ص: 7
«از حضرت امام صادق (ع) پرسیدند: آیا پیش از بعثت پیامبر اسلام (ص) نیز حج بیت الله به جا آورده میشد؟ فرمود: آری و مؤیّد آن در قرآن کریم، گفته شعیب (ع) است که [در بیان شرطِ] ازدواج موسی (ع) با یکی از دختران خود، به او گفت: عَلَی أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ
(1) و نگفت: ثمانی سنین (هشت سال)؛ و آدم و نوح حج گزاردند و سلیمان بن داود به همراهی جن و انس و پرندگان و باد، حج به جاآورد؛ و موسی (ع) سوار بر شتری سرخمو، در حالی که لبیک میگفت، حج گزارد. همچنین خداوند متعال میفرماید: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِّلْعَالَمِینَ
(2) ووَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ
(3) و أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ؛
(4) و خداوند حجر [الأسود] را برای آدم (ع) فرو فرستاد، در حالی که خانه (کعبه) برپا بود.»
(5) از امام باقر (ع) نیز روایت شده که فرمود:
«خداوند متعال چهار ستون به زیر عرش قرار داد و آن را «ضراح» نامید. آنگاه فرشتگانی را بر انگیخت و به آنان فرمان داد که همانند آن را در زمین بنا کنند و برای آن اندازهای معین کرد. هنگام طوفان [نوح] آن بنا فرا برده شد و پیامبران (علیهم السلام) به قصد گزاردن حج، به سوی آن میرفتند و نمیدانستند جای آن کجاست، تا آن گاه که خداوند آن جایگاه را نشان ابراهیم (ع) داد و محل آن را به وی آموخت ...»
(6) همچنین در خطبه «قاصعه»، منقول از امیر مؤمنان (ع) آمده است:
«هر اندازه بلا و آزمون بزرگتر باشد، اجر و پاداش آن فزونتر است. مگر نمیبینید که خداوند سبحان، نخستین و واپسین انسانهای این جهان را از آدم (ع) تا کنون، با سنگهایی آزموده استکه سود و زیانی نمیرسانند و نمیبینند و نمیشنوند و آن (سنگها) را بیت الحرام خویش قرار داد و آن خانه را محل قیام و برپا شدن آدمیان گردانید ...»
(7) همچنین در روایتی از امام صادق (ع) آمده است:
«... این [کعبه] خانهای است که خداوند، بندگان خود را با آن به پرستش خویش فراخواند تا فرمانبری آنان را در روی آوردن به سوی آن بیازماید و ایشان را به
1- در ازای این که هشت «حجه» برابر با هشت سال اجیر من باشی. قصص: 27
2- «در حقیقت نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم نهاده شده، همان است که در مکه است و مبارک و برای جهانیان [مایه] هدایت است.» آل عمران: 96
3- «و آن گاه که ابراهیم و اسماعیل، پایههای کعبه را بالا میبردند ...» بقره: 127
4- «خانه مرا برای طوافکنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.» بقره: 125«خانه مرا برای طوافکنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.» بقره: 125
5- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 79 و به نقل از آن، در بحار، ج 69، ص 64
6- «إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ تَحْتَ الْعَرْشِ أَرْبَعَةَ أَسَاطِینَ وَ سَمَّاهُ الضُّرَاحَ وَ هُوَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ وَ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ طُوفُوا بِهِ ثُمَّ بَعَثَ مَلَائِکَةً فَقَالَ لَهُمُ ابْنُوا فِی الأَرْضِ بَیْتاً بِمِثَالِهِ وَ قَدْرِهِ وَ أَمَرَ مَنْ فِی الأَرْضِ أَنْ یَطُوفُوا بِه».
بحار الانوار، ج 96، ص 65، به نقل از دست نوشته شهید ثانی، منقول از راوندی.
7- «وَکُلَّمَا کَانَتِ الْبلْوَی وَالإِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَالْجَزَاءُ أَجْزَلَ. ألَا تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، إِلَی الآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ، بَأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَلَا تَنْفَعُ، وَلَا تُبْصِرُ وَلَا تَسْمَعُ، فَعَجَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاماً». نهج البلاغه، خطبه 192
ص: 8
بزرگداشت و زیارت آن ترغیب کرد و آن را جایگاه پیامبران (علیهم السلام) و قبلهگاه نمازگزاران قرار داد ...»
(1) از سوی دیگر، برخی از روایات بر این نکته تأکید دارند که اماکن [پیرامون] کعبه و مکه، بر اساس رویدادهایی نامگذاری شدهاند که برای برخی از پیامبران (علیهم السلام) رخ داده است؛ چنانکه برقی به نقل از حضرت امام صادق (ع) آورده است:
«خداوند، آدم و نوح را برگزید و حوّا بر کوه مروه فرود آمد و آن را مروه نامیدند؛ زیرا زن بر آن فرود آمده بود و نامی برگرفته از نام زن (مرأه) برای این کوه تثبیت شد ...»
