موقعیّت یهود در مدینه (2)

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسندگان

موضوعات


[شمار تقریبی و مساکن یهود در مدینه]
اگر بخواهیم آماری از بنی قینقاع ارائه دهیم، باید بگوییم که تعداد مردان بالغ بنی قینقاع به حدود هفتصد مرد می‌رسید. (1) به خاطر آگاهی نداشتن از تعداد زنان و کودکان آنان، اگر فرض کنیم که همه آنها ازدواج کرده و هفتصد زن و شوهر بودند و تعداد متوسط فرزندانشان تقریباً دو فرزند باشد، می‌توان گفت که تعداد بنی قینقاع حدود دو هزار و هشتصد نفر بوده‌است.
از بنی قریظه نیز آماری در دست نداریم، آنچه که از آمار مردان بالغ آنها گفته شده، حدود ششصد یا هفتصد نفر بوده‌اند (2) و بیشتر از آن نیز گفته‌اند، که به هشتصد الی نهصد نفر می‌رسیده‌اند. (3) این اختلاف ساده سبب می‌شود که بتوانیم میانگین آنها را هفتصد و پنجاه مرد در نظر بگیریم واقدی نیز این عدد را ذکر کرده است. (4) مطابق روش قبلی ما در شناخت تعداد زنان و کودکان، تعداد تقریبی آنها به سه هزار نفر می‌رسیده است.
و امّا از آمار افراد بالغ بنی نضیر، که یکی از قبائل سه گانه بزرگ یهودی در مدینه بود، آگاهی نیافتیم مگر متنی که ابن حاج آورده و آمار تقریبی از تعداد زنان و کودکان بنی نضیر را ارائه می‌دهد و آن را وقتی که سخن از تبعید آنها به میان آورده، اینگونه بیان کرده است: «آنها به خیبر وبعد به شام و حیره رسیدند و کودکان و زنان و 


1- طبری، تاریخ، ج 2، ص 480
2- طبری، همان منبع، ج 2، ص 488؛ ابن نجار: همان کتاب، ص 54
3- ابن اسحاق، السیره، ج 3، ص 721؛ طبری، همان منبع، ص 488؛ ابن نجار، همان کتاب، ص 54
4- واقدی گوید: حیی بن اخطب به ابوسفیان بن حرب و قریش در مسیر راهی که با هم طی می‌کردند گفت:
قریظه قوم من، با شما هستند و آنها اهل اتحاد پایدار و هفتصد و پنجاه مرد جنگجو می‌باشند. مغازی، ج 2، ص 454، چاپ آکسفورد.

ص: 91
دیگران را با خود همراه داشتند که سیصد شتر بود.» (1) و اینجاست که نتیجه می‌گیریم شمار آنها نیز در حدّ آمار بنی قینقاع یا بنی قریظه بوده است.
معروف است که بیرون راندن بنی‌نضیر قبل از خندق خاتمه یافت که تعداد مسلمانان در آن زمان حدود سه هزار نفر بود. (2) هنگامی که پیامبر بنی نضیر را محاصره کرد، عبداللَّه‌بن ابیّ به آنها پیغام داد با دو هزار نفر از مردانش، داخل قلعه‌های بنی نضیر شده به آنها کمک و یاری خواهد کرد (3) گویا عبداللَّه بن ابیّ با این کار می‌خواست بین دو نیرو توازن ایجاد کند تا قدرت مسلمانانی که به سه هزار جنگجو می‌رسید تعدیل یابد.
از بقیه یهودیان، غیر از این که بیش از ده و اندی قبیله بودند، چیز دیگری نمی‌دانیم. (4) خوب است این سخن را بر خود تحمیل نکنیم که اجتماعات یهود در یثرب در آن زمان، بیش از این تعداد بوده، صرفاً در وجود سه اجتماع قبیله‌ای بزرگ؛ بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه پدیدار شده بودند، مگر این که بعید ندانیم که هدف آنان اظهار زیادی گروههایشان بوده است و این که خواسته‌اند خود را گروههای مختلف نشان دهند و فقط به بنی قریظه یا بنی قینقاع یا بنی نضیر که کارشان در مدینه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله خاتمه یافت خلاصه نمی‌شوند. آنچه به این سخن مهر تأیید می‌زند، ورود بسیاری از یهودیان در دین اسلام است که کاملًا در اجتماع مدینه ذوب شدند و جزئی از نیرو و ترکیب آن شدند. به خصوص نباید بعید دانست که مخاطب پیمان نامه که پیامبر بعد از هجرتش نوشت و تعدادی از یهود را ذکر کرد، تعداد زیادی از عشیره‌های منسوب به اوس و خزرج بودند که به همراه مؤمنان از امّت شمرده می‌شدند. (5)
یهود در منطقه خاصی از یثرب فرود نیامدند بلکه در آن شهر پراکنده شدند.
سمهودی از ابن زباله درباره سکونت یهود در مدینه چنین نقل کرده که همه آنها در زهره بودند و زهره بزرگترین دهکده مدینه به شمار می‌رفت؛ از آن جمله بود بنی ثعلبه و اهل زهره، قبیله‌ای که فطیون پادشاهشان بود و قلعه‌هایشان به هنگام پایین آمدن از حره، کنار راه عُریض قرار داشت. (6) به همین شکل بیشتر یهود در یثرب، در مجتمع سیول، در یک مایلی زغابه فرود آمدند، (7) جز یهود یثرب که از بین رفتند و کسی از آنها باقی نماند. (8)
بنی نضیر در وادی مذینب، در عالیه 


1- ابن حاج، رفع الخلفا، ص 89
2- طبری، تاریخ، ج 2، ص 570
3- ابن اسحاق، السیره، ج 3، ص 683؛ دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 460
4- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 460، ذکر شده است از یهودیانی که تا هنگام آمدن اوس و خزرج در مدینه باقی ماندند گروههای زیر بودند: بنی قریظه، بنی نضیر، بنی ضخم، بنی زعوراء، بنی ماسکه، بنی قمعه و بنی زیداللات که قبیله عبداللَّه بن سلام بودند و بنی‌قینقاع و بنی‌حجر و بنی‌ثعلبه و اهل زهره و اهل زباله و اهل یثرب و بنی‌قصیص و بنی‌ناغصه و بنی عکوه و بنی مرایه. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ج 7، ص 62
5- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 350
6- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 161 و 164
7- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 161
8- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 165، مقصود از یثرب در اینجا چیزی است که مطری ذکر کرده است. او می‌گوید: یثرب اسم سرزمین است و مدینة النبی در ناحیه‌ای از آن قرار دارد و امروزه یعنی اواخر قرن هفتم هجری به این اسم معروف است؛ نخلهای زیادی دارد که از آنِ اهل مدینه و وقف بر فقرا و دیگران است و آن در غرب محل شهادت حمزةبن عبدالمطلب می‌باشد. التعریف، ص 19

