یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْیَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً ... (1)
«ای ایمان آورندگان، شعائر الهی (مراسم حجّ) را محترم بشمارید و مخالفت با آنها را حلال ندانید و نه ماهِ حرام را و نه قربانیهای بینشان و نشاندار و نه آنان که به قصدِ خانه خدا، برای به دست آوردن فضل خدا و خشنودی خدا میآیند ...»
در این آیه، ایمان آورندگان، مخاطب هستند؛ زیرا که از دیگران احرام و به جاآوردنِ حج صحیح نیست.
«احلال؛ التهاون بحرمتها وترکه علی وجه الحلّیه».
در واقع گفته شده است: «لا تجعلو محرّمات اللَّه حلالًا ومُباحاً ولا العکس» أی: «لا تتعدّوا حدوده». (2)
شعائر جمع شعیره (وقیل واحدها شعارة) شامل مناسک و برنامههای حج است؛ از وقوفِ به عرفات ومشعر و منا و رمی جمرات و طوافِ سعی و دیگر اعمال، در واقع «الشعائر/ المعالم»؛ «لأنّها علامات الحجّ».
اشتقاق کلمه از: «شعر فلان بهذا الأمر»؛ «إذا علم به». (3)
1- مائده: 2
2- مسالک الافهام، ج 2، ص 281 و 282
3- مسالک الافهام، ج 2، ص 281 واقصی البیان، ج 1، ص 406
1- اقصی البیان، ج 1، ص 408
2- «ولا یجرمنّکم»؛ ای «یحملنّکم/ وادار نکند» فصل یجرمنّ موکّد به نون تأکید است. وریشه آن «جَرَمَ» ودر آیه دو مفعول دارد؛ مفعول اوّل ضمیر مخاطب «کم» و مفعول دوّم «أنْ تَعتَدوا».
3- «شَنْآن»، به فتح نون و سکونها. مصدرٌ أضیف الی الفاعل أو المفعول شدّة بغُضُهم وعداوتهم. تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 310
4- برای آگاهی بیشتر از نکات بلاغی و لغوی و نحوی و تفسیری آیه دو سوره مائده، نک: تفسیر التبیان، ج 3، ص 418 تا 428، وتفسیر مجمع البیان، ج 3، صص 152 تا 155 و تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 310 وکشاف زمخشری، ج 1، صص 591 و 592 وتفسیر جلالین، ص 140 وتفسیر سیّد عبداللَّه شبّر، ص 88، وتفسیر صافی، ج 2، ص 418 وتفسیر المنار، ج 6، صص 125 تا 133 وفی ظلال القرآن، ج 2، صص 644 تا 647 وتفسیر کشف الحقایق، ج 1، ص 443
1- احکام القرآن، ج 2، ص 534 و 535.
2- بر شتر و یا حیوانی دیگر، کفل یا چیز دیگری، برای تمیز و تشخیص از دیگر حیوانات بیاویزند تا که معلوم شود این حیوان برای قربانی است.
3- برائت: 5
4- کنز العرفان، ج 1، ص 332.
1- مائده: 95
2- به دلیل اینکه در آیه پیش مائده: 94 گفته شده است: یا أیّها الذین آمنوا لیبلونّکم اللَّه بشیء من الصید تناله أیدیکم ورما حُکم ...؛ «الصید»؛ در اینجا معنای «المصید» است، به قرینه و دلالت «تناله أیدیکم ورماحکم» زیرا اگر صید مصدر باشد، مصدر حدث است؛ فلا یوصف نبیل الید والرمح. نک: اقصی البیان، ج 1، ص 397.
3- طبق دستور صریح آیه 3 سوره مائده، خوردن گوشت میته و منخنقة حیوان خفه شده و موقوذة حیوانی که با چوب زدن بمیرد و متردّیة حیوانی که از بلندی افکنده شود و نطیحة حیوانی که با شاخ زدن به یکدیگر بمیرد حرام است.
4- کنز العرفان، ج 1، ص 323 و مسالک الإفهام، ج 2، ص 255
5- کنز العرفان، ج 1، ص 325
1- شیخ طبرسی در جلد یکم، صفحه 354 تفسیر جوامع الجامع نوشته است: «قیاماً للناس»؛ ای لمعایشالناس ومکاسبهم لیستقیم به أمور دینهم و دنیاهم ...
