* وَ الْبُدْنَ جَعَلناها لَکُم مِنْ شَعائِرِ اللهِ لَکُم فیها خَیرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَیها صَوآفَّ فَإذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنها وَ أطْعِمُوا القانِعَ وَ المُعْتَرَّ کَذلِکَ سَخَّرناها لَکُمْ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ». «لَنْ یَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقوی مِنْکُم کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللهَ عَلی ما هَدیکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحسِنینَ
«شترهای چاق و فربه را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم؛ در آنها برای شما خیر و برکت است؛ نام خدا را در حالی که به صف ایستادهاند، بر آنها ببرید و هنگامی که پهلوهایشان آرام گرفت، از گوشت آنها بخورید و به مستمندان و فقیران نیز بخورانید؛ این گونه ما آنها را برای شما رام گردانیدیم، تا خدا را شکرگزار باشید.
* جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ وَ الشَّهرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ ...
«خداوند کعبه- بیت الحرام- را وسیلهای برای استقلال و استواری مردم قرار داد؛ همچنین ماه حرام و قربانیهای بینشان و نشاندار را؛ این احکام به دلیل آن است که بدانید، خداوند، آنچه در آسمانها و در زمین است میداند؛ و خدا به هر چیزی داناست.»
* یا ایُّهَا الّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیدَ وَ انْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ أوْ کَفّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ أوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ ...
«ای ایمان آورندگان، در حال احرام شکار نکنید؛ هر کس از شما عمداً آن را بکشد، باید کفّارهای معادل آن از چهارپایان بدهد؛ و باید دو نفر عادل از میان شما، برابر بودن آن را گواهی نماید و به صورت قربانی به کعبه برسد یا مستمندان را اطعام کند یا معادل آن را روزه بگیرد تا کیفر کار خود را بچشد.»
* یا ایُّهَا الّذینَ آمَنوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ وَ لَا الشَّهرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً ...
«ای ایمان آورندگان، شعائر الهی و ماه حرام و قربانیهای بینشان و نشاندار را مباح مشمارید [رعایت احترام آنها را واجب بدانید]؛ همچنین احترام آهنگ کنندگان بیتالحرام را که به طلب فضل الهی (سود تجاری) و خشنودی خدا به این خانه میآیند، از نظر دور ندارید.
آیاتی که در بالا آورده شد، هر کدام دارای نکات آموزنده و ظریفی در باره حج هستند که اشاره به آنها در شناخت و تبیین موضوع بی تأثیر نخواهد بود.
* قربانی از واجبات حج است: وَ لِکُلِّ امَّةٍ جَعَلنا مَنْسَکاً ... فَلَهُ اسْلِمُوا.
* قربانی واجب است، اما از ارکان حج نیست. اگر با موانعی روبهرو شدید، آنگونه که برایتان مقدور است انجام دهید: فَانْ احْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ.
* در صورتی که قربانی یا پول آن را نیافتید، به جای آن ده روز روزه بگیرید؛ سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت از حج: فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ.
1. [تجمّع برای] یادآوری خداوند در روزها و میقات تعیین شده: وَاذْکُرُوا اللهَ فِی ایّامٍ مَعْدُوداتٍ.
و فَاذا افَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ)
2. تماشای بهرهبرداریهای مادی و اقتصادی:
لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ ....
3. تشکیل کنگره جهانی برای استقلال طلبی و پایداری مردم: قِیاماً لِلنّاسِ.
4. شتر، بهترین قربانی و شعائر الهی: وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرَ اللهِ.
5. تأکید به خوردن و خوراندن از قربانی: فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ، فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا القانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ.
6. بینیازی خداوند به خون و گوشت قربانی: لَنْ یَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماءُها.
7. قرار گرفتن اطعام کنندگان از قربانی در ردیف نیکوکاران: وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ.
ص: 91
8. واقع شدن محل قربانی در داخل حرم: وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ
(1)و هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ.
(2)خوردن و خوراندن از قربانی در زبان روایات و سنّت:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) فِی قَوْلِ اللهِ تَعَالَی «فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها» قَالَ: «إِذَا وَقَعَتْ عَلَی الأَرْضِ» «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ».
(3)«حضرت امام صادق (ع) در تفسیر آیه «فإذا وجبت جنوبها» فرمود: یعنی زمانی که قربانی به زمین افتاد، «از آن بخورید و به مستمندان و درخواست کنندگان نیز بدهید».
عَنْ مَوْلًی لأَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ الأَوَّلَ (ع) دَعَا بِبَدَنَةٍ فَنَحَرَهَا فَلَمَّا ضَرَبَ الْجَزَّارُونَ عَرَاقِیبَهَا، فَوَقَعَتْ إِلَی الأَرْضِ وَ کَشَفُوا شَیْئاً عَنْ سَنَامِهَا، قَالَ: اقْطَعُوا وَ کُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ
فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا.
(4)شخصی از اصحاب حضرت امام صادق (ع) میگوید: «حضرت امام موسی بن جعفر (ع) را دیدم که شتری خواست و آن را نحر کرد؛ هنگامی که قصابها پاهای آن را زدند و او بر زمین افتاد و کوهانش را شکافتند، فرمود: تکه تکه کنید و از آن بخورید، آن گونه که خداوند دستور میدهد: «آن گاه که بر زمین افتادند از آن بخورید و بخورانید.»
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ إِذَا ذَبَحْتَ أَوْ نَحَرْتَ فَکُلْ وَ أَطْعِمْ کَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَی
فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر.
(5)حضرت امام صادق (ع) فرمود: «هنگامی که حیوانی ذبح یا نحر کردی، بخور و بخوران، آن گونه که خدای بلند مرتبه میفرماید: «از آن بخورید و نیازمندان و درخواست کنندگان را بخورانید.»
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی:
فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا قَالَ کُلُوا ثَلَاثَةَ أَرْبَاعِهَا وَ أَطْعِمُوا رُبُعَهَا.
(6)حضرت امام علی 7 در تفسیر آیه «بخورید از آن و بخورانید» فرمود: سه چهارم آن را بخورید و یک چهارم آن را اطعام دهید.»
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) أَنَّهُمَا قَالا: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ع) أَمَرَ أَنْ یُؤْخَذَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ بَضْعَةٌ فَأَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللهِ (ع) فَطُبِخَتْ فَأَکَلَ هُوَ وَ عَلِیٌّ (ع) وَ حَسَوَا مِنَ الْمَرَقِ ...».
(7)حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق (علیهما السلام) میفرمایند: «رسول خدا (ع) دستور داد از هر شتر نحر شدهای پارهای را بردارند و بپزند؛ سپس ایشان و علی (ع) از آن خوردند و از آب گوشتش آشامیدند.»
چنانچه مشاهده شد، روایات، همگی بیانگر این واقعیت هستند که پیشوایان اسلام هیچ وقت قربانی را پس از ذبح به حال خود رها نکردهاند؛ بلکه با استناد به آیه قرآن، خود از آن خوردهاند و به دیگران هم دادهاند؛ و در پرسش از تفسیر آیه قرآن نیز، ضمن یادآوری آیه، بر خوردن و خوراندن از آن تأکید کردهاند.
