ب- گاهی نیز در مفهوم خاص به کار میرود و آن عبارت است از تقیه از اهل سنت. این معنا، همان تقیه اصطلاحی است.
ج- همچنین گاهی تقیه از خدا است که عبارت است از بجا آوردن واجبات وترک محرّمات. این تقیه وجوب عقلی دارد نه حکم شرعی.
شیخ انصاری رحمه الله تقیه را با توجه به احکام تکلیفی، به پنج قسم تقسیم کرده است. او در اینباره مینویسد:
1- واجب، و آن عبارت از تقیهای است که بهخاطر دفع ضرر صورت میگیرد و مثالهای آن فراوان است.
2- مستحب، و آن تقیهای است که ترکش، به تدریج منتهی به ضرر میشود؛ مانند ترک مدارا و دوری گزیدن از معاشرت با اهل سنت.
3- مباح، وآن موردی است که دوری کردن از ضرر و یا نکردن آن مساوی باشد؛ مانند تقیه نسبت به اظهار کلمه کفرآمیز.
4- مکروه، و آن تقیهای است که ترک آن و نیز تحمّل ضرر آن ناشی از این ترک، بهتر باشد؛ مانند ترک کلمه کفرآمیز از سوی اشخاصی که رهبر و مقتدای مردماند.
به عنوان نمونه: سخن مرحوم شیخ انصاری در تقیه مکروه، که گفت: مقصود از مکروه چیزی است که ضد آن افضل است؛ زیرا پر واضح است ترک چیزی که افضل است و بهتر، در همهجا مکروه نیست و نیز مثال تقیه مستحب به ترک مدارا؛ زیرا پس از این خواهد آمد که نفس جلب محبت اهل سنت مطلوب است، هرچند ضرری درپی نباشد، ولیکن چون هدف از گزارش تقسیمات نقد و بررسی و بیان صحیح و باطل آنها نبوده، بلکه هدف آشنایی با اقسام تقیه و روشن شدن محل بحث؛ یعنی تقیه مداراتی است، از این رو از نقد و بررسی این تقسیمات خودداری میکنیم و تنها اشارهای میکنیم به این مطلب که تقسیم حضرت امام از
ص: 157
جهات فراوانی نسبت به دیگر تقسیمات برتری دارد؛ از جمله جامعیت و منطقی بودن را میتوان نام برد.
د- اختلاف فقها در تقیّه مداراتی
نگاه و باور فقها به تقیه مداراتی از جهات گوناگون و متفاوت است. سزاست پیش از آغاز بحث، این اختلاف روشن شود. برای پرهیز از طولانی شدن نوشته، تنها به بیان نظریات شیخ انصاری و حضرت امام (رحمهمااللَّه) نسبت به تقیه خوفی و مداراتی میپردازیم:
1- شیخ انصاری تقیه خوفی را مَقْسَم و تقیه مداراتی را بخشی از آن میداند. بنابر این، از نگاه شیخ انصاری، تقیه مداراتی قسمی از تقیه خوفی است و در نتیجه تقیه مداراتی در طول تقیه خوفی است نه در عرض آن.
حضرت امام به خلاف نظریه شیخ انصاری، تقیه مداراتی را قسیم و در عرض تقیه خوفی میداند. ایشان در مقام بیان تقسیمات تقیه، آن را با صرف نظر از ارتباطش با امور دیگر و به اصطلاح فی حدّ ذاته، تقسیم میکند به «خوفی»، «مداراتی»، «اکراهی» و «کتمانی»
(1).
2- مرحوم شیخ انصاری تقیه مداراتی را از نظر حکم مستحب میداند.
(2) و اما حضرت امام آن را واجب میداند.
(3) 3- شیخ انصاری در ماهیت تقیه مداراتی، ضرر را شرط کرد. ولی میفرماید:
«ضرر تدریجی»
(4) و اما حضرت امام در ماهیت تقیه مداراتی جز جلب محبّت و ایجاد وحدت کلمه چیزی را شرط نمیکند.
(5) بنابر این، نگاهِ حضرت امام بانگاه شیخ انصاری به تقیه مداراتی، از نظر حکم و ماهیت و جایگاه و رتبه با همدیگر تفاوت دارد.
این اختلاف مبنا و دید، نسبت به تقیه مداراتی آثاری را پی دارد و از همه مهمتر آن است که جایگاه و اهمیت تقیه مداراتی روشن میشود.
ه- ادله تقیه مداراتی
مهمترین دلیل بر تقیه مداراتی روایات است و از آنجا که روایات فراوان و با مضامین مختلف وارد شده و نقد و بررسی تمامی آنها به طول میانجامد، در اینجا به چند نمونه از هر
1- رسائل، ص 174
2- رسائل فقهیه، ص 2
3- الرسائل، ص 174
4- همان.
5- همان.
ص: 158
مضمون بسنده میکنیم:
دسته اول:
شیخ حرّ عاملی در کتاب شریف وسائل الشیعه، بابی را با عنوان «باب وجوب عشرة العامة بالتقیه» گشوده و در آن چهار روایت آورده است؛ از جمله آنها که مورد استدلال امامراحل بر تقیه مداراتی قرار گرفته، روایت هشام الکندی است که میگوید:
«قال سمعت أبا عبداللَّه علیه السلام یقول إیّاکم أن تعملوا عملًا نعیر به فانّ ولد السوء یعیر والده بعمله کُونوا لمَنْ انقطعتم الیه زیناً ولا تکونوا علیه شیناً، صلّوا فی عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم ولا یسبقونکم إلی شیء الی الخیر من الخیر فأنتم أولی به منهم واللَّه ما عُبد اللَّه بشیء أحبّ إلیه منَ الخبأ، قلت: وما الخبأ؟ قال: التقیّه»
(1) «شنیدم امام صادق علیه السلام میفرمود: بپرهیزید از کاری که ما با آن کار سرزنش میشویم. همانا فرزند بد با کار بدش، پدر خویش را در معرض سرزنش قرار میدهد.
