از محلّ میقات (جحفه) بوده است.
اسدی هم بنا به تصریح سمهودی در «وفاء الوفا» (صفحه 1204)، همان فاصله 3 میل را نوشتهاند، نباید ما را به اشتباه اندازد؛ زیرا تعیین محدوده جنوبی جُحفه در هر قرنی تفاوت داشته است.
بدین لحاظ، اگر فاصله 3 میل را از کانون میقات جحفه محاسبه کنیم، حدوداً محلّ بنای تاریخی، در محدوده مسجد غدیر خم بوده است؛ زیرا وقتی فاصله میان مسجد میقات تا بقایای بنای تاریخی را اندازه گرفتند، حدود 4000- 5000 متر است، با توجه به اینکه هر میل عربی حدود 1700 متر است، با نشانی امام حربی، البکری و زمخشری و نووی تطبیق اصولی دارد.
پس از اطمینان از حصول این نتایج، پژوهشی بر نظریاتی که مغایر این دستاوردها بود تعمّق کردم، پس از جمع بندی با دو نظر در خور توجه روبرو شدم:
نخست بر نظریه عرام، مبنی بر یک میلی فاصله جحفه و غدیر، تأمّلی داشتم، یافتم که این نظریه بدان جهت که معلوم نکرده مبدأ اندازهگیری از حصن جحفه بوده یا از محلّ میقات، نمیتواند یک نظریه مغایر با نظریه ما باشد، بهخصوص آنکهاگر فاصلهیک میل را از مرکز حصن جحفه در نظر آوریم، همان نتیجه 3 میل بین محدوده میقات تا غدیر خم به دست میآید.
نظر دیگر، احتمالی است که عاتقبن غیث بلادی، پژوهشگر مکّی دورانِ ما داده است. او مینویسد: در اثنای بررسی موقعیت جغرافیایی جحفه، مردی را در بیابان دیده و از او محلّ غدیر خم را پرسیده است. آن بادیه نشین:
«أشار الی نخلات مطلع الشمس فقال: هذیک الغُربة، و یقع شرق رابغ بما یقرب من 26 کیلا»
اولًا: در هیچ مأخذی نیافتم که مورّخ یا سیّاح و جغرافیدان و ادیبی، غدیر خم را در غربه دانسته باشد. آنچه ما از مسیر کاروانها میان مکه و مدینه دانستهایم و بانقشههای تاریخی آنها آشناییم، هیچ جا مسیر قوافل، شرق وادی مر نبوده است، آنچه که وجود دارد و میتوان به آن اطمینان داشت، مسیرجحفه رو به شمال از طریق العزرویه بوده است و نه از کنار حره ذویبان و در همین مسیر، بنای مسجد غدیر محلّ عبادت راهیان حج بوده است.
ص: 116
ثانیاً: اگرحصنجحفه را مرکز جحفه بدانیم، محل غدیر خم به زعم عاتق بلادی، در 8 کیلومتری؛ یعنی 17 میلی شمال شرقی جحفه است و این فاصله را در هیچ مدرک تاریخی نمیتوانیم بیابیم، هر چه هست سخن از 1 تا 3 میل، یعنی حدّ اکثر 2 تا 5 کیلومتر است.
ثالثا: اگر محلّ میقات را مرکز جحفه بگیریم، فاصله غدیر خم تا میقات، 14 کیلومترمیشود و این در راههای کاروانی کاروانهای حجاج راه کمی نیست که جغرافیدانان ومورّخان را به اشتباه اندازد تا بنگارند: «غدیر خم، عند جحفة ...»
رابعا: چگونه میتوان به گفته فردی اعتماد کرد که نشانی غدیرخم را بعد از قرنها به عنوان چاهی در نظر میآورد که چند نخل در اطراف آن روییده شده است! حال آنکه همه محقّقان از محل غدیر خم به عنوان بنای مسجدی به نام غدیر خم یاد کردهاند که لا اقل 5 قرن در معرض دید جغرافیدانان و محل عبادت راهیان مکه و مدینه بوده است.