ص: 92
فرود آمدند و دارایی و ثروت به چنگ آوردند. آنها اوّلین کسانی بودند که در عالیه چاهها کندند و اموال به دست آوردند. (1) گروهی از قبایل عرب نیز نزد آنها فرود آمدند و با آنها بودند. آنها نیز اموالی به دست آوردند و در قلعه‌ها و منازل ساکن شدند. (2)
آنچه که سمهودی از بنای قلعه‌ها و منازل در میان بنی نضیر ذکر کرده، همانا بعد از فرود آمدن قبایلی از عرب بر آنها بود که آن عمارت و ساختمان سازی تأییدی است بر عرب‌بودنشان. (3) به خصوص که تعداد بسیاری از قبایل عربی که بر بنی‌نضیر فرود آمدند، قبایل کوچکی از یمن بودند؛ مانند «بنی جذماء» که «بنی جذمی» نیز گفته‌اند. (4) و مانند «بنی انیف» و «مرید» از قبیله بلی و بنی‌معاویة بن حارث بن بهثة بن سلیم از قیس عیلان، (5) و بنی‌ناغصه. (6) بعید نیست که آنان عربهای مهاجر از یمن باشند که اسلوب معماری خود را با خود به یثرب آوردند یا از آن اسلوب کلّی پیروی می‌کردند.
سپس می‌افزاید: عمالقه، پیش از آمدن یهود به شهر یثرب، از اوّلین کسانی بودند که در مدینه زراعت کردند و نخل فراهم ساختند و خانه‌ها و قلعه‌ها ساختند. (7) این بدان معناست که عرب در مدینه پیش از آن که یهودیان به شهرشان بیایند، با ساختن خانه و قلعه آشنایی داشتند.
بنابراین، نظر گروهی که در تلاشند تا ساختمان سازی و قلعه سازی در مدینه را به یهودیان نسبت دهند، درست نیست.
این گروه مدعی هستند که آن مناطق پیش از آمدن یهودیان، توسط ساکنان عرب مسکونی نشده بود. زیرا آنها به مکانی آمده، سپس به مناطق دیگر کوچ می‌کردند. (8)
منطقه عالیه با سکونت عرب و یهود پر از جمعیت شد و از سمت غرب و جنوب غربی به طرف قُبا توسعه یافت. گفته‌اند که بعضی از گروههای قبا، بنی قصیص و بنی ناغصه بودند که به همراه بنو انیف قبل از آمدن اوس و خزرج، در آنجا بودند. (9) بنی قریظه در خانه‌هاشان در درّه مهزور ساکن شدند (10) که برادرانشان بنی هدل و بنی عمرو هم با آنها بودند.(11) بنی زعورا کنار مشربه امّ ابراهیم فرود آمدند و قلعه‌شان نیز در کنار آن واقع بود. (12) اما منازل بنی قینقاع، که از بنی زیدلات بودند، کنار انتهای پل بطحان در یک مایلی عالیه بود. در آنجا بازاری از بازارهای مدینه قرار داشت. آنها در کنار پایان پل، در سمت راست کسی که 


1- سمهودی، منبع سابق، ج 1، ص 161؛ ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ج 7، ص 61
2- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 161
3- مدنی، سید عبید، «اطوم مدینه منوره»، بحث چاپ شده در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه ریاض، 32، سال سوم، ص 220
4- ابن رسته، همان منبع، ج 7، ص 62
5- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 162؛ ابن قتیبه، المعارف، ص 85
6- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 163. ابن رسته ذکر کرده است که بنی ناغصه عشیره‌ای از یهود هستند.
همان منبع، ج 7، ص 62
7- یاقوت، معجم البلدان، ج 5، ص 84. بجاست اشاره کنیم که تشابه زیادی میان کار اطام که دژها و خانه‌های مرتفع هستند معجم الوسیط، ج 1، ص 20 در مدینه با کار بعضی از قصرهای یمن وجود دارد.
گفته شده است که اطام دارای سکوهای بلندی مشرف بر اطراف است و از بالا چشم انداز زیبایی دارد.
علاوه بر آن موقعیت دفاعی برای دور نمودن حملات دشمنان اطراف دارد انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینة المنوره، ص 64. درباره قصرهای یمن ذکر شده است که حمیریها به حکم ضرورت، به ساختن قصرها و دژهای تسخیر نشدنی برای دفع حملات بدویان اقدام نمودند حتی، تاریخ العرب، ج 1، ص 75 و همینطور سطوح آن را گردشگاه ساختند و بعضی از بالاترین قسمتها رامحلهایی برای نشستن با سنگ مرمر ساختند یاقوت، همان منبع، ج 4، ص 210؛ حتی، همان کتاب، ج 1، ص 75 مانند قصر غمدان در صنعا که به یشرح بن یحصب پادشاه منسوب است یاقوت، همان منبع، ج 4، ص 210 که در طی قرن اوّل میلادی حکومت را در دست داشت. حتی، همان کتاب، ج 1، ص 74 شباهت دیگری نیز در شکل ساختن أطم و بعضی از قصرهای یمن وجود دارد که هرکدام از آنها به شکل چهارگوش و مسطح هستند حتی، همان کتاب، ج 1، ص 75؛ مدنی، سید عبید، اطوم المدینة المنوره، بحث چاپ شده در مجله دانشکده ادبیات، دانشگاه ریاض، م 3، ص 3 و ص 214.
8- ولفنسون، تاریخ الیهود، ص 11، 113، 117
9- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 163
10- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 161 و 162
11- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 164
مشربه ام ابراهیم: محلی است در مدینه، شمال مسجد بنی قریظه در بلندی نزدیک حرهّ شرقی، در جایی که در ایام مطری به دشت معروف بود، میان نخلستان معروف به اشراف که قاسم بن ادریس بن جعفر برادر حسن عسکری آن را ساخت مطری، التعریف، ص 52.
12- سمهودی؛ همان منبع، ج 1، ص 164
پل بطحان: محلی است که وادی بطحان در آنجا فراخ می‌شود و از شمال ماجشونی که امروزه، به موشونیه معروف است شروع شده و به پل بین چاه مراکشی که عطا ابن عبدالعال مراکشی و چاه شرفی ختم می‌شود. آنجا پل بیاضه است که مجتمع منازل بنی‌بیاضه با بنی‌حبیب و بنی‌دینار می‌باشد و نیز ذکر شده است که شمال ماجشونی اولین راه وادی بطحان در مجتمع با وادی مذینب و مهزور است که از سمت ناحیه غربی باقی است و در بنی قینقاع، مقصود این سخن است «در انتهای پل یا در اول بطحان در یک مایلی غرب ماجشونی و غرب پل بطحان آنجاست» عیاشی، مدینة بین الماضی و الحاضر، ص 18 و 19.

