خواهی دانست و نه تنها در حال احرام. این آزمایشگاهی بود و آزمونی.
اگر در این اجتماع عظیم و این آزمایشگاه بزرگ، آنچه لازم است مسلمانان بیاموزند میآموختند، در زندگی اجتماعی آنها تحوّلی عظیم پدید میآمد.
و امثال این تعابیر یاد میکند. اگر این معانی در وجود افراد تبلور پیدا کند، فرایند عملشان تغییر خواهد کرد. وقتی یاد بگیریم که در حال احرام مورچهای نباید از ما آزار ببیند، در نیمههای شب که هر چرنده، پرنده و خزندهای در لانه خود غنوده و آرمیده است موشکی را به سوی همکیشان خود شلیک نمیکنیم که جان دهها نفر بی گناه را به خطر اندازیم. در این جا بد نیست به مناسبت، داستانی را از صدر اسلام نقل کنم:
در زمان عبداللَّهبن عمر شخصی از اهالی عراق به حج آمده بود. او در حال احرام مگسی را که بر روی دستش نشسته بود کشت. به سراغ عبداللَّهبن عمر رفت و از او حکم مسأله را جویا شد. عبداللَّهبن عمر وقتی دانست او اهل عراق است، در کمال تعجب و با نگاهی تحقیرآمیز خطاب به وی گفت: بیچاره! شما در سرزمین کربلا سبط پیامبر را کشتید و خون او و عزیزانش را به زمین ریختید و خم به ابرو نیاوردید، گویی که کاری انجام ندادهاید، اما اکنون از کشتن یک مگس در حرم میپرسی که خدا چه عقابی بر تو خواهد نوشت؟! فَاعْتَبِرُوا یا اولِی اْلأبْصارِ ....
شهر مکه، روز هشتم ذیحجه، حال و هوای دیگری دارد. کسانی که آن روز را در مکه بودهاند، دیدهاند که چگونه انبوه جمعیتِ مُحرم لبیک گویان سواره و پیاده همچون سیل از همه جادهها به سوی سرزمین عرفات روانه میشوند.
مستحب است زائران از روز هشتم برای اعمال حج محرم شده، راهی عرفات شوند. آنها از صبح روز هشتم به سوی مِنا که در شش کیلومتری مکه واقع است، حرکت میکنند. شب را در آن جا به سر میبرند و به دعا و نیایش میپردازند و از سحرگاهان به سوی عرفات حرکت میکنند و تا ظهر روز نهم، که روز عرفه نام گرفته، به هر وسیلهای خود را بدان جا میرسانند. عمل واجب روز نهم، وقوف و ماندن در محدوده عرفات است، از هنگام
ص: 37
زوال که ظهر شرعی است تا اذان مغرب.
این عمل از ارکان حج است و ترک آن موجب بطلان حج میگردد.
سرزمین عرفات، صحرای پهناور و همواری است به مساحت 8 کیلومتر مربع، پوشیده از خاک رمل بسیار نرمی که در جنوب شرقی مکه قرار دارد و کوههای قوسی شکلی آن را احاطه کردهاند.
ایرانیان برخلاف حجاج سایر کشورها، از غروب روز هشتم در شهر مکه محرم میشوند و به وسیله اتوبوسهایی که از قبل آماده شده کمکم شهر مکه را یکسره به سوی عرفات ترک میکنند. این کار تا نیمههای شب ادامه دارد. آنها شب را در چادرهای خود استراحت میکنند، تا روز عرفه با حال بهتری اعمال خود را به جا آورند.
دولت عربستان در ده سال اخیر کوشیده است تا با احداث خیابانهای وسیع و پارکینگهای مجهّز و نصب علایم متعدد در داخل و اطراف عرفات، حدود آن را مشخص کند و با تابلوهایی که به زبانهای مختلف اسامیِ حجاج کشورها در آنها نوشته شده، محل استقرار و اسکان آنها را بر فراز خیمهها معین کند.
اینها مقدماتی بود برای آشنایی اجمالی با موقعیت مکانی و جغرافیایی سرزمین عرفات. اما روح مطلب در این وادی چیز دیگری است.
