واژه عقبه و موقعیت جغرافیایی آن‌

نوع مقاله : اماکن و آثار

نویسنده

موضوعات


عَقَبه؛ در زبان عربی (که اسم مُفرد آن عَقَب، جمع آن عقاب و عَقَبات است)، به‌معنای: «گردنه» است و راه تنگِ میان دو کوه را گویند که عبور از آن دشوار باشد.
مکان عقبه در دامنه جنوبی القویس، مجاور منطقه منا است.
فاسی (1) از امام شافعی سندی را شاهد آورده که: عقبه، «لَیست مِن مِنی» ولی حدّ منا: «ما بین قرین وادی مُحَسِّر إلی العقبة الّتی عندها الجمرة ... و هِیَ جَمَرَةِ الْعَقَبة الّتی بایع رسول اللَّه الأنصار عندها ...».
در مستندات جغرافیایی قدیم، این گردنه در قسمتی از کوهستان ثبیر قرار دارد.
ثَبِیْر را حازمی (متوفای 584 ه. ق.) در «الاماکن» اینگونه توصیف کرده است:
«مِنْ أعْظَم جِبالِ مَکَّة بَیْنَها و بَیْنَ عَرَفَة ... وَ هُناکَ أثْبرةٌ سِواهُ مِنْها ثُبَیرُ الزِّنْجِ، لِأَنَّ الزِّنجَ کانُوا یَلْعَبُون عِنْدَهُ و ثَبِیْرالأعْرَج و ثَبِیْرُ الخَضْرَاءِ و ثَبْیِرُ النّصْعِ و هُوَ جَبَلُ المُزْدلِفَةِ و ثبیر غَیْنا».
در منابع جغرافیایی منطقه مکه، کوه ثبیر در شرق شهر مکه، و جنوب شرقی کوه نور، مشخص و آن جز از کوه ثبیر که بر منطقه منا سایه افکنده، به‌نام کوه القویس.
Alqwais
مشهور است.
با توجه به این گفته حازمی و دیگر جغرافی‌دانان، «ثَبیر» مفرد «الأثْبِرة» نام


1- شفاءُ الغَرام بأخْبارِ البَلَدِ الحرام، ص 100، چاپ افست، بیروت ...

ص: 111
مهمترین ارتفاعات حول منطقه مکه است، که هریک از آن، به نامی مشخص شده است.
در این خصوص، به بررسی پرداختم، تا پی‌بردم به‌دلیل تغییر نامگذاری‌ها تا به امروز، محقّقان جوامع مسلمان، در تعیین و شناخت کوه‌های مکه دچار اشتباه شده‌اند و یا لااقل آن‌ها را در تطبیق منابع قدیمی با منابع عصر خود، به ابهام و تردید انداخته است. عمدتاً پنداشته‌اند کوه‌هایی که به‌نام «ثبیر» شهرت داشته، غیر از کوه‌های مشهور «حِرا»، «ثَور» و یا دیگر ارتفاعات مکه است. حال آن‌که کوه حِرا همان «ثبیرالأعرج» نامیده می‌شد و کوه «المسفله» همان «ثبیر الزَّنج». نیز کوه «الرَّخَم» همان «ثبیر غَیناء». کوه «المزدلفه» که بر شمال و شرق منطقه مزدلفه سایه افکنده، همان «ثبیر النصع» و قسمتی از «ثبیرالأثبیره» که مقابل کوه «نور» (حِرا) قرار دارد و مشرِف بر سمتِ شمالی منطقه منا است، به کوه «ثَقَبَه» مشهور است.
این کوه بر قسمت شرقی منا است و آنچه که بر قسمت غربیِ آن سایه افکنده، در امتداد آن واقع است. «ثبیر الخضرا» همان کوهی است که بر سمت جنوبی «الأقحوانه» مسلط و غرب آن به «الخنادم» و امتداد جنوبی آن به کوه «سُدیر» متصل می‌گردد.
نظر به این‌که ثبیر بزرگترین ارتفاعات کوهستانی منطقه مکه است، به عنوان «الأثْبِرة» (جمع ثبیر) شناخته می‌شود.
این نظر که عقبه «لَیست مِن منی»، با بسیاری از آرای محققان مناسک‌شناس مطابق نیست؛ زیرا عموم آنان استدلال کرده‌اند: جمره در گردنه جای دارد و چون جمره جزو منطقه منا است، پس عقبه جزو منطقه منا محسوب می‌شود. پس: «جمرة العقبة مِن مِنی». (1) در نتیجه: به گفته ابن جماعه در [المناسک]: «إنّ العقبة مِن منی».
چون تأمل کردم، یافتم که این اختلاف آرا، نتیجه درست مشخص نشدن مسیر و طول عقبه در مستندات تاریخی- جغرافیایی منطقه منا است.
در اصطلاح مناسک، «جمره»، جمع آن «الجِمَار»، به سه استوانه سنگی مشخص در منطقه منا اطلاق می‌شود. همان‌ها که مسلمانان در فرایض حج، می‌بایست برابر آن بایستند و سنگریزه‌هایی را به‌سوی آن پرتاب کنند. ولی در اصطلاح و زبان، اساساً «الجمار» و «الجَمَرات»، به معنای سنگریزه‌هایی است که در مناسک حج افکنند و مفرد آن، «جَمْره» است.