(2)همچنین برقی در روایت دیگری آورده است:
«از حضرت امام صادق (ع) پرسیدند: چرا عرفات را به این اسم خواندند؟ فرمود: جبرئیل (ع) در روز عرفه، ابراهیم (ع) را به عرفات برد و هنگام زوال خورشید به او گفت: ای ابراهیم، به گناه خویش اعتراف کن و مناسک خود را فرا گیر. سپس مناسک را به او آموخت و آن محل به سبب گفته جبرئیل [که فرمود: اعترف و اعرف]، عرفات نامیده شد.»
(3)امیر مؤمنان (ع) نیز مواقف و مراحل حج را همان مواقف انبیا (علیهم السلام) برشمرده و به حجاج یادآور میشود که بر جای پای آنان قدم نهادهاند؛ آنجا که میفرماید:
«... و [خداوند] از میان بندگان خویش، شنوایانی را برگزید تا فراخوان او را پاسخ گویند و سخن او را تصدیق نمایند. در توقفگاه پیامبران او باز ایستند وخود را به شکل فرشتگان خدای در آورند که به گرد عرش او در طواف هستند ...»
(4) دعاهایی که حاجی بر زبان میآورد نیز یاد پیامبران (علیهم السلام) و اهداف آنان را در خاطر او زنده میگرداند و با تأکید ویژه به درود فرستادن بر ابراهیم (ع)، او را به سلام گفتن بر تمامی انبیا (علیهم السلام) فرمان میدهد.
در روایات بسیاری از حج گزاردن پیامبران سخن به میان آمده است. همچنین در برخی احادیث، به ارتباط میان خانه کعبه و حضرت آدم (ع) اشاره شده است. از آن جمله میتوان به روایت ذیل اشاره کرد:
1- امالی صدوق، ج 4، ص 494؛ بحار الانوار، ج 96، ص 29
2- المحاسن، ص 336، حدیث، 110
3- همان، حدیث، 109
4- «... وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ». نهج البلاغه، خطبه 1
ص: 9
شیخ صدوق در روایتی از حضرت امام صادق (ع) آورده است:
«آدم (ع) خانه (کعبه) را بنا کرد و آن را پایهگذاری نمود و نخستین کسی بود که آن را [با پوششی از موی بافته شده] پوشانید و در آن حج به جا آورد. پس از آدم (ع)، قوم تبّع آن را پوشانیدند ...»
(1) همچنین در احادیث بسیاری، به حج گزاردن موسی (ع) اشاره شده است؛ از جمله:
- ابن عباس گوید: روزی پیامبر خدا (ص) از وادی «ازرق» میگذشت که [از همراهان] پرسید: اینجا چه نام دارد؟ عرض کردند: وادی ازرق است. حضرت فرمود:
«گویی موسی (ع) را مینگرم که از سوی گردنه فرود میآید و لبیک گویان به سوی خدا میشتابد». سپس به تنگه «هرشی» رسیدند و پرسیدند: این تنگه را چه نام است؟ گفتند: تنگه هرشی. فرمود: گویی یونس بن متّی (ع) را میبینم، بر ناقهای سرخ رنگ و درشتموی، در حالی که بالاپوشی پشمین در بر دارد و افسار شترش از لیف خرماست و لبیک میگوید.»
(2)- ابن عباس در حدیث دیگری آورده است که آن حضرت فرمود: «گویی موسی را مینگرم که لبیک گویان از وادی فرود میآید.»
(3) اما بیشترین تأکید را در مورد پیوند میان مناسک حج با سرسلسله یکتاپرستان، حضرت ابراهیم (ع) شاهد هستیم؛ چنان که قرآن کریم با تعابیر گوناگون از آن یاد کرده است و به عنوان نمونه، از آزموده شدن ابراهیم (ع) به «کلمات» الهی و در پی آن، پیوند او با خانه خدا سخن میگوید؛ آنجا که خداوند متعال میفرماید:
وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ* وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ.
(4)
1- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 152
2- سنن بیهقی، ج 5، ص 42
3- صحیح بخاری، ج 2، ص 563، حدیث، 1480
4- بقره: 124 و 125
ص: 10
«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور؟] فرمود پیمان من به بیدادگران نمیرسد* و چون خانه [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امن قرار دادیم [و فرمودیم] در مقام ابراهیم، نمازگاهی برای خود اختیار کنید و به ابراهیم واسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طوافکنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.»
و نیز میفرماید:
قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ* إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِّلْعَالَمِینَ* فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ.