در سبب نامگذاری این سرزمین به عرفات، اقوال مختلفی گفته شده، در این جا به مهمترین آنها که از معصومین به ما رسیده است اشاره میکنیم:
1. حضرت آدم و حوّا پس از رانده شدن از بهشت، در این مکان یکدیگر را یافتند و با هم آشنا شدند (تعارفا) به همین جهت این سرزمین «عرفات» نام گرفت.
(1) 2. جبرئیل در این مکان احکام و مناسک حج را به حضرت آدم آموخت، از این رو «عرفات» نامیده شد.
(2) 3. در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: خداوند به وسیله جبرئیل خطاب به حضرت آدم در این سرزمین گفت: «... اعْتَرِفْ بِذَنْبِک»؛ «به گناهانت اعتراف کن»، از آن زمان این سرزمین «عرفات» نامیده شد.
(3) بررسی و تطبیقِ اقوال با عملکرد و آثاری که از معصومین به ما رسیده که در رأس آنها، دعای عرفه امام حسین و امام زینالعابدین علیهما السلام است و سراسر آنها مضامینی از توبه، استغفار، اعتراف به گناه و طلب مغفرت و آمرزش است، به این نتیجه
1- معجمالبلدان، ج 4، ص 117
2- همان.
3- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 26
ص: 38
میرسیم که قول سوم به واقع نزدیکتر است، اگر چه با دو قول دیگر تعارضی ندارد. روح مطلب نیز همین است. عرفات سرزمینی است که باید در آن جا به لغزشها و گناهانت اعتراف کنی.
حجاج پس از اعمال عمره تمتع درست به کسانی شبیهاند که در حمام خیس خورده و بدنشان آماده شده تا چرکها و آلودگیها را از آن بزدایند، تنها فرقش این است که حاجی در این جا با آب اشک و آهدل جان خود را شست و شو میدهد.
زیباترین، باشکوهترین و دیدنیترین مشعر و موقفی که در مراسم حج خودنمایی میکند، صحرای عرفات است.
تجسمی عینی از صحرای محشر، در هوای سوزان و زمین تبدار، گویی در صور دمیده شده و نزدیک به دو میلیون انسان کفن پوش که میانگین سنی آنها از پنجاه سال به بالاست، با موهای سپید، دستهای لرزان و چشمهای گریان سر به آسمان برداشته و از سوز درون، تنها او را میخوانند و از او طلب عفو و آمرزش میکنند.
در عظمت این روز و این سرزمین همین بس که رسول خدا از آن به تمام حج تعبیر نموده و فرمودهاند: «الحج عرفة»، در جای دیگری معصوم میفرماید: اگر در ماه رمضان مورد رحمت و مغفرت الهی قرار نگیری باید صحرای عرفات را درک کنی.
و شاه بیت این غزل که اوج شکوه آن است، حضور وجود مقدس امیرالحاج واقعی و فرزند پیامبر (ص) حضرت صاحبالزمان علیه السلام است که بیشک در این روز و در خیل عظیم زائران خانه خدا حضور دارد.
خوشا به حال کسی که بار خود را با استغفار و انابه میبندد و این توفیق را پیدا میکند که چشم گنهکارش جمال بیمثال امامش را زیارت کند. به آن امید.
مشعرالحرام، مناجات با خدا
مشعرالحرام یا مزدلفه، سرزمین وسیع و گستردهای است که بین عرفات و منا قرار گرفته و میان دو رشته کوه محصور است. فاصله این وادی از عرفات تا منا 3812 متر است که آغاز آن، راه باریک و تنگی است به نام «مأزمین» که بین دو کوه قرار دارد و انتهای آن که به سرزمین مِنا چسبیده محلی است به نام «وادی محسِّر».
حجاج شب دهم ذیالحجه را باید در این سرزمین به عبادت و مناجات با خدا بپردازند و جز بانوان و افراد مریض، عاجز،
ص: 39
سالخورده و همراهانشان که مجازند با وقوف اضطراری از نیمه شب آنجا را ترک و به سوی منا کوچ کنند، بقیه حجاج باید تا صبح در مشعرالحرام بمانند. وقت وقوف اختیاری در این سرزمین، از اول اذان صبح تا هنگام طلوع آفتاب است و قبل از طلوع آفتاب، حجاج نباید از آخرین حدّ مشعرالحرام که وادی محسِّر است عبور کنند.
