نوع مقاله : تاریخ و رجال
کلیدواژهها
موضوعات
مدخل و ضروت بحث:
جاهلیت، عنوان دورهای از تاریخ عرب استکه دارای بار معنایی منفی است و از تاریکی، شرارت، حقد، کینه و نادانی حکایت میکند و اسلام در پیآن دوران ظهورکرد و بخش مهمی از رسالت پیامبرخدا (ص) در طی 23 سال بعثت، در مبارزه و رویارویی با اندیشههای جاهلی آن عصر بوده و بیشترین چالشها را با پرورش یافتگان و حامیان فرهنگ منحط عصر جاهلیت داشته است و نیز بسیاری از آیات قرآن؛ چه به صراحت و چه با اشاره، ناظر به نگاه و تفکّر آن دوران بوده که اندیشه جاهلی و رفتار و کردار ناپسند آنان را به نقد کشیده و محکوم کرده است. پس اگر با این نگاه به عصر جاهلیت بنگریم، ضرورت بحث درباره آن، روشن میگردد.
افزون بر آنچه در قرآن و روایات، درباره جاهلیت آمده، مسلمانان نیز در کتب کلامی، تاریخی و تفسیری، در باره آن بحثهای مبسوطی داشتهاند و در رابطه با مظاهر مختلف عصر جاهلی اطلاعات سودمند و مفیدی به جا نهادهاند که پژوهش و بررسی در باره آنها میتواند در تبیین آیات و روایات و بحثهای تاریخی و عقاید، پژوهشگران را یاری نماید و بیش از همه، عظمت و بزرگی کار پیامبر (ص) را نشان دهد که آن حضرت چگونه توانست تحوّلی عظیم را در جامعه جاهلی ایجاد کند و هویت مردمان پرورش یافته در محیط ج اهلیت را چنان دگرگون سازدکه از جمع آنان مردانی با هویت انسانی- الهی بسازد و نه تنها سرنوشت جزیره العرب را متحوّل کند که در جهان بشریت تغییری در خور توجه ایجاد نماید و مسیر حرکت تاریخ را تحت نفوذ خود در آورد؛ لذا تحقیق و پژوهش در باره «مفهوم جاهلیت در قرآن و متون تاریخی» برای آشکار کردن کار پیامبر اعظم، کاری بایسته و ضروری است:
ریش واژ «جاهلیت»
جاهلیت، برگرفته از «جهل» است، البته نه آن جهلی که نقیض و مقابل «علم» میباشد بلکه از جهل به معنای خیره سری و پرخاشگری و شرارت.
و در مقابل آن، اسلام به معنای تسلیم است و طاعت خدای عزّ وجلّ و رفتار و کردار بزرگوارانه.
اشاره شد که «جهل» دارای دو معنا است:
1. «جهل» در برابر «علم»، که به معنای نادانی است.
2. «جهل» به معنای سبکی که خلاف وقار وطمأنینه میباشد.
اوّلی نقیض «علم» است و از همین رو، به بیابان بدون علامت و نشانه، «مجهل» گفتهاند و دومی دارای معنای اضطراب نا آرامی است، لذا به چوبی که با آن آتش را به هم میزنند «مجهل» میگویند. (1)
برخی دیگر از لغت دانان چنین معنا کردهاند: جهل جهلًا وجهاله: حماقت و بیخردی و ستمگری و خیره سری نمود و جاهل به معنای کم خردی وستیزه جویی کردن و عکس «مجامله» است که خوش رفتاری و نرم خویی است. (2) و جهل با این معنا، در مواردی از «قرآن» و «حدیث» و «اشعار عربی» عصر جاهلی آمده و از قرینه مقابله همین معنی حاصل میشود:
1. در قرآن کریم آمده است:
(قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ). (3)
«آیا ما را به ریشخند میگیری؟» گفت: «پناه میبرم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم.»
قرآن در اینجا ریشخند را نشانه کم خردی و خیره سری دانسته و فرموده است:
(وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً). (4)
1- مقایس اللغه.
2- المنجد، ماده «جهل».
3- بقره: 67
4- فرقان: 63
1- ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ماده جهل.
2- الزوزنی، شرح المعلّقات السبع، ط قم، منشورات ارومیه، ص 127
3- لغت نامه دهخدا، «ماده جاهلیت».
4- همان مدرک.
5- همان مدرک.
6- دکتر جواد علی، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، چاپ بیروت، دارالعربی، ص 27
7- الزوزنی، شرح معلّقات السبع، چاپ ایران، قم، انتشارات ارومیه، ص 35
8- شوقی ضعیف، العصر الجاهلی، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، چاپ تهران، انتشارات امیر کبیر، ص 47
9- حاج شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده «جهل».
10- العصر الجاهلی، همان مدرک، ص 46، تاریخ ادبیات زبان عربی، همان مدرک، ص 35
11- دکتر جواد علی، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، چاپ بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص 27
1- حاج شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده «جهل».
2- مجمع البحرین، طریحی، ماده عرب.
3- ابن اثیر، النهایه- ماده «جهل»
4- آل عمران: 154
1- علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، چاپ بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج 4، صص 48- 47
2- احزاب: 33
3- ابن اثیر، النهایه، مصباح المنیر، فیومی: ماده برج.
4- لسان التنزیل، ص 10
5- مصطفوی، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم.
6- طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 7- 8، ص 356؛ شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده
7- مجمع البیان، همان مدرک، ص 367
8- شیخ صدوق، معانی الأخبار، چاپ قم، انتشارات جامعه مدرسین، ص 270، صص 276، 274
9- همان.
10- همان.
11- شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، چاپ تهران- الاسلامیه، ج 14، ص 229
فی حدیث عنی النبی 9 فی الحدیث المناهی قال: و نهی أن یقول الرجل للرجل زوجتی اختک حتی ازوجک اختی- ج 5
1- فتح: 26
2- ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 204؛ دکتر ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ دانشگاه تهران 4
3- روضه الصفا، همان مدرک، ص 271؛ ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 204؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام.
4- همان مدرک.
5- چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 325؛ رفیع الدین ابن اسحاق همدانی، ترجمه سیرت رسول الله تهران، خوارزمی، ج 2، ص 235، روضه الصفا، همان مدرک ص 272
6- چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 325؛ دکتر آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 429؛ روضه الصفا، ص 271
7- دکتر آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 433
8- ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 204
9- فتح: 26
1- علامه طباطبایی، المیزان، چاپ، بیروت، موسسه اعلمی، ج 18، ص 289
2- سیره ابن اسحاق، همان مدرک.
دکتر محمد ابراهیم آیتی، تاریخ اسلام، چ تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص 420
3- مائده: 50
4- مائده: 48
5- مائده: 49
6- تفسیر المیزان، چاپ بیروت، موسسه الاعلمی، ج 4، ص 355
1- تفسیرالمیزان، همان مدرک، ص 365
2- شهرستانی، الملل و النهل، چاپ بیروت، دارالمعرفه، ج 2، ص 235؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 118
3- الجاثیه: 24
4- یاسین: 78
5- فرقان: 7
6- هشام بن محمد کلبی، کتاب الاصنام، چاپ تهران، تابان، 1348، ص 4؛ ابن ابی الحدید، همان مدرک، ص 119
7- الزمر: 34
1- ملل و نحل، همان مدرک، صص 241- 239
2- ابن ابی الحدید، همان مدرک؛ ملل و نحل همان مدرک در مورد عبدالمطلب سخنی مفصل دارد. الشریف مرتضی، رسائل، ط قم، ص 224
3- ملل و نحل همان مدرک، ج 2، صص 242- 241؛ الشریف مرتضی، رسائل، اقاویل العرب فی الجاهلیه، ط قم، دار القرآن، ص 224
4- ابوالمعالی محمد الحسینی العلومی، متوفای 490 ق. بیان الأدیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی، ط تهران، 1348، ابن سینا، ص 12
5- بیان الادیان، همان مدرک.
6- ملل و نحل، همان مدرک، ص 242
7- بیان الادیان، همان مدرک.
8- صافات: 95
9- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، همان مدرک، ج 4، ص 119؛ شهرستانی، ملل و نحل همان مدرک، ج 2، ص 236
10- الزمر: 38
11- الزمر، 38، عنکبوت، 61، 63 ع لقمان، 25، زخرف، 9، 87
12- الازرقی، اخبار مکه، ط قم؛ الشریف الرضی، ص 120
1- نوح، 23- 21 قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَسارا* وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّارا وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً
2- لسان التنزیل، ط تهران، انتشارات علمی- فرهنگی، و طبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 364، صورت بتها را چنین نقل کرده است: ودّ- صورت مردی- سواع صورت زنی- یغوث صورت اسبی- یعوق صورت شیری- نسر به صورت کرکس بود.
3- هشام کلبی، کتاب الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، ط تهران ابن سینا، صص 70 و 71
4- همان، ص 72
5- همان، ص 8
6- همان، ص 74 و ص 9
7- همان، ص 74 و ص 9
8- همان، ص 74 و ص 9
9- در مورد چگونگی پیدایش این پنج بت گفتهاند که آنان مردانی صالح و شایسته بودند که همه در یک ماه مردند و خویشان ایشان بر مرگشان سوگواری کردند. مردی پیشنهاد کرد که میخواهید پنج پیکر بر مثال ایشان بسازم جز این که نتوانم بر آنها روح بدمم؟ گفتند: آری، پس پنج پیکر به صورت آن پنج مرد بتراشید و آنها را تعظیم میکردند تا قرن اول گذشت. سپس به پرستش آنها پرداختند و کفرشان بالا گرفت و ادریس پیامبر آنان را به یکتا پرستی خواند، تکذیبش کردند. نوح نیز 120 سال آنان را فرا خواند، نپذیرفتند و در اثر طوفان نوح آن بتها به سرزمین جده افتاد و بعدها که «عمرو بن لحی» بر مکه چیره شد، آنها را یافت و در هنگام حج عرب را به پرستش آنان خواند و میان قبایل عرب پراکنده کرد. تخلیص از کتاب الاصنام، کلبی، ترجمه، سید محمدرضا جلالی نائینی، ط تهران، ابن سینا، ص 70 و 66
10- همان مدرک، ص 7 و ص 34
11- نجم: 23- 19؛ الاصنام، همان مدرک، صص 27 و 16
12- طبرسی، مجمع البیان، ط بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 9، ص 176
1- الاصنامع کلبی، همان مدرک، ص 52 و ص 41
2- همان.
3- همان مدرک، صص 4 و 3؛ اخبار مکه ارزقی ص 116؛ ابن هشام السیره النبویه، ط بیروت، ج 1، ص 76، محمد بن خاوند شاه بلخی، روضه الصفا، تلخیص دکتر عباس زریاب، ط تهران انتشارات امیر کبیر، ص 39
4- الاصنام، همان مدرک، صص 68، ص 7، و اخبار مکه ارزقی، همان مدرک، ص 116، سیره ابن هشام، همان مدرک صص 77 و 76
5- ترجمه المیزان، ج 3، ص 481
6- اخبار مکه ارزقی، قال رسول الله 9: هُو عمرو بن لحی أوّل مَن. نَصَبَ الأوثان و حول الکعبه و غیر الخنیفه دین إبراهیم 7. ص 101