نوع مقاله : از نگاهی دیگر
نویسنده
مدرس دانشگاه
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
حج از ارکان فروع دین و یکی از برنامههای بسیار حایز اهمیت و متعالی دین حنیف اسلام است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً) (آل عمران : 97). امیرالمومنین، علی7 می فرمود: «خداوند حجّ خانة محترمش را بر شمایان واجب کرد و آن را قبلة مردمان قرار داد تا چون تشنهکامانِِ به رود رسیده، سر از پا نشناخته بدان سرازیر گردند و بسان کبوتران حرم بدان پناه برند. حج نیایشی است به نشانة فروتنی انسان به پیشگاه عظمت الهی و اعتراف به عزّت سرمدی. خداوند از بندگانش، اطاعتگران گوش به فرمان را برگزید تا دعوت حق را لبّیک اجابت گفته و کلام او را به جان بنیوشند و در موقعیّتهای تاریخساز و ماندگار، سفیران خداوند با پای تأمّل و تفکّر بایستند و پای در جای پایشان نهند و بسان فرشتگانی گردند که
بر عرش الهی طواف میکنند و در تجارت نیایش به سود فراوان دست یازند و به هنگامة مغفرت او پیش تازند. این خانه دیر بنیان کعبه است که خدای سبحان آن را مایة عزّت و سربلندی اسلام و حرم امن پناهخواهان قرار داده است. زیارت و طواف آن را واجب کرد، و پاس حق و احترام آن را بسی لازم شمرد، و شمایان را در آن به میهمانی خود فرا خواند و چنین فرمود: (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً) این حقّ خدا بر مردم است.آنان که توان رسیدن به حرم را دارند، باید خانة او را زیارت کنند، و آن که از روی ناسپاسی سر باز زند، خداوند از او و همة جهانیان بینیاز است.» (نهج البلاغه، خطبه 1).[1] امام صادق7 دربارة اهمیت حج فرموده است: «تا زمانی که کعبه استوار و پابرجا باشد، دین پا برجا و افراشته است.» (صدوق، 1374ش، ج2، 158 حدیث 680 و صدوق، ج1، ص 396).[2]
در رابطه با پیشینة حجگزاری ایرانیان در دورة افشاریان، (۱۱۶۳ـ ۱۱۴۸ ق)، و زندیه (1163ـ 1209ق)، به سفرنامههای درباریان و بزرگانیکه در آن عصور به زیارت خانة خدا مشرف شدهاند و نیز مقالاتیکه در مجلة «میقات حج» حوزة نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، و نیز دانشنامة حج، میتوان سخن گفت. علاوه بر سفرنامهها، آثار و تألیفات و خاطرات بزرگانیکه در لابلای گفتار خود به این مهم پرداختهاند نیز مورد استفاده قرار گرفته است. تفاوت سخن ما با دیگران، در تمرکز بر تحلیلی تاریخی بر حجگزاری ایرانیان در دوران افشاریه و زندیه است.
شمایی از مسیر حاج در آن روزگاران
هنگامیکه صفویان مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمیکشور اعلام کردند؛ دولت عثمانی به دلایل متعددی سر ناسازگاری با ایران را نهاد (استنفورد، 1977م، ص 77). این موضوع، حجگزاران را نیز از گردونه توفان سیاست بازیهای خود در امان نگذاشت. به همین علت هر از گاهی افت و خیزهایی در تعامل با حجاج ایرانی رخ مینمود.
عثمانیان مدیریت و تولیت دو مسجد مقدس مکة مکرمه و مدینة منوره را بر عهده داشتند. مخالفت دولت عثمانی و دانشمندان متعصب سنی با حاجیان ایرانی از دورة صفویه به بعد، شکل جدیتری یافت و به بدرفتاری با ایرانیان و قتل علمای شیعه منجر شد. «این اختلافها در دورة افشاریه سختتر شد و در سال 1157ق. که نادر شاه با دولت عثمانی درگیر بود، در حرمین اعلام شد که همة خطیبان بهطور رسمی در منابر، شیعیان را لعن کنند.» (السباعی، 1419ق، ریاض، ص510).[3]
البته گرچه وسعت منابع مرتبط با حج در دورة افشار و زند بسیار بسیار نسبت به عهد صفویان اندک است، اما با توجه به نزدیک بودن این ادوار به یکدیگر و نیز با توجه به اینکه تغییر چندانی نیز در این مسیر تا آغاز جنگ جهانی اول روی نداد (نقیبزاده، ۱۳۸۸ش، ص16)[4] میتوان از سفرنامهها و منابع عصر صفوی بهره گرفت و فضای حجگزاری دورههای کوتاه افشاری و زندیه را مطالعه کرد.
در حجگزاری ایرانیان، علاوه بر مخاطرات مسیرها، حاکمان وقت نیز به بهانههای گوناگون حاج، مخصوصاً شیعیان آنان را، مورد آزار و ستم قرار میدادند. علت اساسی این آزارها با اعتقادات مذهبی و نیز روابط سیاسی پیوند میخورد. رفت و آمد حجاج از سرزمینهای اصلی عثمانیان از یک سو، و ارتباطات مذاهب شیعه و سنی در سایة رفتار حاکمان وقت عثمانی و زیر سایة تغییرات قدرت در کشور ایران، که در مسیر حجاج و با تعامل ساکنان در مسیر رفت و برگشت انجام میگشت؛ حکام عثمانی را به هراس میافکند.
