سفرنامة مکّه عباسقلی بن شهباز کمررودی نوری مازندرانی

نوع مقاله : خاطرات

نویسنده

پژوهشگر تاریخ و میراث علمی شیعه در مکة مکرمه و مدینة منوره

چکیده

پیشینة این سفرنامه به سال 1246ـ 1245ق. بازمی­گردد. به نوشتة عباسقلی کمررودی، صاحب سفرنامه که از اهالی کمر رود نور مازندران بوده، حرکت از حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)  (شهر ری) آغاز شده،  به سوی اصفهان و شیراز و بندر بوشهر ادامه می یابد و در روز 15 جمادی الآخر 1245 قمری،  با کشتی به سوی بندر عباس، و از آنجا به سوی بندر مُخا در یمن و از بندر مُخا به مقصد جدّه  می روند و پس از 14 روز دریانوردی، به جهت وجود باد مخالف، به عمّان برمی­گردند و از آنجا با شتر به سوی مکّه سفر می­کنند. وی 33 روز در مکّه معظّمه توقّف داشته و بجز  ادای مناسک حج، تعداد 450 طواف ـ نَه شوط ـ  بر گرد خانة کعبه انجام داده، و در مدینة النبی(ص) روز توقّف داشته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه

صاحب این سفرنامة کوتاه ـ ولیکن دقیق، مفید، جذّاب و دلنشین ـ  در روز 15 جمادی الآخر، از سال 1245 قمری، از حضرت عبدالعظیم7 ، از شهر ری حرکت کرده، بهسوی اصفهان، شیراز و در بندر بوشهر بر کشتی سوار شده، به سوی بندر عباس، و از آنجا
 به سوی بندر مُخا در یمن.  از بندر مُخا به مقصد جدّه بر کشتی سوار شده، امّا پس از 14 روز دریانوردی، به سبب وزیدن باد مخالف، به عمّان برگشته، و از آنجا با شتر به سوی مکّه سفر کرده است.

وی 33 روز در مکّه معظّمه توقّف داشته و به جز ادای مناسک حج، تعداد450 طواف
ـ َنه شوط ـ  بر گرد خانة کعبه انجام داده، که رقم معتنابهی است.

وی در روز 22 ذی الحجه، از مکّة معظّمه به سوی مدینة منوّره رهسپار، و پنجم محرّم به مدینه وارد می‌شود، و در مدینة النبی،  6 روز توقّف داشته، و در روز عاشورای سال 1246 مَلاعین آنان را از مدینه بیرون رانده و نگذاشتند بمانند و عزاداری کنند.

وی در بازگشت از راه زمینی، به سوی دمشق می‌آید و هشتم ماه صفر به آنجا می‌رسد، 17 روز  در آنجا توقّف نموده، و دو بار به زینبیّه برای زیارت می‌رود، و سپس با گذر از شهرهای حمص، حماة، حلب و عینتاب وارد ایران می‌شود، و از شهرهای خوی، تبریز، زنجان، قزوین عبور کرده، و در روز هشتم جمادی الأولی از سال 1246 هجری قمری وارد تهران می‌شود، سفر وی حدوداً 11 ماه به طول می‌انجامد، و هزینة سفر او هشتاد تومان اشرفی تومانی می‌شود که بیش از نیمی از آن برای خرید سوغات
و قاطرسواری و... بوده است.

برخلاف بیشتر سفرنامه نویسان  مکّه که از ناامنی، گرانی و بیماری عمومی سخن می‌گویند، وی از وفور نعمت و امنیّت و راحتی دم می‌زند، بلکه می‌گوید گمان ندارم چنین شرایطی برای گذشتگان از آغاز بنای کعبه دست داده باشد، و یا در آینده نصیب حجّاج شود.

به نظر می‌رسد وی از بنیة جسمیِ زیادی برخوردار بوده، که با تحمّل مشکلات سفر در آن زمان، باز هم اینچنین از سفر مکّه‌اش سخن می‌گوید.

