نوع مقاله : فقه حج
نویسنده
عضو گروه فقه و حقوق پژوهشکدة حج و زیارت
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه:
یکی از اعمال و مناسک واجب در حج، وقوف در سرزمین مشعرالحرام است. خداوند متعال در آیة شریفة{فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکرُوا اللهَ عِنْدَ الْمشعر
الحرام} (بقره : 198)، حجاج بیت الله الحرام را پس از کوچ از عرفات، به ورود در این سرزمین امر کرده است. طبق فتوای مشهور فقها، حجگزار پس از وقوف در عرفات، شب را در مشعر میماند تا زمان وقوف واجب اختیاری بینالطلوعین را درک کند. اما پرسشی که در این مجال مطرح میشود این است که آیا بیتوته در مشعر از نیمه شب تا طلوع فجر، واجب است یا نه؟
عبارات فقیهان متقدم که وقوف در مشعر را بعد از طلوع فجر دانستهاند، ظهور دارد در اینکه وقوف واجب، منحصر در وقوف بینالطلوعین است؛ از باب نمونه محقق حلی= در بیان واجبات مشعر فرموده است:
«و أن یکون الوقوف بعد طلوع الفجـر، فلو أفـاض قبله عامـداً بعـد أن کان به لیلاً و لو قلیلاً لم یبطل حجّه إذا کان وقف بعرفـات وجبره بشـاة» (محقق حلّی، 1408ق، ج1، ص231).
از جمله واجبات مشعر این است که بعد از طلوع فجر در آنجا وقوف داشته باشد، پس اگر عمداً بعد از توقف شبانه و لو کم، قبل از طلوع فجر از مشعر کوچ کند حجش باطل نمیشود به شرط آنکه در عرفات وقوف داشته باشد و باید برای جبران کوچ قبل از طلوع فجر، گوسفندی را قربانی کند.
صاحب مدارک= نیز در شرح این فقره از عبارات شرایع فرموده است:
قوله: «و أن یکون الوقوف بعد طلوع الفجر». هذا الحکم مجمع علیه بین الأصحاب، و یدل علیه مضافاً إلی التأسی، قوله7 فی صحیحة معاویة بن عمار: «أَصْبِحْ عَلَى طُهْرٍ بَعْدَ مَا تُصَلِّی الْفَجْرَ ...» و لیس فی العبارة دلالة على وجوب المبیت بالمشعر». (موسوی عاملی، 1411ق، ج7، ص 423)
این حکم (وجوب وقوف در مشعر بعد از طلوع فجر) بین اصحاب، اجماعی است
و دلیل دال بر آن، علاوه بر تأسی به فعل نبی مکرم اسلام9 و امامام معصوم: ، صحیحة معاویة بن عمار است که امام7 میفرمایند: «أَصْبِحْ عَلَى طُهْرٍ بَعْدَ مَا تُصَلِّی الْفَجْرَ...» و در عبارت مصنف (محقق حلی) مطلبی دال بر وجوب وقوف شبانه در مشعر وجود ندارد.
ایشان، وجوب بیتوتة شبانه در مشعر را از ظاهر عبارت اکثر فقها قابل استفاده دانسته و در عین حال از جناب علامه حلی در تذکره قول عدم وجوب را نقل میکند؛ اما در نهایت اعتقاد ایشان بر این سامان مییابد که قول اصحّ، وجوب مبیت در مشعر است و برای این وجوب ادلهای را بر میشمرد.[1]
همانگونه که از قول صاحب مدارک= اشاره شد، از کلمات اکثر فقها چنین استفاده میشود که بیتوته در مشعر واجب است.
شیخ طوسی در مبسوط بعد از تعیین محدودة مشعر فرموده است:
«و لا ینبغی أن یقف إلا فیما بین ذلک فإن ضاق علیه الموضع جاز أن یرتفع إلى الجبل. فإذا أصبح یوم النحر صلى الفجر و وقف للدعاء إن شاء قریبا من الجبل و إن شاء فی موضعه التی بات فیه» (طوسی، 1387ق، ج1، ص368).