نکتة دیگر اینکه حاکمان عثمانی، سنی مذهب بوده و از علاقمندی شیعیان ایران به زیارت عتبات، بهرههای مالی و سیاسی فراوانی میبردند. علاوه بر این، هر از چندی با نیرنگهای رنگارنگ سعی در اعمال تعصبات مذهبی خود همراه با غارت و چپاول اموال حاجیان بیت الله الحرام و نیز عاشقان زیارت عتبات عالیات داشتند. البته با سیاست بازی مدعی بودند که نباید از نفوذ جاسوسان ایرانی به سرزمینهای عثمانی نیز غفلت ورزید!
اشارهای مختصر به گوشههایی از این فضا میکنیم:
«عثمانیها از روابط میان حجاج شیعة ایرانی با شیعیان ساکن در قلمرو عثمانی، در حین عبور از مسیر حج، بسیار هراسان بودند. از این رو، عثمانیان مسیر بغداد ـ بصره را در زمانهای مختلف برای حجاج ایرانی ممنوع میکردند و ایرانیان را ناگزیر میساختند تا از راه رسمی حج؛ شام، قاهره و یمن به مکه بروند» (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، صص100 به نقل از: جعفریان، 1382ش، دفتر 12، ص 265).
البته این ادعاها مستمسکاتی برای منع مرور شیعیان، با هدف ممانعت از گسترش فرهنگ شیعی با ابزار زیارت عتبات عالیات بوده، ولی با زبان سیاست بیان میشدهاند. دقت بفرمایید:
«با وجود مسدود شدن این راه، دولت عثمانی نتوانست از ورود جاسوسان صفوی به قلمرو عثمانی ممانعت به عمل آورد. در سندی به تاریخ 989، از مورد اتهام به جرم خرید فرماندهان عثمانی در طول مرزهای این دولت با صفویان و ایجاد اغتشاش در بین زائران مکه در مراسم حج سخن به میان آمده است» (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، صص107).
علیرغم اینکه «تأمین راه به عهدة نیروهای دولتی؛ اعم از عثمانی و حکومت شرفای مکه و مدینه بوده، لیکن به رغم تلاشهاییکه صورت میگرفت، به دلیل طولانی بودن راه، دشواری اسکان نیروهای نظامی و جز آن، حفظ وحراست از کاروانها، به طور کامل، ممکن نبوده است. در برخی روستاها، وضع اعراب از نظر «خبث باطن و خونخواری» به قدری خراب بود که عسکر رومی، شب از ترس در قلعه میماند و درها را به روی خود میبست!» (جعفریان، ش33، پاییز 1379ش، صص60 ـ 29؛ به نقل از: سفرنامه کازرونی، ص372).
«حتی در برخی منازل، خطر آن اندازه بود که نیروهای دولتی «از شرارت اعراب حرب» کاروانسرای خود را ترک کرده و نمیماندند؛ چنانکه گاه کاروان را همراهی میکردند و در رویارویی با دشمن شکست خورده، خود نیز به همراه کاروانیان قلع و قمع میشدند.» (همان، به نقل از: فرهاد میرزا، ص 166).
«یکی از عادیترین مشکلات کاروانهای حج؛ اعم از عجم و عرب در مسیرهای بیابانی، گرفتاری آنان در میان اعراب غارتگر بادیه بود که دزدی از کاروانهای تجاری و زیارتی را از دو سه هزار سال قبل بهعنوان یک درآمد مشروع و یک راه و رسم برگزیده بودند و به گفته نایب الصدر «معتقدند که راهزنی و قافله غارت کردن مباح است» (جعفریان، ش33، پاییز1379ش، صص60 ـ 29 ؛ به نقل از نایب الصدر، ص268).
بسیاری از قبایل راه؛ اعم از راه جبل[5] (جعفریان، 1379ش، شماره 33، ص 68 ، به نقل از: دختر فرهاد میرزا، ص 279) یا راه مدینه به مکه، درآمدی از طریق حجاج داشته و حتی با توافق قبلی با پاشای شام یا شریف مکه، به صورت عادی پولی از حملهدارها میگرفتند؛ «کلاً اهالی منطقة عربِ پا برهنة زبان نفهم هستند، قریب سی ـ چهل هزار از این دهات، تفنگچی خوب بیرون میآید، و اطاعت به احدی ندارند، مگر به مشایخ خودشان. به اعتقاد اعراب [این] باجِ حاج است» (جعفریان، ش33، 1379ش، صص60 ـ 29 ؛ به نقل از: اعتماد السلطنه، صص 98 ـ 97).
در بارة راه جبل، اسناد زیادی در اختیار داریم که دولت عثمانی به دلیل آنکه نمیتوانست راه جبل را کنترل کند، آن را به روی حجاج ایرانی بسته بود. پیش از این، چند سند از این نمونه نقل شد. در اینجا باز اسناد دیگری را ارائه میکنیم. در حکمی به بیگلربیگی بصره آمده است:
«پیشتر، به کرّات احکام شریف نوشته شده، مسدود شدن راههای بغداد به مکه
و عدم عزیمت حجاج از این راهها ـ یعنی راه جبل ـ امر شده است، با این حال در مخالفت با این امر شریف، محمد عثمان از اعراب بصره، به عنوان امیر حج تعیین
و قافله حج مشتمل از عجم و عرب را گرفته، خبر عزیمت آنان از این طریق به ما رسید.»
همین طور در حکم به امیر محمد عثمان آمده است:
«در حالیکه مسیر شام برای حج در نظر گرفته شده و برای تأمین فقرا و مسافران در این مسیر ملزومات مقتضی فراهمآمده است، شنیده میشودکه از مسیرهای مختلفی از جانب بصره برای رفتن به حج مورد استفاده قرار میگیرد. این راهها برای همیشه مسدود گشته و دیگر راهی مغایر امر احداث نگردد. سد این بدان جهت است که از طایفة جم کسی در این مسیر تلف نشده و وضعی مغایر با عهدنامة صلح پدیدار نشود. حجاج به همین صورت نبایستی از این طریق عزیمت نمایند.» (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، صص110).
