حج، در لغت به معنای قصد است و در شرع، عبارت است از انجام مراسم و مناسک خاص، در مکان ویژه و زمان مخصوص و انجام دادن آن بر هر مسلمان، طبق صریح آیات قرآن و سنت واجب است. شیخ طوسی به اسنادی، ذیل آیه وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ نقل کرده و امام صادق (ع) هم فرموده است: «هُما مفروضان». (2)
1- برخی از مطالب این مقاله در سمینار اسلام و مستضعفان در شهر قم به وسیله نویسنده بحث شد.
2- محمدبن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق و تصحیح از: شیخ عبدالرحیم ربانی، مکتبةالاسلامیه 1401 ه-. ق. ج 8، ص 3 ذیل باب وجوب الحج، حدیث 1
1- آلعمران: 97
2- الشیخ محمدحسن النجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت 1981 م. الطبعة السابعه، ج 17، ص 214
3- مأخذ سابق، ج 17، ص 214
4- وسائل الشیعه، باب 41، ذیل حدیث 3، ج 8، ص 77
5- جواهرالکلام، ج 17، ص 214
6- وسائلالشیعه، ج 8، ص 84
7- ق: 37
8- حج: 27
9- ابومحمد الحسنبن علیبن الحسینبن شُعبة الحرّانی، تُحَف العقول عن آلالرسول، چاپ بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعةالخامسة 1394 ه-. 1974 م ص 30
1- انعام: 79
2- توبه: 72
3- النساء: 125
1- شرح گلشن راز، ص 240
2- دیوان ناصرخسرو، تصحیح حاج سید نصرالله تقوی، ص 260، سطر 8
3- نقل از: محمدهادی فخرالمحققین، نکتههایی از قرآن مجید، شیراز، چاپ مصطفوی، بدون تاریخ جاپ، ص
4- یعنی: گلوی هواهای نفسانی و آز را، در هنگام سربریدن قربانی، ببر.
5- نهجالبلاغه، چاپ صبحی الصالح، الطبعةالاولی 1980، دار الکتب اللبنانی، بیروت، ص 422
6- نهجالبلاغه، چاپ صبحی الصالح، الطبعةالاولی 1980، دار الکتب اللبنانی، بیروت، ص 422
7- مائده: 98
8- حج: 25
9- بقره: 125
1- سید قطب، فی ظلال القرآن، الطبعة الخامسة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان در 9 مجلّد 1386 ه-. 1967 م، ج 1، صص 154 و 155
2- مأخذ سابق همان جلد و همان صفحه.
3- بقره: 126
4- مأخذ پیشین، ج 1، ص 155
5- بقره: 126
6- البته، به علت لطف عمیم خدا، این برکات، به غیرمؤمنان هم، که مشمول دعای ابراهیم نبودند، شامل شده و میشود، منتهی باید دانست که غیرمؤمن و کافر، از بهره اندک که همان بهره حیوانی میباشد، استفاده خواهد برد و بهرهاش ثمرات محدود و منقطعی خواهد بود و سرانجام گرفتار عذاب خواهد شد، زیرا دنباله آیه مورد بحث بقره: 126 قرآن گفته است: وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا.
7- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: تاج القراء محمودبن حمزةبن نصر الکرمانی از علمای قرن پنجم هجری، اسرار التکرار فی القرآن، تحقیق از: عبدالقادر احمد عطا، الطبعةالاولی 1394 ه-. 1974 م قاهره، چاپ دارالاعتصام ص 22 و نیز رجوع شود به: محمدبن ابیبکربن عبدالقادر الرازی، متوفی به سال 666 ه-. تفسیر أسئلة القرآن المجید و أجوبتها، تحقیق و مقدمه از: محمدعلی انصاری قمی، چاپ قم، چاپخانه مهر، افست ص 8
1- بقره: 196
2- ابوبکر محمدبن عبدالله معروف به: ابنالعربی، احکام القرآن، تحقیق از: علی محمد البجاوی. چاپ بیروت در چهار مجلّد، ص 118
3- ابوالبقاء عبداللهبن الحسینبن عبدالله العکبری، متوفا به سال 616 ه-. املاءُ مامَّن به الرحمن من وجوه الاعراب والقراءات فی جمیع القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیة الطبعة الاولی 1399 ه-. 1979 م دو جلد در یک مجلّد، ص 85
4- بقره: 197
1- برای آگاهی بیشتر درباره آیه مورد بحث به مآخذ زیر مراجعه شود:
الف- جمالالدین مقداد بن عبدالله السیوری، متوفی به سال 826 ه-. کنز العرفان فی فقه القرآن تحقیق از: شیخ محمدباقر شریفزاده، طهران، مکتبةالمرتضویة، 1342 ش- 1384 ه-. ق دو جلد در یک مجلّد ج 1، ص 302
ب- جواد الکاظمی، مسالک الافهام إلی آیاتِ الاحکام، تصحیح از محمدتقی کشفی، طهران، مکتبةالمرتضویه، ج 2، صص 197 و 198
ج- الشیخ مسعود سلطانی، أقصی البیان فی آیات الأحکام، بدو تاریخ چاپ، ج 1، صص 372 و 377
د- ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری، تفسیر الکشاف عَنْ حقائق التنزیل وعیون التأویل فی وجوه التأویل معروف به: تفسیر کشاف، افست تهران، انتشارات، آفتاب در چهار مجلّد ج 1، ص 347
ه-- علاءالدین علیبن محمدبن ابراهیم بغدادی معروف به: الخازن، تفسیر الخازن، مُسمّی به: لُباب التأویل فی معانی التنزیل، سال تألیف 735 ه- چاپ مصر، مطبعة مصطفی محمد 7 بخش، در چهار جلد ج 1، ص 154
2- فیض کاشانی از علمای قرن یازدهم هجری، الصافی فی تفسیر القرآن، از انتشارات کتابفروشی اسلامیه در 3 مجلد، ج 1، ص 176
3- معینالدین محمدبن محمود نیشابوری، تفسیر بصائر یمینی، تصحیح دکتر علی رواقی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1359، ص 247
1- فی ظلال القرآن، ج 1، ص 283
2- احکام القرآن، ج 1، ص 135
3- احکام القرآن، ج 1، ص 135
4- ابوبکر عتیق سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ظاهراً در قرن ششم هجری نوشته شده، چاپ عکسی از روی نسخهای کهن، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران 1353، ج 1، صص 111 و 112
1- اقصی البیان، ج 1، ص 378
2- قرآن مجید پس از این که در آیه: وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَعَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ سوره حج: 27 به ابراهیم دستور میدهد که با صدای بلند به مردم ندا در ده تا مناسک حج بهجا آورند و قصد خانه کنند. در آیه بعدی، خدای بزرگ منافع حج را بر میشمارد و میگوید: لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَأَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ حج: 38. در این آیه کلمه «منافع» نکره است و به صورت جمع بیان شده و به طور مطلق ذکر شده و افاده عموم میکند و میتواند هم منافع دنیوی را شامل شود که حوائج گوناگون و نیازمندیهای همگانی را در بر گیرد و هم میتواند منظور از «منافع» منافع اخروی باشد.
کلمه «منافع» نکره آمده تا بر کثرت دلالت کند؛ یعنی هم منافع دنیوی را شامل شود و هم اجر اخروی را؛ مانند عفو و مغفرت؛ زیرا عبادتها معنویت ایجاد میکند و انسان میسازد و اثرش در گفتارها و کردارها نمونه میگردد و انسانها به سیر فلاح و رستگاری میروند.
از طرفی در این کنگره بزرگ، اقوام مختلف گرد هم میآیند، اقوامی که معبود همهشان یکی است، افکار همه یکسان است، قبله همه کعبه است، وحدت فکری دارند، وحدت کلمه دارند. در نتیجه اتحاد، میتوانند در حل مشکلات اقتصادی یکدیگر، یاور هم باشند، مشکلات همدیگر را حل کنند و در نتیجه بهرههای مادی نصیب ملتهای مسلمان بشود.