نزد آنان که با شما قطع رابطه کردهاند، زینت (دوست) باشید نه بدخلق و دشمن. با آنها درمیان قبیلههایشان
(2) نماز بگزارید. مریضان آنها را عیادت کنید. در تشییع جنازه مردگانشان حضور یابید. آنان نباید در کارهای نیک بر شما پیشی بگیرند؛ زیرا شما نسبت به کارهای نیک سزاوارترید. سوگند به خدا، پروردگار به چیزی بهتر از خبأ پرستیده نشد. پرسیدند خبأ چیست؟ فرمود تقیه.»
دلالت این روایت بر تقیه مداراتی تمام است و مطالبی از آن استفاده میشود:
1- حضور در مجالس و مساجد و مدارا کردن و عیادت مریضها و تشییع جنازه مردگان آنان مطلوب ائمه علیهم السلام بوده و مورد تأکید آنها است.
2- بر اساس این روایت مدارا کردن با اهل سنت و شرکت در مراسم عبادی- اخلاقی آنان، تقیه نامیده شده است.
گفتنی است که سند روایت نیز بیاشکال و صحیح است.
حضرت امام در مقام بیان دلالت این روایت مینویسد:
1- شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، باب 26، از ابواب الأمر والنهی، ج 2، ص 471
2- «عشایر» جمع عشیره، در کتابهای لغت به معنای برادران و قبیله آمده است.
ص: 159
«ظهور روایت، در مقامِ تشویق انجام عمل برطبق نظریات آنها و خواندن نماز در مساجد ایشان است و بیشک خواندن نماز در مساجد آنها مستلزم ترک برخی از اجزاء و یا شرایط و یا انجام برخی از موانع است با این وصف حضرت فرموده این عمل بهترین عبادت است و این عبادت دفع استبعاد و صحت عمل است.»
حضرت امام افزون بر این روایت، به روایت سوم همین باب نیز تمسک جستهاند. جز حضرت امام، بسیاری از فقهای دیگر نیز دلالتِ این روایت را بر تقیه مداراتی، دست کم در مورد روایت؛ یعنی شرکت در نمازهای جماعت آنان پذیرفتهاند؛ از جمله حضرت آیةاللَّه خویی با اینکه تقیه مداراتی را به عنوان یک قاعده کلّی در تمام ابواب فقه مورد خدشه قرار داده، پس از گزارش این روایت مینویسد:
«از این روایت استفاده میشود حکمت تشریع تقیه در مورد شرکت در نماز جماعت و مانند آن، مبتنی بر ترس از ضرر نیست بلکه حکمت مداراکردن با آنان و رعایت مصلحت نوعیّه و اتّحاد کلام مسلمانان است، بیآنکه ترک شرکت در نماز جماعت ضرری را در پی داشته باشد؛ زیرا در آن روزگار یاران امام به «تشیّع» معروف بودند.
بنابر این امر امام علیه السلام به شرکت در نماز آنان، به جهت شناخته نشدن اصحاب نبوده بلکه برای مؤدب شدن به اخلاق نیکو بوده تا با این رفتار، شیعه با اوصاف زیبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شوند و گفته شود خدا رحمت کند جعفر را که اصحاب خوبی تربیت کرده است.»
(1) خلاصه اینکه، بر اساس مفاد این دسته از روایات، ائمه علیهم السلام ما را ترغیب و تشویق کردهاند که با اهل سنت ارتباط داشته باشیم و از راه های مختلف؛ از جمله شرکت در نماز آنها، محبت آنان را به دست آوریم.
دسته دوم
روایات فراوانی دلالت دارد بر مطلوب بودن شرکت در نماز جماعت اهل سنت؛ بهویژه اینکه در صف اوّل ایستادن مورد تأکید قرار گرفته است. صاحب وسائل بابی را با عنوان «استحباب حضور الجماعة خلف من لا یقتدی به التقیة و القیام فی الصف الأول معه» گشوده و در آن، یازده روایت آورده است.
1- تنقیح، ج 4، ص 316
ص: 160
حضرت امام قدس سره پنج روایت از این روایات را نقد و بررسی کرده است. به لحاظ اهمیت و نقش اساسی اینگونه روایات در بحث تقیه مداراتی، آنها را میآوریم:
روایت اول:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«عن حماد بن عثمان عن أبیعبداللَّه علیه السلام إنّه قال من صلّی معهم فی الصفّ الأوّل، کان کمن صلّی خلف رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فی الصفّ الأوّل».
«هرکس با اهل سنت، در صف اول آنها نماز بگزارد، مانند کسی است که پشت سر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله، در صف اول نماز گزارده است.»
حضرت امام در مقام تقریب دلالتِ روایت بر «تقیه مداراتی» میفرماید:
«نماز با رسول خدا صحیح و دارای فضیلت فراوان است، پس نماز با اهل سنت، در حال تقیه، صحیح و دارای ثواب زیاد است.»
(1) سند روایت صحیح است.
روایت دوم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«عن أبیعبداللَّه علیه السلام قال:
یحسب لک إذا دخلت معهم وإن کنت لا تقتدی بهم مثل ما یحسب لک إذا کنت مع من تقتدی به».
(2)«اگر با اهل سنت وارد نماز شوی، گرچه به آنان اقتدا نکنی، همان اندازه فضیلت برای تو نوشته میشود که پشت سر کسی که اقتدا به او صحیح است نماز گزارده باشی!»
آیةاللَّه خویی درباره این روایت میفرماید:
«این روایت نیز دلالت دارد بر اینکه در تقیه مداراتی در مورد نماز، ترس از ضرر لازم نیست بلکه ملاک مدارا و مجامله با اهل سنت است.»
(3)
1- الرسائل، ص 198
2- وسائل الشیعه، ج 5، ص 381، ح 3
3- تنقیح، ج 4، ص 316
ص: 161
روایت سوم:
اسحاق بن عمار گوید:
عن اسحاق بن عمّار قال:
«قال لی أبوعبداللَّه علیه السلام یا اسحاق أتُصلّی معهم فی المسجد، قال صلّ معهم فانّ المصلّی معهم فی الصفّ الأوّل کالشاهر سیفه فی سبیل اللَّه».
