حج ابراهیمی و تربیت متعالیه‌

نوع مقاله : اسرار و معارف حج

چکیده

حج از عبادت‌های جامع است. منظور از عبادت جامع عبادتی است که هم ابعاد فردی دارد و هم ابعاد اجتماعی، لذا به لحاظ برکات هم جامع است؛ هم برکات فردی دارد و هم برکات اجتماعی. هم برکات دنیوی دارد و هم برکات اخروی. اما مسلمانان از برکات حج بهره زیادی نمی برند و البته این امر دلایل و عواملی دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد. در مقاله حاضر، ابعاد تربیتی حج، از نگاه امام خمینی (قدس سره)، مورد تأمل قرار گرفته است. فرضیه مقاله این است که با توجه به این که امام خمینی برای انسان سه لایه وجودی قائل است، ابعاد تربیتی حج نیز از نگاه ایشان در سه بُعد قابل ارائه می‌باشد:
1. تربیت اعتقادی: لایه وجودی عقلی، ظرف تشکیل باورهای انسان است. حج از طریق تقویت اعتقادات انسان نسبت به مبدأ، معاد و رهبری الهی، بر باورهای انسان اثر می گذارد.
2. تربیت اخلاقی: لایه وجودی قلبی، ظرف تحقّق فضایل و رذایل است. حج از طریق تصحیح گرایش‌های انسان و جایگزینی فضایل به‌جای رذایل بر اخلاق انسان اثر می گذارد. حج حبّ خدا، نبی مکرم اسلام و اولیای الهی را در قلوب حجاج افزایش می‌دهد.
3. تربیت شرعی و رفتاری: لایه وجودی ظاهری، ظرف تجلّی رفتارهای انسان است. حج از طریق مطالبه عمل مطابق با شریعت از سوی انسان مسلمان بر رفتارهایش اثر می گذارد. حج الگوهایی را ارائه می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه
ریزش و رویش نسل‌ها از سنت‌های قطعی الهی است. نسل‌های جدید می‌آیند و نسل‌های پیشین می‌روند. آنچه باعث پیشرفت انسان و جامعه انسانی می‌شود، تربیت است. خداوند متعال، در جهان‌بینی اسلامی، به عنوان رب العالمین، از طریق وحی و ارسال رسل به تربیت انسان می‌پردازد؛ چون هدف بعثت را تزکیه و تعلیم قرار داده است؛ (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الامِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم وَ یُعلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ) (1) روشن است که محصول تزکیه و تعلیم انبیا، تربیت الهی است. تربیت الهی تربیتی متعالیه است. رو در روی تربیت متعالیه، تربیت متدانیه است. در تربیت متدانیه به عوامل بقای انسان در دنیای مادی تأکید می‌شود و از بقای ابدی و اخروی انسان غفلت می‌شود. در حالی که در تربیت متعالیه، چون علاوه بر خطرات پیش روی بقای جسمی و دنیوی انسان، تهدیداتی که متوجه بقای ابدی و روحی وی نیز می‌شود مد نظر است، به عوامل بقای دنیوی و اخروی انسان، با لحاظ مزرعه بودن و مقدمه بودن دنیا برای آخرت، پرداخته می شود.


1- جمعه: 2

ص: 43
حج از عبادت‌های جامع است. منظور از عبادت جامع عبادتی است که هم ابعاد فردی دارد و هم ابعاد اجتماعی. لذا به لحاظ برکات هم جامع است. هم برکات فردی دارد و هم برکات اجتماعی. هم برکات دنیوی دارد و هم برکات اخروی. امام خمینی با استناد به آیه شریفه: (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ) (1) فرموده‌اند: «فریضه حج در بین فرایض الهی، از ویژگی‌های خاصی برخوردار است و شاید جنبه‌های سیاسی و اجتماعی آن بر جنبه‌های دیگرش غلبه داشته باشد، با آن‌که جنبه عبادی‌اش نیز ویژگی خاصی دارد.»(2) و از مسلمانان متعهد، که در این مجمع عمومی و سازمان الهی با لغو امتیازات، متحد الشکل و بدون توجه به رنگ و زبان و کشور و منطقه، هر سال یک بار در مواقف شریفه مجتمع می‌شوند و با ساده‌ترین و بی‌آلایش‌ترین جهات مادی گرد هم می‌آیند و به وظایف و آداب اسلامی عمل می‌کنند، خواسته‌اند که از جهات سیاسی و اجتماعیِ آن غافل نباشند؛ جهاتی که اگر مسلمانان جهان به گوشه‌ای از آن توجه کرده و عمل کنند، عزتی که خداوند برای مؤمنین قرار داده است، بازیابند و به مفاخر اسلامی- الهی که حق مسلمین است برسند و در پناه اسلام عزیز و زیر بیرق توحید و پرچم لا اله الا الله از استقلال و آزادی حقیقی برخوردار شوند و دست مستکبران و عمال آنان را از کشورهای اسلامی قطع کنند و مجد و عظمت اسلامی را بازگردانند. (3)
اما مسلمانان از برکات حج بهره زیادی نمی‌برند و البته این امر دلایل و عواملی دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد.. در مقاله حاضر ابعاد تربیتی حج، از نگاه امام خمینی، مورد تأمل قرار گرفته است. فرضیه مقاله این است با توجه به این که امام خمینی برای انسان سه لایه وجودی قائل است، ابعاد تربیتی حج نیز از نگاه ایشان در سه بعد قابل ارائه خواهد بود:
1. تربیت اعتقادی: لایه وجودی عقلی ظرف تشکیل باورهای انسان است. حج از طریق تقویت اعتقادات انسان نسبت به مبدأ، معاد و رهبری الهی بر باورهای انسان اثر می گذارد.
2. تربیت اخلاقی: لایه وجودی قلبی، ظرف تحقق فضائل و رذائل است. حج از طریق تصحیح گرایش‌های انسان و جایگزینی فضایل به‌جای رذایل بر اخلاق انسان اثر می گذارد.
3. تربیت شرعی و رفتاری: لایه وجودی ظاهری ظرف تجلی رفتارهای انسان است. حج از طریق مطالبه عمل مطابق با شریعت از سوی انسان مسلمان بر رفتارهایش اثر می گذارد.
تربیت سیاسی در هر سه بُعد وجود دارد، از این رو مستقلا ذکر نشد. فلسفه سیاسی در بُعد اعتقادی، اخلاق سیاسی در بُعد اخلاقی و فقه سیاسی در بُعد شرعی. امام از حجی که آن را «حج ابراهیمی» می‌نامید، انتظاراتی داشت که در حوزه تربیت از آن به عناوینی چون «تربیت متعالیه»، «تربیت عزت مدار»، «تربیت ابراهیمی» و در یک کلام «تربیت محمدی» می‌توان یاد کرد. «حج ابراهیمی محمدی- صلی الله علیهما و آلهما- سالهاست غریب و مهجور است، هم از جهات معنوی و عرفانی و هم از جهات سیاسی و اجتماعی. و حجاج عزیز تمامی کشورهای اسلامی باید بیت خدا را در همه ابعادش از این غربت درآورند.» (4)
مفهوم تربیت
تربیت در این بحث، در ارتباط با انسان کار می‌رود و ملازم با این معناست که فردی که ما از او صحبت می‌کنیم؛ یعنی انسان، استعداد و توانایی‌هایی دارد که آن مربّی تلاش کند زمینه شکوفایی و به فعلیت رسیدن این استعدادها را فراهم کند. به تعبیر حکمای مسلمان، در تربیت، یک حرکت داریم که این حرکت از قوه به فعل اتفاق می‌افتد. از مرحله ضعف به مرحله قوت اتفاق می‌افتد. (5) از این رو بحث تربیت با انساشناسی گره می‌خورد. (6)