«برای حجگزار سزاوار نیست که خارج از این محدوده در مشعر توقف داشته باشد؛ مگر اینکه مکان ضیق باشد و زمانی که صبح عید فرارسید، نماز صبح را به جای آورد
و نزدیک کوه یا در محلی که شب را به صبح رسانده است، برای دعا توقف کند.»
شیخ مفید فرموده است:
«وَ لَا یُصَلِّ الْمَغْرِبَ لَیْلَةَ النَّحْرِ إِلَّا بِالْمُزْدَلِفَةِ وَ إِنْ ذَهَبَ رُبُعُ اللَّیْلِ فَإِذَا نَزَلَ لْمُزْدَلِفَةَ صَلَّى بِهَا الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَیْنِ... فَإِذَا أَصْبَحَ یَوْمَ النَّحْرِ فَلْیُصَلِّ الْفَجْرَ وَ لْیَقِفْ کَوُقُوفِهِ بِعَرَفَةَ» (مفید، المقنعه، ص 416).
«و نماز مغرب شب عید را تنها در مشعر به جا آورد؛ هرچند یک چهارم شب نیز رفته باشد. هنگام فرود آمدن در مشعر نماز مغرب و عشا را با اذان و دو اقامه بخواند. زمانی که روز عید فرارسد، نماز صبح را بخواند و مانند وقوف در عرفه، در مشعر توقف کند.»
صاحب جواهر نیز مبیت در مشعر را واجب دانسته و ادلة وجوب را چنین برشمرده است:
«یقوى وجوبه أیضا کما عن ظاهر الأکثر للتأسی، و قوله7 فیصحیح معاویة: «و لا تتجاوز الحیاض لیلة المزدلفة» بل لعلّ صحیحة الآخر المتقدم سابقاً دال علیه أیضاً، بل ربما ظهر منه المفروغیة من ذلک، کظهورها من غیره من النصوص» (نجفی، بیتا، ج19، ص73).
«قول به وجوب مبیت در مشعر، همانگونه که از ظاهر عبارت اکثر فقها استفاده میشود، قوی است؛ به دلیل تأسی به فعل نبی گرامی اسلام9 و امامان معصوم: و قول امام7 در صحیح معاویة بن عمار و حمّاد از حلبی از امام صادق7 که حضرت فرمود: «شب مشعر از حیاض (مرز مشعر) عبور نکن»، بلکه شاید صحیحة دیگر معاویة بن عمار که براساس آن حضرت فرموده است: «صبح کن بر طهارت بعد از اینکه نماز صبح را به جای آوردی ...» نیز بر این وجوب دلالت داشته باشد. بلکه چه بسا در این حدیث، وجوب مبیت، مفروغ عنه انگاشته شده کما اینکه ظهور در مفروغ بودن وجوب از سایر نصوص نیز فهمیده میشود.»
تتبع در کلمات فقیهان متأخر و معاصر از تمایل آنان به پذیرش قول وجوب یا حداقل رعایت احتیاط در این باره حکایت دارد؛ برای نمونه محقق خوئی مبیت در مشعر را در شب عید قربان مطابق با احتیاط میداند.[2] (خوئی، 1411ق، ص161). امام خمینی و آیتالله فاضل نیز زمان وجوب وقوف در مشعر را بینالطلوعین میدانند؛ اما در عین حال در مورد وقوف شبانه در مشعر، حکم به احتیاط واجب کردهاند.[3] آیتالله سیستانی و آیتالله صافی هم وقوف مقداری از شب عید تا صبح را در مشعرالحرام واجب دانستهاند. (مظاهری، 1397ش، ص383 ؛ صافی، 1423ق، ج4، ص174).