از کارهای دیگری که حجاج در این سرزمین انجام میدهند جمع کردن سنگ ریزههایی است که برای رمی جمرات در منا به آنها نیاز دارند.
غروبروزنهمذیحجه و در واپسین ساعات روز عرفه، همزمان با غروب خورشید و پس از پایان اعمال در عرفات، با شلیک چند توپ و با طنین صدای اذان، یکباره و بیاختیار جمعیت چون سیل از جا کنده میشود، به گونهای که جز سفیدیِ رنگ احرامها و گرد و غبار غلیظی که از حرکت سریع و شتابزده حجاج چشمها را آزار میدهد چیز دیگری نمیبینی.
از ترس این که مبادا گم شوی و از همراهانت جداگردی، سخت درهراسی و سراسر وجودت مراقب این است که نکند جا بمانی.
جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر، در سرزمینی محدود که برای درک مواقف و مشاعر مختلف در زمانهایی مخصوص و محدود یکباره با هم حرکت میکنند و یکباره هم سکون اختیار میکنند. سیل جمعیت و هجوم آنان که از ملیتهای مختلفند، به قدری فشرده و پر هیاهوست که اگر با فریادی بلند نزدیکترین فرد خود را صدا بزنی هرگز نخواهد شنید.
خداوند متعال در مورد این کوچ عظیم در قرآن مجید میفرماید: فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ....
(1)افاضه، حرکتِ تند، سریع، با شتاب و زیاد آب را میگویند. هنگامی که با شتاب و سرعت چون سایر مردم از عرفات کوچ کردید، خدا را در مشعرالحرام یاد کنید.
وقتی با همه هول و هراسی که در دل داری حرکت را آغاز نمودی، پس از چند ساعت طی مسیر در تاریکی شب، به صورت پیاده یا سواره- که هر کدام برای خود راههای جداگانهای دارند- به سرزمین پهناور و وسیع مشعرالحرام میرسی و چشمانت به انبوه جمعیتی از ملیتهای مختلف میافتد که در زیر برق نورافکنها و در دل شب با زبانهای مختلف و حالات
1- بقره: 198
ص: 40
گوناگون مشغول نماز، دعا و نیایش هستند.
با دیدن این منظره روحانی حال عجیبی به تو دست میدهد.
در این جا برخلاف سایر مواقف، تنها و بریده از هممیهنان، با جمعی محدود به جایی رسیدهای که اطرافت را کسانی گرفتهاند که نه با زبان آنها آشنایی و نه با خودشان. به هر سو نگاه میکنی، هر کسی با روشی مشغول راز و نیاز و عبادت است.
برخی نشسته، برخی ایستاده، عدهای خوابند و برخی هم متحیر چشم به دیگران دوختهاند.
آن شب، شبی خاطرهانگیز و فراموش نشدنی است. به صبحگاهان که نزدیک میشوی، گویی برفی سنگین باریده و همه دشت را تا دامنه تپهها سفیدی پوشانده است. جز برق و بوق ماشینها که گاهی تمرکز تو را به هم میزند چیزی نمیبینی و نمیشنوی. با طلوع آفتاب، دوباره جمعیت از جاکنده میشود تا به سوی منا، سرزمین آرزوها کوچ کند.
در روایت آمده است: حشرات و جانوران مشعرالحرام از همه بیابانها بیشتر است، اما از شب نهم منادی الهی فریاد میزند: ای گروه حشرات و جانوران! میهمانان و زائران الهی در راهند، از آنها دور شوید. با شنیدن این ندا همه جانوران و حشرات در زوایای کوهها پنهان میشوند و زمانی که حجاج از آن جا کوچ میکنند دوباره به جای خود باز میگردند.
کلام را با فرازی از یکی از دعاهای معصوم در این سرزمین، پایان میبریم:
«خداوندا! تو بهترین کسی هستی که باید از او حاجت طلب کنیم و تو بهترین کسی هستی که باید او را بخوانیم، و تو بهترین موجودی هستی که باید از او چیزی خواست. برای هر کسی که به سوی چون تو کوچ کند بهره و جایزهای است. پس جایزه و هدیه مرا، هم در این جا و هم در وطنم، آمرزش گناهم قرار ده، و توشه کم مرا به رحمت گستردهات بپذیر، که تو بهترین و مهربانترینی.»