(1)«امام صادق علیه السلام از اسحاق پرسید: آیا با اهل سنت در مسجد نماز میخوانی؟ عرض کردم بله، فرمود: با آنان نماز بخوان؛ زیرا نماز خواندن با آنان در صف اوّل، مانند کسی است که شمشیرش را در راه خدا تیز کرده باشد.»
روایت چهارم:
«عن علیّ بن جعفر فی کتابه، عن أخیه موسی بن جعفر علیه السلام قال: صلّی حسن و حسین خلف مروان و نحن نصلّی معهم».
(2) علیبن جعفر در کتاب خود از برادرش امام موسای کاظم علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمود: «امام حسن و امام حسین علیهما السلام پشت سر مروان نماز خواندهاند و ما نیز با آنها نماز میخوانیم.»
روایت پنجم:
عن سماعة، قال سألته عن مناکحتهم، والصلاة خلفهم، فقال ... قد أنکح رسولاللَّه صلی الله علیه و آله وصلّی علی علیه السلام وراءهم».
(3) سماعه گوید: «از امام علیه السلام درباره ازدواج و نماز خواندن پشت سر اهل سنت پرسیدم، فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با زنان اهل سنت ازدواج کرده و علی علیه السلام پشت سر آنها نماز خوانده است.»
دلالت این از روایات بر اعتبار تقیه مداراتی تمام است و سند آنها نیز بیاشکال و معتبر است.
1- تنقیح، ج 4، ص 316
2- وسائل الشیعه، ج 5، ب 5 از ابواب صلاةالجماعه، ج 9
3- همان، ح 10
ص: 162
دسته سوم
روایات فراوانی دلالت میکندکه در نماز جماعت اهل سنت نیز همچون نماز جماعت شیعیان برائت از مأموم ساقط است. صاحب وسائلالشیعه این روایات را با عنوان باب «سقوط القراءة خلف مَنْ لا یقتدی به مع تعذّرها والاجتزاء بادراک الرکوع مع شدّة التقیة» آورده است.
از جمله این روایات که مورد استدلال حضرت امام نیز واقع شده، عبارت از روایت اسحاق بن عمار است که میگوید:
فی حدیث قال قلت لابی عبداللَّه علیه السلام إنّی أدخل المسجد فأدخل المسجد فأجد الإمام قد رکع و قد رکع القوم فلا یمکننی أن أؤذن وأقیم وأکبّر، فقال لی فإذا کان ذلک، فادخل معهم فی الرکعة واعتد بها فانّها من أفضل رکعاتک ...»
(1) «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من وارد مسجد (اهل سنت) میشوم و میبینم که امام جماعت همراه با مأمومین به رکوع رفتهاند. در این هنگام برایم ممکن نیست که اذان و اقامه و تکبیر بگویم و نماز خودم را بخوانم.
حضرت فرمود: همراه با آنان به رکوع رفته، آن را یک رکعت به شمار آور؛ زیرا آن رکعت از بهترین رکعات نماز تو میباشد.»
پر واضح است سقوط قرائت دلالت دارد بر اینکه تقیه مداراتی حجت و لازم است و موجب صحت عمل میباشد. گفتنی است، سند روایت نیز بیاشکال است.
دسته چهارم
چندین روایت دلالت میکند که اگر کسی نمازش را فرادا بخواند و پس از آن در جماعت اهل سنت شرکت کند، ثواب و فضیلت فراوان دارد. شیخ حرّ عاملی برخی از این روایات را در بابی با عنوان «استحباب ایقاع الفریضة قبل المخالف أو بعده وحضورها مَعَه» گزارش کرده است؛ از جمله:
عن عبداللَّه بن سنان عن ابیعبداللَّه علیه السلام إنّه قال ما من عبد یصلّی فی الوقت
1- همان، باب 34، ج 5، ص 431
ص: 163
ویفرع ثمّ یأتیهم ویصلّی معهم وهو علی وضوء، إلّاکتب اللَّه له خمساً وعشرین درجة».
امام صادق علیه السلام میفرماید: «هیچ بندهای نیست مگر اینکه نمازش را در وقت میخواند، سپس در حالی که وضو دارد، با اهل سنت در نماز جماعت شرکت میکند، خداوند برای وی بیست و پنج درجه مینویسد.»
(1) این روایت نیز دلالت میکند که تقیه مداراتی مورد تأکید و تشویق ائمه علیهم السلام بوده است.
سند روایت هم بیاشکال است.
دسته پنجم
روایاتی دلالت دارد که هرکس تقیه را بهعنوان شعار و علامت خویش قرار ندهد از ما نیست این روایات فراوان است از جمله:
قال سیّدنا الصادق علیه السلام علیکم بالتقیّه فإنّه لیس منّا من لم یجعلها شعاره ودثاره مع من یأمنه لتکون سجیّة مع من یحذره».
(2)امام صادق علیه السلام میفرماید: «بر شما لازم است انجام تقیه؛ زیرا از ما نیست کسی که تقیه را شعار و دثار
(3) خود با کسانی از آنها که در امان است قرار ندهد.
آیةاللَّه خویی درباره این دسته از روایات میفرماید:
«روایاتی که دلالت دارد از ما نیست هرکس تقیه را شعار و دثار خویش قرار ندهد، ناگزیر باید حمل شود بر تقیه مداراتی؛ مانند حضور در مجالس آنان و شرکت در نمازشان؛ زیرا در تقیه مداراتی ترس از ضرر شرط نیست و ممکن نیست اینگونه از روایات بر تقیه خوفی حمل گردد؛ چرا که چنین تقیهای مشروط به وجود ترس از ضرر است و پر واضح است، از کسیه نسبت به او امان هست، ترس وجود ندارد.»
(4) با بیان آیةاللَّه خویی دلالتِ روایت بر مدعا روشن میگردد و نیاز به توضیح بیشتر نیست.
سند روایت تمام است.
1- همان، باب 6، ج 5، ح 2، ص 383
2- همان، باب 24، ج 11، ح 28
3- «دثار» در لغت ضد «شعار» است و به جامه زیر که چسبیده به بدن است گفته میشود. و در اینجا کنایه از آن است که تقیه باید همیشگی باشد.