اکنون اجازه دهید سند تاریخیِ ذیل را مورد مطالعه قرار دهیم:
کلینی در «الفروع من الکافی»
(1) تحت عنوان «کتاب الحج»، بابی را به مسجد غدیرخم اختصاص داده. این سند تاریخی قرن 2/ 4 را ذیل آن ثبت کرده است:
عَنْ أَبان عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «یُسْتَحَبُّ الصَّلاةُ فِی مَسْجِدِ الْغَدِیرِ لِأَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَقَامَ فِیهِ».
(2)و از عبدالرحمن الحجاج آورده است که گفت: «سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ علیه السلام عَنِ الصَّلاةِ فِی مَسْجِدِ غَدِیرِ خُمٍّ بِالنَّهَارِ وَ أَنَا مُسَافِرٌ فَقَالَ صَلِّ فِیهِ فَإِنَّ فِیهِ فَضْلًا ...»
(3)و 7 قرن بعد، سمهودی در وفاء الوفا
(4) محل غدیر خم را مسجدی به نام غدیرخم دانسته، میگوید: «وَ أخبرنی مُخبر أنّه رأی هذا المسجد علی نحو هذه المسافة من الجحفة، و قد هدم السیل بعضه».
به شک دیگری افتادم که شاید کسانی که خطبه پیامبر را در غدیرخم روایت کردهاند، مکان دیگری غیر از جحفه را نشان دادهاند. به بررسی پرداختم، در مجموعه چنین اسنادی، همه نظرها به غدیری است که در جحفه وجود داشته و از زمانهای دور به آن «مَهْیَعَه» میگفتند.
تأکید میکنم: جحفه یا مهیعهای که در منابع متعدّد به آبگیرهای آن در مسیر ارتباطی میان مکه و مصر و عراق و شام
1- ج 4، ص 566
2- الکافی، ج 4، ص 567
3- الکافی، ج 4، ص 566
4- ج 2، ص 1018
ص: 117
اشاره شده، در مسیر بازگشت پیامبر از مکه به سوی مدینه قرار داشته است.
برای این منظور به ذکر چند مدرک تاریخی مورد اعتماد بسنده میکنیم:
در حدیث جابربن عبداللَّه از واقعهای که ابن عقده آن را در «حدیث الولایه» آورده میخوانیم: «کُنّا مَعَ النَّبِیّ فی حَجّةِ الْوداع فَلَمّا رَجَعَ الیَ الُجْحَفة نَزَلَ ثُمَّ خَطب النّاس ...» و به سند حذیقةبن اسید در «الفصول المهمه» ابن الطباغ المالکی میخوانیم: «لَمّا صَدَرَ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ حَجَّةِ الْوَداعِ وَ لَمْ یَحُجَّ غَیرها أَقْبَل حَتّی اذا کان بالجُحفةِ ...» و در گفته زیدبن ارقم که ابن طلحه شافعی آن را در کتاب «مطالب السئول» (ص 16) ثبت کرده، عبارت: «نَزَلَ رَسُولُ اللَّه الجُحفة ثُمَّ أقْبل عَلَی النّاسِ ...» را میخوانیم و ... جز تصریح راویان از صحابه پیامبر، به: اذا کان بالجحفة و ذلک یوم غدیر خم من الجحفة و له بها مسجد معروف» ... «لمّا خرج النّبیّ الی حَجّة الوَداعَ نَزل بالجحفة» ... اشاره به مکانی دیگر نیافتم و هیچ مدرکی در اسناد تاریخی سفر الهی حجة الوداع ندیدم که به جز جحفه به خرار و یا وادی مر و یا ... تصریح کرده باشد.
پس به خود گفتم: چرا باید مانند عاتق بلادی به دنبال سخن فردی ناشناخته، حدود 18 میل از جحفه دور شویم؟! وآن هم به جای بررسی محدوده آثار مخروبه، بنای مسجدی مشهور در تاریخ، دنبال چاه و چشمه غدیر در مکان ناشناختهای به نام «الغُرُبة» بگردیم؟!