این است که قرآن بهطور کلی و مطلق گفته است: لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. تا هر گروهی به حسب استعداد و نیاز و دریافت خود، بهره گیرند. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: فی ظلال القرآن، ج 5، ص 595
3- لسان التنزیل / زبان قرآن تألیف قرن چهارم یا پنجم هجری، به اهتمام دکتر مهدی محقق، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم 1355 ه-. ش، ص 210
4- تفسیر سورآبادی، ج 1، ص 112
5- أحکام القرآن، ج 1، ص 137
6- ابوسعید عبدالله بن عمربن محمد شیرازی بیضاوی، متوفی به سال 791 ه-، «تفسیر انوار التنزیل واسرار التأویل» معروف به: تفسیر بیضاوی، چاپ مصر، مطبعه مصطفی محمد، ج 1، ص 226
1- ابوالسعود محمدبن محمد العمادی، متوفا به سال 951 ه-. تفسیر ابیالسعود، المسمّی «إرشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم» تحقیق از: محمد محمد عبداللطیف، الطبعة الاولی، 1347 ه-- 1928 م، المطبعة المصریّة بالازهر الشریف بمصر، ج 1، ص 159
2- کنز العرفان، ج 1، ص 303
3- عرفات جمع عرفه است و سرزمین مخصوص نزدیک مکه را عرفات گویند و روز نهم ذیحجه را نیز روز عرفه گویند. در وجه تسمیه آن، نویسنده تفسیر خازن، در جلد یکم، ص 155 از قول عطاء، نقل کرده که جبرئیل مناسک را به ابراهیم نشان میداد و از او میپرسید: «عَرِفتَ»؟ او هم میگفت: «عَرِفتُ» و لذا آن مکان را، «عرفات» گفتند و عرفات محل آگاهی است، همانطور که «مشعر» جایگاه شعور است و شعور است که یکی را پلید و دیگری را پاک، یکی را آزادیخواه و دیگری را ستمگر میکند. مشعر بر وزن مَفعل از ماده «شعاره» به معنای علامت است؛ زیرا آنجا نشانهای است برای عبادت، آنجا سرزمین شعور و خودآگاهی است، اول باید شعور باشد تا آدمی به شناخت برسد «سُمّی المشعر الحرام لانّه معلم للعباده» ر. ک. به: لسان العرب، ذیل ماده شعر
به مشعر، مزدلفه هم گویند از ماده «ازدَلَفَ» ای: دَنا. لأنّ الناس یدنو بعضهم إلی بعضٍ.
4- اذرعات: ملحق به جمع مؤنثِ سالم است. اسم محلی است در شام. اذرعات جمع اذرعه است. اذرعه جمع ذراع میباشد. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: شرح ابنعقیل برالفیه ابنمالک، چاپ مصر، تحقیق محمد محیالدین عبدالحمید 1387 ه-- 1958 م، ج 1، ص 67 و جلد یکم ص 51. اوضح المسالک إلی الفیة ابنمالک، تألیف ابومحمد عبدالله جمال الدین بن یوسف احمد بن عبدالله بن هشام، متوفا به سال 761 ه-، تحقیق از محمد محیالدین عبدالحمید، بیروت، الطبعة الخامسه 1966 م، ج 1، ص 51
5- قِنِسرین: شهری بوده در سوریه میان حلب و حمص، نزدیک عواصم.
6- به نقل از پاورقی کنزالعرفان، ج 1، ص 303
7- بقره: 199
8- فاضل مقداد در جلد یکم ص 303 کنزالعرفان نوشته است: «... ولا خلاف فی وجوبه».