1- مائده: 97
2- صحیفه امام، ج 15، ص 169
3- همان.
4- صحیفه امام، ج 20، ص 90
5- المعجم الفلسفی، ج 1، ص 458
6- تعریف بوعلی در بحث حرکت چنین است:
«الحرکة کمال أوّل لما بالقوّة من جهة ما هو بالقوة». ابن سینا، رسالة الحدود.جمیل صلیبا، ج 1، ص 458

ص: 44
بنابراین، با توجه به این ما انسان را چگونه تعریف کنیم و چه استعدادها و نیروهایی برایش قائل باشیم، تربیت هم متفاوت می‌شود. کسی که انسان را مرکب از جسم و روح می‌داند با کسی که انسان را فقط موجودی مادی می‌بیند، دو نوع تربیت را برای انسان در پیش می‌گیرند. این بحث همینر برمی‌گردد به تعریفی که ما از قوای انسان داریم. این برای انسان چه قوایی و برای هر کدام از قوا چه تعریفی قائل هستیم، باز در تعریف ما از تربیت نقش دارد.
بر این اساس، می‌توانیم بگوییم تربیت دینی، تربیتی است‌که متوجه شکوفایی استعدادهای انسان با محوریت عقل به عنوان پیامبر باطنی می‌شود و از آموزه‌های دینی که پیامبران الهی برای هدایت و تربیت انسان آورداند، استفاده می‌کند. باید توجه داشته باشیم که فرق اساسی تربیت دینی از تربیت‌های دیگر این است‌که در تربیت دینی انسان به‌گونه‌ای تربیت می‌شودکه در تمام اعمال، رفتار، گفتار و کردار خویش نه تنها دنیا را می‌بیند، که آخرت را هم می‌بیند. نه تنها تهدیدهایی را که متوجه دنیایش می‌شود مد نظر قرار دهد و برای اینها چاره اندیشی می‌کند بلکه تهدیدهایی را هم که متوجه آخرتش می‌شود، مورد توجه قرار می‌دهد و برای آن‌ها هم چارجویی می‌کند. مراقب است که در این دنیا آخرتش صدمه نبیند. این انسان حتی اگر به بدن هم می‌پردازد به عنوان یک تکلیف شرعی می‌پردازد. چون بدن، مَرکَب روح است. اگر روح بخواهد به تعالی برسد باید از مرکبی به نام بدن استفاده کند. با توجه به آنچه آمد تربیت اسلامی فرآیندی است که در خلال آن عوامل بقای عزت‌مند، به نسل‌های در حال رویش منتقل می‌شود.
در الگوی تربیت اسلامی جایی برای ذلت نیست. البته اسلامی که امام خمینی (قدس سره) آن را اسلام ناب محمدی (ص) می‌نامید؛ «در فریضه حج که لبیک به حق است و هجرت به سوی حق تعالی به برکت ابراهیم و محمد است، مقام «نه» بر همه بتها و طاغوتهاست و شیطانها و شیطان زاده‌هاست. ... در لبیک لبیک، «نه» بر همه بت‌ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچه‌ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بت‌های بزرگ و کوچک و طاغوت‌ها و وابستگانشان برائت جویید که خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بری هستند.» (1)
مبانی انسان شناسی تربیت متعالیه
همان‌طور که گفته شد، هر مکتب تربیتی بر تعریف خاصی از انسان استوار است. ما در بحث حاضر، بر اساس حکمت متعالیه یک مدل انسان شناسی ارائه می‌کنیم و بعد بر اساس همین مدل انسان شناسی، بحث‌های بعدی را سامان دهیم. امام خمینی که از صاحب نظران حکمت متعالیه می‌باشد، با توجه به قوایی که برای انسان برشمرده، هشت نوع انسان را معرفی کرده است. ایشان می‌فرماید لحاظ آفرینش، غیر از عقل سه نیروی دیگر هم در وجود انسان هست: یکی نیروی شهوت؛ دوم نیروی غضب؛ و سوم نیروی وهم و شیطنت. بنابراین، ما در کنار عقل از سه نفس دیگر هم برخوردار هستیم: نفس بهیمی و حیوانی، نفس سبُعی و نفس شیطانی. از این رو، با توجه به نوع تربیت، انسان‌های مختلفی شکل می‌گیرند. یک انسان انسانی است که ریاست وجودش را قوه شهوی و حیوانی بر عهده گرفته و دیگر قوا در خدمت این قوه قرار می‌گیرند. امام می‌گوید: این