4- تنقیح، ج 4، ص 318
ص: 164
جمعبندی
طبق آنچه تا اینجا گفتیم، برخی از روایات در مورد تقیه مداراتی وارد شده و از نظر سند، جز روایت آخر، بیاشکالاند و بیشتر آنها از نظر اصطلاح رجالی صحیح میباشند. و از نظر دلالت نیز بر لزوم رعایت تقیه دلالت دارند، و بیشک این تقیّه مداراتی است؛ زیرا حمل آنها بر تقیه خوفی وجهی ندارد؛ چون مورد آنها، بلکه صَریح برخی از آنها جایی است که ترس هیچگونه ضرری نمیرود.
دلالت این روایات بر مدعا، نهتنها از نگاه حضرت امام خمینی قدس سره تمام است بلکه از نظر کسانی که تقیه مداراتی را قبول ندارند، همانند آیةاللَّه خویی رحمه الله نیز پذیرفته شده است. ایشان در رابطه با دلالت این روایات مینویسد:
اگر در ترک تقیه ضرری بر جان خود و یا دیگری مترتب نباشد بلکه تقیه برای جلب منفعت؛ یعنی مودّت و دوستی و مجامله با اهل سنت صورت گیرد، چنین تقیهای انگیزه برای ارتکاب عمل حرام و یا ترک واجب نمیشود؛ زیرا مفهوم تقیه صادق نیست، بله این تقیه درخصوص نماز رواست به اینکه در مساجد آنان حاضر و برای مدارا و مجامله با اهل سنت، با آنان نماز بخواند بیآنکه بر ترک این تقیه ترس از ضرری نسبت به خود و یا دیگران باشد. دلیل این مطلب اطلاق روایاتی است که امر به این عمل (خواندن نماز با آنها) میکند؛ زیرا روایاتی که دلالت دارد بر اینکه نماز با آنها در صف اول، مانند نماز پشت سر رسولاللَّه صلی الله علیه و آله میباشد، مقید به صورتی نیست که ضرر بر ترک آن مترتب است. بلکه روشن شد که حمل اینگونه روایات بر صورت ترس از ضرر، حمل بر فرد نادر است ...
و ظاهر این روایات، ترغیب و حثّ بر اظهار موافقت با آنان در نماز و غیر نماز، از اعمال با قدرت واختیار است نه از روی ترس و تقیه»
(1) ه- روایات معارض
در برابر ادلهای که دلالت داشت بر اعتبار و اجزاء عمل تقیهای، روایاتی هم وجود داردکه دلالت دارد بر مجزی نبودنِ آن. برای تمام و کامل شدن بحث، ناگزیر از نقد و بررسی این دسته از روایات هستیم:
1- تنقیح، ج 4، ص 315
ص: 165
روایت علی بن یقطین:
سألت أبا الحسن علیه السلام عن الرجل یصلّی خلف من لا یقتدی بصلاته والامام یجهر بالقرائة، قال اقرأ لنفسک وان لم تسمع نفسک، فلا بأس».
(1)«از امام رضا علیه السلام درباره مردی پرسیدم که پشت سر کسی که به او اقتدا نمیشود نماز میخواند، در حالی که امام جماعت قرائت را بلند میخواند. حضرت فرمود: قرائت را برای خودت بخوان هرچند خودت نشنوی.»
سند روایت صحیحه است و اما دلالت ربطی به تقیه ندارد؛ زیرا راجع به امام جماعت فاسق شیعه است و مانند این روایت بسیار است.
روایت فقه رضوی:
ولا تصلّ خلف أحدٍ إلّاخلف رجلین أحدهما من تثق به وتدین بدینه وورعه، آخرٌ من تتّقی سیفه وسوطه وشرّه وبوائقه».
(2)«پشت سر هیچکس جز دو شخص نماز جماعت نخوان 1- کسی که به دین و پرهیزکاری او ایمان داری 2- کسی که از شمشیر و شلاق و شرّ و دشمنی او تقیه کنی.»
دلالت روایت بر مدعا تمام است؛ زیرا امام جماعت در تقیه مداراتی نه مصداق شقّ اول است و نه مصداق شقّ دوم، چون گفته شد که در تقیه مداراتی خوف از ضرر نیست تا از آن جهت تقیه محقق گردد.
اشکال در سند روایت است، چون ثابت نشده است کتاب فقه رضوی کتاب روایی باشد تا تا بحث از اعتبار سند آن شود.
روایت دعائم الاسلام
عن أبیجعفر علیه السلام لا تصلّوا خلف ناصب ولا کرامة أن تخافوا علی أنفسکم ...».
(3)امام صادق علیه السلام میفرماید: «پشت سر ناصبی و کرامتی نماز نخوانید مگر اینکه ترس از جانتان داشته باشید ...»
1- وسائل الشیعه، ج 5، باب 33 از ابواب صلاة الجماعه، ج 1، ص 427
2- حاج میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 6، باب 9 از ابواب الجماعه، ح 1، ص 422، مؤسسه آلالبیت.
3- دعائم الاسلام، ج 1، ص 151
ص: 166
دلالت روایت بر اینکه پشت سر ناصبی نباید نماز خوانده شود مگر از باب تقیه خوفی تمام است ولیکن ربطی به بحث ما ندارد؛ زیرا ناصبی محکوم به کفر بلکه از نظر برخی فقها نجس است و از موضوع تقیه مداراتی خارج میباشد ثانیاً- ممکن است گفته شود این روایت مخصوص روایات تقیه مداراتی است و نتیجه این خواهد بود که تقیه مداراتی در مورد ناصبی روا نیست ثالثاً- این روایت مرسله است و قابل اعتماد نیست.
روایت زراره
سألت أبا جعفر علیه السلام عن الصلاة خلف المخالفین، فقال ما هم عندی إلّابمنزلة الجدر».
(1)از امام صادق علیه السلام درباره نماز جماعت پشت سر اهل سنت پرسیدم. حضرت فرمود:
«آنان در نظر من همانند دیوارند.»
روایت ابن راشد
قال قلت لأبی جعفر علیه السلام إنّ موالیک قد اختلفوا فأصلّی خلفهم جمیعاً، فقال: لا تصلّ إلّاخلف من تثق بدینه».
