نوع مقاله : اماکن و آثار
نویسندگان
1 دکتری مطالعات اسلامی / دانشگاه مذاهب اسلامی
2 پژوهشگاه عروة الوثقی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
۱. تعریف جغرافیای طبیعی
تمامیِ پدیدههای طبیعیکه در قالب جغرافیا قرار میگیرد، در شاخة جغرافیای طبیعی مطرح میشوند؛ به عبارتی، کلیة پدیدههایی که به دست عوامل طبیعی ساخته میشوند و در اثر تأثیرات متقابل آنها به وجود میآیند و در حقیقت بستر فعالیت انسان در طبیعت را شکل میدهند، موضوعات جغرافیای طبیعی را به وجود میآورند (بدریفر، ۱۳۹۴ش، ص۸)
۲. موقعیت جغرافیایی مدینه
شهر مدینه در شمال غربی جزیرةالعرب و شمال مکة مکرمه واقع شده و فاصلة آن با شهر مکه 425 کیلومتر است. مدینه بر خط طول 36/39 درجه و عرض 28/24 درجه واقع شده و از سطح دریا 597 تا 639 متر ارتفاع دارد. در دو جهتِ این شهر؛ یعنی شرق
و غرب دشتگدازه یا همان حرهها[1] واقع شدهاند (قائدان، ۱۳۸۶ش، ص۲۰۶).
۳. نامهای مدینه
مدینه دارای نامهای متعددی استکه پیش و پس از اسلام برآن اطلاق شده است
و تاریخنگاران آنها را ثبت کردهاند و مقالاتی نیز در این مورد نوشتهاند (زمانی، شماره 7، صص178ـ 158).
تعداد نامهایی که مورخان برای مدینه ثبت کردهاند، از چهل (ابن شبه، 1410ق، ج1، ص162) تا نود و چهار (سمهودی، 2006، ج1، ص8) میرسد. برخی نیز مدعی اشاره به نامهای مدینه در تورات شدهاند (ابن شبه، ۱۴۱۰ق، ج1، ص162).
نام قبلی مدینه را «یثرب» گفتهاند و یثرب را نام فردی از نوادگان حضرت نوح7 دانسته و او را «یثرب بن قانیة بن مهائیل...» خواندهاند. همچنانکه معنای لغوی خاصی نیز برای آن گفتهاند که عبارت از «لوم و فساد و عیب» است. به همین دلیل نوشتهاند پیامبر9 پس از ورود به آن، فرمودند: این کلمه بهکار برده نشود و به جای آن، یثرب را «طابه» و «طیبه» نامیدند (زبیدی، 1404ق، ج2، ص191).
در تعیین محدودة دقیقی که پیش از اسلام این نام بر آن محدوده گفته میشد اختلاف وجود دارد که به سه قول میشود اشاره کرد:
یک؛ منطقة مدینه و اطراف آن
دو؛ محل شهر مدینه پس از شکل گیری نخستین آن در عصر پیامبر9
سه؛ بخش شمال غربی مدینه
گفتنی است مدینه پیش از اسلام، حالت متمرکز و بافت شهری نداشت و به شکل مجتمعهایی بود با فاصلههای خاص و تقریباً دور از هم. برای ترسیم بهتر موقعیت این مکان
در آن عصر، باید آن را بسان روستاهای متعدد و نزدیک به هم در زمان حاضر دانست.
چنین احتمال میرود که میان این مجتمعهای انسانی، بخشی که در شمال غرب منطقه قرار داشت، یثرب خوانده میشد و چه بسا بخشهای دیگر، اسم مستقلی نداشتند
و به نام قبیلة خود خوانده میشدند. با گذشت زمان و شاید سالهای نزدیک به هجرت پیامبر9 ، نوعی توسّع در نام گذاری پدید آمد و محدودهای شامل این منطقه و مناطق همجوار آن، یثرب نامیده شد (بنایی کاشی، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۴۵۶).
از جمله نامهای مدینه که در کتب تاریخی بیان شده عبارتند از: ارض الله، اثرب، ارض الهجرة، الایمان، البارة، البحرة، البحیرة، البلاط، البلد، تَندر، الجبارة، الحرم، حرم الرسول، حسنة، الخیرة، الدّار، الدرع الحصینة، ذات الحجر، ذات الحرار، ذات النحل، الشافیة، ظبابا، العاصمة، العذراء، القاصمة، قبة الاسلام، قریة الانصار، المدینة، مضجع الرسول، الناجیة و... (سمهودی، 2006م، ج1، صص۲۰ـ ۱۳).
کوههای مدینه
یکی از دلایل اهمیت سخن گفتن از کوههای یثرب در جغرافیای طبیعیِ یثرب، آن است که حد و مرز یثرب را بر اساس روایت نبوی مشخص میسازد؛ از این رو، شناخت کوههای آن ضروری به نظر میرسد. کاربرد واژة کوه در این گفتار بر اساس ترجمة واژة جبل در منابع تاریخی که به زبان عربی سدههای نخستین اسلامی نوشته شده، به کار رفته است؛ از این رو، نباید چنان فرض کرد که این کوهها ارتفاع زیادی دارند، به عکس گاه از یک تپة کوچک فراتر نمیروند. کوههای زیادی را پیرامون یثرب نام بردهاند که در تمامی جهات اطراف یثرب قابل مشاهده است. البته تعداد این کوهها تا فاصلة هشت کیلومتری شعاع حرم نبوی نسبتاً کمتر است اما در شعاع بیست و پنج کیلومتری آن، تعدادشان به صورت قابل ملاحظهای افزایش مییابد. با محدود ساختن دایرة مورد بررسی به حریمی که پیامبر برای یثرب تعیین کرده بود، چندین کوه اهمیت خواهد یافت (اسماعیلی، ۱۳۸۹ش، ص۷۶).