1- صحیفه امام، ج 20، ص 89

ص: 45
انسان لحاظ وجودی به یک حیوان، مانند گاو، تبدیل می‌شود. گاو، تمام همتش در زندگی صرف خوردن و خوابیدن شود و صرفاً به دنبال تأمین نیازهای حیوانی است؛ یعنی در پی بقای خودش لحاظ جسمی است.
دسته دوم، انسان‌هایی می‌شوند که پیوسته به دنبال خشونت و صدمه زدن به دیگران هستند. در این انسان‌ها قوه سبعی، ریاست وجود را برعهده می‌گیرد و قوای دیگر هم به خدمت این قوه در می‌آیند. این دسته از انسان‌ها اگر از عقل هم استفاده می‌کنند برای این است که به طرف مقابل خیلی جدی‌تر بتوانند آسیب برسانند. اینها انسان‌های درندخو می‌شوند. لحاظ تشبیه ایشان می‌فرماید: مانند یک گرگ و پلنگ می‌شوند.
دسته سوم، انسان‌هایی هستند که قوه شیطنت برآن‌ها حاکم می‌شود و قوای دیگر در خدمت این قوه قرار می‌گیرند که می‌شود انسان شیطانی. یک سری انسان هم از ترکیب این قوا به وجود می‌آیند. در واقع ما انسانی داریم که ریاست وجودش به عهده دو یا سه قوه از این سه تا قوه در می‌آید؛ برای مثال، انسانی که قوه شهوانی و درندگی، هر دو بر وجودش ریاست کند می‌شود «گاو پلنگ»؛ یا اگر قوه حیوانی و شیطنت بر او ریاست کند، می‌شود «گاو شیطان» یا درنده‌خویی و شیطنت با هم شود «پلنگ ن» و «گر شیطان» یا هر سه قوه با هم ریاست کنند که می‌شود «گاو پلنگ ن». انسانی هم داریم که عقل بر وجود او ریاست می‌کند که می‌شود همین موجود عاقل. (1)
بنابراین، هشت نوع انسان داریم: انسان حیواصفت، انسان درندخو، انسان شیطاصفت، انسان حیواصفتِ درندخو، انسان حیواصفت شیطانی، انسان درندخوی شیطانی، انسان شهوتای درندخوی شیطانی و هشتم انسان عاقل که مدل مطلوب است. هر کدام این‌ها یک تربیت دارند؛ یعنی به تعداد این هشت نوع انسان، هشت مدل تربیت داریم. بعضی از تربیت‌ها حیوانی است؛ یعنی تمام تلاش مربی صرف پرورش جسم انسان می‌شود. برخی از تربیت‌ها شیطانی است. بعضی دیگر تربیت‌های سبعی است. برخی تربیت‌های ترکیبی است. تنها یک نوع تربیت داریم که تربیت انسان به عنوان موجود عقلانی است. حالا ببینیم عقل چیست.
عقل آن قوّه‌ای است که به ما می‌گوید: علاوه بر تربیت جسم، باید به روح هم پرداخت. بر اساس آموزه‌های عقل، انسان باید به پرورش روح خودش نیز بپردازد. در واقع «... الْعَقْلُ ... مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛ (2) «عقل چیزی است که ما به کمک آن خدا را عبادت می‌کنیم». برای همین در تعریف و تعبیر امام، دین به کمک عقل در برابر آن سه قوه دیگر آمده است. دین آمده است تا قوه شهوانی، قوه سبعی و قوه شیطنت را کنترل کند. چون آن سه قوه برای اصل بقای انسان ضرورت دارد، اما به شرط این آن‌ها تحت تدبیر و ریاست عقل باشند. ما به قوه حیوانی احتیاج داریم زیرا نیازهای حیوانی داریم، به قوه غضبیه نیز محتاجیم برای این در برابر دشمنان از خود دفاع کنیم. به قوه وهمیه هم نیازمندیم برای این فریب شیطان را نخوریم. بنابراین، همه این‌ها برای بقای انسان لازم‌اند ولی به این شرط تحت تدبیر عقل قرار بگیرند. دین برای محدود کردن و کنترل این سه قوه و کمک به عقل آمده است.
انسان‌عاقل کسی است که در برابر تهدیدات بقای اخروی، از خویشتن حفاظت می‌کند. چنین شخصی، انسانی متعالی است. انسان متدانیه اگر عاقل هم باشد، عقلش محدود به دنیا است؛ یعنی در


1- متن فرمایش امام خمینی را به دلیل اهمیت آن در اینجا می آوریم: بدان که انسان را از اول نَشْوِ طبیعی، پس از قوه عاقله، سه قوه ملازم است؛ یکی قوه واهمه که آن را «قوه شیطنت» گوییم و این قوه در بچّه کوچک از اول امر موجود است و به آن دروغ گوید و خدعه کند و مکر و حیلت نماید. دوم قوه غضبیه که آن را «نفس سَبُعی» گویند و آن برای رفع مضارّ و دفع موانع از استفادات است. سوم قوه شهویه که آن را «نفس بهیمی» گویند و آن مبدأ شهوات و جلب منافع و مستلذّات در مأکل و مشرب و منکح است. و این سه قوه به حسب سنین عمر متفاوت شوند و هرچه انسان رشد طبیعی کند، این سه قوه در او کاملتر گردد و ترقیات روزافزون کند. و ممکن است در انسان هر یک از این سه قوه در حد کمال رسد به‌طوری که هیچ یک بر دیگری غلبه نکند و ممکن است یکی از آن‌ها بر دو دیگر غلبه کند و ممکن است دو تای از آن‌ها بر دیگری غالب شود. از این جهت، اصول ممسوخات ملکوتیه به هفت صورت بالغ شود؛ یکی صورت بهیمی. اگر صورت باطن نفس متصور به صورت بهیمی باشد و نفس بهیمی غالب شود. پس انسان در صورت ملکوتی غیبیِ آخرتی به شکل یکی از بهائم مناسبه در آید؛ چون گاو و خر و امثال آن و چون آخِر فعلیت انسان سبعی باشد- یعنی، نفس سبعی غالب گردد- صورت غیبی ملکوتی به شکل یکی از سباع شود؛ چون پلنگ و گرگ و امثال آن. و چون قوه شیطنت بر سایر قوا غلبه کند و فعلیت شیطانیه آخرین فعلیات باشد، باطن ملکوتی به صورت یکی از شیاطین باشد و این، اصل اصول مسخ ملکوتی است. و از ازدواج دو از این سه نیز، سه صورت حاصل شود: گاو پلنگ، گاو شیطان و پلنگ شیطان. و از ازدواج هر سه، یک صورت مخلوطه مزدوجه حاصل آید؛ چون «گاو شیطان پلنگ». امام خمینی، 1378، ص 150.
2- کلینی، ج 1، حدیث 3

