آغوش گرفته بود و به من فرمود: «عایشه ببین این طفل چهقدر به من شبیه است!» گفتم: هیچ شباهتی به تو ندارد. فرمود: «مانند من، چهقدر سفید و چاق است!» گفتم: طفلی که شیر گوسفند بخورد چاق و سفید رنگ میشود.
اینها نمونههایی از برخورد بعضی از همسران پیامبر با ماریه و فرزندش ابراهیم و بیانگر حسادت آنان نسبت به این مادر و فرزند میباشد.
محبت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به فرزندش ابراهیم در دوران زندگی و به هنگام وفاتش
جناب ابراهیم در میان قبیله بنی مازن، در مشربه متولّد شد و سلمی همسر ابو رافع مامایی او را به عهده گرفت. از اینرو، نخستین کسی که مژده ولادت او را به رسول خدا داد، ابو رافع بود و رسول خدا غلامی را به عنوان مژدگانی به او هدیه داد. پیامبر خدا در روز هفتم ولادت ابراهیم گوسفندی عقیقه کرد و شخصی به نام ابو هند، موی سر آن طفل را تراشید و پیامبر به وزن موهای او، نقره صدقه داد و سپس موها در خاک دفن گردید و در همین روز پیامبر صلی الله علیه و آله نام ابراهیم را بر وی نهاد و فرمود: جبرئیل بر من نازل گردید و گفت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا إِبْراهِیْم» من هم نام جدّم ابراهیم را بر وی نهادم.
پس از تولد ابراهیم، هریک از همسران انصار درخواست کردند که پیامبرخدا وظیفه پرستاری و شیردادن بر ابراهیم را به وی واگذارد، تا این که سرانجام این افتخار نصیب بانویی بهنام «امّ برده» همسر «ابو سیف» شد که شغل آهنگری داشت و در همسایگی مشربه میزیست.
امّ برده ابراهیم را نزد ماریه در مشربه و به حضور رسولاللَّه در مدینه میبرد و پس از دیدار آنان، به خانه خویش بر میگرداند و گاهی نیز رسول خدا خود بهدیدار ابراهیم و مادرش میرفت.
انس بن مالک، خدمتگزار پیامبر میگوید: من کسی را مهربانتر از رسول خدا نسبت به فرزند ندیدهام. هنگامی که امّ برده ابراهیم را پرستاری میکرد، رسول خدا گاهی آن فاصله دور تا خانه وی را میپیمود و فرزندش را در آغوش میگرفت و او را میبوسید و آنگاه به دایهاش تحویل میداد.
روزی رسول خدا باز قصد خانه امّ برده را داشت که من نیز همراه آن حضرت بودم، چون به خانه ابو سیف رسیدیم، دیدم خانه پر از دود است و من به سرعت و پیش از پیامبر
ص: 108
وارد خانه شدم و او را از ورود رسول خدا آگاه ساختم و او هم بی درنگ دست از کار کشید و کوره آهنگری را خاموش کرد تا دود فضای خانه، آن حضرت را نیازارد ولی رسول خدا با همان وضع و بدون توجه به دود خانه وارد شد و فرزندش را به سینه چسبانید.
(1) در مرگ ابراهیم
علاقه و محبّت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به ابراهیم را میتوان به هنگام مرگ وی و در مراسم غسل و دفن او، به صورت واضح و آشکارا دید و این علاقه و عاطفه، یکی از دو عامل و انگیزهای بود که آن حضرت را به مشربه میکشاند و موجب حضور مکرّرش در این نخلستان میگردید.
ابراهیم مریض شد و در روز سه شنبه، یازدهم ربیع الاول، سال دهم هجرت، در حالی که هجده ماه و به قولی شانزده ماه داشت، از دنیا رفت.
پیامبر خدا ماریه را از محیط زندگیاش دور ساخت؛ زیرا تحمل او برای همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وی حسد ورزیدند اما نه مثل عایشه.
در منابع حدیثی متعدّد نقل شده که در دقایق آخر عمر ابراهیم و آنگاه که او در حال نزع بود، پیامبر صلی الله علیه و آله در کنارش نشسته بود و در حالیکه اشک از دیدگانش جاری بود، چنین فرمود:
«تدمع العین ویحزن القلب و لا نقول الّا ما یرضی به الرّب و إنّا بک لمحزونون».
(2) «قلبم اندوهگین و چشمم گریان است و چیزی به جز رضای حق نمیگویم، ای ابراهیم اکنون در فراق تو به شدت اندوهگینم.»
و در حدیث دیگری آمده است که:
«ففاضت عینا رسول اللَّه فقال سعد ما هذا؟ قال: انّها رحمة وضعها اللَّه فی قلب من یشاء و إنّما یرحم اللَّه من عباده الرحماء».
(3) «چون سعد اشک پیامبر را دید، عرض کرد: ای پیامبر خدا، این گریه چرا؟ حضرت فرمود: این رحمت و عاطفه است و خداوند در دل کسانی که میخواهد قرار میدهد.
خداوند از میان بندگانش بر کسانی رحم میکند که در دلشان رحم باشد.»
