نوع مقاله : فقه حج
نویسنده
پژوهشگر / پژوهشگاه المصطفی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
زیارت به معنای دیدارِ کسی یا چیزی با قصدِ قبلی است (فیومی، بیتا، ج2، ص260) و نیز دارای واقعیتی است دینی و از تأثیرگذارترین «شعائر اسلامی» است که موجب شکوفایی استعدادهای معنوی و رشد روحی زائر میگردد.
زیارت قبور، علاوه بر آنکه حاوی پند و اندرز و عبرتآموزی برای بشر است تا از سرای آخرت و مرگ و قیامت غافل نشود، موجبات افزایش معرفت و شناخت، الگوگیری
و اسوهپذیری، زنده نگه داشتن اهداف و افکار را نیز فراهم میآورد که البته بین مصادیق قبور در زیارت، فرق است. برتری روحی صالحان و بزرگان و مقامات معنوی آنان ایجاب میکند که بتوانند در حدی که خدای متعال به ایشان قدرت روحی و معنوی داده است، به زائرِ خود کمک کنند و آنان را مورد مَرحمت و عنایت قرار دهند و فیضهایی نصیبشان نمایند.
تجدید عهد و پیمان زائر با مزور، توسل و درخواست شفاعت زائر از مزور و تبرک او از قبر، و نُزول برکات و رفع گرفتاریهای زائر با زیارت قبور صالحان و بزرگان دین، از دیگر کمالاتی است که زائر از زیارت قبور آنان کسب میکند و همین امر موجب امتیاز زیارت آنان از زیارت سایر قبور میشود و فضیلت بیشتری دارد.
تبیین وجه تمایز زیارت برخی قبور بر برخی دیگر در دیدگاه فقه اسلامی، در دو مبحث کلی ارائه میشود:
در مبحث اول، به بیان دیدگاه آن دسته از اندیشهورانی پرداخته میشود که معتقدند زیارت قبور صالحان و بزرگان دین و مذهب، اصحاب پیامبر اعظم9 ، شهدا، و علمای مذاهب اسلامی دارای امتیازی ویژه است و اهمیتی فوقالعاده دارد و از فضیلت بیشتری نسبت به زیارت قبور سایر مسلمانان برخوردار است.
در مبحث دوم، به تبیین ویژگی ممتاز زیارت قبور اهل بیت: ، و تمایز آن از سایر قبور صالحان و بزرگان دین و مذهب پرداخته میشود و دیدگاه فقها و اندیشهوران اسلامی مذاهب مختلف و ادلة آنان بیان میگردد:
مبحث اول
تمایز زیارت قبور صالحان و بزرگان دین از زیارت سایر قبور
«ابوعبدالله بن نعمان عَکبَری» (م616ق.) مینویسد:
«تحقَّق لِذَوی البصائر و الإعتبار أنَّ زیارةَ قبور الصّالحین محبوبةٌ لأجل التبرُّک، فإنَّ برکةَ الصالحین جاریةٌ بعدَ مَماتهم کما کانت فی حَیاتهم والدُعاء عند قبور الصّالحین والتشفّع بهم معمولٌ به عند علمائنا المحقِّقین من أئمَّة الدین» (ابنالحاج، 1424ق.، ج1، ص254).
«عَبدَری مالکی» (م737ق.) پس از نقل کلام یادشده، زیارت قبور صالحان را منشأ خیر و برکت دانسته و گزارش داده است که علما و بزرگان از دیرباز در شرق و غرب عالَم این خیر و برکت را حِسّ کردهاند (همانجا).
«غزالی» (م505 ق) (غزالی، بیتا ج15، ص174) و «فیض کاشانی» (م1091ق) (فیض کاشانی، 1983م، ج8 ، ص289)، در عبارتی یکسان، و «بکری دمیاطی» (1310ق) (بکری دمیاطی، 1418ق، ج2، ص137) زیارت قبور صالحان را به منظور تبرک جُستن ازآن، مستحب دانستهاند و«عسقلانی» (م852 ق) (عسقلانی، 1379ق، ج3، ص172) و«عینی حنفی» (م855 ق) (عینی حنفی، بیتا، ج8 ، ص63)، پس از نقل روایتی، تبرک جستن از آثار و قبور صالحان را مشروع دانسته و در جای دیگر از عملکرد مسلمانان در زیارت قبور صالحان؛ یعنی تقبیل و تبرک جستن به آن، سخن گفتهاند و فتاوای برخی علما، همچون ابنابیصیف یمانی، از علمای مکه را ذکر کردهاند (عسقلانی 1379ق، ج3، ص555 ؛ عینی، بیتا، ج4، ص275).
«سُبکی» (م756ق) (سبکی، 1419ق، صص197ـ196) و «محمد بخیت» (م1350ق)، (بخیت حنفی، ص76) در عبارتی یکسان، به مضاعَف بودن خیر و برکت ناشی از زیارت قبور صالحان برای زائر تصریح کردهاند و «ابنحجر هیثمی» (م974 ق) (همانجا)، از نفع بردن زائر، به حسب معرفت و شناخت خود، در زیارت قبور صالحان سخن گفته است.
«نووی» (م676ق) (نووی، 1414ق، ص168) و «خطیب شربینی» (م977ق) (خطیب شربینی، 1370ق، ج1، ص365) در عبارتی یکسان، به استحباب کثرت زیارت و وقوف نزد قبور اهل خیر و فضل فتوا دادهاند و «نبهانی» (م1350ق) در تتمة کتاب خود، کلمات
و عبارات برخی از علمای مذاهب اسلامی را ذکر کرده است (نبهانی، بیتا، ص149 و192).
ادلهایکه میتوان برای برتری زیارت این قبور از زیارت قبور سایر مسلمانان در فقه اسلامی اقامه کرد، دلیل عقلی، سیرة عقلا و به تبع آن، سیرة مسلمانان است.
