پس از ناصرخسرو، بیشترین سفرنامههای حج در حوزه ادبیات فارسی، به دوره صفویه و سپس قاجاریه مربوط میشود که به دلیل رشد فرهنگی مردم و عزیمت طبقات مختلف، به خصوص علما و دانشمندان و نیز صاحبمنصبان حکومتی و علاقه آنان به ثبت اطلاعات و خاطرات تلخ و شیرینِ سفر حج، اقدام به نوشتن سفرنامه نمودهاند. طبیعی است که تخصص علمی و گرایشهای فکری نویسندگان در محتوای سفرنامهها نقش داشته است. برخی به ثبت اطلاعات تاریخی و جغرافیایی پرداختهاند و بیشترین هدف آنها این بوده است که حاجیان بعدی را راهنمایی کنند تا کمتر ناراحتی و سختی ببینند. بعضی به تشریح و توصیف منازل و اماکن میان راه پرداختهاند و برخی دیگر اوضاع اجتماعی و رفتاری مردم زمان خود را ترسیم کردهاند.
تفاوت دیدگاه نویسندگان، موجب شده تا در مجموع، اطلاعات نسبتاً جامعی از آن دوره بهدست آید. سفرنامهنویسان بهدلیل در دست نبودن وسایل نقلیه تندرو و فقدان راههای ارتباطی، مانند امروز، گاهی ناچار میشدند زمان بیشتری را در محلها و مکانهای میان راه بمانند و همین مسأله موجب میشد تا کاوش بیشتری کرده، اسامی و ویژگیهای آن مناطق را بهدقت ثبت کنند، لیکن در عینحال بهخاطر اخذ اطلاعات از اشخاص، گاهی در ثبت اسامی اماکن و یا گزارش ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی مردم آن دوره و شهرها و روستاها، اشتباهاتی کردهاند که با مراجعه به منابع معتبر میتوان آن را اصلاح کرد.
برخی سفرنامهها نیز بهدلیل منظوم بودن از ویژگیهایی برخوردارند که میتوان از کتاب فتوحالحرمینِ محیی لاری در قرن دهم و نیز سفرنامه منظوم یک بانوی اصفهانی در قرن دوازدهم یاد کرد.
سفرنامهنویسان معمولًا بخشی از سفرنامه خود را نیز بهبیان سختیها و دشواریهای طاقتفرسای زمان خود اختصاص دادهاند که بررسی تطبیقی آنها و مقایسه آن با وضعیت فعلی، دور از فایده و لطف نیست.
ص: 150
وافری که به حج داشتند، هرگز دست از سفر برنداشته، برای انجام این فریضه الهی عازم دیار یار میشدند.
حافظ شیرازی در اینباره میگوید:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
(1)ما در این نوشتار برآنیم تا از زبان سفرنامهنویسان، پارهای از دشواریها و تلخیها و ناکامیهای سفر حج را بازگو کنیم:
1- سختی و دشواری راههای ارتباطی
دشوار بودن راههای ارتباطی، یکی از مشکلات جدّی حاجیان در گذشته بوده که در سفرنامهها و اشعار شعرای فارسی از آن فراوان سخن گفته شده است.
خاقانی در این زمینه میگوید:
گر زخم یافته است از رنج بادیه دیدار کعبه مرحم راحترسان شده
و در جای دیگر نگرانی خود در این زمینه را چنین توصیف میکند:
ساربانا به وفا بر تو که تعجیل نمای کز وفای تو ز من شکر موفا شنوند
حاش للَّهاگر امسال ز حج وامانم نز قصور من و تقصیر تو حاشا شنوند
دوستان یافته میقات و شده زی عرفات من به فید و زمن آوازه به بطحا شنوند
(2)انوری (م 583 ه. ق.) نیز مینویسد:
خوان خواجه کعبه است و نان او بیتالحرام نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی
بر نبشته بر کران نان او خط سیاه لم تکونوا بالغیه الّا بشقّ الأنفس
(3)خواجوی کرمانی میگوید:
به راه بادیه هرکس که خون نکرد حلال حرام باد مر او را وصال بیت حرام
(4)مولوی میگوید:
1- دیوان حافظ، ص 112
2- دیوان خاقانی: 102
3- حج در آئینه شعر فارسی: 44
4- دیوان خواجوی کرمانی: 33
ص: 151
عزت مقصد بود ای ممتحن پیچ پیچ راه و عقبه و راهزن
عزت کعبه بود آن ناحیه دزدی اعراب و طول بادیه
(1)سعدی میگوید:
ساربانا جمال کعبه کجاست که بمردیم در بیابانش
(2)و جامی میگوید:
گرآری رو در آن کعبه چو ریگ گرم زیر پا سپردن بایدت سر کوه آتش در بیابانش
(3)یکی از مشکلات جدی میان راه، وزیدن بادهای گرم سیاه و خطرناک بوده که به سموم بادیه شهرت یافته و همگان را به مشقت واداشته و گاهی نیز موجب مرگ حاجیان شده است.
نویسنده کتاب «تمدّن اسلامی» طیّ گزارشی از تلفات حاجیان در مسیر حج نوشته است:
به سال 402 ه. ق. باد سیاه بر کاروان حجاج وزید و راه آب را گم کرده، بسیاری هلاک شدند، گویند ظرف آبی به صد درهم رسید.