1- اسد الغابه، ج 1، ص 49
2- صحیح بخاری، ج 1، کتاب الجنائز، ح 1241؛ صحیح مسلم ج 2، کتاب الفضائل، ح 2315؛ سنن ابن ماجه، ج 1، کتاب الجنائز، ح 1589
3- سننابن ماجه، کتاب الجنائز.
ص: 109
انتقال پیکر ابراهیم علیه السلام برای دفن
پس از مرگ ابراهیم، وقتی از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: «أین ندفنه»؛ «پیکرش را در کجا دفن کنیم.» فرمود: «ألحقوه بسلفنا الصالح، عثمان بن مظعون» و طبق این دستور پیکر او به داخل مدینه حمل گردید.
(1) ابن کثیر میگوید: آنگاه که ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر صلی الله علیه و آله امیر مؤمنان علیه السلام، را در مشربه نزد ماریه فرستاد و آن حضرت پیکر ابراهیم را در تابوتی در بالای اسب به مدینه نزد رسول خدا منتقل نمود.
(2) غسل پیکر ابراهیم
مشهور آن است که مراسم غسل ابراهیم علیه السلام به وسیله فضل بن عباس انجام گرفت و رسول خدا و عمویش عباس در گوشهای نشسته، بر این مراسم نظاره میکردند.
(3) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام کفن کردن ابراهیم
ابن ماجه در سنن خود از انس بن مالک نقل میکند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگام کفن کردن جسد ابراهیم علیه السلام فرمود: «بر کفنش نپیچید تا برای آخرین بار او را ببینم، آنگاه بر روی پیکر ابراهیم خم شد و گریست.»
(4) ابن کثیر این جمله را چنین نقل کرده است: «فبکی حتّی اضطرب لحیاه و جنباه»؛
(5)«رسولاللَّه آن چنان گریست که شانهها و چانهاش از شدّت گریه تکان میخورد.»
نماز بر پیکر ابراهیم
ابن ماجه همچنین نقل میکند که:
«لمّا مات إبراهیم بن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله صلّی علیه رسول اللَّه وقال: إنّ له مرضعاً فی الجنة»
(6) «چون ابراهیم فرزند رسول خدا از دنیا رفت، خود پیامبر بر پیکر او نماز خواند و فرمود: در بهشت کسی است که به وی شیر میدهد.»
1- ابن شبه، تاریخ المدینه، ج 1، ص 100؛ استیعاب، ج 3، ص 85؛ اسد الغابه، ج 3، ص 387
2- البدایة والنهایه، ج 5، ص 311
3- طبقات، ج 1، ق 1، ص 92؛ اسد الغابه، ج 1، ص 40
4- سنن ابن ماجه کتاب الجنائز، ح 1475
5- البدایة والنهایه، ج 5، ص 310
6- سنن ابن ماجه کتاب الجنائز باب ماجاء فی الصلاة علی ان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله.
ص: 110
در سنن ابی داود هم آمده است: «صلّی علیه فی المقاعد»؛
(1) «رسول خدا نماز او را در میدان عمومی اقامه کرد.»
چگونگی دفن ابراهیم
ابن کثیر مینویسد: «هنگام دفن ابراهیم، امیر مؤمنان داخل قبر شد و کف قبر را هموار و آماده ساخت، آنگاه او را دفن نمود؛ «فدخل علیٌ فی قبره حتّی سوّی علیه و دفنه».
(2) گریه پیامبر و مسلمانان در کنار قبر
ابن کثیر به مراسم دفن جناب ابراهیم اشاره میکند و میگوید: در این هنگام بود که:
«بَکی رسول اللَّه و بکی المسلمون حوله حتّی ارتفع الصوت ثمّ قال تدمع العین و یحزن القلب ولا نقول ما یغضب الربّ و انّا علیک یا ابراهیم لمحزونون»
(3)«رسول خدا گریست و مسلمانان در اثر گریه آن حضرت آن چنان گریستند که صدایشان به گریه بلند شد آنگاه آن حضرت فرمود ...»
پس از دفن
صاحب طبقات نقل میکند که پیامبر دستور داد مشک آبی آوردند و به روی قبر ابراهیم ریخت و آنگاه فرمود قطعه سنگی آوردند و بر قبر او نصب کرد.
(4)
1- سنن ابی داود، ج 2، کتاب الجنائز.
2- البدایة والنهایه، ج 5، ص 310
3- همان.
4- طبقات، ج 1، ق 1، ص 91
ص: 111
نتیجه:
این بود رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد فرزندش ابراهیم و عاطفه و محبت آن حضرت نسبت به وی در حال حیات و پس از مرگش. همانگونه پیشتر اشاره شد، این مهر و محبت و این عاطفه و علاقه پیامبر به فرزندش، گذشته از علاقه آن حضرت نسبت به کنیز خود ماریه عامل مهمی بود در جذب رسول خدا صلی الله علیه و آله به مشربه امّ ابراهیم و بر حضور آن بزرگوار در این مکان، در هر فرصت و فراغتی که مییافت.
این رفت و آمد به مدت پنج سال یعنی از زمان انتقال ماریه به مشربه تا آخر عمر پیامبر ادامه داشت. اینجا است که امام صادق علیه السلام از مشربه امّ ابراهیم با تعبیر مسکن و مصلّای رسول خدا یاد میکند و زیارت آن را، حتّی قبل از زیارت قبر عموی پیامبر، حضرت حمزه و سایر شهدا به یارانش توصیه مینماید.