ص: 93
از روی پل به عالیه می‌رود، ساکن شدند (1)و خانه‌هایشان تا قبا امتداد داشت. (2) همچنین گروهی از یهود در نواحی شوط و عنابس و والج و زباله تا عین فاطمه ساکن شدند. (3)اهل شوط قلعه‌ای بی‌مگس داشتند که به آن «شرعبی» می‌گفتند. این قلعه بعدها از آنِ بنی جشم بن حارث بن خزرج اصفر، برادران بنی عبدالأشهل شد. (4) اهل والج نیز قلعه‌ای در یک مایلی قنات داشتند. (5)
یهودیان صاحب ثروت و مقام بودند که برای سکونت خود مناطقی از مدینه را آباد کردند، و این زمانی بود که هنوز روح برتری جویی و تکبّر بر همپیمانان عرب و مجاور خود در آنها وجود نیامده بود. (6) اوس و خزرج اقدام به خوار کردن یهود نمودند و بعد از این که مرکز خودشان را در مدینه تقویت کردند و با عموزاده‌هایشان در شام به عنوان تکیه‌گاهی علیه نیروی یهود ارتباط پیدا کردند، قوّت آنها را شکستند. (7) به همین سبب مالک بن عجلان بعد از آن که فطیون پادشاه یهود کشته شد، به تنهایی برای دادخواهی به شام رفت.(8)به نظر می‌رسد که این حادثه نزدیک هجرت اتفاق افتاده باشد؛ زیرا یکی از حاضران در جنگ بدر، فرزند مالک بن عجلان بود. (9)
غساسنه شام به سرعت، یاری رساندن به اوس و خزرج را پذیرفتند و نیرویی به فرماندهی ابوجبیله به یثرب فرستادند. (10) سپاهیان در دامنه کوه احد فرود آمدند و به مقابله با یهود اقدام کردند و سیصد و پنجاه مرد مقاوم از آنها را کشتند. (11)
[پیمانهای یهود مدینه]
و اینجا بود که ضعف و سستی بر رؤسای یهود چیره شد تا آنجا که نفوذشان از بین رفت و در نتیجه همپیمان اوس و خزرج شدند. (12) یهودیان پس از آن که از به کار بردن زور علیه اوس و خزرج ناامید شدند، تصیمیم گرفتند میان آن دو طایفه، حیله‌گری و دسیسه چینی کنند و هرچه خواستند کردند. پس جنگهای زیادی میان اوس و خزرج در گرفت که هر دو را ضعیف کرد. (13) تا زمان جنگ بعاث که پنج سال قبل از هجرت بود، (14) تمام نیروی اوس و خزرج فرسوده شد و آنها ناگزیر متمایل به صلح گردیدند. (15)
این صلح بر وحشت یهودیان افزود و بی درنگ دست به کار شدند تا آنها را از ایمان خود به ظهور پیامبری در آینده آگاه کنند اما هیچگاه تصوّر نمی‌کردند که اوس و خزرج، پیش از آنان، از آن پیامبر پیروی 


1- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 360 و 361؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، م 2، ج 3، ص 211
2- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 165
3- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 165
4- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 165
5- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 182
6- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 179
7- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 179
8- واقدی، المغازی، ج 1، ص 167، چاپ اکسفورد
9- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 179
10- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 182
11- ابن حجر، الاصابه، ج 2، ص 269- 320؛ سمهودی، الوفا، ج 1، ص 181- 282
12- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 215- 216
13- سمهودی، همان منبع، ج 1، ص 218
14- ابن اثیر، الکامل، ج 1، ص 417- 418
15- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 292

ص: 94
کنند! آنها دارای کتاب (آسمانی) بودند و به اوس و خزرج وعده می‌دادند که به زودی از آن پیامبر، تبعیت خواهند کرد و به کمک او بر اوسیان و خزرجیان پیروز خواهند شد. (1)اما ماجرا به عکس شد و اوس و خزرج در یاری پیامبر صلی الله علیه و آله و اطاعت از آن حضرت، بر یهود پیشی گرفتند و این امر یهود را واداشت تا از ایمان به پیامبر و یاریش خودداری کنند. میان یهود افرادی بودند که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آوردند، ایمانی راستین که مصالح دنیایی یا شخصی آنان را به تردید نینداخت؛ مانند یامین بن یامین،(2) میمون بن یامین کاهن، (3) عبداللَّه بن سلام که کاهنی آگاه بود (4) و از روی ایمان و اعتقاد به دین اسلام گروید. در داستان مسلمان شدن او، تصویری دقیق از تفکر یهودی وجود دارد؛ چون هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله با شکل گیری اخلاقیات و تجارتشان با عقاید و ایمانشان در راه مصالح شخصی و دنیوی همزمان شد. اینک متنی را، که برگرفته از نوشته‌های مورخان مسلمان است، دراین باره می‌آوریم:
«نقل شده که عبداللَّه بن سلام گفت:
چون خبر آمدن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را شنیدم و از صفت و اسم و شکل ظاهریش آگاه شدم و زمانش را که منتظر دیدنش بودیم، شناختم، در قبا خوشحال به انتظار نشستم، اما سکوت اختیار کرده بودم تا این که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد. چون این خبر راشنیدم تکبیر گفتم. عمه‌ام که تکبیر مرا شنید گفت: اگر خبری درباره موسی بن عمران می‌شنیدی چیزی بر آن نمی‌افزودی. عبداللَّه ادامه می‌دهد که به او گفتم: عمه! سوگند به خدا که او برادر موسی ابن عمران است وبر همان دینی برانگیخته شده که موسی مبعوث شد. بی درنگ به قصد رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شدم و دین اسلام را پذیرفتم. سپس به سوی خانواده‌ام بازگشتم و به آنها گفتم که مسلمان شوند! آنها نیز اسلام را پذیرفتند ... و من اسلام خود را از یهود پنهان کردم و گفتم: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همانا یهود قومی دروغگو هستند. اگر آنها خبردار شوند، بر من بهتان خواهند زد و از من ایراد خواهند گرفت». (5)
پیامبر صلی الله علیه و آله این ویژگی یهود را درک کرد. به همین سبب می‌بینیم که هنگام شروع به تنظیم اجتماع مدینه، یهود را در مکان مناسبی جای داد و ضمن تصدیق دین و اموالشان به هدایت آنها و بازگرداندنشان به دین اسلام به وسیله صلح و همپیمان شدن با یکدیگر مبادرت کرد (6) و از آنها جز رعایت بی طرفی در جنگها و یا 


1- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 649
2- ابن حجر، همان کتاب، ج 3، ص 471
3- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 360- 361؛ ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 649
4- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 360- 361؛ ابن حجر، الاصابه، ج 3، ص 649، 471
5- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 348
6- مؤلف ناشناس، فی سیرة الرسول، صفحه شماره 12 نسخه خطی اوقاف بغداد

ص: 95
یاری کردن او هنگام تهاجم دشمن به شهر، چیز بیشتری نخواست. (1) ابن اسحاق در این باره می‌گوید: میان آنها پیمان یاری به همدیگر بسته شد تا در مقابل کسی که با اهل این پیمان در افتد، بجنگند. (2)
تاریخ این صلح حدود پنج ماه بعد از آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه بود. (3) این قانون اساسی به شکل کتاب یا نوشته‌ای است از جانب محمد پیامبر صلی الله علیه و آله با مؤمنان و مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که از آنان اطاعت کرده‌اند و به ایشان پیوسته‌اند و همراه آنان پیکار نموده‌اند که آنها جدای از دیگر مردمان امت واحده هستند. (4) این قانون اساسی به یهودیان تعهد مالی بیشتر از چیزی که به آن ضریب حمایتی می‌گوییم تحمیل نکرد که هنگام جنگ به همراه مؤمنان آن را انفاق می‌کردند، (5) و آنها را با مؤمنان، یک امت در نظر گرفت که یهودیان و مسلمانان هر یک بر دین خود باشند. (6)
پیامبر صلی الله علیه و آله به دلجویی از یهودیان پرداخت و به آنان خاطرنشان ساخت که اعتقادش در ایمان به خدا و پیامبرانش، با اعتقاد آنها تفاوتی ندارد. پس نماز را به سوی بیت المقدس گزارد، تا دو ماه قبل از بدر، که قبله به سوی کعبه تغییر یافت. (7)
طبری در این باره می‌نویسد: «همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مختار شد که در نماز به هر جا خواست روکند. او بیت المقدس را برگزید شاید با اهل کتاب متّحد گردد.» (8)بیت‌المقدس فقط شانزده ماه قبله او بود؛ زیرا او چهره‌اش را متوجه آسمان می‌کرد تا خداوند رویش را به بیت‌الحرام گرداند. (9)
گروه دیگری گفته‌اند: «توجه به بیت المقدس، بعد از هجرت بود که به دستور خداوند انجام گرفت. (10) پیش از آن، گروهی از مسلمانان، در روزهای آغازین هجرت، روی کردن در نماز به سوی کعبه را با ارزش می‌دیدند». (11)
در حدیث کعب‌بن مالک آمده است که گفت: «ما به همراه حاجیان قوممان عازم سفر حج شدیم و نماز گزاردیم و چیزهایی آموختیم و براءبن معرور، بزرگ و سرور ما همراهمان بود. او گفت: سوگند به خدا نظرم این است که این خانه؛ یعنی کعبه را پشت سر قرار ندهم و به سوی آن نماز بگزارم».
کعب ادامه می‌دهد: «به او گفتیم: سوگند به خدا پیامبر ما به ما جز این دستور نداده است که رو به سوی شام نماز بگزاریم و ما نمی‌خواهیم با او مخالفت کنیم و هنگام نماز، ما رو به سوی بیت المقدس نماز گزاردیم و او رو به سوی کعبه.» (12)


1- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 350
2- ناشناس، همان منبع، صفحه 12
3- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 348
4- ابن اسحاق، همان جا.
5- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 350
6- ابن سعد، طبقات، ج 1، ص 241؛ مالک، الموطأ، ج 1، ص 196؛ ابن الحاج، رفع الخلفا، صفحه 73 و 74؛ ابن ظهیره، الجامع، ص 21- 22 ذکر شده است که قبله در رجب در رأس ماه هفدهم بعد از ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، از شام به کعبه برگردانده شد. طبری، جامع البیان، ج 2، ص 3- 1
7- طبری، همان منبع، ج 2، ص 4
8- طبری، همان منبع، ج 2، ص 4
9- طبری، همان منبع، ج 2، ص 4- 5
10- ابن قدامه، الاستبصار، ص 31
11- ابن قدامه، الاستبصار، ص 31
12- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 358؛ شبلی، التاریخ الإسلامی، ج 1، ص 254