(4) میر سید احمد هدایتی نیز در سفرنامه خود مینویسد:
دو روز قبل، شصت- هفتاد نفر همینجا (در جدّه) دچار باد سام شده و تلف شدند.
(5) نزاری، عشق و شور رسیدن به کعبه را آنچنان توصیف میکند که سموم بادیه در ره وصل به معشوق، از سایه طوبی وی را خوشتر است:
روندگان ره کعبه را ز غایت شوق سموم بادیه خوشتر ز سایه طوبی
(6)سنایی برخی از دشواریهای راه و مشکلات مسیر را در شعر خود اینچنین ذکر میکند:
1- شرح مثنوی مولوی، علامه جعفری، ج 12، ص 432
2- غزلیات سعدی، ص 215
3- دیوان جامی، ص 49
4- تمدن اسلامی، ج 2، ص 54
5- داستان باریافتگان، ص 150
6- حج در آئینه شعر فارسی، ص 48
ص: 152
پای چون در بادیه خونین نهادیم از بلا همچو ریگ نرم پیش باد سرگردان شویم
زان یتیمان پدر گمکرده یادآریم باز چون یتیمان روز عید از درد دل گریان شویم
از پدر وز مادر و فرزند و زن یادآوریم ز آرزوی آن جگربندان جگر بریان شویم
همرهان حج کرده باز آیند با طبل و علم ما به زیر خاک در، با خاک ره یکسان شویم
قافله باز آید اندر شهر بیدیدار ما ما به تیغ قهر حج کشته غریبستان شویم
همرهان با سرخرویی چون به پیش ماه سیب ما به زیر خاک چون در پیش مه کتان شویم
دوستان گویند حج کردیم و میآییم باز ما به هر ساعت همی طعمه دگر کرمان شویم
نی که سالی صدهزار آزاده گردد منقطع هم دریغی نیست گرما نیز چون ایشان شویم
(1)کوهستانی بودن و عبور از درّههای تنگ و جادههای باریک از یکسو و وجود بیابانهای بیآب و علف و شنزارهای خطرناک، وضعیت را برای حاجیان بسیار دشوار میساخت. مرحوم سید محسن امین در سفرنامه خود در این زمینه مینویسد:
(پس از مدائن صالح و عُلا) بهطرف «ظهرالحمراء» عزیمت کردیم، راهی بود بسیار سخت، میان دو کوه همانند که بهاندازه عبور قطار شتر فاصله بود و مردم به آن کوه «ابوطاقه» میگفتند و مسیر بین آن دو کوه، شنزاری بود که پاهای شتران در آن فرو میرفت. راه آن سربالایی بود. خیلیها پیاده میشدند و آن بخش از راه را با فریاد و ناله و صدای طبل طی میکردند که شتران را به هیجان آورند تا در راه نمانند یا نیفتند.
(2) حاجیان ایرانی برای رفتن به حج، معمولًا از چهار مسیر اصلی استفاده میکردند:
1- مسیر دریایی، که از طریق بنادر واقع در خلیج فارس به جدّه در عربستان سعودی
1- دیوان سنایی، ص 416
2- پابهپای امین جیل، فصلنامه «میقات حج»، شماره 26، ص 214
ص: 153
انجام میشد و حاجیان با کشتی از بندر بوشهر، بندرعباس، بندرلنگه و برخی بنادر دیگر به سمت دریای عمان و اقیانوس هند رفته، سپس به سمت یمن حرکت و از آنجا وارد دریای سرخ شده و سرانجام در بندر جدّه پیاده میشدند.
2- راه دوم مشهور به راه جبل یا نَجْد بوده که از طریق عراق به جزیرةالعرب میرفتند. این راه در بعضی از سالها به اندازهای خطرناک میشده که علما رفتن به حج از این طریق را تحریم میکردند. از جمله این تحریمها، فتوای مرحوم آقای شیخ فضلاللَّه نوری است که در سال 1320 ه. ق. صادر گردیده است.
3- راه شام بوده است، که حاجیان در دوره صفویه و نیز نیمه دوره قاجاریه از آن استفاده میکردند و از طریق حلب و دمشق به مدینه وارد میشدند. این راه دورتر از راه جبل بودهلیکن بهدلیل مناظرسرسبز وفراوانی آب و آذوقه، دشواری آن کمتر بوده است.
4- مسیر ترکیه، مصر و جدّه، که زائران ایرانی در این مسیر ابتدا به بادکوبه و تفلیس و سپس از طریق دریای سیاه به اسلامبول میرفتند و از آنجا از طریق کشتی و دریای سرخ به بندر ینبع یا جدّه در عربستان وارد میشدند.
از میان چهار مسیر ذکرشده، راه جبل که در دست آلرشید بوده بهدلیل فشارها و اذیتها و آزارهایی که توسط امیر جبل و وابستگان او و نیز عشایری که در منطقه ساکن و به دزدی و غارت اموال حاجیان عادت کرده بودند، از سختترین راههای حج بهشمار میآمده؛ بهطوری که مرحوم حاج شیخ فضلاللَّه نوری شهید نهضت مشروطیت ایران، رفتن از این راه را تحریم نموده، در فتوایی چنین مینویسد:
«... الیوم اقدام به استطراق از راه جبل ذهاباً و ایاباً، مظنونالضرر مالًا و عرضاً و نفساً بلکه مقطوعالضرر است و در این صورت استطراق حرام است و بالفرض اگر کسی دعوی نماید عدمالقطع بل عدمالظن به ضرر را، فلا اقلّ منالاحتمال العقلایی، و هذا یکفی فی حرمة الإقدام ...