(1) «بگو خدا راست گفت. پس، از آیین ابراهیم، که حقگرا بود و از مشرکان نبود، پیروی کنید* در حقیقت نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم نهاده شده، همان است که در مکه است و مبارک و برای جهانیان [مایه] هدایت است* در آن نشانههایی روشن است؛ [از جمله] مقام ابراهیم است و هر که در آن درآید، در امان است و برای خدا حج آن خانه بر عهده مردم است، [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هر که کفر ورزد، یقیناً خداوند از جهانیان بینیاز است.»
همچنین خداوند متعال در سوره حج، در چندین مورد بر رویارویی دو جبهه تأکید دارد؛ جبهه حق و جبهه باطل؛ و پس از آن که به مؤمنان اجازه میدهد که با کافران پیکار کنند. یاری خداوند بر جبهه حق را نیز مورد تأکید قرار میدهد و در ادامه، کافرانی را که ستمکارانه در خانه خدا به کفر و الحاد روی آوردهاند، نکوهش میکند و میان آن خانه و ابراهیم (ع) ارتباطی نزدیک برقرار مینماید و میفرماید:
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ* وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَی کُلِ
1- آل عمران: 97- 95
ص: 11
ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ.
(1)«و چون برای ابراهیم جای خانه را معین کردیم، [بدو گفتیم] چیزی را با من شریک مگردان و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان [و] سجده کنندگان پاکیزه دار* و در میان مردم برای [ادای] حج، بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری میآیند، به سوی تو روی آورند.»
در پایان سوره حج نیز، مؤمنان را به جهاد راستین فرا میخواند و دشواری را از آنان نفی میکند و این را از ویژگیهای آیین پدرشان ابراهیم (ع) میشمارد و به مسلمانان یادآور میشود که آنان، با توجه به جایگاهی که در تمدّن بشری دارند، گواه بر مردمان هستند و پیامبر اعظم (ص) نیز بر آنان گواه و شاهد خواهد بود و بدین ترتیب پیوندی مثالزدنی میان انبیا (علیهم السلام)- به ویژه ابراهیم (ع)- با امت اسلامی برقرار میکند؛ آنجا که میفرماید:
وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ.
(2)«و در راه خدا؛ چنانکه حقّ جهاد [در راه] اوست، جهاد کنید. اوست که شما را [برای خود] برگزید و در دین، بر شما سختی قرار نداد. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است]. او بود که پیشتر شما را مسلمان نامید و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. پس نماز را به پا دارید و زکات دهید و به پناه خدا روید. او مولای شماست؛ چه نیکو مولایی و چه نیکو یاوری!»
و از آنجا که پیامبر اعظم (ص)، آخرین و برترین پیامبران است، بهترین نماینده و نمونه آنان نیز به شمار میآید و با توجه به این که یکی از ابعاد و آموزههای حج، یادآوری شخصیت والای آن حضرت و آثار به جامانده از ایشان و دعوت بزرگ
1- حج: 26 و 27
2- حج: 78
ص: 12
جهانی و انسانی اوست، میتوان گفت که حج، بهترین عرصه برای یادآوری و احیای سنت آن حضرت است.
هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت در بیان فلسفه حج فرمودند:
« [از جمله حکمتهای حج آن است که] آثار برجا مانده از پیامبر خدا (ص) شناخته شود و اخبار زندگی آن حضرت به یاد آورده شود و فراموش نگردد ...»
(1) بدین ترتیب، با توجه به مطالب پیشگفته، حقیقتی مهم را در مییابیم و آن این که: حج، موجب احیای سنت آشکار انبیا (علیهم السلام) و تحقّق بخش اهداف آنان است و سنت ابراهیم (ع) به شمار میآید که اهداف آن حضرت را محقّق نموده است.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که اهداف انبیا (علیهم السلام) چه بوده و حج، چگونه میتواند آن را تحقّق بخشد؟
قرآن کریم پیش از هر چیز، میان هدف پیامبران و هدف کلّی آفرینش انسان- که همانا رسیدن به بالاترین درجات تکامل از طریق پیمودن درجات عبودیت و بندگی خدای متعال است- پیوند و ارتباط برقرار میکند؛ چنانکه میفرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛
(2)«و جن و انس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا بپرستند.»
1- علل الشرایع، ج 6، ص 406
2- ذاریات: 56
ص: 13
بدین ترتیب، هر اندازه مفاهیم عبودیت و بندگی در وجود آدمی عمیقتر گردد، او به سوی تکامل گام بلندتر بر میدارد و به کمال مطلق نزدیکتر میشود. دعوت انبیا، همه در فراخواندن انسانها به بندگی خدا و تأکید بر لزوم تطابق میان زندگی انسان و دستورات خداوند خلاصه میشود. تمامی پیامبران، بدون استثنا این فرموده خداوند را تکرار میکردند: أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ؛
(1) «که خدا را بپرستید، جز او شما را معبودی نیست.»
