«قال محمد بن علی بن حمزة: أسلم قدیماً، قال ابن اسحق، أسلم عثمان بن مظعون بعد ثلاثة عشر رجلًا، و هاجر إلی الحبشة هو و ابنه السّائب الهجرة الأولَی مع جماعة من المسلمین فبلغهم و هو بالحبشة إنّ قریشاً أسلمت فعادوا، ثمّ هاجر عثمان إلَی المدینة، و کان من أشدّ الناس اجتهاداً فی العبادة، یصوم النهار و یقوم اللیل و یجتنب الشهوات و یعتزل النساء».
محمد بن علی بن حمزه گوید: عثمان بن مظعون از مسلمانان نخستین است. ابن اسحاق گفته است: عثمان بن مظعون پس از سیزده نفر ایمان آورد. او به حبشه مهاجرت کرد. همراه با پسرش سائب، در هجرت اولیه، وقتی شنیدند که قریش اسلام آوردهاند، همگام با جماعتی از مسلمانان به مدینه بازگشتند. بیشترین تلاش را در عبادت داشت. روزها را روزه و شبها را به عبادت شبانه مشغول بود. از شهوات دنیوی کناره گرفت و از زنان دوری گزید.
مبارکفوری گوید: عثمان بن مظعون، برادر رضاعی پیامبر (ص) بود.
پیامبرخدا- که درود خدا بر او باد!- به شدت علاقمند به عثمانبن مظعون بود و پر واضح است که دلایل آن، ایمان شدید عثمان بن مظعون و همگامی وی با پیامبر در میدانهای مختلف بوده است.
«فإنّ عثمان بن مظعون، کان من زهّاد الصّحابة و أکابرها و کان رسول الله 9 یحبّه حبّاً شدیداً».
«عثمان بن مظعون، از زهد پیشگان صحابه رسول الله و از بزرگان آنها است و پیامبر گرامی او را بسیار دوست میداشت.»
عثمان بن مظعون، پس از جنگ بدر و کسب افتخار همگامی با پیامبر در این جنگ، دعوت الهی را لبیک گفت و روحش به جانب معبود پرکشید.
«او نخستین مهاجری است که در ماه شعبان و پس از سیماه از هجرت، در مدینه دعوت الهی را لبیک گفت.»
«قال أبو غسان: و أخبرنی عبدالعزیز، عن الحسین بن عمارة، عن شیخ من بنی مخزوم، یدعی عمر، قال: کان عثمان بن مظعون 2 من أوّل من مات من المهاجرین»
ابوغسان گوید: عبدالعزیز خبرم داد که حسین بن عماره گفته است ... عثمان بن مظعون- که رضوان الهی بر او باد!- از اوّلین مهاجرانی است که در مدینه، بدرود حیات گفت.
به دلیل علاقه وافری که پیامبر (ص)، به ابن مظعون داشت، پس از مرگش پیشانی او را بوسید؛ «و قَبّل النّبیّ (ص) وجهه بعد موته، و لمّا دفن قال: نعم السَّلَفُ لَنَا»؛
«پیامبر خدا (ص)، پس از مرگ ابن مظعون، بر صورت و پیشانی وی بوسه زد و چون دفن شد، فرمودند: نیکو سلفی برای ما بود.»
عثمان بن مظعون در نزد پیامبر جایگاهی والا داشت. پس از مرگ وی، نکات بلندی را در منزلت وی بیان فرموده است:
«أخرج البخاری و ابن جریر عن أمّ العلاء، أنّ رسول الله 9، دخل علی عثمان بن مظعون و قد مات ... فقد جاء
ص: 42
الیقین، إنی لأرجوا له الخیر».
(1)«بخاری و ابن جریر، به نقل از ام العلا گفتهاند: پیامبر (ص) پس از مرگ عثمان بن مظعون بر وی وارد شده، فرمودند: یقین دارم که خیر و رحمت برای او است.»
ابن شبه نقل کرده که پیامبر (ص) حرمت فراوانی برای وی قائل بود و همواره ایشان نظر لطف و محبت خویش را به وی ابراز میفرمود:
«عن محمّد بن قدامة عن موسی، عن أبیه قال: قال رسول الله 9 ادفنوا عثمان بن مظعون بالبقیع یکن لنا سلفاً، فنعم السلف عثمان بن مظعون».
