شبهاتی که دنیای اسلامی با آن مواجه است، آن شبهاتی نیست که در قرن ششم و هفتم، فلسفه برای دین به وجود آورد. شبهات امروز شبهاتی است که علم برای دین به وجود آورده؛ یعنی علوم تجربی. به نظر میرسد میان این شبهات و شبهات آن دوران، از جهتی بینونت و تضاد وجود دارد و حتّی «عموم من وجه» هم نیست. پس جامعه فکریِ اسلامی موظّف و مکلّف است به اینگونه شبهات پاسخ دهد. و برای پاسخگویی بدیهی است باید تبادل تجربه و اندیشه شود.
ما کارهای انفرادی زیاد کردهایم امّا امروز کارهای انفرادی، به اتّفاق آرای صاحبنظران، کارآیی کمتری دارد. امروزه وجود همایشهای علمی در کشورهای مختلف برای مسائل مختلف، امری است بسیار رایج و گریز ناپذیر. هیچ دانشگاهی نیست که در هر ماه یا هر هفته همایشی ترتیب ندهد. حج اجتماعی دینی- عبادی است که در کنارش میتواند فکری اضافه شود.
گرچه در این جا مشکلی وجود دارد که باید حل کرد و آن این است که حج برای افراد مستطیع واجب است. وَللَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وبسیارند افراد صاحبنظر و متفکّر که قدرت مالی چندانی ندارند تا بتوانند در حج شرکت کنند.
هر سال درصدی از نخبگان؛ یعنی عالمان، فیزیکدانان، شیمیدانان، متخصّصان الکترونیک و متخصّصهای دیگر از کشورهای اسلامی بتوانند به دیار وحی مشرّف شوند و در اینجا مسائل و مشکلات کشورهایشان را مطرح کنند و به گفتگو بگذارند تا برای راهحلّش اندیشه کنند.
: بنابر این میتوان گفت کسانی که در حج شرکت میکنند در واقع به سه بخش قابل توجّه تقسیم میشوند:
الف: نخبگان جوامع مختلف اسلامی، ب: متوسّط ها و کسانی که خیلی عادی هستند، نه ذهن سؤالانگیزی دارند و نه سؤالی برایشان مطرح میشود. ج: کسانی که به صورت طبیعی در ذهنشان پرسش وجود دارد؛ مثل دانشجو یا کسانی در این حد. اینان زمینهای به وجود میآورند که با پژوهش در این بخش، مسائل
ص: 169
جدّیِ مطرح در جهان اسلام فهمیده میشود و این شتابی که جامعه دارد میگیرد و با علم پیش میرود و برای هر طبقه از جامعه چه پرسشهایی مطرح است و ...
اینها را باید نخبگان جامعه روشن کنند و به آن بپردازند. نخبگانی که نمیتوانند در حج حضور یابند، به وسیله افراد و کانال هایی، پرسشها را بگیرند و سمت و سوی آن را درک کنند و به آن بپردازند.
حال چه راهحلهایی به نظرتان میرسد پیشنهاد فرمایید.
استاد: از وضع کتابها، آثار و مجلاتی که در کشورهای اسلامی منتشر میشود به دست میآید که فکر در کشورهای اسلامی یکنواخت نیست. چه بسا کشوری که کوچک است ولی از نظر فکری بسیار جلو رفته است و کشور دیگری که از آن بزرگتر است ولی هنوز در عالم پنجاه سال پیش است و اینها در کنار هم زندگی میکنند، نظر بنده این است که حج میتواند این مرزها را از بین ببرد.
در حج باید یک فضای باز فکری ایجاد گردد و هر کسی حرف خودش را مطرح کند و افکار جوامع پیشرفته و چگونگی رشدشان تحلیل شود و ... بدیهی است اگر از حج چنین بهرهبرداری کنیم جامعههای عقب مانده بالا میآیند و به حدّ فکر جامعه پیشرفته میرسند. وقتی فرهنگ کشوری پنجاه سال جلوتر از فرهنگ کشور دیگر باشد، پیآمدش این میشود که یکی دیگری را ملحد و از اسلام بیرون بداند و آن دیگری این را.
تمامی این مسائل ناشی از این است که تحلیلها و تفکر دینی از نظر سطح تحلیل و سطح فکر با هم برابر نیستند. یکی مسیری را با شتاب پیش رفته و دیگری در جا زده است.