2- کنز العرفان، ج 1، ص 330 و در جلد 3، ص 247 تفسیر مجمع البیان هم این روایت نقل شده است: «ورواه علی بن ابراهیم عنهم علیهم السلام قال ما دامت الکعبة «... الخ».
3- کنز العرفان، ج 1، ص 330
4- برای آگاهی بیشتر درباره لغات و نکات نحوی و تفسیری و بلاغیِ آیات 95 و 97 مائده، رجوع شود به: تفسیر التبیان، ج 3، صص 23 و 30؛ تفسیر مجمع البیان، ج 3، صص 245 و 246 و 247؛ تفسیر جوامع، ج 1، الجامع، صص 352 و 354؛ کشّاف زمخشری، ج 1، صص 644، 646؛ تفسیر جلالین، صص 162 و 163؛ تفسیر شبّر، ص 146؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 3، صص 311 و 319؛ تفسیر صافی، ج 2، صص 490 و 491؛ تفسیر المنار، ج 7، صص 100 و 116؛ فی ظلال القرآن، ج 3، صص 44 و 45 وتفسیر کشف الحقایق، ج 1، صص 516 و 517 و 518
1- فی ظلال القرآن، ج 4، ص 135.
2- تفسیر غریب القرآن، ص 182 وتفسیر الخازن، ج 3، ص 49.
3- تفسیر الخازن، ج 3، ص 50.
4- تفسیر بیضاوی، ج 2، ص 275.
5- تفسیر البرهان، ج 2، ص 103.
1- احکام القرآن، ج 2، ص 886
2- برای آگاهی بیشتر درباره نکات بلاغی و جنبههای تفسیری و لغوی آیه 3 براءة، رجوع شود به: تفسیر التبیان، ج 5، صص 170 و 171؛ تفسیر مجمع البیان، ج 5، صص 4 و 5؛ تفسیر جوامع الجامع، ج 2، صص 37 و 38؛ تفسیر ابوالفتوح، ج 5، صص 454 و 455؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 4، ص 221؛ تفسیر صافی، ج 2، صص 682 و 683؛ تفسیر جلالین، ص 247؛ تفسیر المنار، ج 10، ص 153 به بعد؛ تفسیر کشف الحقایق، ج 1، ص 781 وتفسیر فی ظلال القرآن، ج 4، ص 113
3- حج: 25
4- برخی دو کلمه «عاکف» و «باری» را شهری و بیابانی و غریب و جوی ترجمه کردهاند. ابن عربی نوشتهاست: بنا به گفته سیوطی در ص 119 اسباب النزول این آیه در سال 6 هجری نازل شده وقتی که پیامبر اکرم برای غزوه حدیبیّه از مدینه در آمده بود و مشرکان مانع شدند که پیامبر به بیتاللَّه درآید و در همان مکان عمره بجا آورد و شتر قربانی کرد و سرتراشید. نک: احکام القرآن، ج 4، ص 129
5- العاکف: الساکن بمکّة. والباد: الجانب. نک: ج 2، ص 421 تفسیر مجاهد.
6- فی ظلال القرآن، ج 5، ص 591
1- زمخشری نوشته است: مفعول «یرد» حذف شده تا عمومیّت داشته باشد و هر چیزی را شامل شود. نک: کشاف، ج 3، ص 10 و بیضاوی نوشته است: مفعول آن حذف شده تا «یتناول کلّ متناول». نک: تفسیر بیضاوی، ج 3، ص 206، وابیمسعود در بحث از: «من یرد فیه» نوشته است. مفعول حذف شده: لیتناول کلّ متناول کأنّه یقول: «ومن یرد فیه مراءاً ما» نک: ج 4، ص 10 تفسیر ابیالسعود.