۱. کوه اُحد
احد، نام رشته کوهی مشهور و مهم در شمال مدینه است که در فاصلة پنج و نیم کیلومتری مسجدالنبی قرار دارد. این کوه بزرگ با شش تا هفت کیلومتر طول و یک تا سه کیلومتر عرض، رشته کوهی است که از شرق به غرب کشیده شده و19 کیلومتر مربع مساحت دارد. ارتفاع آن از سطح زمین 300 متر و از سطح دریا 1000 متر است... (قائدان، ۱۳۸۶، ص۳۰۷). این رشته کوه از سنگهای عظیم و قلههای گوناگون کوچک
و بزرگ شکل گرفته است. قلههای آن بهگونهای جدا از هم و همانند خوشه انگورند که در نگاه بیننده مستقل به نظر میرسند. بیشتر صخرههای این کوه به رنگ سرخ
جلوه میکنند و صخرههایی به رنگهای دیگر نیز در آن دیده میشود (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۳۴).
در دوران قبل از اسلام به آن عُنقُد[2] میگفتند (ابن شبه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۸۵). روشن نیست که آیا این تغییر نام در روزگار اسلام و به دست پیامبرخدا9 رخ داده است یا نه؟! علت نامگذاری این کوه به «اُحد» را جدا بودن آن از دیگر کوهها یا حمایت
و یاریکردن مردم مدینه از توحید دانستهاند (سهیلی، ۱۹۶۷م، ج2، صص127ـ۱۲۶؛ فیروزآبادی، ۲۰۰۲م، صص۱1ـ۱0، دفتردار، ۱۳۹۰ق، ص۷۳).
به کوه احد «ذوعینین» نیز میگویند. در دامنة این کوه و در بخش ورودی درّة احد، کوه کوچک عینین قرار دارد؛ همان کوهی که در غزوة احد، پیامبرخدا تیراندازان را روی آن مستقر کرد تا از آن محافظت کنند و مانع حمله دشمن شوند (ابن سعد، ۱۴۱۰ق، ج2، ص 30 ؛ فاسی، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۹۰).
شهر مدینه میان تپهها و کوههای کم ارتفاع و پراکنده و کشتزارها و نخلستانهای گوناگون قرار دارد و از سه جهت پیرامون آن را موانع طبیعی فراگرفتهاند. حرّة شرقی
و حرّة غربی در شرق و غرب، و نخلستان در جنوب آن قرار دارند. (قاضی خانی، «کوه احد»، دانشنامه پایگاه اطلاع رسانی حج) بدینسان، نیروی نظامی مهاجم تنها از شمال میتواند به شهر مدینه وارد شود.
این موانع طبیعی به لحاظ نظامی شهر را به صورت یک قیف ناصاف درآوردهاند.
از این روی، نیروی مهاجم از هر سو به سمت مدینه بیاید، ناگزیر باید از شمال شهر و از سمت شمال غربی کوه احد و سپس کنارة دامنة جنوبی آن وارد شهر شود.
کوه احد در سمت شمال شرقی و در طرف دهانة تنگ این قیف، با مقداری فاصله از شهر قرار دارد. شیب درهها و وادیهای منطقه نیز به همین سمت است و چند وادی؛ مانند عقیق، بَطْحان و مَهْزور که از درون و اطراف شهر میگذرند، به تدریج به یکدیگر میپیوندند و از جنوب این کوه به سمت شمال غرب آن و از نزدیک کوه عینین در دامنة آن ادامه مییابند و به پشت احد به سوی دریای سرخ میروند (جعفریان، ۱۳۸۶ش، ص۳۶۱).
از همین رو، احد همچون دیواری در برابر کسانی است که از سمت شام قصد ورود
به مدینه را دارند و همین سبب میشود که آنان نتوانند به صورت مستقیم وارد شهر شوند؛ بلکه باید از سمت شمال غربی کوه و از کرانة وادیها به آن وارد گردند (قاضی خانی،
الله اکبری، «کوه احد»، دانشنامه پایگاه اطلاع رسانی حج).
مسجد احد مسجد کوچکی است که در پایین دامنة کوه احد قرار دارد و این مسجد با غار کوه احد حدود 200 متر فاصله دارد. پیامبرخدا9 بعد از اتمام جنگ احد، نماز ظهر و عصر خود را در این مسجد کوچک خوانده است (عباسی، بی تا، ص۱۸۴؛
ابن شبه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۵۷). قبر حمزه سید الشهدا نیز در دامنة کوه احد واقع شده است که البته در سال 49 هجری که سیل عظیمی در آن منطقه راه افتاد و قبر ایشان مکشوف شد به این منطقه منتقل گردید.
۲. کوه ثور
ثور نام کوهی کوچک استکه نزدیک کوه احد در شمال مدینه واقع شده و در فاصلة هشت کیلومتری حریم شریف نبوی قرار دارد. شباهت شکل این کوه با گاو نر، دلیل این نامگذاری دانسته شده است. این کوه کمارتفاع و تپهمانند، زمینی به شعاع 250 متر را
در برگرفته است. کوه ثور از سمت جنوب و غرب به دامنههای کوه احد متصل است، ولی رنگ و شکلی متمایز دارد. کوههای عیر در شمال آن قرار واقع است.