ص: 96
قلوب کاهنان یهود از عداوت و حسد و کینه ورزی پر شده بود؛ زیرا خداوند تعالی با انتخاب پیامبری از عرب، آنان را برگزیده بود، (1) در صورتی که یهودیان می‌پنداشتند خودشان پسران خدا هستند! (2)
[پیمان شکنی یهود]
به نظر می‌رسد یهودیانی که مرکز ثقل زندگی اقتصادی و مالی مدینه بودند، وقتی مواجه شدند با افزایش تعداد مهاجران به مدینه، که در میانشان بزرگان اقتصادی قریش و ثقیف قرار داشتند، احساس کردند که نفوذ خود را از دست می‌دهند. از این رو ترسیدند. افزایش قدرت مرکز اجتماعی مهاجران بعد از پیروزی جنگی و سیاسی بدر نیز سبب ازدیاد ترس یهود شد. پس در فرصتهای به دست آمده، دست به کار نقض عهد و پیمان میان خود و پیامبر شدند (3)تا آن مرکز را سست کرده، اوضاع آرام را با ایجاد شک و تردید در جامعه مدینه تکان دهند.
تا زمانی که کسی دشمنی خود را با پیامبر صلی الله علیه و آله آشکار نکرده بود، آن حضرت بر ضد او اقدامی نمی‌کرد. او در برابر یهود نیز ملایمت و نرمش پیش گرفت و آنها را با دلیل و برهان به سوی خدا خواند و آنچه را که در کتابشان درباره پیامبری محمد صلی الله علیه و آله آمده بود به یادشان آورد. (4) به طوری که خودش به عبادتخانه‌های آنها که مدارسشان نیز بود، می‌رفت و به سوی خدا دعوتشان می‌کرد و از مطالب کتابشان استدلال می‌نمود. (5) اما یهود در گناه خود سرگردان ماندند و شرّشان تا حدّ تهدید زندگانی محمد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطرناک شد؛ به طوری که یارانش کراهت داشتند آن حضرت شبانه در مدینه به تنهایی راه رود و می‌ترسیدند یهود به او صدمه ای وارد کنند.(6) دشمنی آنها از حدّ تهدید پیامبر گذشت و به تحریک مسلمانان به جنگ و اهانت آشکار به آنان منتهی شد. (7) آنان در این هنگام عبداللَّه بن ابی را به عنوان تکیه‌گاهی محکم برای خود داشتند (8) و بیشتر به او متکی بودند تا به شجاعتشان، که میان طوایف یهود به داشتن آن مشهور بودند. (9)
اما تجربه پیامبر صلی الله علیه و آله او را واداشت که به سرعت مانع کار آنها شود. پس بنی قینقاع را غافلگیر ساخت و آنها را محاصره نمود و چیزی نمانده بود که تمامی آنها را به تلافی خیانت و نقض (10) عهدشان بکشد اما وضع چنین اقتضا کرد که به تبعید آنها به شام اکتفا کند. و سرانجام در اذرعات فرود 


1- مائده: 18؛ ابن حجر، الاصابه، ج 2، ص 492
2- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 560. ج 3، ص 682، 684، 700، 715، 121؛ بلاذری، انساب، ص 308
3- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 385- 389؛ ابن حجر، الاصابه، ج 2، ص 492
4- طبری، جامع البیان، ج 3، ص 217
5- ابن حجر، همان منبع، ج 2، ص 226، 227
6- ابن الحاج، رفع الخلفا، صفحه 79؛ بلاذری، الانساب، ص 308 و 309
7- بلاذری، همان جا.
8- ابن الحاج، همان منبع، صفحه 79
9- خداوند تعالی درباره یهود می‌فرماید: «الذین ینقضون عهد اللَّه من بعد میثاقه و یقطعون ماأمر اللَّه به أن یوصل و یفسدون فی الأرض اولئک هم الخاسرون.» بقره، 27. نیز رجوع کنید به: طبری، همان منبع، ج 1، ص 182 و 183
10- بلاذری؛ الأنساب، ص 308 و 309. اذرعات، از شهرهای شام است، با تاء مکسوره و با یاء یذرعات نیز گفته می‌شود. حمیری، الروض المعطار، ص 19؛ همدانی، صفة جزیرة العرب، ص 329

ص: 97
آمدند (1) و زنان و کودکانشان را نیز همراه خود بردند، اما اموال و سلاحهایشان از آنِ پیامبر صلی الله علیه و آله شد. (2)بعد از آن که خداوند سبحان در قرآن کریم پیامبر صلی الله علیه و آله را از حقیقت دشمنی‌های یهود با این آیه آگاه کرد: «إنّ الَّذین کفروُا سَواءٌ عَلَیْهِم أأنْذَرتَهُم أمْ لَمْ تُنذرهم لا یُؤْمِنُون» (3) او آن اقدامات را درباره یهود اجرا کرد. به طوری که نقل شده، این آیه درباره یهود مدینه که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در اطراف مدینه ساکن بودند، نازل شده است و توبیخی است بر بی‌ایمانی آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله و انکار او، با این که به او آگاهی داشتند. (4)
بنی نضیر نیز اشتباه بنی قینقاع را با شکستن پیمان و اعتماد بر عبداللَّه بن ابی که مردی ضعیف و منافق بود، تکرار کردند و در مشورتشان از دستورات وی پیروی نمودند. و در قلعه‌های خود متحصن شدند، به این امید که او باده هزار مرد به آنها کمک کند. (5) آنها نیز در تبعید، به شام رفتند و با خود به اندازه یک بار شتر از وسایل را، به استثنای اسلحه، بردند. (6)
بنی‌قریظه نیز پنداشتند که نیروی احزابِ محاصره کننده مدینه در برابر محمد صلی الله علیه و آله، یاران خوبی برای آنها خواهد بود. به این جهت عهد خود را شکستند و با دشمنان مسلمانان همپیمان شدند. (7)
پیامبر صلی الله علیه و آله نقض عهد بنی‌قریظه را، آن هم به این شکل، خیانتی بزرگ دانست که جزای آن مرگ است و این جزا را مستحق هفتصد و پنجاه مرد جنگجوی آنها دانست. (8) پیامبر صلی الله علیه و آله زنان و کودکان را زنده نگه داشت، اما اسیران مسلمانان تلقّی شدند. (9)
چنین اقداماتی؛ اعم از قتل و تبعید که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره بنی‌قریظه، بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع اتخاذ نمود، اقدام سیاسی و امنیتی بود که امنیت اجتماع مسلمانان مدینه آن را اقتضا می‌کرد و پیشبرنده آن تعصب دینی یا ریشه داری و اصالت نبود.
پیامبر صلی الله علیه و آله آزادی دینی یهود را ضمانت کرده بود (10) و با آنها مانند گروهی در اجتماع عمل کرده بود که احیاناً با مسلمانان از طریق خویشاوندی مرتبط بودند. (11)همانطور که این اقدام، بقیه گروههای یهودی مدینه را شامل نشد؛ چه کسانی که دین اسلام را پذیرفته بودند یا کسانی که تا آخر بر دین خود باقی ماندند.
[یهود عنصری غیراسلامی در جامعه مدینه]
برای این که سخن ما درباره یهود، که 