بنا بر این، دعوت به توحید، محتوای اصلی سخنان آن بزرگواران بوده است.
خداوند متعال میفرماید:
اذْ جَاءتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ.
(2)«چون فرستادگان [ما] از پیش رو و از پشتسرشان بر آنان آمدند [و گفتند:] زنهار! جز خدا را نپرستید.»
و از پیامبر خدا (ص) چنین روایت شده است:
«برترین روزها، روز عرفه است و اگر روز عرفه جمعه باشد، ثواب آن حج از هفتاد حجّی که روز عرفه آن جمعه نیست، بیشتر است. و برترین سخنی که من و پیامبران پیش از من گفتهایم؛ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ» است.»
کلمه توحید، موجب اثبات حاکمیت الهی در زندگی بشر و نفی تمامی مظاهر طاغوت و تکبر است. از این رو، در قرآن کریم این نکته مورد تأکید قرار گرفته که تمامی پیامبران (علیهم السلام)، امتهای خود را به دو امر فرا میخوانند: «پرستش خداوند» و «روی گرداندن از طاغوت»، چنان که در قرآن کریم آمده است: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ؛
(3)«و در حقیقت در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم [تا بگوید] که خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.»
بدین ترتیب زندگی تمامی پیامبران (علیهم السلام)، در راه تلاش برای تحقّق حاکمیت خداوند در میان امتها و مبارزه با بت پرستی و نفی تمامی مظاهر طاغوت سپری شده است، اما این تلاش مستمر، در زندگی مولایمان حضرت ابراهیم خلیل (ع)،
1- مؤمنون: 32
2- فصلت: 14
3- نحل: 36
ص: 14
جلوهای دیگر دارد و چه بسا پیوند تنگاتنگ مناسک حج با مراحل مختلف زندگی آن حضرت، نتیجه تلاش خستگی ناپذیر ایشان در راه هدایت اهل زمین به سوی بندگی خداوند و مبارزه با جلوههای مختلف طاغوت بوده است.
در بیست و شش سوره از قرآن کریم، 69 بار از حضرت ابراهیم (ع) یاد شده و دو ویژگی اصلی آن حضرت مورد تأکید قرار گرفته است: نخست، توحید و یکتاپرستی و دوم، مبارزه با طاغوت و طاغوتیان.
توحید حضرت ابراهیم (ع)، تمامی ابعاد زندگی ایشان را تحت تأثیر قرار داده بود؛ چنانکه قرآن کریم از زبان آن حضرت میفرماید: إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛
(1) «من از روی اخلاص، پاکدلانه روی خود را به سوی کسی گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.»
و در جای دیگر، چنین اعلام میدارد: قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛
(2)«بگو نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگم، همه برای خداوند، پروردگار جهانیان است.»
و در ادامه، او و فرزندش بانگ بر میآورند: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ* رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا؛
(3) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی. پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از خاندان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور، و مناسک و آداب دینی مان را به ما نشانده.»
و شعار پر طنین آن حضرت در زندگی چنین بود: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛
(4) «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.»
ابراهیم (ع) در مقام مبارزه با کفر و شرک، قهرمان توحید بود و در راه خدا از سرزنش و ملامت، هراسی به دل راه نداد. او در برابر نمرود، فریاد برآورد و با ستاره پرستان به منازعه برخاست و در حالی که بتها را با تبر خود خُرد میکرد، از سر
1- انعام: 79
2- انعام: 162
3- بقره: 127 و 128
4- بقره: 131
ص: 15
تمسخر به آنان چنین میگفت: فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ* مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ
(1)؛ «آیا غذا نمیخورید؟ شما را چه شده که سخن نمیگویید؟»
و هم او بود که دشمنی خود با مشرکان را آشکار کرد و از آنان بیزاری جست؛
قُلَ أَفَرَأَیْتُم مَّا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ* أَنتُمْ وَآبَاؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ* فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّی إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ* الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ* وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ* وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ* وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ.
(2)«گفت آیا در آنچه میپرستیدهاید، تامل کردهاید؟* شما و پدران پیشین شما* قطعاً همه آنها- جز پروردگار جهانیان- دشمن من هستند* آن کس که مرا آفریده و هم او راهنماییام میکند* و آن کس که به من خوراک میدهد و سیرابم میگرداند* و چون بیمار شوم، او مرا درمان میبخشد* و آن کس که مرا میمیراند و سپس زندهام میگرداند.»