به جهت شکل طبیعی آن، غار و چشمههای طبیعی در آن وجود ندارد و هنگام ریزش باران، آب شتابان از همه سوی آن به سوی پایین جاری میشود. در مجاورت دامنة جنوبی آن و نزدیک کوه احد، چراگاههایی وجود دارد که آب آن از بارشهای جاری شده بر این کوه و نیز کوه احد تأمین میشود (سمهودی، ۲۰۰۶م، ج۱، صص۸۰ ـ۷۷؛ کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۱، صص۲۲۹ـ ۲۱۸) بر پایة حدیثی که از پیامبر9 نقل شده، میان کوههای عَیر در جنوب و ثَور در شمال، حرم مدینه دانسته شده است (قاضی نعمان، ۱۳۸۵ش، ج1، ص 295 ؛ ثقفی، ۱۳۷۴ش، ج2، ص660).
برخی از تاریخنگاران در گذشته، به دلیل عدم شناخت از منطقه، وجود کوهی
به این نام را در مدینه منکر شده و نام آن در روایت یاد شده را، برآمده از تصحیف دانستهاند. بعضی لفظ ثَور در روایت را به کوه ثور در مکه تطبیق داده و منظور از حدیث را الحاق شهر مدینه به مکه به جهتِ حرم بودن دانستهاند (خیاری، ۱۴۱۹ق، ص۳۲۳). گروهی دیگر ویژگیهای جغرافیایی کوه یاد شده در حدیث را بر کوهی به نام تَیأَب یا خُزان در شش کیلومتری مسجد نبوی تطبیق کردهاند و باور دارند که کوه ثَور در جایی دیگر در مسیر مزارع الخلیل در جهت شمالی مدینه قرار دارد (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۱۱).
نویسندگانی چون فیروزآبادی (فیروزآبادی، ۲۰۰۲م، ص۸۲ ) و ابن حجر عسقلانی (عسقلانی، ۱۴۲۴ق، ص۸۲) موقعیت این کوه را در مدینه پذیرفتهاند. مدینهشناسانی چون مطری (مطری، ۱۴۲۴ق، ص۶۸) و سمهودی (سمهودی، ۲۰۰۶م، ج۱، ص۹۲) به وجود کوهی بدین نام در مدینه تصریح کردهاند.
۳. کوه عینین (جبل الرماة)
کوه عینین یا جبل الرماة یکی از کوههای مشهور در مدینه است. طول این کوه کوچک و سرخ رنگ 150 متر و عرض آن 40 متر میباشد (خیاری، ۱۴۱۹ق، ص۳۲۰ ؛ کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۴) و قسمتی از غزوة مشهور احد در سال سوم هجری بر روی این کوه واقع شده است. و فاصلة آن تا مسجد نبوی تقریباً پنج کیلومتر است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۳۲). نامگذارى این کوه به «عَیْنَین»؛ «دو چشمه»، از آن روست که
در کنار آن، وادى قنات و «عین الشهدا» قرار داشته است (واقدی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۱۹ ؛ ابن هشام، بیتا، ج۲، ص۶۵).
در جنگ احد این تپه نقش مهم و مؤثری به عنوان یک گذرگاه استراتژیک ایفا کرده است. پیامبر9 با توجه به اهمیت آن موضع، برای این که نیروهای دشمن از پشت سر
به سپاه اسلام هجوم نیاورند، تعداد پنجاه نفر از تیراندازان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر
بر این کوه گماشت تا از تنگه محافظت کنند، لذا به سبب استقرار این نیروها، تپه یاد شده به جبل الرماة معروف شد (بکری، بیتا، ج۳، ص۹۸۷ ؛ ابن اثیر، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۰ ؛ مقریزی، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۲۲۸).
۴. کوه تیأب
کوه تیأب کوه کوچکی است که در شرق کوه احد و در شمال شرقی مدینه واقع شده است و نامهای دیگری نیز چون ثیبا و تیبا و ثیئب به آن اطلاق شده است (خطراوی، ۱۴۰۳ق، ص۲۵، شنقیطی، ۱۹۹۲م، ص۲۰۲) که البته نام معروف امروزه آن نیز «الخزان» است.
این نامگذاری به جهت آب انبار و خزانههایی استکه در اطراف آن کوه ساخته شده است.
این کوه در فاصلة ششکیلومتری حرم شریف نبوی و در سیصد و چهل متری کوه احد واقع شده است. طول این کوه کوچک دویست و شصت متر و عرض آن تقریباً
صد و شصت متر میباشد (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۶۱).
۵ . کوه الرایه (ذباب)
کوه ذباب که امروزه به کوه الرایه معروف است، در شرق کوه سلع (مساجد سبعه) است و بر فراز آن مسجد الرایه یا مسجد ذباب قرار دارد (فیروزآبادی، ۲۰۰۲م، ص۱۴۶؛ عباسی، بیتا، ص۳۲۰) علت نام گذاری این کوه به ذباب آن است که ذباب نام پرنده یا قسمت برندة شمشیر است (فیومی، ۱۴۱۴ق، ص 206) و در بعضی از کتب به معنی زنبور عسل نیز آمده است (راغب اصفهانی، بیتا، ص 325). بعضی گویند نام کسی است که در دوران اموی در کنار این کوه گردن زده شده است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج1، ص266).