دلیل عقلی
تبیین عقلی امتیاز زیارت قبور صالحان و بزرگان دین، نسبت به دیگر قبور، در منظر کسانیکه درک حُسن و قبح ذاتی افعال توسط عقل را انکار نکرده و تلازم آن با حکم شرعی را پذیرفتهاند، به سه وجه تقریر شده است:
تقریر اول
گرامیداشت و زنده نگهداشتن نام و یاد انسانهای الهی، شایسته، فرهیخته، فرهنگساز، نقشآفرین، مُصلح، تاریخساز و... پس از مرگ و حضور بر سر مَزار و زیارت قبور آنان، لازمة محبت، عشق و ارادت انسان به نیکیها وکمالات انسانی است و در سرشت آدمی ریشه دارد؛ بهطوری که فطرت سلیم به آن بیش از زیارت سایر قبور رغبت نشان میدهد. هرچند ممکن است غفلت، کِبر، خودبینی، هَوس و وساوس شیطانی، مانعی برای درک این علم حضوری شود، منتها این معرفت و آگاهی فطری و گرایش عملی انسان، فراگیر
و همگانی است و حقیقت انسانیت با این واقعیت سرشته شده است (امین، 1432ق، ص184).
تقریر دوم
اولیای الهی، صالحان و بزرگان، منشأ خیر و برکتاند و مردمان در زمان حیات آنان از برکات معنویشان استفاده میکردند. اما این برکات با مرگ آنان قطع نمیشود؛ بلکه روحشان به معدن خیر و برکات وارد میگردد و از آنجا که نفوسشان از عالَم ماده و شهوات مُنقطع میگردد، خیر و برکات آنان بیشتر میشود و تأثیرگذاری و تصرفاتشان در این نشئه مادی، بیش از زمان حیاتشان است (مفید، 1413ق، ص72 و73 ؛ آملی، 1380ش، ج1، ص7).
با توجه به این مقدمه باید گفت: بهرهبرداری از برکات صالحان و اولیای الهی و سعی در از دست ندادن آن، در منظر عقل، شایسته و حسن است (سبزواری، 1388ش، ج15، ص34 ؛ اشتهاردی، 1417ق، ج8 ، ص464) و زیارت قبور آنان، در کنار معرفت و آگاهی به هدف
و آرمان آنان، یکی از راههای جلب آن فیوضات و برکات برای زائر است.
تقریر سوم
تکریم و تعظیم کسانیکه به احیای ارزشهای دینی همّت گمارده و در این راه تلاش و فداکاریهایی داشتهاند و با رعایت تقوای الهی، مقرب درگاه الهی شدهاند، کاری شایسته و در منظر عقل، حسن است؛ خواه این افراد زنده باشند، خواه مرده (امین، 1432ق، ص342؛ فاضل مقداد، بیتا، ص304). یکی از راههای بزرگداشت و تجلیل از فضیلتها و گرامیداشت خاطرهها، خدمات و فداکاریهای صالحان و بزرگان دین و مذهب، حضور بر سر مزارشان و زیارت قبور آنان است.
سیره عقلا در تجلیل و تعظیم
بنای خردمندان عالم بر این بوده و هست که از بزرگان خود، به شیوههای گوناگون تجلیل کنند که زیارت قبور آنان یکی از این روشهاست. این سیره با قطع نظر از عقل
و دیانت، در هر ملت و مذهبی وجود دارد و مردم جوامع گوناگون برای گرامیداشت بزرگان، قهرمانان و چهرههای برجسته جامعه خود و تجلیل از فداکاریها، خوبیها
و خدمات آنان به زیارت قبورشان میروند.
تقریب استدلال از منظر مذهب جعفری
سیره مزبور در دلیل قبل که در میان به جا آورندگان آن، فقها و مُتّقین نیز حضور دارند، تا زمان اولیای الهی ادامه دارد و بدیهی است که برگرفته از ایشان است؛ زیرا امکان ندارد همه متشرعه در امور عبادی بدون دلیل به چیزی مقیّد باشند. از سوی دیگر، روش و عملکرد معصومین: بر رعایت شریعت جد بزرگوارشان و تذکر و توجه دادن مردم به بدعتها
و تحریف و انحرافها در سنت آن حضرت بوده است؛ بهگونهایکه اگر گروهی از مسلمانان به رفتار و عملکردی مخالف با شریعت حق و سنت واقعی اهتمام میورزیدند و آن عمل، مورد ابتلای عموم مسلمانان میبود و در منظر همگان قرار میداشت، اهلبیت: بر حکم آن مسئله اهتمام ورزیده، مخالفت خود را با آن حکم برای اصحاب بیان میکردند و بر آن تأکید مینمودند. با این حال در مورد زیارت قبور، نهتنها رَدعی نداشتهاند، بلکه این عمل برخی از بزرگان و صُلحا را امضا و تأیید کردهاند.
شیخ طوسی به نقل از کلینی، در گزارشی از موسی بن جعفر8 نقل میکند که فرمود:
«مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَزُورَ قُبُورَنَا فَلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا»(کلینی، 1407ق، ج4، ص59 و60 ؛ طوسی، 1407ق، ج4، ص111).
در این فقره به صراحت، امتیاز و ویژگی زیارت قبور صالحان و بزرگان دین و مذهب، که برادر اهل بیت: خوانده شدهاند، مورد تأیید ویژه قرار گرفته است. گفتنی است، ابنقولویه (ابنقولویه، 1398ق، ص319) در گزارش دیگری از حضرت علی بن موسی7 ، و شیخ مفید (مفید، 1413ق، ص216) وشیخ طوسی (طوسی، بیتا، ج6 ، ص104) از حضرت موسی بن جعفر8 و شیخ صدوق (صدوق، 1406ق، ج2، ص73 و ص99) از حضرت جعفربن محمد8 اینگونه نقل کردهاندکه فرمودند: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى زِیَارَتِنَا فَلْیَزُرْ صَالِحِی مَوَالِینَا یُکْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِیَارَتِنَا».