بررسی ادلة دال بر وجوب مبیت در مشعر
از مطالبی که در اثنای کلام فقها بیان شد، ادله وجوب مبیت در مشعر معلوم گردید که میتوان آنها را در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. تأسی به فعل پیامبر9 و امامان معصوم: ؛
البته ممکن است گفته شود فعل معصوم7 اعم از وجوب است، بنابراین، نمیتواند دلیلی بر وجوب مبیت در مشعر باشد. این سخن گرچه مورد پذیرش است، اما به نظر میرسد در خصوص محل گفتوگو، فعل معصوم7 ، قرینه بر وجوب را به همراه دارد؛ زیرا مفروض این است که معصوم7 درصدد تبیین عملی چگونگی بهجا آوردن واجبات حج است و اگر انجام دادن عملی مستحب باشد، لازم است معصوم7 آن را بیان کند تا تأخیر بیان از وقت حاجت لازم نیاید.
گفتنی است برخی از فقهای معاصر که تأسی به فعل معصوم را دلیل بر وجوب مبیت در مشعر ندانستهاند، وجوب وقوف در عرفات تا غروب آفتاب و عدم جواز کوچ قبل از غروب را از تمسک به تأسی به فعل معصوم نتیجه گرفته و چنین نگاشتهاند:
«کانت قریش فی العصر الجاهلی یفیضون من عرفات قبل مغیب الشمس تکبّراً و تبجّحا لکی لا یرافقوا العشائر العربیة الأخرى الذین یرحلون بعد الغروب، و خالفهم النبی ـ صلَّى اللهُ علیه و آله و سلّم ـ بالإفاضة بعد غروبها و العمل و إن کان
لا یدلّ على الکیفیة من الوجوب و الندب لکن النبی ـ صلَّى اللهُ علیه و آله و سلّم ـ لمّا کان بصدد بیان معالم الحج و أحکامه، فاللازم الأخذ بعمله إلّا إذا دلّ الدلیل على خلافه» (سبحانی، 1424ق، ج4، ص360).
«قریش در زمان جاهلیت به سبب تکبر و فخرفروشی، قبل از غروب خورشید از عرفات کوچ میکردند تا با دیگر عشایر عرب که بعد از غروب آفتاب کوچ میکردند، همراه نشوند. پیامبر خدا9 برای مخالفت با آنان، بعد از غروب از عرفات به سمت مشعر حرکت کردند. عمل معصوم7 گرچه بر کیفیت عمل؛ یعنی وجوب یا استحباب دلالت ندارد، اما چون رسول الله9 درصدد بیان معالم و احکام حج بودهاند، لازم است به روش ایشان تمسک شود؛ مگر دلیلی بر خلاف آن دلالت کند.»
2. صحیحة معاویة بن عمار و حماد از حلبی از امام صادق7 :
«لَا تُصَلِّ الْمَغْرِبَ حَتَّى تَأْتِی جَمْعاً فَتُصَلِّی بِهَا الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ
وَ إِقَامَتَینِ وَ انْزِلْ بِبَطْنِ الْوَادِی عَنْ یمِینِ الطَّرِیقِ قَرِیباً مِنَ الْمَشْعَرِ وَ یسْتَحَبُّ لِلصَّرُورَةِ أَنْ یقِفَ عَلَی الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ یطَأَهُ بِرِجْلِهِ وَ لَا یجَاوِزِ الْحِیاضَ لَیلَةَ الْمُزْدَلِفَة» (کلینی، 1365ش، ج4، ص468).
«نماز مغرب را نخوان تا به جمع (نام دیگر مشعر) بیایی. پس در آنجا نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه بهجای آر و در میان آن سرزمین از جهت راست مسیر، نزدیک بهکوه فرود بیا و برای کسی که حج را اولین مرتبه انجام میدهد، مستحب است با قدمهای خود بر کوه در مشعر بایستد و نباید شب مشعر از حیاض (مرز مشعر) بگذرد.»
