مؤلف در آغاز، بحثی از حجگزاری مسلمانان از دید ناصر خسرو آورده و در ادامه همان مسائل را از نگاه ابن جبیر طرح کرده و گزارشی هم در باره ارکان حج و نیز میقاتها به دست داده است.
بحث از «کعبه» در ادامه آمده و اینکه کعبه در روزگار ابن جبیر چگونه بوده است. همچنین مراسم حج و اعمال و ارکان آن، باز از دید برخی از سفرنامهنویسان گزارش شده است. نیز داستان راهزنان، شکلگیری کاروانها، گذران وقت توسط حجاج، عناوین دیگری است که مؤلف به آنها پرداخته است. دیدههای ابن جبیر درباره حج و نیز شرحی درباره مسجد نبوی بر اساس منابع به دست داده شده است. در واقع این بخش بیشتر شرح مسجد نبوی از دید ابن جبیر و ناصر خسرو است.
«مکه و مدینه در اواخر قرون میانه» عنوان دیگری است که مؤلف از آن بحث کرده و این بیشتر مربوط به دوران سلطان قایتبای از سلاطین مملوکی است که در دوره وی، اهمیت زیادی به حج داده میشده است.
در مقدمه این بحث، مؤلف از ادامه یافتن همان اصول و روشهای موجود در زمان سلطان قایتبای (872 تا 901) و قانصو الغوری (906 تا 922) در دوره عثمانی سخن گفته و تأکید کرده است که این اصول همچنان در دوره عثمانی مورد پیروی قرار گرفت. یکی از راههای حج، راه قاهره بود که مؤلف به تفصیل از آن سخن گفته و شرح داده است که ریاست آن با چه کسی بوده و چگونه و از چه مسیر به مکّه میآمده است.
عنوان بعدی درباره «شکلگیری کاروان شام» است. به نوشته مؤلف، از حوالی سال 1010 هجری، اسناد رسمی قابل توجهی در اختیار داریم که میتوانیم بر اساس آنها، از این کاروان سخن بگوییم. بر طبق این اسناد، روشن میشود که عثمانی بر اساس همان مدل ممالیک عمل میکردند. در این بخش، از کارمندان صره، هزینه راه، و ... بحث شده است.
عنوان دیگر «مراسم بدرقه و استقبال» از کاروانها و چگونگی آنهاست که آیینهای زیادی داشته است. منبع اصلی مؤلف «سیاحتنامه»
ص: 85
اولیاء چلبی است که وصف دقیقی در این باره به دست داده، آنچنانکه مانند یک نقاشی میتوان به آنچه بوده رسید.
مستقبلین که برای زیارت حجاج خود میآمدند، گاه در مییافتند که فرد مورد نظر آنها درگذشته و در اینجا بود که استقبال تبدیل به مجلس عزا میشد. اما برای کسانی که سالم رسیده بودند، مستقبلین آنها با شور خاصی آیینها را به جای میآوردند. در صورتی که تعداد مردهها زیاد بود، مراسم استقبال رنگ و بویی نداشت و به هیچ روی با شکوه
برگزار نمیشد.
باید بیفزاییم که یک شاعر ایرانی، که در قرن دهم با کاروان شام از حج بازمیگشته، اشعاری در وصف رسیدن کاروان شام به دمشق آورده که بیانگر همین واقعیتی است که مؤلف ما بیان کرده است:
قافله آمد چو در نزدیک شام بهر استقبال آمد خاص و عام
هر کسی جویای خویش و آشنا جز عجم کانجا ندارد جز خدا
بود آن غوغا بسی ز اندازه بیش راست مثل بره و غوغای میش
بعضی دلشادند از دیدار یار بعضی دیگر را دل از هجران فکار
بعضی را شادان دل افسردهشان بعضی گریان از برای مردهشان
یکطرف آنجا فغان و ماتم است سویدیگر خلق شاد و خرّم است
(1)]
مسیرهای اصلی حج در واقع همزمان مسیر برید نیز بود و بهطور کلی در سرزمین عثمانی هفت مسیر اصلی وجود داشت که یکی از آنها راهی بود که به حج منتهی میشد. این راه را، راه دست چپ آناطولی مینامیدند. در باره این راه اطلاعات مهمی در «دفاتر مهمه» [اسناد]
1- نک: سفرنامه منظوم حج، اشعار حسین ابیوردی، ص 94
ص: 86
برجای مانده از دیوان همایون که تاکنون تعداد زیادی از آنها چاپ شده است] آمده و ما آن را بهخوبی میشناسیم.
فرامین مربوط به آنها و نیز رخدادهای مربوطه را هم میشناسیم. طبیعی بود که عثمانیها از این مسیر به خوبی مراقبت و آن را اصلاح میکردند.
مستقبلین که برای زیارت حجاج خود میآمدند، گاه در مییافتند که فرد مورد نظر آنها درگذشته و در اینجا بود که استقبال تبدیل به مجلس عزا میشد.
اما برای کسانی که سالم رسیده بودند، مستقبلین آنها با شور خاصی آیینها را به جای میآوردند.
عنوان دیگر در این بخش «خدمات سربازان به حجاج» بود. هر زائر وسائلش را خودش حمل میکرد، ولی امر حفاظت و آبرسانی بر عهده دولت عثمانی بود و در سال 1046/ 1636 تنها یکصد شتر کار آبرسانی کاروان را انجام میداد. همچنین دولت برای حجاج فقیر 60 شتر در نظر میگرفت. برای این قبیل حجاج وقفهایی هم در نظر میگرفتند.