ص: 46
همان سه قوه محصور می‌شود؛ زیرا انسانی هم که از آن سه قوه استفاده می‌کند عاقل است ولی تفاوتش با انسان عاقل متعالیه و متدین این است که عقلش ریاست وجودش را بر عهده ندارد بلکه عقل تحت تأثیر آن سه نیرو قرارگرفته است. عقل دارای تعلق شده است؛ تعلّق شیطانی یا تعلق درندخویی یا تعلق شهوانی. بر این اساس در حکمت متعالیه گفته می‌شود که انسان باید با چنگدن به معارف الهی کند که خودش را در مسیر تعالی قرار دهد.
اولین مرحله در این تربیت و مهم‌ترین آن، «یقظه» است و آخرین مرحله توحید است. در منازل السائرین، که مدتی متن درس اخلاق امام خمینی بود نیز اوّلین مرحله سیر و سلوک، یقظه دانسته شده است. (1) یقظه به معنای بیداری است. آگونه که امام خمینی می‌فرماید: ما بایستی نسبت به جایگاه خودمان در نظام آفرینش آگاه شویم. همچنین آگاه شویم به این انسان اشرف مخلوقات است. آگاه شویم به این یک پیامبر باطنی به نام عقل داریم. آگاه شویم به این باید ریاست وجود ما را عقل بر عهده بگیرد و آن سه قوه دیگر تحت ریاست عقل قرار بگیرند. نتیجه این آگاهی عمل به تنها موعظه خدای متعال است؛ (قُلْ إنَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثنی وَ فُرادی). (2)
... اهل معرفت می‌گویند اول منزل سلوک «یقظه» است؛ یعنی «بیداری» و به همین آیه تمسک می‌کند خواجه عبدالله انصاری از منازل السائرین (که منازل اهل سلوک را ذکر می‌کند) اول منزل را منزل «یقظه»، منزل بیداری ذکر می‌کند. و این آیه شریفه را هم شاهد می‌آورد که خدا فرموده است (أَنْ تَقُومُوا للهِ). ایشان تعبیرش این است که یعنی بیدار بشوید، بیدار شدن هم یک قسم از «قیام» است و تمام نهضتهایی‌که در عالم واقع می‌شود آن هم قیام است؛ قیام از خواب، و قیام بعد از بیداری. (3)
شاخص های تربیت متعالیه
با توجه به این امام خمینی (قدس سره) برای انسان سه شأن و مرتبه قائل است، اگر بخواهیم از دیدگاه ایشان شاخص‌های تربیت دینی را بشماریمظ باید از این سه شأن سخن بگوییم. ایشان می‌فرمایند هر انسانی سه شأن دارد: عقلی، قلبی و ظاهری. (4) در تربیت باید این سه بُعد طور هم‌زمان مورد توجه قرار گیرد. لحاظ عقلی باید باورها و اعتقادات فرد را مورد توجه قرار دهیم. لحاظ قلبی باید تربیت اخلاقی‌و گرایش‌ها و منش‌های انسان را لحاظ کنیم؛ و لحاظ ظاهری باید رفتارهایش را مورد توجه قرار دهیم. اصول دین و اعتقادات که بخشی از دین اسلام را تشکیل می‌دهد، عهده‌دار تربیت اعتقادی انسان است. در آجا انسان با مبدأ و معاد و رهبری الهی آشنا می‌شود. در حوزه قلبی با مسائل اخلاقی و فضایل و رذایل آشنا می‌شود. یاد می‌گیرد که باید از رذایل بپرهیزد و آن را از وجود خودش و جامعه بیرون بریزد و به فضایل آراسته شود.
حضرت امام (قدس سره) همین بحث را در ضمن روایتی از امام صادق (ع) با عنوان جنود عقل و جهل شرح کرده‌اند. در این روایت، هفتاد و پنج شاخص برای عقل و انسان عاقل و توسعه یافته و هفتاد و پنج شاخص برای جهل و انسان غیر عاقل و عقب مانده ذکر شده است. (5) حدیث بسیار مهمی است و به عنوان شاخص‌های تربیت دینی و تربیت غیر دینی می‌تواند چراغ راهنمای ما باشد. ملاک‌هایی را به دست می‌دهد که دچار افراط و تفریط نشویم. (6)