جامعه عربستان در بخشی از مسائل تفاوتی نکردهاند و هیچ گامی جلو نگذاشتهاند.
در کشور مصر نیز تا حدودی همینگونه است. اما ایران از نظر فلسفه اسلامی، که یکی از دانشهای برخاسته از دامن اسلام است و نیز کلام اسلامی، از کشورهای بسیاری جلوتر است.
خلاصه اینکه عرفان، فلسفه و رشتههای علمی دیگر به هر حال در کشورهای اسلامی توازن ندارند. در موسم حج بیش از یک میلیون مسلمان در این سرزمین
ص: 170
گردهم میآیند و با همدیگر برخورد میکنند. این برخوردها میتواند جوامع اسلامی را همسطح کند و توازن بین آنها برقرار سازد.
نکته دیگر اینکه ما امروز با نسل جدید یعنی جوانان مسلمان مواجه هستیم و وظیفه داریم این نسل را با گرایشهای اسلامی تربیت کنیم.
در روش تبلیغ دین به نسل جوان، باید از تجربیات همدیگر استفاده کنیم وباید بدانیم در مسألهای مثل خدا، وحی، دین جاودان، قانون جاودان و ... چگونه عمل کنیم و چگونه القاء کنیم و بفهمانیم. آیا جوان امروزی را اگر بخواهیم با خدا آشنا نماییم و وجود خداوند را برایش اثبات کنیم، باید برخوردی همانند هزار سال پیش داشته باشیم؟ به یقین کسی به این پرسش، پاسخ مثبت نمیدهد. بدیهی است که باید درباره طرح مسائل دینی با همدیگر همفکری و مشورت کنیم و از تجربه یکدیگر بهره ببریم.
به خاطر دارم حدود هشت سال قبل که برای طی کردن دوره دکترای حقوق در دانشگاه لووَن بودم، روزی نامهای به دستم رسید؛ در آن نامه رییس کلیسای پروتستان از من دعوت کرده بود که دیداری از آن مرکز داشته باشم. وقتی رفتم، متوجه شدم آنجا یک مرکز دینشناسی پروتستان است. آنها اطلاع پیدا کرده بودند که من به عنوان یک عالم اسلامی به دانشگاه لووَن آمد و شد دارم و گاهی سخنرانی ایراد میکنم و به تحقیق میپردازم.
وی گفت ما شما را به اینجا دعوت کردیم تا از تجربیات اسلامیتان استفاده کنیم.
شما مسائل دینی را برای نسل جدید چگونه مطرح میکنید. از نظر آمار اگر روزی تعداد جوانها در مساجد کم بود، برای جذب آنها چه تدبیری میاندیشید. اگر روش و شیوه خوبی دارید ارائه کنید تا ما هم از آن روش در کلیسا استفاده کنیم!
یک مبلّغ مسیحی در پیِ آن است که از تجربیات ادیان دیگر؛ مانند اسلام استفاده کند تا مسائل دینش را به افراد القا کند. مطلب مهمی است. ما نیز باید ارزیابی کنیم که اگر در کشوری درصد حضور جوانها در صحنههای دینی بیشتر است، روی چه حسابی است؟ دلیل تدیّن اکثریت یا ضعف دینی آنها چیست؟ شیوه تبلیغ در آنجا چگونه است؟ همه از تجربه یکدیگر باید استفاده کنیم.
ص: 171
روشن است که این هم جایش حج است و باید در این زمان و مکان مقدس، بهرهگیری شود اما چیزی که در این میان قابل توجه است، این است که متقاضیان حج امروز در بسیاری از کشورها کسانی هستند که سِنّی از آنان گذشته است و طبقه جوان کمتر در حج حضور دارند و این قابل توجه است. طبیعی است این به خاطر عدم استطاعت مالی است و جوانها اگر استطاعت مالی داشته باشند به یقین بسیاری از آنان نیز متقاضی حج خواهند شد و این هم مطلبی است که باید درباره آن به گفتگو نشست و از همفکری همدیگر استفاده کرد.