(2) «محمد بن قدامه، از موسی، از پدرش نقل کرده که پیامبر خدا فرمودند: عثمان بن مظعون را در بقیع دفن کنید که سلفی بود برای ما، پس نیکو سلف و در گذشتهای بود عثمان بن مظعون.»
رسول الله (ص) به دلیل جایگاه رفیع و بلندی که برای عثمان قائل بود، فرزند گرامیاش ابراهیم را در جوار وی دفن کرد، تا به جوار عثمان متبرک گردد. این نکته را سمهودی در کتاب «وفاء الوفا» نقل نموده و سید محسن امین، در «کشف الارتیاب» آن را نکتهای مقبول دانسته و گفته است: ابن مسعود هم وصیت کرده که وی را به قصد تبرّک در جوار عثمان بن مظعون دفن کنند:
«روی ابن سعد فی طبقاته عن أبی عبیدة بن عبدالله، أن ابن مسعود قال: ادفنونی عند قبر عثمان بن مظعون، و ذلک قصداً إلی التبرک بجواره ولأنّ النبی أمر بدفن ابنه ابراهیم عنده کما فی و فاء الوفا للسمهودی».
(3)«ابن سعد، در کتاب طبقات، از ابو عبیده بن عبدالله روایت کرده که: ابن مسعود وصیت کرد مرا در کنار قبر عثمان بن مظعون دفن کنید و این وصیت به قصد متبرّک شدن در جوار او است و نیز به خاطر اینکه پیامبر (ص) با همین انگیزه، امر فرمود فرزندش ابراهیم را در کنار ابن مظعون دفن نمایند، چنانکه سمهودی هم در وفاء الوفا نقل کرده است.»
از مکانت و جایگاه عثمان بن مظعون در نظر پیامبر، همین بس که آن حضرت خود سنگ لحد وی را بر قبرش نهادند.
«فقالوا بعد موته، یا رسول الله، این ندفنه؟ قال 9: بالبقیع، قالوا: فلحد رسول الله 9 و فضّل حجر من حجارة لحده، فحمله رسول الله 9 فوضعه عند رجلیه».
(4)«پس از اینکه عثمان از دنیا رفت، پرسیدند: ای پیامبر خدا، کجا دفنش کنیم؟ فرمود: در بقیع. گفتند: سنگ لحد را رسول الله نهادند و بلند ساختند سنگی از سنگهای لحدش را. آن سنگ را پیامبر خود حمل کردند و در موضع دو پای عثمان بن مظعون نهادند.»
پیامبرخدا به دلیل شدت علاقهای که به وی داشتند، بر وی گریستند.
«عن عائشة أنّ النبی (ص) قبّل عثمان بن مظعون و هو میّت و یبکی و عیناه تُهَرَاقَان».
(5)«از عایشه نقل شده که پیامبر خدا، عثمان بن مظعون را بوسیدند و بروی گریستند و از دو چشم مبارکشان، اشک جاری بود.»
مکان دفن وی در بقیع
طبق نقلهایی که سمهودی در وفاء الوفا آورده، او در روحاء بقیع مدفون است؛ روحاء مکانی است در وسط بقیع و چنین میگوید:
«قال أبو غسّان، و أخبرنی بعض أصحابنا قال: لم أزل، أسمع إنّ قبر عثمان بن مظعون و أسعد بن زرارة بالرّوحاء من البقیع، و الروّحاء المقبرة التی وسط البقیع یحیط بها طرق مطرّقة و وسط البقیع».
(6)ابوغسان گوید: بعضی از اصحاب ما خبر دادهاند: همواره میشنیدم که قبر عثمان بن مظعون و اسعد بن زراره در روحاء، در وسط بقیع است و روحاء مکانی است در وسط بقیع که راههای گوناگونی به
1- الذین دعا لهم النبی، مرکز المصطفی، 1989 م.، ص 979
2- ابو زید عمر بن ابی شبه، تاریخ المدینه المنوره، دارالفکر، ایران، قم، 1365 شمسی، ص 100
3- السید محسن الأمین، کشف الإرتیاب، الطبعه الثانیه، 1382 ه. ق. 1952 م.، ص 352
4- ابوزید، عمربن ابی شبّه، تاریخ المدینه المنوره، دارالفکر، قم، 1365 ش/ ص 102
5- همان.