اقامت یک ماهه رسول خدا صلی الله علیه و آله در مشربه
افزون بر آنچه در باره حضور رسول خدا در مشربه و در کنار جناب ابراهیم و مادرش گفته شد، آن حضرت در یک جریان و پیش آمدی خاص تصمیم گرفت به مدت یک ماه از خانه خویش و از زندگی با همسرانش فاصله بگیرد و این مدت را، طبق فرمان الهی و به عنوان تنبیه و مجازات آنان، در مشربه و در کنار ماریه سپری کند.
و این جریان نیز، که موجب آزردگی خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله گردید، در اثر رقابت و حسادت بعضی از همسران آن حضرت بهوقوع پیوست که در ضمن پنج آیه اول از سوره مبارکه سوره تحریم مطرح شده است.
با توجه به ارتباط کامل این جریان قرآنی با تاریخ مشربه و سکونت یک ماهه پیامبر اسلام در این مکان، ترجمه و توضیح این آیات شریف را در اختیار خوانندگان عزیز قرار میدهیم و این بحث را با ذکر چند نکته به پایان میبریم:
جریان از اینجا آغاز میشود که در داخل خانه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، مانند هر خانه دیگر، موضوعی ساده و عادی رخ میدهد. زمانی که «حفصه» در خانه پدرش بود و همزمان ماریه برای دیدار پیامبر و یا برای اینکه آن حضرت فرزندش ابراهیم را ببیند، مشربه را به قصد خانه
ص: 112
پیامبر ترک کرده و نزد آن حضرت به سر میبرده است. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله با ماریه همبستر میشود و حفصه با مراجعت به منزل اثر غسل را در سر و صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله میبیند و از این ماجرا به شدت برآشفته و با رسول خدا آنچنان به تندی رفتار میکند و آن بزرگوار را آن چنان تحت فشار قرار میدهد که رسول خدا، همانگونه که روش زندگی او ایجاب میکرد، برای رفع ناراحتی وی به او وعده میدهد که دیگر بار ماریه را نزد خود راه ندهد. آنگاه برای اطمینان خاطر حفصه و جلب رضایت وی، بر این تصمیم خود سوگند یاد میکند و ضمن این معاهده و تصمیم به حفصه توصیه میکند که این موضوع یک تصمیم سرّی و پنهانی است و نباید در نزد کسی فاش شود؛ «زیرا در صورت فاش شدن، دیگران خیال میکنند که این یک قانون الهی است و ناگزیر میشوند که از عملکرد رسول خدا پیروی نمایند و یا احیاناً در صورت فاش شدن موجب رنجش خاطر ماریه میشود و یا به علتهای دیگر.»
ولی علیرغم تأکید پیامبر صلی الله علیه و آله بر سرّی بودن این تصمیم، حفصه آن را افشا کرد و بلافاصله عایشه را از تصمیم و از سوگند آن حضرت آگاه ساخت و خداوند هم پیامبر را از این افشای راز حفصه آگاهانید و چون رسول خدا او را به بخشی از سخنانی که با عایشه در میان گذاشته، مورد نکوهش قرار داد، او پرسید: چه کسی تو را بر افشاگری من آگاه نمود؟ رسول خدا فرمود: خداوند دانا و آگاه مرا بر این افشاگری خبر داد.
در اینجا بود که آیه به رسول خدا نازل گردید که: «چرا آنچه را که خداوند بر تو حلال کرده، به جهت جلب رضای همسرانت خود را از آن محروم میکنی، این خداوند است که باید رضایتش جلب شود و با دادن کفاره میتوانی مشکل سوگند خود را هم برطرف سازی و از آنچه بر تو حلال است بهرهمند شوی.»
آنگاه آن دو بانو (حفصه و عایشه) را که موجب ایذای پیامبر شده بودند، مخاطب ساخته، میفرماید:
«شما هم اگر از اینکه به سوی گناه میل کردید و موجب ایذای پیامبر شدید، توبه کنید، به نفع شما است و اگر باز هم در ایذای او دست بهدست هم بدهید کاری از شما ساخته نیست؛ زیرا خداوند یار و پشتیبان او است و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان، پشتیبان اویند و اگر او شما را طلاق دهد امید است بهجای شما همسرانی بهتر از شما برای او قرار بدهد.»
گرچه مطالب بالا خلاصه و مفهوم آیات سوره تحریم است ولی برای تیمن و تبرک و از
ص: 113
جهت اهمیت موضوع، متن و ترجمه تحت اللفظی همان آیات را در اینجا میآوریم:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ* قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ.
«ای پیامبر، چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده، بهخاطر رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی و خداوند آمرزنده و رحیم است. خداوند راه گشودن سوگندهایتان را روشن ساخته و او مولای شما و دانا و حکیم است.»
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ.
«به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود. همسر رسول خدا پرسید چه کسی تو را از این افشای سرّ آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت.»
إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ.
«اگر شما دو تن (همسران پیامبر) از کار خود توبه کنید، (به نفع شماست؛ زیرا) دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست بهدست هم دهید (کاری از پیش نخواهید برد؛ زیرا) خداوند یاور او است و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند.»
عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَاراً.
«امید است که اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بهجای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد. همسرانی مسلمان، مؤمن، توبه کار، عابد، هجرت کننده، زنانی غیر باکره و باکره.»
ص: 114
نکاتی در باره این حادثه
اکنون به بیان چند نکته در باره این ماجرا و توضیح این آیات و تبیین آن حادثه میپردازیم:
1. مضمون بعضی از روایات دیگر، که به صورت یکی از دو احتمال، در تفاسیر شیعه و اهل سنت در وقوع این حادثه نقل شده، چنین است: آنچه را که رسول خدا خود را از آن محروم ساخت و بر آن سوگند یاد کرد، حضور آن حضرت در حجره سوده یا زینب و استفاده کردن از عسلی بود که او مهیّا کرده بود و عایشه و حفصه با هم توطئه کردند تا رسول خدا دیگر در نزد سوده توقف طولانی نکند و از عسلی که او مهیّا ساخته میل ننماید. و قرارشان بر این شد که هریک از آنان وقتی با پیامبر مواجه میشود، بگوید، ای پیامبر خدا، از دهان تو بوی بدی استشمام میشود؛ بویی که از استفاده کردن زنبوران عسل از گیاهان بد بو، به وجود میآمده است! و چون رسول خدا همیشه خود را معطر میساخت و از بوی بد گریزان بود، این تصمیم را گرفت و سوگند یاد کرد که دیگر به نزد سوده نرود و از آن عسل استفاده نکند و ...
ولی گفتنی است که عمل رسول خدا و حضور آن حضرت در کنار ماریه، این وجه دوم را مردود میداند زیرا لازمه وجه دوم این بود که رسول خدا برای اجرای فرمان خداوند در شکستن سوگند خویش و تنبیه همسرانش مجدّداً به خانه سوده رفته و در نزد او توقف کند و از عسلی که او آماده کرده بود میل نماید. پس، حضور آن حضرت در کنار ماریه، آن هم به مدت یک ماه، شأن نزول را که ما نقل نمودیم تأیید میکند، گرچه بعضی از کتب تفسیر مانند تفسیر نمونه، وجه دوم را مرجّح دانستهاند.
2- تأدیه کفاره:
طبق مضمون و دستور آیه شریفه قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ بنابر نقل منابع تفسیری، رسول خدا برای برگشت از سوگند خویش و حضور در کنار ماریه، دستور داد غلامی خریداری کنند و آن را به عنوان کفاره یمین خود آزاد کرد.
(1)
1- تفسیر در المنثور و فخر رازی.
ص: 115
3- شایعه طلاق
یکی دیگر از مسائلی که با انتقال رسول خدا به مشربه اتفاق افتاد و در میان مسلمانان مدینه، بهویژه در میان همسران آن حضرت و اقوام و عشیره آنان موجب اضطراب و نگرانی گردید، شایعه طلاق این بانوان از سوی پیامبر بود؛ زیرا آنها تصمیم بیسابقه رسول خدا در جدایی و دوری از همسرانش را طلاق تلقّی نموده و همه عزّت و افتخار خویش را بر باد رفته تصور میکردند و لذا حالت بهت توأم با ناراحتی در آنان بهوجود آمده بود و هر یک از همسران و صحابه پیامبر در این مورد به گونهای اظهار نظر میکردند و واکنش نشان میدادند که بعضی سکوت اختیار نموده و بعضی دیگر گریه سر میدادند و ... و این شایعه با نزول آیه تهدید آمیز عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ تقویت میگردید و بر اضطرابها و نگرانیها میافزود.
4- وقوع و عدم وقوع طلاق
در بعضی از روایات اهل سنت تصریح شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در ابتدا حفصه را، که عامل این رخداد بود، طلاق داد لیکن پس از آن رجوع کرد.
(1) در متن یکی از روایات اهلسنّت آمده است: در آن موقعیت حساس که پیش آمده بود، عمر به حجره دخترش حفصه وارد شد و دید که او گریه میکند، از وی پرسید: آیا درست است که رسول خدا شما را مطلّقه کرده؟ حفصه پاسخ داد: نمیدانم ولی به هر حال، آن حضرت خانه را ترک نموده و در مشربه به سر میبرد. اینجا بود که عمر او را مخاطب قرار داد و گفت: «لو کان فی آل الخطّاب خیر ما طلّقک»؛ «اگر در خانواده خطّاب خیری وجود داشت، پیامبر تو را طلاق نمیداد.»
ولی در متن بعضی دیگر از این احادیث، باز از عمربن خطاب آمده است که این شایعه او را وادار کرد تا در مشربه به حضور پیامبرخدا برسد و وقوع و عدم وقوع طلاق را از خود آن حضرت استفسار نماید و چون پیامبر وقوع طلاق را نفی کرد، عمر این خبر را با خوشحالی به مدینه آورد و موجب خوشحالی در داخل شهر گردید.
چون متن این خبر که در صحیح بخاری
(2) و دیگر منابع حدیثی از عمر نقل شده طولانی است، خلاصهای از آن را در اینجا میآوریم:
«عمربن خطاب میگوید: وقتی به من خبر رسید که امر عظیمی اتفاق افتاده و رسول خدا همسرانش را طلاق داده است، پیش خود گفتم این حفصه بود که بدبخت شد و من
1- تفسیر روح البیان، فخر رازی، بغوی وبیضاوی در ذیل آیه شریفه.
