بررسی وضعیت اسکان حجاج در دوره‌های قاجار و پهلوی

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسنده

تاریخ ایران در دوره اسلامی / سازمان حج

چکیده

بدون تردید موضوع تهیة محل اسکان در شهرهای مکه و مدینه،  در ایام حج برای حجاج، از اهمیتی ویژه برخوردار است.
 در اینجا این سؤالات اساسی مطرح می‌شود که در دوره‌های تاریخی مورد نظر، چه شرایطی برحوزة مسکن مورد نیاز حجاج ایرانی حاکم بوده؟ و فضای حاکم بر این شهرها چه شرایطی را برای آنان رقم می­زده است؟ بررسی­ها حکایت از آن  دارد که شهر مکه با وجود کوهستانی و نامناسب بودن فضای فیزیکی، ولی به دلیل تعامل بهتر مردمان آن با شیعیان، به نسبت مدینه مکانی مناسب­­تر ارزیابی می­گردید.
 شرایط اجاره منازل و نوع تعاملات حمله داران با مالکان و دلالان مسکن به­طور کلی صورتی نامطلوب داشته که به همان وجه تا پایان دهه 40 شمسی  باقی بوده است. از ابتدای دهة 50  شمسی با تسلط سازمان اوقاف بر امور حج، سعی فراوانی شدکه  فرآیند اجاره منازل ضابطه مند گردد. ولی متولیان اوقاف بدلیل عدم برنامه­ریزی مناسب توفیق چندانی در این  خصوص پیدا نکردند.
در این نوشته تلاش می­شود به شیوة توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از اسناد، مدارک و سفرنامه‌های حجاج؛  به بررسی این موضوع پرداخته شود.
 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه:

«وَ لِلِهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ». (آل عمران : 97)

حج از نظر اسلام داراى اهمّیت ویژه‏اى است. به گونه‌ای که در میان احکام الهى، هیچ واجب دیگرى غیر از نماز با آن برابرى نمى‏کند و دارای چنان جایگاه  مهم
و ارزشمندی است که پیامبرخدا9  آن را بالاترین و برترین جهاد قلمداد نموده است. تفاوت مهمی که این واجب الهی با سایر احکام و عبادات دینی دارد، عبارت است از اینکه محل انجام این فریضة دینی در خارج از قلمرو سرزمینی ایرانیان واقع گردیده است و مؤمنان بناچار می‌بایست رنج سفر به سرزمین دوردست حجاز را تحمل کنند و برای مدت زمانی در آن منطقه ساکن شوند. لذا در اینجا موضوع تأمین یکسری از نیازهای ضروری حجاج؛ مانند اسکان، تغذیه و حمل و نقل و...  مطرح می‌گردد که در صورت عدم تأمین این ملزومات انجام این فریضة دینی ممکن نخواهد بود.  

شاید به جرأت بتوان گفت که مقولة  اسکان به مراتب مهمتر از موضوعاتی چون تغذیه و تدارکات، حمل و نقل و ...  می‌باشد؛ زیرا با تأمین محلی مناسب برای اسکان
و استراحت که بتواند نیازها را پاسخگو باشد. مدت زمان سفر برای حاجی کوتاه و توأم با آرامش گردیده و وی را قادر می‌سازد سختی‌ها و مشکلات سفر و همچنین کمبودها
و کاستی­ها را به­گونة بهتری تحمل نماید و به­ عکس، چنانچه وی در محل و مکانی نامناسب ساکن شد، این سفر شیرین و فراموش نشدنی درکام وی تلخ گردیده و چه بسا از انجام صحیح برخی از اعمال و فرایض خویش نیز باز بماند. لذا می‌توان گفت که موضوع تأمین محل اسکان مناسب از مهمترین موضوعات اجرایی در حج محسوب می‌گردد.

در این نوشته ابتدا به وضعیت اسکان حجاج در شهرهای مکه و مدینه طی دوره‌های قاجار و پهلوی پرداخته و سپس تغییر و تحولات به­عمل آمده در ابتدای دهه50  تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.

اسکان حجاج در مدینة منوره

ظاهراً مدینة منوره از لحاظ جغرافیایی و اقلیمی، نسبت به مکة مکرمه شرایط بهتری برای اسکان حجاج داشته است. ولی بررسی سفرنامه‌های حجاج دورة قاجار، حاکی از این حقیقت است که از لحاظ اجتماعی شرایط مناسبی برای ایرانیان در آن شهر وجود نداشته و رفتار اهالی مدینه با شیعیان دوستانه نبوده است.