عاتقکه برای من دانشمندی دوست داشتنی است، از چنین احتمالی نامطمئن بوده که در کتاب «معجم معالم الحجاز»
(1) اصلًا به جایگاه این غدیر در الغربه اشارهای نکرده و به همان اقوال قدما بسنده کرده که زمخشری گفته است:
«بالجحفة، و قیل: هو علی ثلاثة امیال من الجحفة ... و قال عرام و دون الجحفة علی میل» و «قال الحازمی خمّ واد ... عند الجحفة بغدیر» (صفحههای 156- 158) در حالیکه عاتق کتاب «علی طریق الهجره» خود را در سال 1393 هجری برابر 1973 م. بوده، چرا از چنین کشف و نتیجهای ذیل واژه خمّ در کتاب «معجم معالمالحجاز» یادی نکرده است؟ با آنکه چاپ اول آن را پنج سال بعد، از کتاب «علیطریقالهجره» درسال 1979 م.
برابر 1399 هجری ارائه داده است؟!
فکر میکنم که در زمان هجرت
1- ج 3، چاپ اول 1979 م. ذیل واژه خم.
ص: 118
پیامبر اسلام، جحفه جز به عنوان محلّ تلاقی کاروانها شهرکی نبوده و الّا در مسیر هجرت، از موقعیت آن نام برده میشد و بعدها در قرن دو که به صورت شهرکی درآمد؛ چرا آبادیهای آن را در محدوده محل مسجد غدیر خم ندانیم که هم در قرنهای دوم تا پنجم مورد توجه حکومتهای علوی در مدینه و مغرب بوده و هم خلفای فاطمی مصر.
قبول این نظر مستلزم آن است که بتوانیم یک دلیل تاریخی موثقی، مبنی بر دور بودنِ محلّ مسجد غدیر خم، در 3 میلی مسجد میقات، ارائه دهیم که بعدها به مرکز جحفه، در محل بقایای تاریخی دژ مسکونی یاد شده تبدیل شده است و عمران و آبادانی آن منطقه هم به انگیزه حفظ خاطره غدیر در مسیر بازگشت از حجّةالوداع و هم به دلیل اهمیت به اهتمام سفر حج مصریان و مغربیان، مورد توجه خاص ادارسه مراکش در فاصله 172 تا 310 هجری و خلفای فاطمی قرار گرفته است.
نباید فراموش کرد که منطقه حرمین مکه و مدینه جزء لاینفک حکومت مصر بود و پس از سقوط فاطمیهاست که ضمیمه متصرفات صلاحالدین گردید و نباید فراموش کرد که بنای تاریخی به جای مانده در جحفه، به لحاظ هنر معماری متعلّق به قرن 3- 4 هجری است و در این دوران گرچه خلفای عباسی بر اریکه حکومت جای داشتند ولی نمیتوان اسنادی ارائه داد که بنای آن را مربوط به همت خلفای عباسی دانست.
همه این نظریهها بر میگردد به ارائه شواهد تاریخی جغرافیایی که اثبات کند محل مسجد میقات از مرکز جحفه به دور بوده است.
ماهها در خلال پژوهشهای خود، این موضوع را مد نظر داشتم، به هر کتابی که در تاریخ، جغرافیا، حدیث و ...
مراجعه میکردم، با حوصله با مفاد آن تعمق و دقت میکردم، شاید پاسخ ابهام خود را بیابم، لیکن نیافتم تا اینکه در دیار غربت، بر حسب اتفاق به سندی برخوردم که فکر میکنم میتواند دلیل تاریخی موثّقی محسوب شود:
این سند را محمدبن عمر واقدی (متوفای 207 هجری) در کتاب «المغازی» (ج 3، ص 839) ترجمه فارسی از افلحبن حُمَید، از پدرش، از ابن عمر نقل کرده که: «پیامبر در مسجدی که پایین گردنه اراک در راه جحفه است نماز
ص: 119
گزارد و روز جمعه در جحفه فرود آمد و هنگام عصر حرکت کرد و در مسجدی که بیرون جحفه است و از آن محرم میشوند نماز گزارد.» پس مسجد میقات، بنایی بیرون جحفه بوده است. متن عربی؛ «فَحَدَّثنی أفلح بن حُمَید، عن أبیه، قال: «... وَ نَزَل یَوم الجُحفة، ثمّ راح منها فصلّی فیالمسجد الَّذی یحرم منه مشرفاً خارجاً من الجحفة ...». دلیل تاریخی تأکید این سند بر جمله «خارجاً من الجحفة» میباشد.