6- سمهودی، وفاء الوفا، ج 2، ص 85
ص: 43
سمت آن وجود دارد و در وسط مقبره بقیع است.
در نقل دیگری استکه بعدها محمد حنفیه در روحاء خانهای خریده و قبر عثمان بن مظعون، کنار خانه وی بوده است؛ «حدّثنا محمد بن یَحْیَی عن الدراوردی، عن أبی سعید، عن سعید بن جبیر بن مطعم، رأیت قبر عثمان بن مظعون عند دار محمد بن علی الحنفیّة»؛
(1)«از سعید بن جبیر بن مطعم نقل شده که گفت: قبر عثمان بن مظعون را در کنار خانه محمد حنفیه فرزند علی، مشاهده کردم.»
2. اسعد بن زراره انصاری خزرجی
پیش از هجرت پیامبر به یثرب، این شهر در آتش فتنه قبایلی میسوخت؛ دو قبیله اوس و خزرج اختلافهای دیرینهای داشتند. هر یک از این دو، به قبیلههای کوچکتری تقسیم میشدند. اسعد بن زراره، از قبیله بنی نجار و از بزرگان این قبیله بود. فتنهها و درگیریهای داخلی مدینه، وجود بزرگی را میطلبید که اهل مدینه زمام امور خویش را به او بسپارند. آوازه پیامبر (ص) در مدینه پیچید. آنان افراد شاخصی را به مکه فرستادند تا برآوردی از وضعیت رسول الله داشته باشند. اسعد بن زراره نقیب طایفه بنی النجار بود که به همراهی گروهی، به مکّه اعزام شدند تا از نزدیک پیامبر را ببینند. این گروه پیامبر را در عقبه مشاهده کردند. نتیجه این ملاقات، انعقاد پیمان عقبه نخستین بود. سال بعد نیز اسعد بن زراره پیامبر را به همراهی دوستانش در عقبه ملاقات کرد و پیمان عقبه نخستین بود. سال بعد نیز اسعد بن زراره پیامبر را به همراه دوستانش در عقبه ملاقات کردند و پیمان عقبه دوم انعقاد یافت و نیز در سال بعد، پیمان عقبه سوّم منعقد شد. اسعد بن زراره در پیمانهای سهگانه عقبه شرکت داشت و با پیامبر پیمان بست:
«قالوا فی شأنه: أسعد بن زرارة الأنصاری الخزرجی، أحد النقباء لیلة العقبة و أول من بایع النبی (ص) لیلتئذّ، و قد شهد العقبة الأولَی و الثانیة و الثالثة، و کان نقیب بنی النجار، و هو أول من صلّی الجمعة بالمدینة»
(2)«در شأن و منزلت اسعد بن زراره گفتهاند: او انصاری خزرجی است. یکی از بزرگان و برجستگان در شب عقبه است. او اول کس از اهل مدینه است که با پیامبر (ص) بیعت کرد تا از وضعیتی ناپسند رها شود. در عقبه اولی، دوم و سوم حضور داشت و نقیب طایفه بنینجار بود. اسعد اول کسی استکه نماز جمعه را درمدینه به پا داشت وکمکهای شایانی بههجرت پیامبر کرد و آماده کننده زمینه برای حضور پیامبر در مدینه بود. وی منزلت والایی در نزد رسول الله داشت.»
اولویتهای شخصیتی اسعد بن زراره
اسعد بن زراره در میان صحابه پیامبر به چند اولویت و امتیاز، برجستگی و شهرت یافت که میتوان این اولویتها را برای او برشمرد.
1. اولین فرد انصاری از صحابه است که در عقبه با پیامبر بیعت کرد و به ایشان ایمان آورد.
2. در هر سه پیمان عقبه، شرکت داشت.
3. آماده کننده زمینه ورود پیامبر به مدینه بود و قبیله بنی نجار را آماده استقبالی شکوهمند از آن حضرت کرد.
4. نخستین شخصیتی است که پیامبر (ص) بر او نماز میت خواند.
5. اولین کسی است که پیامبرخدا پیشاپیش جنازهاش حرکت کرد و برای او دعا و استغفار نمود.
6. اوّلین صحابی پاکباختهای است که به دستور پیامبر در مقبره مطهر بقیع دفن گردید.