: برای عملی گردیدن و پیاده شدن پیشنهادتان در زمان برگزاری مراسم کنگره عظیم حج چه راه حلّی ارائه میکنید؟
استاد: پرسش مهمّی است و باید چگونگی به اجرا در آمدن آن را روشن ساخت. به ذهنم میرسد الآن در بیشتر کشورهای اسلامی، وزارت حج یا سازمان حج تشکیل شده است؟ مثلًا در کشور خود ما یا در مالزی که سازمان بسیار قوی و منظمی تشکیل دادهاند. اندونزی در سال بیش از دویست هزار زائر به حج میفرستد. این کشور هم سازمان حج منظمی دارد و من خودم آنجا را از نزدیک دیدهام. اگر این سازمانها و وزارتها تصمیم مشترکی بگیرند و به کسی که متقاضی حج میشود، چند ماه پیش از سفر برگههایی بدهند تا وضعیت خود را گزارش کند و بدینوسیله روشن شود در میان مسلمانان چه طبقهای و چه گروههایی، با چه اندیشه و سابقه علمی و فرهنگی وجود دارد و آنگاه با برنامهریزی بین آنان، یک هماهنگی کامل برقرار گردد. گرچه باید ابتدا مسأله سیاسی قضیه را هم حل کرد.
در هر صورت از طریق وزارتخانهها و سازمانهای حج میتوان خلاصهای از شرح حال افراد را به دست آورد و میتوان فهمید که چند نفر از آنان اهل فکر هستند و چه تعداد مردم عادی. بسیاری از وقتِ حاجیها در ایام حج تضییع میشود؛ زیرا آنان در ساعتهای مخصوصی به عبادت میپردازند و عبادتشان هم بیشتر همین نشستن یا خوابیدن یا ذکرهای فردی است. بدیهی است اگر برنامهریزی صحیح وجود داشته باشد میشود وسیله آشنایی و ارتباط میان آحاد مسلمانان را به وجود آورد.
ص: 172
: بحثهایی که تاکنون مطرح شد، بیشتر درباره حج و چگونگی بهرهگیری از این کنگره عظیم بود، کم کم بیاییم به محتوای خودِ حج و مسائل مربوط به اعمال و اندکی فراتر از آنچه که به صورت ظاهر انجام میشود.
میتوان گفت که حج و اعمال آن، بسیار رمزآلود است. وقتی طواف میکنیم فقط باید هفت دور پیرامون کعبه بچرخیم. در مشعر مدت خاصی را بمانیم. در سعی میان صفا و مروه قسمتی را بدویم و بقیه را به طور عادی حرکت کنیم و ...
حال پرسش این است که حضرتعالی با آگاهیهایی که از ادیان و اندیشههای مختلف دینی دارید، فکری میکنید که رمزآلود بودن، وجهی از وجوه ادیان است؟ اگر پاسخ مثبت است، عمل حج که آموزههایی است از اسلام، در سنجش با این بخش از ادیان دیگر، چه حالتی دارد؟
استاد: این پرسش از پرسشهای بسیار مهمی است که اختصاص به مسأله حج هم ندارد. در مورد اسلام و بلکه در باره دین بهطور کلی باید مطرح کرد و مسأله جدیدی هم نیست، این همان حرفی است که از روزهای آغازین تاریخ اندیشه اسلامی، میان فلاسفه و عرفا مطرح بوده است. به یک معنا فیلسوف میگوید: باید با عقل قدم برداشت و عارف میگوید: با عشق. حکیم میگوید: من از رمز و راز چیزی نمیفهمم، باید عقل توجیه کند همه چیز را. و این در حالی است که دیگری چیز دیگر میگوید.
در مسیحیت، بیشتر مسأله دوم را پذیرفتهاند. مسیحی میگوید: تعقّل و ایمان دو مقوله کاملًا جدا از یکدیگر هستند. با یک عالم مسیحیِ تحصیل کرده در رشتههای علمی بسیار بالا که دارای درجات علمی بالایی بود برخورد کردم. او چندین دکتری از کشورهای مختلف داشت؛ از کانادا و آمریکا. وقتی به او گفتم: فلان مسأله از نظر عقلی قابل قبول نیست. بیدرنگ گفت: آن یک ایمان است و اصلًا دین رمز و راز است. او اصرار داشت که رمز و راز بودن از مشخصهها و ممیّزهای دین است. این فکر در اسلام هم وجود دارد؛ عرفا با حربه عشق سخن میگویند و غیر عرفا هم میگویند:
«لا تَتَفَکَّروا فی ذاتاللَّه»؛ در ذات خدا اصلًا فکر نکنید.» از نظر آنان حتّی در امور دین و مسائل آن تفکر روا نیست! به هر حال بعضی از امور دین راز و رمز است.
