«وَ بَعدَ، فاعلَم أیهَا الطَالبُ لِلوُصولِ إلی بَیتِ اللهِ الحَرام، اینکه حضرت احدیت را- جَلّ شأنُهُ العَظِیم- بیوتات مختلفه میباشد؛ یکی را کعبه ظاهری گویند، که تو قاصد او هستی، و دیگری را بیت المقدس، و دیگری را بیت المعمور، و دیگری را عرش، و هکذا تا برسد به جایی که خانه اصلی است که او را قلب نامند، که اعظم از همه این خانه هاست وَلاشَکّ و لارَیبَ فِی انّهُ لِکُلِ بَیتِ مِنَ البُیوتِ لِطالِبِه رُسومً و آداب.»
یکی دیگر از مواردی که آیت الله بهاری در سفر حج بر آن تأکید نمودهاند، خوش خُلقی حاجی و تواضع او نسبت به دیگران و پرهیز از دشنامگویی است.
«الخامس این که: باید خوش خُلق باشد وتواضع بورزد از رفیق و مکاری و غیره کوچکی بنماید و از لغو و فحش و درشت گویی و ناملایم در حذر باشد، نه حُسن خُلق، تنها آن است که اذیتش به کسی نرسد، بلکه از جمله اخلاق حسنه آن است که از غیر، تحمل اذیت بنماید ...» (تذکره المتقین، ص 6)
- «سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده. انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم، کجاوه نشینی را شنیدم که با عدیل خود میگفت: یا للعجب! پیاده عاج چون عرصه شطرنج به سر میبرد، فرزین میشود- یعنی به از آن میگرددکه بود- و پیادگان حاج (در) بادیه به سر بردند و بَتَر شدند.»
از دیگر مواردی که معمولًا عارفان بزرگ درباره سفر حج متذکر شدهاند، این است که برخی افراد صرفاً به دیدار خانه خدا میروند اما گروهی دیگر هدفشان زیارت صاحب آن خانه و رسیدن به قرب اوست. آیت الله بهاری در این باره آوردهاند:
«... در همه حال، بالنسبه به همه چیز باید اعتماد او به صاحب بیت باشد ... باید تأمل کند و بداند که این سفر جسمانی، الی اللّه است و یک سفر دیگری هم روحانی، الی الله باید
ص: 132
بکند.» (تذکره المتقین، ص 7)
- مولانا نیز در شعر معروف خود با مطلع:
ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
بیان می کند که:
آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه، نشانی بنمایید
ملاحسین کاشفی، هم در لباب مثنوی میگوید:
«و آن (حج) دو نوع است؛ یکی قصد کوی دوست و آن حج عوام است و یکی میل روی دوست و آن حجِ خاصِ انام است.» (لب لباب مثنوی، ص 55)
باز مولانا در جایی دیگر میگوید:
حج زیارت کردنِ خانه بود حج ربّ البیت، مردانه بود
به عبارت دیگر به اعتقاد بسیاری از عارفان، آنچه اهمیت بیشتری دارد زیارت صاحب خانه است نه خانه. جامی هم در شعری که در توصیف کعبه دارد آورده:
نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت من از میان همه روی دل به سوی تو کردم
مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم
به موقف عرفات ایستاده خلق دعا خوان من از دعا لب خود بسته گفتگوی تو کردم
فتاده اهل منا در پی منا و مقاصد چو جامی از همه فارغ، من آرزوی تو کردم
نکته دیگر آن است که عارفان هدف نهایی انواع عبادات و از آن جمله حج را شناخت خداوند به وسیله رسیدن به کُنهِ عبادات و دوری از هوای نفس دانستهاند. انسان باید آگاه باشد که منظور از انجام هر طاعت، چیست و هر عبادتی چه هدفی را دنبال میکند.