یعقوب میرزای تبریزی (منصور) درسفرنامة حج خود که مربوط به سال 1248 خورشیدی است، در خصوص رفتار اهالی مدینة منوره با ایرانیان می‌نویسد:

«اما حجاج رو به شهر کرده، رفتند. چون به نزدیکی دروازه رسیدند، اهل شهر، از خُرد
و بزرگ، از زن و مرد، هلهله کنان بیرون آمده، پیشواز کردند... لیکن پیشواز به عکس کرده بودند. همه از برای سنگ زدن برحجاج عجم بیرون آمده بودند. و رسم طایفه، چنان است­ که به­جهت راست آمدن کارشان، نذر می­کنند که فلان کارم درست شود، در وقت آمدن حجاج، چند عدد سنگ برحجاج عجم اندازم!» (منصور، 1388ش، ص210).

لذا حجاج ایرانی و به­طور کلی حجاج شیعه در هنگام اقامت در مدینة منوره، ترجیح می‌دادند که در میان سادات نخاوله اسکان یابند؛ زیرا جدای از آرامش خاطر و امنیت، باعث می‌گردید تا در انجام فرایض مذهبی خود از بند تقیه آزاد باشند. به علاوه، این سکونت سبب می‌شد تا زائران شیعه، پولی را که بابت اجاره می‌پردازند، به یک شیعه بدهند و به عبارتی دیگر بدینوسیله در حد توان خود به جامعة اقلیت شیعیان مقیم مدینة منوره مساعدتی نموده باشند.

در خصوص سادات نخاوله قابل به توضیح است که آنان گروهی از شیعیان مدینة منوره هستند که از سادات حسینی به شمار می­آیند و تبارشان به امام زین­العابدین7 می‌رسد. آنها در منطقه‌ای به همین نام در جنوب مدینه ( شارع عوالی و شارع قربان امروز) ساکن و به علت شغل باغداری و کار در نخلستان­ها و همچنین تبحّر در نخل­بندی، به این نام شهرت یافته‌اند. (کریمی واقف، 1392ش، ص549)

میرزا داود وزیروظایف که در اسفند سال 1283خورشیدی وارد مدینه شده، در این باره می‌نویسد:

«در محلة نخاوله که طایفة شیعی و مردمان فقیرخوبی داشتند، منزل حاجی محمدحسین نامی­که مشتمل بود بر پنج اتاق و باغچة کوچک و سه حوض آب هم داشت، به پنج لیره برای ما منزل گرفته بودند.» (میرزا داود، 1388ش، ص155).

موضوع اقامت در میان سادات نخاوله در آن روزگار، عرفی معمول در بین حجاج ایرانی بوده است.

 ابوالقاسم مرجانی در سفرنامة حج خود ـ 1292ش. می‌نویسد:

«به دلالت آدم‌های حاجی باشی، وارد محلة سادات نخاولة بنی­هاشم شدیم. درمنزل حاجی سیدرضا نام هاشمی مسکن نمودیم و فوراً قصد اقامة عشره برای اتمام عبادات خود نمودیم.» (مرجانی، 1387، ص50).

پس از سقوط ترکان عثمانی و تشکیل حکومت آل­ سعود ـ 1926م/1304خورشیدی ـ که همزمان با انقراض خاندان قاجار و تشکیل سلسلة پهلوی بود. علی‌رغم حوادث ناگواری که در سرزمین حجاز رخ داد ـ  همچون تخریب بقاع متبرکة بقیع و غیره ـ  روابط و مناسبات سیاسی خوبی بین دو دولت تازه تأسیس به­وجود آمد. این نزدیکی و روابط حسنه، شرایط حج­گزاری حجاج ایرانی را نیز تحت تأثیر قرار داد و به­طور کلی شرایط و اوضاع و احوال حجاج ایرانی در سرزمین حجاز به نسبت دوران حاکمیت ترکان عثمانی قاجار که متأثر از روابط غیر دوستانة آنان بود متحول شد.

همانگونه­که اشاره شد این تحولات سیاسی ـ  منطقه­ای، شرایط را برای اسکان و اقامت حجاج ایرانی تغییر داد و برخوردهای قهرآمیز نیروهای دولتی و رفتارهای نامساعد اهالی منطقه نسبت به ایرانیان، به­تدریج کاهش یافت؛ به­گونه‌ای که به مرور زمان حجاج ایرانی در سایر مناطق مدینة منوره نیز اسکان می‌یافتند، ولی این تحولات در تمایلات ایرانیان به حفظ روابط نزدیکشان با سادات نخاوله تغییری ایجاد ننمود و کماکان این احساس و علایق قلبی نسبت به سادات مظلوم نخاوله تا به امروز باقی است.

به­دلیل آنکه درآن روزگار، شهر مدینه فاقد هتل­ و مراکز اقامتی تخصصی جهت پذیرایی و اسکان حجاج بود. لذا حجاج با توجه به میزان استطاعت و تمکن مالی، عموماً در منازل استیجاری و یا باغ­ها و نخلستان­های شهر اقامت می‌نمودند.