اطلاعات در این موارد را میتوان در دفاتر مهمه یافت.
تأمین مایحتاج کاروانها در رفت و برگشت کاروان، مطلب دیگری است که مؤلف به آنها پرداخته است. مسأله دیگر رسیدگی به اموال متوفیات بود که یک مشکل دائمی به شمار میآمد. در صورت نبودن وارث برای یک مرده در میان کاروان، تمام اموال وی به دولت عثمانی میرسید. اگر کسی وارثی
نداشت، اما کسی از محله یا روستای او در کاروان بود، اموالش را به او میسپردند. گاه یک نفر که در چادری میمرد، همقطاران مخفیانه بدون غسل وکفن او را دفن میکردند تا مأمورین دولت قاضی و کاتب متوجه نشوند.
«شمار حجاج» عنوان بعدی است.
در سال 1279 تعداد حجاج 40 هزار نفر بوده است. یک گزارش از قرن چهاردهم میلادی به نقل از یک زائر مسیحی که آن زمان به بیتالمقدس میرفت، شمار حجاج کعبه را 17 هزار نفر ذکر کرده
ص: 87
است. آمار دیگر از سال 988 گفته یک پرتغالی است که کاروان مصر مشتمل بر پنجاه هزار نفر بوده است. از آن دوره آمارهای دیگری نداریم.
«مسائل مالی کاروان»، از دیگر مسائل مورد توجه مؤلف است. گفتنی است که والی شام مسؤولیت هزینههای کاروان را به عهده داشت. وی گاه در طول راه قرض میگرفت و بعدها دولت عثمانی آن را پرداخت میکرد.
«شترها و شتربانان» عنوان دیگری است درباره مسأله اجاره شتر و اینکه این کار چقدر دشوار بود. بدویها چندان موافق با دادن شترهایشان نبودند؛ زیرا در صورتی که شتر آنان میمرد، هیچکس قیمت شتر آنان را پرداخت نمیکرد. با این حال، دولت عثمانی مجبور بود با بدویان کنار بیاید و گاه رایت [سنجق] پیغمبر صلی الله علیه و آله را برای افتخار به آنها میداد تا تشویق شوند و کمک کنند. در برخی منابع آمده است که در منطقه مُظَیرب، دولت شترهای نقد میخرید. البته زوّار میبایست خودشان شتر اجاره میکردند.
«خدمات یا کمکهای اجباری» عنوانی است برای بحث از مواردی که دولت عثمانی پول یا گوسفند یا غیره به اجبار از ثروتمندان برای انجام کارهای عمومی حج میگرفت. برای نمونه و بر اساس یک سند از حکیم اوغلو احمد، که یک ثروتمند شامی بود، پانزده درصد ثروتش را گرفتند تا حج بگزارد و البته بعد به او پرداخت کنند. مواردی هم که گوسفند میدادند در برابر، قیمت اندکی به آنها پرداخت میشد.
در زمینه مسائل کاروانی و حجگزاری، اشکالات و انتقاداتی هم وجود داشت؛ برای مثال، برخی از کسانی که گرایش صوفیانه داشتند، از آتشبازیهایی که در وقت بدرقه یا استقبال صورت میگرفت، ناخشنود بوده و شکایت میکردند. مورد دیگر عجله امیرالحاج در نایستادن در وقت نماز بود.
دشواری دیگر در عرصه توانایی دولت در فراهم کردن زمینه برای اجاره شتر جهت زائران بود که معمولًا اشکالاتی وجود داشت و لاینحل باقی میماند. این قبیل ایرادات بعضاً در اسناد آمده است.
بخش سوم: حفاظت کاروان
امیرالحاج در رأس کاروان قرار داشت و این سمت بیش از آنکه یک موقعیت بالا باشد، یک مدیریت برای
ص: 88
کاروان و مسؤولیتی برای توزیع پول و هزینه کردن آنها بود. این امیر الحاج بود که دستور توقّف در منازل را میداد.
مقدار استراحت و وقت حرکت را تعیین میکرد، و خریدهای لازم را برای کاروان تدارک میدید. در سالهای نخست تسلّط عثمانیها، آنان تلاش میکردند تا امیر الحاج از وابستگان به ممالیک نباشد، مبادا دردسری برای کاروان در طول راه ایجاد کند.
بحث مهم در این زمینه مربوط به «پرداختها به بدویان» بود که به هدف جلوگیری از حملات آنها صورت میگرفت. مؤلف در این باره جداولی از کمکهایی در سال 1005 و 1023 به بدویان صورت گرفته آورده است. باید دانست که بدویان سیریناپذیر بودند و هر بار مبالغ بیشتری پول میخواستند. این بدویان در سمت سوریه در مقایسه با بخش مصری، پول بیشتری میخواستند و این مبالغ، بودجه هنگفتی را در بودجه کلی دولت عثمانی برای حج به خود اختصاص میداد.
هزینه پول در میان بدویان نیز جزو وظایف امیر الحاج به حساب میآمد.
دراینجا مؤلف برای نمونه شرححال یک امیرالحاج راآوردهاست.
وی قانصو بیک یک امیر الحاج بود که از خاندانی اصیل و عریق بوده و در طول زندگی با بدویها آشنایی کامل داشت.