با توجه به این روایات، سیرة عقلا، مورد تأیید و امضای شرع قرار گرفته است
و حجیت آن، بنا بر تمام مبانی در اصول فقه مذهب جعفری، خدشهپذیر نیست.
تقریب استدلال از منظر مذاهب دیگر
براساس منابع تاریخی و روایی، مسلمانان با تأسی به این سیره و روش عُقلایی از صدر اسلام تاکنون، نسل به نسل، از همة طبقات و اقشار، با هر مذهب و اعتقاد، در زیارت قبور صحابه پیامبر اعظم9 ، صالحان و بزرگان دین و مذهب و علما و اولیای الهی، رغبت ویژهای از خود نشان داده و علاوه بر تبرک جستن از مزار آنان، با بوسیدن، دستکشیدن
وگذاشتن صورت روی قبر و توسل و طلبِ باران (استسقاء) از خداوند به برکت آنها، به تعظیم و تکریم آنان مُبادرت کرده و خود را به اَدای احترام ویژه در زیارت ایشان، مُلزم میدانستند.
استمرار این سیره در جوامع و اعصار مختلف، تا زمان تابعینِ، تابعینِ تابعین، صحابه و مسلمانان صدر اسلام، اهمیت بسزایی دارد؛ چه اینکه اگر استمرار این عملکرد تا آن زمان ثابت شود و در عین حال مورد خدشه و اعتراض بزرگان صحابه و تابعین قرار نگرفته باشد، میتواند بهترین دلیل برای تأیید عملکرد مسلمانان در زیارت قبور صالحان و بزرگان باشد و اصولاً گسترة، حجم و شیوع این سیره در میان مسلمانان با هر عقیده و مذهبی در ادوار مختلف تاریخی، مانع میشود که بتوان به بدعت بودن آن حُکم کرد؛ بلکه به قطع میتوان گفت که از تعالیم اسلام و احکام آن نشئت گرفته است.
اثبات اهتمام ویژه مسلمانان به تعظیم و تکریم قبور صالحان و بزرگان دین و بهرهبرداری از خیر و برکت آنان، نیازمند تتبع دقیق در گزارشهای تاریخی، حدیثی و روایی است. البته ممکن است در خصوص برخی مصادیق، شدت و ضعفی در اهتمام آنان مشاهده شود.
مطالعه این گزارشها، میتواند تصویر واضح و روشنی از عملکرد مسلمانان، با هر مذهب و عقیده، از زیارت قبور بزرگان، شهدا و علمای مذاهب اسلامی و رغبت و اهتمام ویژة آنان به زیارت این قبور و بهرهبرداری از برکات آنها ارائه کند. برخی از این گزارشها، به کلیت این سیره در زیارت صالحان اشاره میکند که گزارش «ابوعبدالله بن نعمان عَکبَری» (م616ق) (ابنالحاج، 1424ق، ج1، ص254)، «عبدری مالکی» (م737ق) (همانجا) و «اخوانالصفا» از این جملهاند. اخوان الصفا، که نام جمعیتی سرّی از اندیشهوران سدة چهارم هجری است،[1] در این زمینه مینویسند:
ومما یدلّ على ... ذهاب الناس إلى قبور الصالحین والأولیاء والأخیار و لطلب الغفران
و استجابة الدعاء و التوسل بهم إلى الله ـ عزّ و جلّ ـ و ما یرجون من شفاعتهم عند ربّهم و ما یطلبون أیضاً من قضاء حوائجهم من أمور الدنیا بالدعاء عند قبورهم (اخوان الصفا، 2007م، ج4، ص34).
علاوه بر این، گزارشهای متعددی از زیارت قبور برخی از مصادیق خاص صحابه، تابعین و بزرگان دین و مذهب، در ادوار مختلف تاریخی وجود دارد که سیرة مسلمانان در آن مُنعکس شده است.
زیارت و تبرک به خاک قبر شریف «حمزه سیدالشهدا» (م3ق)، (سمهودی، 1430ق، ج1، ص68 و 116)[2] «بلال بن رباح حبشی» (م20ق) (ابنجبیر، 1986م، ص217)، «سلمان فارسی» (م36ق) (بغدادی، 1417ق، ج1، ص163، ش12) و قبر «عبدالله بن غالب حُدّانی» (م83ق) (مزی، 1400ق، ج10، ص410، ش3458 ؛ ذهبی،1410ق، ج6، ص119، ش81) و قبر «عبیدبن سریج» (م98ق) (اصبهانی، بیتا، ج1، صص87 ـ86 ؛ ابنعساکر، 1407ق، ج31، صص44-43، ش3396) و طلب باران به برکت قبر «عبدالرحمانبن أبی ربیعه» (م31ق) (عسقلانی، 1415ق، ج2، ص398، ش5119) «ابو ایوب انصاری» (م52ق) (ابنسعد، بیتا، ج3، ص485ـ484؛ حاکم نیشابوری، 1417ق، ج3، ص518) و «مسروق بن اجدع» (م63ق) (ابنسعد، بیتا، ج6، ص84) از جمله مواردی است که در ادوار مختلف تاریخی گزارش شده است.
زیارت و تبرک جُستن به قبر «عمر بن عبدالعزیز» (م101ق)، «نعمان بن ثابت (ابوحنیفه)» (م150ق)، «لیث بن سعد» (م175ق)، «عبیدالله بن محمدبن عمربن علی بن الحسین بن علی» (م185ق)، «معروف بن فیرزان کرخی» (م200ق)، «محمد بن ادریس» (م204ق)، «احمد بن حنبل» (م241ق)، «ذوالنون مصری» (م246ق)، «ابوعبدالله محمد بخاری» (256ق)، «ابراهیم حربی» (م285ق) و بسیاری دیگر، که برخی نویسندگان به تفصیل به آن اشاره کردهاند (طبسی، 1391ش، ص514،570)، از دیگر مواردی است که مسلمانان در اعصار مختلف تاریخی به زیارت قبور آنان میشتافتند و خود را به تعظیم و تکریم آنان ملزم میدانستند.