البته بیان این نکته لازم است که اختلافی میان مورخان، در مدفون اول بقیع وجود دارد؛ بسیاری را عقیده بر آن است که اوّلین مدفون بقیع عثمان بن مظعون بود و شاید بتوان به نوعی میان روایات متعارض جمع کرد و آن اینکه گفته شود، اولین مدفون از مهاجرین، عثمان بن مظعون است و اولین مدفون از انصار اسعد بن زراره.
7. اوّلین کسیاستکه به دستور پیامبر، در سه جامه کفن شد؛ ازجمله جامهها بُرد است.
«قال ابن سعد: لمّا توفّی أسعد بن زرارة حضر رسول الله غسله و کفنه فی ثلاثة أثواب، منها برد، وصلّی علیه، و رئی رسول الله (ص) یمشی أمام الجنازة، و دفنه بالبقیع».
(3)«ابن سعد گوید: وقتی اسعدبن زراره وفات یافت، پیامبر برای غسل او حاضر شده، در سه جامه کفنش
1- ابن ابی شبه، پیشین، ص 101
2- احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تعجیل المنفعه بزوائد رجال الأئمه الأربعه، دارالکتب العربی، بیروت، 1987 م، ص 32
3- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، دارصادر، بیروت، لبنان، 1996 م.، ص 611
ص: 44
کردند، که از جمله جامهها بُرد است و دیده شده که رسول الله (ص) پیشاپیش جنازه اسعد بن زراره حرکت میکردند.»
زمان پاسخ به دعوت الهی
همه مورّخان بر این عقیدهاند که اسعد بن زراره پس از نُه ماه از هجرت وفات یافت. اگر این نقل درست باشد، باید گفت که او در بدر حاضر نبوده و از آنجا که عثمان بن مظعون در بدر حضور داشته، باید گفت: اسعد بن زراره نخستین فرد از میان صحابه است که پس از هجرت، دعوت الهی را لبیک گفت.
«و فی کنزالعمال: مات أسعد بن زرارة علی رأس تسعة أشهر من الهجرة، قال البغوی: بلغنی أنّه أوّل من مات من الصحابة بعد الهجرة، و أوّل میّت صلّی علیه النبی (ص) و أول من دفن بالبقیع، و ذلک قبل بدر»
(1)«در کنز العمال نقل شده که اسعد بن زراره در آغاز ماه نهم، پس از هجرت، دعوت الهی را لبیک گفت. بغوی گوید: به من خبر رسیده او اوّلین شخص از صحابه است که پس از هجرت وفات یافت و اولین کسی است که پیامبر بر او نماز میت گزارد و اول کسی است که در بقیع مدفون گردید.»
روحاء مکان دفن اسعد بن زراره
پیشتر اشاره داشتیم که روحاء در وسط بقیع قرار گرفته؛ همانجا که راههای گوناگون به سمت آن بوده است و همانجا که عثمان بن مظعون نیز در آنجا مدفون گردید. قبر اسعد بن زراره هم طبق نقل مورّخان، در روحاء بقیع واقع گردیده است.
واقدی نقل کرده که پیامبر خدا (ص) اسعد بن زراره را در روحاء بقیع دفن کرد.
نویسنده و مورخ بزرگوار، محمد امین امینی، در کتابش، درباره بقیع، پس از بررسی چگونگی شکلگیری بقیع و بررسی این نکته که چه کسی اولین بار در بقیع دفن شد، آیا آن شخص اسعد بن زراره بوده یا عثمان بن مظعون؟ چنین می نگارد:
«وکیفکان، فقبرهما فی الروحاء التی فی وسط البقیع: فقد روی ابن شبّه عن أبی غسان لم أزل أسمع إنّ قبر عثمان بن مظعون و أسعد بن زرارة بالرّوحاء من البقیع، والروحاء المقبرة التی وسط البقیع یحبط بها طرق مطرقة وسط البقیع».
(2)«به هر روی، قبر آن دو شخصیت (عثمان بن مظعون و اسعد بن زراره) در روحاء، در وسط بقیع قرار است. ابن شبّه از ابوغسان روایت کرده که همواره میشنیدم قبر عثمان بن مظعون و اسعد بن زراره، در روحاء بقیع است و روحاء مقبرهای است در وسط بقیع که راههای گوناگون بر آن میرسد.»