و هنگامی که کفر و شرک پدر [عموی] ابراهیم (ع) بر او آشکار میشود، حتی از او نیز بیزاری میجوید و این کار خود را اعلان جنگ بر ضدّ شرک مینامد؛ آنجا که میفرماید: إِنَّا بُرَآء مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ
(3)؛ «ما از شما و از آنچه به جای خدا میپرستید، بیزاریم. به شما کفر میورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینه همیشگی پدیدار شده تا آن گاه که به خدای یگانه ایمان آورید.»
بدین ترتیب، ابراهیم (ع) الگو و اسوه تمامی مؤمنان در طول تاریخ شد؛ چراکه ایمان او به یقین مبدّل گردیده بود. او در تمام جلوههای آفرینش درنگ، تأمل و اندیشه کرد و دعوت خویش را در «توحید» خلاصه نمود. آن حضرت روشهای گوناگونی را برای فراخواندن انسانها به توحید، مورد استفاده قرار داد؛ چندان که توجه و تلاش او برای هدایت بشر به سوی پرستش خداوند، مرزهای تاریخ را درنوردید و در روزگاران پس از او نیز تجلّی یافت. او در تمامی عرصههای نظری و عملی، با تمامی بتها به نبرد برخاست و در این راه، جز از خداوند متعال، از هیچ
1- صافات: 91 و 92
2- شعرا: 81- 75
3- ممتحنه: 4
ص: 16
چیز و هیچ کس هراسی به دل راه نداد.
آن حضرت در راه رسیدن به هدف والای خویش، همه چیز خود را قربانی کرد و به مظهر تمامی صفات والای انسانی بدل شد؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید:
وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا* وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا.
(1)«و کسی که عملی از اعمال صالح را انجام دهد، در حالی که ایمان داشته باشد؛ مرد باشد یا زن، چنان کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد* دین وآیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند ونیکوکار باشد وپیرو آیین خالص وپاک ابراهیم گردد؟ وخدا ابراهیم را بهدوستیخود، برگزید.»
بدین ترتیب، مناسک و اعمال حج، با اهداف پیامبران (علیهم السلام)، که اسوه و راهنمایان نمونه بشر هستند، پیوندی نزدیک مییابد که اگر بخواهیم با گذر از این اهداف کلّی، اصول اساسی آن را مورد توجه قرار دهیم، نشانههایی را پیش روی خود خواهیم دید که ابعاد مختلف «اسلام» را تشکیل میدهند. بنابر این، معنا ومفهوم مناسک عبارت است از:
الف) تثبیت ابعاد گوناگون باورهای الهی در جان انسانها، عمق بخشیدن به مفاهیمی که در تعیین چگونگی نگرش انسان به زندگی و به کلّ جهان هستی، نقش اساسی دارند؛ بازگرداندن بشر به فطرت پاک خود و بارور کردن فطرت.
ب) شکل دادن ساختار وجودی افراد بشر، به گونهای عاطفی و هماهنگ با عقیده راستین الهی و منطبق با فطرت پاک انسانی.
ج) رساندن محتوای تعالیم سازنده الهی به تمامی افراد بشر و اقامه دلیل برای ایمان آوردن به آنها.
د) راهبری و ساماندهی تجربه اجرای قوانین آیین الهی و ساختن جامعه خداپرست، که با هماهنگی کامل به سوی کمال در حرکت است، برپایی عدالت و
1- نساء: 124 و 125
ص: 17
برابری و کشف زوایای ناپیدای اندیشه بشر.
ه-) مبارزه با تمامی جلوههای طاغوت و استکبار و نفی همه اشکال مادی و قید و بندهای موهوم و تصوّرات دروغین آن.
بیان تمامی آیات قرآن، که به این مقوله میپردازد، در این گفتار نمیگنجد، اما دو آیه ذیل را به عنوان نمونهای از تجلّی این اهداف در قرآن کریم، ذکر میکنیم: خداوند متعال میفرماید:
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ امِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.
(1)«همانها که از (فرستاده خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند. پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند. آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد. پاکیها را برای آنها حلال میشمرد و ناپاکیها را تحریم میکند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و به حمایت و یاریاش شتافتند و از نوری که با او نازل شده، پیروی نمودند، آنان رستگاراناند. بگو: «ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم؛ همان خدایی که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست. معبودی جز او نیست. زنده میکند و میمیراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش؛ آن پیامبر درس نخواندهای که به خدا و کلماتش ایمان دارد. و از او پیروی کنید تا هدایت یابید!»