با نگاهی به اسامی یادشده، روشن میشود که قبور زیارتشده به دست مسلمانان، از آنِ شیعیان و بزرگان آنان نیست؛ همانطور که زیارتکنندگان نیز تنها شیعیان و پیروان مذهب جعفری نبودهاند؛ بلکه این سیره مسلمانان به گرایش و مذهب خاصی تعلق ندارد و این فراگیر بودن در ادوار مختلف تاریخی با هر مذهب و اعتقادی، نمیتواند ناشی از احکام و تعالیم دینی نباشد؛ بنابراین، ویژه بودن زیارت بزرگان دین و مذهب و امتیاز و فضیلت آن نسبت به زیارت سایر قبور، فارغ از برخی مصادیق، در دین مبین اسلام، مشروع بلکه سنت مؤکد است.
مبحث دوم
ویژگی ممتاز زیارت قبور اهل بیت عصمت و طهارت:
فضیلت زیارت قبور اهلبیت: و امتیاز آن از زیارت سایر قبور، نه تنها در منظر علما وفقهای شیعه مورد توجه بوده و هست (صدوق، بیتا، ج2، ص460 ؛ نجفی، 1404ق، ج20، صص100ـ 85)، بلکه در سیره و سخن عالمان و فقهای مذاهب اسلامی، مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. اشعار «عبدالرحمان جامی حنفی» (م897ق) (جامی، 1378ش، ج1، صص56-54) درباره فضیلت و آثار زیارت بارگاه شریف امام علی7 و نیز اشعار حکیم «سنایی غزنوی» (م545ق) (سنایی غزنوی، 1382ش، ص271) درباره پیرزنی که از راه دور، قبر امام حسین7 را زیارت میکرد و به آن حضرت سلام میداد و همچنین اشعار شوقبرانگیز «خاقانی» (م595ق)
در زیارت امام رضا7 ، در خور توجه است (خاقانی، 1378ش، ص97). «ابنحبان» (م354ق) مینویسد:
زمانیکه در طوس بودم، به هنگام گرفتاری، به زیارت قبر علی بن موسی الرضا8 ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد! ـ میرفتم و از خداوند میخواستم تا آن گرفتاری را از من دور کند و او نیز حاجت مرا برآورده میکرد و مرا از آن گرفتاری دور مینمود و این امری بود که من آن را بارها تجربه کرده و این چنین مییافتم. (ابنحبان، 1395ق، ج8 ، ص457).
از حاکم نیشابوری (م405ق) از محمد بن مؤمل بن حسن بن عیسی، درباره زیارت قبر حضرت امام رضا7 از سوی ابنخزیمه (م311ق)، ابوعلی ثقفی (م328ق) و جمعی از بزرگان، علما و مشایخ آن عصر گزارش شده است (عسقلانی، 1404ق، ج7، ص339).
«ابوعلی حسن بن ابراهیم خلال» (م242ق)، از علما و شیوخ حنابله، در فضیلت و برکات زیارت قبر حضرت موسی بن جعفر8 میگوید: «هیچگاه مشکلی برایم پیدا نمیشد، مگر آنکه قصد زیارت قبر موسی بن جعفر8 را میکردم و در آنجا به حضرت متوسل میشدم و خداوند نیز مشکلم را آسان میکرد.» (بغدادی، 1417ق، ج1، ص133).
«عبدالله شبراوی شافعی» (م1172ق) در خصوص فضیلت زیارت بارگاهی که گفته میشود سر مبارک امام حسین7 در آنجا قرار دارد، مینویسد: «والبرکات فی هذا المشهد مشاهدةٌ مرئیةٌ، و النفحات العائدة على زائریه غیر خفیَّة، وهی بصحة الدعوی ملیة» (علامه امینی، 1416ق، ج5، ص186). او در ادامه، گزارش میدهد که «ابوالخطاب بن دحیه» (م633ق) در اینباره تألیف مفیدی دارد و در آن از «قاضی زکیالدین عبدالعظیم مُنذری» (م656ق) درباره زیارت این مکان شریف، استفتا کرده که پاسخ آن چنین است: «هذا مکانٌ شریفٌ وبرکتُه ظاهرةٌ والاعتقادُ فیه خیرٌ والسلام» (همانجا).
این کلمات، گوشهای از عبارات فقهای مذاهب اسلامی است. اما مهم، تبیین ادله و اثبات فقهی فضیلت زیارت این قبور است. علاوه بر درک عقل و سیره عقلا که به طریق اولویت در زیارت قبور اهلبیت: جاری است، سه دلیل ذکر میشود:
1. زیارت قبور اهل بیت: مصداق تعظیم شعائر الهی
قرآن مجید تعظیم و بزرگداشت شعائر الهى را نشانه تقواى قلوب و تسلّط پرهیزگارى بر دلها مىداند، آنجا که مىفرماید:(وَمَن یعَظِّم شَعائِرَ الله فإنَّها مِن تَقوَی القُلوب) (حج: 32). شعائر جمع مکسر و از ماده «ش ع ر» است و مفرد آن، یا «شعیره» به معنای نشانه و علامت است (ابنمنظور، 414ق، ج4، ص414) و یا «شِعار»، با کسر شین، به معنای علامت، یا اعلان و مناسک حج (راغب، 1412ق، ص456).