(2)ابن راشد میگوید: «از امام صادق علیه السلام پرسیدم: دوستان شما درباره نماز خواندن پشت سر مخالفان (اهل سنت) اختلاف کردهاند، آیا پشت سر آنها نماز بخوانم؟
حضرت فرمود: «نماز نخوان جز پشت سر کسیکه به دین او اطمینان داری.»
روایات بسیاری به این مضمون وارد شده است که به جهت طولانی شدن، از آوردن یکایک آنها خودداری کرده، در پاسخ اینگونه روایات، کلام دو فقیه بزرگ را میآوریم:
حضرت امام قدس سره پس از بیان روایاتی که دلالت دارد تقیه مداراتی موجب مجزی بودن عمل است، درمقام ردّ روایات معارض مینویسد:
«پاسخ روایاتیکه دلالت دارد خواندن نماز جماعت پشت سر اهل سنت جایز نیست و آنان به منزله دیوار هستند و جز پشت سرکسیکه به دینش اطمینان داری نباید نماز بخوانی، عبارت است از اینکه این روایات ناظر به بیان حکم اوّلی میباشد و منافاتی میان این دو دسته از روایات نیست (چون روایاتیکه دلالت دارد عمل تقیه مداراتی
1- وسائل الشیعه، ج 5، باب 33 از ابواب الجماعه، ج 10
2- همان، باب 10، ج 2، ص 389
ص: 167
مجزی و صحیح است، به عنوان ثانوی است و این روایات ناظر به عنوان اولی است) در هر حال جای هیچگونه شبههای در صحیح بودن نماز و دیگر عبادات که به صورت تقیه مداراتی انجام میگیرد نیست.»
(1) حضرت آیةاللَّه خویی پس از تفصیل میان عمل تقیهای که امر خاصی ندارد و مورد ابتلا نیست و عمل تقیهای که مورد ابتلای مردم است و پس از اینکه قسم دوم را مجزی از مأمور به واقعی میداند، مینویسد:
«در هیچ روایتی از روایات ما، امر به اعاده و یا قضا، هرچند از باب استحباب، وارد نشده است. گرچه صاحب «وسائل الشیعه» بابی را تحت عنوان «استحباب وقوع نماز واجب پیش از جماعت با مخالف و یا پس از آن» منعقد کرد ولیکن در هیچ روایتی از روایات گزارش شده، امر به اعاده و یا قضای عمل تقیهای، هرچند از روی استحباب، ندارد.»
قلمرو دلالت اخبار
از جمله مباحث مهم در بحث تقیه آن است که آیا فعلی و عملی که از باب رعایت تقیه، موافق اهل سنت و بر خلاف نظر فقهی شیعه انجام شده، مجزی است؟ تفصیل این بحث در تقیه خوفی آمده و از بحث ما خارج است. آنچه که با تقیه مداراتی ارتباط دارد، این است که فقها اختلاف کردهاند، برخی از آنان عمل بر طبق تقیه مداراتی را مجزی از مأموربه واقعی نمیدانند و مهمترین دلیل آنان این است که نماز با آنان، نماز واقعی نیست بلکه صورت نماز است؛ زیرا در روایات عنوان اقتدا نیامده است. آیةاللَّه خویی پس از نقد و بررسی روایات مربوط به تقیه مداراتی در ذیل عنوان «تنبیه» مینویسد:
«نماز با اینان مانند نماز پشت سر امام عادل نیست بلکه بر اساس آنچه از روایات استفاده میشود صورت نماز است که اهل سنت آن را نماز میپندارند، از همینجاست که در روایات عنوان اقتدا وارد نشده بلکه تنها خواندن نماز با آنها مورد تأکید است.
بنابر این نمازگزار باید با آنها وارد نماز شود و اذان و اقامه و قرائت را برای خودش، بهگونهای که صدایش را دیگران نشنوند، بخواند. هیچ روایتی دلالت ندارد که نماز با آنها واقعی است بلکه در برخی از روایات آمده است نماز پشت سرِ آنها به منزله نماز
1- الرسائل، ص 99
ص: 168
پشت سر دیوار است.»
(1) نقد و بررسی
به نظر میرسد این نظریه درست نباشد؛ زیرا با دقت در روایات وارده، درباب، که مورد قبول حضرت ایشان نیز میباشد، میتوان گفت که شرکت در نماز جماعت اهل سنت تنها شکل و صورت نماز نیست بلکه نماز واقعی و مجزی است. البته این بررسی صرفنظر از روایات معارض و بحث لزوم و یا عدم لزوم مندوحه است؛ زیرا این دو بحث، پس از این مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
بر این مدعا شواهد فراوانی میتوان بیان کرد؛ از جمله:
1- در ذیل صحیحه هشامبن حکم میخوانیم: شرکت در نماز جماعت اهل سنت از بهترین عبادات است، به ویژه حضرت سوگند یاد میکند که: «واللَّه ما عبداللَّه بشیءٍ أحبّ الَیه من الخبأ» روایت از جهت انجام وظیفه مانند خواندن قرائت اطلاق دارد آیا شکل نماز و به عبارت دیگر نماز باطل با این سوگند و تأکید امام که از بهترین عبادات است، سازگار میباشد؟!
اگر گفته شود مقصود نماز جماعتی است که مکلّف وظیفه خودش را انجام دهد، در پاسخ باید گفت: از این جهت روایت مطلق است و اگر چنین چیزی بود با توجه به نیاز و ابتلای مردم باید بیان میشد.
2- روایات فراوانی دلالت داشت که نماز با آنها مانند نماز جماعت پشت سر رسولاللَّه است. آیا نماز صوری و باطل مانند نماز جماعت پشت سر رسول خدا است؟! امام علیه السلام در اینجا نفرمود: این نماز ثواب نماز رسول خدا را دارد، بلکه مقتضای تشبیه آن است که افزون بر ثواب از جهات دیگر ازجمله صحیح بودن نیز مانند نماز پشت سر رسولاللَّه باشد.