اجداد وی قلعه بزرگی به نام عجلون داشتند. در دفاتر مهمّه، او را یک امیر بدوی به شمار میآوردند. همان زمان، والی غَزّه هم تلاش میکرد تا امیرالحاج باشد. شرح این داستان و منازعات آنان در این صفحات، بر اساس «دفاتر مهمه» آمده است. براساس این گزارشها، قانصو بیک در کار امارت خود موفق از آب درآمد.
«درگیری با بدویان برای دادوستدها»، عنوان بعدی در این بخش است و مربوط به درگیریهایی است که بیشتر با سلاح صورت میگرفت. طبیعی بود که دولت میبایست با هر دسته از بدویان سیاست خاصی را در پیش میگرفت. مواردی از مشکلاتی که بدویان برای کاروانِ حجاج ایجاد کرده و یا مرتکب راهزنی و قتل میشدند در این بخش مورد بحث قرار گرفته است.
عبدالرحمان حبری که نسخهای خطی با عنوان «مناسک المسالک» (در کتابخانه سلیمانیه) از وی به جامانده، در اینباره
ص: 89
اطلاعات فراوانی در اختیار ما میگذارد.
در بسیاری از سفرنامهها؛ از جمله «سیاحتنامه» اولیاء چلبی، «سفرنامه محمد آقا» و کتاب جعفر افندی و غیره معلومات زیادی در این باره آمده است میدانیم که در بخش مسیر جبل هم این دشواری برای حجاج عراقی و ایرانی بوده و به دلیل نظارت کمتر عثمانیها بر این مسیر دشواریها بسیار بیش از مشکلات راه شام بوده است].
بحث دیگر درباره سربازان و نوع سلاحهای آنهاست. در سال 946 در مسیر کاروان 150 ینیچری به علاوه یکصد سپاهی (رتبه عسکری) همراه با سربازان مستقر در قرارگاهها همراه کاروان بودند. این مربوط به زمان سلیمان قانونی (م 974) است. یافتن سربازی که راضی به انجام این خدمت باشد دشوار بود؛ زیرا ینیچریها و سربازان از پذیرفتن این مسؤولیت پرهیز داشتند؛ آنها برای این کار، پول بیشتری میخواستند و بهعلاوه از طرق غیرقانونی، درآمد بیشتری داشتند. در جمع، بهطور متوسط عدد این محافظان 300 سرباز بود که حقوق هریک از آنها برای همراهی در این سفر که چندین ماه به طول میانجامید، 25 سکه طلا بود.
عناوین «کاروانسراهای میان راه» یا «استحکامات صحرا» درباره قلعههایی است که در طول راه ساخته شده است. ساختن این قلعهها هرچه هم دشوار بود، اما اسباب آسایش و امنیت برای مردم بود. در سال 1082 مشکلات راهها رو به فزونی گذاشت اما به هر حال باید اعتراف کرد که عثمانیها راهها را امن کردند.
بخش چهارم: مالیه مکه و مدینه
پس از یک مقدمه کوتاه، اولین بحث در این بخش، بحثِ تز «بودجههای اختصاصی» است که مربوط به اشخاص خاص است؛ مانند موقوفهها، احسانها، و هدایا که مورد اخیر، بیش از همه، از مصر سرچمشه میگرفت. در بالکان هم موقوفات زیادی برای این قبیل مصارف وجود داشت. مؤلف یک جدول از هدایا برای اهالی حرمین در سالهای 886 تا 918 آورده است. برخی از این هدایا اختصاص به تکتک ساکنان مکه و مدینه داشت. برخی مخصوص بدویها بود، بخشی نیز اختصاص به فقرای حرمین داشت.
ص: 90
عنوان «بخششهایی که از طرف دولت مرکزی عثمانی» مستقیم پرداخت میشد؛ از جمله شامل جدولی است که شامل پرداختهای مربوط به سال 934 هجری است.
عنوان «بخششهای مصر» در ادامه آمده است. در اینجا هم جدولی از بخشی از سنوات ارائه شده است.
«اوقاف مصر برای حرمین» و نیز «اوقاف آناطولی برای حرمین» نیز مورد بحث قرار گرفته است. از آن جمله، در منطقه ادرنه، یک روستای کوچک، وقف برای مکه بوده و درآمد آن برای حرمین فرستاده میشده است. این قبیل نمونهها در ولایات مختلف؛ مانند بورسا، قرامان، و بخشی بزرگتر در روملی، دیاربکر و مرعش قرار داشته است؛ همچنانکه در سوریه و بغداد هم به وقفهایی اشاره شدهاست. از دوره سلطان مراد سوم فهرستی از موقوفات حرمین شریفین در اختیار داریم. یکی از بهترین وقفها برای فقرای حرمین، از سوی ثروتمندانی بود که در استانبول ساکن بودند.
بهطور کلی موقوفات حرمین را باید بر دو قسمت تقسیم کرد، بخشیکه در استانبول بودند و بخشی که در سایر شهرها به سر میبردند و واقعا فراوان است.
«آمار تقریبی جمعیت حرمین»، عنوان بعدی است که ضمن آن از دوران سلیم اول به آماری که قطبالدین مکی وقایع نویس از سال 987 نوشته، اشاره شده و شامل هشت هزار نفر نمازگزار در مکه میشود. قطبالدین گوید: ساکنین مکه کمتر از پانزده هزار نفر نبودند.
سندی از سال 1051 جمعیت مدینه را 27 هزار نفر دانسته است.