1- ابن الحاج، رفع الخلفا، ص 80
2- بقره: 6
3- طبری: جامع البیان، ج 1، ص 108
4- ابن الحاج، همان منبع، ص 88
5- بلاذری، همان منبع، ص 19؛ ابن الحاج، همان منبع، ص 89
6- واقدی، مغازی. ص 291 و 292 چاپ آکسفورد.
7- طبری، تاریخ، ج 2، ص 488؛ ابن نجار، الدرة، ص 54؛ ابن حجر، الاصابه، ج 2، ص 538 ابن اسحاق در ذکر تعداد کشتگان بنی قریظه بیشتر از آنها ذکر می‌کند: آنها بین هشتصد تا نهصد نفر بودند؛ السیره، ج 3، ص 721
8- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 201؛ ابن نجار، همان منبع، ص 54
9- ابن اسحاق، سیره، ج 2، ص 350؛ دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 353
10- واقدی، المغازی، ج 1، ص 410- 412؛ ناشناس، فی سیرة الرسول، ص 2
11- ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 473. خداوند تعالی می‌فرماید: «ولَمّا جاءَهم کِتابٌ مِنْ عِندِ اللَّه مِصَدِّقٌ لِما مَعَهُم، وکانُوا مِنْ قبل یستفتحون عَلَی الذَّیِن کَفَروُا، فَلَمّا جاءَهم ماعَرَفُوا کفروا به» بقره: 89

ص: 98
مانند عنصر غیر اسلامی در جامعه مدینه بودند، کامل شود، شایسته است آن عناصر را برای شناخت حدود تأثر از اسلام و نوع تأثیرشان در اجتماع، دریابیم:
در مورد یهود، باید گفت که آنان مانند عنصری مشخص در جامعه مدینه، بیش از دیگر عناصر غیر اسلامی، بودند. می‌بینیم که پیامبر صلی الله علیه و آله از زمان آغاز هجرتش به مدینه، همواره بنایش بر جذب یهود به دین اسلام بوده است؛ [جذب] کسانی که قبل از بعثت محمد بر اوس و خزرج پیروز شده بودند. (1) پیامبر صلی الله علیه و آله گروهی از مسلمانان؛ از جمله معاذ بن جبل و بشربن براء و داود بن سلمه را برای مجادله به بهترین روش و به هدف ورود آنها به اسلام، نزدشان فرستاد. (2)
یهود در نوع قبول دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله تفاوت داشتند، به طوری که گفته شده، از بنی‌نضیر بجز سعدبن وهب و سفیان‌بن عمیربن وهب کسی مسلمان نشد. (3) این حالت در مورد بقیه طوایف یهودی مدینه نیز صدق می‌کند. پس گروه اندکی از آنها دعوت اسلام را از روی ایمان صادق اجابت کردند. (4)
بعضی از کاهنان یهود در گردن نهادن به اسلام و ایمان به محمد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، پیشتاز شدند و از روی آگاهی قبلی، از علامتهای بعثت و نبوت به دین او شتافتند.(5) از جمله آن کاهنان، عبداللَّه بن سلام بود (6) که می‌گفت: صفت، اسم، شکل او و زمانی را که چشم به راه او بودیم شناختم. (7) از خاندان عبداللَّه بن‌سلام پسرانش محمد (8) و یوسف (9) و برادرانش سلمه (10) وثعلبه (11) و برادرزاده‌اش سلام (12) مسلمان شدند.
از احبار یهود این افراد نیز به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آوردند: یامین‌بن یامین، (13) زیدبن سعنه، (14)یا سعیه (15) که می‌گفت: از علامتهای نبوت چیزی نماند مگر این که هنگام نگریستن به چهره محمد صلی الله علیه و آله، آن را شناختم (16) و عبداللَّه بن‌سالم (17) و تمام بن یهودا (18) و مخیریق که کاهن بنی ثعلبةبن فطیون بود. (19)
در میان یهود، بنی‌قریظه در پذیرش دین اسلام نسبت به بقیه برتری داشتند. و جهتش این بود که آنان دردست مسلمانان اسیر بودند. (20) و بیشترشان سن و سال کمی داشتند و مشمول عفو پیامبر شدند و به قتل نرسیدند. (21)
ابن حجر، اسامی بیش از دوازده نفر قرظی مسلمان را آورده است که از صحابه بودند یا راویان از پیامبر به شمار 


1- ابن اسحاق، سیره، ج 2، ص 389؛ ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 473
2- ابن حجر، همان منبع، ج 2، ص 39
3- ابن عبدالبر، الاستیعاب. پاورقی الاصابه، ج 1، 68؛ ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 222، 231 و ج 2، ص 400 از جمله کسانی که از جماعت یهود ایمان آوردند: جبل بن جوال بن صفوان بن بلال بن أصرم بن‌ایاس بن عبد غنم بن جحاش بن محالة بن مازن بن ثعلبة بن سعد بن ذبیان شاعر ذبیانی و ثعلبی است که یهود بود و مسلمان شد. ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 222 و جریح اسرائیلی ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 221 و ثعلبة بن سعیة و أسید بن سعیة و أسد بن عبید که افرادی از بنی هدل بودند در شبی که بنی قریظه به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله پایین آمدند، مسلمان شدند ابن اسحاق، همان منبع، ج 3، ص 719؛ ابن عبدالبر، همان منبع، ج 1، ص 68؛ ابن اثیر، أسد الغابه، ج 1، ص 69- 70 وزید بن سعیة یکی از احبار یهود بود. کسانی که مسلمان شدند از برترین یهود در علم و دارایی بودند و اسلامشان نیکو بود النووی، تهذیب الأسماء و اللغات، ج 1، ص 204
4- ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 566
5- ابن اسحاق، سیره، ج 2، ص 360- 361؛ ابن حجر. همان منبع، ج 3، ص 649
6- ابن اسحاق، همان، ج 2، ص 360- 361؛ ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 211- 212، 649
7- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 279
8- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 671
9- ابن حجر، همان منبع، ج 2، ص 65
10- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 199
11- ابن حجر، همان منبع، ج 2، ص 59
12- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 649- 671
13- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 566
14- نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج 1، ص 204
15- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 566
16- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 671
17- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 183
18- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 359
19- ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 519 و ج 3، ص 297
20- بلاذری، فتوح البلدان، ج 1، ص 23؛ ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 286
21- از جمله آنها: عمارة بن سعد، ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 81 و ابو ثعلبه ابن حجر، همان منبع، ج 4، ص 30 و کثیر بن سائب ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 286 و کعب بن سلیم بن اسد و زبیر بن عبدالرحمان بن زبیر و رفاعه و عطیه فرزندان قرظه و رافع قرظی، رفاعة بن سموأل، اسد و اسید فرزندان کعب و ثعلبة بن ابی مالک ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 201، 501، 518، 519، 584، ج 3، ص 297.