وجه استناد به روایت این است که نهی از عبور از مشعر و حرکت به سمت منا فرع توقف و بودن در مشعر است. بنابراین، چنین استفاده میشود که زائر باید شب هنگام در مشعر بماند. برخی از مراجع معاصر در بررسی و نقد استناد به این روایت نوشتهاند:
«... فانه یستفاد منه عدم التجاوز عن الحیاض و لازمه المبیت فیها الى طلوع الفجر
و أجیب عنه بأنه غیر معمول به بظاهره لان التجاوز عن الحیاض لیلة العید قلیلا ثم الرجوع الى المشعر جائز بالضرورة و من قال بوجوب المبیت لا یمنع عن هذا المقدار من التجاوز، فالتجاوز عن الحیاض بهذا العنوان و مستقلا غیر منهى عنه قطعا و یمکن ان یکون النهى عن التجاوز ارشادیا لئلا یقع فی معرض فوت المشعر، مضافا إلى أنه لا یدل على وجوب المبیت حتى مع قطع النظر عن ذلک، فان النهى عن التجاوز عن الحیاض یمکن امتثاله و إن بقى طائفة من اللیل أو إلى طلوع الفجر خارج المشعر فی طریق عرفة و المزدلفة» (صافی، 1423ق، ج4، ص174).
«از روایت استفاده میشود که مکلف نباید از مرز مشعر بگذرد و لازمة عدم عبور از مرز، بیتوته در مشعر تا طلوع فجر است. در جواب این استدلال گفته شده که به ظاهر روایت عمل نشده است؛ زیرا اگر مکلف مدت کوتاهی از مرز مشعر عبور کند و سپس به مشعر بازگردد، بالضروره جایز است و کسانی که به وجوب مبیت در مشعر قائلاند، این مقدار عبور را جایز میدانند؛ ازاینرو گذر از مرز مشعر با همین عنوان و مستقلاً، بهطور قطع مورد نهی نیست. ممکن است نهی از عبور، ارشادی باشد تا مکلف وقوف در مشعر را از دست ندهد. علاوه بر این، حتی با قطع نظر از این اشکال، نهی از عبور از مرز مشعر، دال بر وجوب بیتوته نیست؛ زیرا امکان امتثال این نهی وجود دارد، حتی اگر مکلف مقداری از شب یا تا طلوع فجر در خارج مشعر در راه عرفه یا مشعر بماند [چون در این فرض هم از مرز (حیاض) عبور نکرده است].»
ایشان در ادامه با رد استدلال یاد شده، دلالت روایت بر وجوب مبیت را پذیرفته
و فرموده است:
«و فیه أن الانصاف انه لا یجوز رفع الید عن دلالة الحدیث على وجوب کونه فی اللیل فی المشعر و الظاهر ان معنى «لا تجاوز الحیاض» الحکم بالبقاء فی المشعر تمام اللیل
و عدم الخروج عن حدوده و هذا لا ینافى الخروج قلیلاً و الرجوع إلیه» (همانجا).
«معنای عدم تجاوز از مرز مشعر این است که مکلف باید تمام شب را در مشعر بماند و از مرز مشعر خارج نشود و این مطلب با خروج کوتاهمدت مکلف از مشعر و بازگشت دوباره منافات ندارد.»
به نظر میرسد نهی از عبور از مرز مشعر با بیتوتة شبانه در مشعر هیچ ملازمهای نداشته باشد و آنچه عرف از این نهی میفهمد، این است که حرکت شبانه به سمت منا جایز نیست و در مسیر کوچ از سرزمین عرفات به سمت منا و انجام دادن مابقی مناسک، نهایتاً مجاز است تا سرزمین مشعر مجاز کوچ کند و نباید کوچ کردن را قبل از فرارسیدن طلوع آفتاب ادامه دهد؛ به عبارت دیگر آنچه مهم است عدم عبور از مرز است،
بهگونهای که حرکت و عبور بخواهد ادامه کوچ به سمت منا محسوب شود؛ وگرنه روشن و معلوم است که گذر کوتاهمدت از مرز و بازگشت به مشعر عرفاً مخالفت با نهی محسوب نمیشود.