2- کتاب النکاح، ح 4895
ص: 116
وقوع آن را پیش بینی میکردم؛ «خابت حفصة وخَیرَت قد کنت أظنّ هذا یوشک ان یکون»، آنگاه نزد حفصه رفتم و دیدم که او گریان است. پرسیدم: چرا گریه میکنی، آیا تو را از چنین پیشامدی نترسانده بودم، مگر پیامبر شما را مطلقه نموده؟ آنگاه وارد مسجد شدم، دیدم گروهی در کنار منبر نشستهاند و در موضوع طلاق با همدیگر گفتگو میکنند و از این پیشآمد کاملًا متأثرند؛ بهطوری که بعضی از آنها گریه میکردند. از شدّت ناراحتی تصمیم گرفتم به مشربه رفته و چگونگی ماجرا را از رسول اللَّه جویا شوم. به نگهبان مشربه که غلام سیاهی بود، گفتم: از رسول خدا برای ورود من اجازه بگیر. او نزد رسول خدا رفت و برگشت و گفت: پیام تو را به حضرت رساندم ولی او سکوت کرد و جوابی نداد. عمر میگوید این رفت و برگشت من به مشربه سه بار تکرار شد و در هر سه دفعه جواب من منفی بود. دفعه سوم که مأیوسانه برگشته بودم، غلام از پشت سر مرا صدا کرد و گفت: رسول خدا اجازه ورود داد. چون وارد مشربه شدم و به آن حضرت سلام کردم، در حالی که هنوز ننشسته بودم، پرسیدم: ای پیامبر خدا، آیا همسرانت را طلاق دادهای؟ آن حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: نه. من از سر شوق تکبیری گفتم، سپس از آن حضرت برای نشستن و مأنوس شدن اجازه خواستم و گفتگو در میان ما آغاز شد ...»
عمر بن خطاب در این روایت علت کنارهگیری پیامبر از همسرانش را توضیح میدهد که انگیزه آن، افشای سرّ رسول خدا، علی رغم تأکید آن حضرت بر عدم افشای آن از سوی حفصه بوده است و همچنین یاد آور میشود که علّت مراجعت پیامبر به میان همسرانش، در کمتر از یک ماه، بهجهت بیست و نه روز بودن این ماه بوده است.
دعوت به توبه
نکته مهم دیگر در آیه شریفه این است که دو تن از همسران پیامبر به صورت تهدید و نکوهش مورد خطاب قرار گرفتند و به جهت اینکه دلهایشان بهسوی گناه و ایذای رسول خدا میل کرده، به توبه و بازگشت از این لغزش دعوت شدهاند؛ إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا، آنگاه به آنان توصیه شده است که اگر توبه نکنید و باز در ایذای پیامبر دست به دست هم دهید، کاری از پیش نخواهید برد؛ زیرا خداوند یار و پشتیبان او است؛ وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ و ....
ص: 117
این دو بانو، کدامین همسران پیامبر بودند؟
چون در این آیه شریفه، با صراحت نامی از کسی نیامده، ممکن است برای بعضی از خوانندگان مورد ابهام و یا مورد سؤال واقع شود که این دو بانو، کدام یک از همسران رسول خدا بودهاند که این چنین مورد تهدید و نکوهش قرار گرفتهاند و آیا ممکن است در میان همسران آن حضرت، کسانی باشند که کار خلافی انجام دهند که از طرف خداوند مورد ملامت قرار گیرند و نیازمند توبه باشند! حتّی این عملکرد آنان به صورت وحی و تا قیامت در قرآن کریم و در هر شب و روز تلاوت شود و نقطه ضعف آنها بر ملا گردد؟!
پر واضح است همانگونه که عامل اصلی حادثه، که در این آیات آمده، دو تن از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله؛ یعنی حفصه و عایشه بودهاند و مخاطب در این آیه نیز، آن دو بانو میباشند و تمام مفسّران و محدّثان اهل سنت و شیعه بر این معنی اتفاق نظر دارند و آن را از مسلّمات میدانند و حتی احتمال وجود معنا و مصداق دیگر، از هیچ یک از علما مطرح نشده است.
برای وهابّیان قابل تحمّل نبود که هر سال زائران شیعی بر اساس توصیه امامان و پیشوایان خود، مشربه را زیارت کنند و حادثه انتقال ماریه به این مکان و نقطه ضعف اخلاقی و رفتاری دو تن از همسران پیامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگی رسول خدا و خاطره «إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا» را تجدید نمایند
گفتنی است این مطلب در زمان نزول آیه شریفه و در حال حیات این دو بانو، از حساسیت بیشتری برخوردار بوده و پرس و جو در باره آن، بیش از دورانهای بعد انجام میگرفته که با روی کار آمدن بنی امیه و بر اساس سیاست آنان و بعضی از حکومتهای دیگر، در طول تاریخ طرح و معرفی مصداق آیه کم رنگ شده است؛ مثلًا عبداللَّه بن عباس میگوید: من مشتاق بودم از شخص عمربن خطاب درباره این دو بانو که قرآن به آنها فرموده است: إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا سؤال کنم، تا اینکه با او راهی سفر حج شدیم.