و من حسن الاتفاق آنکه داعی، وقتی به نجف اشرف و عتبات عالیات مشرف شده و بهزیارت علمای اعلام و حجج اسلام آن بقاع شریفه مرزوق شدم، دیدم که تمام آقایان از کثرت تظلّمات حاج و تراکم شهادات آنها بر واردات، متفقالکلمه حکم به حرمت و منع استطراق از طریق جبل ذهاباً و ایاباً فرمودهاند،
ص: 154
بهنحوی که ابداً مورد شبهه نمانده و این مطلب خود حقیقتاً شاهد قوی است بر واقعیت این حکم و رضای صاحب شریعت بر آن و پرواضح است که مخالفت احکام این جمع از علمای اعلام حرام است.
(1) دلایل این تحریم ناامنی راهها، قتل و غارت اموال حاجیان، بدرفتاری حملهداران، رشوهگیری راهداران و برخورد بسیار خشن و نامناسب آنان با حجاج بیتاللَّه الحرام بوده است.
2- حمل و نقل نامناسب
مشکل دیگر حاجیان نبودِ وسیله نقلیه مناسب بوده است. در بسیاری از جادهها عبور و مرور بسیار کم بوده و بیشتر نیز از چهارپایان و به خصوص شتر استفاده میکردند.
دختر فرهاد میرزا در سفرنامه خود مینویسد:
... از بیشتری و حرکت آهسته شتر، بهحدی بر حجاج بد میگذرد که از قوه تحریر و تقریر خارج است.
(2) حاج شیخ جعفر ترشیزی به امینالدوله گفته بود که:
در راه جبل، نیمه شبی که روی شتر به تهجّد مشغول بوده، از سرین مرکب سُریده، نماز را نبریده، از قافله بازمانده ... تقدیر آن قدر مساعد بوده است که خورجین شیخ هم با خودش به زمین افتاده ... در اینحال، عربی سوخته سیاه از راه میرسد ... تفقّدی از حالش کرده، رحمت میآرد ... میرود از یورت و مسکن خودش شتری و مرد دیگری میآورد ... برای راحت و بستن شکستهها، شیخ را در مُضیف قبیله یک اربعین قبول میکنند و پس از شفا و عافیت به نجف میرسانند.
(3) معتمدالسلطان، سقّاباشیِ ناصرالدین شاه، به نقل نایبالصدر در سال 1305 ه. ق، به زائران راه جبل چنین توصیه میکند:
حاجی باید توان کجاوهنشینی یا تختنشینی داشته باشد، آب هم همراه بردارد که سخت نگذرد، طبعاً کسانی که پیاده میآیند یا میخواهند سربار دیگران
1- حجگزاری ایرانیان در دوره قاجار، رسول جعفریان، ص 21
2- فصلنامه میقات حج، شماره: 19، ص 78
3- سفرنامه امینالدوله 1316 ه. ق.، به کوشش اسلام کاظمیه، ص 90
ص: 155
باشند، ممکن است جانشان را از دست بدهند.
(1) میر سید احمد هدایتی در رابطه با بدی راهها و نبود امکاناتِ لازم مینویسد:
... چهار ساعت به غروب مانده، قافله حرکت کرد و تا غروب در یک دره عریض صعود مینمودیم که کف آن رمل غلطان و طرفین آن تا چشم کار میکرد مستور از امّ غیلان و انواع و اقسام درختهای کهن جنگلی بود. اول شب رسیدیم بهپای کوهِ بسیار مرتفعی که از معبر خیلی تنگ و ناهموار و پرپیچ و خمِ آن باید بگذریم.
مسافرین را تماماً پیاده کردند و شترها را در یک قطار ردیف نمودند. این کوه موسوم به «جبلغایر» است و به همین مناسبت این راه از مکه به مدینه را «طریق غایر» میگویند. معابر کوه غایر نهفقط تنگ و پست و بلند و پیچ در پیچ است بلکه آنقدر سنگلاخ و پرتگاه دارد و آنقدر طولانی است که جان مسافر را بهلب میرساند. تا صبح ما و تمام مسافرین پیاده میرفتیم و در هر قدمی شترهای افتاده و نیمهجان و یا تلفشده در کنار راه میدیدیم و هر شتری که زمین میخورد و جمالها نمیتوانستند حرکتش دهند، فوراً بار او را برداشته و آن حیوان را به حال خود گذاشته و میگذشتند.
(2) سفر با کشتی
گروهی از حاجیان نیز با کشتی بهسوی حجاز حرکت میکردند که کثیفبودن کشتیها، کمبود امکانات رفاهی، امواج خروشان دریا و بههم ریختگی حال سرنشینان، آنان را تا پای مرگ میرساند. برخی نیز سرانجام جان میسپردند و بهناچار آنان را به دریا میانداختند و هرگز توفیق آن را پیدا نمیکردند تا به زیارت خانه خدا نائل شوند.
ظهیرالملک که در سال 1306 ه. ق. حج گزارده، در زمینه نامناسب بودن وضعیت داخل کشتی به هنگام محرم شدن در محاذات یَلَمْلَم مینویسد:
«نجاست است که از اهل کشتی میبارد، الآن در حال احراماند، چه احرامی! که بدون ساتر و فوطه و همینطور کشفالعوره غسل مینمایند. چه غسلی! ظرف نجس، آبنجس، محل ناپاک، سبحاناللَّه، معرکه غریبی است.»