در پایان یاد از اسعد بن زراره، گفتنی است او با مرضی که در لسان عرب ذبحه نامیده میشود، از دنیا رفت و شاید مراد از ذبحه مرگ ناگهانی باشد. در عبارات دیگر، به جای ذبحه، شهقه آمده است.
3. ابو سعید خدری
شخصیت بزرگوار دیگری که از صحابه صادق پیامبر (ص) است و در قبرستان بقیع مدفون گردیده، سعدبن مالک بن شیبان انصاری است. او از مشهوران و از بزرگان و اهل فضیلت صحابه آن رسول گرامی است. او شهرت به ابوسعید خدری یافت؛ چون منسوب به خُدری است که مکانی است به نام خدره.
او از راویان احادیث پیامبر (ص) و صاحب مکاتبات از آن حضرت و امام علی و امام حسن مجتبی و امام حسین (ع) است، جایگاهی والا در نزد پیامبرخدا، علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن مجتبی و سیدالشهدا (ع) داشته است.
وی شاهد بسیاری از سخنها، عملها و اقدامات پیامبر (ص) بوده و آگاهی به موقعیت اهلبیت و دشمنان آنان داشته است. علی امیر مؤمنان، فاطمه زهرا و حسنین (علیهم السلام) در نقلهای بسیاری، ابوسعید خدری را شاهد بر ایراد سخنانی از
1- المتقی الهندی، کنزالعمال، ج 6، مؤسسه الرساله، بیروت، 1975 م، ص 219
2- محم امین الأمینی، بقیع الغرقد، الناشر: دارمشعر، 1428 ه-.، ص 40 به نقل از ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 101
ص: 45
پیامبر (ص) درباره اهل بیت دانستهاند و از مردم خواستهاند که از ابوسعید خدری فضل اهل بیت (علیهم السلام) را بپرسند.
«أبو سعید الخدری، سعد بن مالک بن شیبان الأنصاری، من مشهوری الصحابة و فضلائهم و هو من المکثرین من الروایة عنه مات سنة 74 من الهجرة یوم الجمعة و دفن بالبقیع».
(1)«ابوسعید خدری، سعد بن مالک بن شیبان انصاری است. او از مشهوران صحابه و فضلای ایشان بوده و از کسانی است که روایات فراوانی از پیامبر نقل کرده است. در سال 74 پس از هجرت وفات یافت و در بقیع مدفون گردید.»
«وقال الشیخ الطوسی: توفّی أبو سعید فی یوم الجمعة، سنة أربع و سبعین و دفن بالبقیع و هو ابن أربع و تسعین».
(2)«شیخ طوسی گفته است: ابوسعید خدری، در روز جمعه، در سال 74 هجری از دنیا رفت و در حالی که دارای سنی 94 ساله بود، در بقیع دفن گردید.»
وصیت ابی سعید خدری
ابن عساکر، از عبدالرحمان، پسر ابو سعید خدری نقل کرده که گفت: پدرم به من اینگونه سفارش کرد: پسرم! سن من بسیار بالارفته و زمان رفتنم فرار رسیده است. سپس گفت: دستم را بگیر. وقتی دستش را گرفتم، گفت: به بقیع برویم. او را در حالی که به دستم تکیه داشت، به بقیع بردم، تا این که به مکانی در بقیع رسیدیم که کسی در آنجا دفن نشده بود. به من امر کرد: پسرم! هرگاه از دنیا رفتم مرا در این مکان دفن کن. در آن خیمهای بر پا مکن و آتشی میفروز. بر من گریه نکن. کسی را به جهت دفن من آزار مده. متواضعانه پشت سرم حرکت کن. وقتی مردم ما را میدیدند، میپرسیدند: به کجا میروید؟ چیزی به آنان نگفتم و پدرم از پاسخ دادن منعم نمود. آنگاه که لحظه وفاتش رسید، او را به بقیع بردم، مردم جمع شدند به گونهای که پر و آکنده از جمعیت شده بود.