1- خواجه عبد الله انصاری، 1417، ص 36
2- سبأ: 46
3- صحیفه امام، ج 10، ص 243
4- امام خمینی، 1378، ص 386
5- کلینی، ج 1، ص 21
6- متن حدیث چنین است:
عِدَّه مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَدِیدٍ عَنْ سَمَاعَه بْنِ مِهْرَانَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ 7 وَ عِنْدَهُ جَمَاعَه مِنْ مَوَالِیهِ فَجَرَی ذِکْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ 7 اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَه فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ 7 إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِیینَ عَنْ یمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقْتُکَ خَلْقاً عَظِیماً وَ کَرَّمْتُکَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِی قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الأُجَاجِ ظُلْمَانِیاً فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ یقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَکْبَرْتَ فَلَعَنَهُ ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَه وَ سَبْعِینَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَی الْجَهْلُ مَا أَکْرَمَ اللهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَه فَقَالَ الْجَهْلُ یا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِی خَلَقْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ قَوَّیتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لا قُوَّه لِی بِهِ فَأَعْطِنِی مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَیتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَیتَ بَعْدَ ذَلِکَ أَخْرَجْتُکَ وَ جُنْدَکَ مِنْ رَحْمَتِی قَالَ قَدْ رَضِیتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَه وَ سَبْعِینَ جُنْداً فَکَانَ مِمَّا أَعْطَی الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَه وَ السَّبْعِینَ الْجُنْدَ الْخَیرُ وَ هُوَ وَزِیرُ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ وَ هُوَ وَزِیرُ الْجَهْلِ وَ الإِیمَانُ وَ ضِدَّهُ الْکُفْرَ وَ التَّصْدِیقُ وَ ضِدَّهُ الْجُحُودَ وَ الرَّجَاءُ وَ ضِدَّهُ الْقُنُوطَ وَ الْعَدْلُ وَ ضِدَّهُ الْجَوْرَ وَ الرِّضَا وَ ضِدَّهُ السُّخْطَ وَ الشُّکْرُ وَ ضِدَّهُ الْکُفْرَانَ وَ الطَّمَعُ وَ ضِدَّهُ الْیأْسَ وَ التَّوَکُّلُ وَ ضِدَّهُ الْحِرْصَ وَ الرَّأْفَه وَ ضِدَّهَا الْقَسْوَه وَ الرَّحْمَه وَ ضِدَّهَا الْغَضَبَ وَ الْعِلْمُ وَ ضِدَّهُ الْجَهْلَ وَ الْفَهْمُ وَ ضِدَّهُ الْحُمْقَ وَ الْعِفَّه وَ ضِدَّهَا التَّهَتُّکَ وَ الزُّهْدُ وَ ضِدَّهُ الرَّغْبَه وَ الرِّفْقُ وَ ضِدَّهُ الْخُرْقَ وَ الرَّهْبَه وَ ضِدَّهُ الْجُرْأَه وَ التَّوَاضُعُ وَ ضِدَّهُ الْکِبْرَ وَ التُّؤَدَه وَ ضِدَّهَا التَّسَرُّعَ وَ الْحِلْمُ وَ ضِدَّهَا السَّفَهَ وَ الصَّمْتُ وَ ضِدَّهُ الْهَذَرَ وَ الاسْتِسْلامُ وَ ضِدَّهُ الاسْتِکْبَارَ وَ التَّسْلِیمُ وَ ضِدَّهُ الشَّکَّ وَ الصَّبْرُ وَ ضِدَّهُ الْجَزَعَ وَ الصَّفْحُ وَ ضِدَّهُ الانْتِقَامَ وَ الْغِنَی وَ ضِدَّهُ الْفَقْرَ وَ التَّذَکُّرُ وَ ضِدَّهُ السَّهْوَ وَ الْحِفْظُ وَ ضِدَّهُ النِّسْیانَ وَ التَّعَطُّفُ وَ ضِدَّهُ الْقَطِیعَه وَ الْقُنُوعُ وَ ضِدَّهُ الْحِرْصَ وَ الْمُؤَاسَاه وَ ضِدَّهَا الْمَنْعَ وَ الْمَوَدَّه وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَه وَ الْوَفَاءُ وَ ضِدَّهُ الْغَدْرَ وَ الطَّاعَه وَ ضِدَّهَا الْمَعْصِیه وَ الْخُضُوعُ وَ ضِدَّهُ التَّطَاوُلَ وَ السَّلَامَه وَ ضِدَّهَا الْبَلاءَ وَ الْحُبُّ وَ ضِدَّهُ الْبُغْضَ وَ الصِّدْقُ وَ ضِدَّهُ الْکَذِبَ وَ الْحَقُّ وَ ضِدَّهُ الْبَاطِلَ وَ الأَمَانَه وَ ضِدَّهَا الْخِیانَه وَ الإِخْلاصُ وَ ضِدَّهُ الشَّوْبَ وَ الشَّهَامَه وَ ضِدَّهَا الْبَلادَه وَ الْفَهْمُ وَ ضِدَّهُ الْغَبَاوَه وَ الْمَعْرِفَه وَ ضِدَّهَا الإِنْکَارَ وَ الْمُدَارَاه وَ ضِدَّهَا الْمُکَاشَفَه وَ سَلامَه الْغَیبِ وَ ضِدَّهَا الْمُمَاکَرَه وَ الْکِتْمَانُ وَ ضِدَّهُ الإِفْشَاءَ وَ الصَّلاه وَ ضِدَّهَا الإِضَاعَه وَ الصَّوْمُ وَ ضِدَّهُ الإِفْطَارَ وَ الْجِهَادُ وَ ضِدَّهُ النُّکُولَ وَ الْحَجُّ وَ ضِدَّهُ نَبْذَ الْمِیثَاقِ وَ صَوْنُ الْحَدِیثِ وَ ضِدَّهُ النَّمِیمَه وَ بِرُّ الْوَالِدَینِ وَ ضِدَّهُ الْعُقُوقَ وَ الْحَقِیقَه وَ ضِدَّهَا الرِّیاءَ وَ الْمَعْرُوفُ وَ ضِدَّهُ الْمُنْکَرَ وَ السَّتْرُ وَ ضِدَّهُ التَّبَرُّجَ وَ التَّقِیه وَ ضِدَّهَا الإِذَاعَه وَ الإِنْصَافُ وَ ضِدَّهُ الْحَمِیه وَ التَّهْیئَه وَ ضِدَّهَا الْبَغْی وَ النَّظَافَه وَ ضِدَّهَا الْقَذَرَ وَ الْحَیاءُ وَ ضِدَّهَا الْجَلَعَ وَ الْقَصْدُ وَ ضِدَّهُ الْعُدْوَانَ وَ الرَّاحَه وَ ضِدَّهَا التَّعَبَ وَ السُّهُولَه وَ ضِدَّهَا الصُّعُوبَه وَ الْبَرَکَه وَ ضِدَّهَا الْمَحْقَ وَ الْعَافِیه وَ ضِدَّهَا الْبَلَاءَ وَ الْقَوَامُ وَ ضِدَّهُ الْمُکَاثَرَه وَ الْحِکْمَه وَ ضِدَّهَا الْهَوَاءَ وَ الْوَقَارُ وَ ضِدَّهُ الْخِفَّه وَ السَّعَادَه وَ ضِدَّهَا الشَّقَاوَه وَ التَّوْبَه وَ ضِدَّهَا الإِصْرَارَوَ الِاسْتِغْفَارُ وَ ضِدَّهُ الاغْتِرَارَ وَ الْمُحَافَظَه وَ ضِدَّهَا التَّهَاوُنَ وَ الدُّعَاءُ وَ ضِدَّهُ الاسْتِنْکَافَ وَ النَّشَاطُ وَ ضِدَّهُ الْکَسَلَ وَ الْفَرَحُ وَ ضِدَّهُ الْحَزَنَ وَ الأُلْفَه وَ ضِدَّهَا الْفُرْقَه وَ السَّخَاءُ وَ ضِدَّهُ الْبُخْلَ فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ کُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِی نَبِی أَوْ وَصِی نَبِی أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلإِیمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِکَ مِنْ مَوَالِینَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یخْلُو مِنْ أَنْ یکُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّی یسْتَکْمِلَ وَ ینْقَی مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یکُونُ فِی الدَّرَجَه الْعُلْیا مَعَ الأَنْبِیاءِ وَ الأَوْصِیاءِ وَ إِنَّمَا یدْرَکُ ذَلِکَ بِمَعْرِفَه الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَه الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ وَفَّقَنَا اللهُ وَ إِیاکُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ.
کلینی، ج 1، 1365، صص 23- 21

