اکنون از شرّ مخاذیل ایمن ماند. حفظها اللَّه تعالی إلی یوم القیامة من کلّ مخذول ومردود ومطرود.
1- ستون و پایه.
2- یعنی برای کعبه دو در قرار دادند.
3- ضمیمه.
4- مقصود أبوجعفر منصور عباسی است که به لقب دوانیقی نیز شهرت دارد.
5- وی محمد بن عبداللَّه بن محمد بن علی عبداللَّه بن العباس مشهور به مهدی عباسی است و پس از مرگ پدرش ابوجعفر منصور درمکه در سال 158 ه. به خلافت رسید.
6- مهدی عباسی در سال 161 ه 777 م به حج رفت و فرمانی برای توسعه مسجدالحرام صادر نمود، وی بار دیگر در سال 164 ه. به حج رفت و مجدداً دستور توسعه مسجد را داد که بنابر روایات مورخین این دو توسعه بزرگترین ترمیم و توسعه و ساختمان مسجدالحرام در طول تاریخ آن تا پیش از دوران معاصر میباشد.
7- پست شمردن.
8- قرامطه حجرالاسود را با خود به بحرین حمل کرده و تا هنگام بازپس دادن در همانجا قرار داشت.
9- طلای خالص و ناب.