برخی دیگر از مراجع معاصر در رد دلیل مزبور نگاشتهاند:
«یلاحظ علیه: أنّ الحدیث ورد على وفق السیرة المستمرة للحجاج فإنّ الأغلبیة لولا الجمیع یفیضون من عرفات إلى المشعر و یبیتون فیه للاستعداد للوقوف بین الطلوعین، ففی هذا الظرف ینهاه الإمام عن تجاوز الحیاض التی هی بمعنى مجتمع الماء و خارجة عن المشعر. ففی صحیح معاویة بن عمار قال: حدّ المشعر الحرام من المأزمین إلى الحیاض، إلى وادی محسر. و على هذا فلا تدل على لزوم المبیت» (سبحانی، 1424ق، ج4، ص402).
«اشکال وارد بر استدلال به روایت این است که روایت بر طبق سیره مستمر حجاج وارد شده است، چه اینکه غالب حجاج ـ اگر نگوییم همه حجاج ـ از عرفات به مشعر کوچ میکنند و در سرزمین مشعر بیتوته دارند تا برای وقوف بینالطلوعین آماده باشند. ازاینرو، در این ظرف، امام7 حجاج را از عبور از حیاض که به معنای محل جمع شدن آب و خارج از مشعر است، نهی کردهاند. لذا در صحیحة معاویة بن عمار از امام7 چنین نقل شده است:
«حد مشعر از مأزمین تا حیاض تا وادی محسّر است.» بنابراین، روایت مزبور بر لزوم مبیت در مشعر دلالت ندارد.»
به نظر میرسد این کلام، هرچند از جهت عدم استفاده وجوب مبیت از نهی در روایت، قابل پذیرش است، اما خالی از ملاحظه نیست؛ چه اینکه سیرة مستمر حجاج، در صورتیکه برگرفته از سیرة معصومین: باشد، میتواند وجوب مبیت در مشعر را اثبات کند؛ زیرا همانگونه که بیان شد، سیرة نبوی و سایر معصومین: در ادای مناسک حج، بر تبیین و تعلیم فعلی واجبات، استوار شده است؛ مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن وجود داشته باشد.
3. صحیحه معاویة بن عمار از امام صادق7 :
«رَوَى مُحَمَّـدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیـمَ عَنْ أَبِیهِ عَـنِ ابْنِ أَبـِی عُمَـیْرٍ
وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله7 قَالَ: أَصْبِحْ عَلَى طُهْرٍ بَعْدَ مَا تُصَلِّی الْفَجْرَ فَقِفْ إِنْ شِئْتَ قَرِیباً مِنَ الْجَبَلِ وَ إِنْ شِئْتَ حَیْثُ تَبِیتُ فَإِذَا وَقَفْتَ فَاحْمَدِ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ ... ثُمَّ أَفِضْ حَیْثُ یُشْرِقُ لَکَ ثَبِیرٌ وَ تَرَى الْإِبِلُ مَوَاضِعَ أَخْفَافِهَا» (طوسی، 1407ق، ج5، ص191).
«صبح کن بر طهارت، بعد از اینکه نماز صبح را به جا آوردی. پس اگر خواستی، نزدیک کوه بایست و اگر خواستی، در جایی که شب را به صبح رساندهای... . سپس از مشعر کوچ کن، زمانی که خورشید طلوع میکند و شتر جای پایش را میبیند.»
وجه دلالت روایت مزبور بر وجوب مبیت در مشعر این است که در این روایت، بیتوته شبانه مفروغ عنه گرفته شده است.
به نظر میرسد مفروغ عنه بودن بیتوته، دلیلی بر وجوب مبیت به شمار نمیآید، بلکه همانطور که برخی از مراجع معاصر نیز اشاره کردهاند (سبحانی، 1424ق، ج4، ص402)، بیتوته میتواند از باب مقدمه علمی برای درک وجوب وقوف بینالطلوعین باشد. ازاینرو، مانعی ندارد حجگزار، شب را در عرفات سپری کند و قبل از طلوع فجر در مشعر حاضر شود. اما از آنجا که روایت درصدد بیان و تعلیم ارکان و معالم و واجبات حج است، نمیتوان به راحتی از آن عبور کرد؛ خصوصاً اگر نسخه تهذیب را بپذیریم؛ زیرا در این نسخه، حضرت به توقف در جایی که حجگزار شب را در آنجا بیتوته داشته، امر کرده
و فرموده است: «بعد از نماز صبح در جایی که شب را بیتوته کردهای بایست و چون ایستادی، حمد خدا را به جای آر و...».