(3) مشکل دیگر حاجیان بد رفتاری کارکنان کشتیها و به تعبیر میرزا عبدالغفارخان نجمالملک منجمباشی، عملهجات خارجی بود، حاجیانی که ناچار بودند برای رسیدن
1- حجگزاری ایرانیان در دوره قاجار: 19
2- داستان باریافتگان: 184
3- سفرنامه ظهیرالملک، بهکوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم: 255
ص: 156
به حجاز از کشتی استفاده کنند، از برخورد بیادبانه و هتّاکانه برخی از این کارکنان بهشدت در رنج بودند. نجمالملک در این زمینه مینویسد:
یک کشتی بود متعلق به پسر مرحوم حاجی زینالعابدین تاجر شیرازی، ساکنِ بمبئی، عملهجات خارجیِ بسیار بیادب، نامعقول، هرزه و طمّاعی داشت. همه بهظاهر مسلمان بودند ولی از هیچ منکَری رویگردان نمیشدند. مرتکب انواع قبایح بودند و انواع دزدی مینمودند. با آنکه این کشتی تازه برای حمل و نقل حجاج دایر شده بود و صاحب بیچارهاش، بسیار اهتمام داشت در اینکه این کشتی به نیکنامی معروف شود تا حجاج به میل و رغبت در آنجا وارد شوند و مِنبعد سودها ببرند، برخلاف رضای او، اجزای نامتناسب و وکلای غیردلسوز جمعیت، بسیاری از حجاج بدبخت را در وسعت قلیلی از انبارها و سطحه کشتی گنجانیدند. چه شرح دهم از سختی که بر آن جماعت بیچاره گذشت! جمعی کثیر بهسبب عفونت هوای انبارها و عدم امکان تدبیر در دوا و غذا مریض شدند و بعضی مردند و در آب دریا و شکم ماهی مدفون شدند.
(1) 3- رفتار بد و نامناسب حملهداران با حجاج
یکی دیگر از مشکلات جدّی حاجیان، برخورد نامناسب و غیرانسانی بعضی از حملهداران و مطوّفین با آنان بوده است. حملهداران کسانی بودند که از محل سکونت حاجیان، امورِ آنان را بهعهده گرفته، حاجیان را همراهی میکردند و بهخاطر دستیابی بهسود بیشتر، از هیچ اذیتی فروگذاری نمیکردند. نویسنده سفرنامه «تیراجل در صدمات راه جبل» در اینباره مینویسد:
جمعی از اراذل و اوباش عرب و عجم که نه از دین بهره دارند و نه ازانسانیت نصیبی و قسمتی در صدد گوشبُری بندگان خدا برآمده، نام خود را حملهدار گذاشته، هرساله جماعتی از ایشان به لباس مکر و حیله در شهرها و دهات ایران میگردند و مردم را فریب میدهند که راه جبل از همه راهها بهحسب امنیت و نزدیکی و ارزانی بهتر است و با آن بیچارگان به مقدار معیّن قرار میدهند که ایشان را از آن راه ببرند به مکه معظّمه و برگردانند و به مواثیق مؤکّده و عهود متعدّده ایشان را مطمئن کرده به همراه میبرند، چون به نجف اشرف رسیدند و ثلث اول را دادند که مصرف آن غالباً قروض حملهدار است که بهوعده آمدن
1- فصلنامه میقات حج، شماره: 19، ص 174
ص: 157
حاج گرفته، منادی امیر حاج فریاد میکند که کجاوه به دویست و پنجاه تومان و سرنشینی به صد تومان، هرکس کمتر از این مقاوله کرده، کسر آن را از او در راه خواهند گرفت، پس حاج مذکور به اضطراب میافتند، باز آن جماعت ایشان را ساکت میکنند، بیچاره ثلث را داده و دستش به جایی بند نیست و اگر بههم بزند، جز جهاز شتر چیزی ندارد ... بیچاره به انواع ذلّت در آنجا باید قرض کند یا اسباب خود را بفروشد و آسوده شود.
... پس از بیرون رفتن از نجف و یأس از مراجعت، اوّل در اکل و شرب چنان تنگی میگیرند که هیچ اسیری در هیچ مجلسی به آن شدت نیست. حتی از دادن آب به جهت تطهیر و وضو مضایقه مینمایند ....
(1) حاج میرزا علی اصفهانی در زمینه بدرفتاری حملهداران با حاجیان مینویسد:
در کظیمه ... یک نفر از محرمات محترمه از دودمان شاهزادگان تویسرگان در کامرانی و جوانی از اثر آن فاجعه عظمی مبتلا به مالیخولیا شده و جنین هفتماه وضع کرده [خود را] در بین راه، در حال حرکت، عکام بیرحم، عَلی ما نُقِل، آن معصوم مظلوم را زندهزنده به گور فرستاده، مادر از مشاهده و استماع این مصیبت عقل از سرش پریده، دنیا در نظرش تیره و تاریک شده، قوای دماغیش مختل گردید، اعصابش مریض شد، مجلّله محترمه که اگر در وطنش مخاض عارض میشد، هزاران موجبات ترفیه و تسهیل فراهم میآوردند قابله و ادوات کامل مهیّا نمودند، اکنون در وسط صحرا و کوه غریبوار در بین طی مسافت در کجاوه، نفاس عارضش میشود، خدایا بر بنی اعمام و اقارب او چه گذشت، این مجلّله را فرود آورده به کمال عجله وضع حملش شده، طفلش به آن حالت به گور رفته، خودش در شدت مرض، ساعت پنج و شش از شب رحمت الهیه بر آن عفیفه محترمه و اقارب او نازل شده، به کمال آرامی داعی حق را لبیک گفته، به جوار رحمت ابدی ایزدی پیوست، رحمهااللَّه. حقیقتاً دلها را شکست. لوازم تجهیز آن مرحومه را فراهم آورده، در آن صحرا به خاک غربت سپرده، درگذشت. لا حول ولا قوّة إلّاباللَّه.