«پرداختها و شهریهها»، عنوان دیگری برای بحث از چگونگی پرداخت حقوق موظّفین در بخشهای مختلف و اشکالاتی که احیاناً پیش میآمده است.
«اجرای رفورم در پرداختها»، عنوانی است مربوط به زمان سلطان سلیمان قانونی که یک شیوه بسیار عالی در پرداختها در آن عهد ایجاد شده است.
«هزینههای عمومی برای حرمین و حج»، عنوان دیگری است که ضمن آن مؤلف با استفاده از اسناد، مبالغ مربوط به سالهای مختلف آورده است.
ص: 91
بخش پنجم: بناهای تاریخی عثمانی
این بخش اختصاص به آثار و بناهای تاریخی عثمانی درحرمین دارد.
هر بنایی کتیبهای داشت که نام پادشاه روی آن نوشته میشد. این مسأله سبب میشد تا تنها بزرگان یا وزرا اجازه ساختن این قبیل بناها را که نامشان روی آن میماند، داشته باشند. عنوان «اوقاف و بناها» بحث دیگر مؤلف در این بخش است. در ادامه مطالبی هم در باره «مصالح ساختمانی» مورد استفاده در این قبیل بناها آمده است. این مصالح از نقاط مختلف مانند هند، لبنان و قدس آورده میشد و معمولًا از بهترین نوع مصالح انتخاب میشد. برای مثال آهن را از بلغارستان میآوردند؛ در استانبول آماده میکردند و سپس به مکه میفرستادند.
همچنین در کعبه که از نقره بود، نقرههای آن از خزینه توپقاپی سرا آورده میشد.
مؤلف دراینجا از حفاظت و نگهداری بناها نیز سخن میگوید. بحث از معماران و بنایانِ این بناها، عنوان دیگری از همین بخش است. انتخاب بنّاها و کارگران هم با دقت انتخاب میشده و اصول خاصی داشته است. از سال 955 یک کتیبه در دست است که میگوید: بنایان و صنعتکاران را از سوریه و مصر میآوردند. در ساختن اماکن مقدسهای مانند کعبه و مسجدالحرام و مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و دیگر بناهای رسمی، حتی در استانبول، مانند بنای سلیمانیه، از بردهها استفاده نمیشد. پرداخت حقوق معماران و بنایان هم بهطور مستقیم از طرف دولت عثمانی صورت میگرفت.
عنوان دیگر در این بخش، درباره «هزینه و مخارج بناها و بازسازیها» است.
مؤلف در ذیل این عنوان، فهرستی از صورت هزینهها برخی از سالها به دست داده است.
«بازسازی مسجدالحرام»، عنوان بعدی است. در این باره، فتاوای ویژهای وجود داشت که مؤلف برخی از آنها را یاد کرده است. همچنین سیر تاریخی فعالیتهای بازسازی مسجدالحرام در این بخش، مورد بحث قرار گرفته است.
نیز بحث از «روشنایی حرم» «تزیین مسجد» و کاربری عود و عطر در آن، در ادامه آمده است.
در دوره سلطان سلیمان قانونی این امور بهطور گسترده مورد توجه قرار میگرفت. مؤلف در ادامه از «جامه کعبه» و چگونگی آمادهسازی آن و نیز «اوقاف
ص: 92
ویژه مسجدالحرام» سخن گفته است.
تلاش برای دوبارهسازی شهر مکه و کارهایی که عثمانیها در این زمینه کردند، عنوان دیگر بحث است. تخریب خانههای اطراف حرم، بازسازی چشمهها از آن جمله است. «شبکه آب» یکی از موضوعات اصلی و جاری این دوره است.
شبکه یاد شده برای هر بخش مکه به طرزی خاص ایجاد شده و آب را به آن ناحیه منتقل میکرد. با توجه به کمبود آب و کوهستانی بودن شهر مکه، میتوان دریافت که این کار از نهایت اهمیت برخوردار بوده است.
«دیگر خدمات در شهر»، عنوانی است برای فهرستی از کارهای عثمانیها درباره بازار، بهداشت شهر و غیره.
مؤلف در اینجا از تجدید بنای کعبه در 1039 که در آن کعبه از پایه برداشته شد و از نو بنا گردید، سخن گفته است.
رضوان بیک فردی بسیار برجسته بود و بر این کار نظارت میکرد.
«تغییرات اساسی در معماری مسجدالحرام» بحث دیگری است که ذیل آن به تحوّلات مهم در این باره پرداخته شده است.
ص: 93
بحث از مراسم و جشنهایی که در هنگام بازسازی انجام میشد، در ادامه آمده است؛ همینطور بحث درباره مسجد نبوی و بازسازیهای مختلفی که در دوره ممالیک و عثمانی در حرمین صورت گرفته و نیز اقدامات معماری دیگر در این شهر. البته بناهای فراوانی مانند مسجد، مدرسه و دیگر ساختمانهای دینی، که عثمانیها ساختهاند، بسیار فراوان است؛ برای نمونه، آنان در نزدیکی بقیع، مدرسهای به نام عثمانی ساختند که ساکنان آن یکسره مشغول قرائت قرآن بودند. این مدرسه را که سلطان سلیم دوّم بنا کرده بود، نامش برگرفته از عثمان خلیفه سوم و عثمان جدّ سلسله عثمانیها بود. تعداد زیادی فقیر در مدینه وجود داشت که میبایست بنایی برای آنان ساخته میشد.