3- در موثقه اسحاق بن عمار، کسی از امام علیه السلام میپرسد: من به قرائت امام جماعت نرسیدهام، چه کنم؟ حضرت میفرماید: با آنها به رکوع برو. و حضرت آنگاه جهت دفع مقذّر تصریح میکند که این رکوع را یک رکعت به شمار آور و پس از آن، جهت رد اینگونه اشکالات میفرماید: این رکعت از بهترین رکعات نماز تو میباشد. آیا چنین عباداتی با نماز باطل و شکلی و صوری سازگار است؟!
1- تنقیح، ج 5، ص 313
ص: 169
اگر در نماز جماعت با آنها، مکلف باید قرائت را خودش بخواند، چرا در اینجا امام علیه السلام تصریح میکند که لازم نیست و با آنها به رکوع برو. و همچنین اگر این نماز باطل است چرا امام میفرماید: این رکعت از بهترین رکعات است. بنابر این روایت که از نظر سند نیز اعتبار دارد، به خوبی دلالت میکند نماز با آنها نماز حقیقی است نه شکلی و صوری.
4- در روایت عبداللَّه بن سنان، امام علیه السلام میفرماید: اگر کسی نمازش را فرادا خوانده، و پس از آن، در حالی که وضو دارد با آنان نماز جماعت بخواند خداوند برای او بیست و پنج درجه مینویسد، سؤال این است که اگر نماز با اهل سنت تنها شکل نماز است نسبت به فردی که نمازش را خوانده و میخواهد شکل و صورت نماز را انجام دهد شرط داشتن وضو معنا ندارد. بیوضو نیز میتوان نماز صوری را خواند. آیا شرط وضو در مورد تکرار نماز، دلالت ندارد که نماز با آنها واقعی است؛ و اگر نماز را نخوانده بود از نماز واقعی مجزی بود. و روایت عمربن یزید نیز به همین مضمون است
(1) 5- از همه اینها گذشته، اگر پیامِ اینگونه روایات، با آن شدت که: اگر کسی تقیه نداشته باشد از ما نیست و یا عبارت: هرکس تقیه ندارد، دین ندارد (و در حالی که مستشکل محترم پذیرفته است که این روایات در مورد تقیه مداراتی است) در مورد شرکت در نماز جماعت برای صورت و شکل نماز باشد، نقض غرض خواهد بود؛ زیرا غرض و هدف از این شرکت جلب مودّت، محبت، وحدت کلمه، شوکت و در زمان ما ردِّ این توهّم که شیعه اهل نماز نیست، میباشد.
پُر واضح است اگر تمام شیعیان بخواهند در نماز جماعت آنها شرکت کنند و تمام آنها نیز این نماز را باطل بدانند مگر اینکه وظایف خویش را انجام دهند این مطلب برای آنها (مخالفان، سرانجام) روشن خواهد شد، چون چنین امری که همیشه مورد ابتلا است و از تمام افراد نیز سر میزند، بر آنها مخفی نخواهد ماند و ثمره آن این میشود که بگویند شیعه اهل نفاق و دروغگویی است! با کمال تأسّف یکی از اتهاماتی که در مناطق سنینشین به شیعه زده میشود همین است.
6- هرچند عنوان اقتدا در روایات نیامده است، لیکن در بسیاری از روایات «الصلاة معهم» به مفهوم اقتدا است از باب نمونه:
«عن سماعة عن أبی بصیر قال سألته عن رجل صلّی مع قوم وهو یری انّها
1- همان، باب 6، ج 1
ص: 170
الأولی وکانت العصر قال فلیجعلها الأولی ولیصلّ معهم.»
(1)در این روایت، عبادت «صلی مع قوم» بیشک به معنای اقتدا است، چون اگر صرف هماهنگی با آنها باشد، جایی برای این پرسش نیست و سؤال و جواب لغو است.
اینگونه روایات در ابواب صلاة جماعت فراوان است.
(2) پس اشکال به اینکه عنوانِ «اقتدا» در روایات نیامده، به نظر میرسد ناتمام باشد.
7- فقها در بحث اجزاء و کفایت نمازی که با تقیه خوانده شده از نماز واقعی، این بحث را مطرح کردهاند که آیا وجود مندوحه طولی و یا عرضی لازم است یا نه؟
اگر نماز واقعی نباشد و مکلف باید وظایف خودش را انجام دهد، این بحث لغو و بیمعنا خواهد بود.
8- به نظر میرسد که روایات تقیه مداراتی مانند روایات امتناعیه است و شارع مقدس از باب امتنان برای حفظ مصلحتِ اهم؛ یعنی وحدت کلمه و عزّت و شوکت مسلمانان، این نماز هرچند ناقص را بهعنوان ثانوی به جای نماز واقعی اوّلی پذیرفته است و نظیر این مطلب در فقه اسلامی در عبادات و غیر عبادات فراوان است.
9- با توجه به اینکه این مطلب (خواندن قرائت و انجام دیگر وظایف) مورد ابتلا و نیاز بوده است، باید از سوی شارع بهگونه صریح بیان گردد. با این وصف روایتی که دلالت کند ائمه علیهم السلام در نماز جماعت با آنها وظایف را خودشان انجام میدادهاند و یا دلالت کند مکلف باید خودش قرائت را بخواند، دیده نشده است.
ممکن است اشکال طرح شود که هرچند روایات تقیه مداراتی ما را به شرکت در نماز جماعت با آنان ترغیب و تشویق میکند ولیکن مفهوم آن صحت نماز نیست، بلکه باید پیش از آن و یا بعد از آن، نماز اعاده و یا قضا شود؛ شاهد بر این مطلب روایاتی است که صاحب وسایل تحت عنوان «استحباب ایقاع الفریضة قبل المخالف أو بعده»
(3)گشوده است.
حضرت امام در مقام پاسخ این اشکال میفرماید:
«منافاتی میان صحّت نماز تقیهای با روایاتی که دلالت دارد بر خواندن نماز واجب قبل از جماعت و یا بعد از آن، نیست؛ زیرا این دسته از روایات بر استحباب حمل میشود و چون آن روایات نص هستند در صحت و این روایات ظهور دارند بر لزوم اعاده و قضا.»