(2) مطوّفین نیز گاهی رفتاری مشابه با حملهداران داشته، برای گرفتن پول و خاوه برخوردهایی بهدور از شأن انسانی با حاجیان داشتند. نجمالملک منجمباشی در این
1- تیر اجل در صدمات راه جبل، فصلنامه «میقات حج»، شماره 35، ص 89
2- بهسوی امالقری، سفرنامه میرزا علی اصفهانی، ص 206
ص: 158
رابطه مینویسد:
... سالها است رسم چنین شده که هر نفر حاجی مبلغ دو ریال فرنگ که معادل دوازده هزار دینار باشد به [سید حسن مطوّف] بدهند تا در میان مزوّرین و خدّام حرم قسمت کند.
این مرد وحشی و بیادب، با جمعی از خواجهها و عسکر، برای وصول این تنخواه در نیمهشبی بیخبر وارد اردوی حجاج بیصاحب میشود و در وقتی که مردم در چادرهای خود خوابیدهاند، بعضی تنها و بعضی با عیال، بدون اذن شبیخون زده، میریزند بر سر آنها و با کمال خفّت آن وجه را وصول میکنند.
(1) دختر فرهادمیرزا در سفرنامه خود مینویسد:
امروز حاجیانِ عقب مانده، که روز حرکت ما از مدینه، روز ورود آنها بود، بعضی از راه ینبع و بعضی از رابغ فراراً آمدهاند، هزار ریال بهجهت خاوه به حملهدار دادهاند، حملهدار پولها را برداشته فرار نموده، در رابغ جلوی حاج را گرفته، مطالبه خاوه کردهاند. این حجاج بیچاره که پول به حملهدار داده بودند، جمیع را نگاه داشتهاند، بعضی فرار کردهاند. از قرار تقریر، حجاجی که از راه ینبع آمدهاند شریف را در ینبع دیدهاند، کانّه بازیهایی که روز حرکت از مدینه به سر ما میخواستند دربیاورند به سر حجاج درآوردهاند ....
(2) 4- حیلههای حملهداران
برخی حملهداران در مسیر با روشهای مکارانه و فریبکارانه با حاجیان برخورد میکردند؛ از جمله این حیلهها که در سفرنامه «تیر اجل در صدمات راه جبل» آمده، به این شرح است:
اوّل: چون عمده حاج در این سنوات در وقت رفتن از دریا میروند و غالب حاج دریایی پیش از حاج جَبَلی به مکه میرسند، پس حملهدار [ها] یک روز یا دو روز پیش از حاج خود را به مکه میرسانند و از احرام بیرون آمده، لباس فاخر میپوشند و با زبانهایچرب، هرکدامجماعتی را خصوص ازاهلدهات و رعایا که زود بهدام میافتند، صید میکنند و مقاطعه نکرده، شتر به ایشان میدهند بهجهت رفتن به منا و عرفات و بعد
1- سفرنامه شیرین و پرماجرا، فصلنامه «میقات حج» شماره 19، ص 181
2- سفرنامه مکه، دختر فرهاد میرزا، فصلنامه «میقات حج» شماره 17، ص 92
ص: 159
از مراجعت، مقاطعه میکنند و صیغه میخوانند؛ بعد از پاک کردن حساب خود در راه از حاجی مطالبه کرایه شتری که به منا رفته بود میکنند. هرچه حاجی فریاد بکند که کرایه آن داخل در آن مقاطعه بود، ثمری ندارد؛ بهجهت هر شتری یک تومان میگیرند.
دویم: بسیار میشود که حملهداری با جمعی از آن رَقَمْ حجاج، مقاوله میکنند و کار زبانی تمام میشود؛ پس حملهدار میگوید بهجهت اطمینان، آدمی چهار تومان بدهید، کفایت مینماید. آنها را میگیرد و در وقت تنگی مثل روزِ بیرون آمدن که حاجی به چندین کار مبتلاست، سراسیمه با مُحصّل صوری از برای خود به نزد حاجیها میآیند که از این شتر خریدم، یا امیر حاج از باب خاوه حواله کرده و به میزان ثلث از ایشان لیره یا امپریال میگیرد. آنها میگویند حساب بکن و آن مقدار را کسر نما؛ عذر میخواهد که حالا مجال نیست، وقت بسیار است، قبض ثلث میدهد و در حساب مماطله میکند تا از مدینه بیرون میآیند و راه حاج از غیر آن مسدود میشود. در مقام حساب منکر آن وجه سابق میشود و فریاد میکند و اگر به شرع فرستاد، به قَسَم یا مصالحه مبلغی از این راه بهدست میآورد و اقسام این حیله بسیار است؛ به همین یک مثال قناعت شد.