فرمانی مربوط به سال 987 در دست است که از مشکلات این قبیل افراد و اینکه در کوچه و خیابان میخوابند، سخن گفته است. در آن دوران، بنایی در مدینه بود که از آن، به عنوان انبار گندم شهر استفاده میشد و حیاط بزرگی داشت که بدون استفاده مانده بود. به دستور دولت عثمانی، در آن حیاط بنایی برای این قبیل فقیران ساخته شد.
سند دیگری حکایت دارد که در شهر مدینه 63 رباط، بازسازی یا نوسازی شده است. نکتهای که در مسجدسازی عثمانیها جالب است اینکه آنان در استانبول، اطراف مسجد را هم خلوت میکردند و همین معماری را به حرمین هم منتقل کردند. گنبدسازی هم از جمله همین موارد است.
مسجد قُبا یکی از جاهایی است که سخت مورد توجه عثمانیها بود و اولیای چلبی هم با تفصیل از آن یاد کرده است.
«دین، هنر و سیاست» عنوان دیگری است که مؤلف ضمن آن، نوعِ نگاه عثمانیها را نسبت به این سه مقوله مورد بحث قرار داده است.
بخش ششم: حج و سیاست خارجی
مسلمانان از محدودهای میان مراکش تا چین، برای انجام فریضه حج به حجاز میآمدند. طبعاً عثمانیها میبایست وسایل راحتیِ حجاج را فراهم میکردند. بنابراین، قبل از آنکه این کار سیاسی باشد، یک کار دینی به حساب میآمد.
حجاج پولدار و از دسته اشراف، یا
ص: 94
کسانی که صاحب منصب بودند و همراه خود فرامینی داشتند، حج آرام و آسانی میگزاردند. نام برخی از این قبیل صاحب منصبها در دفاتر مهمه آمده است.
بحث از «خانمهایی که از دایره خاندان سلطنت عثمانی به حج میآمدند» و فراوان بودند، در ادامه آمده است. موقعیت «شاهزادهها و شاهدختها در مکه» عنوان دیگر این بخش است. بسیاری از اینان از خانوادههای ثروتمند هندی؛ یعنی راجهها بودند که به حج میآمدند.
پس از زمان بابرشاه، خاندان سلطنتی مغول، با حج و حجاز ارتباط و پیوند نزدیکی داشتند که از آن جمله شرکت آنان در خدمت رسانی و نیز تجدید برخی از بناها بود.
محلهای خاص در مکه اختصاص به حجاج فقیر هندی داشت. عثمانیها بر آن بودند تا آنها را به نقاط دیگری در مکه منتقل کنند؛ زیرا آن محله بسیار آلوده بود.
«سفرهای خطرناک حجاج هندی» عنوان دیگری است در این بخش. طی کردن یک راه دریایی طولانی، مهمترین خطری بود که جان آنها را تهدید میکرد.
«حجاجِ ایران» عنوان بعدی این بخش است. وی در اینجا به تفصیل از کشته شدن معصوم بیک، که وکیل شاه طهماسب و از مقامات بلند پایه دولت صفوی بود، سخن گفته است. معصوم بیک در سال 975 در وادی فاطمه، در نزدیکی مکه مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. داستان چنان بود که والی شام این توطئه را طرّاحی کرد تا معصوم بیک به دست بدویان کشته شود.
مؤلف در این باره از «دفاتر مهمه»، اسنادی ارائه کرده، اما از منابع ایرانی استفاده ننموده است، این در حالی است که در منابع ایرانی به تفصیل از این حادثه یاد شده و محتشم کاشانی هم شعری در رثای او سروده است.
(1)فاروقی میگوید: از حجاج هندی که بگذریم، عثمانیها با تردید به حجاج ایرانی نگاه میکردند. دلیل آن هم دشمنیها و رقابتهای موجود میان دولت عثمانی و صفوی بود.
«راه بسته بصره- مکه» عنوان بعدی مؤلف در این بخش است. عثمانیها نگران تماس حجاج ایرانی با هوادارانِ شاه ایرانِ ساکنِ در بلاد عثمانی بودند.
1- نک: مقالات تاریخی، دفتر دوازدهم، صص 280- 276
ص: 95
البته برای ایرانیها، بهترین راه حج، راهی بود که از بغداد به بصره و از آنجا به مکه منتهی میشد؛ زیرا این راه نزدیک بود. اما راهی که دولت عثمانی به ایرانیها معرفی میکرد، راه سخت و پرخطر و دوری بود. اسنادی که از سال 973 بر جای مانده، راه حجاج ایرانی را راه شام، قاهره یا طریق یمن معرفی کرده است. احتمالًا راه یمن، مقصود گذشتن از بندر عدن و گذر از دریای سرخ و رسیدن به بندر ینبع یا جده بوده است. آن زمان، پرتغالیها در خلیج فارس و بندر هرمز حضور داشتند. مؤلف بر این باور است که عثمانیها بیش از ایرانیها، از شیعیان بحرین نگران بودند. پرتغالیها بر آن بودند تا سواحل شرقی جزیرةالعرب را در تصرّف داشته باشند و این عامل نگرانی عثمانی بود؛ زیرا ساکنان این منطقه بیشتر شیعه بودند. یک مشکل آن بود که با بسته شدن راه بصره، درآمد مردمان نواحی احساء کم میشد و این هم خطر دیگری بود. دیوان همایون خواستار باز شدن راه بصره بود. در سال 981 تعدادی از حجاج از بصره به مکه رسیدند. شاید برخی بدویان راه را حفاظت میکردند. سال پیش از آن، بدویانِ نجد حجاج را حفاظت میکردند.
