4. یک بار دیگر، گروهی از احبار یهود در لباس تاجران از شام به مکّه آمدند تا عبداللهبن عبد المطّلب را به قتل برسانند. آنها به همراه خود شمشیران آغشته به سمّ داشتند و مترصّد فرصتی مناسب بودند تا نقشه پلید خود را به مرحله اجرا بگذارند.
عبدالله به قصد شکار از مکّه خارج شد و یهودیان فرصت را غنیمت شمرده، محاصرهاش کردند و خواستند به قتلش رسانند، اما خداوند به وسیله گروهی از بنیهاشم که از راه رسیدند، او را نجات داد. گروهی از احبار کشته و بعضی هم به اسارت درآمدند.
عبدالله بن عبد المطّلب در سن 17 یا 25 سالگی به طرز مشکوکی از دنیا رفت.
24 سال از پادشاهی کسری انوشیروان گذشته بود که عبدالله متولّد شد. وقتی 17 ساله شد با آمنه ازدواج کرد و هنگامیکه آمنه به محمّد (ص) باردار شد، عبدالله در مدینه وفات کرد.
انگشت اتّهام در وفات عبدالله، متوجّه یهود است و آنها متّهم به مسموم کردن او هستند؛ زیرا آنها بارها در مکّه کوشیدند تا علیرغم موانع، او را بکشند. پس اگر پای عبدالله به مدینه میرسید، چگونه رفتار میکردند؟ البته هدف، پیامبر خدا (ص) بود و قربانی عبدالله.
دو ماه پس از ازدواج، عبدالله در راه تجارت، در مدینه از دنیا رفت. تیر یهود برای بار دوم دیر به هدف خورد. آمنه دو ماهه باردار بود که عبدالله به طرز مشکوکی، در یثرب رحلت کرد.
عبدالله، بعد از رحلتش، در نزد داییهای پدرش- از طائفه «بنی النجار»- در خانهای معروف به دار النابغه به خاک سپرده شد؛ زیرا سلمی، همسر هاشم، مادر عبد المطّلب از بنی نجار بود.
پیامبر گرامی در سن شش سالگی با مادرش آمنه بنت وهب برای دیدار اقوام و زیارت قبر پدرش به مدینه آمد و چند روزی (شاید به مدّت یک ماه) در همان خانه توقّف کرد.
آن حضرت پس از هجرت از مکّه، چون به مدینه وارد شد، نگاهی به خانهای که قبر پدرش در آن بود انداخت و گفت: مادرم مرا به اینجا آورد و در این خانه، قبر پدرم عبدالله میباشد.
و آن، محلّ آمد و شد پیامبر (ص) بوده و تصریح کردهاند که آن حضرت در آنجا نماز خوانده است.
این خانه، در مدینه، در میان خانههای قبیله بنی نجّار و متعلّق به شخصی از این قبیله، به نام «نابغه» بوده و شهرت آن، به دلیل محلّ دفن جناب عبدالله، پدر گرامی پیامبرخدا (ص) است. پیکر عبدالله، طبق روال آن روزگار در داخل همان خانه (دار النابغه) به خاک سپرده شد. دار نابغه که به «بیت ابی النّبی» نیز معروف شد،
در خیابان مناخه، مقابل باب السلام قرار داشت و تا این اواخر زائران مزار آن جناب را زیارت میکردند.
این مقبره داخل بقعهای بوده که در زمان عثمانیها آن را به طور مجلّل، با سنگهای سیاه رنگ ساخته بودند و مدخل آن، با آثار معماری و نقاشی و خطاطی عثمانیها تزیین شده بود.
پیامبرخدا (ص) پیوسته به زیارت مرقد پدرش میشتافت و در آنجا نماز میگزارد و به همین مناسبت این محل را «مسجد دار النابغه» نیز گفتهاند.
ابن شبّه از یحیی بن نضر نقل کرده که پیامبر در مسجد دار النابغه و مسجد بنی عدی نماز خواند و در روایتی است که در مسجد بنی عدی غسل کرد.
ابن ابی یحیی نیز از هشام بن عمرو نقل کرده که پیامبر در مسجد بنی عمرو بن مبذول (مسجد بقیع الزبیر) و در دار النابغه و مسجد بنی عدی نماز خواند.