سیم: مکرّر میشود که حاج تنخواه میدهد و قبض میگیرد و در وقت حساب [حملهدار] منکر میشود و میگوید از من قبض خواستی که تنخواه بدهی، قبض را گرفتی و ندادی؛ پس به نزد امیر حاج میرود و میگوید، اعتبار به قبضی که من آن را مُهْر نکردم نیست و من اعلام دادم، بیاطلاع من حاجی پول به حملهدار ندهد؛ پس دوباره حاجی آن وجه را باید بدهد و اگر اندکی با قوّت باشد و ندهد، ایشان را به شرع فرستد؛ باز به قَسَم یا مصالحه تمام یا نصف آن مبلغ را میگیرد.
چهارم: حملهدار در نجف یا مکه معظمه در وقت صیغهخواندن ملتزم میشوند بردن حاجی را تا آن مقصد به فلان مبلغ که جمیع واردات آن راه بر او باشد؛ بدون استثنای چیزی؛ و گاهی به تفصیل ذکر مینمایند و هرگز به این شرط وفا نمیکنند.
(1) 5- ناامنی و دزدی
راهزنی در حج یکی دیگر از مشکلات مهمّ و جدی زائران و حجاج بیتاللَّه الحرام بوده است.
1- تیر اجل در صدمات راه جبل، فصلنامه «میقات حج» شماره 35، ص 99
ص: 160
سعدی شاعر شیرینسخن فارسی، در کتاب گلستان در این زمینه میگوید:
شبی در بیابان مکه از بیخوابی پای رفتنم نماند. سربنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار.
پای مسکین پیاده چند رود کز تحمل ستوده شد بُختی
تا شود جسم فربهی لاغر لاغری مرده باشد از سختی
گفت: ای برادر احرام در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی و اگر خفتی مردی.
خوش است زیر مغیلان به راه بادیه خفت شب رحیل، ولی ترک جان بباید گفت
مولوی نیز در این رابطه چنین سروده است:
عزّت مقصد بود ای ممتحن پیچ پیچ راه و عقبه و راهزن
عزّت کعبه بود آن ناحیه دزدی اعراب و طول بادیه
(1)جنید شیرازی در رابطه با حرامیان و دزدان حریم کعبه گوید:
باز عشق اگرت طاقت ستم نبود که در طریق وفا جز بلا و غم نبود
حریم کعبه مقصود بیحرامی نیست تو را که خوف بود راه در حرم نبود
(2)میرزا علی اصفهانی (1331 ه. ق.) دزدی و غارت اموال حاجیان را چنین گزارش میکند:
پس از حرکت از مدینه، قدری قلیل که راه پیمودیم، ملاحظه نمودیم که [حملهدار] از طریق مسجد شجره منحرف است، همان وقت مقدمات تشویش در خاطرها گذشت که چرا به مسجد نرفتیم، بالأخره مقوّمها گفتند بهسمت مسجد نمیتوانیم برویم و باید از محاذی مسجد محرم شوید. از شترها فرود آمده، غسل کردیم و تلبیه احرام گفته، بین آنکه جمعی در حال تلبیه و جمعی فارغ از آن در حالت توجه و خضوع و تهیه برای اجابت دعوت حضرت حق جلّ شأنه [بودند] که بغتتاً صدای گلوله و تفنگ از عقب قافله بلند شد و آتش حرب و فتنه مشتعل گردید.
حجاج مُحرم برهنه بیچاره، سوار بر شترها روی به راه نهادند و در عقب، جماعت
1- شرح مثنوی علامه جعفری: 12، ص 432
2- دیوان جنید شیرازی: 19
ص: 161
حرب مشغول تیراندازی هستند و مقومها هم برای خالی نبودن عریضه صورت مدافعه به خرج میدهند. رفته رفته از اطراف کوهها گلوله باریدن گرفت، قافله حاج را هدف رصاص جفا کردند. شترها رمیدند. کجاوهها بر زمین خورد. جمّالهای خبیث چون بازار را آشفته دیدند و آب گلآلود، مشغول نهب و صید ماهی شدند. بارها بود که از پشت شترها بر زمین انداختند. حاج بیچاره را از فراز شتر به زمین انداختند. جمعیت دزدها زیاد شد. از سهطرف باران گلوله باریدن گرفت. سیئات اعمال مجسم شد. شترها روی به فرار، بارها و کجاوه روی زمین، معتمرین مُحرم سر و پا برهنه در بیابان سنگلاخ در خار و خس حَیاری روی به فرار گذاشته «یلذن بعضهم ببعض»؟؟؟.
زنهای مجلّله با لباس احرام، پای برهنه، از هراس جان هریک بهسمتی میدوند.
بیمروت از خدا بیخبرِ حربی فرصت فرار نمیدهد. فیالحقیقه قیامتی برپا شد. برق گلوله است که از بناگوش مسلمانها میجهد. فریاد وامحمّدا صحرا را پر کرده، چون گلّه که گرگ در آنها ریخته باشد سر بهجایی نمیبرند. طفلهای معصوم و مرضای مظلوم و زنهای فلکزده میان دست و پای شتر در بین کوه و سنگ هدف گلوله شدند. تأدیب حضرت قهّار نازل، قریب سه ساعت حال بدین منوال گذشت، بالأخره از جلوی حاج بنای گلولهزدن گذاردند، طبعاً مقدّم قافله بهسمت دره کوهی روی بهدست راست مایل گردید. در این درّه امر شدّت کرد، چندان بار و کجاوه روی خاک ریخت که از عهده تحریر خارج است. فیالحقیقه نمونه «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ»
(1)است. علاوه بر وحشت و دهشت و تعب پیاده دویدن در سنگها، عطش فوقالعاده غلبه کرد، زبانها در دهان خشک شد، سید بیچاره گفت چشم من تار شد، آسمان و زمین درنظرم تیره گردید.