مرحوم جلال آل احمد که در دورة پهلوی دوم ـ سال 1343خورشیدی ـ به سفر حج مشرف شده بود، در سفرنامة خود ـ خسی در میقات ـ  محل اسکان خود در مدینه را اینگونه توصیف می‌کند:

«اما این خانه‌ای­که داریم، عمارت نوسازی است با آجرهای سیمانی. اندکی بزرگتر از خشت آجر فشاری. وسط پی‌های بتونی را با آن پرکرده‌اند و فقط طبقة همکف تمام شده است و سفید کرده و الباقی که طبقة دوم باشد و نیمة طبقه سوّم. آجرها نمایان است و سیم­کشی برق بیرون افتاده از دیوار و بی­آبی جاری و باز همان صبح‌ها و غروب‌ها مختصر آبی در لوله­ها. دیروز که دوش می‌گرفتم، سر و صدای همسفرها درآمد. آب از کناره‌های حمام نشت کرده بود زیر بساط زندگی­شان، ناچار دوش گرفتن را باید تعطیل کرد. هر طبقه‌ای یک راهرو است در وسط و اتاق­ها در اطراف و حمام این سمت ـ وسط راهرو ـ و مستراحی آن سمت، آخر آن، امّا مجرای مستراح­ها هنوز نگرفته و جای شکرش باقی است. سه دستگاه خانه است عین هم. مال آدمی به اسم سید عمر حبشی­که سیاه نیست. دو تایش را دو حمله­دار ایرانی گرفته‌اند؛ به یکی 700 ریال برای تمام ایام حج و سوّمی هنوز خالی افتاده و حیاط که مشترک است، دست یک عده بهره‌ای است که در فضای آزاد به­سر می‌برند و هرخانواده دور هم با یک کاسه آب کنار باغچه حمام می­کنند.» (آل احمد، 1389ش، ص29).

اما در آن روزگار همه در منازلی این­چنین، اسکان نمی­یافتند وهمانطورکه در سطور قبل اشاره گردید، عده‌ای از حجاج به باغ­ها و نخلستان­ها، جهت اسکان و اقامت مراجعه می‌نمودند. یکی از حجاج آن روزگار در خصوص اسکان حجاج در مدینه طی سال­های اواسط دهة 40 شمسی می‌گوید:

«درمدینه ساختمانی برای سکونت حجاج نبود. زائران در باغ­ها و در زیر سایة نخل­ها روزگار می‌گذراندند.» (توکلی، میقات حج، ص54).

امّا این باغ­ها و نخلستان­ها چه شرایطی داشته است؟

مرحوم آل احمد در سفرنامة خویش به این باغ­ها و نخلستان­ها و اوضاع و احوالشان نیز اشاره­ای دارد:

«در برگشتن، با جواد رفتیم سراغ باغ صفا که حجاج آنقدر حرفش را می‌زنند! چنان باغ، باغ ... می­کردند که گمان کردم ارم شیراز است یا اصلاً خود باغ بهشت! اما نخلستانی مخروبه بود و پالایش آبی از موتورخانه‌ای به استخری می‌ریخت و مردم همان توی استخر در حال صابون زدن و رخت شستن. آب عین دوغاب و لوله‌ها از همین استخر به طرف نخلستان آب برده و هرگوشه‌ای شیری و کف کرت میان نخلها! مردم بساط پهن کرده  و سایبانی از هرچه به دست برسد بر سر کشیده و بند سایبان‌ها به تنة نخلها بسته و زن و مرد و پیرو جوان، لای هم در لولیدن. میان رختخواب و پریموس و سماور و پتو و کاسة سالاد و منقل کباب وجوی‌ها و جدول‌ها نوعی گنداب رو و هر دسته هم­ولایتی یک­جا. یک­جا از بغل لهجة اصفهانی گذشتم ـ جای دیگر از بغل یزدی ـ جای دیگر از وسط خراسانی؛ اینها حجاجی هستند که خرجشان با خودشان است و فقط مختصر پولی به یک راهنما داده‌اند برای سرپرست داشتن در امور مذهبی و شبی یک ریال سعودی کرایة باغ می‌دهند. در عوض برای استحمام مزدی نمی­دهند. به­ خلای عمومی­شان هم سر زدم! صد رحمت به خلای مسجد شاه در بیست سال پیش  و چه خاکی و چه گرمایی و چه کثافتی! عین سیزده بدر در مثلاً  امامزاده داوودی که بگذاریش زیر نخلستانی در شوش! و تازه حضرات چه خوشحال که آمده‌اند و در باغ سکونت کرده­اند، وخود صاحب باغ یک یزدی یا اصفهانی مجاور شده و سخت چاق وسخت خوش و بش کننده. عین [آقای] شمشیری دم درچلوکبابی­اش و علاوه بر باغ صاحب یک کارخانة یخ سازی ویخ کیلویی دو ریال سعودی» (آل احمد، 1389، ص40).