1- وسایل الشیعه، ج 5، باب 53، ح 4
2- از باب نمونه، به باب 53، ح 2 و 5 مراجعه شود.
3- وسائل الشیعه، ج 5: باب 6 از ابواب جماعت
ص: 171
افزون بر این پاسخ، آیةاللَّه خویی نیز از این روایات جواب میدهد که در هیچ روایتی از روایات که در این باره گزارش شده، امر به اعاده و یا قضا، هرچند به گونه استحباب نیامده است.
و از آنجا که این پاسخ پیش از این در مبحث روایات معارض آمد، از نقل دوباره آن خودداری میشود.
جمعبندی
از مجموع قرائن و شواهد، این مطلب روشن میشود که ادلّه تقیه مداراتی دلالت دارند که عمل از روی تقیه شکلی و صوری نیست بلکه صحیح و امری واقعی است، ولیکن واقعی ثانوی. و شارع مقدس از باب رعایت حفظ مصلحت اهم که مربوط به اصل و کیان اسلام و مسلمانان است، این عمل ناقص را به جای مأمور به واقعی کامل پذیرفته است و در ابواب فقه شبیه آن فراوان است.
بنابر این مستفاد از روایات صحّت عمل مورد تقیه است، دستکم این مطلب در صلاة با شرایطی که پس از این بحث میشود پذیرفته شده است. جای شگفتی از مستشکل بزرگوار است که در جای جای کتاب تنقیح به این مطلب اشاره کرده و آن را پذیرفتهاند، اما با این وصف، اشکال میکنند. ازجمله ایشان پس از اینکه میفرماید: اگر عمل مورد تقیه امر بهخصوص نداشته باشد، باید تفصیل بدهیم میان اینکه عمل مورد تقیه مورد ابتلای مردم است یا نه، اگر از قسم اول باشد، مانند تکتّف در نماز و شستن پاها در وضو میفرماید:
«چارهای نیست از ملتزم شدن به صحت و اجزا و عدم وجوب اعاده و قضا؛ زیرا ردع نکردن از چیزی که سیره بر آن واقع شده، قویترین دلیل بر صحت و اجزاء است و اگر تقیه در این موارد مفید اجزاء نباشد، با توجه به اینکه عمل مورد ابتلای مردم است، باید از سوی ائمه علیهم السلام بیان شود ... و از سوی دیگر در هیچ روایتی امر به اعاده و یا قضای عمل مورد تقیه هرچند بهگونه استحباب وارد نشده است.
گرچه صاحب وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان «استحباب خواندن نماز واجب قبل و یا بعد از نماز جماعت» آورده ولیکن هیچ روایتی از این روایات امر به اعاده و یا قضا هرچند از باب استحباب ندارد. بلکه در بعضی از روایات که جای اشکال در دلالت آنها
ص: 172
نیست، دلالت بر اجزاء دارد؛ مانند روایاتی که دلالت دارد نماز با آنان مانند نماز پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. آیا کسی احتمال میدهد نماز پشت سر رسول خدا مجزی از مأموربه اولی نباشد ...؟!»
(1) ح- تقیه مداراتی در موضوعات
روشن شد که عمل به تقیه مداراتی، موجب اجزای عمل میشود و قدر متیقّن از این اجزا، در احکام، آنهم در «صلاة» است. به دنبال این مطلب، این پرسش مطرح خواهد شد که:
آیا تقیهمداراتی، افزون بر احکام، در موضوعاتی مانند وقوف در عرفه نیز جاری است یا نه؟
به نظر میرسد که ملاک و معیار در تقیه مداراتی، در برخی از موضوعات باشد بنابر این تفاوتیمیان شرکت در نماز جماعت آنان، با شرکت در وقوف در عرفه، که در نظر آنها روز نهم و در نظر شیعه روز هشتم و یا دستکم مشکوک باشد، نخواهد بود. شاهد بر این مطلب آن است که در طول تاریخ پس از رسول خدا ائمه و یاران آنها با اهل سنت مراسم حج را انجام میدادند و بهگونه قطع، برخی از سالها اختلاف در میان آنها نسبت به روز نهم بوده است، با این وصف از ائمه چیزی که دلالت کند بر مخالفت، گزارش نشده است. حضرت امام قدس سره در اینباره مینویسد:
«از جمله چیزهایی که گواه است بر اینکه تقیه مداراتی در موضوعات، از جمله وقوف در عرفه و مشعر در غیر زمان آن دو، مجزی است، آن است که پس از رحلت رسولاللَّه صلی الله علیه و آله ائمه علیهم السلام و پیروان آنها به رعایت تقیه مبتلا بودند و در مدت دویست سال با این حجج که از سوی خلفای جور نصب شده بودند و تعیین زمان وقوف در اختیار آنها بود، مراسم حج را انجام میدادند و بیگمان اختلاف در زمان وقوف بسیار اتفاق میافتاد، با این وصف چیزی از آنها مبنی بر جواز مخالفت و یا لزوم اعاده حج در سال های بعد و یا درک وقوف عرفه و مشعر بهگونه مخفی همانگونه که برخی از شیعیان جاهل انجام میدهند، گزارش نشده است و اگر یکی از این امور از سوی ائمه اتفاق میافتاد، به طور مسلّم گزارش میشد، چون داعی فراوان است و این بهترین دلیل بر اجزاء عمل تقیهای در موضوعات است.»
(2) بنابر این سیره مستمره میان ائمه علیهم السلام و شیعیان، دلیل بر اجزاء عمل تقیهای در حج است.
1- تنقیح، ج 4، ص 289
2- الرسائل، ص 196
ص: 173
همین مضمون را آیةاللَّه خویی رحمه الله نیز بیان کردهاند.
(1) دلیل دیگر بر جاری بودن تقیه مداراتی در موضوعات، اطلاق ادلّه است؛ زیرا اطلاق ادله شامل احکام و موضوعات میشود.
ممکن است اشکال شود که اطلاق و عموم اخبار از موضوعات انصراف دارد.