ص: 47
اما فقه به رفتارهای ظاهری انسان مربوط می‌شود. فقیه به مکلف می‌گوید که چه چیز واجب است و باید انجام دهد و چه چیز حرام است و نباید مرتکب شود. دیگر علوم انسانی هم هر کدام در ساحت یکی از این حوزه‌ها قرار می‌گیرد.
این بحث را امام خمینی (قدس سره) ذیل روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل کرده است که حضرت فرموده‌اند:
«العِلمُ ثَلاثَةٌ آیَةٌ مُحکَمَةٌ أو فَریضَةٌ عادِلَةٌ أوَ سُنَّةٌ قائِمَةٌ».
(1)
در جای دیگر می‌فرماید: علم اول که آیه محکمه است، به اعتقادات انسان مربوط می‌شود که انسان به هر چیزی که در عالم طبیعت نگاه می‌کند آن را نشانه‌ای از نشانه‌های الهی بداند. در این صورت اعتقاداتش محکم می‌شود. این مربوط به عقل است. فریضه عادله مربوط به اخلاق می‌شود و سنت قائمه مربوط به فقه و حقوق و سیاست و مانند آن است.
بنابراین، اگر بخواهیم بدانیم شاخص‌های تربیت اسلامی از دیدگاه امام خمینی چیست، می‌توانیم بگوییم سه شاخص دارد: نخست این‌که: انسان لحاظ تربیت عقلی، انسان معتقدِ موحدِ مؤمنِ معتقد به قیامت و پیرو دستورات رهبران الهی شود. دوم این‌که: لحاظ اخلاقی انسان آراسته به فضایل و جنود عقل شود و از جنود جهل بپرهیزد و سوم این‌که لحاظ رفتاری انسان مقید به شریعت باشد. انسانی‌که به انجام دادن دستورهای فقهی اسلام مقید است و از آچه خداوند نهی کرده اجتناب و دوری می‌کند، کسی‌که دارای تربیت به این معنا شده باشد، انسانی متعادل می‌شود، کسی که در وجودش تعادل و عدالت را برقرار کرده و مدیر مملکت وجود خویش است و بر وجودش ولایت دارد. انسانی‌که می‌تواند خود، عقل، قلب و حواسش را اداره کند، در آن صورت چنین انسانی می‌تواند جامعه را هم تدبیر نماید. حج و بلکه تمام عبادات برای تربیت انسان در شؤون سه گانه یاد شده است.
به نظر امام خمینی (قدس سره) عباداتی که انبیا آورده و ما را به آن دعوت کرده‌اند؛ مانند نماز و حج، این‌ها نسخه‌هایی هستند از طبیب‌های واقعی که آمده‌اند ما را به مرتبه‌های کمال برسانند و آنگاه که نفوس ما از عالم طبیعت بیرون رفت، آنجا هم با تربیتی صحیح رفته باشد و زندگی کاملًا سعادتمندی داشته باشیم. (2)
از زندگی امام خمینی (قدس سره) می‌توانیم استنباط کنیم که ایشان در مراحل مختلف بر هر سه نوع تربیت تأکید داشته و خودشان هم آن را پیگیری می‌کردند. چنان که می‌دانیم حضرت ایشان استاد عرفان، فلسفه، اخلاق و فقه بود. تأکید ایشان این بود که اخلاق باید اخلاق عملی باشد. از نظر امام خمینی موضوع اخلاق، تربیت انسان کامل است. برای این ما به کمال برسیم باید با موانع کمال مبارزه کنیم. موانع کمال دو دسته است: یا در درون ما است، یا در جامعه است. آنچه در درون ما است و مانع به کمال رسیدن ما می‌شود رذایل و هواهای نفسانی است. این‌ها را باید کنترل کنیم و در اختیار مدیریت عقل و مدیریت وحی قرار دهیم. بخشی از موانع کمال هم در بیرون وجود ما است و در جامعه است. از دیدگاه امام، استبداد و استکبار در شمار موانع بیرونی کمال است. بنابراین، اگر انسان بخواهد به کمال برسد باید هم با استبداد و هم با استکبار و طلبان و طاغوت‌ها مبارزه کند.