واژه شعائر در سه آیه دیگر نیز استعمال شده (بقره: 158؛ حج: 36؛ مائده: 5) و دیدگاهها در خصوص مفهوم آن گردآوری و ذکر شده است (طوسی، بیتا، ج3، ص419 ؛ طبرسی، بیتا، ج3، ص262). با دقت در تمام احتمالات، (قربانی حج، اعمال حج، موضع اعمال حج) به نظر میرسد معنا و مفهوم آن همان علامت و نشانههاى دین خداست و اختلاف دیدگاهها، در مصادیق شعائر است. بنابراین آیه شریفه مذکور، بر مطلوبیت تعظیم و بزرگداشت هر علامت و نشانه دین خداوند دلالت دارد؛ به عبارت دیگر، اگر در قرآن کریم، صفا و مروه (بقره: 158) و شترى که براى ذبح در منا سوق داده مىشود (حج: 36) از شعائر الهى شمرده شده، بدان روست که اینها نشانههاى دین حنیف و آیین ابراهیمی و به تبع، آیین اسلام است. اگر مجموع «مناسک حج» را «شعائر» مىنامند (مائده: 5)، از آن روست که این اعمال، نشانههاى توحید و دین حنیفاند. اگر به مُزْدَلِفه، «مَشْعَر» مىگویند به خاطر این است که نشانه دین الهى است و وقوف در آن، نشانه عمل به دین و اطاعت خداست. پس هر چیزى که شعار و نشانه دین خدا باشد، بزرگداشت آن، مایه تقرّب به درگاه الهى است. این نظر، جامع تمام آرای دیگر است و مورد توجه بسیاری از صاحب نظران قرار گرفته است (برای اطلاع بیشتر ر.ک: ابنابیحاتم، بیتا، ج13، ص706، «فشعائر الله أعلامُ دینه»؛ جصّاص، 1405ق، ج5، ص78 ؛ ابنجزی غرناطی، 1416ق، ج1، ص66؛ ابنعجیبه، بیتا، ج3، ص535 ؛ ابننجیم، بیتا، ج2، ص262؛ طبرسی، ج3، ص262 و ج7، ص15؛ طباطبایی، 1417ق، ج1، ص414: «فکلّ ما هو من شعائر الله و آیاته و علاماته المذکرة له فتعظیمه من تقوى الله» ).
بنابر مفاد آیه 36 سوره حج، برخى از زائران خانه خدا از منزل خود، شترى را براى ذبح در کنار خانه خدا، به همراه مىآورند و با انداختن قلاّدهاى برگردنش، آن را براى ذبح در راه خدا اختصاص داده و با این نشانه، آن را از دیگر شتران جدا مىسازند. پس این شتر به حکم آیه مذکور، از «شعائرالله» شمرده مىشود و به مضمون آیه 32 سوره حج (وَمَنْ یُعَظِّم شَعائِر الله) باید مورد احترام قرار گیرد و مثلاً دیگر نباید بر آن سوار شد و به موقع باید آب و علف آن را داد تا لحظهاى که ذبح مىشود. وقتى شترى به خاطر برگزیده شدن براى ذبح در کنار خانه خدا، جزو «شعائر» مىگردد و متناسبِ خود، تعظیم و بزرگداشت آن مطلوب و لازم است، پس اهل بیت پیامبر: که در طول زندگى خود هرچه کردهاند، جز عبودیت و بندگى خدا و خدمت به آیین او نبوده است و وسیله ارتباط میان خدا و خلق او گردیدهاند و مردم، خدا و آیین او را در پرتو تلاشهاى آنان شناختهاند و از جمله مُخلَصینی هستند که ابلیس به عدم توانایی در وسوسه آنان اعتراف میکند (حجر:40 ؛ ص83 ؛ صافات، صص40 و 74 و 128)، قطعاً جزو «شعائرالله» هستند و به تناسب مقام و موقعیت خود، شایسته تعظیم و بزرگداشت ویژه هستند. یکی از راههای تکریم و تعظیم آنان، زیارت قبور مطهر ایشان همراه با حفظ حرمت و تکریم، و صیانت از اِندراس و فرسودگى و محو و نابودى آن است. همین امر موجب فضیلت زیارت قبور آنان بر زیارت سایر قبور است.
2. زیارت قبور اهل بیت: مصداق ابراز مودّت به ذویالقربی
در قرآن کریم مودّت و مِهرورزی به خویشان پیامبر اعظم9 ، مزد رسالت آن حضرت دانسته شده است، آنجاکه میفرماید: {قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى) (شوری: 23).
در گزارشهای روایی موجود در منابع حدیثی، تاریخی و تفسیرى، مراد از خویشان، اهلبیت پیامبر9 است. بخارى (م256ق) از محمّد بن بشّار، از محمّد بن جعفر، از شعبه نقل مىکند که عبدالملک بن میسره گوید: از طاووس شنیدم که مىگفت:
«سمعت طاوساً عن ابنعباس أنه سئل عن قوله (إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى) فقال سعید بن جبیر قربى آل محمد؛ فقال ابن عباس عجلت، إن النبی لم یکن بطنٌ من قریش إلاّ کان له فیهم قرابةٌ فقال إلاّ أن تَصِلُوا ما بینی و بینکم مِن القرابة» (بخاری، 1407ق، ج3، ص502).
«از ابنعباس دربارة این آیه پرسیدند. سعید بن جبیر بیدرنگ گفت: «منظور از قربى، آل محمّد: هستند». ابنعباس گفت: «در پاسخ شتاب کردى! به راستى تیرهاى از قریش نبود، مگر اینکه براى پیامبرخدا9 در آنها پیوند خویشاوندى بود که آن حضرت فرمود: مگر اینکه خویشاوندى میان من و خودتان را حفظ کنید.»
طبری (م301ق) (طبری، بیتا، ج25، صص17ـ16)، دولابی (م310ق) (دولابی، بیتا، ص111ـ109)، هیثم بن کلیب شاشى (م335ق) (طبری، بیتا، ج2، ص127)، طبرانی (م360ق)، (طبرانی، بیتا، ج3، ص47؛ و ج11، ص351)، حاکم نیشابوری (م405ق)، (حاکم نیشابوری، 1417ق، ج3، ص172)، إصبهانی (م430ق)، (اصبهانی، 1410ق، ج2، ص165)، ابنعساکر (م571ق) (ابنعساکر، 1407ق، ج1، صص132 و133)، ابنکثیر (م774ق) (ابنکثیر، 1420ق، ج4، ص100) و دیگران (هیثمی، 1408ق، ج9، ص168؛ سیوطی، ج6 ، صص7 ـ 6) نیز با طُرق مختلف و با الفاظ گوناگون، گزارش کردهاند که منظور از «قربى» در آیه مودّت، اهلبیت پیامبر9 هستند. البته در برخى روایات به صراحت بیان شده است که منظور از «القربى»، على7، فاطمه3 ، و دو فرزند آن دو بزرگوار هستند.