در قضیه حج این مسأله کاملًا محسوس است که بسیاری از مسائلش فلسفهای دارد
ص: 173
روشن، مانند: اجتماعات، کنگره و ... اما اعمالش به هیچ وجه قابل توجیه عقلی نیست. حال وارد این بحث نمیشوم، اما آنچه که عقیده ما شیعیان است به راهنماییهای اهل بیت علیهم السلام این است که ما اصول را؛ مانند اعتقاد به خدا، باید با تعقّل و تحلیل بپذیریم و حتی تقلید در اینجا معنا ندارد. البته برهان عقلی که ملا صدرا میگوید، با برهان عقلیِ صدوق به هم نزدیک نیست. بیشتر اعمال حج در راستای اثبات مسائل انقیاد است. مثل طواف، رمی، وقوف و ... البته مسائل وقوف میتواند یک مقدارش هم حالتهای نفسانی باشد اما رمی یقیناً جنبه انقیادش بیشتر از جنبه ارتباط نفسانی آن است. به نظر میرسد که در اعمال حج اینگونه میشود از راز پرده برداشت که همهاش راز است. ولی در عمل هیچ رازی نیست جز این که اثبات کند بشر منقاد و مطیع حق است. در داستان حضرت ابراهیم میبینیم که به ایشان وحی میشود و از جانب خدا دستور میرسد که فرزندت را قربانی کن، پسرت را بکش!
در اینجا مطالب بسیاری است. یکی اینکه: اگر احیاناً به کسی الهام شد، چقدر باید نسبت به آن پایبند باشد. الهام هرکسی در مورد خودش میتواند حجّت باشد. اگر کسی در رؤیا بود و به او الهام شد که بچهات را بکش، آیا این عمل اخلاقی است که بر اساس یک الهام، دیگری را بکشد؟!
اگر میبینیم که ابراهیم علیه السلام چنین میکند، او انقیاد خودش را درک میکند. و برای اسماعیل ثابت است که این الهام یک الهام باطل نیست و چیزی نیست که به ذهن او آمده باشد، بلکه خواسته حق برای او ثابت است. و این به هیچ وجه نمیتواند الگو برای دیگری باشد. کسی نمیتواند بگوید به درجهای رسیدهام که بر من الهام میشود و از خواب برخیزد و بگوید: به من الهام شد که فلان کس را بکشم! این عمل قابل تقلید برای دیگری نیست و مختص ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام است.
: مطالبی که فرمودید، غیر از بخش اول، پاسخِ پرسش بعدی است که بسیاری از اعمال حج چرا بردار نیست و روح و انقیاد در آن حاکم است. سؤال اصلی این است که واقعاً رمی، رمز نبرد با یک نیروی اهریمنی است؟ یا مثلًا مشعر رمز در خود فرو رفتن و یافتن آگاهیهای عمیق و ژرفا در درون است؟ و این اعمال
ص: 174
نشانه و سمبل است؟ و ما فقط مأمور شدهایم که این کارها را انجام دهیم؟
روایات بسیاری وجود دارد که سمبلیک بودن این مسائل را میرساند و آن روایات، روایات متقنی است. مقاطعی از تاریخ اسلام هم برداشتهایی از همین تفکر بوجود آمد که تلاش میکرد این روایات را توجیه به رمز و سمبلیک کند.
اینها همه برداشتهای شخصی است از اعمال حج. اگر آنها را سمبلیک معنا کنیم خوب است، جاذبه هم دارد اما با شریعت و فقه تطبیق نمیکند. اگر حج را عارف و صوفی انجام بدهد که راه به حق را راه دیگری جز عمل به مُرّ شریعت میداند، معنای درستی است اما اگر بخواهیم در چهار چوب فقاهت و شریعت معنا کنیم سمبلیک معنا کردن امکان پذیر نیست. چرا که اگر کسی آمد در مشعر خوابید و هیچگونه ارتباط معنوی نداشت و مراقب نبود، عمل او از نظر فقیه درست است و باطل نیست. پس اگر نگاه ما به حج، نگاه فقهی باشد، صحّت و بطلان معیار است و انقیاد همان صحت و بطلان است. لذا باید نیت و توجّه باشد و نیت اصل است. همینطور است نماز که یک حالت ارتباط با حق است. از نظر فقیه اگر کسی همینکه میگوید: «بسماللَّه الرحمن الرحیم» و نماز را آغاز میکند و حواسش تا آخرِ نماز جای دیگر میرود، فقیه نمیگوید این نماز باطل است.