با توجه به اینکه امر به دعا بعد از نماز صبح بوده و در این زمان حجگزار حتماً
در سرزمین مشعر است، چنین فهمیده میشود که وی باید شب را در مشعر بوده باشد تا بتواند مطابق با دستور امام7 ، صبحگاهان بعد از ادای فریضة صبح، مشغول دعا شود.
پس در کلام امام7 ، مبیت در مشعر مفروغعنه است. اما همانطور که گذشت، مفروغ بودن مبیت، به خودی خود بر وجوب آن دلالت ندارد؛ بلکه از این جهت که حضرت درصدد تعلیم واجبات حج هستند، میتوان مبیت را واجب دانست؛ زیرا اگر
مبیت مستحب باشد و حضرت با لحاظ رویه مستمر حجاج در بیتوته و در این ظرفبه بیان
نحوة ادای مناسک پرداخته باشند، لازم است استحباب یا اباحة مبیت را با عبارتی رسا
به راوی متذکر شوند تا حجگزار در ضمن تعلیم واجبات مناسک، از مستحبات آن نیز
آگاهی یابد.
بله، ممکن است گفته شود از آنجا که امر به طهارت بعد از نماز صبح و دعا خواندن امر استحبابی است، پس مفروغ بودن مبیت در کلام حضرت نیز در ظرف بیان مستحبات صورت گرفته است و نمیتوان از آن وجوب مبیت را استفاده کرد.
در پاسخ میتوان گفت: اگر اصل اولی در کلام امام7 را بر بیان واجبات حج قرار دهیم، تنها در مورد عملی از مناسک که قرینه بر استحباب آن باشد؛ مانند بقای بر طهارت بعد از نماز صبح و اشتغال به دعا، از این اصل خارج میشویم. ازاینرو، نمیتوان مبیت در مشعر را به مستحبات آن ملحق کرد.
دلیل دیگریکه میتواند بر وجوب وقوف شبانه در مشعر، ولو فیالجمله، دلالت داشته باشد، روایاتی است که کوچ شبانه به منا را برای زنان مجاز شمرده است؛ زیرا در برخی از این روایات که سند صحیحی نیز دارند، زنان به توقفی کوتاه در مشعرالحرام
قبل از کوچ به منا امر شدهاند[4] و امر به توقف کوتاهمدت، با وجوب حضور شبانه در این سرزمین تناسب دارد؛ زیرا در این فرض، فرد معذور، در حد توان به وقوف در مشعر امر شده است.
با توجه به ادلهای که گذشت، به نظر میرسـد قول به وجوب بیتوته در مشعر قوی باشد.
به هر روی، چنانچه بیتوته در مشعر را واجب مستقل و جدای از وجوب وقوف بینالطلوعین بدانیم، مطابق با ادله، برخی از حجگزاران؛ از جمله بانوان، از این وجوب
و وجوب وقوف بینالطلوعین معاف شدهاند؛ اما چنانچه وجوب مبیت را وجوب مقدمی لحاظ کنیم، استثنای صورتگرفته تنها مربوط به توقف بینالطلوعین است و با عدم وجوب آن، مبیت در مشعر نیز واجب نخواهد بود.