1- محب طبری، القری لقاصد ام القری، به نقل از فاسی، همان مأخذ.

ص: 112
بنابراین، وقتی گفته یا نوشته می‌شود:
«جمرةالعقبه»، نظر به مفهومِ صرفاً ادبیِ آن نیست. اشاره به سنگ‌ریزه‌هایی است که چون به «الجمرة الأولی»، «الجمرة القُصوی» و «الجمرة الثانیة» تجلّیگاه شیطان پرتاب می‌شود، آن سه مکان به «جمرةالصغری»، «جمرةالوسطی» و «جمرة الکبری» شهرت یافته است.
جمرةالکبری یا مهمترین مکان مقاومت ابراهیم در برابر فریب و تجلّی شیطان بر ابراهیم، چون در مسیر گردنه کوه مشرِف بر منطقه منا قرار گرفته بود، به «جمرةالعقبه» شهرت یافت. ولی در کدام قسمت از این مسیر؟
در مورد نام‌های معادل رجوع شود به:
محب‌الدین مکی (متوفی 694 ه. ق.)، القِرَی لقاصد امّ القُری. (1) هنگامی که به نقشه جغرافیایی می‌نگریم، در می‌یابیم که شعب منا زمین مسطّحی است میان کوه‌های سمت جنوبی و شمالی آن و منتهی‌الیه حدّ منا، دقیقاً در آغاز مسیر گردنه است.
در آغاز مسیر گردنه- و نه دقیقاً محل ملاقات انصار با پیامبر در آن گردنه- جمرةالعقبه، این سوی عقبه است و بالاتر از آن، در سمت شمال شرقی جمرةالعقبه، محل ملاقات پیامبر با یثربیان. هر دو محل در طول عقبه‌ای قرار دارد که به‌سوی ارتفاعات ثبیر منتهی می‌شود. یکی پایین و دیگری بالاتر. یکی در مسیر رفتن به سمت جنوبی کوه و دیگری در مسیر رفتن به سمت شمالی ارتفاعات ثبیر.
با این تصوّر جغرافیایی از منطقه، تمام مسیر عقبه در حدّ منا نیست. محلّ جمره عقبه در حدّ منا است و آن سوی عقبه که محل دیدار یثربیان بوده و بعدها به مسجد عقبه شهرت یافت، خارج از حدّ منا است.
برای این‌که نشان دهم محل جمرةالعقبه در دامنه کوه و آغاز مسیر گردنه است، به جستجو پرداختم تا از موقعیت یک قرن گذشته تصاویری تهیه کنم. به دو تصویر دسترسی پیدا کردم؛ یکی تصویری است که حدود 70 سال پیش رفعت پاشا آن را در «مرآة الحرمین» آورده است:
و دوّم تصویری است که از سرزمین باریک و دراز منا، میان دو رشته ارتفاعات شمالی و جنوبی، در اواخر قرن 19، Shouck Hurgrone مستشرق هلندی در کتاب‌های [Bilder Aus Mekka] چاپ و [Bilder- Atlas Mekka] Haag Den، 1888 م، ارائه کرد:
از این موقعیت‌ها دو نقشه تهیه