1- این حدیث در منابع شیعه و اهل سنت آمده است. در اینجا به دو مصدر اشاره می شود:
در کافی آمده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی 7 قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللهِ 9 الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ 9 ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ 9 إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ».
کلینی، ج، 1، 1365 ص 33
در تفسیر ابن‌کثیر ذیل آیه شریفه «یُوصِیکُمُ‌اللهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ ... نساء: 11 آمده است: هذه الآیه الکریمه والتی بعدها والآیه التی هی خاتمه هذه السوره هن آیات علم الفرائض .... وقد ورد الترغیب فی تعلم الفرائض، وهذه الفرائض الخاصه من أهم ذلک. وقد روی أبو داود وابن ماجه، من حدیث عبد الرحمن بن زیاد بن أنعم الإفریقی، عن عبد الرحمن بن رافع التنوخی، عن عبد الله بن عمرو، رضی الله عنه أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «العِلْمُ ثلاثه، وما سِوَی ذلک فهو فَضْلٌ: آیه مُحْکَمَه، أو سُنَّه قائمه، أو فَریضه عَادَله». ابن کثیر، ج 2، 1420، ص 224
2- صحیفه امام، ج 4، ص 177

ص: 48
در نگاه امام خمینی (قدس سره) خداوند به همه انبیای الهی گفته است که به مردم بگویید: «أنِ اعبُدوا اللهَ وَ اجتَنِبوا الطاغوت»؛ (1) از این رو اجتناب از طاغوت، خود یک فعل و یک عمل است. بنابراین، کمال انسان و کمال جامعه انسانی این است که با موانع کمال مبارزه کند؛ چه در درون خودش و چه در بیرون. حتی وقتی ما مبارزه امام خمینی (قدس سره) با نظام سلطه جهانی را می‌بینیم، متوجه می‌شویم که آن، هم بُعد اعتقادی دارد؛ چون توحید به ما می‌گوید که باید با شرک و طاغوت مبارزه کرد؛ هم بُعد قلبی دارد، به خاطر این ما اگر می‌خواهیم به کمال برسیم و انسان کاملی باشیم، باید با موانع کمال مبارزه کنیم؛ هم بُعد فقهی دارد؛ چون فقه به ما می‌گوید که باید از خدا و رسول و امام معصوم و فقیه جامع شرایط اطاعت کنیم. این است که فکر امام به مثابه یک فکر سیستمی، در درون خودش اجزای تربیت سیستمی را دارد.
توجه فراوان امام به حج و انتظارات زیادی که از حج داشتند، به این جهت بود که در حج ظرفیت لازم برای این تربیت جامع را می‌دیدند.
به نظر امام (قدس سره) عمق جنبه‌های توحیدی و سیاسی حج را جز انبیای عظام و اولیای کرام (علیهم السلام) و خاصّه عباد الله کس دیگری نمی‌تواند ادراک کند. این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان به ما و همه انسان‌ها آموخت که قربانی در راه خدا، پیش از آن‌که جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد، جنبه‌های سیاسی و ارزش‌های اجتماعی دارد. به ما و همه آموخت که خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همه ما فهماند اینجا محل نشر توحید و نفی شرک است. ابراهیم بت‌شکن و فرزند عزیزش، بت‌شکن دیگر، سید انبیا، محمد مصطفی (ص) به بشریت آموختند که بت‌ها هر چه هست باید شکسته شود و کعبه که امّ القُری است و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطه زمین، تا آخرین روز جهان، باید از لوث بت‌ها تطهیر گردد؛ بت هر چه باشد و چه بتی بدتر و خطرناکتر از ابرقدرت‌های زمان ما؟! مگر آن‌ها بت‌های بزرگ نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود می‌خوانند، و با زور و زر و تزویر خود را به آنان تحمیل می‌نمایند؟ کعبه معظّمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست.
خداوند تعالی به ابراهیم فرمود: (وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ) (2) ما باید از آن‌ها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمه توحید را از آن مکان مقدس سر دهیم و با فریادها و دعوت‌ها و تظلم‌ها و افشاگری‌ها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمانان در مکّه مکرّمه بت‌ها را بشکنیم و شیاطین را، که در رأس آن‌ها شیطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمی» و طرد کنیم تا حج خلیل الله و حبیب الله و ولی الله را به جا آوریم. (3)
خداوند متعال فرمود: من مؤمنان را یاری می‌کنم؛ یعنی اگر ما به خدا ایمان داشته باشیم، نصرت الهی متوجه ما می‌شود؛ (إِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا)، اما اگر به اسم مسلمان باشیم و از ایمان خبری نباشد، نصرت الهی شامل حال ما نمی‌شود. بنابراین، لازم است طبق الگوی امام در هر سه حوزه عقل، قلب و ظاهر، ظرفیت‌های تربیتی حج را فعال کنیم. تربیت عقل باعث می‌شود اعتقادمان به مبدأ و معاد و به حقانیت راهی‌که در آن گام بر می‌داریم محکم شود. تربیت قلبی باعث می‌شود انسان‌های آراسته به فضایل باشیم و عمل ما دیگران را به خیر و خوبی دعوت کند.
تربیت متعالیه در حج