ص: 61
ابن زباله از هشام بن عروه، مانند روایت اوّل نقل کرده و دار النابغه، طبق روایت ابن شبه، جایی است که مزار عبدالله پدر رسول الله (ص) در آنجا واقع شده است.
عیاشی در توصیف دار النابغه و مسجد بنی عدی مینویسد: این خانه در زقاق طوال واقع شده که به کوچه آمنه، مادر پیامبرخدا 9 معروف است. وی آنگاه به توصیف دقیق نقشه بازار و کوچههای منتهی بهآن میپردازد و در این توصیف از دار النابغه و مسجد بنی عدی و چاهی که به «حلوه» معروف بود یاد کرده است. گفتهاندکه پیامبر 9 در آنجا و در مسجد بنی عدی غسل کرد. طبق توصیف عیاشی، مزار پدر آن حضرت در «رباط حضارمه» بوده است.
عیاشی در توصیف خود افزوده است: همه این اماکن، در باغی بوده پر از نخل و به «عینیه» شهرت داشته و چاهی از چاههای دوران جاهلیّت قدیم در آن بوده است.
(1)مسعودی در مورد دفن عبدالله، پدر پیامبرخدا (ص) اینگونه آورده است:
عبد الله، پدر پیامبر (ص) در سرزمین شام به سر میبرد، تا اینکه در حال بیماری بازگشت و در شهر مدینه وفات یافت؛ در حالی که آن حضرت در شکم مادر بود.
(2)گفتنی است تا پیش از سلطه وهابیها بر عربستان، بر قبر مطهّر جناب عبدالله ضریحی بوده است و ابراهیم رفعت پاشا، در سال 1319 ق. در کتاب بسیار با ارزشی که در تاریخ حرمین شریفین نوشته، از آن یاد کرده است.
وی پس از تشریح گنبدها و بارگاههای داخل بقیع مینویسد:
از جمله ضریحهایی که در خارج بقیع وجود دارد، ضریح عبدالله بن عبد المطّلب، پدر بزرگوار پیامبر (ص) میباشد که در داخل مدینه است.
(3)بتنونی در «الرحله الحجازیه» از آن به عنوان «مقام سیّدنا والد الرسول» نام برده و آن خانه را متعلّق به شخصی از بنی النجّار، به نام «نابغه» یاد کرده است.
(4)و علی بن موسی در «وصف المدینه المنوره» با بیان «مرقد سیّدنا عبدالله والد حضره سیدنا رسول الله» به عنوان مزاری زیبا و دائم الزوّار در تاریخ ثبت کرده است.
(5)نایب الصدر شیرازی در سال 1305 از این محل دیدن کرده و اشعار ترکی نوشته شده در آنجا را، در کتابش آورده است. بر اساس این اشعار، این بقعه در سال 1245 قمری، روی قبر پدر پیامبر (ص) ساخته شده است (تجدید بنا).
قبرِ پاکِ والدِ شاه رُسُل----- دُر بو مقام فضلِ حق سلطان محمودک بوخیر برتری
وصف اعمارنده پرتو جوهری تاریخدُر قب--- ر پاکی---- زه مق--- ام وال-- د پیغمب-- ری
(6)با تأسف، وهّابیان این آثار گران قدر نبوی را تخریب کرده و از میان بردند. گفتهاند که در این تخریبها، روزنهای به قبر مطهر باز شد و جسد پاک و مطهّر آن بزرگوار تر و تازه پدیدار گشت و کرامتی بر کرامات این خاندان افزوده شد.
(7)از محل دار النابغه، تنها چند عکس و تصویر برجای مانده و گفتهاند در مسجد النبیِ کنونی بوده است.
(8)حضور پیامبر خدا (ص) بر سر قبر پدر و مادر
در روایات آمده است که حضرت رسول (ص) کنار قبر پدرش عبدالله آمد و در آنجا دو رکعت نماز گزارد و او را صدا زد. ناگاه قبر شکافته شد و عبدالله در قبر نشسته بود و میگفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه».
پیامبر پرسید: پدرم! ولیّ تو کیست؟
عبد الله گفت: فرزندم! ولیّ چه کسی است؟
حضرت گفت: اکنون علیّ ولیّ تو است.
عبد الله گفت: شهادت میدهم که علیّ ولیّ من است.
پس پیامبر (ص) فرمود: برگرد به باغستانی که در آن بودی.