گرنویسم شرح آن بی حد شود مثنوی هفتاد من کاغذ شود
و بالجمله جمّالهای بیدین بنای سختی را با حجاج گذاردند. آن بیچارهها را از شترها میانداختند و بارهای ایشان را میبردند. آن بدنهای از گل نازکتر را برهنه و پیاده هدف گلوله جفای آن ظالمان از خدا بیخبر نموده، مشغول چپاول خود شدند.
هرکس به خود مشغول است. کسی از کسی خبر ندارد. معلوم نیست کشته کیست؟ و زنده
1- عبس: 34
ص: 162
کیست؟ بالأخره از آن درّه سرازیر شده، سواد مدینه طیبه از دور نمایان شد. خط آهن نزدیک رسید. عساکر حفظه شمندفر (قطار) مطلع شده برای مدافعه نزدیک آمدند و با آن دشمنان دین، به جنگ درآمدند و ایشان را مانع از تعاقب قافله حاج شدند. آن جماعت دربدر مسلوب و منهوب مجروح، مقتول، گرسنه، تشنه و برهنه روی بهمدینه نهادند و با یک حالت فلاکت و ذلّتی برهنه و تشنه به مدینه رسیدند و در پشت مدینه نزول نموده، جماعتی کثیر از ایشان در آن وادی محظور مخوف ماندند که قدرت برآمدن نداشتند. جمعی هدف گلوله [واقع] شده مجروح و چند نفری مقتول، آنقدر لیرهها و بارها و قرهپوکها و براتها و زر و زیورها و قالیچهها رفت که قلم نوشتن آن را طاقت ندارد ....
(1) دختر فرهاد میرزا نیز در سفرنامه خود به بخشی از جنایات و بیرحمی حرامیان و دزدان بین راه و بدرفتاری آنان با حاجیان اشاره کرده، مینویسد:
... یک نفر حاجی گرگانی که زن او همکجاوه آدمِ ما بود، روز یکشنبه از قافله مانده، شب که منزل آمدند معلوم شد که در صحرا مانده است. آدمی به جستجوی او فرستاده، صبح سهشنبه او را آوردند، بعد از آن معلوم شد که دو نفر عرب سواره و یک نفر پیاده به او گفتند: حاجی چرا عقب ماندهای؟ این بدبخت أجلبرگشته حالی کرده بود که شتر راه نمیرود، در جواب گفتند. هرگاه پول بدهی ما بار تو را حمل خواهیم کرد. هرطور بوده مشارإلیه را پیدا کرده بار او را بر شتر خودشان بار کرده، بهقدری آهسته حرکت نموده که از نظر حاج ناپدید گشته، او را پیاده نموده بهقدر شصت تومان وجه نقد همراه داشته، از او گرفته، در حضور او به سه قسمت کرده، آخرالامر در خیال قتل او افتادند. حاج مزبور در مقام عجز برآمده از قتل او گذشته قدری از واحد یموت او را کوبیده، زیرجامه او را بیرون آورده، گفتند از این راه به هرجا که میخواهی برو. حاجی بیچاره آنشب در آن صحرا گریان و نالان به سر برده، روزش هم تا طرف ظهر به همین درد گرفتار بوده که آدمهایی که به جستجوی او رفته بودند، به او رسیده آن بیچاره را سوار کرده با حالت فلاکت او را به حاج رسانیدند.
(2) وی در بخشی دیگر از سفرنامه خود میافزاید:
روز پنجشنبه، پنجساعت به غروب مانده، از منزل «بئر خلع» حرکت کرده شب هنوز به منزل نرسیده که از چهار طرف صدای دزد درگرفت. بعد معلوم گشت که در بین راه،
1- سفرنامه حج میرزا علی اصفهانیصص 193 و 194
2- سفرنامه مکه دختر فرهاد میرزا، فصلنامه «میقات حج»، شماره 17، ص 74
ص: 163
خورجین پسر حاج عبدالهادی استرآبادی که در بغداد تجارت دارد، از زیر پایش ربوده، با بقچه رختش را بردند. سنگها برای کاسه مشعل میپراندند که مشعل جلو خاموش بشود، بیایند میان حجاج، این حرکات بسیار شبیه است به مثال حسین کُرد که در کتابها نقل میکنند ....
(1) سپس افزوده است:
در منزل «ربالحسان» تا اینکه حجاج بیچاره رفتند جزئی استراحت کنند که آواز حرامی، حرامی بلند شد. حسنخان نامی از اهل شیراز لنگهبارش را بردند، شیرازیگری به خرج داده، در نیمه شب سر دزد دوید که واحد یموت را به مغزش کوبیده، با سر شکسته برگشت، از قراری که معلوم گشته، جوالی که قدری در او برنج و آرد بوده با بقچه رختش را بردند، چیزی که برایش باقی مانده بود سرشکسته!