با نگاهی به مناسک و اعمال حج نیز میتوان دریافت که این اعمال، با آن هدف عظیم؛ یعنی پرستش خدا و دوری از طاغوت، کاملًا همگونی دارد و به
1- اعراف: 158- 157
ص: 18
گونهای ترتیب یافته است که تمامی اجزای آن؛ اعم از حرکات، گفتارها، محرّمات، نامها، شرایط، خاطرات، مکانها و زمانها، مراسم عید؛ و فضای امنیت و قداست حاکم بر مناسک حج، همگی با آن مذکور و با اهداف انبیا (ع) تناسب کامل دارد. اکنون با نگاهی به هر یک از اعمال و مناسک حج، نقش و اهمیت آن را در این روند، مورد بررسی قرار میدهیم: نخست، اعمال و واجبات، که عبارتاند از:
الف) احرام
ماهیت احرام، که عبارت است از بیرون آوردن جامههای معمولی و پوشیدن دو تکه جامه پاک و نیت و تلبیه، معانی و مفاهیم بسیاری را در ذهن مسلمان حجگزار تداعی میکند، که برخی از آنها عبارتاند از:
- خالصگرداندن نیت برای خداوند متعال، رویگرداندن از همهتعلّقات موهوم، دور شدن از هواهای نفسانی و روی آوردن به نیکیها.
- بازگشت به فطرت و نفی عوامل ظاهری، که میان افراد بشر تمایز ایجاد میکند؛ مانند لباس.
از نکاتی که این معنا را مورد تأکید قرار میدهد، ساده بودن و (خط دار نبودن) لباس احرام و ممنوعیت استفاده از زیورآلات برای زنان است.
- به یاد آوردن روز قیامت.
ب) طواف
انجام طواف نیز مجموعهای از احساسات را بر جان آدمی الهام میکند که برخی از آنها عبارتاند از:
- بالا بردن جایگاه انسان؛ چرا که آدمی در حال طواف به دور خانه خدا، به فرشتگانی میماند که به گرد عرش الهی طواف میکنند؛ چنانکه امیر مؤمنان (ع) در
ص: 19
یکی از خطبههای خود، به این معنا اشاره دارد.
(1) و همچنان که عرش الهی محور حرکت فرشتگان است، کعبه نیز محور حرکت اهل زمین به سوی خداوند متعال است. این احساس، ذهنیت عملی دیگر را در پی دارد و به انسان مسلمان القا میکند که محور قرار گرفتن کعبه در حرکت بشریت، تنها زمانی محقّق میشود که تمامی اهل زمین، به اسلام اصیل ملحق شوند و با نفی همه طاغوتها، به پروردگار و آیین او بگروند.
در پی انجام این اعمال و بر مبنای همان احساس پیشین، در نتیجه این دیدار مقدس و تماس با آن سنگ مقدس، احساس پیوند با عالم غیب در وجود آدمی پدیدار میشود و نیاز او در هر دو بُعد؛ محسوس و معقول، به طور هماهنگ برآورده میگردد و بدین ترتیب، یکی از ارکان شخصیت انسان مسلمان شکل میگیرد؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید: یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقیمُونَ الصَّلَاة؛ «به غیب ایمان میآورند و نماز به پا میدارند.»
(2)- تأکید بر وحدت هدف و مسیر؛ زیرا طواف، نماد حرکت پیرامون محور معیّن است و این محور واحد، کعبه است؛ در حالی که محورهای کفر (که در جمرات سهگانه تجلّی مییابد)، متعدّد هستند.
- تلاش همه جانبه برای حراست از محور اساسی اسلام و در نتیجه پاسداری از هر پرچمی که به نام اسلام افراشته میشود. احادیثی که در این باره وارد شده و کعبه را «منار الاسلام» نامیده، تأکیدی بر این مفهوم است. در چنین حالتی، سستی و سرسپردگی در برابر ستمگران و تسلیم شدن در برابر ابرقدرتها معنای خود را از دست میدهد و مفاهیم انقلابی و خیزش و دگرگونی گسترده در سرزمینهای اسلامی، جایگزین آن میگردد.
ج) نماز در پشت مقام ابراهیم (ع)
این بخش از مناسک، یادآور پیوند انسان مسلمان با خاندان ابراهیم (ع) و روند
1- «فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ». و حج بیت الله الحرام را که قبله آدمیان است، بر شما واجب گرداند ... و از میان بندگان خود، شنوایانی را برگزید که دعوتش را اجابت کردند و سخنش را تصدیق نمودند، بر جایگاه پیامبرانش قدم گذاردند و به فرشتگانش که به گرد عرش او در طواف هستند، شباهت پیدا کردند. نهج البلاغه، خطبهی 1
2- بقره: 3
ص: 20
حرکت آن حضرت، در طول تاریخ است. در بُعد ارتباط با پروردگار نیز این عمل، همه معانی و تأثیرات عظیم نماز را دربردارد و علاوه بر آن، نهادها و القائات مکانی را با خود به همراه میآورد که در ادامه، به آن خواهیم پرداخت.