آن حضرت همچنین کنار قبر مادرش آمنه آمد و همانگونه که با قبر پدر فرمود. با مادر نیز چنان گفت.
(9)مزار پدر پیامبر کجاست؟!
1- الاصابه فی معرفه مساجد طابه، ص 128
2- مروج الذهب، ج 2، ص 274
3- مرآه الحرمین، ج 1، ص 427
4- الرحله الحجازیه، ص 222
5- وصف المدینه المنوره، صص 44 و 18
6- آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 352؛ سفرنامه نایب الصدر، ص 232
7- اجساد، جاویدان، ص 45
8- آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 352
9- بحار الأنوار، ج 15، ص 109
ص: 62
پیش از بررسی این موضوع، به عنوان مقدمه به این مطلب اشاره میکنیم:
بنا بر روایاتی که از طریق شیعی و سنی نقل گردیده، همچنین مشاهدات عینی زیادی که نقل کردهاند، برخی از اجساد- به دلایلی که به برخی از آنها اشاره خواهد شد- از پوسیده شدنِ پس از دفن، در امان خواهند بود.
بدنهایی که هرگز نمیپوسند
هر لاشهای که در دل خاک قرار گیرد، زمین با ماده «استرپتوواریسین» و دیگر مواد نیرومند موجود در خویش، آن را تجزیه و ضدّ عفونی میکند
(1) و مواد آلی آن را به مصرف گیاهان میرساند و از این راه به نباتات زندگی میبخشد.
(2) این چرخه جهان طبیعت با پیکرهای بیجان انسان و همه موجوداتِ زنده، به امر پروردگار و از نعمتهای اوست.
بدن کسانیکه مرگ آنها را بیدفاع ساخته، پس از اندک زمانی متعفّن شده وکانون میکروبها و عامل هزاران بیماری میشوند؛ همانگونه که در زمان حیات، عامل هر گونه فساد، تبعیض، ظلم، بیعدالتی و ... و هزاران کژی، تباهی و گناه بوده است.
اما جسمهای بیجان عابدان مخلص- که وسوسهها و نیرنگهای شیطان در آنها اثری ندارد
(3) و روحشان از فساد و تباهی پاک و مصون است- میتواند از تجزیه و فساد محفوظ بماند. آنان در طول زندگی و حتّی پس از مرگ، عامل تطهیر و تزکیه خود، دیگران و حتّی بشریّت بوده و در قیامت حجّت خداوند بر گناهکاران میباشند. هیچ گاه جسمشان عامل فساد و تباهی خاک نخواهد بود که زمین بخواهد با تجزیه ایشان، خود را ضدّ عفونی و تطهیر نماید.
آری، جسم پاک پیامبران، امامان، صالحان، شهیدان و دیگر بندگان شایسته پروردگار- که عمری از فرامین الهی اطاعت نموده، با تمایلات نفسانی مخالفت کرده و هر نوع پلیدی را از خود دور ساختهاند- باید تر و تازه باقی بماند تا از این رهگذر نیز حجّتی بر خلق باشند، اگر چه خلاف سیر طبیعی جهان و یک استثنا باشد.
جهان پر از علّت و معلولهایی است که در اثر حرکت همسو و همگون خود، در طول تاریخ، به طور مستقل و خودکار احساس میشوند، اما همه آنها زیر نظر خداوند مدیر و مدبّر اداره میشوند که بر هر فردی ناظر بوده و در هر فعل و انفعالی نقش و «قیمومیّت» دارد.
(4) او میتواند در هر لحظه و هر موردیکه صلاح بداند، رابطه علّت و معلول را بر هم زده، علیّت را از علّت بگیرد و استثنایی ایجاد نماید.
آتش، عامل سوختن است و هر ماده قابل احتراقی را طعمه حریق میسازد، ولی اگر اهریمنان، «قهرمان توحید» را در کانون شعلههای آتش بیندازند، آفریدگار متعال قادر است که آتش را بر او سرد و سلامت سازد،
(5) دودهای غلیظ آن را تبدیل به قطعات ابر نماید. قطرات روح پرور باران را بر او باریده و دشت آتشین را بر او گلستان سازد.
کارد، عامل بریدن است، ولی قدرت قادر متعال میتواند آن را از بریدن گلوی «ذبیح الله» باز دارد و «ذبح عظیم» را فدای او کند.