پیشتر اشاره شد که دولت عثمانی از ورود زائران شیعة ایرانی با هدف زیارت عتبات، در غیر موسم حج بهشدت ممانعت به عمل میآوردند. در متن زیر به وضوح سخن از این ممنوعیت به میان آمده است:
«عزیمت تمامی حجاج در زمانهاییکه از قبل تعیین شده، مجاز است و مأموران عثمانی از رسیدن حجاج، آگاهی یافته و برای استقبال از ایشان در سرحدات عثمانی آمادهاند. لازم بود تا از این پس حجاج ایرانی از طریق مناطق غیر مسکونی به سمت مکه هدایت شوند. زمانی هم که عبور از مناطق مسکونی اجتناب ناپذیر میشد، ارتباط و تماس ایشان با ساکنان منطقه تا حد ممکن محدود میشد.» (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، ص110)
علاوه بر این اسناد تاریخی دیگری نیز به این موضوع صریحا اشاره دارند:
«زائران زیادی از ایرانیها به عتبات در عراق میرفتند. طبعاً تعداد حجاج ایرانی به نسبت زائران نجف و کربلا اندک بود. [ایرانیانی] که به حج میرفتند طبعاً عتبات را هم زیارت میکردند و هر اندازه عثمانیها تلاش کردند تا در سفر حج مانع از زیارت شهرهای نجف و کربلا از طرف حجاج ایرانی شوند، لیکن موفقیتی در این باره کسب نکردند. در حکمی به تاریخ 976، خطاب به بیگلربیگی شام چنین آمده است:
بعضی از افراد طایفة عجم با وجود آنکه از راه شام به حج رفته بودند، در بازگشت به قافلة مدینه ملحق شده و به مدینه رفتهاند. از آنجا نیز با گرفتن راهنما از راهی ممنوع ـ که باید همان راه جبل باشد ـ به بغداد عزیمت نمودهاند. در این خصوص دقت فراوان مبذول گشته، به کسی از طایفة عجم اجازة سفر از راه مذکور داده نشده، در مورد استفاده و یا عدم استفاده طایفة عجم از راه مزبور تحقیق به عمل آید.» (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، ص109) .
امین الدوله نیز همین موضوع را تأکید میکند:
«ویژگی عمدة راه جبل این بود که زائر ایرانی در رفتن به حج، مسیرش از عتبات میگذشت و اگر زائری هم ارادة زیارت عتبات را داشت، پس از اعمال حج باز از همین راه نجد و جبل به عراق باز میگشت.» (جعفریان، شماره 32، 1379ش، ص 73 ، به نقل از: امین الدوله، ص270).
راههای حجگزاری ایرانیان در دورة افشاریه و زندیه
حاجیان ایرانی در دورة افشاریه راههای عمده برای حج داشتند؛ هر چند این راهها، گاه به چند راه فرعی منتهی میشد. اما دو راه عمده عبارت بودند از:
1. راه جبل، از بغداد یا بصره به سمت حجاز؛
«از سمت بغداد دو راه برای حج بود؛ یکی به راه جبل از کوفه با گذری از بیابان طولانی میان سوریه و عراق به مکه.» (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، صص108).
2. راه شام.
«و دیگری از طریق موصل و حلب در حاشیة فرات شمالی و سپس مسیر به سمت غرب میرفت و به حلب و شام رسیده، از آنجا همراه محمل شام به مدینه میرسید.» (همان، همانجا)
راه اول نزدیک اما پر خطر بود، و راه دوم بسیار دورتر اما کم خطر و زیر نظارت دولت عثمانی. هر دو راه مشکلات جانبی هم داشت و گاه این مشکلات سبب تعطیلی حج میشد. به این راهها راه دریایی را نیز باید افزود. با توجه به عدم دگرگونی چندان مهمی در مسیرهای حجگزاری تا دهههای بعدی؛ مسیرهای دورة افشاریه در ادوار زندیه
و برخی حتی تا نیمة عصر قاجار تغییر معتنابهی به خود ندیدند. اما اصلیترین راهها عبارت بودند از:
1. راه دریا که از مسیر بندرهای جنوب ایران به بندر جده میرفت. اما بعضی از حجاج ایرانیکه عموماً از سیاحان و علما تشکیل میشدند، مسیر هند را برای رفتن به مکه ترجیح میدادند. آنها با حرکت از این مسیر، به قصد حج اندکی راه طولانی میکردند، لیکن با گذر از این راه، با علما و دانشمندان هندوستان نیز ملاقات مینمودند. همچنین اماکن مهم هندوستان را هم بازدید میکردند. علاوه بر این، اتباع ایرانی مقیم هندوستان نیز همان مسیر را برای رفتن به حجاز بر میگزیدند.
سفر حج دریاییکه به طور مستقیم از ایران و از طریق یکی از بنادر جنوب ایران بوده، تا اوایل دورة قاجار همچنان مورد استفاده ایرانیان و خراسانیان بوده است.
بندر سورت (دهخدا، لغت نامه، سورات).[6] بندر حجاج بود و در خلیج فارس هم بندر عباس و بندر بوشهر بود. در سال 1115ق. میرزا ربیع مستوفی، خاصه در ماه رجب المرجب، متوجه سفر حج بیت الله الحرام شد و از راه بندر کنگ عازم حجاز گشت. بندر کنگ در آن دوره، بندری بود که ایرانیان از آن برای عزیمت به حجاز استفاده میکردند (جعفریان، 1382، دفتر 12، قم، ص271).