1- ص 529، چاپ 1970 م. قاهره به اهتمام مصطفی السَّقا.

ص: 113
کرده‌ایم؛ یکی را بتنونی در اوایل قرن 20، در «الرحلة الحجازیه» و دیگری را رفعت پاشا در «مرآة الحرمین» آورده‌اند. این تصاویر دقیقاً نشان می‌دهد که موقعیت جمرة العقبه، در مسیر کوهستانی شمال منطقه منا است. این دو نقشه ما را از هر وصف و شرحی بی‌نیاز می‌کند.
1/ ب: موقعیت تاریخی بنای مسجد بیعت
در متن جغرافیایی «المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة» (ص 50) امام حربی در اوایل صده سوم هجری، از بنای مسجدی در مکان بیعت یثربیان با پیامبر اسلام یاد کرده و دقیقاً مشخص کرده است که:
«مِن مَکّة إلی بئر مَیْمُونٍ، میلان و هی سیرة الطریق ... و قیل ان تصعد إلی منی عن یسار الطریق بأصل الجبل، المسجد الذی بایع فیه رسول اللَّه صلی‌اللَّه علیه [وآله] و سلّم، بیعة العقبة». چاه منسوب به مَیْمُون حضرمی، از چاه‌های مشهور مکه بوده که در عهد فاسی تاکنون به «سبیل الست» شهرت یافته است و محل آن در سمت غربی عقبه قرار داشته است.
در نقشه‌ای که رفعت پاشا در «مرآة الحرمین» از «مشاعِر الحج» ارائه کرده، معلوم می‌شود. که این «سبیل الست» در مجاورت مسجد عقبه، مکانی مشخص است.
با این همه، به جستجو پرداختم تا قبل از اوایل قرن سوم هجری، از دیرینه بنای مسجد عقبه، آگاه شوم ....
جز قول مورد اعتماد النهروانی در «الاعلام بأعلام بلد اللَّه الحرام» (1) سند تاریخی مهمّی نیافتم. وی که در حوالی 1020 کتاب خود را تألیف کرده، تصریح می‌کند: بنای مسجد در سال 144 ه. ق. به دستور ابو جعفر منصور عباسی احداث شده است.
چون به تحقیق پرداختم دیدم که در اسناد تاریخی ابوجعفر منصور عباسی به‌سال 144 ه. ق. پس از سال 136 ه. ق. که همراه ابو مسلم حج به‌جای آورد، بار دیگر عازم مکه شده و حج را به‌جای آورده و در خلال ایام سکونتش در مکه، دستور احداث بنای مسجد عقبه را داده است. نجم عمربن فهد (812/ 885 ه. ق.) (2) ذیل شرح وقایع همین سال تصریح و تأیید کرده که:
«فیها بنی المسجد الذی یقال له مسجد البیعة بقرب العقبة الّتی هی بحدّ منی من جهة مکة فی شعب علی یسار الذاهب إلی منی بینه و بین


1- ص 56، چاپ وستنفلد 1857 م.
2- اتحاف الوری بأخبار امّ القری، ج 2، ص 180 چاپ دانشگاه امّ‌القری، مکه 1983 م. به اهتمام فهیم محمدشلتوت.