(6) آیا پروردگاری که بدنهای حضرت ابراهیم و اسماعیل 8 را از گزند آتش و آهن حفظ میکند و اصحاب کهف را قرنها در کنف حمایت خود از هر آسیبی مصون میدارد،
(7)نمیتواند همین جسمها را از تجزیه و پوسیدن در خاک حفط کند؟ وجود این استثناها در جهان طبیعت، از بهترین راههای شناخت پروردگار جهانیان است؛ چنان که خداوند در قرآن کریم، با فاسد نشدن و تغییر نیافتن خوراک «عزیر» پس از صد سال، به قدرت خود استشهاد کرده، میفرماید: «به خوراک و نوشیدنیات بنگر که دگرگون نشده است!»
(8)بقای پیکرهای بندگان شایسته پروردگار، در طول قرون و اعصار هم یکی از همان استثناها است که به عناوین برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. پیامبران؛ احادیث فراوانی از شیعه و اهل سنّت روایت شده است که خداوند گوشت پیامبران را بر زمین حرام کرده است
(9) و زمین هرگز پیکرشان را تغییر نمیدهد.
(10)2. امامان؛ پیشوای ششم، امام صادق (ع) فرمود: «خداوند استخوانهای ما را بر زمین و گوشتهای ما را بر کرمها حرام نموده است.»
(11)
1- اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، از دکتر پاک نژاد، ج 2، ص 64
2- مجله دانشکده پزشکی تهران، سال 29 شماره 219
3- ص 38: 13
4- رعد 13: 33
5- انبیاء 21: 69
6- صافات 37: 107
7- کهف 18: 11، 12، 21 و 25
8- بقره 2: 259
9- اجساد جاویدان، ص 18 به نقل از مستدرک حاکم، ج 4، ص 560؛ مسند احمد، ج 4، ص 8؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 345؛ سنن بیهقی، ج 3، ص 249؛ معجم کبیر طبرانی، ج 1، ص 217؛ میزان الاعتدال، ج 2، ص 99؛ البدایه والنهایه، ج 5، ص 276
10- علل الشرایع، صدوق، ج 1، ص 80؛ مستدرک الوسائل نوری، ج 2، ص 487
11- مستدرک الوسائل نوری، ج 2، ص 50
ص: 63
3. عالمان؛ قطب راوندی در کتاب ارزشمند «لبّ اللباب» از معصوم (ع) روایت میکند: پیکر ده طایفه در قبر نمیپوسد: 1. جهادگران 2. اذان گویان 3. دانشمندان 4. حاملان قرآن 5. شهیدان 6. پیامبران 7. بانوانی که در حال زایمان بمیرند 8. افرادی که به ستم کشته شوند 9. کسانی که در روز جمعه بمیرند 10. آنان که در شب جان دهند.
(1)حدیثی نزدیک به این روایت از اهل سنّت نیز نقل شده، هر چند عبارت «نپوسیدن» در آن به کار نرفته است.
(2)در حدیث معراج نیز نکات ظریفی از پیامبر گرامی (ص) روایت شده که قسمتی از آن با موضوع مورد بحث ارتباط دارد:
«بر فراز درِ ششمِ بهشت نوشته شده: کسیکه میخواهد قبرش وسیع باشد، مسجد بنا کند. هرکه خواهد جسدش را کرمها نخورند، مساجد را جارو بزند و مستمندان را بپوشاند. هرکه خواست جسدش در قبر تازه بماند و هرگز نپوسد، مساجد را با فرش بپوشاند و هرکه خواست جایگاهش را در بهشت ببیند، در مساجد مأوا گزیند.»
(3)یاد آوری این نکته لازم است که موارد یاد شده در این احادیث و مانند آن- غیر از نبوت و امامت- علّت تامّه نبوده و از «معدّات» است؛ به این معنی که هریک از این موارد به تنهایی اقتضای نپوسیدن بدن انسان در قبر را دارد، مگر اینکه شخص با اعمال ناشایست خود این اقتضا را از بین ببرد.
تعداد 136 تن از پیامبران، صالحان، فقیهان، مجتهدان، محدّثان، شهیدان و دیگر بندگان شایسته پروردگار در بحث گستردهای در کتاب (اجساد جاویدان) معرفی شدهاند که در رویدادی جسدشان رؤیت شده و در مواردی تا دهها هزار نفر آن را دیدهاند و مشاهده کردهاند که پس از گذشت قرنها، پیکر پاکشان به قدرت حضرت احدیّت، تر و تازه مانده است.