2. دو راه دیگر که در عراق قرار داشتند، عبارت بودند از:
1ـ2. راه زبیده، که از نجف آغاز میشد و به فرمان زبیده، همسر هارون الرشید عباسی آباد شده بود و نزدیکترین راه زمینی به مکه به شمار میرفت.
2ـ2. دیگری به راه شام معروف بود که از بغداد آغاز میشد و بسیار دورتر از راه زبیده بود. راه زبیده متروک شده بود؛ زیرا در ریگزار قرار داشت و در مسیر آن، میان قبایل بادیهنشین ستیز جریان داشت و حاکمان عثمانی برای تأمین امنیت آن، همکاری نمیکردند. از این رو، حاجیان مجبور بودند راه شام و منازل هفتاد و ششگانة آن را بپیمایند؛ که آن نیز به علت دوری مسافت و هجوم راهزنان و اعراب بادیهنشین، خطرهای بسیار داشت (خواجه کشمیری، 1970م، صص134ـ133و151).
حاکمان وقت از هر حاجی ایرانی 15 سکه طلا میگرفتند. این جاده در طول هشت ماه از سال، مسیر رفت و آمد حجاج بود. طول مسیر میان شام و مدینه 247 ساعت، مسیر میان شام و مکه 61 روز و راه بین مکه و مدینه 106 ساعت بود. کاروانهاییکه از شام و مصر حرکت میکردند و حجاج و اشیا و اسباب به همراه خود میبردند، کاروانهای سنگین تلقّی میشدند. این کاروانها در فصل سرما، فقط روزها حرکت میکردند. کاروان شام شامل شصت تا هفتاد هزار نفر بود و [در فصول گرم] کاروانها در طول شب راه میرفتند (دوغان، اسرا، پاییز 1385، شماره 57 ، صص100ـ 99).
3 . راه آناتولی؛ این مسیر، از شهر وان در ترکیه به طرف وسط غرب آناتولی به حلب و مسیر رسمی شام به مکه است. حجاجیکه از داخل آناتولی و از مسیر فوق و سایر راههای غیر رسمی به سمت شام میرفتند، امنیت و تضمینات لازم را از طرف دولت عثمانی دریافت نمیکردند؛ زیرا عثمانیها فقط مسیر رسمی حج را تحت الحمایة خود داشتند و این مسیر، از طرف دولت عثمانی، به عنوان مسیر حج شناخته نمیشد. مسیر رسمی آناتولی از استانبول آغاز و به اسکودار، ازنیق، اسکی شهر، قونیه، آدانا، طرسوس و حلب منتهی میشد.
در نیمة نخست قرن دوازدهم هجری، بانویی از این مسیر به حج رفته و خطرهای موجود در این راه را نقل کرده است. این بانو از دارالسلطنه اصفهان به راه افتاد و مسیر کاشان، قم، ساوه، قزوین، سلطانیه، زنجان، میانه، تبریز، اردوباد، نخجوان و ایروان را طی کرده و وارد کشور عثمانی گردیده است. او در کتاب خود حملة رومیان به کاروان خود را ذکر کرده و درگیریها و مشکلات مسیر، از کنار رود فرات تا حلب را شرح داده است. این امر نشان میدهد که در آن دوره، مسیر آناتولی برای حجاج ایرانی امنیت لازم را نداشته است. او در مورد درگیری عجم آقاسی[7] (بانوی اصفهانی، 1374ش، صص 45، 47 و 50) با مهاجمان میان ارز روم
و ارزینجان، معلومات کاملی ارائه میکند. این امر در واقع درگیری و نزاع صرف نبود، بلکه جنگی بود که بانوی اصفهانی آن را به زبانی شیوا آورده است (بانوی اصفهانی، 1374ش. مشعر، ص51 و دوغان، 1385ش، شماره 57 ، ص100ـ99).
4. مسیر بصره؛ هنگام سخن از مسیر بصره مقصود دو راه است:
یکی، راه خشکیکه از شرق به غرب، عرض بیابان شمال جزیرة العرب طی شده
و کاروان به مدینه یا مکه میرسد و در جایی با راه جبل تلاقی میکند.
دوم، راهی است که از حاشیة خلیج فارس به سمت جزیرة العرب رفته و به راه لحسا شهرت دارد. این مسیر از حوالی ریاض میگذرد و به سمت حجاز میرود. مناسبترین راه برای بیشتر حجاج ایرانی، سفر به بغداد و از آنجا به شهر بصره بود. این راه در قرن دهم هجری، از نظر عثمانی، به دلایل سیاسی راه مطلوبی نبود.
یکی از این مسائل، مربوط به راه بصره بود که دشواریهای زیادی داشت و غالباً بسته بود و حجاج مجبور بودند از راه دیگر بروند. دلیل مسدود شدن مسیر بصره آن بود که در بین این راه، گروههای بدوی ساکن بودندکه عثمانیان هیچ کنترلی بر روی آنان نداشتند و دولت نیز از توافق ایشان با حکومت صفوی در زمان حج واهمه داشت.
اما راهیکه عثمانیها به عنوان جایگزینی برای مسیر فوق در برابر حجاج ایرانی قرار داده بودند، بسیار پر مخاطره و ترسناک بود. گذرگاه بصره که از لحسا میگذرد، در زمانهای مختلف به سببهای سیاسی، باز و مسدود میشد (همان، ص113).