رمی جمرات، طرد شیطانها
پس از ورود به سرزمین مِنا، واجب است تمام حاجیانی که از سراسر جهان در این جا گردآمدهاند، از آغاز طلوع تا غروب آفتاب و برخی تا قبل از نیمه شب، جمره عقبه را رمی کنند.
رمی به معنای پرتاب است. جمره عقبه یکی از جمرات سهگانه است.
هر یک از جمرات سهگانه به صورت
ص: 41
ستونی چهارگوش است از سنگهای برهم چیده شده، با ملاطی از سیمان که چهار طرفش باز است. اطراف هر یک از جمرات را مانند حوض و کاسهای بزرگ به ارتفاع 30/ 1 متر برای جمع شدن سنگریزهها ساختهاند.
جمره به معنی سنگریزه و یا محل سنگریزههایی است که حجاج پرتاب میکنند.
تعداد سنگریزههایی که هر حاجی باید روز اوّل رمی کند، هفت عدد است که جزئیات و احکام آن در کتابهای مناسک مراجع عظام به تفصیل بیان شده است.
آنچه اکنون درصدد بیانِ آن هستیم، اصل معنای «رمی جمره»، «سابقه تاریخی» این عمل و «نقش تربیتی» آن در زندگی و عمل هر زائر است.
درباره رمی جمرات، مشهور است که حضرت ابراهیم خلیل وقتی از طرف خداوند مأمور گشت که فرزندش اسماعیل را در سرزمین منا قربانی کند، هنگامی که برای انجام فرمان الهی در آن جا حاضر شد، در سه مکان، شیطان در قیاقه ناصحی دلسوز بر سر راه او سبز شد و میخواست او را از این کار باز دارد. اما ابراهیم علیه السلام در هر سه موضع او را رمی کرد. این نقل، منافات ندارد با مستندات تاریخی دیگری که میگوید: اولین کسی که در این سرزمین شیطان را رمی کرد حضرت آدم بود.
(1) و در برخی از نقلهای تاریخی آمده است که در محل جمرات سهگانه فعلی، در زمان جاهلیت و صدر اسلام بتهایی نصب بوده که آنها را رمی میکردهاند.
(2) هر کدام از موارد سهگانه فوق مبنای کار رمی و طرد شیطان باشد، درسی است که هر مسلمانی باید با تمرین عملی، هم در وجود و هم در ذهن خود، آن را زنده نگه دارد و بداند که همواره باید با شیطان در نبرد باشد.
در احکام و کیفیت انجام رمی، آمده است که: گذشته از قصد قربت و نیت صحیح، با سنگهای پاک که هر کدام به منزله تیری هستند، روبه قبله بایستد با قصد قربت و با گفتن بسماللَّه و تکبیر، هر کدام از سنگها را پرتاب کنید. باید مواظب باشید که حتماً سنگ به جمره اصابت کند.
حجاج پس از اطمینان از اصابت سنگهای خود و انجام این فریضه مقدّس، نسبت به انجام وظیفه احساس آرامش میکنند که شیطان را رمی کردهاند. گرچه این عمل را چون سایر اعمال از سر تسلیم و تعبد انجام میدهند، اما این روحیه بلند
1- امام باقر علیه السلام.
2- اخبار مکّه، ازرقی، ج 2، ص 176
ص: 42
که پس از اعمال مختلف عبادی باید برای قبولی اعمال و تکمیل آن همواره خود را در معرض خطر ببینی و با شیطان مبارزه کنی، خود از بهترین رازهای عمل حج به شمار میرود.
هنگامی که موج میلیونی حجاج را در اطراف این ستونهای سنگی، با فاصله چند متر میبینی که حلقه وار با ازدحام و فشردگی و با هیجانی خاص، عرق ریزان از صمیم جان و با همه قدرت، هر کدام به نوعی تلاش میکنند تا سنگریزهها را که در حکم تیرهایی است، به سوی شیطان پرتاب کنند، این تصور در تو زنده میشود که گویی راستی با شیطان مواجه شدهاند؛ به گونهای که گویی او را میبینند و قصد دارند همه خطاهایی راکه در اثر وسوسه او در طول عمر و زندگی خود مرتکب شدهاند تلافی کنند.