۶ .کوه سلیع
کوه سلیع یا کوهی که در گذشته به نام جُهَینه معروف بوده، نزدیکترین کوه
به حرم شریف نبوی، با فاصله پانصد متر است. کوه سلیع در شمال غربی مسجد النبی واقع شده است و در زمان پیامبرخدا9 بنی اسلم از مهاجرین در آن سکونت داشتند و بعد از آن، قبیله بنی جهینه در آن سکنی گزیدند؛ لذا به همین نام یعنی جهینه
نام گذاری شد.
نام دیگر این کوه عثعث است (ابن شبه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۶۵، ابن عبد الحق، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۳۲، سمهودی، ۲۰۰۶م، ج۲، ص۲۶۶).
شکل این کوه بیضی است و طول آن چهل و پنج متر و عرض آن از بیست و دو متر تا سی متر است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج1، ص333).
۷. کوه سلع (ثواب)
این کوه، یکی از کوههای مهم و استراتژیک شمال مدینه است که در سال پنجم هجری شاهد یکی از جنگهای پیروزی آفرین سپاه اسلام بوده و نبرد بزرگ احزاب یا خندق در دامنه این کوه رخ داده است. کوه سلع به عنوان یک استحکام طبیعی پشت سر سپاه اسلام قرار گرفته و خندق نیز در مقابل دشمن حفر گردید (واقدی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۴۵ ؛ ابن هشام، بیتا، ج۲، ص۲۲۰ ؛ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۴۱ ؛ مقریزی، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۲۵).
این کوه در پانصد متری شمال غربی مسجد النبی واقع شده است. طول تقریبی این کوه هزار متر و عرض آن از صدو پنجاه تا هشتصد و پنجاه متر و ارتفاع آن هشتاد متر است (کعکی، عبد العزیز، ۱۴۱۹ق، ج1، ص300).
در صخرههای غربی آن غار و مسجد بنی حرام از طایفه خزرجی بنی سلمه بود که آثار مسجد از بین رفته است ولی غار یا کهف بنی حرام امروزه همچنان موجود است (مطری، ۱۴۲۶ق ص۶۱، اسکندری، ۱۴۲۵ق، ج۲، ص ۶۳، مرجانی، ۲۰۰۲، ج۱، ص۳۲۲، سمهودی، ۲۰۰۶، ج۱، ص۱۶۱)
۸ .کوه عیر
کوه عیر کوه بزرگی است که در جنوب مدینه و در شرق وادی عقیق، نزدیک مسجد شجره است. طول این کوه پنج و نیم کیلومتر و عرض آن از یک و نیم تا سه کیلومتر و نیم و ارتفاع آن سیصد متر از سطح دریاست (کعکی، عبد العزیز،۱۴۱۹ق، ج1، ص355)
این کوه حد حرم مدینه است؛ چنانکه پیامبر9 فرمود: «المَدِینَة حَرَمٌ مَا بَیْنَ عَیْرٍ إلى ثَوْر». حرم مدینه بین کوه عیر و کوه ثور است (قاضی نعمان، 1385ش، ج1، ص295؛ بیهقی، احمد، 1405ق، ج7، ص227 ؛ حموی، یاقوت، 1995، ج2، ص87).
عَیر در لغت به معنی خر چموش و وحشی است (فیروز آبادی، بی تا، ص 574) چنانکه نقل شده است این خر متعلق به مویلع کافر بوده که خداوند بر قنات یا ملک او آتشی زده و آن را سوزانده است. در حقیقت وی مورد غضب الهی قرار گرفته است (اسکندری، 1425ق، ج1، ص44، حازمی، بی تا، ص169، حموی، یاقوت1995، ج4، ص172).
مردم حجاز دو کوه به نام عیر میشناسند؛ یکی عیر الصادر که بر روی کوه اول است
و دیگری عیر الوارد (کوه اول) که نزدیک یکدیگر بودهاند (ابن عبد الحق، 1412ق، ج۲، ص۹۷۴ ؛ ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج۱، ص۴۵۱ ؛ سمهودی، علی، 2006، ج۱، ص۷۸).
۹. کوههای جماوات
کوههای جماوات سه کوه کوچک از کوههای مدینه هستند که در غرب مدینه
و در امتداد وادی عقیق واقع شدهاند (خیاری، احمد، 1419ق، ص 328) جماوات جمع جمّاء است. به عمارت یا دژی که کنگره نداشته باشد «اَجَمّ» میگویند و مؤنث آن «جمّاء» است. عبارت «شاة جَمّاء» (گوسفند بی شاخ) (عباسی، بی تا، ص 389) نیز از همین معنا گرفته شده است (فیروز آبادی، 2002، ص90). در علت نام گذاری این کوهها
به جماوات، گفتهاند که اینها کوتاهترین کوههای مدینه هستند؛ لذا آنها را تشبیه
به گوسفند بدون شاخ میکنند که جماء نام دارد (سمهودی، 2006م، ج4، ص50).
در جنوب غربی مدینه سه جمّاء وجود دارد که نزدیک یکدیگر و در مجاورِ هم هستند؛ یکی «جمّاء تُضارع»، دیگری «جماء عاقر» یا عاقل و سومی «جماء اُمّ خالد» است (حازمی، بیتا ص 65 ، اسکندری، 1425ق، ج1، ص304).