د) سعی میان صفا و مروه
سعی نیز از جمله اعمالی است که زیباترین الهامها را برای جان آدمی در خود نهفته دارد و چه بسا مهمترین آنها، پویایی و حرکت انسان در جهت مثبت- از نگاه اسلام- باشد که ابعاد آن عبارتاند از:
1. پویایی و حرکت بی وقفه
2. تلاش، کار، کوشش و تحمّل دشواریها؛ زیرا خداوند متعال میفرماید: لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِی کَبَدٍ
(1)؛ «به راستی آدمی را در دشواری آفریدیم.»
3. حرکت با نیّت تقرّب و نزدیکی به خداوند.
4. حرکت در چارچوب حدود الهی و در مسیر خداوند متعال.
5. پیروی از راه و روش صالحان، تقلید از مؤمنان و فداکاری در رسیدن به هدف؛ چنان که برخی از روایات، این عمل را بازتابی از عمل فداکارانه مادر اسماعیل (ع) میدانند که در جستجوی آب برای رفع تشنگی فرزند عزیزش، چنین عملی را انجام داد؛ زیرا برای اطاعت از فرمان خداوند متعال، راضی شده بود که در سرزمینی بیآب و علف اقامت گزیند.
به عبارت دیگر، انجام این عمل، به معنای پیوستن به خاندان بزرگ ابراهیم (ع) است. این عمل، با انجام «تقصیر» (کوتاه کردن مو یا ناخن) پایان مییابد، که نشان از پیوند انسان مسلمان با خانواده بزرگ توحید و تسلیم است: مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ
(2)؛ «امت پدرتان ابراهیم، او که پیش از این، شما را مسلمان نامیده بود.»
بدین ترتیب با انجام این اعمال، همه مفاهیم پایداری و مقاومت در برابر
1- بلد: 4
2- حج: 78
ص: 21
طاغوتیان زمین، مانند «کسی که با ابراهیم در مورد پروردگارش به مناقشه برخاست.»
(1) در جان انسان حج گزار متجلّی میشود و او خود را برای تحمّل همه دشواریها، حتی آتش سوزان دشمن ستمگر، آماده میبیند، تا آن هدف بزرگ که همانا تثبیت آیین الهی در زمین است، محقّق گردد. در چنین حالتی، انسان مسلمان همانند ابراهیم (ع)، به یک «امت» تبدیل میشود؛ چنان که امام خمینی (قدس سره) نیز شهید آیت الله بهشتی را یک «امت» نامید؛ زیرا گام در راه ابراهیم (ع) نهاده بود.
حضرت امام صادق (ع) در اشاره به فلسفه سعی میان صفا و مروه میفرماید:
«ما نْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْمَسْعَی لأَنَّهُ یُذِلُّ فِیهَا کُلَّ جَبَّارٍ».
(2)«هیچ محلی در نزد خداوند، محبوبتر از مسعی نیست؛ زیرا متکبران در آن خوار و زبون میشوند.»
آری، متکبّران گردنکش، به خواری میافتند، آنگاه که برهنه پا، یا شبیه پابرهنگان، در حالیکه تنها دو تکه جامه بر تن دارند، سعی میکنند و بخشی از مسیر را شتابان میروند؛ و این عمل، هیبت و شکوه دروغین آنان را درهم میشکند.
ه-) وقوف در عرفات و مزدلفه (مشعرالحرام)
معانی والایی که در هنگام وقوف بر جان انسان مسلمان الهام میشود، از شماره بیرون است؛ آنجا که تمامی نمایندگان ملل مختلف زمین، با لباس هم شکل در یک عرصه گرد هم میآیند. یک گفتار بر لب دارند و در یک جایگاه حضور مییابند؛ در حالی که هر لحظه آن حضور، با قصد قربت الهی همراه و قرین است.
برخی از مفاهیم ذهنی، عاطفی و رفتاری، که در وقوف بر جان انسان مسلمان الهام میشود، عبارتاند از:
- وحدت امت اسلامی و عظمت آیین اسلام، که تمامی آن اقوام و گروهها را در یک عرصه گرد هم آورده است. به یاد آوردن قیامت و دشواریهای آن و
1- «حَآجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رِبِّهِ»، بقره: 258
2- کافی، ج 4، ص 434، حدیث 3
ص: 22
خالص گردانیدن زندگی برای خداوند متعال، بی آنکه شائبهای از طمع، فریب، دروغ و ... در آن آمیخته باشد.
کسیکه چنین روزی را دریابد، جز خداوند، همه چیز را در وجود خود از یاد میبرد و بدین ترتیب، همه چیز را به دست میآورد و در ادامه، همه چیز، حتی خویشتن را به یاد میآورد و در شمار آنان که نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُم
(1)قرار نمیگیرند.