فقیهان و دانشمندان علوم اسلامی، در اینکه آیا قرآن و روایات رسیده در این باره، افاده وجوب میکنند یا استحباب، برداشت یکسانی از آنها نداشته و دیدگاههای گوناگونی را مطرح کردهاند که در زیر اشاره میکنیم:
دیدگاه مفسّران در باره خوردن و خوراندن از قربانی:
اینکه خوردن و خوراندن از قربانی واجب است یا مستحب؟ در میان مفسرانی که به فقه القرآن توجه داشتهاند و بین فقیهان اسلامی، دیدگاه یکسانی دیده نمیشود. بسیاری، استنباط واجب و برخی استنباط مستحب دارند! برخی دیگر هم، خوردن از قربانی را مستحب، امّا خوراندن آن را واجب میشمارند.
دیدگاه عالمان اهل سنّت:
حنابله، شافعیه و مالکیه، خوردن از گوشت قربانی واجب و مستحب (مگر قربانیهای کفاره و نذر) را جایز می دانند؛ امّا شافعیه، تنها خوردن از قربانی مستحبی را اجازه دادهاند.
حنابله و شافعیه، تقسیم گوشت قربانی واجب را فقط در میان مستمندان حرم واجب میشناسند؛ در حالی که حنفیه و مالکیه، بر این باورند که: تقسیم گوشت قربانی در حرم و بیرون از حرم مانعی ندارد.
(8)فخر رازی، پس از بیان کلیاتی از نظر عالمان اهل سنّت، دیدگاه خود را چنین اعلام میکند:
1- البقره 2، 196
2- از روایات استفاده میشود که «منا»، محل قربانی است: «منی کلّه منحر»- وسائل الشیعه، 10، 93 و «محله النحر بمنی»- همان، 8، 185.
3- تفسیر البرهان، شیخ بحرانی، دار الهادی، بیروت، 1412. ق، ج 3، ص 499. و فروع کافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیه، ج 5، ص 322
4- همان- و همان، ص 499
5- وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، تصحیح عبد الرحیم ربّانی شیرازی، دار احیاء التّراث العربی، بیروت، 1391. ق، ج 10، ص 142
6- مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، چاپ رحلی قدیم، ج 2، ص 178
7- وسائل الشیعه، 10، 142
8- فقه السنة، السیّد سابق، مکتبة العصریّة، بیروت، 1420. ق. ج 1، ص 757.- و فقه تطبیقی، محمّد جواد مغنیه، ترجمة کاظم پور جوادی، نشر ماجد، 1372، ص 241
ص: 92
أَمَّا قَولُهُ
وَ اطْعِمُوا البائِسَ الْفَقیرَ
فَلَا شُبهَةَ فِی أَنّهُ أَمر إیجاب.
(1)«اینکه آیه میفرماید: «بخورانید فقیر بینوا را»؛ شکی نیست که آن وجوب را میرساند.
بنا بر این، در دیدگاه تفسیری فخر رازی، خوردن از قربانی مستحب، اما خوراندن آن واجب میباشد.
دیدگاه دانشمندان شیعه:
شیخ طوسی مینویسد:
«وَ مِنَ السُّنَّةِ أَنْ یَأْکُلَ الإِنْسَانُ مِنْ هَدْیِهِ وَ یُطْعِمَ الْقَانِعَ وَ الْمُعْتَر»؛
(2) «مستحب است انسان از قربانی واجب و مستحب بخورد و مستمندان را هم اطعام کند.»
ابن ادریس میگوید
: «فأمّا هدی المتمتع، و القارن، فالواجب أن یأکل منه، و لو قلیلًا، و یتصدّق علی القانع، و المعتر، و لو قلیلًا»؛
(3) «در حجّ تمتّع و اقران، خوردن و خوراندن از قربانی، اگرچه مقدار کمی از آن باشد، واجب است.»
ابو الصلاح حلبی بر این دیدگاه است که: حجّگزار باید از قربانی خود بخورد و بقیه را به دیگران بدهد.
(4)شهید اوّل مینویسد:
«و یجب أن یصرفه فی الصدقة و الإهداء و الأکل»؛
(5) «واجب است قربانی را با صدقه دادن، هدیه کردن و خوردن آن، به مصرف برسانید.»
فاضل مقداد مینویسد:
«... إختلف فی هدی التمتّع فقیل بالوجوب و قیل بالندب و یحتجّ من قال بالوجوب بظاهر قوله «فَکُلُوا مِنْها» فإنّه حقیقة فی الوجوب علی الرأی الأقوی».
(6) «در خوردن از قربانی واجب، اختلاف کردهاند؛ برخی به وجوب و برخی به استحباب قائل شدهاند. دلیل کسانی که به وجوب قائل شدهاند، ظاهر آیه قرآنی است که میفرماید: «بخورید از آن»؛ و این یقیناً به وجوب دلالت مینماید.»
فاضل هندی در کشف اللّثام، با توجه به ظاهر آیه، خوردن و خوراندن از قربانی حج تمتع را واجب می شمارد.»
(7)محقّق اردبیلی میگوید:
«... و علی وجوب الأکل، و وجوب التصدّق علی الفقراء من الأنعام المذبوحة للأمر الظاهر فی الوجوب کما ثبت، و لوجوب ما تقدّم و ما تأخّر بقوله «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ».
(8)آنگونه که ثابت شد، با توجه به افاده فعل امر به وجوب و همچنین بیان حکم وجوبی در پیش و پس از آن، که میفرماید: «سپس باید آلودگیهایشان را برطرف سازند ...»، واجب بودن خوردن و خورانیدن از قربانی استنباط میشود.
صاحب کفایه الأحکام، بر این باور است که:
«و الأقرب عندی أنّ الواجب مسمّی الأکل و إعطاء شیء إلی الفقیر و شیء إلی القانع و شیء إلی المعترّ»؛
(9) «به نظرم خوردن از قربانی و دادن مقداری از آن به مستمندان و سائلان واجب است.»
تفسیر منهج الصادقین مینویسد: خوردن و خوراندن از قربانی حج تمتّع واجب است و دلیل آن وجود حدیثهای صحیح در این زمینه است.
(10)صاحب مسالک الافهام فی آیات الأحکام چنین استدلال میکند: «... و هل یجب الأکل و الإطعام؟ ظاهر الآیة نعم [لمکان الأمر به، و یؤیّده ما قبله و ما بعده خصوصاً قوله وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللهِ إذ الظاهر الإشارة إلی جمیع ما تقدمه]»؛
(11) «آیا این که خوردن از گوشت قربانی و اطعام آن واجب است یا نه؟ ظاهر آیه میرساند که بلی واجب است؛ به دلیل دستوری که به آن شده است؛ و واجب بودن آن را عبارت های پیشین و پسین آیه، تأیید میکند؛ بویژه، عبارت: «و کسی که دستورهای خدا را بزرگ بشمارد»، به همه دستورهای پیشین خود اشاره دارد.»
علّامه طباطبایی در تفسیر آیه فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا البائِسَ الْفَقیرَ مینویسد: این آیه شریفه، مشتمل بر دو نوع است: یکی ترخیصی که همان امر به خوردن از قربانی است و دیگری: الزامی که عبارت است از وجوب اطعام به فقیر.