جعفر شهری، نویسنده و روزنامه نگاری که سال­ها بعد، از این محل‌ها دیدار داشته، حکایتی مشابه و چه بسا اسف­بارتر از شرح جلال آل احمد نقل می‌کند:

«بعد ازآن، به تماشای باغ صفا و مرجان رفتم. این دو باغ متشکل از نخلستان­هایی است که با پارچه وگونی­هایی آن­ را قطعه قطعه کرده، برای زوّار آماده ساخته‌اند که در زیر درختان آن منزل  می‌کنند. زوّار اینجا هم عموماً از حجاج‌اند ولی با وضع بسیار فقیرانه‌ای زندگی می‌کنند. فرش حصیر پاره­هایی است که از صاحب باغ می‌گیرند
و اثاثشان شکسته دریده­هایی از قبیل قمقمه سوراخ و آفتابه شکسته و سفره پاره­هایی که همراه آورده­اند. بیشتر بلکه غالب سکنه این اماکن را ایرانی‌ها تشکیل می‌دهند.
یک­ نفر برای به­دست آوردن یک تکه حصیرپاره دوازده اسم را ـ که خدمة باغ بودند و لازم بود که به­خاطرداشته باشد ـ آورد و به دور باغ گردید، عاقبت هم مأیوس و محروم برگشت و بر روی زمین خاکی منزل گرفت. من در این چند دقیقه توقف و تماشا اسم صالح احمد حمزه زیاد به­گوشم خوردکه مردم عقب ایشان
می­گشتند و آنها هم مثل بخت از آنها روی­گردان بودند. این گروه آن جماعت‌اند که برای دویست ـ سیصد تومان کمتر دادن، چند نفر با هم، هم­خرج شده، از کاروانی کناره می‌گیرند و به اصطلاح پی خودشان می‌روند و بعضی­هاشان هم با فلاکت بیشتر تک روی می‌کنند. اگر وضع تهیة غذا و خوراک و نظافت آن مکان را تشریح کنم دلتان از هر چه حاجی است آشوب می‌شود. استخرکوچک کثیفی در کناری قرارداردکه ازکهنة بچه تا شلوار احتلامی وکهنة بی­نمازی زن‌ها و استکان چای وکاسه بادیه خوراک، همه در همان شسته می‌شود و حجاج محترم ایرانی هم چون آب کثیر است و کر می‌باشد، با کمال رغبت از آن استفاده ‌کرده، حتی وضو می‌سازند و مضمضه می‌کنند! در هرگوشة باغ دود و دمی برقرار است و دیگ‌ها کماجدان‌ها برای خاطر خورنده­هاشان که آیا از اکل این کثافات جان سالم بدر می‌برند یا نه، جوش می‌زنند! مستراح‌های این باغ از چاله‌های دستی تشکیل شده و بقدری کثیف و آلوده است که یکنفر اصفهانی سدهی سرماتم به دست گرفته بود که  دو روز است قضای حاجت نکرده­ام و نمی­دانم با این وضع چه کنم؟!» (شهری، 1344، ص202)

شرایط و اوضاع و احوال براساس سفرنامه و گزارش­های تاریخی موجود تا پایان دهة 40 خورشیدی به همین نحو ادامه داشته است.

سکونت حجاج در مکة مکرمه

آنچه که در بارة برخورد مردم مکه ـ به عنوان مرکز شریف نشین ـ با حجاج ایرانی گفته شده، نشان می‌دهد که گروه‌های مختلف از شریف و دستگاه اداری او و والی مکه گرفته تا خواجگان حرم و همچنین مطوّف‌ها و نیز توده‌های مردم، به تناسب نوع مناسباتشان با ایرانیان برخوردهای متفاوتی داشته‌اند.  ولی به­طور کلی رفتار ایشان با ایرانیان
و شیعیان به مراتب بهتر از رفتار اهالی و حاکمان مدینه بوده است؛ به­گونه‌ای که در شهر مکه در ایام عاشورا مجالس روضه­خوانی راحت­تر تشکیل  می‌گردید تا در شهر مدینه.

همین موضوع باعث می‌شد که برخلاف مدینه، ایرانیان در مکه از آسایش و آرامش بیشتری برخوردار شوند و در جهت انتخاب محل و اجارة محل سکونت، معذوریت­ها
و محدودیت­های مدینه را نداشته باشند.

با توجه به مدت زمان تقریباً طولانی­تری که حجاج در مکه مقیم می­شدند، موضوع اسکان در مکه در مقایسه با مدینه از اهمیت بیشتری برخوردار بود.

ویژگی‌های جغرافیایی شهر مکة مکرمه؛ از جمله کوهستانی بودن آن، باعث می‌شدکه بنای ساختمان‌های جدید، افزایش ظرفیت اسکان و تهیة مسکنِ مناسب به کندی
و سختی صورت پذیرد و همه ساله در موسم حج مسلمانان و حجاج، در این رابطه با مشکلات عدیده‌ای مواجه شوند.

امروزه تخریب کوههای سخت مکة مکرمه و ایجاد ساختمان­هایی که پاسخگوی نیازهای حاجیان باشد، کاری صعب و سخت است، لذا می‌توان اینگونه برداشت کرد که با توجه به امکانات آن روزگار، این کار به مراتب سخت­تر و مشکلات آن صدچندان بوده است.