نتیجهگیری:
با توجه بهآنچه پیشتر گذشت، نتایج حاصل از پژوهش را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
1. فقها در مورد حکم بیتوته در مشعر بعد از نیمه شب، آرای مختلفی دارند؛ برخی به وجوب و برخی به عدم وجوب قائلاند؛ گروهی نیز احتیاط واجب کردهاند. اما به نظر میرسد قول کسانی که مبیت در مشعر را واجب میداند، به صواب نزدیکتر باشد؛
2. ادلهای که برای اثبات وجوب مبیت در مشعر ارائه شده عبارتاند از:
الف) تاسی به فعل پیامبر9 و معصومین: ، از این جهت که آنان در ادای مناسک حج، درصدد تعلیم واجبات و معالم حج بودهاند؛
ب) صحیحة معاویة بن عمار و حماد، از حلبی، از امام صادق7 . در این دو روایت از عبور از مشعر و حرکت به سمت منا نهی شده که این نهی، فرع توقف و بودن در مشعر است. بنابراین، چنین استفاده میشود که زائر باید شب هنگام در مشعر بماند؛
ج) صحیحة معاویة بن عمار از امام صادق7 . در این روایت، بیتوته شبانه مفروغعنه در نظر گرفته شده است؛
د) روایاتی که کوچ شبانه به منا را برای زنان مجاز شمرده است. در برخی از این روایات که سند صحیحی نیز دارند، زنان به توقفی کوتاه در مشعرالحرام قبل از کوچ به منا امر شدهاند و امر به توقف کوتاهمدت با وجوب حضور شبانه در این سرزمین تناسب دارد؛ زیرا در این فرض، فرد معذور، در حد توان به وقوف در مشعر امر شده است؛
3. ادلة قابل اعتمادی که میتواند حکم وجوب مبیت در مشعر را پشتیبانی کند، تأسی به سیرة پیامبر9 و معصومین: و روایاتی است که کوچ شبانه به منا را برای زنان مجاز شمرده است.
[1]. «وظاهر الأکثر وجوبه، و قال فی التذکرة: إنه لیس بواجب. و الأصح الوجوب، للتأسی، و قوله7 فی صحیحة معاویة: و لا تجاوز الحیاض لیلة المزدلفة»(موسوی عاملی، 1411ق، ج7، ص423).
[2] . خوئی، مناسک الحج، ص161.
[3]. «یجب الوقوف بالمشعر من طلوع الفجر من یوم العید إلى طلوع الشمس، و هو عبادة یجب فیه
النیة بشرائطها، و الأحوط وجوب الوقوف فیه بالنیة الخالصة لیلة العید» (خمینی، تحریر الوسیله، ج1، ص 441).
«الأحوط وجوب الوقوف فیه بالنیة الخالصة لیلة العید». (فاضل لنکرانی، 1418ق، ج5، ص113).
[4]. مانند صحیحة ابی بصیر و سعید اعرج از امام صادق7 :
«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللهَ بْنِ مُسْکانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا
عَبْدِ اللهَ یقُولُ: لَا بَأْسَ بِأَنْ تُقَدَّمَ النِّسَاءُ إِذَا زَالَ اللَّیلُ فَیقِفْنَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ سَاعَةً ثُمَّ ینْطَلَقُ بِهِنَّ إِلَی مِنًی فَیرْمِینَ الْجَمْرَةَ ثُمَّ یصْبِرْنَ سَاعَةً ثُمَّ یقَصِّرْنَ وَ ینْطَلِقْنَ إِلَی مَکةَ فَیطُفْنَ إِلَّا أَنْ یکنَّ یرِدْنَ أَنْ یذْبَحَ عَنْهُنَّ فَإِنَّهُنَّ یوَکلْنَ مَنْ یذْبَحُ عَنْهُنَّ». (کلینی، 1365ش، ج4، ص474).
«عَنْ عَلِی بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِیدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهَ8 : جُعِلْتُ فِدَاک مَعَنَا نِسَاءٌ فَأُفِیضُ بِهِنَ بِلَیلٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، تُرِیدُ أَنْ تَصْنَعَ کمَا صَنَعَ رَسُولُ اللهَ9 ، قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: أَفِضْ بِهِنَّ بِلَیلٍ....» (همان، 1365ش، ص475).