در سال 983 باز رفتن حجاج از این راه ممکن نبود. این زمان شاه طهماسب بیمار بود و میان عثمانی و صفوی صلح برقرار بود، اما برای عثمانی روشن نبود که بعد از مرگ طهماسب (م 984) اوضاع چگونه خواهد شد. با مرگ وی، دوباره میان عثمانی و صفوی جنگ شد و به دنبال آن، راه احساء به روی همه حجاج مسدود گردید. حتی فرمانی هم برای بستن این راه در دست است. البته جاسوسان ایرانی از راههای دیگر میتوانستند وارد عثمانی شوند. از سال 988 سندی در دست است که میگوید:
جاسوسان صفوی قصد برهم زدن اوضاع را دارند. به هر روی، به نظر میرسد که این راه در ادوار مختلف، گاه مسدود و گاه مفتوح بوده است.
معصوم بیک در سال 975 در وادی فاطمه، در نزدیکی مکه مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. داستان چنان بود که والی شام این توطئه را طرّاحی کرد تا معصوم بیک به دست بدویان کشته شود.
ص: 96
ایرانیها اغلب زیارت عتبات را با زیارت حج جمع میکردند و عثمانیها هم مانع از زیارت شیعیان برای عتبات نمیشدند. بهطور معمول زائران ایرانی پس از حج به عراق میرفتند و عتبات را زیارت میکردند.
مادر شاه اسماعیل دوم، به احتمال زیاد در سال 971 نجف و کربلا را زیارت کرد. جمع همراه وی تلاش کردند کاروانسراهایی برای زائران در عراق بسازند که دولت عثمانی اجازه این کار را به آنان نداد. در این زمان هنوز بغداد بهطور کامل در اختیار عثمانیها نبود و آنان نگران ارتباط میان شیعیان این نواحی با دولت صفوی بودند.
پیش از آن، تعداد زیادی از ایرانیها در شهرهای زیارتی عراق ساکن شده و خانه گرفته بودند. در جنگ عثمانی- صفوی پس از مرگ طهماسب، شیعیان فرار کردند و اموال آنها توسط عثمانیها مصادره شد. اسناد مربوط به این ماجرا در دفاتر مهمه آمده است. بر اساس برخی از اسناد مزبور، برخی از رفتارهای حجاج شیعه در مسجدالحرام مورد انتقاد اعیان سنی بود.
«رقابت عثمانی- صفوی در هزینه کردن بر اماکن مقدسه» عنوان دیگر این بخش است. در این دوره سلاطین صفوی برای اماکن مقدسه سرزمین عثمانی بخششهایی داشتند که از آن جمله رسیدگی به حرم امام حسین علیه السلام در کربلا و امام علی علیه السلام در نجف بود. درباره پرداخت مالی به اماکن حجاز، عثمانیها صورت دقیق داشتند؛ زیرا آنها هم هدایایی میفرستادند و میان آنها رقابت بود. فرمانی از سال 981 در دست است که شاه یا خواهرِ شاهِ ایران قصد داشت فرش برای عتبات بفرستد. عثمانیها با احترام این درخواست را رد کردند، اما زمانی که هدایایی از ایران میرسید، عثمانیها بازگرداندن هدایا را خوب نمیدانستند و در عوض دستور دادند تا هدایای پریخان خانم را که شامل یک بخوردان بزرگ و شمعدان نقرهای بود به انبار حرم انتقال دهند.
«حجاج آسیای میانه» بحث بعدی مؤلف است. دراین دوره، میان ایران و ازبکان درگیری و جنگ بود. در مجموع بیشتر حجاج این ناحیه، کسانی بودند که از سمرقند و بخارا عازم حج میشدند.
مسیر آنان از ایران نمیگذشت بلکه از شمال دریای خزر بود و به همین دلیل
ص: 97
خانان تاتار از کاروانهای حجاج مراقبت و حمایت میکردند. آنها اسب تهیه کرده و در اختیار زوار میگذاشتند. در مقابل، روسها در آن زمان به حجاج آزار میرساندند. نامهای از خان خیوه به سلطانِ عثمانی، اشاره به سختیهایی دارد که حجاج از دست حکام ایرانی و روسی در آزار هستند و از او درخواست کمک کرده است. پیشنهاد خان خیوه این بود که اگر عثمانی آستاراخان را از روسها بگیرد، مشکلات حل میشود. دولت عثمانی این دعوت را جدّی گرفت و سلیم دوم به محاصره این شهر پرداخت.
عمده دلیلش همان شکایت مسلمانان بود؛ ولی عثمانیها نتوانستند این شهر را تصرّف کنند. این جنگ البته دلایل دیگری هم داشت.
عنوان بعدی مؤلف درباره «حجاج غربی از افریقا و مراکش» است.
«سیاست و حج» عنوان دیگر این بخش است. مؤلف در این بخش مینویسد:
این تنها سلاطین عثمانی نبودند که در حجاز حضور داشتند، بلکه مغولها وسلاطین مغرب و غیره هم حضور داشتند. عثمانیها برای جلوگیری از نفوذ آنان، مانع از اعطای بخششهای آنها در حرمین میشدند و آنها را محدود میکردند. این پولها به خاندانهای مکی میرسید و آنها هم میان بدویان تقسیم میکردند و این برای عثمانی تولید مشکل میکرد. البته بدویان هم که از این پولها محروم میشدند، به جان کاروانهای حجاج میافتادند. والیهای ایالات میبایست درباره این قبیل مسائل با نهایت احتیاط رفتار میکردند. پادشاه عثمانی یا دیگر سلاطین و امرا، با بخشیدن فرش و شمعدان و هدایای دیگر، صرفاً قصد انجام یک کار دینی نداشتند بلکه کار سیاسی هم میکردند.