البته حاجیانیکه از ایران میآمدند، همگی سفر حج خود را با زیارت نجف و کربلا همزمان انجام میدادند. طبیعتاً تعداد حجاج ایرانی به نسبت زائران نجف و کربلا اندک بود. هر اندازه عثمانیها تلاش کردند تا در سفر حج مانع از زیارت شهرهای نجف
و کربلا از طرف حجاج ایرانی شوند، موفقیتی کسب نکردند (همان، ص109).
دوران افشاریه
نادر با توجه به عواملی چون میل به حکومت بر همة اقوام ساکن در قلمرو خود، همسایگی ایران با کشورهای سنی مذهب؛ مانند عثمانی، بیم از بازگشت صفویان به عرصه قدرت (مینورسکی، 1387ش، ص438)، نقش ویرانگر اختلافهای مذهبی در جامعه (استرآبادی، 1377ش، ص269) ، بهرهگیری عثمانیها از اختلافهای مذهبی برای انگیزش نیروها بر ضدّ ایران (همان، ص385) و ضرورت دلجویی از جمعیت سنی مذهب وفادار به نادر در سپاهش؛ (مینورسکی، 1387ش، ص96) از همان اوان سلطنت، سیاست مذهبی دیگری را در پیش گرفت.
نادر تلاشهای مذهبی جدید خویش را در دو جهت متمرکز کرد؛ از یک سو کوشید با محدود کردن بخش فقهی آیین تشیع و ممنوع ساختن شعائری مانند برگزاری مراسم عزاداری امام حسین7 (مروی، 1374ش ، ج3، ص982 ـ 981) ، سبّ و لعن مخالفان از جانب شیعیان (همان، ج3، ص980 به بعد) که به زعم وی اختلافبرانگیز و از بدعتهای شاه اسماعیل صفوی بود (مروی، 1374ش، ج3، ص980 ؛ استرآبادی، 1377ش، ص269) و اجباری کردن اعتقاد به خلفای راشدین (مینورسکی، 1387ش، ص95) ، نظر اهل سنت را به خود جلب کند. از سوی دیگر تلاش کرد تا عثمانیها را وادارد که فقه جعفری را کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت به رسمیت بشناسد (همان، ص24).
اما هیچگاه نتوانست به آرزوهای خود جامة عمل بپوشاند. یکی از اصلیترین دلایل ناکامی او، همراهی نکردن دانشوران شیعی با سیاستهای مذهبی نادر بود که مجازات مرگ را برای شماری از ایشان نیز به همراه داشت (به ترتیب: استرآبادی، 1377ش، ص704 ؛ مرعشی، 1414ق، صص156ـ155 ؛ قزوینی، 1407ق، صص154 ـ 153؛ صص130 ـ 129
و صص167 ـ 166).[8]
تلاشهای افشاریه در رابطه با حج
تسلط دولت عثمانی بر حجاز و رقابت با صفویه، وضعیتی بس دشوار را برای حاجیان ایرانی رقم زده بود و این مشکلات بهویژه در دورة ضعف و فترت حکومت، نمودی بیشتر مییافت. با توجه به اهمیت ویژة جنبة سیاسی حج، دولت عثمانی نهایت سعی خود را در بیاعتبار کردن کاروانهای حاجیان ایران بهکار میبرد. مشکلات فراوان برای حاجیان پدید میآورد؛ از تعیین امیر الحاج خاص ایرانی و ایجاد تشکیلات منظم جلوگیری میکرد؛ از ایرانیان مالیاتها و باجهای گوناگون میگرفت؛ و برای تأمین امنیت راههای مکه همکاری نمیکرد (بانوی اصفهانی، 1374ش، ص49).
نادر در همایش مغان، آنگاه که بر محدود ساختن آیین شیعه تأکید کرد، در برابر، تعهد نمود تا دو نکته را به تأیید حکومت عثمانی برساند:
1. باید در مسجدالحرام کنار مقامات چهارگانه که از دوران عباسیان به پیروان هر یک از فرقههای اهل سنت برای خواندن نماز به روش خود اختصاص داده شده بود (شکوئی، 1384ش، ص167)، مقامی نیز به پیروان مذهب جعفری واگذار میشد.
2. حاجیان ایرانی باید هر ساله از راه شام رهسپار مکه میشدند و گماشتگان دولت عثمانی باید با ایشان مانند حاجیان مصر و شام رفتار کرده (استرآبادی، 1377ش، ص270)، از گرفتن مالیاتها و باجهای غیر معمول مانند «دورمه» خودداری میکردند (همان، ص418).
دولت عثمانی به بهانة قدمت مقامات چهارگانه برای فرقههای اهل سنت و ایجاد مشکل در صورت رفت و آمد حاجیان ایرانی از راه شام، دو خواستة نادر را نپذیرفت و پیشنهاد کرد که حاجیان ایرانی از راه نجف و به ریاست امیر الحاج ایرانی رهسپار حج شوند. نادر این پیشنهاد را به شرط تأمین امنیت و لوازم سفر پذیرفت (همان، ص306).
نادر در سال 1154ق. در نامهای که از کابل برای سلطان عثمانی فرستاد، درخواست کرد تا راه زبیده که ویران و متروک شده بود، برای عبور حاجیان ایرانی آماده شود و عثمانی امنیت آن را تأمین کند و به امام جماعت ایرانی اجازه دهد تا در مقام شافعی به نام نادر خطبه بخواند (ربانی، 1394ش، به نقل از: خواجه کشمیری، 1970م، صص50 ـ 49).