(1) مفهوم جغرافیایی «خارجاً من الجحفة»؛ یعنی خارج از محدوده مسکونی جحفه است که بعدها دارای حصاری شد و بقایای آخرین بنای آن تاکنونباقیاست. ازاینروی، چاه غدیر به دوراز مکان میقات و در کنار بناهای مرکز جحفهقرون دوم و سوم جای داشته است.
اکنون اجازه دهید این موضوع را بیشتر مورد پژوهش قرار دهیم و به جای برهمنهادن اسناد و اقوال تاریخی، بر مفهوم جغرافیای واژهها در مستندات تاریخی، عمیق شویم و آن را با موقعیت جغرافیایفعلی منطقه جحفه تطبیق دهیم:
الحربی مینویسد: «و بین مسجد و العین، الغیضة، و هی غدیر خم»
(2) سمهودی نیز همین عبارت را به نقل از اسدی در صفحه 1204 «وفاء الوفا» ثبت کرده است. ولی از اسدی نپرسیده که مفهوم عین در این عبارت چیست؟
وقتی بررسی کردم دیدم حربی درباره آن گفته است: «عین فی بطن الوادی علیها حصن و بابان و المنازل فیالسوق داخلالحصن»، (ص 457). پساگر میان مسجد میقات وچشمه (/ عین) الغیضه قراردارد و بنا به دلایل و مستندات ارائه شده، در فاصله 4- 5 کیلومتری مسجد میقات، تردیدی نیست که محل الغیضه که به تصریح امام حربی در قرن 3 هجری:
«و هی غدیر خم» در همین مجموعه بقایای بناهایی است که در کنار جحفه است. پس اینکه البکری در «معجم ما استعجم» (ص 492) مینویسد: «موضع غدیر خمّ یقال له الخرار» اشاره به یک فاصله دوری از این بناها نیست؛ زیرا البکری در همان منبع ولی در صفحه 368 نوشته است که: «و هی الغیضة التی تسمّی خمّ». و این گفته صاحب المشارق که: «انّخمّا اسم غیضة هناک و بها غدیر» مورد استناد عاتق بلادی در صفحه 156 «معجم معالم الحجاز» قرار گرفته ولی از اهمیت و استناد به سندیت آن در تعیین
1- کتاب المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، جزء ثالث، ص 1096، چاپ 1966 م. مصر: دارالمعارف.
2- المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، ص 458
ص: 120
محل غدیر غافل مانده است. لذا میتوان گفت محلی که به نام الخرار در منطقه جحفه آمده، همان محل غدیر است و الّا سمهودی در «وفاء الوفا» (ص 1200) تصریح نمیکرد: «الخرار: انّه بالجحفة» در اینجا یک ابهام اساسی وجود دارد و آن اشاره الحربی به دو مسجد در جحفه است؛ بی آنکه نامی از مسجد غدیر خم برده باشد: ذیل الجحفه نوشته است: «و فی اوّلها مسجد للنبی و یقال له عزور و فی آخرها عند العلمین مسجد للنبیّ، یقال له مسجد الائمة» (ص 457).
أوّلًا: این نشانی مربوط به قرن سوّم هجری است و به درک حقیر دلیل آن نمیشود که در قرن 4 و 5 هجری همین نامها باقی مانده باشد.
ثانیا: جحفه تا قرن 5 آباد مانده و در قرن ششم هجری به ویرانهای تبدیل شده است و آنچه جغرافیدانان قرن ششم به بعد گفتهاند، اوصاف جحفه قرن 1 تا 3 میباشد و نه اوصاف جحفه عصر فاطمیها و سلطه آنها بر حجاز در قرن 4 تا اواخر قرن 5 هجری قمری است.