این هدایا منشأ رقابت فراوانی میان عثمانیها و صفویها میشد. البته این مسأله بیشتر در عراق بود و در مقابل، عثمانیها در اندیشه آن بودند تا زیارتگاههای سنی؛ از جمله مدفن عبدالقادر گیلانی را توسعه دهند تا بر تعداد سنیهای آن نواحی افزوده شود.
به عکس، صفویها هرگاه بر عراق چیره میشدند، مقبره گیلانی را خراب میکردند. البته عثمانیها در برابر اقدام ایرانیها در آباد ساختن امامزادههای عراق مانعی ایجاد نمیکردند.
ص: 98
سلاطین صفوی برای اماکن مقدسه سرزمین عثمانی بخششهایی داشتند که از آن جمله رسیدگی به حرم امام حسین علیه السلام در کربلا و امام علی علیه السلام در نجف بود.
در قرن شانزدهم، دولت عثمانی برای حجاج آسیای میانه بهخصوص دراویش، خیلی احترام قائل بود. باید توجه داشته باشیم که ترکها نمیتوانستند مدّعی آن باشند که مانند مسلمانان قرون نخستین اسلامی، سهمی در گسترش اسلام در یک گستره وسیع داشتهاند، همانطور که نمیتوانستند مدّعی فتوحاتی مانند چنگیز و تیمور باشند، بنابر این، تمام تلاش خود را روی خدمات رسانی عملی به مسلمانان متمرکز کردند تا آن کمبود را به عنوان یک دولت بزرگ جبران کنند. حمایت از دراویش ماوراءالنهر، البته یک اقدام سیاسی حساب شده هم بود. در واقع میان عثمانی- صفوی جنگ بود و عثمانیها برای نفوذ در سنیها و تأثیر در تصمیمگیریهای آنان میبایست به این دراویش احترام میگذاشتند. این دراویش در نظر عثمانی فوقالعاده محترم بودند؛ زیرا قهرمانانی بودند که توانسته بودند از محدوده صفوی بگذرند و پس از گذر از یک راه طولانی، به استانبول آمده، از آنجا به حج بروند. این دراویش وقتی به زادگاه خود بر میگشتند، بهخاطر همین دشواریها، بهویژه طی کردن راه طولانی برای این سفر زیارتی، به مناسبت ورودشان جشنهای زیادی برگزار میشد. برخی از این دراویش مدّعی آن بودند که از نسل شماری از بزرگان هستند؛ مثلًا یک شیخ بخارایی در این وقت، خود را از نسل احمد یسوی معرفی میکرد، یا درویشی دیگر خود را از نسل عمر میشناساند.
مسافرانی که از ماوراءالنهر میآمدند، اغلب ایلی به حج میرفتند، برخلاف عثمانیها که تک تک بودند.
بخش هفتم: حج از نظر سیاسی و اقتصادی
«کرنش حجاز در برابر سلیم» نخستین عنوانی است که خبر تسلیم حجاز در برابر سلیم را گزارش کرده است. «شرفای مکه و والیان عثمانی» عنوان بعدی است. در
ص: 99
مکه سلسله مراتبی وجود داشت: والی و شریف و سنجاق بیک که هر یک وظایفی را بر عهده داشتند.
شرفا در پی خودمختاری بودند، اما مواردی وجود داشت که آنان نمیتوانستند به چنین وضعیتی برسند.
انتخاب شریف در دایره خاندان شرفا و توسط عثمانیها صورت میگرفت.
شریف نقشی میان دولت عثمانی و بدویها داشت. تأمین نیروی نظامی در حجاز در اختیار عثمانیها بود و خود این مطلب تسلط آنها را بر امور این ناحیه تضمین میکرد.
مؤلف ضمن عنوان «اشراف و مأموران عثمانی در حرمین»، به بحث از روابط آنان پرداخته است. همچنین قضات مکه وابسته به دولت عثمانی بودند و مؤلف در همینجا در باره وظایف و حقوق آنها سخن گفته است. در آغاز برای قضات حرمین مبلغ بسیار کمتری در مقایسه با قاضیان قدس، شام و قاهره پرداخت میشد و به همین دلیل اشخاص کمتری آن را میپذیرفتند، اما در نیمه قرن هجدهم، قضات مکه و مدینه، مقامشان چندان بالا بود که در رتبهای پس از قضات استانبول قرار داشتند.
یکی از قضات مکه، میر مخدوم شریفی بود که زمانی معلّم شاه اسماعیل دوم بوده است. وی که درسال 953 به عثمانی رفت، با به سلطنت رسیدن شاگردش، به ایران بازگشت و موقعیت بالایی به دست گرفت. وقتی شاه اسماعیل دوم [که سنی زده بود] کشته شد، میرمخدوم باز به عثمانی برگشت و به سال 995 در استانبول قاضی شد. وی بعد از آن به حجاز رفت و دخترش به همسری یکی از فرزندان شریف درآمد.
زمانی که وی مرد، تشییع جنازه مفصلی برایش انجام شد. به نظر میرسد میرزا مخدوم بر مشروعیت عثمانی در حجاز افزوده باشد.