ص: 114
العقبة غلوة أو أکثر و فیها حجّ بالناس أبوجعفر المقتدر ...».
همچنین طبری، (1) ابن اثیر (2) و درر الفوائد (ص 209).
در سال 241 ه. ق، متوکّل علی اللَّه جعفر خلیفه عباسی، ضمن ترمیم خرابی‌های مکه، مکان بیعت انصار با پیامبر را مورد توجه قرار داده، اقدام به بازسازی جاده و گردنه‌ای نمود که مسیر رفتن پیامبر به محل تجمع انصار بود.
نجم عمربن فهد (3) در این خصوص به استناد و اقوال ازرقی، نوشته است:
«سنة إحدی و أربعین و مائتین فیها أمر أمّ امیرالمؤمنین المتوکّل علی اللَّه ... و أصلح الطریق الّتی سلکها رسول اللَّه من منی إلی الشعب- و معه العباس‌بن عبدالمطّلب- الّذی یقال له شعب الأنصار الّذی أخذ فیه رسول‌اللَّه البیعة علی الأنصار ...».
این امر نشان می‌دهد مکانِ مذکور یکی از مناطق مهمی بود که مردم به آن سوی می‌شتافتند.
پس از منصور عباسی، المستنصر عباسی، طبق کتیبه موجود در بنا، این مسجد را در سال 629 ه. ق. مرمّت کرده است. نجم عمربن فهد (4) تأیید کرده که: «عمّر الخلیفة المستنصر العبّاسی مسجد البیعة بقرب منی علی یسار الذاهب إلیها». ولی این اقدام را ذیل شرح تاریخی 620 ه. ق. آورده است، حال آن‌که فاسی براساس کتیبه موجود در بنای مسجد، به سال 629 باور دارد و در شفاء الغرام (5) نوشته است:
«عمّره المستنصر العباسی علی ما وجدته مکتوباً فی حجر ملقی حول هذا المسجد لتخربه و فیه أن ذلک فی سنة تسع و عشرین و ستمائة».
این گفته فاسی با دیگر اسناد تاریخی مطابق است و گفته نجم عمربن فهد را بی‌اعتبار می‌سازد؛ زیرا مستنصر باللَّه در رجب سال 632 به خلافت رسید و در دهم جمادی‌الآخر سال 640 ه. ق. درگذشت (6) تا این‌که: «المرحوم إبراهیم دفتردار مصر سابقاً أمین عین عرفات رحمةاللَّه شرع فی تجدید هذا المسجد و أسّسه و بنی بعض طاقاته و جدراته و توفّی إلی رحمةاللَّه تعالی قبل أن یتمّه و ما وفق أحد بعده إلی الآن إلی إتمامه و هذا من المساجد المأثورة النّبویة و هو الذی بایع فیه النّبی صلعم سبعون فی الأنصار بحضره عمّه العبّاس‌بن


1- تاریخ الرسل و الملوک، ج 9، ص 159 عربی.
2- الکامل، ج 5، ص 189
3- اتحاف الوری بأخبار امّ‌القری، ج 2، ص 316، تصحیح فهیم محمد شلتوت، دانشگاه امّ‌القری، مکه.
4- اتحاف الوری بأخبار امّ‌القری، ج 3، ص 38
5- ج 1، ص 262
6- تاریخ الخلفاء، صص 460 و 463