2- همچنانکه در آیه یک سوره حجرات 49 مفعولِ فعلِ «لا تقدّموا» حذف شده و چون مفعول محذوف است میتوانیم بگوییم که این حذف، افاده عموم میکند و هر چیزی که احترام پیامبر در آن ملحوظ شده باشد میتواند مفعول جمله باشد. آیه این است: یا ایّها الذین آمنوا لا تقدّموا بین یدی اللَّه ورسوله ... حجرات: 1
3- التبیان فی اعراب القرآن، ج 2، ص 939
4- همان مأخذ، ج 2، ص 937
5- فی ظلال القرآن، ج 5، صص 591 و 592
6- منهج الصادقین، ج 6، ص 150
7- تفسیر التبیان، ج 7، ص 271 و 272
1- البیان، ج 2، ص 173
2- مکّی بن ابیطالب قیسی نوشته است: فعل مضارع «یصدّون» که بر فعل ماضی «کفروا» عطف شده، عطف بر معنی است و نه عطف بر لفظ؛ زیرا تقدیر عبارت چنین است: «إنّ الکافرین والصادّین». بعضی نیز گفتهاند: «واو» زاید است و فعل مضارع «یصدّون» خبر إنّ است و تقدیر چنین میشود: «إنّ الذین کفروا یصدّون ...». نک: ج 2، ص 95، مشکل اعراب القرآن.
3- کشّاف، ج 3، ص 10
4- تفسیر الجامع لأحکام القرآن، ج 12، ص 31
5- فرّاء گفته است: علّت این که با فعل مضارع «یصدّون» بیان شده، این است که خواسته است بفهماند کهصدّ و منع انان دایمی ومستمرّ است. نک: معالی القرآن، فرّاء، ج 2، ص 220
6- رعد: 30
7- تفسیر بیضاوی، ج 3، ص 205
8- تفسیر الخازن، ج 3، ص 10
9- کنز العرفان، ج 1، ص 334
1- اقصی البیان، ج 1، ص 411. البته دیگر عقیدهها را هم گفته است.
2- زمخشری در بحث از کلمه «الناس» در این مورد نوشته است: هر که بر او نام «مردم» اطلاق شود؛ خواه شهری باشد یا بیابانی و خواه مقیم باشد یا غیر مقیم. نک: کشاف، ج 3، ص 10
ابیالسعود در تفسیر الذی جعلناه للنّاس نوشته است: «ای کأنّها من کان مِن غیر فرق بین مکیّ وآفاقیٍّ». نک: ج 4، ص 10 تفسیر ابیالسعود.
3- تفسیر جامع الاحکام
4- تفسیر جامع لَاحکام القرآن، قرطبی، ج 12، ص 32؛ کنزالعرفان، ج 1، ص 335؛ أقصیالبیان، ج 1، ص 412
5- مکّی بن ابیطالب، در تفسیر این جمله نوشته است: این خود دلیل است بر اینکه حَرَم مِلک کسینیست؛ زیرا که خدا، میان مقیم و غیرمقیم، فرقی قائل نشده است. نک: مشکل اعرابالقرآن، ج 2، ص 95
6- تفسیر جامع لَاحکام، ج 12، ص 34
7- تفسیر جامع لَاحکام، ج 12، ص 32، و غریبالقرآن، ص 291
1- نویسنده کتاب «لسانالتنزیل» عاکف را «باشنده؛ یعنی شهری» و بادی را بیابانی آن که از جایی آمدهباشد، معنی کرده است. نک: لسانالتنزیل، ص 122
2- خلاصه کشفالاسرار، ج 2، ص 89
3- الحاد: المیل عن المقصد و منه اللحد لأنّه مایل عن سمت القبر. نک: کنزالعرفان، ج 1، ص 335
4- تفسیر جامع لَاحکام القرآن، ج 12، ص 34
5- تفسیرابوالفتوح رازی، ج 8، ص 87
6- تفسیر ابیالسعود، ج 4، ص 10؛ تفسیر بیضاوی، ج 3، ص 206
7- کشاف زمخشری، ج 3، ص 10
8- تفسیر غریبالقرآن، ص 291
9- «العاکف»؛ المقیم الملازم للمکان. «البادی»؛ از بَدَأ یبدأ: إذا ظَهَرَ. و «البدء»؛ خلاف الحضر.