(12)یعنی، برابر دیدگاه ایشان، خوردن از قربانی، مستحب، ولی خوراندن آن به مستمندان و فقیران واجب است.
محمّد جواد مغنیه در این باره میگوید: قربانی در جایی واجب است که خورنده داشته باشد و یا نگهداری آن میسّر باشد و یا به صورتی در آید که خوردن آن جایز باشد؛ ولی وقتی تلف شود، مانند اینکه بسوزد و خاک شود، جواز آن محلّ اشکال است.
(13)حضرات آیات، سید ابوالقاسم خویی، سید محمّد رضا گلپایگانی، سید محمّد شاهرودی، شیخ محمّد علی اراکی (رحمه الله) و شیخ محمّد تقی بهجت، شیخ جواد تبریزی، شیخ حسین وحید خراسانی، و شیخ لطف الله صافی گلپایگانی، تقسیم قربانی به سه قسمت
1- تفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 23، ص 29
2- النهایه، شیخ طوسی، مرکز آل البیت العالمی للمطبوعات، ص 261
3- الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، ج 8، ص 553
4- الکافی، ابی الصلاح حلبی، مکتبة امیر المؤمنین، ص 215.- به نقل از: مجلّهی فقه، شمارهی 10، 1375، ص 198- مقالة «حکم کشتن قربانی خارج از منا» از: احمد عابدینی.
5- الدروس، شهید اوّل، آستان قدس رضوی، 1417. ق، ج 1، ص 420. و شرح اللّمعة، مؤسسه اسماعلیان، قم، 1375، ج 1، ص 296
6- کنز العرفان، فاضل مقداد، مکتبة المرتضویّة، تهران، 1343، ج 1، ص 313
7- ر. ک. به: جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، دار احیاء التّراث العربی، بیروت، 1981. م، ج 19، ص 161
8- زبدة البیان فی براهین احکام القرآن، محقّق اردبیلی، انتشارات مؤمنین، 1378، ص 300
9- کفایة الفقیه کفایة الأحکام، مولی محمد باقر سبزواری، دفتر انتشارات اسلامی، 1423. ق. ج 1، ص 352
10- منهج الصّادقین، ملّا فتح الله کاشانی، به تصحیح میرزا ابوالحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1344، ج 6، صص 158 و 159
11- مسالک الأفهام، فاضل جواد کاظمی، تعلیق محمد باقر شریف زاده، مکتبه المرتضویه، تهران، 1387. ق. ج 2، ص 125
12- تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ترجمهی سید محمّد باقر موسوی همدانی، انتشارات محمّدی، تهران، 1363، ج 28، ص 244
13- فقه تطبیقی، 244
ص: 93
(سهمی برای خوردن صاحب قربانی و دو سهم دیگر برای صدقه دادن و هدیه کردن) را احتیاط واجب میدانند و برای حل مشکل امروزی، لازم میشمارند که از فقیر نیابت در تصرّف ذبیحه گرفته شود.
(1)یعنی بر اساس فتوای آنان، خوردن و خوراندن از گوشت قربانی واجب میباشد.
حضرات آیات سید علی سیستانی، ناصر مکارم شیرازی و سید موسی شبیری زنجانی تنها جدا کردن و دادن سهم فقیر را واجب میدانند.
(2)شهید مرتضی مطهّری در یادداشتهای خود نوشته است: [در قربانی باید] هدف اصلی اطعام و انفاق باشد؛ همان طور که در سایر کفّارات هست ... و مصداق وَ اطْعِمُوا البائِسَ الْفَقیرَ شود.
(3)شهید دکتر بهشتی مینویسد: گوسفندی را که قربانی میکنید، اگر میدانید که زیر آوار و خاک مسلخ خواهد رفت، این را قربانی حساب نکنید ... این اصلًا نمیتواند با آیات و روایات مربوط به قربانی جور در بیاید، و اصلًا این مصداق قربانی نیست.
(4)آیت الله جوادی آملی اینگونه نقل میکند که ممکن است یکی از دلایل آن [قربانی] بهرهمندی گرسنگان و محرومان از گوشت قربانی باشد، اگرچه در این زمان آنان که آیات الهی را به اسارت گرفتهاند، نه خود استفاده مطلوب از این سنّت الهی میکنند و نه به دیگران اجازه اداره و بهرهبرداری صحیح از این برنامه جامع و سودمند را میدهند.
(5)آیت الله ناصر مکارم شیرازی بر این باور است که: لزوم ذبح در محلی است که میتوان گوشت قربانی را به مصرف شرعی رساند.
(6)در تفسیر نمونه آمده است: مسلمانان مجاز نیستند گوشتهای قربانی را در سرزمین منا بر روی زمین بیندازند تا گندیده شود و یا در زیر خاک دفن کنند و وجوب قربانی برای حجّاج، دلیل بر چنین عملی نمیتواند باشد؛ بلکه اگر نیازمندانی در آن روز و در آن سرزمین پیدا نشوند، باید آن را به مناطق دیگر حمل کنند و به مصرف برسانند.
(7)تفسیر احسن الحدیث هم مینویسد: ظهور فَکُلُوا وَ اطْعِمُوا ... حاکی است که خوردن و اطعام گوشت قربانی واجب است.
(8)فلسفه قربانی
چنانکه پیشتر گفتیم، دیدگاهی بر این باور است که: «قربانی در حج تمتّع برای خوردن و اطعام تشریع نشده، بلکه نفس کشتن آن به قصد یکی از اعمال حج و به عنوان شعائر الهی واجب گردیده است ... باید دقت شود که پارهای از شبهات موجب نشود عظمت، احترام و بهای این شعائر الهی ضایع و کم رنگ [شده] و بی ارزش تلقی [شود].
(9) شبهه اسراف و تبذیر نیز به قربانی بیوجه است؛ زیرا قربانی در آنجا برای اکل و اطعام جعل نشده، تا اگر مصرف نشد، اسراف شود ... اصل کشتن قربانی است»!
(10)به عبارت دیگر: «قربانی دائر مدار حکمت آن نیست و حتی تعظیم شعائر الهی در قربانی، بستگی به برآوردن نیاز تهیدستان ندارد؛ بلکه مسائل و اسرار دیگری وجود دارد که ما به پارهای از آنها آگاهی داریم. از جمله: برگزار کردن با شکوه و عظمت مناسک حجّ در روزهای مشخص و در مکانهای ویژه و سر بریدن و نحر کردن هزاران دام برای رضای دوست، و گذشتن از مال دنیا در راه او و خودسازی و پالایش درون»!
(11)در مقابل، دیدگاه دیگری این باور را نادرست خوانده و بر آن به دیده تردید نگریسته است.