ص: 115
عبدالمطّلب ...». نهروانی نظر به اهمیت معنوی چنین مکانی، تصریح کرده است که:
«و هذا مسجد شریف یستجاب فیه الدعاء فرحم اللَّه من یکون سبباً فی تجدیده و عمارته». (1) محبّ طبرانی (2) مسجد بیعه (/ مسجد العقبه) را از زمره اماکنی دانسته که:
«یستحبُّ زیارت‌ها والصلاة والدعاء فیها رجاءَ برکتها».
و در صفحه 543 تصریح کرده که مکان عقبه منسوب است به واقعه بیعت انصار با پیامبر؛ «فیه مسجد مشهور عند أهل مکّة، أنّه مسجد البَیْعة، و هو علی نَشَز من الأرض».
با توجه به این‌که فاسی در «شفاءالغرام» (3)گفته است: «مسجد البیعة، بیعة رسول‌اللَّه صلعم و الأنصار بقرب عقبة منی»، معلوم می‌گردد که در زمان او گردنه کوه مشرف بر منطقه منی، موقعیتی داشته که دیگر بنای مسجد در مسیر آن قرار نداشته است. می‌توان نتیجه گرفت که جمره عقبه در عقبه قرار دارد و مسجد نزدیک محلی که به عقبه شهرت داشته، در نتیجه خارج از حدّ منی واقع شده است.
با تنظیم و تدوین مستندات تاریخی، اسناد این نشانی‌های جغرافیاییِ قدیم را در کیف نهادم، بار دیگر از کلن آلمان به‌سوی مکه و منا رفتم تا نشانی امروزی مکانی را بیابم که یادآور حضور پیامبر، سخن پیامبر و بیعت با پیامبر است. لحظه‌هایی که با دیدارش، شنیدن کلامش، مقام محمود را یافته بودند. به صلح و صفا ایمان آورده بودند. به وحدت و وحی اقرار کرده بودند.
قلب‌هایی که محمّد را در حق و حق را در او یافته بود، با چنین حضور و اشراقی، یک یک پیش می‌آمدند و قلب روشن خود را دو دستی به محمّد می‌سپردند، تا رضای حق را از رسول حق بستانند.
2/ ب: موقعیت کنونی مسجد بیعت
در طول سال‌های 1400 تا 1417 ه. ق.
برابر با 1357 تا 1375 ش. 1979 تا 1997 م از مکه راه‌ها و جاده‌های متعددی به منطقه عرفات و مشعر و مزدلفه و منا (/ مشاعر مقدسه) احداث شده و کاملًا بافت قدیمی مسیرهای ارتباطی تغییر کرده است.
اتوبان‌ها، پل‌ها و تونل‌های رفت و آمد، راه طولانی مکه تا عرفات و منا را کوتاه در نتیجه خود را با موقعیت‌هایی روبه‌رو می‌بینیم که دیگر هیچ اثر و نشانی از نشانی‌های قدیمی وجود ندارد. با این سر درگمی و با تغییر نام محله‌ها، خیابان‌ها و


1- همان مأخذ.
2- القِری لِقاصِدِ امِّ القُرَی، ص 664 متوفای 694 ه..
3- ص 58، همان چاپ.