خوشا به حال کسانی که همیشه در این حال و هوا هستند و با مراقبت از نفس خود، همیشه و در همه جا شیاطین جن و انس را از خود طرد میکنند.
قربانی: بریدن گلوی آز و طمع
دومین عملی که واجب است حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منا انجام دهند، قربانی کردن است. این عمل را چون سایر مناسک حج، زن و مرد باید با قصد قربت و با شرایطی که در مناسک مراجع عظام تقلید بیان شده انجام دهند.
سنّت قربانی کردن هم از یادگارهای به جامانده از حضرت ابراهیم خلیل است که پس از هجرت تاریخیاش به سرزمین مکه و ساختن خانه کعبه در آخرین آزمایشی که از جانب پروردگار برای او و همسر بردبار و با ایمانش هاجر و فرزند مطیع و فرمانبردارش اسماعیل پیش آمد به عنوان یک فریضه انجام داد.
در علّت و فلسفه این فریضه مقدس، گذشته از راز و رمزهای آشکار و پنهانی که وجود دارد، نوعی تکامل و رشد در اعمال انجام شده توسط هر زن و مرد مسلمان نیز به چشم میخورد.
در تاریخ آمده است: حضرت ابراهیم خلیل که تا سنین پیری صاحب فرزندی نشده بود، به پیشنهاد همسرش ساره با هاجر- که کنیز جوانی بود- ازدواج کرد و خداوند از او فرزند پسری نصیبش کرد که اسماعیل نام گرفت. ابراهیم تازه داشت با او انس میگرفت که از جانب خدا مأمور شد اسماعیل را با مادرش به سرزمین خشک و سوزان حجاز ببرد و در آن جا سکنی دهد.
ص: 43
پس از آن هجرتِ تاریخی، هرازگاه به دیدار آنها میشتافت، تا اینکه اسماعیل جوانی برومند شد که ابراهیم به کمک او خانه کعبه را ساخت. آنها خود اعمال حج را به جای آوردند و دیگران را هم به این فریضه مقدس فراخواندند.
ابراهیم پس از تحمل سختیهای بسیار و مبارزاتی که با مشرکین و کفار در طول زندگی صد سالهاش پشت سر گذاشته بود، درست هنگامی که فرزند جوانش بهترین و شیرینترین ایام زندگی خود را میگذراند، سختترین آزمون را تجربه کرد. او این بار از جانب خدا فرمان یافت که با دست خود فرزند جوانش را در راه دوست قربانی کند.
ابراهیم در کمال تسلیم و رضا، مهیّای انجام تکلیف شد. همه چیز آماده شده بود و پدر و پسر راهیِ سرزمین منا یا قربانگاه شدند.
اسماعیل رو به قبله سر برزمین گذاشت و ابراهیم هم در اطاعت از امرِ حق، کارد بر گلوی فرزند گذاشت تا بدون تردید و دودلی تکلیف خود را انجام دهد که ناگاه ندا رسید: «ابراهیم تو مأموریتت را خوب انجام دادی دست نگهدار.»
(1) و ابراهیم در کمال ناباوری قوچی را در چند قدمی خود دید که آماده ذبح شدن است. آری خداوند وقتی که اوج تسلیم و رضا را در وجود این پدر و پسر دید ذبیحهای را به جای اسماعیل فرستاد و ابراهیم به لقب خلیل مفتخر شد.
از آن زمان عمل قربانی کردن سنتی شد در اعمال حج که هرساله در این روز حجاج گوسفندی را قربانی میکنند.
و امروز نوبت تو است تا خود را بیازمایی- که در مقام دوستی، اطاعت و تسلیم تا کجا قدم برمیداری. زمانی که ابراهیم از جگر گوشهاش میگذرد و حاضر است او را در راه دوست قربانی کند.
آیا تو حاضری اندکی از مال خود را از روی رضا و تسلیم، بدون بخل و تنگ نظری از خود جدا کنی و با بریدن گلوی آز و طمع هدیهای در خور را نثار دوست کنی؟!