نادیده گرفته شدن توافقهای عثمانی و ایران و بدرفتاری با حجاج ایرانی و اخراج امیرالحاج آنان بهانهای به دست نادر داد تا او در سال 1156ق. با لشکرکشی به عراق، آنجا را از عثمانیها باز پس گیرد. آنان حدود یک قرن پیش آنجا را از صفویه گرفته بودند.
نادر در پی فتح عراق، کنگرهای در نجف اشرف، مرکب از علمای مشهور شهرهای مختلف ایران، ماوراءالنهر، علمای شاخص ساکن عراق در شهرهای نجف، کربلا و نمایندة عثمانی شیخ عبدالله افندی بن حسین بغدادی مشهور به سویدی(1246 ـ 1180 ق.) تشکیل داد. در این کنگره توافقنامهای به امضای علمای حاضر رسید که برخی از بندها و نکات درج شده در آن عبارت بودند از:
1. به رسمیت شناخته شدن مذهب جعفری از سوی قضات، علما و افندیان اهل سنت.
2. شریک شدن شیعیان در مقام شافعی در مسجدالحرام؛ به موجب این بند از توافقنامه، شیعیان میتوانستند پس از اقامة نماز شافعیان، طبق آیین خود نماز بگزارند.
3. انتخاب امیرالحاج از سوی ایران در هر سال و لزوم برخورد یکسان با او، همانند رفتار با دیگر امیران حاج مصر و شام.
4. اکرام حجاج ایرانی در سفر حج (استرآبادی، 1377ش، صص394 ـ 389).
5. دولت عثمانی متعهد شد تا کشتیبانان، راهداران، باجگیران وسرشمارگیران خود را مراقب باشد و حاجیان ایرانی را اکرام کند (مروی، 1374ش ، ج3، ص886).
در پی این توافقنامه دولت عثمانی تعهد کرد تا با کنترل رفتار مأموران و کارگزاران خود؛ اعم از کشتیبانان، راهداران، باجگیران و سرشمارگیران، حجاج ایرانی را اکرام کند و رفتار شایستهای با آنان داشته باشد (همان، 1374ش ، ج3، ص887 ـ 885).
دولت عثمانی از برآوردن این خواستها سرباز زد و تعیین امیرالحاج ایرانی را تنها در راه نجف پذیرفت (استرآبادی، 1377ش، ص397). این مذاکرات چند بار دیگر نیز تکرار شد و سرانجام بی نتیجه ماند. در عهدنامهایکه میان دو دولت به سال 1159ق. بسته شد، بر حفظ سلامت و امنیت حاجیان ایرانی، خواه در راه بغداد و خواه در راه شام تأکید شده است (استرآبادی، 1386ش، صص496، 530 ؛ مروی، 1374ش، ج3، ص887 ـ 885 ).
از وقایع مهم دیگر گردن زدن سید نصرالله حائری،(م.1158ق.) مدرس و خطیب توانای حرم امام حسین علیه السلام، در نهم رجب 1158ق. توسط دولت عثمانی در استانبول به اتهام فساد مذهب بود. دولت ایران وی را در سال 1157ق. به حج فرستاده بود تا بر اجرایی شدن کنگرة نجف نظارت کند. وی در مسجدالحرام به روش شیعیان نمازگزارد و پس از نماز، مبلغی فراوان را به نام نادر میان دانشوران قسمت کرد. وی مورد استقبال شریف مسعود بن سعید بن سعد حسنی، حکمران مکه، قرار گرفت و نامههای نادر برای توافق دانشوران فریقین در رسمی شمردن مذهب جعفری، برپایی نماز به شیوه شیعیان در مسجدالحرام و مسجد النبی و درگیر نشدن فریقین به یکدیگر را همراه هدایای نفیس نادر به شریف مکه و حکمران مدینه، تقدیم کرد. شریف مسعود، نامه و هدایا را برای کسب تکلیف به دربار عثمانی فرستاد و سید نصرالله را نزد خود نگاه داشت. امیر بندر جده، ابوبکر پاشا، در همان سال نامهای از خواهرزاده خود، احمد پاشا، که در مرز ارزوم مستقر بود، با فرمان نقض سازش میان عثمانی و نادر دریافت کرد و بر همین اساس، از شریف مسعود خواست که سید نصرالله را به او بسپارد تا به قتل برساند. شریف در برابر این خواسته او مقاومت کرد؛ ولی برای رفع اتهام تمایل به تشیع، دستور داد تا پس از هر نماز در مسجدالحرام شیعیان را لعن کنند. شریف پس از یک سال سید نصرالله را همراه امیر الحاج شام، اسعد پاشا، راهی استانبول کرد و سرانجام سید نصرالله در نهم رجب سال 1158ق. در میدان باب السرایای استانبول به اتهام فساد مذهب گردن زده شد (الموسوی العاملی، 1431ق، ج2، صص398 ـ 377).
نادر پس از این رخداد در نامهای به سلطان محمود عثمانی، از پذیرفته نشدن درخواستهای خود گله کرد و از او خواست تا یکی از دو سرزمین عراق یا آذربایجان را که پیشتر به ایران تعلق داشتند، بازپس دهد (نصیری، 1364ش، صص132 ـ 131). حکومت عثمانی با توجه به شکستهای پیشین، از تلاشهای نادر در زدودن بدعتها تشکر کرد و تعهد داد که با حاجیان ایرانی رفتاری بهتر از دیگر اقوام داشته باشد (الوردی، 1371ش، ج1، ص143). اما تأکید بر تأمین امنیت حاجیان و نستاندن مالیاتهای غیر معمول از حاجیان ایرانی در دو توافقنامه سالهای 1159 و 1160ق. میان ایران و عثمانی (همان، ج1، ص143) نشان دهنده استمرار مشکلات حاجیان در این دوران است.