ابن عربی در بحث از سواء العاکف فیه و الباد نوشته است: مقیم و واردشونده، در حق و حُرمت مساوی باشند. نک: احکام القرآن، ج 3، ص 1263
10- فرّاء گفته است: فالعاکف، مَن کان مِن أهل مکّة. و الباد، مَن نزح الیه بحجّ أو عمرةٍ. نک: معانیالقرآن، فرّاء، ج 2، ص 221
11- «و إذ بوّأنا ...»، «اذ» ظرف است و متعلّق به فعل مقدّر که «اذکُره» باشد. در واقع گفته شده: «اذکره وقت ...» نک: التبیان، ج 2، ص 939
1- فی ظلال القرآن، ج 5، ص 593
2- تفسیر منهجالصّادقین، ج 6، ص 153
3- بوّأنا: وَ طأنا یعنی جایگاه دادیم / هیّئنا له.
مکانالبیت، مراد از بیت، خانه کعبه است. و در جمله «أن لا تُشرک بی شیئاً» حذفی هست و تقدیر آن: «وَ أوحینا إلیه أن لا تشرک بی شیئاً» میباشد. نک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 8، ص 88
4- همان مأخذ، ج 6، ص 154
5- مَسالکالافهام، ج 2، ص 117 و 118
1- تفسیر جامع لأحکام القرآن، ج 12، ص 37
2- بوّأنا: وَ طأنا یعنی جایگاه دادیم / هیّئنا له.
مکانالبیت، مراد از بیت، خانه کعبه است. و در جمله «أن لا تُشرک بی شیئاً» حذفی هست و تقدیر آن: «وَ أوحینا إلیه أن لا تشرک بی شیئاً» میباشد. نک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 8، ص 88
3- برای آگاهی بیشتر از جنبههای بلاغی و نحوی و نکات تفسیری و لغوی آیه 26 سوره حج رجوع شود به: تفسیر التبیان، ج 7، ص 274 و 275؛ تفسیر کشّاف زمخشری، ج 3، ص 10 و 11؛ تفسیر ثعالبی، ج 3، ص 76؛ تفسیر جلالین، ص 443؛ تفسیر سید عبداللَّه شبّر، ص 325؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 119 و تفسیر کشفالحقائق، ج 2، ص 478
4- یأتوک رجالًا: ای مُشاة علی ارجلهم. رِجال جمع راجل مثل صِحاب و صاحب و قیام و قائم.
5- حج: 27
1- منافع را، نکره آوردند، تا بر کثرت دلالت کند؛ یعنی هم منافع دنیاوی را شامل شود و هم اجْر اخروی، همچون عفو و مغفرت را. باتوجّه به اینکه حدیثی در اینباره از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام نقل شده است. نک: کنزالعرفان، ج 1، ص 269
2- فی ظلال القرآن، ج 5، ص 595
3- احکامالقرآن، ج 3، ص 1266
1- احکامالقرآن، ج 3، ص 1267 و 1268
2- ضامر: ای بعیر مهزول و هو یطلق علی الذکر و الأنثی. نک: تفسیر جلالین، ص 443
3- مشکل اعرابالقرآن، ج 2، ص 97
4- یأتین؛ صفة کلّ ضامر، لأنّه بمعنی الجمع. نک: تفسیر سید عبداللَّه شبّر، ص 325
5- تفسیر جلالین، ص 443
1- کشاف، ج 3، ص 11
2- احکامالقرآن، ج 3، ص 1268
3- عادیات: 1
4- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 8، ص 89
5- تفسیر الجامع لأحکام القرآن، ج 12، ص 38
6- ضُمور به ضمّ ضاد، مصدری است که صفت آن ضامر در آیه مورد بحث ذکر شده است.
ضامر؛ البعیر المهزول الذی اتعبه السفر. یقال: ضمر، یضمر، ضموراً لاغر میان شدند.
7- این همان سخنی است که ابن عربی هم گفته است؛ یعنی قرآن نیز از باب کرامت و بزرگ شمردن، به دوندههای شتابان یعنی اسبان مجاهدین، آنگاه که بهسوی دشمن به تاخت و تاز درمیآیند، سوگند یاد کرده است.