همان گونه که خدا فرموده، از پوست و گوشت و خون آن چیزی به خدا نخواهد رسید. بلکه تقوا و پرهیزگاری و فرمانبرداری تو است که خدا را خشنود میکند و نردبان ترقی تو خواهد شد.
(2) حلق: اوج خضوع در برابر حق
سومین و آخرین عملی که حجاج روز دهم ذی حجه در سرزمین مِنا باید
1- صافات: 105
2- لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنْکُمْ ... حج: 37
ص: 44
انجام دهند، عمل حلق یا تراشیدن موهای سر برای مردان و کوتاه کردن قدری از مو و ناخن برای زنان است.
حاجی همان گونه که با آغاز سفر روحانی حج، از خانه و کاشانه خود دور شده، عادت مألوف را به هم زده و سختیهای زیادی را تحمل نموده، با نزدیک شدن به مکه و مدینه و شروع اعمال و مناسک حج، سیرهایی دارد و مراحلی را به جهت رسیدن به کمال طی میکند و در هر مقامی برای خودسازی و تهذیب نفس گامی به پیش برمیدارد.
با بستن احرام، مبارزه خود را با شیطان و نفس سرکش آغاز میکند و با انجام هر کدام از فرایض حج به نوعی از بندی رهیده و دری از رحمت را به روی خود میگشاید.
با مُحرِم شدن، بسیاری از کارها بر او حرام میشود و او با مراقبت از نفس خودش تلاش میکند کاری را بر خلاف رضای حضرت حق انجام ندهد.
باطواف و گردیدن به دور خانه توحید، در عمل نشان میدهد که در این جهان تنها بر محور یک کانون باید چرخید و چون حضرت ابراهیم که پس از یک عمر مبارزه با شرک و بت پرستی در کمال تسلیم به دور حق گردید، اکنون او هم در اقتدا به اسوه پیامبراناین معنای ژرف را دریافته و معبود و معشوق خود را تنها خدا دانسته، با طواف به دور خانهاش و با انابه و استغفار همچون فرشتگان از او طلب مغفرت میکند.
با پشت سر گذاشتن طواف در مقام ابراهیم پا در جای پای ابراهیم گذاشته و چون او رو به سوی خدا، نماز طواف را انجام میدهد. پس از نماز طواف هاجروار بین خوف و رجاء هفت بار با پای برهنه و با تذلل و خضوع بین کوه صفا و مروه، سعی را به جا میآورد و پس از سعی با تقصیر و زدودن آلودگیها از خود، مرحله اول از فرایض حج تمتع را به پایان میبرد و خود را آماده میکند تا بارهای سنگین تر را بردارد.
با فرا رسیدن روز هشتم ذیحجه کمکم آماده میشود تا احرام حج را ببندد. این بار ازشهرمکه وازمسجدالحرام محرم میشود و برای وقوف در عرفات، مشعر و منا و انجام اعمال حج تمتع خود را آماده میکند.
حاجی با خیل عظیم زائرانی که از سراسر جهان آمدهاند، در زمان هایی محدود و معین، روز نهم را در سرزمین عرفات و شب دهم را در مشعرالحرام وقوف میکند و روز دهم وارد سرزمین منا میشود.
در سرزمین منا و قربانگاه پس از طرد
ص: 45
شیطان و رمی آن، ایثار و گذشت خود را در مصرف مال دنیا نشان داده و در راه دوست ذبیحهای را قربانی میکند، و اکنون پس از طی همه مراحل و اعمال حج، نوبت به آزمایشی دیگر میرسد که یکباره پا روی هواهای نفسانی گذاشته به نوعی خود را بیازماید. او اکنون میخواهد با عمل حلق، زیباترین و آرمانیترین گام را برای رام کردن نفس خویش بردارد و اوج عبودیت را رقم زند.
باید پذیرفت که مو یکی از مظاهر جمال برای هر مرد و زن است. در صدر اسلام یکی از علایم و نشانههای بردگان این بود که موهای آنها را از بیخ میتراشیدند.
و امروز حاجی میخواهد چون بردگان، با نشان دادن کمال بندگی این مظهر جمال را هم از خود دور کند و در جنگی مستقیم با شیطان، پیروز میدان باشد.