پس از قتل نادر، مشکلاتی مانند نبودِ حکومت مرکزی و مقتدر در ایران و نیز رقابتهای شماری از ایلات بر سر قدرت، پرداختن سران حکومت به امور حج و حرمین شریفین را ناممکن ساخت.[9]
دوران زندیه
در عصر زندیه تغییرات قابل توجهی در رابطه با حج و حجگزاری ایرانیان رخ نداد. مشکل اساسی زندیها با ترکان عثمانی اختلافات مذهبی بود که در سایه سار آن ایرانیان علاقمند به زیارت عتبات همواره مشتاقانه به این دیار سفر میکردند. عراق آن روز نیز از متصرفات عثمانی بود و این امر مشکلات فراوانی برای زایرین ایجاد میکرد (احمدوند؛ و عطایی، 1393ش، شماره 3، ص 28).
روابط دولتهای ایران و عثمانی بیشتر جنبه سیاسی داشت و چندان دوستانه نبوده و همواره تا پایان دوره قاجاریه از نوعی رقابت برخوردار بود. درگیریهای مرزی همواره وجود داشت و آرامش و ثبات سیاسی نیز حاکم نبود (همان، ص 36). اما با وجود این روابط این دو کشور تا حدی آرام بود و تنها اختلاف شدید میان آنان حمله کریم خان به بصره بود (همان، ص40).
از موارد دیگر اختلافات این دو دولت، دریافت حق العبور از زایرین شیعه عتبات و حج توسط حاکمان عثمانی بود؛ موضوعیکه پیش از این [با این شدت و حدت] رایج نبود (همان، ص 28 ببعد، به نقل از: غفاری کاشانی، 1369ش، ص 177). کریم خان با مستمسک قراردادن مالیات گیری حاکم بغداد، از شاه عثمانی درخواست کرد سر وی را برای او بفرستد؛ که طبیعتا انجام نشد. وی سپس به بندر بصره حمله کرد. انگیزه ظاهری وی نجات زایرین شیعه از ستم حاکمان عثمانی منطقه، ولی در باطن از رونق تجاری بندر بصره ناخشنود بود (احمدوند؛ و عطائی، 1393ش، شماره 3، ص 42، به نقل از: سایکس، 1370ش، ص 407). نهایتا کریم خان در صفر سال 1190ق./ 1776م. بصره را به تصرف در آورد (احمدوند؛ و عطائی، شماره 3، ص 44؛ به نقل از: هدایتی، 1334ش، ص 179).
اما اندکی بعد و در سال 1192ق./ 1778م. با مرگ کریم خان زند، صادق خان، والی کریم خان در بصره، به امید سلطنت به ایران بازگشت که مجددا بصره در اختیار عثمانی قرار گرفت (احمدوند؛ و عطائی، شماره 3، ص 45؛ به نقل از : هدایتی، 1334، صص 198ـ 195).
نتیجهگیری
در دوران افشار و زندیه اختلافات مذهبی حاکمان افشار و زند با حاکمان عثمانی آتشی بود که همواره دود آن در چشم زایرین عتبات عالیات و حجگزاران میرفت. هر روز حاکم منطقه ای به بهانه ای مالیات بیشتری وضع میکرد و جالب اینجاست که همگی آنان با توجیه تامین امنیت مسیر و حفظ جان حاجیان این وجوه را دریافت میکردند؛ علیرغم آنکه از یک سو شریک دزد و از سویی دیگر رفیق قافله بودند.
گاهی از سوی حاکمان ایرانی رفتن به حج ممنوع اعلام میشد و گاهی حاکمی دیگر شهر و بندری را فتح میکرد که حجگزاران شیعه در امنیت و آرامش به زیارت مشرف شوند. خلاصه سخن اینکه دقیقا مانند شرایط عصر حاضر که به بهانه تامین خدمات مشاعر از هر حاجی مبلغ 280 دلار دریافت میگردد؛ در روزگاران افشار و زند نیز به عناوین گوناگون همین مبالغ دریافت میگردید. البته اینها همه از راهبرد شیطان در سوگند خود در برابر پروردگار است که: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» («ص» : 82)
و اینک و هر زمان در لباسی تازه بر امت اسلام میتازند که تاراج را فراموش نکرده و حاجیان را تقصیر کنند. والعاقبة للمتقین.
نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که حج به عنوان یکی از باورهای بسیار مهم مردمان متدین در این دوران، علاوه بر اینکه همراه با دشواریهای بسیاری بوده، هم عامل تنش زایی سیاسی و هم باعث رفع کدورتهای میان دولتهای ایران و عثمانی نیز بوده است.
[1]. «فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ یُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ یَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِینَ حَرَماً فَرَضَ حَجَّهُ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِله عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ ـ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین».
[2]. «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ».
[3]. این ماجرا در دوره امارت بار دوم شریف مسعود بر مکه اتفاق افتاده است.
[4]. امپراتوری عثمانی، که سالها چون ابرقدرتی بر گوشهای از جهان دربرگیرنده سرزمینهای عربی، آسیای صغیر و بالکان فرمانروا بود، با شکست در جنگ جهانی اول، فرو پاشید و جای خود را به ترکیه فعلی داد. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و پیدایش کشور جمهوری ترکیه، این نواحی به دست کشورهای پیروز در جنگ بعضاً تقسیم یا مستقل گردیدند.