در میان راه، او برای تطهیر، خود را به کنار کشید، من هم از قافله جدا شدم و آبی مهیا کردم. در همان حال که آب را به دست او میریختم، بهیاد سؤالی که در ذهنم بود افتادم و پرسیدم: آن دو زن، که آیه إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ ... خطاب به آنان نازل شده، کدامین همسران رسول خدا
ص: 118
بودند؟ عمر رو به من کرد و گفت: ای ابن عباس، من از تو در شگفتم، مگر نمیدانی که آن دو، عایشه و حفصه بودند؛ «قال واعجباً لک، یا ابن عباس، هما عائشة و حفصة».
(1) نکته دیگر و حساستر از إِنْ تَتُوبَا و إِنْ تَظَاهَرَا آیه شریفه: «عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ ... است که خداوند در این آیه، این دو بانو را بدینگونه مورد تهدید قرار داده است که اگر پیامبر آنها را طلاق دهد، خداوند برای پیامبرش همسران بهتری را جایگزین آنان خواهد کرد که دارای این اوصاف هفتگانه میباشند؛ مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده، غیر باکره و باکره.
و در اینجا این پرسش مطرح میشود که طبق مفهوم این آیه شریفه، این دو بانو فاقد این خصوصیات و اوصاف هفتگانه بودند. آیا واقعاً این چنین بوده؟! یا احیاناً این کلمات و واژهها دارای معنا و مفهومی عمیقتر از آنچه از ظاهر آنها میفهمیم میباشند.
7- نگهبانی مشربه
آخرین نکته درباره مشربه امّ ابراهیم این است که: هنگام انتقال ماریه به مشربه، با اینکه این نخلستان دارای در و دیوار و «حائط» بوده، ولی در عین حال رسول خدا غلام خود به نام «رباح» را به عنوان نگهبان این محل تعیین نمود و او پیوسته مراقبت و پاسداری مشربه را به عهده داشت؛ بهطوری که حتّی از ورود نزدیکترین یاران رسول خدا بدون اجازه آن حضرت ممانعت مینمود و این موضوع در نکته چهارم این بحث، در گفتار عمر آمده است که او برای ملاقات با رسول خدا سه بار به مشربه رفت ولی چون رسول خدا اجازه ملاقات نداد، این غلام از ورود او ممانعت به عمل آورد.
بنای مسجد در مشربه امّ ابراهیم
از روایات چنین برداشت میشود که تا زمان حیات امام صادق علیه السلام (148 ق.)، مشربه به همان وضع پیشین حفظ شده و تغییری در آن صورت نگرفته است. ازاینرو، در گفتار آن حضرت مشربه امّ ابراهیم عنوان شده است. لیکن پس از این دوران، که تاریخ دقیق آن برای ما روشن نیست. محلّ غرفه و جای زندگی ماریه و به تعبیر امام ششم علیه السلام مسکن و مصلّای پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به مسجد تبدیل شده که در میان مردم و نویسندگان به تدریج، با نام
1- صحیح بخاری، کتاب النکاح، ح 4895
ص: 119
«مسجد مشربه» معروف گردیده است.
نخستین کتاب موجود در مدینهشناسی، تاریخ المدینه ابن شبه (262- 173 ق.) است که یکی از مساجد موجود در مدینه را مسجد مشربه معرفی میکند.
(1) پس از وی نیز تا سالهای اخیر، اکثر مدینهشناسان در شمار مساجد مدینه، از این مسجد یاد نموده و گاهی مساحت آن را هم مشخص کردهاند. اکنون برای رعایت اختصار، به بعضی از آنها اشاره میکنیم، از جمله آنها است: ابن نجار (643 ق.)،
(2) سمهودی (م 911 ق.)،
(3) عباسی (م 1035 ق.).
(4) سمهودی مینویسد: مساحت این مسجد، از جنوب تا شمال، یازده زرع و از مشرق تا مغرب، چهارده ذرع میباشد. او نقل میکند که این مسجد هم مانند بعضی از مساجد در مناطق گرم سیری، دارای سقف نیست، بلکه به دور آن دیواری از سنگ سیاه کشیدهاند.
(5) 6* 12
؟؟؟؟ عکس صفحه 121
این وضع در دوران سلاطین عثمانی هم، که ظاهر آثار موجود در حرمین شریفین را حفظ میکردند، ادامه داشته و در مسجد مشربه تغییری بهوجود نیامده بود و لذا در میان پیروان مکتب خلفا و در عرف مردم و در کتابها و تألیفاتشان این مکان به عنوان «مسجد مشربه» معروف شده و اهمیت خود را که به عنوان «مسکن رسول خدا» داشت، از دست داده است و اگر احیاناً از میان آنان زائران و دیدار کنندگانی داشت، با نگاه «یکی از مساجد قدیمی مدینه» بوده نه به عناوین و خصوصیات دیگر و بدینسان سیاست حکام، که به فراموشی سپردن تاریخ این مکان مقدس بود و حوادثی که موجب پیدایش آن گردید، تأمین شده است؛ زیرا
1- تاریخ المدینه، ج 1، ص 69
2- اخبار مدینة الرسول، ص 116
3- وفاء الوفا، ج 3، ص 826
4- عمدة الأخبار، ص 173
5- وفاء الوفا، همان.