1- فی ظلال القرآن، ج 1، ص 288
2- زجاج، معانی القرآن و إعرابه، شرح و تحقیق از: دکتر عدالجلیل عبده شَلَبی، از منشورات مکتبة العصریه، بیروت- صیدا در 2 جلد، ج 1، ص 264
3- تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 227
4- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: مسالک الأقهام ج 2، ص 209
5- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: تفسیر الخازن، ج 1، ص 157
6- بقره: 200
1- بقره: 201
2- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: فی ظلال القرآن، ج 1، صص 289 و 290
3- ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تفسیر غریب القرآن، تحقیق از: السید احمد صَقر، دار احیاء المکتب العربیه، مصر، 1378 ه-- 1958 م، ص 79
4- معانی القرآن وإعرابه، ج 1، ص 264
5- کلمه «أشدّ» بر وزن افعل است و غیرمنصرف میباشد.
1- مکیبن ابیطالب القبسی. مُشکل إعراب القرآن، تحقیق از: یاسین محمد السواس، دمشق 1394، ه-. ق 1974 م، ج 1، ص 140
2- احکام القرآن، ابن عربی، ج 1، ص 140
3- کنزالعرفان، ج 1، صص 307 تا 310
4- امینالدین بوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، تفسیر جوامع الجامع، مقدمه و تصحیح از: دکتر ابوالقاسم گُرجی، از انتشارات دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران، اسفند 1347 جزء اول وجلد دوم از انتشارات دانشگاه تهران، اسفندماه 1359 ه-. ش، ج 1، ص 112
5- مسالک الافهام، ج 2، ص 215
6- اقصی البیان، ج 1، صص 383 و 384
1- بخش پایانی آیه 200، سوره بقره چنین است: وَما لَهُ فِی الآْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ. و خلاق یعنی حظ و نصیب و به قول زجاج «الخلاق: النصیب الوافر من الخیر». ر. ک: معانی القرآن واعرابه، ج 1، ص 265
2- بقره: 200
3- بقره: 200
4- آیه این است: وَاذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقی وَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.
5- ایام تشریق: عبارت است از روزهای 11، 12 و 13 ماه ذیحجه و چه اسم با مسمایی است؛ زیرا این ایام روشنیبخش جان و روح انسانهاست و چه بسا انسانهایی که در پرتو این مراسم عالی و یاد خدا بودن، روح و روانشان روشن گردد.
6- آلعمران: 97
7- احکام القرآن، ج 1، ص 285
8- اقصی البیان، ج 1، ص 345
1- کنزالعرفان، ج 1، ص 267
2- تفسیر الخازن، ج 1، ص 325
1- ابوالبرکات ابن الأنباری، متوفای سال 577 ه-.- البیان فی غریب إعراب القرآن، تحقیق از دکتر طه عبدالحمید طه در 2 جلد، مصر، الهیئة المصریة العامة للتألیف والنشر، 1389 ه-- 1969 م، ج 1، صص 213 و 214
2- یعنی مبادا به خاطر دشمنی با گروهی که شما را در سال حدیبیه از آمدن به مسجدالحرام مانع شدند، وادار به تجاوز و تعدّی شوید.
ولا یجرمنّکم: أی لایحملنّکم: وادار نکند شما را. فعل «یَجرمَنّ»، مؤکد به نون تأکید است و ریشه آن «جَرَم» و در آیه، دو مفعول دارد؛ مفعول اول «کُم» و مفعول دوم «ان تعتدوا».
3- یعنی: در راه نیکی و تقوی، تعاون داشته باشید و در راه گناه و تعدّی همکاری نکنید و از خدا بپرهیزید که مجازات او شدید است.
4- حج: 25
1- فی ظلال القرآن، ج 5، ص 591
2- مأخذ سابق، ج 5، صص 591 و 592
3- شیخ الطائفه طوسی، تفسیر التبیان، تصحیح و تحقیق از: احمد حبیب قصیر العاملی، مکتبة الأمین نجف اشرف، افست بیروت، در 10 جلد، ج 7، صص 271 و 272
4- البیان ...، ج 2، ص 173
5- کشاف، ج 3، ص 10
6- همان مأخذ و همان صفحه.
7- حج: 32