[5]. راه جبل، راه مشهوریکه زائران ایرانی از طریق عراق به [سوی صحرای نجد در] جزیرة العرب حرکت میکردند و این مسیر را به سمت مکه ادامه میدادند. در باره این مسیر، دختر فرهاد میرزا که به سال 1297ق. به حج مشرف شده، مطالبی نوشته است. وی از ایران به شهرهای نجف و کربلا رفته و پس از آن به سمت جَبَل حرکت میکند. از آنجا که این منازل نام معیّنی نداشته، چیزی از اسامی آن منازل ثبت نکرده است: «کاروان در روز شانزدهم وارد جبل شد و طی این مدت چیزی، بجز خاک زمین
و آسمان ندید. در این مسیر «از کربلا تا جبل، ابداً کوهی به نظر نیامد ... سه منزل از این منازل، همه شنزار است». اما جبل، منطقه کوهستانی بوده و گویا اطراف صحرا، دیواری کشیده شده بوده است.
[6]. سورات یا سورت دومین شهر بزرگ استان گجرات هند است. شهر بندری سورت از مراکز مهم اقتصادی ایالت گجرات در نوار ساحل غربی هندوستان واقع شده است. این شهر از دیرباز مورد توجه پارسیان هند بوده و هماکنون یکی از کانونهای زندگی و تجارت پارسیان هند بهشمار میآید.
[7]. «عجم آقاسی» یعنی سرپرست حجاج ایرانی.
[8]. برخی از این بزرگان عبارتند از: میرزا ابوالحسن ملاباشی، ملا علی اکبر طالقانی،آقا محمد رضا ابن صدرالدین، میرزا محمد حسین بن میرزا عبدالکریم و حاج محمد زکی قرمسینی.
[9]. بخش افشاریه با استفاده از دانشنامه حج، افشاریه، ابوالفضل ربانی با دخل و تصرف فراوان و ضمن ارجاع به اصل اسناد تهیه شده است.
قرآن کریم
نهج البلاغه
1. احمدوند، زینب، عطائی، عبدالله، تاریخنامه خوارزمی، سال اول، ش 3، بهار 1393ش، روابط خارجی ایران و عثمانی در دوره زندیه.
2. استرآبادی، میرزا مهدی خان، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1377ش.
3. استنفورد، جی. شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضان زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، ج 1، 1377ش.
4. اعتماد السلطنه، حاج علی خان، سفرنامه حاج علی خان اعتماد السلطنه (1263)، به کوشش سید علی قاضی عسکر، تهران، نشر مشعر، 1379ش.
5. السباعی، احمد، تاریخ مکة دراسات فی السیاسة والعلم والاجتماع والعمران، ناشر: الأمانة العامة للاحتفال بمرور مائة عام على تأسیس المملکة، 1419ق، ریاض.
6. الشکوئی، عبد الجبار، مصباح الحرمین، به کوشش طباطبایی، مشعر، 1384ش.
7. الموسوی العاملی، رضی الدین بن، تنضید العقود السنیه، به کوشش؛ سید احمد رجایی، قم، نشر الانساب، 1431ق.
8. الوردی، علی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق، قم، الرضی، 1371ش.
9. امین الدوله، میرزا علی خان، سفرنامه امین الدوله، (1316)، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، 1354ش.
10. بانوی اصفهانی در دوره صفوی، (م.قرن 12)، سفرنامه منظوم حج، به کوشش؛ رسول جعفریان، مشعر، 1374ش.
12. جعفریان، رسول، مجله میقات حج، حجاج شیعی در دوره صفوی، ش4 ، تابستان 1372ش.
16. دانشنامه حج، افشاریه، ابوالفضل ربانی، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، 1394ش.
17. دختر فرهاد میرزا (1297)، سفرنامه، به کوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، قم، مرعشی، 1376ش.
18. دوغان، اسرا، مجله میقات حج، راههای حج در دوره صفویه، پاییز 1385، شماره 57 .
19. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، به کوشش: شهیدی و دیگران، موسسه لغت نامه، تهران، 1378ش.
20. سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه؛ محمد تقی فخر دایی گیلانی، تهران، دنیای کتاب، 1370ش، چاپ 5، ج 2
21. صدوق، محمد، علل الشرائع، مکتبه الداوری، قم، 1371ش، ج1
22. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، به کوشش احمد غفاری، النشر الاسلامی، قم، 1374ش، ج 2
23. فرهاد میرزا، هدایه السبیل و کفایة الدلیل، سفرنامه فرهاد میرزا معتمدالدوله، (1292) به کوشش اسماعیل نواب صفا، تهران، زوار، 1366ش.
24. کازرونی، ملا ابراهیم، سفرنامه کازرونی، (1315 ق .)، به کوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، قم، مرعشی، 1376ش.
25. مروی، محمد کاظم، عالم آرای نادری، به کوشش ریاحی، تهران، نشر علمی، 1374ش.
26. مینورسکی، ولادیمیر، ایران در زمان نادر شاه، به کوشش؛ یاسمی و عبداللهی، تهران، دنیای کتاب، 1387ش.
27. نایب الصدر شیرازی، میرزا معصوم، سفرنامه نایب الصدر شیرازی، (تحفه الحرمین)، (1305) ، تهران، بابک، 1362ش.
28. نصیری، محمد رضا، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، دوره افشاریه، گیلان، جهاد دانشگاهی، 1364ش.
29. نقیب زاده، نقیبزاده، احمد، تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل، نشر قومس، ۱۳۸۸: تهران، ص16
30. هدایتی،هادی، تاریخ زندیه، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1334ش، ج1
31. غفاری کاشانی، ابوالحسن، گلشن مراد، به کوشش؛ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، نشر زرین، 1369ش.