(4)در این زمینه خبرهای جدیدی نیز از عربستان رسیده و پراکنده گزارش شده است؛ مانند بقای جسد اسماعیل، فرزند امام صادق 7 که تقریباٌ 35 سال پیش (1353 ش./ 1394 ق.) و بقای جسد علیبن جعفر در مقبره عریض مدینه (در مورخ 21/ 5/ 1381 ش.) و حادثه مشاهده جسد حمزه بن عبد المطّلب و تعدادی از شهدای احد در قرن اخیر، گزارش جنازهای از شهدای فخّ (در مکه) در اواخر دهه شصت، از قرن چهاردهم هجری، خبر مشاهده جنازههای مطهّر یاسر و سمیّه هنگام تخریب قبرستان شبیکه مکّه، حدود ده سال قبل و نیز در این اواخر انتشار خبر مشاهده جنازههای بعضی از دختران در مقبره مثلث مکه مکرمه (مقبره الخرامیه) که احتمال میرود از دختران زنده به گور در زمان جاهلیّت باشند که قرآن کریم با صراحت به این امر اشاره کرده و عرب را سخت مورد نکوهش قرار داده است؛ (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ).
در اینجا خبر مشاهده بدن مطهّر جناب عبدالله، پدر گرامی پیامبر (ص) مورد بررسی قرار گرفته است.
مزار و مرقد عبداللّه پدر پیامبر خدا (ص) کجاست؟
- گزارش نقل و انتقال
آن بزرگوار در جنوب غربی مسجد النبی و در شرق مسجد علی بن ابی طالب به خاک سپرده شد. احداث خیابان زیرگذر در آن محدوده باعث شد تا محلّ قبر به کنار مسجد النبی منتقل شود که در طرح توسعه و بازسازی مسجد النبی و اطراف آن، هم اکنون قبر در مدخل، در شماره 5 مسجد النبی، به نام «باب قبا» قرار دارد.
(5) (البته باید مدّ نظر داشت که آن زمان، مسجد النبی موجود نبود و فقط گزارش نقل و انتقال در عصر حاضر مورد توجّه است.)
نویسنده و پژوهشگر ارجمند، آقای جعفریان در این زمینه مینویسد:
در جمع جلسه روحانیون کاروانها با نماینده بعثه، نکته تازهایکه آقای قریشی گفت این بود که: خودش شاهد بوده که قبر عبدالله پدر پیامبر (ص) را بلند کرده و در قسمت غربی مسجد النبی (ص) سه ستون مانده به باب السلام که آن زمان آنجا را سایهبان زده بودند، دفن کردهاند. توصیه شد که زائران ایرانی آنجا زیارت کنند.
(6)ایشان همچنین از محلّ دار النابغه گزارش کرده است که:
در این محل که اکنون (در توسعه غربی مسجد) داخل مسجد شده، شماری قبر، از جمله قبر عبدالله پدر پیامبر (ص) بوده است.
شاهدی اظهار کرد: زمانی از پیرمردی که در بقیع مسؤولیتی داشت شنیدم که قبرهای آن خانه را به بقیع منتقل کرده و پایینتر از قبر منسوب به حضرت فاطمه 3 دفن کردند.
(7)
1- من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج 1، ص 121
2- اجساد جاویدان، ص 19 به نقل از فردوس الاخبار، ج 3، ص 64
3- اجساد جاویدان، ص 19 به نقل از فضائل ابن شاذان، ص 153
4- اجساد جاویدان، علی اکبر مهدی پور، انتشارات حاذق قم.