1- نحل: 36
2- حج: 26
3- صحیفه امام، ج 18، صص 88- 87

ص: 49
تربیت، عدالت، امنیت و آزادی، مفاهیم مهمی هستندکه در حج به هم می‌رسند؛ به‌گونه‌ای که می‌توانیم بگوییم آن‌ها چهار مفهوم به هم وابسته هستند. حج از طریق برداشتن تمایزات قومی، نژادی، زبانی، جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی و نهادینه کردن ارزش‌های مشترک، عدالت را در میان امت اسلامی گسترش می‌دهد.
هر قدر عدالت در میان امت اسلامی ارتقا یابد، امنیت امت اسلامی پایدارتر می‌شود. امنیت به این معنی است که حقوق فرد، خانواده، جامعه و حکومت، در عرصه‌های مختلف، از تعرض و تهدید مصون باشد. کار ویژه قانون، به ویژه قانون الهی، تعیین دایره حقوق و تکالیف، حفاظت از امنیت فرد، جامعه و حکومت در چارچوب این نظام و پیشگیری از تهدیدات و مجازات خاطیان است. فضای امن، آزادی را به ارمغان می‌آورد و آزادی باعث شکوفایی استعدادهای انسان می‌شود. بنابراین، حج از عوامل شکوفایی انسان است.
حج، عبادت جامعی است که تمامی لایه‌ها و ابعاد وجودی انسان را در بر می‌گیرد. به لحاظ اعتقادی، حج آمیخته با توحید، نبوت و معاد است. همچنین الگوهای اعتقادی را به ما معرفی می‌کند؛ الگوهایی مانند ابراهیم خلیل الله و اسماعیل و هاجر و دیگر اولیای الهی.
موسم حج به لحاظ اخلاقی نمایش دهنده جامعه‌ای اخلاقی است که تنها در آرمان‌شهرها می‌توان سراغ آن‌را گرفت. همچنین حبّ الله تبارک وتعالی و حبّ اولیای الهی را در درون قلوب حجاج افزایش می‌دهد. به‌لحاظ رفتاری، حج تجلّی رعایت شریعت در دو بُعد «حق‌الناس» و «حق‌الله» است. همچنین حج الگوهای تربیتی بی بدیلی را در اختیار امت اسلامی قرار می‌دهد. از تسلیم ابراهیم و اسماعیل در برابر خداوند متعال تا مبارزه با شیطان، از نفی تمایزات نژادی و طبقاتی آن تا تأکید بر ارزش‌های مشترک الهی و از نفی خودخواهی و شرک و بت پرستی تا تأکید بر جمع و جماعت و توحید و حق پرستی.
از آنچه گفتیم، این نتیجه به دست می‌آید که شاخص اصلی تربیت متعالیه، ریاست و حاکمیت عقل بر دیگر قوای انسان؛ یعنی قوه شهوت و غضب و شیطنت است. علامت این ریاست هم التزام عقلی، قلبی و رفتاری به آموزه‌های الهی است؛ زیرا
«... الْعَقْلُ ... مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».
(1)
برای این که بتوانیم عقل‌گرایی را در وضعیت امروز امت اسلامی، از طریق دستگاه‌های تعلیم و تربیت، اجرایی کنیم، نیازمند ارائه شاخص‌های آن هستیم. در قرآن کریم و احادیث صادره از اولیای الهی شاخص‌های این عقل گرایی ذکر شده است. منازل السائرین نمونه بی بدیلی از تلفیق آیات و روایات، با یک نگاه سیستمی است. (2)
جمع بندی
با توجه به آنچه آمد، نتایج ذیل قابل استخراج است:
ابعاد تربیتی حج متناسب با ابعاد وجودی انسان کامل و جامع است. با توجه به این که انسان از لایه‌های وجودی عقلی، قلبی و ظاهری برخوردار است، ابعاد تربیتی حج هم در سه بعد تربیت اعتقادی، تربیت اخلاقی و تربیت رفتاری قابل طبقه بندی است.
با توجه به قوای موجود در انسان؛ یعنی عقل، غضب، شهوت و شیطنت و چگونگی نسبت این قوا هشت نوع انسان، در اثر دو نوع الگوی تربیتی به وجود می‌آید. الگوی تربیت اسلامی، که از آن با عنوان


1- کلینی، ج 1، 1365، ص 12
2- خواجه عبد الله انصاری، 1417 ق.

ص: 50
الگوی تربیت متعالیه یاد کردیم، الگویی است که بر ریاست عقل بر دیگر قوا نظر دارد. علامت تحقّق این ریاست، تعبد به آموزه‌های اسلامی است؛ زیرا عقل نیرویی است که برای بقای ابدی و عزت جاودانه تلاش می‌کند و این مسأله در سایه عبودیت تحقّق پیدا می‌کند. در پارادایم تربیت متدانیه، طبق مبنای انسان شناختی امام خمینی، هفت نوع انسان خواهیم داشت، که با توجه به نوع ترکیب قوا و ریاست پدید آمده، آثار مختلفی از انسان سرخواهد زد.
حج از طریق تقویت عقل در میان قوای وجودی انسان، به ریاست عقل بر دیگر قوا مدد می‌رساند، این مسأله باعث می‌شود انسان «مؤمن» بشود. انسان مؤمن، هم خود به امنیت رسیده است و هم دیگران از او در امان هستند. در فضای امن آزاد، اختیار و اراده انسان در مسیری قرار می‌گیرد که شکوفایی استعدادهای انسان را در پی دارد. این همان تربیت جامع و متعالیه اسلامی است.
فهرست منابع
قرآن کریم
آئین انقلاب اسلامی: گزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،
امام خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب‌و بنیانگذار جمهوری‌اسلامی ایران، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم‌و نشر آثار امام‌خمینی،
امام خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب‌و بنیاگذار جمهوری اسلامی ایران، شرح‌چهل‌حدیث، تهران، مؤسسه‌تنظیم‌و نشر آثار امام‌خمینی،
امام خمینی، نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی تا. مباحث صحیفه امام را از همین نرم افزار استفاده کرده‌ایم.
أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، عدد الأجزاء: 8، المحقق: سامی بن محمد سلامه، الناشر: دار طیبه للنشر والتوزیع، الطبعه: الثانیه 1420 ه-.- 1999 م.
خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، تصحیح: محمد خواجوی، تهران، دار العلم، 1417 ه-. ق.
ثقه الاسلام کلینی، الکافی، 8 جلد، تهران، دار الکتب الإسلامیه 1365 هجری شمسی.
جمیل صلیبا، المعجم الفلسفی، 2 جلد، بیروت، الشرکه العالمیه للکتاب، 1414 ه-. ق.