ص: 120
سیاست پیروان و حکام مکتب خلفا این بوده که درباره همسران پیامبر صلی الله علیه و آله نباید کوچکترین نقطه ضعف و مطلبی که موجب کسر شأن آنها است مطرح شود، بلکه تا آنجا که ممکن است، در میان جامعه اسلامی فضایل و مناقب و مراتب معنوی و علوّ شأن آنها- ولو جعلی و ساختگی هم باشد- مطرح و منعکس شود تا شخصیت آنان در انظار، هر چه بیشتر و بزرگتر جلوه کند و اشتباهات آنها تحت الشعاع این فضایل قرار گیرد.
تبدیل مشربه به گورستان
پس از روی کار آمدن وهابیان، که سیاست تخریب و انهدام آثار مذهبی و حرمها؛ بهویژه آثاری که نمادی از شیعه و اهل بیت بود را در پیش گرفتند. مسجد مشربه نیز مانند دیگر آثار، تخریب و به گورستان تبدیل گردید. پیرامون این مکان، با بلوکهای سیمانی دیوار کشی شد؛ زیرا برای وهابّیان قابل تحمّل نبود که هر سال زائران شیعی بر اساس توصیه امامان و پیشوایان خود، مشربه را زیارت کنند و حادثه انتقال ماریه به این مکان و نقطه ضعف اخلاقی و رفتاری دو تن از همسران پیامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگی رسول خدا و خاطره «إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا» را تجدید نمایند و به ساختگی بودن بعضی از فضایل درباره آنان، که در طول تاریخ نقل گردیده و منابع حدیثی اهل سنت مشحون از آنها است، پی ببرند و این پرسش برایشان پیش آید که این حوادث کجا و این فضایل کجا؟!
سید احمد یاسین (م 1380 ق.) پس از شناساندن مسجد مشربه، مینویسد:
«امروز این مکان با بلوکهای سیمانی دیوارکشی شده و داخل این محیط و اطراف محلّ مسجد به گورستانی برای این محله تبدیل گردیده است.»
(1) 5/ 4* 12
؟؟؟؟ عکس صفحه 208
1- تاریخ معالم المدینة المنورة قدیماً وحدیثاً، ص 122
ص: 121
از نویسندگان اخیر، پس از احمد یاسین، محمد الیاس عبد الغنی (1419 ق.) پس از بیان تاریخ مسجد مشربه در قرنهای گذشته، مینویسد:
«مناسب است بگوییم که در سالهای اخیر، بعضی از مردم، این محل را به صورت گورستانی برای دفن اموات خود در آوردهاند و مسؤولان حکومتی هم برای حفاظت گورستان و محل مسجد، این مکان را دیوار کشی کردهاند!»
(1) مشربه امّ ابراهیم یا مقبره مادر حضرت رضا علیه السلام
سپاس خدای را که در سالهای اخیر، بر زائران حرمین شریفین افزوده شده و مسلمانان برای حج تمتّع و انجام عمره مفرده، بیش از پیش به سرزمین وحی سفر میکنند و در این میان، این توفیق نصیب هموطنان عزیز ما گردیده است که ضمن سفر به آن دیار مقدس و انجام مناسک حج، از مشربه امّ ابراهیم به عنوان مقبره مادر حضرت رضا علیه السلام دیدار میکنند و به زیارت این مکان، در کنار دیگر مشاهد و مساجد مدینه منوره، میشتابند. آنان طبق برنامه و اعلان قبلی، به صورت دسته جمعی و در پیشاپیش آنان روحانی گروه، به عقیده خویش، به دیدار قبر مادر حضرت رضا حرکت میکنند و در پشت دیوار مشربه زیارتنامه و دعا میخوانند.
نگارنده، در مراجعات و پژوهشهای خود در مورد این مطلب، به هیچ دلیل تاریخی و روایی و هیچ قرینه و شاهدی دست نیافتم و نتوانستم دلیل انتقال پیکر مادر حضرت رضا علیه السلام به این مکان را- با وجود قبرستان بقیع، که به دستور رسول خدا احداث گردید و از نظر قداست و احترام نخستین گورستان مسلمانان است- به دست آورم؛ قبرستانی که علاوه بر چهار امام بزرگوار، همه اقوام و عشیره پیامبر اسلام در آنجا آرمیدهاند، حتی پیکر ماریه، که تمام عمر خویش را در مشربه سپری کرده بود، به بقیع منتقل گردید.
ممکن است افرادی با مشاهده وضع موجود در مشربه امّ ابراهیم، چنین تصوّر کنند که شاید این گورستان پیشینه تاریخی داشته و در زمان فوت مادر حضرت رضا علیه السلام یکی از گورستانهای اطراف مدینه بوده است و احتمالًا مادر حضرت رضا را به اینجا منتقل نمودهاند.
در صورتی که ملاحظه کردید این مکان مقدس پس از گذشت سیزده قرن و سیر مراحل مختلف در نیم قرن اخیر، به گورستان تبدیل شده است.