محمد حسین فراهانی که در دورة قاجار ـ 1302 ق/1264 ش. ـ به حج مشرف شده،  در خصوص کیفیت محل­های سکونت حجاج درمکة مکرمه ـ در حدود130 سال پیش از این ـ می‌نویسد:

«... خانه‌های این شهر از یک مرتبه [طبقه] الی پنج مرتبه است و اغلب را کرایه به حجاج می‌دهند. بعضی خانه‌ها حالت کاروان سرا را دارد؛ به این معنا که قریب
پنجاه ـ شصت نفر حاجی در یک خانه جمع می‌شوند و هرچند نفر در یک مرتبه اتاق به اتاق می‌نشینند و این قسم خانه‌ها کرایه شان ارزان­تر و مناسب­تر است و بعضی دیگر را دربسته به شخص مخصوص کرایه می‌دهند و این قسم خانه‌ها بالنسبه گران­تراست.  و رسم کرایه خانه‌ها هم روزی نیست، بلکه هر قدر در ایام حج توقف در مکه کرد باید در این منزل باشد  و کرایه خانه‌ها از دویست ریال فرانسه که قریب یکصد و بیست تومان می‌شود الی بیست ریال فرانسه است و آن خانه‌های خوب با اسباب اتاق و میز
و صندلی و نیمکت‌ها و مخده‌ها است و همة خانه‌ها پشت بام‌های خوب به جهت جای خواب دارند و بعضی خانه‌ها پول سقا و آب هم با خود صاحب خانه است.» (جعفریان، 1389، ج5 ، 188)

بعضی از حجاج که دارای مکنت و اوضاع مالی خوبی بوده و یا از اشراف و درباریان عصر قاجاری محسوب می‌شدند، در ایام حج اقدام به اجارة کاخ­ها و سکونت­گاه­های بزرگان شهر مکه می­نمودند و ایام اقامت در مکه را به راحتی و آسایش کامل سپری می‌کردند. میرزا علی­خان امین‌الدوله که از رجال دورة قاجاری و در دوره‌ای نیز صدر اعظم مظفرالدین شاه قاجار بوده، درخصوص محل اسکان خود که متعلق به یکی از منشیان شریف مکه بود، می­نویسد:

«خانة جدید البنا است و درکوچه‌ای که سربالا به کوه می‌رود واقع شده و پله و درگاهی شبیه به مدخل  عمارات فرنگی دارد... برای من و همراهان کافی است، با رشحات آب و تابش نور خیلی مصفاست.» (همان، ج6 ، ص459).

ساختمان‌های محل سکونت حجاج، همه به این کیفیت نبوده‌اند. کوهستانی بودن شهر مکه موجب آن می‌گردید که اغلب خانه‌ها بر روی ارتفاعات قرار داشته باشد و لذا وجود پله‌های زیاد  ایاب و ذهاب را برای حجاج مشکل می‌نموده است.

خواجه عبدالکریم کشمیری در سال1278خورشیدی می‌نویسد:

«خانه‌های مکه همین بالا خانه است. روی همدیگر ساخته‌اند. حیاط ندارد. این منزل که برای من گرفته­اند، چهل و شش پله می‌خورد، بالا می‌رود. امّا چون که قدری وسعت دارد قبول نمودم.» (همان، ج1، ص87)

شرایط در طول دوره‌های بعد نیز تغییر چندانی نسبت به­گذشته نداشته است. جلال آل احمد ـ در سال1343 خورشیدی ـ محل اسکان کاروان خود در شهر مکه را اینگونه شرح می‌دهد:

«خانه‌ای که حمله دارمان گرفته در محلة سلیمانیه است. شمالی مکه، پای کوه هندی، در حقیقت خانة سه طبقه بزرگ است در سه طبقه. زنها را در طبقه اول تپانده و مردها را در دوتای دیگر و خود صاحب­خانه با زن و بچه­اش الآن روی بام زندگی می‌کنند. حمله دارمان می‌گفت یاروکارمند دارایی مکه است. مالی­چی‌های همة عالم یک جورند. بله دیگر... خانه حمامی داردکه فوری انبار آشپزخانه شده است و دوشی دارد در هر طبقه  با مستراحی. در طبقة ما یک اتاق نقلی هم هست با پنجره‌های ارسی­دار و شیشه‌های رنگی... و اتاق ما دو سمت پای دیوارش صندوقهای بلند چوبی یکسره دارد که نیمکت را می‌ماند و پیر پاتال‌ها یا عزیز دُردانه‌ها را رویشان می‌خوابانیم و الباقی­مان دراز به دراز پتوهامان را می‌کشیم زیرمان و می‌خوابیم و دوریک سفرة سراسری غذا می‌خوریم.» (آل احمد، 1389ش، ص80)

براساس گزارش­های تاریخی، شرایط در مکه برای ایرانیان از جهت نوع منازل مورد اجاره تا پایان دهه 40 خورشیدی به همین صورت ادامه داشته است.