و) رمی جمرات
از جمله اعمال بزرگ حج، رمی جمرات است که آن، در اندیشه و ذهن انسان تأثیر بسیاری برجا میگذارد. در این عمل، مجموعهای از نمادهای شیطان «رمی» میشود که به شیوههای گوناگون شیطان و اشکال و جلوههای مختلف آن اشاره دارد. تمامی مظاهر شیطان، هفت بار رمی میشود و این عمل به دست تمامی مسلمانان به یک شکل انجام میگردد. شیطان به دست ابراهیم (ع) رمی شد و مؤمنان در طول تاریخ، از آن حضرت پیروی میکنند و از شیطان بیزاری میجویند و این یکی از جالب ترین اعمال نمادین حج است که امت اسلامی آن را به انجام میرساند.
همچنان که طواف یکی از ارکان جامعه اسلامی را جلوهگر میکند، رمی نیز جلوه دیگری از آن است که نه تنها بیزاری جستن از دشمنان خدا (طاغوت)، بلکه تلاش برای راندن آنها از زمین و از میان بردن آنها از زمین و از بین بردن کامل آنهاست.
معنای دیگرِ رمی، ایستادگی در برابر شیطان و از میان بردن مکر و حیله او و مسدود کردن راههای نفوذ و وسوسههای اوست.
حال که دریافتیم رمی، این تأثیرات را در خود دارد، این پرسش مطرح میشود که چرا گروهی به خود جرأت میدهند، حج را تنها به عنوان یک عبادت فردی و
1- حشر: 19: «خدا را از یاد بردند، پس خدا نیز خودشان را از یاد آنان برد».
ص: 23
شخصی پنداشته، آن را فاقد ابعاد اجتماعی و سیاسی میشمارند؟!
ز) قربانی
قربانی کردن نیز به نوبه خود، معانی و مفاهیم قابل توجهی؛ مانند فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا را با خود به همراه دارد؛ از یک سو، ایمان به خداوند و پایبندی به شریعت را در جان انسان تثبیت میکند. از سوی دیگر، آثار این عمل، ایجاد حسّ همدردی و رسیدگی به فقرا؛ به ویژه در روزگار تنگی و دشواری و به تعبیر قرآن کریم فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ
(1) ایجاد می کند. بدین ترتیب، با فراگیر شدن روحیه ایثار و بخشش، گرسنگی تهیدستان نیازمند برطرف میگردد و اگر این معنا در سطح جامعه اسلامی گسترش یابد، تمامی مسلمانان در ابعاد اقتصادی و دیگر ابعاد، با یکدیگر شراکت میکنند و اگر گرسنه نیازمندی در جامعه باشد، همه در برابر او احساس مسؤولیت خواهند داشت.
آیا تاکنون از خود پرسیدهایم که چه تعداد انسان گرسنه در مناطق فقیرنشین جهان؛ چون هند، پاکستان، فیلیپین و ... زندگی میکنند؟ چگونه ممکن است که با وجود این حقیقتِ دردناک و با توجه به این عمل الهام بخش، در مناسک حج، ثروتمندان مسلمان از زندگی خود احساس لذّت کنند؟
ح) حلق و تقصیر
این عمل نیز دارای معانی قابل توجهی است و نیز معارفی را در خود نهفته دارد و نشانه ورود حجگزاران به خاندان مسلمان و متّحد ابراهیم (ع) است و موجب میشود که آنان خود را در مراحل مختلف تاریخ اسلام، با کسانی که در فتح مکه و پدید آوردن آن واقعه مهم شرکت داشتند، همراه ببینند.
از حضرت امام صادق (ع) پرسیدند: چرا تراشیدن سر (حلق) برای کسی که
1- بلد: 14
ص: 24
نخستین بار حج به جا میآورد، واجب است، امّا برای کسی که پیشتر حج بهجا آورده، واجب نیست؟ حضرت فرمود:
«... زیرا با انجام این عمل، حاجی به جمع ایمنی یافتگان وارد میشود، مگر نشنیدهای که خداوند- عزّوجلّ- میفرماید: لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ ...
(1). (2)بنابر این، کسیکه برای نخستین بار حج میگزارد، سر خود را میتراشد تا ورود خود به جمع آنان را اعلام کند و اگر بار دیگر حج به جا آورد، تقصیر میکند تا پیوند خود را مورد تأکید قرار دهد. علاوه بر این، مفاهیم دیگری چون پاکیزه شدن و تطهیر را نیز در این عمل بزرگ عبادی مشاهده میکنیم.بدین ترتیب، دریافتیم که اعمال و مناسک حج، به گونهای ترتیب یافتهاند که با روند رسیدن به آن هدفِ انسانیِ مهم، هماهنگی داشته باشند.پینوشتها:
1- فتح: 27
2- من لایحفره الفقیه، ج 2، ص 154، حدیث 668