(3)4. اسید بن حضیر بن سماک اشهلی
وی از بزرگان صحابه پیامبر و از نقبا و بزرگان انصار است؛ فردی است که در زمان ورود پیامبر و مهاجران (از مکه) به مدینه، خانهاش را در اختیار مهاجران قرار داد. اموال خود را میان آنان تقسیم کرد و ایثار را برگزید. پدر وی، رییس قبیله اوس است. یوم بعاث را شاهد بوده. او معروف به «حضیر الکتائب» است. به وسیله مصعب بن عمیر، صحابی پاکباخته پیامبر که اولین مبلّغ راه رسالت بود، ایمان آورد. در زمان هجرت پیامبر، به استقبال آن حضرت آمد و شور و شعف زاید الوصفِ جوانی انجام داده. تلاش وسیعی کرد تا پیامبر در دعوتش در مدینه توفیق یابد. در ورود پیامبر، به جمع قبیله خود وارد شد و بشارت به بزرگترین منّت الهی بر اهل یثرب داد.
«أسید بن حضیر بن سماک الأشهلی من سادات الأنصار: و کان نقیباً و هو ممّن شهد العقبتین و بدراً ... کنیته أبو یحیَی، و قد قبل: أبو عتیق ... أسلم علی یدی مصعب بن عمیر».
(4)«اسید بن حضیر بن سماک اشهلی، از بزرگان انصار است، سرپرستی قبیله (نقابت) داشت. از کسانی است که در دو عقبه حاضر بود و در نبرد بدر حضور داشت. کنیهاش ابو یحیی و به قولی ابو عتیق است به دست مصعب بن عمیر اسلام آورد.»
بدرود حیات اسید
اسید بن حضیر بن سماک اشهلی، در دوران خلافت خلیفه دوم، عمر بن خطاب دعوت الهی را لبیک و بدرود حیات مجازی نمود و به سوی خالق هستی پرکشید.
«مات فی شعبان فی خلافة عمربن الخطاب سنة عشرین، وصلّی علیه عمر بن خطاب و دفن بالبقیع»
(5)«در ماه شعبان، در عهد خلافت عمربن خطاب به سال بیست هجرت حیات را وداع گفت و عمر بن
1- ابن اثیر، اسد الغابه، ج 2، انتشارات اسماعیلیان، تهران، 1362 ش.، ص 289
2- محمد بن عمر بن عبدالعزیز الکشّی، اختیار معرفه الرجال، ج 1، انتشارات امیر کبیر، 1359، ص 201
3- ر. ک. به: ابولقاسم علی بن الحسین هبه الله، تاریخ مدینه دمشق، ج 20، ص 397
4- محمد امین الأمینی، بقیع الغرقد، ناشر، دارمشعر، 1428 ه.، ص 220
5- ابوحاتم محمد بن حبان، مشاهیر علماء الأنصار، دارالوفاء، 1976 م.، ص 33
ص: 46
خطاب بر او نماز گزارد و در بقیع مدفون گردید.»
5. خنیس بن حذافه
از دیگر یاران مهاجر پیامبر (ص) خنیس بن حذافه است. او ایمان کامل به پیامبر (ص) داشت و از کسانی است که با اخلاص کامل به مدینه هجرت کرد و در خانه ارقمبن ابی ارقم، حضور یافت و آیات اولیه فرود آمده را با عشقی راستین نیوشید و در جان خود جای داد.
«شهد خنیس بدراً، و مات علی رأس خمسة و عشرین شهراً من مهاجر النبی (ص)، و دفنه بالبقیع إلی جانب قبر عثمان بن مظعون».
(1)«خنیس در ماجرای جنگ بدر حضور داشت و در آغاز بیست و پنجمین ماه هجرت رسول گرامی (ص) دعوت حق را لبیک گفت. پیامبر (ص) بر جنازه وی نماز گزارد و دستور داد او را در کنار قبر عثمان بن مظعون دفن نمایند.»
6. سعد بن معاذ
سعد بن معاذ از اصحاب پیامبر و از انصار است. به پیامبر ایمان کامل آورد. مردی رشید و تنومند و زیبا صورت بود. در جنگها، همگام با پیامبر شرکت داشت. در ماجرای جنگ خندق حاضر بود. تیری از جانب سپاه دشمن به او اصابت کرد و بر زمین افتاده، به شهادت رسید. در هنگام شهادت 35 سال داشت.
پیامبر خدا فرمان داد بدن ایشان را به مدینه آورده، در بقیع دفن کردند.
«فصلّی علیه رسول الله (ص) و دفن بالبقیع».
(2)پیامبر (ص) بر او نماز خواند و در بقیع مدفون گردید.»