 ـ روند نامناسب اجاره منازل و لزوم بعمل آمدن تحول در آن.

روند اجاره منازل و محل اقامت حجاج در طی سال­های مورد مطالعه و بررسی  بدین صورت بوده است که حمله­دار شخصاً ویا به­وسیلة عوامل زیرمجموعه­اش مستقیماً وارد مذاکره با صاحبان مسکن در شهرهای مکه و مدینه می‌گردید و پس از به­عمل آمدن توافقات لازم، اقدام به اجاره منزل جهت اسکان کاروان خود می‌نمود. او بدین منظور گاه مجبور می‌گردید که تا یک ماه در عربستان اقامت نماید تا بدینوسیله بتواند یک مسکن مناسب که پاسخگوی نیازهای کاروانش باشد را تهیه کند و سپس با خیالی آسوده به ایران باز گردد.

در این وضعیت، مالکان عرب بودند که همة شرایط را تعیین می‌کردند و دائماً از طریق واسطه‌ها و دلال­ها قیمت­ها را بالا می‌بردند. حمله داران نیز در این حالت مجبور بودند به روش‌های مختلف با مطوف­ها و دلال­ها کنار بیایند تا بتوانند به هر نحوی که بتوانند جلوی کارشکنی آنها  و ضرر و زیان‌های وارده را بگیرند.

از طرف دیگر، حمله داران هم به دلیل اینکه قصد داشتند مخارجشان را کاهش دهند و سفر را ارزانتر وسودآورتر سازند. طبعاً به دنبال مسکن مطلوب نمی­رفتند و به حداقل‌ها بسنده می‌کردند. بدیهی است که متضرر واقعی در این میان حجاج نگون بختی بودند که بی­آنکه بدانند، منافعشان قربانی زیاده خواهی‌های صاحبان منازل، واسطه‌ها و حمله داران می‌گردد در مکان­هایی نامناسب به­سر می‌بردند.

در این اوضاع و احوال نه چندان مناسب، گاه دیده می‌شد که یک نفر به وکالت از طرف چندین حمله­دار برای آنها اقدام به تهیه منزل می‌کرد و مسکن مورد اجاره را به قیمت بیشتر و با احتساب درصد بالایی حق دلالی در اختیار حمله داران می‌گذاشت.

 همچنین بعضاً افرادی به واسطة روابط و زدوبندی که با دلال­های مسکن داشتند، چند خانه را رزرو می‌نمودند و بعد به بهای بالاتر در اختیار حمله­دارهای دیگر می‌گذاشتند. به­طور کلی می‌توان گفت که در آن دوره هیچگونه سیستم و تشکلی در جهت اجارة منسجم و جمعی منازل و تقسیم عادلانه آن بین کاروان­ها تعبیه نشده بود و اساساً نظارتی بر موضوع مسکن چه از نظر اجاره و چه از نظر کنترل کیفیت وجود نداشت و یا اگر وجود داشت، ضعیف و مقطعی و بدون استمرار بود.

اعمال نظارت دولتی  و اعلام  استاندارد‌های لازم در اجاره منازل

از سال‌های ابتدای دهة 50 ـ بر اساس تصویبنامه راجع به شورای عالی حج مصوب 2/2/51 هیأت وزیران ـ که حج به سمت تمرکز و دولتی گردیدن حرکت نمود. فرآیند نظارت سازمان اوقاف برکلیة اجزاء و قسمت­های اجرایی حج؛ از جمله بخش مسکن آغاز گردید. در این خصوص هیأت­هایی جهت تأیید منازل از طرف سازمان اوقاف به عربستان اعزام می‌شدند که در صورت عدم تطبیق شرایط مورد منزل اجاره با استانداردهای در نظر گرفته شده از طرف دولت با حمله­دار برخورد جدی و قانونی صورت می‌گرفت و احیاناً فرد متخلف تهدید به الغای حق مدیریت می­گردید.

در یکی از موارد تذکر کتبی به احدی از مدیران کاروان‌های حج می­خوانیم:

«آقای ذبیح الله معماربانی بنابر گزارش هیأت اعزامی سازمان اوقاف به عربستان سعودی، محلی که برای اسکان زائران گروه خود اجاره کرده­اید برابر با ضوابط اعلام شده نیست. علیهذا مقتضی است در اسرع وقت به عربستان سعودی عزیمت نموده، نسبت به اجارة محل مناسب با توجه به  ضوابط اقدام نمایید، در غیر این­صورت اجازه مدیریت شما لغو خواهد شد. ـ معاون نخست وزیر و رییس سازمان اوقاف ـ منوچهر آزمون.» (آزمون، 1353ش ، ص149).

در این حالت وحتی درزمان اوج نظارت سازمان اوقاف بر حوزة اجاره مسکن، همچنان  اختلاف در سطح کیفی منازل کاملاً مشهود بود.