۹-۱. جماء تضارع
همان کوهی است که هرگاه کسی از مدینه ـ از راه بدر که از باب العنبریه و سپس وادی عروه میگذرد ـ به سمت مکه حرکت کند در سمت راست او میافتد و سمت چپش چاه عروه قرار میگیرد. (ابن فقیه، 1416ق، ص82 ، حموی، 1995م، ج2، ص75 ؛ سمهودی، 2006، ج3، ص193). فاصله این کوه با حرم شریف نبوی چهار و نیم کیلومتر است. شکل تقریبی این کوه مانند مستطیل است که طول آن چهار کیلومتر و عرض آن، از یک کیلومتر تا یک کیلومتر و هفتصد متر میباشد (کعکی، 1419ق، ج1، ص385).
۹-۲. جماء أمّ خالد
جماء امّ خالد از سمت شمال به جماء تضارع چسبیده و به این جهت آن را جبل وسطی میگویند که بین جبل عاقر و جبل تضارع قرار گرفته است. برخی قائلند این کوه در گذشته و حال به وسطی معروف است (عیاشی، 1972م، ص486). فاصله این کوه با حرم شریف نبوی شش کیلومتر است، شکل این کوه مانند دایره است و قطر آن تقریباً یک کیلومتر و چهارصد متر است (کعکی، 1419ق، ج1، ص396 ).
گفته شده که قرنها پیش در بالای این کوه قبری پیدا شد که مساحت آن چهل ذراع است و سنگ نوشتهای روی آن قبر بوده که در مورد نوشته روی آن اختلاف است؛ یکی از آن اقوال این است: «أنا عبد الله الأسود رسول رسول الله عیسى بن مریم إلى أهل قرى عرینة، و قالا: نحن کنا أهل هذه القریة فی أسالدهر»، و قول دیگر: «أنا عبد الله رسول رسول الله ـ صلّى الله علیه ]وآله[ و سلّم ـ سلیمان بن داود إلى أهل یثرب، و أنا یومئذ على الشمال» (فیروز آبادی، 2002م، ص90).
البته این سنگ نوشتهها امروزه وجود ندارد و به مرور زمان از میان رفته و یا وقتی برای خوانده شدن فرستاده شده (چنانکه برخی قائلند اهل یمن آن را قرائت کردند) دیگر برگشت داده نشده است (الشنطیقی، 1992م، ص246 ؛ کعکی، 1419ق، ج1، ص 395).
۹-۳. جماء عاقر
جماء عاقر که به نامهای العاقر (با الف لام) و العاقل نیز گفته شده است (ابن شبه، 1410ق، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن فقیه، 1416ق، ص۸۳ ، سمهودی، 2006، ج۳، ص۲۰۵، خیاری، 1419، ص330) این جماء در غرب مدینه و دورترین جماء به آن و در هفت کیلومتری حرم شریف نبوی واقع شده است. این کوه با جماء ام خالد پانصد متر فاصله دارد و شکل طبیعی این کوه مانند دایره است که قطر آن تقریباً دو کیلومتر است. جماء عاقر محل ساماندهی
و آمادگی لشکریان قریش برای جنگ با پیامبرخدا در جنگ احد و خندق بوده است (کعکی،1419ق، ج1، صص403ـ۴۰0).
۱۰. کوة الحرم (جبل الاحمر)
کوة الحرم در واقع یک کوه نیست بلکه سه کوه نزدیک به هم است و به سبب اینکه از سنگهای آن در تجدید بنای حرم شریف نبوی استفاده شده، به الحرم معروف است. البته نام دیگرآن الاحمر است که به علت رنگ قرمزش، بر این کوه اطلاق میگردد.
کوة الحرم اکبر در جهت جنوب غربی مدینه و در فاصلة ده کیلومتری حرم شریف نبوی قرار دارد و کوة الحرم دوم در شرق کوة الحرم اکبر با فاصلة صد متر واقع است
و کوه کوچکی است که ارتفاع کمی دارد به شکل دایره است و کوه سوم ارتفاع متوسطی دارد و در فاصلة یک ونیم کیلومتری کوه اول قرار دارد و این کوه در دورترین نقطة جنوب غربی مدینه؛ یعنی در فاصلة یازده کیلومتری آن است (کعکی، 1419ق، ج1، ص 409).
اگر دو موقعیت جغرافیایی را در مدینه مهمترین ویژگی طبیعی این شهر بدانیم، یکی وجود سه حرّه در جنوب، غرب و شرق این شهر است و دیگری وجود سه وادی است که آبهای پراکنده و اندک را به مسیرهای مشخصی سوق میدهد و جهت استفاده مردم و قبایلی که در هر نقطه به امید آب و کشت زندگی میکنند، میرساند. آب شهر مدینه در چندین وادی معروف جاری است که البته نه دائمی بلکه موقتی است و با این حال، آن اندازه هست که بتوان به امیدش به کشت و زرع پرداخت.
بهترین منطقة مدینه بخش جنوبى آن در امتداد میان شرق و غرب شهر است که به نامهاى عوالى، قبا و عُصْبه شهرت دارد و از پرجمعیتترین مناطق منطقه به شمار میآید. در این بخش آب به مقدار فراوان یافت شده و مزارع متعددى در آن تا به امروز وجود دارد و نیز شبکهاى از بهترین وادىها براى کنترل آبها موجود است؛ مانند «وادى مَهْزور» از شرق، وادى «مُذَینب» از جنوب شرقى، وادى «رانوناء» از جنوب و بخشى از وادى «بطحان» که در مسیرش به شمال غرب به این وادىها مىپیوندد. از اینرو، تردیدى وجود ندارد که این وادىها و چاهها در سمت عوالى، قبا و عصبه، از مهمترین عوامل در تمرکز جمعیت در آن نواحى و پرداختن آنان به کشاورزى در شکل گسترده بوده است.