(2) در پاسخ گفته میشود: وجهی برای این انصراف نیست؛ زیرا همانگونه که احکام، مربوط به شارع و مصداق برای اطّلاعات و عمومات است، همچنین موضوعات شرعی مربوط به شارع میشود؛ به ویژه اطلاق روایاتی مانند «ایّاکم أن تعملوا عملًا نعیّر به»؛
(3)«بپرهیزید از کارهایی که موجب سرزنش ما گردد.»
البته جای این بحث هست که جریان تقیه مداراتی در موضوعات، درصورتی است که شک داشته باشیم و یا با فرض علم به خلاف نیز جاری است. قدر متیقّن صورت اول است، برخی مانند حضرت آیةاللَّه حکیم باور دوّم را پذیرفتهاند. آیةاللَّه حکیم پس از آنکه در اجزاء تفصیل میدهند، میان فعل تقیهای که ناقص باشد و میان ترک واجب میفرماید:
«بله، حج با وقوف در روز هشتم از باب اعتماد بر حکم حاکم اهل سنت، مصداق اتیان فعل ناقص تقیهای است و همچنین است افطار پیش از غروب ... و از اینجا مجزی بودن حج درصورتی که با اهل سنت وقوف شود و این وقوف در روز نهم نباشد، روشن میشود و در این مطلب فرقی میان اینکه علم به مخالفت با واقع باشد و یا شک، وجود ندارد.»
(4) البته ایشان پس از این، تفصیلی دارند میان اینکه حج در همان سال استطاعت باشد و یا پس از آن، و جوابی از این اشکال میدهند. افزون بر تمام اینها، روایت ابیالجارود بر این مطلب دلالت دارد. او میگوید:
سألتُ أباجعفر علیه السلام انّا شکلنا فی سنة فی عام من تلک الأعوام فی الاضحی فلمّا دخلت علی أبیجعفر علیه السلام وکان بعض أصحابنا یُضحی فقال الفطر یوم یفطر النّاس والاضحی یوم یُضحی النّاس والصوم یوم یصوم النّاس».
(5)«در یکی از سالها نسبت به عید قربان شک کردیم، چون به امام صادق علیه السلام برخوردیم، برخی از یاران را دیدیم که عید گرفتهاند. پس حضرت فرمود: عید فطر روزی است که
1- تنقیح، ج 4، ص 292
2- این اشکال از شیخ انصاری است، مطالب، مسأله تقیه، ص 321
3- وسایل الشیعه، ج 11، ابواب الامر و النهی باب 26، ح 2
4- آیةاللَّه حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج 2، ص 407، دارالکتب الحلیه
5- وسائل الشیعه، ج 4، ب 57 از ابواب ما یمسک عند الصائم، ح 7، ص 95
ص: 174
مردم (اهل سنت) عید میگیرند و عید قربان روزی است که مردم عید میگیرند و روزه روزی است که مردم روزه میگیرند.»
دلالت حدیث بر ثبوت موضوعات با تقیه روشن است. اشکال در سند حدیث است که راوی ابن جارود است و عقیدهاش فاسد است. البته شیخ مفید او را توفیق کرده است.
ط- گستره آثار تقیه مداراتی
مطلب دیگری که شایسته است بهگونه مختصر مورد توجه قرار گیرد این است که آیا تقیه مداراتی و یا غیر مداراتی که موجب جایگزینی عمل تقیهای به جای مأمور به اوّلیِ واقعی میشود، در تمامِ آثار است یا نه.
توضیح: آثار دو قسم است: برخی آثار فعل مکلف است و بعضی آثار فعل مکلف نیست؛ مثلًا اگر متنجّسی که دوبار باید شسته شود و یا باید خاکمالی گردد، از باب تقیّه یکبار شسته شود و یا خاکمالی نشود و با آن از باب تقیه نماز بخوانند، در اینجا تنها نماز صحیح است و نجاست متنجّس باقی است؛ زیرا متنجس شدن لباس از آثار ملاقات با نجاست است نه از آثار فعل مکلف تا با تقیه مداراتی برداشته شود.
نظیر این مطلب در بحث از حدیث رفع بیان آمده است که با آن تنها آثار فعل مکلف برداشته میشود. بنابراین اگر مکلّف ازروی اضطرار دستش به نجس بخورد، با حدیث رفع نجاست آن برداشته نمیشود.
ک- شرط عدم مندوحه
ازجمله مباحث مهم تقیّه این است که: جریان تقیه و اجزاء عمل تقیهای از مأموربه واقعی، مشروط به نبود مندوحه عرضی و یا طولی هست یا نه؟!
پیش از بحث لازم است مقصود از مندوحه عرضی و طولی روشن گردد.
مندوحه عرضی؛ یعنی مکلّف بتواند در همان زمانی که باید تقیه شود، عمل واقعی را بهصورت صحیح واقعی انجام دهد و مقصود از مندوحه طولی عبارت است از اینکه مکلّف بتواند عمل تقیهای را پس از زمان تقیه، بهصورت صحیحِ واقعی انجام دهد.
پس از روشن شدن این دو اصطلاح، به نظر میرسد این بحث در تقیه مداراتی راه
ص: 175
ندارد؛ زیرا هدف و حکمت تقیه مداراتی جلب محبت و مودت و وحدت کلمه مسلمانان است و به این معنا دست پیدا نمیشود مگر انجام عمل برطبق نظر آنها و در جمع آنان.
حضرت امام پس از اینکه تفصیل میدهند میان اینکه دلیل تقیّه مطلقات و عمومات اضطرار باشد در اینصورت عدم مندوحه شرط است و میان اینکه دلیل تقیه روایات خاص باشد، در این صورت عدم مندوحه شرط نیست، میفرماید:
«ظاهر این است که عدم مندوحه در تقیه مستفاد از اخبار خاصه (مداراتی) شرط نباشد، بنابراین اگر کسی میتواند نمازش را به غیر صورت تقیه بخواند بر او واحب نباشد بلکه بهتر این است در حضور اهل سنت و با رعایت تقیه خوانده شود و نیز رعایت حیله لازم نیست بهجهت اطلاق و تأکید اخبار نسبت به حضور در جماعت آنها.»
(1) پینوشتها:
1- الرسائل، ص 203