یکی از دلایل مهم این آشفتگی را می‌توان عدم آشنایی پاره‌ای از مدیران به بازار مسکن دانست. به همین جهت آنان مجبور بودند برای رفع نیاز و تهیة مسکن مناسب، به مدیران قدیمی­که به بازار اجاره مسکن اشرافیت کافی داشته و با مالکین و دلالان مسکن آشنایی قبلی داشتند مراجعه کنند. این حمله­داران پرسابقه که صاحب تجربه بودند، در این خصوص و با استفاده از روابط و تعاملاتشان با مالکین و بومیان منطقه قبلأ چند منزل را به نام خود اجاره می‌نمودند و در ادامه آنها را با قیمت‌های بیشتر در اختیار سایرین قرار می‌دادند.

به­طورکلی و با توجه به فضای دلالی و واسطه­گری و مهمتر از آن به دلیل اینکه مالکین عرب، ابتکار عمل را در دست داشتند، قیمت­ها وضع ثابت و مشخصی نداشت و بعضاً تا 50%  اختلاف در اجاره بها دیده می‌شد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که عامل مهم در تشتت وضعیت مسکن زائران در آن دوره عمدتاً از عدم هماهنگی و نبود برنامه­ریزی در زمینة تهیه و توزیع مسکن منشأ می‌گرفت.

لذا با وجود جمعیت نسبتاً کم زائران درآن زمان ـ بین 11 تا 27 هزار نفر در سال­های دهة 40 خورشیدی ـ  به گواهی اسناد و مدارک موجود و اظهارات حمله داران و مدیران با سابقه و قدیمی منزل­های اجاره شده در سطحی پایین و قیمتی به مراتب بالاتر از قیمت واقعی اجاره می‌شدند و به تناوب دست به دست می‌گشتند.

موضوع دیگر این بود که تقریباً همه ساله به تعداد گروه­های موجود درآن سال می‌بایست حمله دار به عربستان عزیمت نموده و با نگرانی تمام در فکر تهیة منزل مورد نیاز کاروان خود باشد و مدت زمان قابل توجهی ـ تا یک ماه ـ را نیز در عربستان به­سر برد و لذا بدین ترتیب هزینه‌های اضافه‌ای برای فرآیند تشرف حجاج به­وجود می‌آمد و قیمت تمام شده برای حجاج را افزایش می‌داد.

مدیران سازمان اوقاف که از جانب دولت مأمور به سروسامان دادن به امور حج گردیده بودند، در حوزة مسکن به این فکر افتادند که با گذاشتن سقفی برای اجاره بهای منزل‌های مسکونی استیجاری حجاج، قیمت­ها را به اصطلاح مدیریت و کنترل نمایند.

در این رابطه اقدام به تعیین تعرفه برای منزل مورد اجارة هر کاروان نمودند. این تعرفه در مکه حد اکثر اجاره بهای مجاز 65 هزار ریال، در مدینه برای کاروان­های مدینه قبل
55 هزار ریال و برای مدینه بعد 45 هزار ریال سعودی تعیین گردید. این تدبیر هم مفید فایده واقع نگردید؛ چرا که حمله داران ناچار بودند در وقت مقتضی بهر  نحو ممکن منزل را اجاره کنند و به ایران برگردند و فرصت کافی برای باقی ماندن در عربستان به مدت طولانی نداشتند. لذا حمله­دار ناگزیر بود که دو سند تنظیم نماید که یکی را به شکل صوری و غیر واقعی جهت ارائه به اوقاف تهیه و تنظیم کند تا بتواند مجوز اعزام را دریافت نماید.  و سند دیگری را که واقعی بود، مبنای محاسبه با مالک منزل قرار دهد.

بدین ترتیب، تعیین سقف اجاره بها هم نتوانست معضل افزایش بی­رویة اجاره منازل در موسم حج را حل کند و در نتیجه حمله­دار جهت تهیة منزل وارد یک معامله و بازاری
می­گردید که روابط غیر رسمی و غیر اداری و قول و قرار و وعده و وعید‌های بین حمله­دار
و دلال یا مطوف نقش اساسی داشت. از طرفی صاحبان منازل هم به اوضاع مسلط و واقف بودند و همة کانالها و واسطه‌ها را می‌شناختند، لذا منزل خود را نگه می‌داشتند و بعد در وانفسای بازار وارد معامله می‌شدند و به هر قیمت و به هرکس که مورد نظرشان بود اجاره می‌دادند.

البته لازم است این موضوع هم در نظر گرفته شود که در آن دوران سطح  انتظارات حجاج ومعتمرین به نسبت امروزه بسیار پایین بوده و با بررسی اسناد و گزارش­های موجود
پی می‌بریم که حتی سازمان اوقاف نیز در ارزیابی‌های خود در خصوص کیفیت و امکانات منازل استیجاری حداقل‌ها را در نظر می‌گرفته است. جالب است بدانیم که مسئولین وقت سازمان اوقاف برروی ملزومات رفاهی اولیه‌ای چون؛ پنکه، کولر، آسانسور، حمام، دوش­ها، سرویس‌های بهداشتی و غیره، حساسیتی آنچنانی نداشته‌اند.