مؤلف در اینجا تحت عنوان «شرفای مکه و گمرک جده» از شهر جده که گمرک مهمی داشته، سخن گفته و افزوده است که نیمی از درآمد این گمرک اختصاص به شریف و نیم دیگر آن متعلق به سنجاق بیک بود.
عنوان بعدی وی در باره «داد وستد شمشهای طلای هند و حجاز» است.
«اهمیت جده به عنوان یک بندر» عنوان دیگر است.
«مکه و قاهره» عنوان بعدی است.
ص: 100
همینطور «تجارت حبوبات»، «ترافیک دریایی دریای سرخ» و «بندر سوئز» عناوین بعدی است.
«رفت و آمد حجاج و درآمد شامیان از ناحیه آنها و تجارت با آنان» از مباحث دیگر است که مؤلف به آن توجه کرده است. در واقع شام درآمد خوبی از این بابت داشت؛ زیرا ارتباط حجاز با شام بیشتر بود. درآمد دیگر هم از ناحیه اجاره شترها بود که مبلغ قابل توجهی میشد.
در باره «تجارت در مکه» اسناد زیادی در عثمانی نیست؛ دلیل آن هم این است که دولت عثمانی، که اسناد مالی را
نگاه میداشت، از آنجا که هیچ پولی از حجاز نمیگرفت، طبعاً اسناد مالی هم از تجارت آن ناحیه نداشته است.
«اشکال خرید و فروش» مبحث دیگری است برای نشان دادن چگونگی داد و ستد میان حجاج که بسیاری از آنها زبان مشترک نداشتند. در این میان، هندیها نقش فعالی بر عهده داشتند.
«تجارت پنهان» اشارهای است به بازار منا که بسیار پر رونق بوده است. در باره این بازار گرچه عثمانی سند چندانی ندارد، به عکس پرتغالیها، انگلیسیها و هلندیها اسنادی دارند.
ص: 101
نقشه
راههای کاروان حجّ شامی و مصری، در قرن هشتم میلادی
ص: 103
خاتمه و نتیجهگیری
مؤلف نتیجه مباحث گذشته و نیز آخرین توصیه خود را در ارتباط با موضوع حجاج و سلاطینِ عثمانی، در اینجا ارائه کرده است. حج در واقع بخشی از مجموعه اقدامات دولت عثمانی است و ما برای شناخت حج باید جامعه عثمانی و تحوّلات سیاسی و درونی آن را بشناسیم. هراندازه که دولت عثمانی متحوّل میشود، مسائل حج نیز دگرگون میگردد. گرچه این حرکت و تحوّل، تدریجی و کند بود اما به هیچ روی وضعیت ایستا نداشت. این برخلاف آن چیزی است که غربیها تصوّر میکنند و میگویند که زمان در شرق ثابت است.
آنچه از مجموعه این تحوّلات به دست میآید آن است که عثمانیها اراده آن را داشتند تا در ساختار سیاسی و اجتماعی حج تحوّلی ایجاد کنند.
همچنانکه مسجد الحرام نیز در دوره عثمانی شکل جدیدی به خود گرفت.
در واقع میتوان گفت، نظام حقوقی از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و خلفای اولیه باقی مانده است. پایه بناهای تاریخی از زمان عباسیان، نظام اقتصادی از دوره ممالیک و از زمان عثمانیها آنچه به صورت منحصر برجای مانده مؤسساتی است که کار حفاظت و نگهداری از حجاج را بر عهده داشته است. این را هم باید افزود که پدید آمدن راه آهن، که استانبول را به مدینه وصل میکرد، تحوّل جالبی را در ایجاد تمرکز و ارتباط فراهم کرد؛ بهطوری که شمار زیادی روستا به این ترتیب به یکدیگر پیوند خوردند.
راههای حج را میتوان راههای تجارت هم دانست. طبعاً حجاج، بهجز هدف اصلی خود، که زیارت و حج بود، به کار تجارت هم میپرداختند.
اما علاوه بر اینها، کسانی هم رسماً در این راه مشغول کار تجاری بودند؛ از جمله تجارتهای شایع، تجارت قهوه بود که یکی از رایجترین تجارتها محسوب میشد. امنیت موجود در این راهها، تاجران مصری را در برابر تجار اروپایی به آن افتخار میکردند.
دولت عثمانی، حج را یکی از پایههای سیاست خود قرار داد و این بدانجهت بود که لقب خادمالحرمین یکی از القاب معمول سلاطین عثمانی به شمار میآمد. این در حالی بود که آنان
ص: 104
خود به حج نیامدند و بیشتر زنان و دختران خود را به حج میفرستادند.
تعداد زیادی از خیرات و مبرّات؛ از قبیل بناها و چشمهها، به نام همین خانمهای درباری عثمانی است.
عثمانیها اراده آن را داشتند تا در ساختار سیاسی و اجتماعی حج تحوّلی ایجاد کنند. همچنانکه مسجد الحرام نیز در دوره عثمانی شکل جدیدی به خود گرفت.
آخرین نکته مورد توجه مؤلف ما، بحث از «مورخان و حج» است. وی تأکید دارد که ما، بر اساس آنچه گذشت، باید توجه داشته باشیم که حج یک کار دشوار و یک تکاپوی واقعی بوده نه یک امر رمانتیک. بنابراین، دقیقاً در متن تاریخ قرار دارد.