1- المساجد الأثریة فی المدینة المنوره، ص 220
ص: 122
ماریه امّ ابراهیم یا نجیّه امّ ابراهیم؟!
آنچه در پیدایش و اشاعه مقبره مادر حضرت رضا علیه السلام به جای مشربه امّ ابراهیم متصوّر است، این است که ظاهراً بعضی از افراد کم اطلاع و نا آگاه پنداشتهاند از آنجا که یکی از کنیههای حضرت موسیبن جعفر علیهما السلام به مناسبت نام یکی از فرزندانش ابو ابراهیم است، پس کنیه همسر آن حضرت هم امّ ابراهیم خواهد بود؛ یعنی مادر ابراهیم و چون ابراهیم با حضرت رضا برادر بودند، پس امّ ابراهیم مادر حضرت هم میباشد.
در حالی که اولًا: مطالب تاریخی و حدیثیِ گذشته، خیالی بودن این پدیده نوظهور را به اثبات میرساند و ثانیاً: فرزندان حضرت موسیبن جعفر علیهما السلام که تعداد آنها را بیش از سی تن نوشتهاند، اکثراً از کنیزان و امّ ولدهای متعدد زاده شدهاند.
در میان آنها نام مادر حضرت رضا علیه السلام نجمه خاتون، کنیهاش امّ البنین و لقب وی تُکتَم و اروی و سمانه بوده ولی مادر جناب ابراهیم کنیزی بوده از آفریقا به نام «نَجیّه» که در تاریخ برای او کنیه و لقبی ذکر نشده است. بنابراین، اگر به فرض محال، مشربه مقبره امّ ابراهیم باشد، این بانو مادر ناتنی حضرت رضا است، نه مادر او!
چه فرقی میان این امّ ابراهیم و آن امّ ابراهیم
ممکن است برخی بر مقبره بودن مشربه اصرار ورزند و بدون توجه به حقایق موجود، که نقل کردیم، بگویند: چه فرق است میان آن «امّ ابراهیم» یا این «امّ ابراهیم» آن «مشربه» یا این «مقبره»؟! در پاسخ آنها باید گفت: تبدیل کردن مشربه به مقبره، دارای سه مسؤولیت و اشکال مهمّ شرعی است؛ زیرا اولًا: این بینش و این تحریف موجب میشود که موضوعی خیالی جایگزین یک حقیقت مسلّم قرآنی و حدیثی و تاریخی شود و این عمل دانسته یا ندانسته اغراء به جهل و یک جعل و کذب تاریخی است که در اختیار عدهای قرار میگیرد و مسلماً در آینده، توسعه و گسترش یافته و مانند بعضی از موضوعات بی پایه و بدون تحقیق، به پارهای از نوشتهجات به عنوان «میگویند» وارد گردیده و سند سازی خواهد شد.
ثانیاً: این تحریف موجب میشود که توصیه و تأکید امام صادق علیه السلام بر حضور در مشربه، به بوته فراموشی سپرده شود که فرمود: «ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَصَلِّ فِیهَا وَ هِیَ مَسْکَنُ
ص: 123
رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مُصَلَّاهُ».
همانگونه که امروز در برنامهها و اعلانهای زیارت اماکن مقدس، به جای اجرای دستور امام ششم و دعوت زائران به حضور در مسکن و مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله و تبیین و توضیح تاریخ این مکان، به زیارت قبر مادر حضرت رضا علیه السلام فراخوانده میشود و از تأکید و توصیه امامششم علیه السلام هیچ حرف و سخنی به میان نمیآید.
ثالثاً: و مهمتر اینکه این تحریف نوعی هماهنگی با بنیامیه و مخالفان اهل بیت و تأمین خواسته و سیاست آنها است؛ زیرا اگر آنها خواستهاند با حذف فیزیکی مشربه، بخشی مهم و حسّاس از تاریخ زندگی رسول خدا و همچنین نقش و دخالت بعضی از همسران پیامبر اسلام در تحوّلات زندگی داخلی آن بزرگوار را محو نمایند و دیگر با دیدن مشربه، آیه إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ ... که بعضی از همسران آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و آنها را از گناه ایذای رسول اللَّه دعوت به توبه نموده است، تداعی نکند و آیه شریفه وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ ... به بوته فراموشی سپرده شود. تحریف مورد بحث از راه فرهنگی و با مطرح کردن موضوعی بی اساس و خیالی هدف این مخالفین را تأمین نموده است ولذا امروز در دیدار مشربه، از این مطالب هیچ حرف و سخن به میان نمیآید، گویا نه آیهای در این باره نازل شده و نه روایتی نقل گردیده و نه تاریخی از این حوادث خبر داده است؟! آری تأمین هدف مخالفان اهل بیت، بهوسیله پیروان اهل بیت!
به یقین هیچ شیعی مؤمن و آگاه، حاضر به پذیرش چنین تحریف و تبعات آن نخواهد بود. بر این اساس، بر متولّیان امر و روحانیون محترم حج و زیارت لازم است زائران عزیز را در این مورد توجیه و آنها را در جریان امر قرار دهند و در عمل از اشاعه این فکر پیشگیری به عمل آورند. «و اللَّه ولیّ التّوفیق».