اثر دیگر این وادىها آن است که آبهاى زیرزمینى را در سطحى وسیع تقویت مىکند و با کندن چاه مىتوان از آن آب به خوبى استفاده کرد. آب و وادى و چاه و چشمه، از مهمترین مفاهیم زندگى در میان عرب مدینه و اصولاً جزیرة العرب بوده و مناطق مختلف را اغلب با همین عناوین، نامگذارى مىکردهاند (جعفریان، رسول، ۱۳۸۶ش، ص179).
۱. وادی عقیق (الوادی المبارک)
وادی عقیق یکی از مهمترین وادیهای مدینه و زیباترین آنهاست و در نزد مردم مدینه دارای جایگاه بزرگی است؛ به طوریکه به آن وادی مبارک میگویند. این وادی از سمت جنوب و از غرب کوه عیر وارد حوزة یثرب میشود، سپس با پیچش خود به سمت شرق، وارد حوزة یثرب شده و در غرب آن از کنار کوههای جماوات و از سمت راست آنها گذشته و مسیر خود را به سمت شمال ادامه میدهد؛ به طور کلی میتوان این وادی را یک وادی جنوبی ـ شمالی دانست که در غرب حوزة یثرب جریان دارد (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج1، ص ۳۶۸).
دربارة نامگذاری این وادی به «عقیق»، مورخان دو احتمال دادهاند که یکی معنای لغوی آن، که به معنای شکاف در زمین است واین وادی را عقیق گفتهاند چون شکاف طبیعی در زمین است و آب در آن جریان دارد و احتمال دیگر آن که به خاطر رنگ آن که شبیه رنگ عقیق معروف است به این اسم نام گذاری شده است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج1، صص۵۳۵ ـ۵۳۲).
این وادی به سه بخش صغیر، کبیر و اکبر تقسیم شده است (یعقوبی، ۱۴۳۳ق، ص۱۵۱ ؛ سمهودی، ۲۰۰۶م، ج۳، ص۱۸۷) قسمت اکبر آن در اختیار حضرت علی بوده است که 23 چاه در آن حفر کرده بودند. این چاهها در منطقة مسجد شجره کنونی قرار داشته و به همین جهت هنوز مسجد شجره به مسجد ابیار یا آبار علی معروف است.
پیامبرخدا به وادی عقیق عنایت ویژهای داشتند و آن را وادی مبارک نامیدند، واحادیثی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است؛ یکی از احادیث که از پیامبر9 دربارة جایگاه این وادی نقل شده است این روایت است که فرمودند: جبرئیل در شبی نازل شد و از جانب خداوند فرمود: در این وادی مبارک نماز بخوان (ابن کثیر، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۱۴؛ مقریزی، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۳).
این وادی ابتدا توسط پیامبرخدا به عنوان اقطاع به بلال بن حارث داده شد و بعد از آن به دست ابوبکر و عمر افتاد (حموی، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۱۳۹ ؛ ابن اثیر، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴۲ ؛ مقریزی، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۶۳).
آب این وادی از طائف سرازیر شده و سپس از سمت غربی مدینه می گذرد. بنابراین، طولانیترین وادیهای حجاز است. به سبب آب این وادی ، مناطق پیرامونیِ آن حاصل خیز و دارای آب وهوایی خوب هستند (الیاس، بیتا، ص۱۲۰). در کنار این وادى، قصرهاى زیادى ساخته شده که بقایاى برخى از آنها؛ از جمله قصر سعید بن عاص و قلعة عروة بن زبیر تا این اواخر وجود داشته است (حسینی مدنی، ۱۴۱۷ق، ص۱۲۹؛ جعفریان، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۰).
۲. وادی بطحان (سیل ابوجیده)
از وادیهای معروف در مدینه وادی بَطحان (حموی، ۱۹۹۵م، ج۱، ص۴۴۶) است که به وادی ابوجَیده نیز مشهور است (فیروز آبادی، ۲۰۰۲م، ص۴۵۴ ؛ کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۰۶) بطحان در لغت به معنای آن زمین فراخ و سیلگیر (فراهیدی، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۱۷۴) است. دربارة علت نامگذاری این وادی به بطحان، غیر از معنای لغوی، دلیل دیگری یافت نشده است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۰۸).
طول این وادی حدود ۴ کیلومتر و ۲۵۰ متر است و بیشترین عرض آن در مسیر به ۴۰ متر میرسد و کمترین عرض آن حدود ده متر است (فاروق، ۱۹۷۹م، ص۶۰).
آغاز این وادی از نزدیکی الماجشونیه و پایان آن نزدیک مسجد فتح یا مساجد سبعه بوده که وادی رانوناء به آن میپیوسته است. از پیامبر9 نقل شده است که فرمودند: بطحان برکهای از برکههای بهشت است (ابن شبه، ۱۴۱۰،ج۱، ص۱۶۸).
۳. وادی قناة (سیل سیدنا حمزه)
وادی قناة از مهمترین و بزرگترین وادیهای مدینه به شمار میآید. قناة در لغت به معنای کندن چاه و وصل کردن این چاهها به یکدیگر است؛ بهطوریکه بعد از جریان آب در این چاهها، آب به سطح زمین میرسد (عباسی، بی تا، ص۳۳۹ ؛ کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۳۵). این وادی بین مردم مدینه به «سیل سیدنا حمزة بن عبدالمطّلب» معروف است و علت این نامگذاری را عبور کردن این وادی از منطقة سیدالشهدا که جنوب قبر حضرت حمزه است که در جنگ احد به شهادت رسید (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۳۴).