وی از فاصله‌های دریایی و خشکی بین شهرهایی که پیموده اطلاعات دقیقی ارائه و به اعداد سیاق آنها را ثبت کرده است. از سرکار خانم حاج‌باقریان که معادل‌یابی اعداد سیاق را انجام دادند تشکر می‌کنم.

از صاحب این سفرنامه پس از جستجو در مصادر دم دستی، عجالتاً اطلاعاتی به دست نیامد، مگر آنکه بگوییم وی از فضلای حوزوی زمان خود بوده که به اجتهاد نرسیده
و از حجة الاسلام سید شفتی تقلید می‌کرده است. وی از اهالی کمر رود نور مازندران بوده، و گاهی در تهران اقامت داشته است.

او نسخه‌ای از حقّ الیقین علامة مجلسی را کتابت کرده، و در ششم ذی‌القعده سال 1247 ق.  در تهران از آن فراغت یافته است. این نسخة خطّی هم اکنون در کتابخانة مدرسة علمیّه مروی تهران به شماره (1012) نگهداری می‌شود.

هرچند وی در متن سفرنامه، اسمی از خود نبرده است، امّا در آخرین صفحة  حقّ الیقین از خود نام برده، و در ذیل آخرین صفحة کتاب، شروع به نگارش این سفرنامة مکّه نموده است با همان خطّ. گرچه سفرنامه به سال 1245ـ 1246 هجری قمری بازمی­گردد، لیکن پاکنویس آن پس از کتابت حق‌الیقین انجام شده است.

کلید واژه‌ها:  سفرنامة مکه، مشکلات راه دریا، عباسقلی کمررودی نوری، امنیّت و ارزانی، مسیر دریایی به مکه، راه زمینی از مکه به سوی ایران از شام و ترکیّه.

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

الحمد لله ربّ العالمین، و العاقبة للمتّقین، و الجنّة للموحّدین المطیعین، و النار للجاحدین الملحدین، والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمّد وآله الطیّبین الطاهرین، و لعنة الله علی أعدائهم و مخالفیهم و مُبغضیهم و غاصبی حقوقهم إلی یوم الدین.

بر آرای صوابنمای برادران دینی و پیروان شریعت مقدّسة جناب ختمی مآب حضرت مصطفوی9 و مقتدایان طریقة مطهّرة حضرت مرتضوی7 واضح و لائح بوده، مخفی و مستور نماناد که جناب قادر بی‌چون، و واقف احوال اندرون و بیرون، و آمر امر «کُنْ فیکون»[1] جلّ جلاله و عظم سلطانه، به فضل و کرم غیرمتناهی خود این أقلّ خلیقه بل لا شئ فی الحقیقه را توفیق و استطاعت سفر خیر اثر حجّ بیت الله الحرام و آستان ملائک پاسبان بوسی جناب سیّد الأنام، و زیارت ائمّة أربعة بقیع علیهم الصلاة والسلام کرامت
و مرحمت فرموده، در همان عام الاستطاعه، موافق سنة هزار و دویست و چهل
و پنج هجری، در یوم شنبه هشتم شهر جمادی الأُخری، در محلّة پای منار دارالخلافه، نقل مکان در محلّة عودلاجان در سر گُذر، در منزل قرّة العینی میرزا علی پسر عمّ منزل کرده، در دوازدهم شهر مذکور نقل مکان در زاویة مقدّسة حضرت عبدالعظیم علیه التحیّة والتکریم کرده، در پانزدهم شهر مزبور به رفاقتی عالی جنابان حاجی ملا محمد علی ولد کهف الحاجّ حاجی عبدالمحمّد بلده‌ای نوری، و حاجی محمد ابراهیم استرآبادی الأصل دارالخلافة المسکن که نایب رضوان جایگاه بابا علی خان شاطرباشی سرکار عظمت­مدار اعلی حضرت صاحبقرانی و کشور ستانی خلّد الله ملکه بود.