ص: 116
پوشیده شدن ارتفاعات کوهستانی مکه با خانه‌ها و هتل‌ها و تأسیسات تجاری و دولتی و ... نقشه‌های قدیمی را رها کردم. پس از دسترسی به چندین نقشه جدید که در این ده سال به‌طور مستقل و یا در نشریه‌ها و کتاب‌ها به چاپ رسیده، از شرق مسجدالحرام (مشهور به القشاشیه) با سه مسیر روبه‌رو شدم که عقبه به منا منتهی می‌شود؛ یکی انفاق السد که به خیابان ملک عبدالعزیز در محدوده منا منتهی می‌شود، دوم: انفاق الفیصلیه (الملاوی) که به شارع الروضه، روبه‌روی پل بزرگ پیاده‌رو مشهور به جسرالجمرات ختم می‌گردد، سوم:
مسیری که از شارع مسجدالحرام به‌طرف شمال و سپس در جهت شرق به میدان عدل و از آنجا به جاده و تونل جدید ملک فهد در قسمت شمالی منا و ارتفاعات ثقبه پایان می‌پذیرد، چهارم: جاده‌ای که از شمال مکه تا شرق آن به‌نام شارع‌الحج وجود دارد. در مسیر این خیابان، کوه نور در سمت چپ نشانی آشکار است. از میدان عدل می‌گذرد و به شارع فهد متصل می‌گردد.
من به اتفاق همسرم، مسیر چهارم را انتخاب کردیم و به سوی منا رفتیم. پس از پایین آمدن از ارتفاعات ثقبه، در جاده‌ای رسیدیم که حدّ فاصل کوه و جمرات بود.
در گذشته آن را شارع الکبش می‌گفتند؛ زیرا دقیقاً از دامنه کوهی می‌گذشت که مسجدالکبش (/ محل ذبح اسماعیل به دست ابراهیم و تبدیل آن به ذبح قوچ/ کبش) بالای آن، نام و نشانی مشهور بود.
شارع الکبش را امروز شارع ملک فهد گویند که عرفات و مزدلفه و منا را به شهر مکه متصل کرده است.
ساعت‌ها در منطقه اطراف جمره عقبه به بررسی موقعیت جغرافیایی عقبه پرداختم، ولی هیچ نشانی از مسجد البیعه نیافتم.
دانستم که در مسیر خیابان کبش یا ملک فهد نیست. از این رو، از حدّ شرقی منا، که به مُحَسِّر شهرت داشته و امروزه حدّفاصل میان شارع القصر الملکی (در جنوب و ارتفاعات کوه القویس منتهی می‌شود) به جستجو پرداختم. دقیقاً در حد منی؛ «من العقبة إلی وادی مُحسِّر» عاقبت بنای قدیمی مسجد را دقیقاً سمت شمال غربی جمره کبری در همان نقطه‌ای یافتم که مورّخان و جغرافی‌دانان از آن یادها کرده‌اند.
در فاصله میان بنای قدیمی مسجد و جاده شمالی جمرات- تأسیسات موقتی احداث شده که موجب دور ماندن بنا از دید مسلمانان گشته است.
همچون تشنه‌ای که به آب زلال تاریخ
ص: 117
رسیده، خود را یافته، لرزان و سراسیمه به‌سوی مکانی شتافتم که نخستین گام‌های جهانی کردن اسلام در آنجا برداشته شد.
1- 2/ ب: بنای مسجد بیعت
آثار به‌جای مانده از دوران عثمانی‌هاست؛ بنایی مستطیل شکل، با دیوارهایی کوتاه. شامل دو قسمت، سمتِ قِبلی آن با محراب و شبستانی کوچک و سمت شرقی آن حیاط غیر مسقفی است به‌علت بی‌توجهی‌ها، با زمینی متروکه و علفزار.
رویه دیوارهای گچی آن را با رنگ زرد پوشانده‌اند که از قدمت بنا نشانی آشکار دارد.
بر جدار خارجی دیوارِ قبلی بنا، کتیبه‌ای به‌خط کوفی دیدم که آن را با بی‌نظمی نصب و اطرافش گچ گرفته‌اند.
به‌نظر می‌رسد این کتیبه همان کتیبه‌ای باشد که نهروانی از آن در «الاعلام» یاد کرده است، مبنی بر این‌که المستنصر عباسی مسجد را در سال 629 تعمیر کرده است:
«و عمرّه أیضاً المستنصر العباسی کما فی حجر آخر بناه فی سنة 629 و تلک الأحجار ملقاه بذلک المحلّ الخراب تُحْشی علیها أیضاع فیندثر أثر هذا المسجد ...»
متن کتیبه کوفی را در صفحه 119 ملاحظه کنید.
موقعیت بنای مسجد، دقیقاً در مسیر صعود به کوه مشرف بر منا است. زمین‌های حریم آن را مسطح کرده بودند، چرا. آگاه شدم، به‌هرحال مکانی است که در مجموعه سرزمین منا متروک مانده است.
پی‌نوشت‌ها
ص: 119
تصویری از کتیبه سنگی نصب شده در دیوار قبلی.
ص: 120
تصویری از سمت شرقی در دامنه کوه
تصویری از سمت غربی (قبلی)
ص: 121
تصویری از محراب
تصویری از ستونهای شبستان
ص: 122
تصویری از حیاط متروکه مسجد