۴. وادی رانوناء
وادی رانوناء؛ چنانکه برخی آن را رانوناء بدون الف و لام و برخی با الف و لام میخوانند از وادیهای مشهور مدینه است که قبایل مدینة قدیم در این وادی منزل ساختند و در آن مزارع و نخیلات به پا کردند (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۳۴) وادی رانوناء یکی از وادیهای کوتاه حوزة یثرب است که در مسیر خود از جنوب به شمال
به موازات وادی عقیق که غربیترین وادی یثرب است و وادی بطحان در شرق خود حرکت میکند و با پیوستن به بطحان در مرکز حوزة یثرب در جنوب مسجد غمامه، پایان مییابد. مسجد جمعه در بنی سالم[3] که پیامبر نخستین نماز جمعه را در آن برگزار کردند، در میان این وادی قرار داشت (سمهودی،۲۰۰۶م، ج۱، ص۱۹۹).
۵ . وادی مُذَینب
وادی مذینب، از وادیهای مدینه است و اینکه این وادی را شعبهای از وادی بطحان شمردهاند، به جهت اتحاد مصادر این دو وادی است. این وادی در مسیر خود از شرق به غرب در کانون حوزة یثرب به بطحان میریزد و به پایان میرسد. این وادی به داشتن آب زیاد
و زرع زیاد معروف است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۹4 ـ ۶۹3) چنانکه برخی از قبایل یهود؛ مانند بنی النضیر و برخی از قبایل عرب؛ مانند بنی امیة بن زید از اوس در این منطقه سکنی گزیدند (فیروزآبادی، ۲۰۰۲م، ص۴۷۳، عباسی، بیتا، ص۴۶).
۶ . وادی مَهزُور
وادی مهزور یکی از وادیهای کوچکی است که در مسیر خود از جنوب شرقی
به شمال غربی در حدود مرکز حوزة یثرب به پایان میرسد و به مُذَینیب میریزد
تا اندکی بعد هر دو به بطحان بپیوندند. سرچشمههای این وادی حرّه شوران در جنوب شرقی یثرب است که تقریباً 25 تا 40 کیلومتر تا حوزة یثرب فاصله دارد (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، صص۷۱۱ ـ ۷۰۹).
وادی مهزور از وادیهای مهم در مدینه و مشهورترین آنهاست. و از وادیهای حرّه جنوبی است که مورخان در کتابهایشان به آن پرداختهاند و سکونتگاه قبایل قدیمی قبل از اسلام بوده است. مهزور به معنای زدن با عصا به پشت و پهلو است (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۷۰۴).
نام قدیمی این وادی، قبل از اسلام «قُریظه» بوده و این نامگذاری به خاطر ساکن شدن بنوقریظه در کنار این وادی بوده است. همچنین در برخی نقلهای تاریخی به نام «وادی الغاوی» (فیروزآبادی، ۲۰۰۲م، ص۴۷۲) آمده است، ولی با توجه به نامگذاری طولانی از آن زمان و فراموش شدن نامهای قبلی، نام وادی مهزور تا به امروز به آن اطلاق میشود (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۷۰۵)؛ چنانکه اشاره شد بنوقریظه نخستین کسانی هستند که به این وادی آمده و ساکن شدند و در آن باغ و بستان به پا کردند و چاه کندند
و درخت کاشتند (ابن نجار، ۱۹۸۱م، ص۱۴).
چون این منطقه در بالای مدینه قرار داشت، وقتی باران میآمد آب درآن منطقه باقی نمیماند و به مدینه سرازیر میشد؛ لذا در زمان پیامبر9
و اختلاف بر سر آب، ایشان فرمودند: در وادی مذینب و مهزور آب را بهاندازة کعبین برای استفاده نخلها نگهدارید و بعد از آن، آب را رها کنید تا به مناطق دیگر برسد. (ابن حجر، ۱۴۱۵ق، ج۱۱، ص۵۷، حمیری، ۱۹۸۴م، ص۵۶۰).
موقعیت وادیهای مدینه
حرّههای مدینه
مهمترین نکته در جغرافیای مدینه این است که این شهر در میان دو رشتة حره واقع شده که یکی در شرق با نام «حرّة واقم» و دیگری در غرب با نام «حرّة وبره» است (جعفریان، ۱۳۸۶ش، ص۱۷۵) در جنوب مدینه نیز، حرّة جنوبی قرار دارد که به آن «حرة شَوْران» نیز میگویند. این حره نیز بخش جنوب را از حرة شرقی تا غربی پوشانده و آنها را به یکدیگر متصل کرده است.
در این منطقه، گسلهای فراوانی وجود دارد که گاه گدازههای آتشفشانی از آن فوران کرده و سطح زمین را به صورت گسترده و بدون آنکه به کوهزایی منتهی شود، میپوشاند. از آنجا که این گدازهها پس از سردشدن به رنگ تیره درمیآیند به سادگی قابل تمیزدادن از مناطق دیگر هستند؛ چنانکه امروزه نیز در عکسهای ماهوارهای این مناطق تیرهرنگ هستند.
در نامشناسیهای فولکلور چنین گفتهاند که عرب به این سنگها که گویا آتش آنها را سوزانده (حرّ) حره گفته است. زمینهای حره، انبوهی از سنگهای سخت سیاهرنگ و متخلخل است که زمینة زیست بشری و کشاورزی در آن فراهم نیست، هرچند حرهها در برابر نفوذ آب به لایههای زیرین زمین مقاوماند ولی بارش باران در حرّه موجب انباشت آب در آن شده و به صورت چشمه یا سیلاب از آن خارج میشود و از این رو، برای ساکنان پیرامون حره اهمیت زیستی فراوان دارد (اسماعیلی، ۱۳۸۹ش، ص۷۰).