معلوم است که ارزش عمل به باطن آن است و ظاهر اعمال همین مسأله انقیاد است.
بنابراین یک تقسیم بندی داشته باشیم به این شکل که حج زاویههایی دارد.
زاویههایی از آن با فرد سر و کار دارد که سمت و سوی اصلیاش ایجاد انقیاد و اطاعت عمیق در جان انسان است و البته منافاتی هم ندارد که برای این اعمال ابعادی باطنی هم تصور کنیم که از آن تعبیر به «سمبلیک» میشود.
استاد: البته آنچه که من نفی کردم این بود که اگر ما همه اعمال را سمبلیک و رمزآلود معنا کنیم، خطر است، خطری که بعضی حرکتهای روشن فکری به وجود میآورد و کیفیت فقهی حج را به طور کلّی از بین میبرد. پیشنهاد من که عقیده شخصی خودم است، این است که همان راهی را برویم که بزرگان ما پیشتر رفتهاند که راه بسیار دقیق است؛ یعنی بگوییم عبادتهای اسلامی ظاهری دارد و اسراری. و اسرار همان
ص: 175
رمز است.
از کتابهای خیلی خوبِ حضرت امام خمینی قدس سره که من به آن کتاب عشق میورزم «اسرار الصلاة» است. ایشان یک فقیه است. یک صلاة در کتاب تحریرالوسیله مینویسد و یک اسرار الصلاة بهطور جداگانه. و این دو با همدیگر منافاتی ندارد.
خلاصه اینکه فقیه کار به اعمالِ جوارحی دارد.
امام خمینی قدس سره در کتاب اسرار الصلاة عنوانی دارد با نام «راه حلّ هرزه گردی [دل]» که اشاره به شعر حافظ است:
تا دل هرزه گردِ من رفت به چین زلف او زین سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
در ادامه دستوری هم میدهد که این دل هرزه گرد را در نماز نباید بگذاری این سو و آنسو برود. باید توجه خاص و تمرکز به حق پیدا کرد و برای رسیدن به این مرحله راه حلّی ارائه میدهد. عقیده شخصی بنده این است که ما دو بعد برای اعمال عبادی؛ از جمله حج قائل باشیم؛ آنچه که مربوط به فقه حج است جنبههای ظاهری قضیه است و فقط اثر انقیاد بر آن مترتب است و بس. اما در اسرار حج هم کتابهایی نوشته شده؛ مانند اسرار الصلاة و ... و در اسرار حج است که گفتهاند اهل دل و اهل معنا در مشعر دلش را چگونه ارتباط به خدا دهد و چگونه با خدا صحبت کند. یا در طواف و رمی چه کند و ....
جا دارد این بحث را دنبال کنیم، و پاسخ پرسش را از همین بحث بگیریم. پرسش این است که: آیا اسلام در تربیت موفق بوده یا ناموفق؟ هزار و چهارصد سال که از تاریخ اسلام میگذرد، در عمل چه تعداد افراد تربیت شدهاند. مسلمانان بسیاری آمدهاند و به اعمال اسلامی عمل کردهاند، در این میان، تربیت شدگان چه میزان بودهاند. قرآن کریم مسائل اخلاقی و نفسانی را در رأس امور دانسته و خدای رحمان میخواهد بندگانش مهربان شوند. اعمال صالح انجام دهند. به همدیگر فداکار و ایثارگر باشند و .... ممکن است کسی با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه برسد که اسلام در تربیت افراد موفق نبوده است و جز تعداد انگشت شماری که توانستهاند روحشان را تربیت کنند و انسانهای نمونه باشند؛ مثل اهل بیت علیهم السلام و بعضی از افراد
ص: 176
دیگر، بقیه تربیت روحی نداشتهاند. و اگر کسی در آغاز راه باشد و بخواهد دینی انتخاب کند، از خود میپرسد که اگر غرض دین این است که انسان را تربیت کند؟؟؟، ممکن است در نظر آید که مسیحیت موفقتر بوده است و ممکن است چنین نتیجه بگیرد که مسیحیان واقعی در اثر رفتن به کلیسا تربیت شدهاند و مهربانند، اهل عشقاند، دروغ نمیگویند، خیانت نمیکنند و ... اما اسلام با اینکه اینهمه از دروغ بد میگوید و به این مسأله اهمیت میدهد و روایات بسیاری در باره کذب دارد اما باز میبینیم که مسلمانان این عمل را مرتکب میشوند و دروغ میگویند. قرآن در مورد عمل صالح، امانت، عهد و ... سفارش بسیار میکند پس چگونه است که جامعه اسلامی به این صفات متصف نیست. روشن است که اگر کسی اینگونه حسابگری کند و نتیجه بگیرد، به طرف اسلام نمیآید. چون وقتی ارزیابی میکند، نتیجه میگیرد که مسلمانان در عمل آنگونه که باید موفق نبودهاند.