ص: 99
می‌آمدند. (1)
در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه، بزرگانی از یهود بودند که بر دین خود باقی ماندند؛ مانند: عبداللَّه بن صائد، که پدرش از یهود بود اما خود نمی‌دانست که از کدام قبیله است. او در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا آمد و با خانواده‌اش در مدینه در طول عهد پیامبر صلی الله علیه و آله زندگی کرد. (2) روزی پیامبر از کنار وی عبور می‌کرد، در حالی که او هنوز پسری بود نابالغ و با کودکان بازی می‌کرد (3)زیرا در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمده بود، پس ده سالگی‌اش را در زمان حیات پیامبر طی می‌کرد.
به آن گروهها آزادی در دین و به خصوص آداب و رسوم دینی‌شان داده شده بود. (4) همچنین پیامبر به بعضی از آن یهودیان کمک کرد و از آنها بلدهایی برای شناسایی راههای اطراف مدینه به کار گرفت و هیچ یک از آنها را به ترک دینش مجبور نکرد. (5) گفته شده که گروهی از آنها در زمان ابوبکر مسلمان شدند. (6)
از جوانان یهود، کسانی بودند که به پیامبر صلی الله علیه و آله خدمت می‌کردند و پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام بیماریشان از آنها عیادت می‌کرد. (7) در مدینه به یهود با دیده همپیمان می‌نگریستند که دارای حقی از عدالت و انصاف هستند. (8) آنها از مرکز معیشتی مالی و اقتصادی بهره می‌بردند. (9)
به نظر می‌رسد، اخراج بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و کشتن مردان بنی‌قریظه، تأثیر زیادی در تعداد یهودیان مدینه که ده و اندی قبیله بودند، نداشت. (10) همچنین رغبت آنها در فراوانی نفوذ و مرکزیتشان کاهش نیافت، اما همپیمانی اوس و خزرج با آنها فروریخت. پس شروع به دسیسه چینی نمودند و هر جا که امکان یافتند بذر تفرقه پراکندند. از آن جمله داستان شاس بن قیس یهودی است که بر گروهی از اوس و خزرج که در حال صحبت بودند، عبور کرد و از دیدن‌دوستی آنها بعدازدشمنی، خشمگین شد و به جوانی از یهود که با او بود، امر کرد میان آنها بنشیند و روز بعاث را به یادشان آورد. (11) اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از ماجرا آگاهی نیافته بود، آتش فتنه کور برافروخته می‌شد. (12)
وجود این گروه از یهودیان و افراد دیگر از همپیمانان در مدینه، اقتضا می‌کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله آشکار سازد که «عشور» فقط مختص به مسلمانان نیست؛ بلکه بر یهودیان و مسیحیان نیز صدق می‌کند. این سخن، ضرورتاً ما را به ذکر مختصری از وضعیت گروههای دیگر دینی غیر یهود در مدینه رهنمون می‌سازد.


1- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 135- 133
2- ابن حجر، همان منبع، ج 3، ص 135- 133
3- مسلم، الصحیح، ج 2، ص 643
4- ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 187
5- ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 187
6- ابن حجر، همان منبع، ج 2، ص 430
7- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 366
8- ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 366 و 483، ج 3، ص 393؛ بلاذری، فتوح البلدان، ج 1، ص 18، 25، 26
9- سمهودی، الوفا، ج 1، ص 265
10- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 396؛ ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 87
11- ابن اسحاق، همان منبع، ج 2، ص 397؛ ابن حجر، همان منبع، ج 1، ص 87
12- ابن حجر، همان منبع، ج 4، ص 16