این روایات از جهت اعتبار، بنابر آرای رجالی اندیشهوران اهلسنت، به سه دسته تقسیم مىگردد:
الف) روایتهایىکه به صحت آنها اتفاق نظر دارند. این همان حدیث طاووس، از سعیدبن جبیر، از ابنعباس، مذکور در صحیح بخاری است؛
ب) روایتهایىکه درباره سند آن هیچ سخنى به میان نیاورده و اظهار نظر نکردهاند، و گویا به اعتبار سند آن معترف بودهاند و از این باب سکوت کردهاند؛ مانند گزارشهایی از خطبه امام حسن7 پس از شهادت پدر بزرگوارشان که در نقل ابوبشیر دولابی (م310ق) و حاکم نیشابوری (م405ق) آمده، و سخنان امام سجاد7 در شام که در نقل طبری ذکر شده است؛
ج) روایتهایىکه سند آنها تضعیف گردیده و قربی بر فاطمه زهرا3 و همسر و فرزندان گرامیشان تطبیق شده است.
برخی از دانشوران حوزه فقه، بدون اشاره به روایات دسته دوم، به روایات دسته اول اشاره کرده و معتقدند مراد از «قربی»، خویشان پیامبر و آل او9 به معنای عام هستند و با توجه بهضعف برخی راویانِ احادیث دسته سوم، نمیتوان واژه «قُربی» را تنها بر اهلبیت عصمت و طهارت پیامبر9 تطبیق کرد؛ بلکه آنان جزئی از اهلبیت هستند، نه اینکه قربی مُنحصر در ایشان باشد.
اما با توجه به سخنان بزرگان جرح و تعدیل اهل سنت، تضعیف راویان روایتهای دسته سوم، بیاعتبار و مردود است (میلانی، 1390ش) و با توجه به دسته دوم و سوم، مقصود از قربی، اهل بیت عصمت و طهارت: است. مفسران و عالمان بسیاری در این زمینه قلم زدهاند و هیچ نظرى را بر آن برترى ندادهاند. از این میان میتوان به زمخشری (زمخشری، بیتا، ج4، صص222ـ220، ذیل آیه شریفه)، فخررازی (فخر رازی، 1420ق، ج27، ص166)، قرطبی (قرطبی، 1364ش، ج16، ص23)، خطیب شربینی (خطیب شربینی، 1425ق، ج3، ص538 -537) و آلوسی (همو، ج25، صص31 و32) اشاره کرد.
به فرضکه مراد از قربی خویشان پیامبر9 به معنای اعم باشند، قطعاً همه خویشان نخواهد بود؛ چراکه در میان آنان کسانى به چشم مىخورند که به جهت عملکرد نامناسبشان، نمىشود علاقهمندشان بود؛ از آن دستهاند ابولهب که عموی پیامبر9 است. این، حقیقتى قابل درک است که نمىتوان مودّت و دوست داشتن کسى را صرفاً با اتکا به خویشاوندى او با پیامبر9، مزد رسالت دانست و اصولاً به فرض که مراد، تمام خویشاوندان آن حضرت باشد، روشن است که هر مقدار نزدیکى و خویشاوندى قوىتر باشد، باید مهرورزى شدیدتر و بیشتر شود. پس با توجه به عموم «القربى»، محبت و دوستى دختر و نوادگان پیامبر اعظم9 مطلوبتر از مهرورزی و ابراز مودّت به بقیه است. بنابراین مهرورزی تمام
و کمال، تنها مختص حضرت فاطمه زهرا3 و همسر و فرزندان معصومشان: است؛ چون اینان از حیث نَسب به پیامبر9 نزدیکتریناند، و از آنجا که یکی از مصادیق تام و کامل ابراز مودّت و دوستی و محبت به اهلبیت: بهخصوص برای مسلمانانی که دوران حیات آنان را درک نکردهاند، زیارت قبور آنان است. پس این آیه، مطلوبیت زیارت قبور اهلبیت:
و فضیلت بیشتر آن را نسبت به سایر قبور، نشان میدهد.
3. قول و سیره اهل بیت، در زیارت قبور اهل بیت:
سیرة اهلبیت: در زیارت قبور معصومین و بیانات آنان در مورد مُشوقهای زیارت قبور اهلبیت در متون روایی و تاریخی منعکس شده و حاکی از فضیلت بسیار زیارت قبور اهلبیت: نسبت به سایر قبور مسلمانان است.
رفتن امیرالمؤمنین و امام باقر8، به زیارت قبر مطهر حضرت زهرا3 (جمعی از نویسندگان، 1427ق، ج1، ص100؛ طوسی، 1407ق، ج6 ، ص9) و زیارت قبر مطهر حضرت علی7 از سوی امام سجاد، امام باقر و امام صادق: در گزارشهای متعددی نقل شده است (ابنقولویه، ص39؛ ابنطاووس، صص46-43، 48، 51، 69 ـ 55 و 100ـ 92).
همچنین رفتن امام حسین7 به زیارت قبر مطهر امام حسن7 (ابنقولویه، بیتا، ص54)
و زیارت قبر مطهر امام حسین7 از سوی امام سجاد، امام باقر و امام صادق: (ابنطاووس، بیتا، ص43؛ ابنقولویه، ص240) و رفتن امام باقر7 به زیارت قبر مطهر امام سجاد7 (ابنعساکر، 1407ق، ج54، ص282ـ281) نیز در گزارشهای متعدد روایی و تاریخی منعکس شده است.