جای تأسف است که در جامعهای مانند جامعه ما، یعنی ایران، سه عنصر در کنار هم قرار دارد، ما ایرانی هستیم، مسلمان هستیم و شعیه هستیم؛ سه عنصر در کنار هم که هر سه هم به مسائل اخلاقی پافشاری میکنند: از آن جهت که ایرانی هستیم زرتشت روی مسائل اخلاقی پا فشاری دارد. مسلمانیم، محمد رسول اللَّه، برای تکمیل اخلاق و تهذیب اخلاق آمده است. شیعی هستیم، امام صادق چقدر روی گفتار و پندار نیک تأکید دارد.
روایت صحیحی است در کافی که امام صادق علیه السلام همه گناهان را در خانهای قرار داده و کلید قفل آن را شراب دانسته است!
حال ما به عنوان یک اسلام شناس باید چه پاسخی بدهیم؟ من فکر میکنم که پاسخ این قضیه را باید در همین مسأله که امروز به آن رسیدهایم بیان کنیم و آن این است که ما اسلام را در قانون اسلام خلاصه کردهایم و به اسرار این دستورات و بعد باطنی آن توجه نکردهایم؛ یعنی فقط گفتیم نماز بگزار، و اصرار و پافشاری به بُعد فقهی تنها، موجب شد که بُعد باطنی آن را فراموش کنیم.
بیشتر به آداب و سنن فشار آورده شد، بدون در نظر گرفتن اسرار آن. در حج هم روی مناسک حج زیاد تکیه میشود که البته لازم هم هست و نباید کوتاهی شود تا
ص: 177
مردم اعمالشان را صحیح انجام دهند اما آیا این باید موجب شود که به جنبه تربیتی و روحی آن توجه نشود؟
امروزه مسلمانها باید سمینار بگذارند و گفتگو کنند که چرا دین در جوامع اسلامی اثر تربیتی نگذاشته است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«لا تغتروا بصلاتهم ولا بصیامهم فإنّ الرجل ربّما لهج بالصلاة والصیام حتی لو ترک استوحش».
(1)امروز در جامعه دینی ما اسلام شیعی باید بداند که چه چیزهایی مهمتر است، «حیا» مهم است، «امانت» مهم است، ولی یک چیزهایی اهمیتش صد مقابل بیشتر میشود. اسلام شیعی از روز اول روشی داشته که اگر پیروی میشد، جمع بین هر دو میگشت؛ هم بُعد ظاهر و هم بعد باطن.
در روایات طهارت هست که محضر امام علیه السلام میرسیدند و از طهارت سؤال میکردند که: این نجس است یا پاک؟ حضرت عکس العملی تقریباً شبیه به یک پرخاش از خود نشان میداد و میفرمود: شیعیان ما روی این مسائل نباید اینقدر پا فشاری کنند و وسواس به خرج دهند. چیزهایی را که مهم است فراموش نکنید و آن امانت مردم است، رحم و مهربانی به دیگران است و ....
در حج هم تا حدّی اینگونه است و متأسفانه سرو کار مردم فقط با بُعد فقهی و ظاهری عبادات از جمله حج است و به اسرار حج زیاد توجّهی ندارند.
: از مطالبی که بیان شد چنین بر میآید که آموزههای دینی ما برای ساختن جامعه، سرشار از منشهای انسانی است و چیزی کم ندارد. اما از آنجا که بدانها یکسویه توجه شده، چنین نتیجهای داده است. و اکنون پیشنهاد حضرتعالی این است که باید در این زمینه اندیشیده شود و راهحلهایی ارائه گردد. آیا چنین است؟!
استاد: منظور من دقیقاً همین است. به نظر اینجانب جنبه ظاهری عبادات با جنبه باطنی آن بایستی یکجا به مردم تعلیم شود. نه اینکه مردم با انجام عبادات ظاهری، بدون هرگونه اثر تربیتی، خود را فارغالبال بدانند.
1- بحار الانوار، ج 12، ص 104