ص: 106
مشخصات منابع
ابن اثیر، عزالدین ابو الحسن: اسدالغابة فی معرفة الصحابه، قاهره، نشر الوهبیه، 1280 ه.
ابن اسحاق، ابوعبداللَّه محمد: سیرةالنبی صلی الله علیه و آله، تهذیب عبدالملک بن هشام، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، 1383 ه.
ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین ابوالفضل: کتاب الاصابة فی تمییز الصحابه، قاهره، چاپ سعادة، 1328 ه.
ابن حاج، عبدالقادر: رفع الخلفا علی ذات الشفاء، نسخه خطی، کتابخانه متحف عراقی بغداد، شماره 246
ابن حزم اندلسی، ابو محمد علی: جمهرة انساب العرب، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مصر، دار المعارف، 1328 ه.
ابن رسته، ابوعلی احمدبن عمر: کتاب الاعلاق النفیسه، چاپ لیدن، 1891 ه.
ابن سعد، محمد: الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، 88- 1380 ه.
ابن ظهیره، جمال الدین محمد جاراللَّه: الجامع اللطیف فضل مکه و أهلها و بناء البیت الشریف، قاهره، 1340 ه.
ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف‌بن عبداللَّه: الاستیعاب فی اسماء الاصحاب، ط 1، چاپ سعادة، مصر، 1328 ه.
ابن قتیبه، ابومحمد عبداللَّه بن‌مسلم: المعارف، تحقیق ثروة عکاشه، قاهره، 1969 ه.
ابن قدامه، موفق الدین عبداللَّه بن‌محمد بن‌احمد مقدسی: الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، تحقیق علی یوسف نویهض، بیروت، 1391 ه.
ابن کثیر، عمادالدین ابوالفداء: البدایة و النهایة فی التاریخ، ط 1، قاهره، 1351 ه.
ابن منظور: لسان العرب المحیط، چاپ دار صادر، بیروت، 1375 ه. 1956 ه.
ابن نجار، ابوعبداللَّه بغدادی: اخبار مدینة الرسول (معروف به: الدرة الثمینة فی اخبار المدینه) تحقیق صالح محمدجمال، چاپ اول، مکه، 1966 ه.
انصاری، عبدالرحمان طیب: لمحات عن بعض المدن القدیمة فی شمال غربی الجزیرة العربیه، مجلة الدارة، ریاض، شماره اول، سال اول، 1395 ه/ 1975 م
انصاری، عبدالقدوس: آثار المدینة المنوره، چاپ سوم، بیروت، 1393 ه./ 1973 م
بارتولد، واسیلی ولادیمیر: تاریخ الحضارة الاسلامیه، ترجمه عربی حمزه طاهر، چاپ سوم، قاهره، 1958 م
بروکلمان، کارل: تاریخ الشعوب الاسلامیه، ترجمه عربی نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، چاپ پنجم، بیروت، 1968 م
بستانی، المعلم بطرس: محیط المحیط، بیروت، 1286 ه./ 1870 م 
ص: 107
بلاذری، احمد بن یحیی: انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیداللَّه، دار المعارف، مصر، 1959 م
-: فتوح البلدان، تحقیق صلاح الدین منجد، قاهره، 1956 م
بلخی، ابو زید احمد بن سهل: البدء و التاریخ، تحقیق کلمان هوار، شالون، فرنسا، 1899 م
حتی، فیلیپ: تاریخ العرب، چاپ چهارم، بیروت، 1965 م
حمیری، محمدبن عبدالمنعم: الروض المعطار فی خبر الاقطار، تحقیق احسان عباس، بیروت، 1975 م
دیاربکری، حسین بن محمد: تاریخ الخمیس فی أحوال انفس نفیس، چاپ مؤسسه شعبان در بیروت از روی چاپ قدیمی چاپخانه الوهبیه قاهره، 1283 ه.
رستم، اسد: الروم فی سیاستهم و حضارتهم و دینهم و ثقافتهم و صلاتهم بالعرب، چاپ اول، دارالمکشوف، بیروت، 1955
زمخشری، ابوالقاسم محمودبن عمر: اساس البلاغه، دار صادر، بیروت، 1385 ه.
-: الجبال و الامکنة و المیاه، تحقیق محمد صادق آل بحر العلوم، نجف، 1381 ه.
سمهودی، نور الدین علی بن عبداللَّه: وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، 1374 ه.
سهیلی، عبدالرحمان بن عبداللَّه: الروض الانف فی تفسیر السیرة النبویة لإبن هشام، تعلیق طه عبدالرؤف سعد، قاهره، 1391 ه.
شبلی، احمد: موسوعة التاریخ الاسلامی و الحضارة الاسلامیه، چاپ ششم، قاهره، 1974 م
شریف، احمد ابراهیم: مکة و المدینة فی الجاهلیة و عهد الرسول، قاهره، 1965 م
شنوده، المحامی زکی: الیهود- نشأتهم و عقیدتهم و مجتمعهم من واقع نصوص التوراة کتابهم المقدس، چاپ اول، قاهره، 1974 م
صالح، عبدالعزیز: الشرق الادنی القدیم (مصر و عراق)، قاهره، 1967 م.
ضیف، شوقی: العصر الجاهلی، چاپ سوم، قاهره، 1960 م
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر: تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالمعارف، مصر، 1966 م
-: جامع البیان عن تأویل آی‌القرآن، چاپ دوم، قاهره، 1373 ه
طنطاوی، محمد سید: بنو اسرائیل فی القرآن والسنة، چاپ دوم، بیروت، 1392 ه
علی، جواد: المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، دارالعلم للملایین، بیروت، 76- 1969 م
عیاشی، ابراهیم بن علی: المدینة بین الماضی و الحاضر، دارالمکتب العلمیه، دمشق، 1392 ه
کحاله، عمررضا: جغرافیة شبه جزیرةالعرب، مراجعة احمد علی، چاپ دوم، قاهره، 1384 ه
کستر، پروفسور م. ج: مکة و تمیم- مظاهر من علاقاتهم، ترجمه عربی یحیی جبوری، بغداد، 1975 ه 
ص: 108
مالک بن انس: الموطأ، تصحیح محمد فواد عبدالباقی، قاهره، 1370 ه
مجهول: فی سیرة الرسول و غزواته، نسخه خطی کتابخانه اوقاف عمومی بغداد، شماره (358/ 1367)
مسلم، الامام ابوالحسن: صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، چاپ اول، قاهره، 1374 ه
مطری، محمدبن احمد: التعریف بما أنست الهجرة من معالم دارالهجره، تحقیق محمد عبدالمحسن الخیال، چاپ أسعد درابزونی در مدینه منوره، 1372 ه
لاندو، روم: الاسلام و العرب، ترجمه عربی منیر بعلبکی، بیروت، 1962 م
نووی، محیی الدین بن شرف: تهذیب الاسماء واللغات، دارالکتب العلمیه، بیروت
واقدی، محمد بن عمر: مغازی رسول اللَّه، تحقیق مارسدن جونز، چاپ اکسفورد، لندن، 1966 م
ولفنسون، اسرائیل معروف بأبی ذؤیب: تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیة و صدر الاسلام، مصر، چاپ اعتماد، 1927 م
همدانی، حسن بن احمد: صفة الجزیره العرب، تحقیق محمد بن علی الأکوع، ریاض 1394 ه/ 1974 م
یاقوت حموی، شهاب الدین: معجم البلدان، بیروت، 1376 ه/ 1957 م
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب: تاریخ الیعقوبی، بیروت، 1379 ه/ 1960 م.
Crichton, Ardrew: Dictionary of the Bible; The Interpreter`s, Abingdon press, newyork 55 Islamic culture, No 2, April, 1929: Arabic Relation in Pre Islamic Times, by Josef horority 56 Landau, Rom: Islam and the Arabs, london, 1958.