شهید مطهّری از نخستین کسانی است که وقتی با مسأله وضعیت نابسامان قربانی در منا روبهرو میشود، این پرسش در ذهنش پدید میآید که: «آیا قربانی رمز چه کاری است؟ فقط به خاطر کمک به اهل حرم است که میفرماید: وَ اطْعِمُوا البائِسَ الْفَقیرَ، یا وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر ...، ی ا رمز کشتن نفس حیوانی است، یا چیز دیگر؟»
(12)ذهن نقّاد و پویای فقهی آن استاد شهید، او را به یافتن پاسخ و مطالعه و تفکر در این موضوع نموده و یادداشت وار مینویسد:
«در حج دو مسأله است که از مشکلات و بلکه به نظر بعضی، از نقاط ضعف حجّ شمرده میشود: قربانی و تعظیم سنگ و غیره.
از نظر اول، این عمل یک ظلم و آزار است و نمیتواند مقرِّب باشد و از قضا اسم قربانی به آن دادهاند. آیا میتوان کسی را شکنجه کرد به قصد قربت؟
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
1- به مناسک حج آیات عظام مذکور مراجعه فرمایید.
2- همان.
3- یادداشتهای استاد مطهّری، انتشارات صدرا، 1382، ج 6، ص 542
4- حج در قرآن، شهید بهشتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 90
5- صهبای حج، عبد الله جوادی آملی، مرکز نشر اسرا، قم، 1377، 462
6- ر. ک. به: سایت اینترنتی سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی ایران.
7- تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1362، ج 14، ص 83
8- تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، بنیاد بعثت، تهران، 1370، ج 7، ص 44
9- قربانی در کشتارگاههای فعلی منا، علی عطایی اصفهانی، مطبوعاتی امیر، بیتا، ص 10
10- همان، ص 11 با تقدیم و تأخیر.
11- مجلّه فقه، شمارهی 10، سال 1375، ص 113- مقاله حج و قربانی در منا،- از: حبیب الله احمدی.
12- یادداشتهای استاد مطهّری،، ج 6، ص 523
ص: 94
قطع نظر از آزار و اذیت، چه رابطهای میان رضای خدا و ریختن خون یک حیوان است؟ مگر خداوند- العیاذ بالله- خونخوار است و از اینکه ببیند خون حیوانی ریخته میشود مسرور و خوشحال میشود؟! بعلاوه، چنانکه گفتیم، ظلم و آزار و تعذیب است و مبعّد است.
ایراد دیگر به قربانی این است که یادگار توحّش است. در قدیم، در ادیان وثنی و بتپرستی، مذبحهایی بوده است و مردم برای رضای بتها قربانی می کردند و خیال میکردند آن بتها از آن گوشتها استفاده میکنند و ظاهراً گوشتهای آن حیوانات را نمیخوردند و لااقل خون آنها را که برای خودشان خوراکی بوده به سر و صورت بتها می مالیدهاند.
امّا جواب: راجع به این قسمت که چه فایدهای بر ریختن خون مترتّب میشود، این در صورتی صحیح است که هدف از قربانی و کفّارات (که اختصاصاً در باب حج، همه از نوع گوسفند یا شتر کشتن است الّا نادراً) فقط ریختن خون باشد. دلیلی ندارد که صِرف ریختن خون مقرِّب باشد؛ زیرا عملی مقرِّب است که رضای خدا در آن باشد؛ و رضای خدا در این است که انسان به کمال فردی و اجتماعی خود برسد. صِرف ریختن خون نه به کمال فردی انسان کمک میکند و نه به کمال اجتماعی او. ولی اگر هدف اصلی طعام و انفاق باشد، همان طوری که در سایر کفّارات هست (و البته اطعام و انفاقی است دسته جمعی و به صورت خاص؛ یعنی به صورت اطعام گوشت و اینکه هر انسانی یک حیوانی را بکشد و مصداق وَ اطْعِمُوا البائِسَ الْفَقیرَ واقع شود) آن ایراد وارد نیست. و البته این نکته هست و آن اینکه منافات ندارد که ضمناً این عمل دسته جمعی، احیا و زنده کردن خاطرهای از قهرمان توحید، حضرت ابراهیم باشد- به او امر شد، عزیز و نور چشم خود را در راه خدا قربانی کند و فدا نماید؛ و او حاضر شد. بعد به او گفته شد: مقصود فقط تسلیم بود. گوسفندی به جای فرزند قربانی کن. این گوسفند فدا کردن تجدید آن خاطره است و تعظیم آن قهرمان است.
ولی همان طوری که در حدیث نبوی فرمود: «
إِنَّمَا جُعِلَ الأَضْحَی لِیُشْبَعَ مَسَاکِینُکُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُمْ
»؛
(1) «همانا خداوند، قربانی را برای سیر شدن مستمندانتان از گوشت قرار داده است؛ پس آنها را اطعام کنید!»
(2)شهید مطهری، بدینگونه کسانی را که باور دارند: «اصل، کشتن قربانی است» مورد تخطئه قرار داده و موضوع را تبیین کرده و پاسخ میگوید. بنا به دیدگاه ایشان، در قربانی، اصل بر اطعام و احسان است؛ هرچند که یادآور خاطره فداکاری ابراهیمی نیز میباشد.
آری! حضرت امام محمّد باقر (ع) و حضرت امام جعفر صادق (ع) هم در فرمایش خود، تناسبی در میان خون ریزی و اطعام قائل شدهاند؛ زیرا میفرمایند:
«إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاءِ».
(3)«خداوند متعال، غذا دادن به همنوعان و خون ریختن (قربانی کردن برای خوراندن به نیازمندان) را دوست میدارد.»
شهید بهشتی هم در این زمینه، دیدگاهی همسان با دیدگاه شهید مطهّری دارد. ایشان در کتاب «حجّ در قرآن» اینگونه می نگارد:
«یکی از عواملی که در این سالها در حج بگو مگو ایجاد کرده و به آبرومندی و درخشندگی حج لطمه زده، مسأله قربانی است.
اصل مسأله قربانی و تشریع قربانی، بسیار جالب است؛ [امّا] الآن منظره قربانگاه و کاری که آنجا انجام میگیرد، نه تنها این آبرو و این خصلت عالی و برجسته را به ما نمیدهد، بلکه نوعی تبذیر و دور ریختن مال به صورتی بیجاست؛ و منعکس کننده چنین حالتی است.
(4)... چطور انسان میتواند با این عمل تقرّب الی الله کند؟ قربانی یعنی انسان با این کار تقرّب الی الله شود. میخواهد به خدا نزدیک بشود. مگر خدا دستور تبذیر به ما میدهد؟ مگر ما با گناه میتوانیم به خدا نزدیک بشویم؟ گفتند: این گناه نیست؛ برای اینکه این را در راه خدا میکشد. گفتم: این چه در راه خدا کشتنی است؟ به طور کلی در آن موقع نظر من این بود و همچنین تا به حال با مطالعات بعدی هم، نظر من این است که: اگر یک حاجی، گوسفندی را میکشد که زیر خاک میرود، اصلًا قربانی حساب نکند؛ و قربانیاش را انجام نداده است.
... به هر حال، شاید با تحقیق بیشتر به این نتیجه رسید که در این شرائط شاید بشود گوسفندی به نیابت، در خارج از منا هم ذبح گردد.
(5)البته برحجاج مکه و حرم اصلًا قربانی واجب نیست ... حجّاجی که از بیرون مواقیت حرم میآیند قربانی میکنند. تازه اگر کسی (توان مالی) نداشته باشد، به جای قربانی، ده روز، روزه میگیرد.