حرّه یا آنچه که به اللابات معروف است عبارت است از منطقة سنگلاخی که دارای سنگهایی سیاه و شبیه به سنگهای آتشفشان و داغ دارد (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۴۳۹)
۱. حره واقم
حرة واقم در شرق مدینه واقع شده و حد آن از جهت غربی تا حرة وبره است. این حره با توجه به منازل واقع شده در آن، در مدینة قدیم به پنج منطقه تقسیم میشود که دو منطقه برای یهود که یهودیان بنی نظیر و بنی قریظه زندگی میکنند
و سه منطقه برای اوس که قبایل بنی عبدالاشهل و بنی ظفر و بنی زغور بن جشم بودند. این را حرّه بنىقریظه هم مىگویند؛ زیرا بنىقریظه در سمت قبلهاى آن جاى دارند (حموی، ۱۹۹۵، ج۲، ص۲۴۹، خیاری، ۱۴۱۹، ص۳۳۳)
علت نامگذاری این حره به «واقم» آن است که واقم نام مردی از عمالقه[4] بود
و در این مکان فرود آمد. همچنین حره واقم همان حرهای است که واقعه حره
در سال 63 هجری به دستور یزید بن معاویه در این مکان واقع شد؛ چنانکه لشکر یزید به فرماندهی مسلم بن عقبه در حرة واقم فرود آمدند و مردم مدینه در این وادی به جنگ با آنها پرداختند (حموی، ۱۹۹۵م، ج۲، ص۲۴۹ ؛ سمهودی، ۲۰۰۶م، ج۴، ص۵۸ ؛ خیاری، ۱۴۱۹ق، ص334).
2. حرّة شوران (حرة جنوبیه)
حرة شَوران در جنوب مدینه واقع شده و در نزد بیشتر مردم به حرة شوران شناخته میشود. این حره بخش جنوب را از حرة شرقى تا غربى پوشانده و آنها را به یکدیگر متصل کرده است. حرة جنوبیه به دو قسم تقسیم میشود؛ جزء بزرگتر این حره به نام «حره معصم العلیا» است و جزء کوچکتر آن، که از حرههای کوچک تشکیل شده
و دارای نامهای محلی هستند، حرة میطان و حرة العصبه هم از اجزاء این حره میباشند. دربارة نامگذاری این حره به شَوران فیروزآبادی احتمال داده است که از شرت الدابه مشتق شده است. شاید این حره محل آوردن حیوانات بوده باشد.
این حره دارای نباتات و محل طبیعی برای چراگاه حیوانات بوده است. همچنین بنی سُلَیم آنجا را محل سکونت برگزیده بودند. از پیامبرخدا دربارة حرة شوران وارد شده که فرمودند: «بارک الله فی شوران». حرة شوران از پرگیاه و پرآبترین حرههای مدینه است؛ لذا درآن، زراعت و دامداری وجود دارد و مزارع و بستانهای زیادی در آن وجود دارد (سمهودی، ۲۰۰۶، ج۴، ص۱۰۲، کعکی، ۱۳۱۹، ج2، صص494-496).
3. حرةالوبره (حرة غربیه)
حرة وبره یکی از حرّات مشهور مدینه است که در جهت غربی و سه میلی مدینه واقع شده است (فیروزآبادی، ۲۰۰۲م، ص۱۱۴) و قبایل وارد بر این حره از ثروت طبیعی
و سنگهای آن برای ساختن بنا استفاده میکردند و در بین حره هم مزارع و باغهای خود را احداث کردند (کعکی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۴۷۴).
بنی قینقاع که از یهود بودند، در این مکان سکنی گزیدند و منازلشان محصورِ میان این حره و حرة مشربة امّ ابراهیم از شرق بود (وکیل، ۱۹۸۹م، ص۴۴).
همچنین بعضی از قبایل خزرج و بطون آنها مانند: بنی بیاضه و زریق دو فرزند
عامر بن زریق، بنی کعب بن مالک و بنی حبیب بن عبد حارثة بن مالک، بنی غزاره،
که در وبره سکونت داشتند در این منطقه اقامت گزیده بودند (کعکی، ۱۴۱۹ق،
ج۲، ص۴۷۴).
حرّههای مدینه
منبع: اطلس تاریخ اسلام بنایی کاشی، ابوالفضل
[1]. حره به معنای سنگلاخ است که این زمینها به علت وجود سنگها و صخرههای بزرگ غیر قابل نفوذ بوده و همچون دژی طبیعی، مدینه را در محاصره خود گرفته است (ابن منظور، لسان العرب، مادة حره).
[2]. عنقد، به ضم عین وقاف وسکون نون، به معنای خوشه است مانند خوشه انگور یا خرما.
[3]. بنو سالم بن عوف در نزدیکى حرّة غربى، در غرب وادى رانونا ساکن شدند و مسجد جمعه یا عاتکه در آن قسمتى از وادى که غبیب نامیده مىشده، جاى داشته است. (نجفی، مدینه شناسی، ج1، ص 25).
[4]. به فرزندان عملاق بن أرفخشد بن سام بن نوح، عمالیق گفته میشود که عدهای از آنان در سرزمین حجاز بودهاند.