(2) میرزا داوود وزیر وظایف در سفرنامه خود گزارش تکاندهندهای را آورده که نشان میدهد در آن زمان آدمکشی و دزدی و غارت اموال مردم امری عادی بوده است.
وی چنین مینویسد:
از وقایع معظمه در راه این بود که: جوانکی بود پسر برادر «مقوّمباشی»، که از همه حملهدارها متشخصتر است، سوار اسب میشد و جوانکی خوشسیما بود، دو منزل بعد از «هدیه» منزلی است که او را «بئر جدید» میگویند، تلگرافخانهای دارد و چاهی بزرگ و پنج چادر سیاه عرب، یک ساعت از آفتاب گذشته وارد شدیم، آن جوانک قدری جلوتر آمده بود برای خریدن علف خشک، که همان چند خانوار برای فروش آورده بودند، خواسته بود بخرد، سر قیمت آن با یک نفر عرب گفتگوشان شده بود، با خیزران خودش یکی بر سر عرب زده بود، او هم فوری با تفنگ مارتین خود که همه این اعراب دارند، با گلوله زده بود بر پشت او که در سر تیر مرد. کوه کوچکی در آن نزدیکی بود، به قدر صد قدم فاصله، رفت بالای کوه و نشست به تماشاگران حاج، مادر و خواهر و کسان او هم مشغول معامله بودند، مثل اینکه ابداً چیزی واقع نشده است. مدتی تماشا کرد تا مقتوله را تغسیل و تدفین کردند. آنوقت رفت پناه سنگی که دیده نشد!
«عبدالرحمان پاشا» دو نفر از اعراب را گرفت، چند ساعتی در توپخانه حبس کرد.
گفتند نوشتهای گرفته است که بعد از بیست روز قاتل را به «شام» بیاورند، ولی معلوم
1- همان، ص 17
2- همان، ص 85
ص: 164
نیست که بیاورند. نقداً بیچاره بدون جهت کشته شد. با کثرت اهتمامی که از طرف «سلطان» در امنیت میشود، باز هم بر عرب خیلی نا امن است. همیشه اعراب دزد، برای چاپیدن قافله تا «معان» پشت سر قافله را دارند. اگر بیچارهای عقب بماند، یا شبها بتوانند باری از قطار سواکنند و بدزدند، چیزی هم که رفت، رفت.
(1) مرحوم سید محسن امین در زمینه سرقت و غارت اموال حاجیان مینویسد:
... هنگام خروج از جدّه، از هر مرکبی دو قروش پول میگرفتند، چون در پشت در خروجی، حجاج جمع میشدند کالاهای بسیاری از حجاج بهسرقت میرفت، دزدان هم بیشتر از نیروهای نظامی بودند که برای حفظ امنیت آنجا بودند، یک آفتابه مسی هم از ما بهسرقت رفت.
(2) وی در بخشی دیگر از سفرنامه خود در زمینه حوادث بین راه جدّه و مکه مینویسد:
... راه پرخطر بود و نظامیان هم از جدّه تا مکه همهجا در دشتها و بالای کوهها پخش بودند و در شیپورهایشان میدمیدند و دیگران پاسخ شیپورشان را میدادند، البته نیروهای نظامی تا میتوانستند، نسبت به سرقت اموال و وسایل حجاج کوتاهی نمیکردند ...
(3) سپس میافزاید:
... صبح از بحره راه افتادیم و عصر به مکه رسیدیم، در این مسیر پیش از ما و بعد از ما چه قافلههایی که غارت شدند. اغلب قتل و تاراج در بین راه پیش میآمد ....
(4) وی در بخشی دیگر از سفرنامه خود مینویسد:
... سحرگاه از عسفان بهسوی خُلیص روان شدیم ... در راه برخی از بادیهنشینان به دو نفر از اهل «معرّه نعمان» حمله کردند، پولهای یکی را گرفتند و دیگری را هم با خود بردند ... بهگفته صاحبخانه ما در مدینه، اینان در موسم حج به غارت حاجیان میپردازند و پس از موسم به جنگ و غارت میان خودشان میپردازند و کاری جز این ندارند.
(5) نا امنی و دزدی حتی به درون شهرها نیز کشیده شده و حاجیان از آن در امان نبودند. مرحوم امین مینویسد:
... [در مدینه] توفیق زیارت مسجد قبا را نیافتیم، با اینکه فاصلهاش بیش از فاصله تا احد نبود، همچنین مسجد فضیخ و مشربه امّ ابراهیم را نیز بهدلیل شدّت خوف نتوانستیم زیارت کنیم ....
(6) وی در بخشی دیگر مینویسد:
1- سفرنامه میرزا داوود وزیر وظایف، ص 172
2- پابهپای امین جبل، فصلنامه «میقات حج»، شماره 26، ص 214
3- همان.
4- همان.
5- فصلنامه «میقات حج»، شماره 8، ص 218
6- همان، ص 175
ص: 165
در مدائن صالح تقریباً دو روز ماندیم ... آثار خانههای تراشیده از سنگ که در کوهها ساخته بودند، به همان صورت، زیبا و مستحکم باقی است و گذرکنندگان از آن مسیر، قبل از رسیدن به قلعه، آنها را میبینند. پس از رسیدن به خانه، کوشش کردیم برای دیدن آن برویم ولی نا امنی مانع شد ....
(1) پینوشتها:
1- همان: 176