(6)... بنا بر این، قربانی عملًا بر همه واجب نیست و همه قربانی نمیکنند.
(7)... این در روایات ما هست، تا کسانی که (امکانات) دارند و قربانی میکنند، از همان گوشت بخورند و (همین طور)، آنهایی هم که ندارند. همه برادران و خواهران مسلمان بر سر یک سفره بنشینند و عملًا از یک غذا برخوردار شوند. این اساس قربانی است.»
(8)کسانی که غیر از این میاندیشند و در اجماع با فقیهان دیرینی که وضعیت امروزین منا برای آنان محسوس نبوده است، متوقّف میمانند؛ جای بسی درنگ و تأمّل دارد! زیرا به قول شهید بهشتی: «فقه باید فقهی متحرّک باشد؛ نه فقهی جامد. باید فقهی باشد که بتواند بر
1- علل الشرایع، شیخ صدوق، دار احیاء التراث العربی، 1385. ق. ص 437
2- یادداشتهای استاد مطهّری، ص 540- 542
3- وسائل الشیعه، ج 16، صص 374 و 536
4- حج در قرآن، ص 83
5- همان، 91
6- همان، 87
7- همان، 88
8- همان، 84
ص: 95
اساس تطوّر و تحوّل و دگرگونی در شرایط زندگی اجتماعی، احکامی را که مطابق با اصول قرآن و اصول سنّت باشد و پاسخگوی نیازهای تطوّر یافته اجتماعی مردم مسلمان و مردم جهان باشد، بیان کند.»
(1)کسانی که حکمت قربانی را تنها تسلیم محض در برابر خدا معنا میکنند و جز خونریزی به نام خدا و رها کردن گوشت قربانی به امان خدا تکلیفی نمیشناسند، چه برداشتی از این آیه قرآنی که در مبارزه با چنین دیدگاهی نازل شده است، دارند:
لَنْ یَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی.
(2)«گوشت و خون قربانی به خدا نمیرسد، بلکه پرهیزگاری شما (که در اثر قربانی کردن و اطعام آن از خود نشان میدهید) به او میرسد.»
قرآن، یکی از فلسفههای حج را مشاهده منافع اقتصادی در حج معرفی می کند و خوردن و خوراندن از قربانی برای درماندگان و بینوایان را در قالب آن منافع مطرح مینماید:
لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ فِی ایّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةُ الْانْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا البائِسَ الْفَقیرَ.
(3)کدام عقل سلیمی دیدن اتلاف چهارپایانی را که میلیونها دلار و ریال هزینه تولید و پرورش آنان گردیده و هزاران هکتار مراتع کشورهای اسلامی زیر پای آنان تخریب شده است، «مشاهده منافع» میخواند و کدام فقیهی میتواند نشان دهد که در یک سوره قرآن برای موضوعی دو بار دستور اکید برسد و همچنان بوی استحباب از آن استشمام شود؟ در حالی که بیشتر اصولیان بر آنند که: «صیغه امر تنها حقیقت در وجوب است»
(4)؛ و چگونه میشود که برخی، در یک عبارت دستوری دو جملهای همسان، از جمله اوّل استنباط مستحب و از جمله دوم استنباط واجب میکنند؟ در حالی که نه دلیل قرآنی و روایی و نه دلیل عقلی بر آن متصوّر است: فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ و فَکُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا القانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ.
بعضی میگویند: در قرآن هرجا عبارت «کُلُوا» آمده، افاده استحباب می کند!
(5) به خیال آنان خوردن و آشامیدن امری دلبخواه است که اگر کسی نخواست میتواند نخورد و نیاشامد! مگر نه این است که حیات انسان به خوردن بستگی دارد و از اهمّ واجبات انسانی خوردن و آشامیدن در حد لازم است تا بقا و دوام داشته باشد؟ نخوردن یعنی تحلیل قوای انسانی و هلاکت نفس و خودکشی، که این از گناهان کبیره است.
وانگهی، اگر فعل امر (کُلُوا) در قرآن، استحباب را برساند، به تبع آن از «لَا تَأکُلُوا» هم باید برداشت کراهت شود. همچنین از لَا تَأْکُلُوا الرِّبَوا
(6)؛ وَ لَا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ
(7)؛ وَ لَا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْه
(8) و ... امّا چنین نیست و چنین نیز نخواهد بود.
خداوند بینیاز از همه چیز، در جعل احکام مادی جز دوام و بقای مناسبات اجتماعی و خیر و صلاح مردم، حکمتی منظور نداشته است. اگر قرضی از مردم خواسته؛ وَ أَقْرَضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً
(9)، برای مردم خواسته است؛ اگر دستور انفاق در راه خدا داده؛ وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِالله
(10)، برای گردش امور در میان مردم است؛ اگر فرمان کمک به خدا داده؛ کُونُوا أَنْصارَاللهِ
(11)، کمک برای استقرار عدالت و آزادی در میان مردم بوده است و همان گونه، اگر قربانی خواسته، برای بهرهمندی مردم، به ویژه فقیران آنان از مقداری پروتئین در مناسبتهای مختلف اسلامی و اجتماعی میباشد.
امّا بدیهی است که موضوعیت این احکام به چگونگی زمان و مکان ویژه خود بستگی دارد؛ مثلًا انفاق زمانی موضوعیت پیدا میکند که انسان چیزی برای انفاق داشته باشد و مستحقّی هم برای گرفتن آن یافته شود. و نیز قرض دادن هنگامی موضوعیت می یابد که انسان خود پولی یا کالایی داشته باشد و نیازمندی هم بدان موجود بوده، و شرایط قرض گرفتن و پس دادن را قبول داشته باشد.
به این ترتیب وجود «حکم»، متوقّف بر وجود «موضوع» بوده و خود سبب ایجاد متعلّق است و مکلّف را به جانب انجام متعلّق میخواند.
(12)هر مقدمهای که در تحقّق و به وجود آمدن موضوع، دخالت داشته، حکم، بستگی به آن دارد و قبل از تحقّق آن، مقدّمه ایجاد نمیشود.
بنا بر این، قربانی در حج تمتّع، واجب است؛ امّا وجوب آن بستگی به امکان خوردن و اطعام به فقیران دارد.
1- همان، 88
2- الحجّ، 37
3- همان، 28
4- معالم الدّین، شیخ حسن بن الشهید الثّانی، ترجمه علی شیروانی، دارالفکر، قم، 1374، ج 1، 109
5- نگا: منهج الصادقین، ج 6، پاورقی ص 158- از: میرزا ابوالحسن شعرانی.
6- آل عمران 3، 130
7- النساء 4، 29
8- الانعام 6، 121
9- المزمل 73، 20
10- البقره 2، 195
11- الصفّ 61، 14
12- علم اصول، سید محمد باقر صدر، ترجمهی نصرالله حکمت، انتشارات الهام، تهران، 1359، ص 122
ص: 96
مصالح و مفاسد، مبنای گزارههای شرعی:
از نقایص کتابهای تئوری پرداز، دوری و جدایی آنها از حوزه عمل و کارکرد است. «احتیاطگرایی»، «باستانزدگی اجتهادی» و تردید در یافتههای عقلی، راه ورود تئوری بر وادی عمل را بسته است.