این روند نا مناسب در حوزة تهیه مسکن حجاج متأسفانه تا پایان دورة پهلوی کماکان ادامه داشت و حجاج ایرانی علی‌رغم مبالغی که هزینه می‌کردند، از امکانات اسکان و رفاهیات مناسبی که با پرداخت­هایشان متناسب باشد برخوردار نمی­شدند.

برای اولین بار درسال­های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که کارشناسان سازمان حج و زیارت، مستقیماً و در غالب گروه‌های اجاره منازل و مسکن به عربستان رفتند
و اقدام به اجارة منازل نمودند وموضوعاتی چون؛ درجه­بندی منازل و قیمت­بندی آنها
و همچنین تعیین سرانة مسکن مورد نیاز ـ میزان فضایی که به هر زائر باید تخصیص داده شود ـ مطرح و در فرآیند اجاره منازل مورد توجه قرار گرفت. در نتیجه حمله داران که مدیرکاروان نامیده می‌شدند، دیگر هیچگونه مسئولیتی در خصوص اجاره منازل نداشتند. و مالکان و دلالان نیز امکان ایجاد بازار سیاه و بالا بردن کاذب قیمت‌ها را پیدا نمی­کردند.

نتیجه گیری:

بدون تردید همواره موضوع تهیة محل اسکان مناسب در شهرهای مکه و مدینه، در ایام حج، برای حجاج از اهمیتی خاص برخوردار است. در اینجا این سؤالات اساسی مطرح می‌شود که در دوره‌های تاریخی مورد نظرچه شرایطی برحوزة اجاره مسکن مورد نیاز حجاج ایرانی در سرزمین حجاز ـ شهرهای مقدس مکه و مدینه ـ وجود داشته؟ و همچنین فضای حاکم و نوع تعاملات اهالی این شهرها با ایرانیان چه شرایطی را رقم می­زده است؟

بررسی­ها حکایت از آن دارند که در دورة قاجار شهر مکه با وجود کوهستانی
و نامناسب بودن فضای فیزیکی ولی بدلیل تعامل بهترمردمان آن با شیعیان به نسبت مدینه مکانی مناسب­­تر و دلنشین­تری برای حجاج ایرانی بوده است. این موضوع در سفرنامه‌های حجاج کاملا مشهود است. حجاج ایرانی در دوره قاجار عمومأ در مدت اقامت در شهر مدینه در منطقه سادات نخاوله اسکان یافته و به گونه‌ای به ایشان پناه می‌برده‌اند. شرایط مذکور در دورة پهلوی‌ها و با وقوع تحولات سیاسی ـ منطقه‌ای بتدریج بهبود یافت.

شرایط اجاره منازل و نوع تعاملات حمله داران با مالکان و دلالان مسکن نیز
در طول دوره‌های تاریخی متأسفانه شکلی نامطلوب داشته است. در چند سال اخیر نیز مالکان عرب و واسطه‌ها با ایجاد بازار سیاه و بالا بردن کاذب قیمت‌ها موجبات ضرر و زیان حجاج را فراهم می‌کردند. این وضع به شیوة گذشته تا پایان دهة40 خورشیدی باقی بود. از ابتدای دهة 50 خورشیدی با تسلط سازمان حج و زیارت بر امور حج سعی فراوانی شدکه فرآیند اجاره منازل ضابطه­مند شود. ولی علی‌رغم ایجاد تأثیرات مثبت، بخاطر عدم الگو و برنامه ­ریزیِ مدون، توفیق چندانی حاصل نگردید و شرایط کماکان و به همین منوال تا زمان پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 ادامه داشت.

 
1. آل احمد، جلال، خسی در میقات،چ دوم، تهران، ژگان،1389
2. آزمون، منوچهر، کارنامه حج 52، سازمان اوقاف، 1353
3.  پنجاه سفرنامه رجال قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، چ اول، تهران، علم،1389
4.  شهری باف، جعفر، سفرنامه حج، تهران،1344
5. وزیر وظایف، میرزا داود، سفرنامه حج، به کوشش سیدعلی قاضی عسکر، چ سوم، تهران، مشعر، 1388
6 . قاضی عسکر، سید علی، دوسفرنامه، چ اول، تهران، مشعر،1387
7. کریمی واقف، رضا، دانشنامه حج، چ اول، تهران، جامی، 1392
8. منصور تبریزی، یعقوب، سفرنامه حج منصور، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1388
9.  مرجانی، ابوالقاسم ـ مدیر الدوله، میرزا محمودخان، دوسفر نامه حج، به کوشش رسول جعفریان، تهران: مشعر، 1387