برخی بدون توجه به سیرة تمامی ائمه معصوم: ، برای اثبات زیارت نکردن آنان از قبور یکدیگر، به سیرة امام جواد7 مثال میزنند و شبهه میکنند که این امام هُمام به زیارت قبر مطهر هیچ یک از ائمه پیش از خود نرفتند و حتی با اینکه در بغداد زندگی میکردند، قبر جد بزرگوارشان موسی بن جعفر8 در کاظمین و حضرت علی7 در نجف را زیارت نکردند؛ درحالیکه این دو قبر مطهر در نزدیکی اقامتگاه آن حضرت قرار داشت (قلمداران، بیتا، ص28ـ26) و با زیارت جد بزرگوارشان، ادعای واقفیه در زنده بودن امام کاظم7 تضعیف میشد. همچنین با اینکه خود حضرت مشوقهای بسیاری برای زیارت قبر پدر بزرگوارشان، علی بن موسی7 مطرح کردهاند (ر.ک: جمعی از نویسندگان، بیتا، ج2، ص20)، ولی به زیارت قبر ایشان نرفتهاند.
این اشکال، از چند جهت بیاعتبار و ناشی از عدم آگاهی است:
اولاً؛ گزارشهای متعددی از سیرة اهلبیت: مبنی بر زیارت قبور دیگر اهلبیت به دست ما رسیده است که به آن اشاره شد. این خود نشاندهندة اهتمام آن حضرت به زیارت قبور اهلبیت و فضیلت زیارت قبور آنان است، هرچند ممکن است از برخی ائمه، چنین گزارشی نرسیده باشد. پس وجود سیره اهل بیت: در زیارت قبور یکدیگر ثابت است؛
ثانیاً؛ پیدا نکردن گزارشی در مورد زیارت حضرت جواد7 و امامان بعد از ایشان از قبور اهلبیت پیش از خود، نمیتواند دلیلی برای عدم زیارت آنان باشد؛ چه اینکه عدم وجدان، دلیل بر عدم وجود در عالم واقع و نفسالامر نیست؛
ثالثاً؛ شرایط و اوضاع آن دوران به گونهای نبود که امکان زیارت علنی قبر امام رضا و امام کاظم8 فراهم باشد؛ مثلاً در روایتی از امام جواد7 پس از ذکر فضیلت زیارت قبر مطهر پدر بزرگوارشان، آمده است: «لا ینبغی أن یفعلوا هذا الیومَ فإنَّ عَلینا و علیکم خوفاً مِن السلطان و شُنعَة» (ابنقولویه، بیتا، ص306) یا در برخی روایات آمده است که زیارت قبر مطهر امام موسی کاظم7 ، از ترس حکومت، از پشت دیوار حرم صورت گیرد (ابنقولویه، بیتا، ص299)؛
رابعاً؛ بنا بر نقل بیهقی، در تاریخ بیهق، امام جواد7 در سال 202 قمری به زیارت پدر بزرگوارشان رفته است (امین، 1432ق، ج2، ص33) و با توجه به تردید در سال شهادت امام رضا7 ، یعنی 202 یا 203 قمری، این زیارت یک سال بعد از شهادت یا حین شهادت ایشان بوده است.
پس با توجه به اخبار حاکی از سیرة اهل بیت: در زیارت قبور اهل بیتِ پیش از خود، فضیلت و تمایز زیارت قبور اهل بیت از سایر قبور ثابت است. علاوه بر اینکه بیانات حضرات معصوم: در خصوص نقل زیارتنامههای اهل بیت (ابنقولویه، سال نشر؛ مفید، 1413ق) و عباراتی که در تشویق همگان به زیارت قبور معصومان: به کار رفته است (ابنقولویه، بیتا، صص49ـ 37 و صص308، 55 ؛ کلینی، 1407ق، ج9، صص300ـ344؛ ابنطاووس، بیتا، ص41ـ46، 111؛ حرعاملی، 1409ق، ج14، صص409ـ542) از دیگر ادلهای است که فضیلت زیارت قبور اهل بیت: را نسبت به سایر قبور اثبات میکند.
آنان با بیان فضیلتها و اجرهای دنیوی و اخروی برای زیارت قبور اهلبیت: ، دوستداران اهلبیت را به زیارت قبور آنان ترغیب کردهاند و این کلمات و عبارات در تبیین فضیلت زیارت قبور آنان نسبت به سایر قبور مسلمانان، نسبت به فعل و سیره آنان، صراحت بیشتری دارد.
گزارشهای این مشوقها و بیان زیارتنامهها، از دیرباز در قالب تکنگاریهایی به نام «کتاب المزار» و «کتاب الزیارات» از نویسندگان مختلف جمعآوری شده است و بر پایه این نوشتهها، یکی از ابواب روایی مجامعحدیثی شیعه به بیان آن برای هر امام معصوم اختصاص یافت.