از سویی در نوشتههای فقهای اصولی میخوانیم: احکام بر پایه مصالح و مفاسد مکلّفان وضع شده است و هیچ حکمی بدون در نظر گرفتن «مصلحت» و «مفسده»، تشریع نگردیده است؛
(1) از سوی دیگر شنیده میشود که اصول دانان و اصول خوانان دیگری میگویند: «عقول بشری از فهم احکام عاجز است». گاه در مواردی هم که در بیان شرع از فلسفه احکام سخنی نرفته، در چارچوب اجماع با قدیمیان- خارج از علّتها و فلسفههای گفته شده- گام برداشته و فتوا صادر کردهاند.
امّا حضرت امام رضا (ع) میفرماید:
«أَنَّ بَعْضَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ یَزْعُمُ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یُحِلَّ شَیْئاً وَ لَمْ یُحَرِّمْهُ لِعِلَّةٍ أَکْثَرَ مِنَ التَّعَبُّدِ لِعِبَادِهِ بِذَلِکَ قَدْ ضَلَّ مَنْ قَالَ ذَلِکَ ضَلَالًا بَعِیداً وَ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً لأَنَّهُ لَوْ کَانَ کَذَلِکَ لَکَانَ جَائِزاً ...».
(2)«برخی از مسلمانان میپندارند که خداوند متعال، چیزی را حلال و حرام نکرده مگر به دلیل پرستش بیچون و چرا! کسی که چنین بگوید، به گمراهی بسیار دوری گرفتار شده و آشکارا زیانکار گردیده است؛ زیرا اگر اینگونه بود، جا داشت که بندگانش را در حلال کردن آنچه حرام است و در حرام کردن آنچه حلال است، همچنان به پرستش بیچون و چرا وادار نماید؛ بدینگونه که دستور دهد: نماز، روزه و خیرات را رها کنند؛ خدا و پیامبران و کتابهایشان را انکار نمایند و زنا، دزدی، محارم و چیزهایی مانند اینها را که موجب فساد و نابودی انسانهاست حلال بشمارند؛ زیرا که در حلال و حرام، دلیلی جز بندگی بیچون و چرا وجود ندارد! پس آنگونه که خدای متعال این سخن را باطل میشمارد، ما هم اعتقاد داریم که هرچه را خداوند حلال فرموده، صلاح و دوام مردم در آن بوده و مردم بدان نیاز دارند و هرچه را که حرام اعلام نموده، مردم نیازی بدان نداشته و موجب فساد و تباهی آنان است!»
شهید صدر میگوید: «کار تحقیق مسائل فقهی از واقعیتهای عینی آغاز میشود؛ منتها نه به آن محدودیتهایی که در زمان شیخ طوسی و محقّق حلّی- اعلی الله مقامهما- بود؛ زیرا واقعیتهای زندگی آنان فقط میتوانست نیازهای زمان خود آنان را کفایت کند و برای زمان ما مسائل آن زمان کافی نیست.»
(3)آری! مصالح و مفاسد حکمی در هزار سال قبل، لزوماً مصالح و مفاسد همان حکم در امروز شناخته نمیشود. گذشتِ زمان، چه بسا موضوع حکمی را به کلّی زیر و رو نموده باشد. این عقل است که تغییر در موضوع را کشف و مطابق آن حکم صادر میکند؛
«کُلّ مَا حَکَمَ بِهِ العَقل، حَکَمَ بِهِ الشّرع».
اگر بنا به پنداری، عقول بشری از فهم احکام عاجز باشد، آن گاه، اجتهاد، فلسفه خود را باید باخته باشد! چه، ساختار دستگاه اجتهاد و گشودگی باب اجتهاد، مبتنی بر تفکّر و تفهّم و تفقّه در نصوص دینی است که جز با ادراکات عقلی، دسترسی به سلسله ارتباطات آنها ممکن نمیباشد.
(4) اصل و اساس علم، عقل است.
(5)دانش، جز با مرکب عقل، ره به جایی نمیبرد.
(6) علمی که عقل همراهیاش نکند، سر از گمراهی در میآورد.
(7) عقل، مصلحت سنج و مفسده یاب فرآیندهای دینی است.
(8)شهید مطهّری، در رویارویی با دیدگاهی که احکام را خارج از دریافت عقل بشری میپندارد، چنین میگوید:
«عقل در فقه اسلامی، هم میتواند خود اکتشاف کننده یک قانون باشد و هم میتواند قانونی را تقیید و تحدید کند و یا آن را تعمیم دهد. و هم میتواند در استنباط از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد.
حقّ دخالت عقل از آنجا پیدا شده که مقرّرات اسلامی با واقعیت زندگی سر و کار دارد. اسلام برای تعلیمات خود، رمزهای مجهول و لاینحلّ آسمانی قایل نشده است.
(9)احکام، بر مبنای مصالح و مفاسد «نفس الأمریه» است؛ بر مبنای مصالح و مفاسد واقعی است و به همین دلیل در سیستم قانونگذاری اسلام، راهی برای عقل باز شده است؛ یعنی همین که جعل احکامش بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس الأمری است، وسیله شده که در اصل سیستم قانونگذاری، راه برای عقل وجود داشته باشد. آنگاه عقل می گوید: خود اسلام گفته: احکام من مافوق عقل نیست و عقلانی است ... بنا بر این اگر در یک جا حکمی را به طور عام ذکر کرد، بر مبنای فلسفهای و ما آن فلسفه را کشف کردیم و بعد دیدیم مواردی هست که آن فلسفه استثنا می خورد، و لو اینکه در متن اسلام استثنایش نیامده است، عقل حق دارد خودش این استثنا را بیان کند.
(10)در اسلام، تسلیم کور کورانه نیست؛ تسلیمی که ضد عقل باشد نیست».
(11)
1- «الشرع معلّل بالمصالح ...»- قواعد فقه، شهید ثانی، ص 98.- و- «إنّ أفعال الله تعالی معلّلة بالأغراض و انّ الغرض یستحیل کونه قبیحاً و انّه یستحیل عوده إلیه ثبت کونه لغرض یعوده إلی المکلّف».- القواعد و الفوائد، ص 4
2- علل الشرایع، شیخ صدوق، دار احیاء التراث العربی، نجف، 1385 ق، ص 592
3- سنّتهای تاریخ در قرآن، سید محمد باقر صدر، ترجمه سید جمال موسوی، بدر، تهران، ص 13
4- حضرت علی ع: بالعقل یُستخرج غور الحکمة-- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد تمیمی آمدی، تحقیق مصطفی درایتی، مکتب الأعلام الاسلامی، قم، 1366 ش، ص 52
5- العقل اصل العلم- همان، ص 53
6- العقل مرکب العلم- همان.
7- کلّ علم لا یؤیّده العقل مضلّة- همان.