برای اطمینان بیشتر تلاش کردم تا دقیقاً منابع تاریخی جغرافیایی را مورد بازنگری قرار دهم و آنها را با پژوهشهای نوین مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی عربستان سعودی مقایسه کنم:
نام عَزوَر با نام حرّه عزور (امروزه با نام العزوریة) که دقیقاً در شمال بنای تاریخی جحفه قرار درد، مطابق است.
دقیقاً منطقه آبادی که پس از ویرانی آثار حصارها در برابر دیدگانم قرار داشت.
بنابراین، بنای این مسجد که در زمان الحربی به عزور شهرت داشته دیگر وجود ندارد، ولی مسجدی به نام «الائمه» بوده که از نظر جغرافیدانان دانشگاه ملک عبدالعزیز جده، همان مسجد جنوبی است و در رساله «امارة رابغ» به صراحت نوشتهاند: «مسجد الائمة هو فی موضع میقات» ص 17.
با توجه به اینکه به تصریح همه محقّقان قدیم، دو مسجد در جحفه به نام پیامبر ساخته شده بود، یکی میقات برای احرام و دیگری غدیر، به یاد خطبه غدیر، تردیدی نیست که مسجد عزور که الحربی آن را «مسجد للنبی» دانسته، نمیتواند غیر از مسجد غدیر خم باشد.
بنای این مسجد را سمهودی در فاصله نیمه آْر قرن نهم هجری، خود ندیده است ولی گفته است که: فردی به او اطلاع داده که «أنّه رأی هذا المسجد
ص: 121
علی نحو هذه المسافة من الجحفة، قد هدم السیل بعضه»، «وفاء الوفا» (ص 1018). این نظر با دلیل تاریخی دیگری روشنتر میشود. توجه کنید:
سمهودی ذیل فصل سوّم «فیما ینسب الیه صلی الله علیه و آله من المساجد التی بین مکّة و المدینة» (ص 1001) از همه مساجد میان این راه چهارصد کیلومتری نامبرده، ولیچونبهمنطقه جحفه رسیده، فقط نامی از مسجد الجحفه برده و موقعیت آن را بسیار اجمال وصف و سپس دنباله آن مسجد غدیر خم را نام برده است و بعد از آن مسجد قدید که همین خیمه امّ معبد است. پس مسجد الائمه و عزور کجاست، اگر «الائمه» را میقات ندانیم و عزور را غدیر خم نخوانیم؟ ... مسلّماً نام عزور در زمان الحربی همان مسجد غدیر خم در منابع تاریخی جغرافیایی قرنهای سه تا اوایل ششم است که از همان قرن ویران شده و سمهودی از ویرانی آن خبری یافته و تا به امروز در کنار ویرانههای جحفه نام و نشانی ندارد. اهم مدارکی که در این خصوص یافتهام نظر نصر است که گفته است:
«عَزوَر ثنیة الجحفة علیها الطریق بین مکة و المدینة».
(1) به عنوان یک محقّق در بیابانهای حجاز، از خود پرسیدم: چرا جحفه آباد ویران شد و امروزه جز یک صحرای خشک، نشانی از آن آبادانیها نیست؟! جحفهای که در اقوال بزرگان تحقیق، اشارات صریحی به آبادانی آن شده است. از آن جمله: این رسته صاحب اثر جغرافیایی «الاعلاق النفیسه» در قرن سوم هجری که نوشته بود: «و آن قریه بزرگی است که در آن بازاری است و آب مشروبش از چاهاست». و مقدسی جغرافیدانی دگر در «احسن التقاسیم» (ص 11) آن را «شهریست آباد» وصف کرده است و استخری که در نیمه اول قرن 4 هجری از آن به عنوان: «منزل عامر» یاد کرده و ابنخلدون در «تاریخ العبر» (ج 3، ص 52) نوشت: «عامرة فی عهد المأمون» و حمیری در «الروض المعطار» به عنوان: «قریة جامعة، لها منبر» یاد کرده است. و البکری در قرن 5 با همین مضمون و ... ولی چطور شد که جحفه به سرنوشتی دچار شدکه یاقوت حموی (متوفای 616 ق.) در کتاب «معجم البلدان» از آن همه اهمیت در یک عبارت کوتاه نوشت: «و هی الآن خراب» (ج 2، ص 111)، این ویرانی با
1- حمد الجاسر، پاورقی ص 457؛ کتاب المناسک، امام حربی.