معطر بودن قبر سعد
روایاتی چند وارد شده که مسلمانان هنگامی که به دستور پیامبر (ص) جایگاه قبرش را حفر میکردند، بوی خوش عطر از آن به مشام حفر کنندگان میرسید و آنان از بوی خوش آن سرمست باده معنا و معنویت شدند.
«روی ابن سعد عن أبی سعید، قال: کنت أنا ممّن حفر لسعد قبره بالبقیع: فکان یفوح علینا من المسک کلما حفرنا قترة من تراب، حتّی انتهینا إلی اللحد».
(3)«ابن سعد از ابی سعید روایت کرده، گفت: من جزو کسانی بودم که برای سعد قبر می کندیم. هنگام حفر، بوی بسیار خوشی به ما میرسید و هر چه میکندیم، این بوی همچنان میرسید تا به نهایت حفر لحد رسیدیم.
اهمیت وجودی سعد
سعد بن معاذ، به راهنمایی مصعب بن عمیر، راه و شیوه مسلمانی را برگزید. او توانست در مدتی کوتاه، طایفه خود را به اسلام مؤمن سازد و خود با ایمانی پرشور، از صحابه بزرگ پیامبر محسوب میشد و موقعیتی معنوی و خاص در میان اصحاب یافت. در بدر، پیشاپیش قبیله اوس بود. در نبرد بدر، دو پرچم وجود داشت؛ پرچم مهاجران و مکیان، که در دست علی بن ابی طالب (ع) بود و پرچم انصاریان و اهل مدینه، که سعد بن معاذ آن را در دست داشت.
سعد بن معاذ و طایفه بنی عبدالأشهل، در واقعه احد شرکت داشتند و هم او بود که نماینده پیامبر در مذاکره با بنو قریظه بود و حکمیت از جانب آن حضرت را داشت.
سمهودی در وفاء الوفا می نویسد:
«به مناسبت مرگ سعد بن معاذ، عرش تکان خورد.»
(4)
1- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، دارصادر، بیروت، ص 392
2- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، دارصادر، بیروت، ص 392
3- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، دار صادر، بیروت، ص 290
4- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 285
ص: 47
با توجه به همین اهمیت وجودی بود که پیامبر در بقیع، هنگام دفن سعد بن معاذ سه بار تسبیح گفت و مسلمانان همراهش تسبیح گفتند. بقیع به تموّج در آمد، چهره پیامبر اندک تغییری یافت که همه پرسیدند: ای فرستاده خدا، از چه رو رنگتان تغییر یافت؟ فرمود: قبر بر سعد سخت گرفت، امّا او رهایی یافت.
«و رسول الله واقف علی قدمیه فلما وضع فی قبره، تغیّر وجه رسول الله و سبّح ثلاثاً فسبّح المسلمون ثلاثاً حتّی ارتجّ البقیع، ثمّ کبّر رسول الله ثلاثاً و کبّر أصحابه ثلاثاً حتّی ارتجّ البقیع بتکبیره، فقیل یا رسول الله رأینا بوجهک تغیّراً و سبّحت ثلاثاً، قال: تضایق علی صاحبکم قبره .. ثمّ فرّج الله عنه»
(1)«پیامبر خدا روی دو پای مبارک ایستاده بودند و چون سعد در قبر نهاده شد، رنگ چهرهاش تغییری یافت. سه بار سبحان الله گفتند. مسلمانان هم سه بار تسبیح گفتند. بقیع به هیجان آمد. پیامبر خدا بار دیگر سه بار تکبیر گفتند و اصحاب هم گفتند. بقیع باز هم به حرکت و تموّج در آمد. پرسیدند: ای فرستاده خدا، چرا چهره شما تغییر یافت وتسبیح فرمودید؟ فرمود: قبر برسعد سخت گرفت اما او را وانهاد وآسان شد.»البته روایت شده که علت این فشار برسعد، اخلاق تندی بود که با خانوادهاش داشت! خداوند همه ما را از فشار و سختیهای قبر در امان دارد! ان شاء الله.با یاری خداوند، یاد کرد صحابه صادق و با وفای پیامبر را که در بقیع خفتهاند، در شمارههای بعد پی خواهیم گرفت.بنوقَینُقاع و بنو نضیر
1- محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، دار صادر، بیروت، ص 433