8- الدّین لا یصلحه الّا العقل- همان، ص 50
9- ختم نبوّت، مرتضی مطهّری، دفتر انتشارات اسلامی، قطع جیبی، بیتا، ص 49
10- اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهّری، انتشارات صدرا، 1370، ج 2، ص 28
11- همان، 1366، ج 1، ص 247
ص: 97
اسلام، کوچکترین ضرری را که از همسایهای به همسایه دیگر میرسد، برنتابیده و برابر با عقل و عرف، دستور جلوگیری از آن را صادر میکند.
«چیز دیگری که به مقررات اسلامی خاصیت انعطاف و تحرّک و انطباق بخشیده و آن را جاوید نگه میدارد، وجود یک سلسله قواعد کنترل کننده است که در متن مقررات اسلامی قرار گرفته است. فقها نام بسیار زیبایی روی آن نهاده، آنها را قواعد «حاکمه» مینامند؛ یعنی قواعدی که بر سراسر احکام و مقررات اسلامی تسلّط دارد و بر همه آنها حکومت میکند. این قواعد مانند یک عده بازرس عالی، احکام و مقررات را تحت نظر قرار میدهد و آنها را کنترل میکند. قاعده «لاضرر» از این دسته است. در حقیقت، اسلام برای این قواعد حق «وتو» قائل شده است. این قواعد نیز داستان جالب و مفصّلی دارد.»
(1)حال با این قواعد فقهی، آیا اتلاف اموال مسلمین از کدام مصلحت و از کدام عقل و منطق اسلامی تبعیت میکرده است؟ و اگر کشتار بدون استفاده هزاران چهارپا در مراسم حج- که برابر با فرموده قرآن و روایات، برای خوردن و خوراندن جعل شده است- ضرر و زیان نبود، پس چه بود؟
پیشوای اوّل شیعیان، آنگاه که نامه کارگزاران خود را اندکی تعارفآمیز و طولانی میبیند، فریاد برمیآورد که اسراف در نامهنگاری هرگز! زیرا اموال مسلمین، تاب و تحمّل چنین زیانی را ندارد.
(2) حال اگر آن امام همام در جامعه حضور داشت و شاهد چنین وضعیتی در منا بود، چه فریادی برمیآورد؟
روایات و اقتضای زمان در مسأله حجّ
نگاهی به روایتهای قربانی در حجّ، نشان میدهد که پیشوایان اسلام، برابر با پدیدههای زمانی و مکانی، حکم کرده و چه بسا که خود نیز بر پایه آن عمل نمودهاند. نه تنها حکم قربانی حجّ، متأثّر از وضعیت مکلّفی است که در آن قرار گرفته، بلکه همه احکام اسلام نیز دارای چنین خصوصیتی است. واجبات، بنا به چگونگی کاربرد آن، گاه واجب عینی است، گاه واجب کفایی است؛ گاه تخفیف میخورد، و گاه هم ساقط میشود. اینک روایتها را توجّه فرمایید.
1.
«خَرَجَ رَسُولُ اللهِ- صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ [وآله] وَسَلَّمَ- عَامَ الْحُدَیْبِیَةِ یُرِیدُ زِیَارَةَ الْبَیْتِ لَا یُرِیدُ قِتَالًا وَسَاقَ مَعَهُ الْهَدْیَ سَبْعِینَ بَدَنَةً، وَکَانَ النَّاسُ سَبْعَ مِائَةِ رَجُلٍ، فَکَانَتْ کُلُّ بَدَنَةٍ عَنْ عَشَرَةٍ نَفَر وَکَانَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ، فِیمَا بَلَغَنِی، یَقُولُ کُنّا أَصْحَابُ الْحُدَیْبِیَة أَرْبَعَ عَشْرَةَ مِائَةً ... فَلَمّا فَرَغَ مِنْ الصّلْحِ قَدِمَ إلَی هَدْیِهِ فَنَحَرَهُ ثُمّ جَلَسَ فَحَلَقَ رَأْسَهُ وَکَانَ الّذِی حَلَقَهُ فِیمَا بَلَغَنِی، فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ خِرَاشَ بْنَ أُمَیّةَ بْنِ الْفَضْلِ الْخُزَاعِیّ؛ فَلَمّا رَأَی النّاسُ أَنّ رَسُولَ اللّهِ صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلّمَ قَدْ نَحَرَ وَحَلَقَ تَوَاثَبُوا یَنْحَرُونَ وَیَحْلِقُونَ ...»
(3)«پیامبر خدا (ع) در سال حدیبیه، به قصد زیارت خانه خدا- نه برای جنگ- با هفتاد قربانی شتر و هفتصد نفر حرکت کردند، هر شتر برای ده نفر پیشبینی شده بود. جابر بن عبدالله، تعداد همراهان پیامبر را در این سفر 1400 نفر اعلام کرده است. هنگامی که ماجرای صلح پیش آمد [و پیامبر موفق به زیارت کعبه نشد] قربانی خود را- در حدیبیه- نحر کرد و تقصیر نمود و از احرام بیرون آمد. سپس همراهان هم از ایشان پیروی کردند ...»
نکاتی که در این روایت حایز اهمیت است، عبارتاند از:
1- 1) با توجه به زمان مسافرت حج که در ماه ذی قعده بوده است
(4) و بیان «هدی» در روایت، معلوم میشود که پیامبر اسلام به قصد حجّ تمتّع از مدینه خارج شده بود.
2- 1) برای هر ده نفر یک قربانی شتر پیش بینی شده بود.
3- 1) قربانیهای همراهان پیامبر از طریق حکومت اسلامی و بیت المال مسلمین تهیه شده بود و با مسؤلیت «ناحیه بن جندب» نگاهبانی و به سوی مکه انتقال مییافت.
(5)2. «عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنْ حَبْسِ لُحُومِ الأَضَاحِیِّ فَوْقَ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ بِمِنًی قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ الْیَوْمَ إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) إِنَّمَا نَهَی عَنْ ذَلِکَ أَوَّلًا لأَنَّ النَّاسَ کَانُوا یَوْمَئِذٍ مَجْهُودِینَ فَأَمَّا الْیَوْمَ فَلَا بَأْس».
(6)«جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق (ع) درباره نگهداری گوشت قربانی در منا بیش از سه روز، پرسیدم. حضرت فرمود: امروز مانعی ندارد. البته پیامبر خدا (ع) به آن اجازه نمیدادند، برای اینکه مردم در آن روز نیازمند بودند، اما امروز چنین نیست، از این رو اشکال ندارد.»
1- ختم نبوت، ص 54
2- میزان الحکمة، محمدی ریشهری، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362، ج 9، ص 308- «... إیّاکم و الإکثار فإنّ أموال المسلمین لاتحتمل الإضرار».
3- سیره ابن هشام، تحقیق مصطفی سقّا ابراهیم الابیاری عبد الحفیظ شلبی، مصر، 1355. ق، افست انتشارات ایران، 1363. ش، ج 3، ص 322 و 323- و روضة کافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیّه، تهران، 1362، ص 322- این کتاب، همراهان پیامبر را 1700 نفر آورده است.
4- تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص 458
5- مغازی، محمد بن عمر واقدی، ترجمهی محمود مهدوی دامغانی، مرکز نشر دانشگاهی، 1362، ج 2، ص 435
6- وسائل الشیعه، ج 10، ص 149- و- علل الشرایع، شیخ صدوق، دار احیاء التراث العربی، نجف، 1385. ه-، ص 151
ص: 98
3. وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (ع): «کُنَّا نَنْهَی عَنْ إِخْرَاجِ لُحُومِ الأَضَاحِیِّ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ لِقِلَّةِ اللَّحْمِ وَ کَثْرَةِ النَّاسِ فَأَمَّا الْیَوْمَ فَقَدْ کَثُرَ اللَّحْمُ وَ قَلَّ النَّاسُ فَلَا بَأْسَ بِإِخْرَاجِهِ».
(1)«ما در پیش، از بیرون بردن گوشت قربانی [از منا] باز میداشتیم؛ زیرا گوشت کم و مردم زیاد بودند؛ امّا امروز گوشت زیاد و مردم کم هستند؛ از این رو خارج کردن آن از منا اشکالی ندارد.»4. عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: «عَزَّتِ الْبُدْنُ سَنَةً بِمِنًی حَتَّی بَلَغَتِ الْبَدَنَةُ مِائَةَ دِینَارٍ فَسُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ اشْتَرِکُوا فِیهَا قَالَ قُلْتُ کَمْ قَالَ مَا خَفَّ هُوَ أَفْضَلُ قُلْتُ عَنْ کَمْ تُجْزِئُ قَالَ عَنْ سَبْعِینَ».(2)«حمران میگوید: در یکی از سالها، قربانی شتر در منا کمیاب شد و قیمت آن به صد دینار رسید. تکلیف کار از حضرت امام باقر (ع) پرسیده شد؛ فرمود: شریک شوید. پرسیدند: چند نفر شریک شویم؟ فرمود: هر چه کمتر، بهتر. باز پرسیدند که از چند نفر کفایت میکند؟ فرمود: از هفتاد نفر.»5. «عَنْ زَیْدِ بْنِ جَهْمٍ، قَالَ: قُلْتُ لأَبِی عَبْدِاللهِ (ع) مُتَمَتِّعٌ لَمْ یَجِدْ هَدْیاً فَقَالَ أَ مَا کَانَ مَعَهُ دِرْهَمٌ یَأْتِی بِهِ قَوْمَهُ فَیَقُولَ: أَشْرِکُونِی بِهَذَا الدِّرْهَمِ».«زید بن جهم میگوید: به امام صادق (ع) گفتم: حجّ تمتّع گزاری، قربانی پیدا نمیکند [چه بکند؟] فرمود: آیا درهمی ندارد که به همراهانش دهد تا او را هم شریک نمایند؟»6. عَنْ سَوَادَةَ الْقَطَّانِ وَ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)، قَالا: قُلْنَا لَهُ: جُعِلْنَا فِدَاکَ عَزَّتِ الأَضَاحِیُّ عَلَیْنَا بِمَکَّةَ، أَ فَیُجْزِی اثْنَیْنِ أَنْ یَشْتَرِکَا فِی شَاةٍ؟ فَقَالَ نَعَمْ وَ عَنْ سَبْعِینَ». (3)«راویان مزبور میگویند: به حضرت امام رضا (ع) گفتیم: قربانت شویم، اگر قربانی در منا برای ما کمیاب شد، آیا جایز است که دو نفر، یک گوسفند را قربانی کنند؟ فرمود: بلی و از هفتاد نفر هم کفایت میکند.»7. «عَنِ المُغَیرَة بن حَرب عَن عَلِیّ أَو حذیفة أن النّبِیّ- صَلَّی اللهُ عَلَیهِ [وَآلِهِ] وَسَلَّم- أَشرک بَین المُسلِمِین فِی هَدیِهِم، البقرة عن سبعة».(4)«مغیره بن حرب از علی (ع) یا حذیفه، نقل میکند که: همانا پیامبر (ص) در قربانی واجب مسلمانان آنان را شرکت داد؛ هر یک گاو را برای هفت نفر».8. قال جابر- رضی الله عنه-: حججنا مع رسول الله- صلی الله علیه [وَآلِهِ] و سلّم- فنحرنا البعیر عن سبعة، والبقرة عن سبعة.(5)- جابر میگوید: با پیامبر خدا (ع) حج کردیم، در حالی که یک شتر را برای هفت نفر و گاو را نیز برای هفت نفر قربانی کردیم.9. عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: «رَجُلٌ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فِی عَیْبَتِهِ ثِیَابٌ لَهُ یَبِیعُ مِنْ ثِیَابِهِ وَ یَشْتَرِی هَدْیَهُ قَالَ لَا هَذَا یَتَزَیَّنُ بِهِ الْمُؤْمِنُ یَصُومُ وَ لَا یَأْخُذُ شَیْئاً مِنْ ثِیَابِه».(6)« (راوی گوید» از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: مردی حجّ تمتّع میگزارد و در جامهدانش لباسهایی دارد؛ آیا باید لباسش را بفروشد و قربانی بخرد؟ فرمود: نه! مؤمن خود را با آن میآراید. روزه بگیرد و چیزی از لباسهایش را نفروشد.»10. عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (ع) فِی مُتَمَتِّعٍ یَجِدُ الثَّمَنَ وَ لَا یَجِدُ الْغَنَمَ، قَالَ: یُخَلِّفُ الثَّمَنَ عِنْدَ بَعْضِ أَهْلِ مَکَّةَ وَ یَأْمُرُ مَنْ یَشْتَرِی لَهُ وَ یَذْبَحُ عَنْهُ وَ هُوَ یُجْزِئُ عَنْهُ فَإِنْ مَضَی ذُوالْحِجَّةِ أَخَّرَ ذَلِکَ إِلَی قَابِلٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ».(7)حضرت امام صادق (ع) در مورد حجگزاری که پول دارد، امّا گوسفند نمییابد، فرمود: پول گوسفند را به فرد امینی از اهل مکه بسپارد تا بخرد و ذبح کند و آن از قربانی کفایت میکند؛ پس اگر ماه ذی الحجه بگذرد، در ذی الحجه سال آینده اقدام نماید.11. عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنْ مُتَمَتِّعٍ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ، ثُمَّ أَصَابَ هَدْیاً یَوْمَ خَرَجَ مِنْ مِنًی؟ قَالَ: أَجْزَأَهُ صِیَامُهُ».(8)«حماد بن عثمان میگوید: از امام صادق (ع) در باره حجگزاری پرسیدم که [به دلیل نیافتن قربانی] سه روز، روزه گرفته، سپس روز بیرون رفتن از منا قربانی مییابد؛ فرمود: روزه از آن کفایت میکند.»
1- علل الشرایع، 439
2- وسائل الشیعه، ج 10، ص 115- و- فروع کافی، شیخ کلینی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، 1350، ج 1، ص 301
3- استبصار، شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1390. ق. ج 2، ص 267
4- کنز العمّال، حسام الدین هندی، تحقیق محمود عمر الدّمیاطیّ، دارالکتب العلمیّة، بیروت، 1424. ق. ج 5، ص 90
5- فقه السنّه، ج 1، ص 752
6- فروع کافی، ج 4، ص 508
7- منتقی الجمان، حسن بن الشهید الثّانی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1362، ج 3، ص 403
8- فروع کافی، ج 4، ص 509