ص: 122
ویرانی مسجد غدیر خم همدوره بوده و محققان جغرافیا در دانشگاه ملک عبدالعزیز جده قبول دارند که: «و لقد دثر المسجد الشمالی مع اندثار الجحفة» (ص 17). و در صفحه 33 قبول دارند که از عوامل این ویرانی، هجرت قبایلی از بنو سلیم بوده؛ «اضطراب ظروف المنطقة فیالعصر العباسی الثانی ... الی بلاد المغرب العربی».
در نتیجه اگر این ویرانی را بدان جهت بدانیم که عباسیان تمرکز مردمی را حول مکان غدیرخم پراکنده کردند؟
درک صحیحی از منابع تاریخی ارائه ندادهایم؟ آیا طرح کردن عوامل جغرافیایی مانند تغییر مسیر وادی مر عُنیب میتواند آن اهمیتی را داشته باشد که تغییر مسیر قوافل حج از جحفه به رابغ داشت؟
هجرت قبایل در منازعات مذهبی فاطمیها و عباسیان؟!
مراجعه شود به کتاب «بنو سلیم»، تألیف: عبدالقدوسی الأنصاری، چاپ عربستان و کتاب «صبح الأعشی» اثر:
القلقشندی در نیمه قرن پنجم هجری، که نوشته است در زمان او: «و من الجحفة و حولها الی ثنیة المعروفة بعقبة السویس لسلیم» (ج 4، ص 385).
وقتی تحقیق کردم که مصریان و مغربیان کشتی نشین چگون میتوانستند در سفر حج محرم شوند، بیآنکه در میقات جحفه توقف کنند؟ توقّفی که به هرحال میتوانست موجب رونق و بازسازی خرابیها شود، پی بردم که آنان هنگام رسیدن کشتی به رابغ، در ساحل شرقی بحر احمر توقّفی برای این منظور به جای میآوردند، بیآنکه عازم جحفه شوند معیار را بر حد حرم مینهادند. حتی در بسیاری از موارد بیآنکه در ساحل رابغ پیاده شوند، چون کشتی مقابل رابغ میرسیده مسافران رسم احرام را به جای میآوردند.
ابراهیم رفعت پاشا در «مرآة الحرمین» (ج 1، ص 15)، ضمن شرح سفر حج مصریان در سال 1318 هجری برابر با مارس 1901 م. به آن اشاره کوتاهی کرده است.
پس به عنوان یک محقق از خودم پرسیدم: چرا باید قرنها این میقات ویرانه بماند تا رخداد توقف پیامبر در مکانی به نام غدیر خم، مزاحم جمعی و وسیله جمعی دیگر نشود؟!
سقوط فاطمیها در سال 567
ص: 123
هجری به دست صلاحالدین ایّوبی و روی کار آمدن ایّوبیان مصر 564- 648 هجری برابر با 1169- 1250 م. است که متأسفانه باعث شد تا رونق دادن به بندر جده، جحفه رو به ویرانی نهد و خوشحال باشند از اینکه به جای فهم درست تاریخ، توانستهاند تاریخ را حذف کنند!
اکنون که بنای مسجد میقات نوسازی شده و امکانات رفاهی برای مردمی که میخواهند از این میقات، ترک خود کنند تا خود را در برابر او نهند، فرصتی است که با احیای بنای مسجد غدیر در سمت شمال شرقی بقایای بنای تاریخی، تاریخ مهمترین مکان در مسیر بازگشت پیامبر از حجّةالوداع را زنده نگهدارند. به همان اعتبار تاریخی و شرعی که به همت نوسازان مسجد میقات، بنای مسجد بدر را در بدر و بنای مسجدالعقبه را در منا و مسجد عمر و مسجد علی علیه السلام را در مدینه بازسازی و مرمّت کردند.
شاید جحفه بار دیگر موقعیت تاریخی- فرهنگی خود را در کنار این دو مسجد تاریخی اسلام باز یابد.
کلن، آلمان، دسامبر 1999- بهمن 1378