5- سرزمین یادها و نشانهها، صص 40 و 147
6- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، ص 304
7- آثار اسلامی مکه و مدینه، چاپ زمستان 1377، ص 207
ص: 64
کتاب «اجساد جاویدان»، مهمترین، صریحترین و دقیقترین گزارش را از محل دفن کنونی حضرت عبدالله به دست داده و توصیه کرده است که زائران و عاشقان اهل بیت مزار آن جناب را، پس از قبور شهدا، همزمان با زیارتنامه اسماعیل، فرزند امام صادق (ع) زیارت کنند. اکنون خلاصه این گزارش:
«جسد پاک و مطهّر جناب عبدالله، پدر بزرگوار پیامبر خدا (ص) پس از 1447 سال، در مدینه منوره تر و تازه پدیدار گشت. قبر شریف جناب عبدالله در نزدیکی مسجد النبی قرار داشت و شیعیان به هنگام تشرّف به مدینه منوره به زیارت قبر آن بزرگوار میشتافتند. دولت سعودی در اجرای شیوه نکوهیده وهابیگری، در سال 1394 ق. قبر مطهّر جناب عبدالله را با خاک یکسان نمود تا کوچکترین نام و نشانی از آن بزرگوار باقی نباشد، ولی از آنجا که خداوند اراده فرموده که عظمت این خاندان را در کشاکش روزگار حفظ نماید، روزنهای به قبر مطهر باز شد و جسد پاک و مطهر آن بزرگوار، تر و تازه پدیدار گشت.
هنگامی که جسد جناب عبدالله تر و تازه در مقابل هزاران تماشاچی پدیدار گشت، دولت ناچار شد که آن را با تجلیل و تکریم به قبرستان بقیع منتقل نماید ... مرقد مطهر آن حضرت تا بیست سال قبل در حاشیه خیابان زیارتگاه خاص و عام بود که در سال 1394 ق. به بهانه توسعه خیابان خواستند نشانی از مرقد مطهر آن حضرت باقی نباشد ولی چون جسد مطهر، تر و تازه پدیدار گشت، آن را به قبرستان بقیع منتقل نموده، در نزدیکی قبور شهدای احد دفن کردند.
اوّلین سفر نگارنده به حجاز، یک سال بعد از این حادثه بود و این خبر را از گروهی از حجاج ایرانی که در سال 1394 ق. مشرّف بودند و جسد مطهر را با چشم خود مشاهده کرده بودند، شنیدم. شاهد صدق این حادثه این است که اگر جسد تر و تازه نبود، وهابیان هرگز آن را به قبرستان بقیع منتقل نمیکرند؛ زیرا آیین وهابیّت به شدّت از این مسائل اظهار تنفّر میکند.
محلّ دفن فعلی آن حضرت در بقیع مشخص است و نگارنده در هفت سفری که به سرزمین حجاز- در بیست سال اخیر- داشته، سعادت تشرّف به زیارت قبر شریفش را پیدا کرده است.»
(1)البته این گزارش مربوط به قبل از تغییرات جدید است و قبر جناب عبدالله و اسماعیلبن جعفر هم اکنون با جابهجایی سنگهای قبور، قابل شناسایی نیست. تخریب مقبره جناب عبدالله و اسماعیلبن جعفر و جابهجایی آنها در یک سال اتفاق افتاده است.متأسفانه مرقد مطهر حضرت آمنه، مادر بزرگوار پیامبر (ص) در ابواء، در سال 1383 ش. به بهانههای واهی (مشرک بودنِ آمنه مادر پیامبر (ص)- نعوذ بالله-) با بلدوزر صاف گردید(2) و عکسهای قبل و بعد آن موجود است و از سایر جزئیات هیچ اطلاعی در دست نیست.از نکات قابل توجّهکه «بلادی» مورخ و جغرافیدان عربستان و شهر مکّه درکتابش آورده، متن زیر است:«خَیْف عبدالله: نام دیگر روستای «مهایع» است که در وادی بزرگ «سایه» قرار دارد و در آنجا قبری است که اهالی آن به نقل از گذشتگان خویش آن را قبر عبدالله، پدر گرامی پیامبر خدا (ص) میدانند. اختلاف نظر یاد شده در مورد قبر پدر ارجمند آن حضرت، مانند اختلافی است که در محل دفن مادر بزرگوارش وجود دارد، ولی صحیح آن است که قبر شریف عبدالله در مدینه در شمال مسجد النبی میباشد. (3)سایه: دهکدهای است از دهکدههای الفُرُع از نواحیه مدینه النبی. (4)
1- اجساد جاویدان، صص 45 تا 47
2- حج، صالحان، ص 37
3- فرهنگ اعلام جغرافیایی- تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص 155؛ معجم معالم الحجاز بلادی، ج 3، ص 186
4- فرهنگ اعلام جغرافیایی- تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص 191