آیت الله بهاری آوردهاند:
«بدان غرض از تشریح این عمل شریف (حج)، لَعَلّ این باشد که مقصود اصلی از خلقت انسان «معرفه الله والوصول إلی درجه حبّه والأنس به، ولا یمکن حصول هذین الأمرین إلّا بتصفیه القلب ...» است. (تذکره المتقین، ص 2)
هم ایشان فرمودهاند:
«... کسیکه اراده حج دارد، اوّلًا باید قدری تأمل در نیت خود بنماید. هوای نفس راکنار گذارد، ببیند غرضش از این سفر، امتثال امر الهی و رسیدن به ثواب و فرار از عقاب اوست یانه ...؟»
ص: 133
(تذکره المتقین، صص 3 و 4)
- حکیم ناصر خسرو قبادیانی نیز در قصیدهای بسیار زیبا با مطلع:
«حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خدای رحیم»
به این مورد اشاره کرده است و در بیتهایی متعدد، رسیدن به کُنه عبادات و اعمال حج را شرطِ اصلی پذیرفته شدنِ حجِ انسان دانسته. وی با بیان مناظرهای که بین خودش و یکی از دوستانش که از سفر خانه خدا بازگشته، به راه انداخته این موارد ظریف را یادآوری نموده و چهره حقیقی حج را به نمایش گذارده است:
بازگو تا چگونه داشته ای حرمت آن بزرگوار حریم؟
چون همی خواستی گرفت احرام چه نیت کردی اندرآن تحریم؟
جمله بر خود حرام کرده بُدی هرچه مادون کردگار قدیم؟
گفت: نی، گفتمش زدی لبیک از سر علم و از سرت تعظیم،
می شنیدی ندای حقّ و، جواب باز دادی چنان که داد کلیم؟
گفت: نی، گفتمش چو در عرفات ایستادی و، یافتی تقدیم،
عارف حق شدی و مُنکِر خویش؟ به تو از معرفت رسید نسیم؟
گفت: نی، گفتمش چو می کُشتی گوسفند از پی یسیر و یتیم
قرب خود دیدی اول و کردی قتل و قربان نفس شوم لئیم
گفت: نی، گفتمش چو می رفتی در حرم همچو اهل کهف و رقیم،
ایمن از شر نفس خود بودی و ز غم فرقت و عذاب جحیم؟
گفت: از این باب هر چه گفتی تو من ندانسته ام صحیح و سقیم
گفتم: ای دوست، پس نکردی حج نشدی در مقام محو مقیم
رفته ای مکه دیده، آمده باز محنت بادیه خریده به سیم
گر تو خواهی که حج کنی، پس از این این چنین کن که کردمت تعلیم
(دیوان ناصر خسرو، ص 300)
از دیگر مواردی که آیت الله بهاری بر آن تأکید کردهاند، بریدن از تعلّقات و بهویژه اهل و عیال در هنگام رفتن به سفر حج است.
ص: 134
ایشان فرمودهاند:
«الثامن، اینکه از خانه خود حرکت نکند مگر این که نفس خودش را در هرچه با خودش برداشته با جمیع رفقای خود و اهل خانه و هرچه تعلق به او دارد، امانتاً به خالق خود جلّ شَأنه بسپارد و با کمال اطمینان دل از خانه بیرون رود ...» (تذکره المتقین، ص 7)
پیدا است با شرایط دشوار سفرهای آن زمان، کسیکه عازم سفرحج میشد، برای مدتی طولانی از وضعیت خانواده خود کاملًا بی اطلاع میماند امّا چنین وضعی را به خاطر زیارت خانه خدا تحمل میکرد.
سنایی نیز به همین مورد اشاره کرده و در قصیدهای که درباره اشتیاق به سفر حج سروده با مطلع:
گاهِ آنکه آمد با مردان سوی میدان شویم یکره ازایوان برون آییم و برکیوان شویم
می گوید:
طبل جانبازی فروکوبیمو در میدان دل بی زن وفرزند وبیخان و سرو وسامانشویم
هم او در ادامهی شعرش آورده:
گاه بر فرزندگان، چون بیدلان واله شویم گه ز عشق خانمان چون عاشقان، پژمان شویم ...
وز پدر، وز مادر و فرزند و زن یادآوریم ز آرزوی آن جگر بندان، جگر بریان شویم ...
(دیوان سنایی، صص 415- 414)
از آنچه گفته شد در مییابیم که عارفان و ازآن جمله شیخ محمد بهاری از حج و آداب و رسوم مرتبط با آن، به عنوان وسیلهای برای پاک شدن دل از آلودگیها، توجه بیشتر به خداوند، توجه و کمک به اطرافیان، اتحاد و همبستگی و در یک کلام کاملتر شدن انسان یاد کردهاند تا دیگران بدانند این سفر طولانی، در اصل، سفری در خود، به سوی ایمان کاملتر است. آنان با موشکافی و دقت هنرمندانه و عارفانه خود اسرار و رموز واقعی مناسک حج را به دیگران یادآور شدهاند تا بدین وسیله شناخت بهتر و دقیقتری را به دست دهند و چراغی فرا راه مشتاقان رسیدن به قرب الهی روشن کرده باشند.
منابع
ص: 135
1. تذکره المتقین، به اهتمام احمد فرهومند، تهران، 1329
2. دیوان حافظ، به تصحیح محمد قزوینی، انتشارات فجر ولایت، تهران، 1386
3. دیوان سنایی، به اهتمام مدرس رضوی، انتشارات سنایی، تهران، چاپ چهارم، بی تا.
4. دیوان ناصر خسرو، حکیم ناصر خسرو قبادیانی، به تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران، بی تا.
5. کلیات سعدی، مصلح الدین سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی، انتشارات هرمس، تهران، 1385
6. لبّ لباب مثنوی، ملاحسین کاشفی، به اهتمام سید نصرالله تقوی، انتشارات اساطیر، بیتا.
7. مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بلخی، به اهتمام رینولدالین نیکلسون، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ یازدهم، 1371
8. دیوان پروین اعتصامی، به کوشش محمد عالمگیر تهرانی، چاپ اول، نشر محمد، 1368
9. تمهیدات، عین القضاه همدانی، انتشارات منوچهری، تهران، چاپ پنجم، 1377