شیخ حرّ عاملی (م1104ق) گزارشهای رسیده از اهلبیت: در خصوص فضیلت زیارت قبورِ هر کدام از حضرات معصومین: و مشوقهای آن زیارت را از مجامعروایی جمعآوری و در کتاب «وسائل الشیعه» تحت عنوان «ابوابُ المَزار و ما یناسبه» به ترتیب با عناوینی همچون «بابُ استِحبَابِ زیارةِ فاطمة3 و موضعِ قبرِها»، «بابُ استحبابِ زیارةِ امیرِالمؤمنین علی بن أبیطالب7 و کراهةِ تَرکِها»، «بابُ استحبابِ زیارةِ الحسن7 خصوصا عَشِیة الجُمُعة»، «بابُ تأکّدِ استِحبابِ زیارةِ الحسین بن علی8 و وجوبِها کفایةً»، «بابُ استحبابِ تکرارِ زیارة الحسین7 بقَدَر الإمکان»، «بابُ وجوبِ زیارة الحسین7 و الأئمة: علی شیعتهم کفایة»، «بابُ استحبابِ اختیار زیارة الحسین7 علی العِتق و الصَدَقة و الجَهاد»، «بابُ استحبابِ اختیارِ زیارة الحسین7 علی جَمیع الأعمال»، «بابُ استحبابِ زیارة الحسن
و علی بن الحسین و الباقر و الصادق: بالبقیع»، «بابُ استحبابِ زیارةِ قبرِ الکاظم7 و لو من خارج»، «بابُ استحبابِ زیارةِ قبر أبی الحسن7 بالمأثور...»، «بابُ استحبابِ زیارةِ قبر الرضا7»، «بابُ استحبابِ اختیارِ زیارة الرضا7 علی زیارة کل واحد من الأئمة:»، «بابُ استحبابِ اختیارِ زیارة الرضا7 و خصوصا فی رجب علی الحج و العمرة المَندوبَین»، «بابُ استحبابُ زیارة أبی جعفرالثانی7 و الدعا عِندَه و استحبابُ اختیارِ زیارةِ الکاظم و الجواد8 معا علی زیارة الحسین7»، «بابُ استحبابِ زیارة الهادی و العسکری8 ...» و... تدوین کرده است (حر عاملی، 1409ق، ج14، صص573 ـ 375).
هرچند این احادیث و روایات، نیازمند بررسی دلالی و سندی است و توجه به دلالت و تأمل در مضامین و شرح آنها، اهمیت ویژهای دارد و از دیرباز مورد توجه علمای مذهب جعفری قرار گرفته است، ولی آنچه در اینجا مورد استناد قرار میگیرد، معنایی است که در تمام این گزارشها ملحوظ است و آن، همان فضیلت زیارت قبور اهل بیت: بر سایر قبور است که به نحو تواتر معنوی، نزد پیروان اهل بیت: ، ثابت است.
نتیجهگیری
افزایش معرفت و شناخت و الگوگیری و اسوهپذیری زائر، زنده نگه داشتن اهداف
و افکار مزور، تجدید عهد و پیمان زائر با مزور، توسل و درخواست شفاعت زائر از مزور، تبرک جستن او از قبر، و نُزول برکات و رفع گرفتاریهای زائر با زیارت قبور صالحان
و بزرگان دین، از جمله کمالاتی است که زائر از زیارت این قبور کسب میکند. و همین امر موجب امتیاز ویژه و فضیلت زیارت قبور آنان از سایر قبور میشود که البته در این میان، بین مصادیق صالحان فرق است، در برخی، همچون قبور مطهر اهل بیت: ، موارد مزبور نسبت به سایر قبور بزرگان دین و مذهب شدت بیشتری دارد و همین امر موجب امتیاز زیارت آنان از زیارت سایر قبور شده است.
تمایز و برتری عقلی زیارت قبور صالحان و بزرگان دین نسبت به زیارت دیگر قبور، از منظر کسانی که حسن و قبح عقلی را انکار نکرده و تلازم آن را با حکم شرعی پذیرفتهاند، در سه وجه تقریر گردید و گفته شد که عقلای عالم را بنا بر این بوده و هست که از بزرگان خود، به شیوههای گوناگون تجلیل کنند که زیارت قبور آنان یکی از این روشهاست. این سیره و روش عقلا، مورد تأیید و امضای اهل بیت: قرار گرفته و مطالعه منابع تاریخی و روایی نشان میدهد که مسلمانان با تأسی به این سیره و روش عُقلای عالَم، از صدر اسلام تاکنون، نسل به نسل، از همه طبقات و اقشار، با هر مذهب و اعتقاد، در زیارت قبور صَحابه پیامبر اعظم9 ، صالحان و بزرگان دین و مذهب، علما، و اولیای الهی، رغبت ویژهای از خود نشان داده و علاوه بر تبرک جستن از مزار آنان با بوسیدن، دستکشیدن
و گذاشتن صورت روی قبر و توسل و طلبِ باران (استسقا) از خداوند به برکت آنها، به تعظیم و تکریم آنها مُبادرت کرده و خود را به اَدای احترام ویژه در زیارت قبور آنان مُلزم
میدانستند. افزون بر اینکه ویژگی خاص و فضیلت زیارت قبور اهل بیت: از باب تعظیم شعائر و مودت به ذویالقربی، و براساس کلمات خود ایشان، از دلائلی است که اندیشمندان مذاهب اسلامی بر آن تأکید دارند.
[1]. اخوانالصفا و خُلاّنالوَفا، جمعیت سرّی فلسفی و عرفانی است که در بصره و بغداد تشکیل شد. آنها به نوشتن مقالاتی بدون ذکر نام نویسنده روی آورده و دائرةالمعارف رسائل اخوانالصفا و خلان الوفا را با همین نام نوشتند. هرچند این انجمن سرّی بود، نام چند تن آنان از طریق آثار ابوحیان توحیدی و دیگران شناخته شدهاست؛ «ابوسلیمان محمد بن معشر بُستی معروف به المقدسی یا المقدیسی»، «ابوالحسن علی بن هارون زنجانی»، «ابواحمد مهرجانی یا محمد بن احمد نهرجوری»، «ابوالحسن عوفی» و «زید بن رفاعه» (برای مطالعه بیشتر ر.ک: اخوانالصفا، 2007م).
[2]. از باب نمونه به متن سمهودی اشاره میشود: «ثمّ رأیت الزرکشی قد قال: ینبغی أن یستثنی من منع نقل تراب الحرم [النبوی]، تربة حمزة، لإطباق السلف و الخلف علی نقلها للتداوی من الصداع .... و سمعت أبا محمد عبدالسلام بن یزید الصنهاجی یقول: سألت أحمد بن یکوت عن تراب المقابر الذی کان الناس یحملونه للتبرک ... فقال: هو جائز و ما زال الناس یتبرکون بقبور العلماء و الشهداء و الصالحین و مان الناس یحملون تراب قبر سیدنا حمزة فی القدیم من الزمان».
ـ قرآن کریم