از زاویة مطهّره بیرون رفته، قطع مراحل و طیّ منازل، وارد دارالسلطنه اصفاهان ـ که ابد الآباد آباد باد ـ در منزل عالی جناب خیر الحجّاج و المعتمرین حاجی ملا محمّد جعفر ولد مرحمت و غفران پناه اُستادی ملاّ محمد صادق­کلائی رودبار سُفلای منزل کرده، دوازده یوم در آنجا توقّف، و بعد قطع مراحل و طیّ منازل در پانزدهم شهر رجب المرجّب وارد دارالعلم شیراز، دوازده یوم هم در آنجا توقف، و بعداً عازم بندر ابوشهر، در دهم شهر شعبان المعظّم وارد بندر مزبور، غُرابی]کشتی[ از مال حاجی ناصر ولد حاجی محمد نصیر کنگانی که اهل عامّه شافعی مذهب بود حاضر بوده، عرشة غراب ـ که سقف و بوسة مصطلح اهل غراب است ـ به مبلغ بیست و پنج ریال فرانسه که معادل هشت تومان و سه هزار رایج ایران می‌شود کرایه قرار داده، در شب شنبه دوازدهم شهر مزبور سوار غراب شده، در دو شب و یکروز وارد بندر کنگان که ولایت ایشان است شدیم.

به علّت انقلاب دریا، مدّت نوزده یوم در آنجا توقّف، در دوّم ماه مبارک رمضان سوار غُراب شده، در دو شبانه روز وارد بندر مشهور به طاهری شده، دو یوم در آنجا توقّف، و بعداً سوار شده در پنج شبانه روزی وارد بندر عبّاسی شده، هشت یوم در آنجا توقّف، و بعد سوار شده، در بیست و چهارم ماه مبارک در مقابل رأس الحدّ که به مسافت دریایی سه منزل به آن­طرف مسقط است وارد شدیم.

و [چون] در مسقط ناخوشی وبا بود نرفتیم، و از رأس الحد که گذشتیم متّصل به دریای هند می‌شود که نه کوهی و نه بَرّی و نه بیابانی دیده نمی­شود، بالا آسمان و پایین دریای عمّان که زَهره گداز انس و جانّ است.

در مدّت سی و چهار شبانه روز طول کشیده است تا وارد بندر مُخا که اول مملکت یمن است، که از مُخا الی صنعا که پایتخت پادشاه ایشان است، شش منزل است شدیم. هشت یوم در آنجا توقّف، و در اواخر شهر شوّال المکرّم سوار شده عازم جدّه که حضرت حوّا در آنجا مدفون است شدیم. باد مخالف وزیدن گرفت، در مدّت چهارده شبانه روز صاحب غراب که مذکور شد هرچه سعی کرد که به کِنار ]به ساحل[ برسیم روز به روز مخالف‌تر بود. آخرالأمر به عمّان]در نسخه «امّان» [آمدیم،  در شب یازدهم ذیقعدة الحرام از مرسای مرصاد، که سه منزل آن­طرف مرسای ابراهیم است، از دریا بیرون رفتیم و از اعراب بَدَوی شتر کرایه کرده، در روز چهاردهم وارد [شدیم به]  یَلَمْلَمْ که به سعدیّه اشتهار دارد و میقاتگاه اهل یمن است.

در همان روز بعون الله تعالی احرام عمرة معتبره در حجّ تمتّع را بستیم، قریب به غروب، لبّیک‌گویان سوار شتر بی‌کجاوه شده، در هفدهم شهر مزبور به علّت گرفتن گُمْرُک حجّاج را بردند به حدّه. شب هجدهم سوار شده، روزش وارد حُدَیده، شب نوزدهم سوار شده، تخمیناً یک ساعت به صبح مانده داخل در (وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً)[2] شدیم. روز نوزدهم بفضل الله تعالی طواف عمره و نماز و سعی بین الصفا و المروه را به عمل آوردیم، و بعداً مُحِلّ شده، به دعای مؤمنین و مؤمنات اهل دین مشغول بودیم تا یوم ششم شهر ذی حَجّة الحرام حجّاج راه شام و غیره وارد مکّة معظّمه شدند، روز ترویه که هشتم شهر مزبور است وارد منا، شب را در آنجا بیتوته به عمل آوردیم.

روز عرفه قبل از ظهر وارد عرفات، مکلّفٌ‌به به عمل آمد. بعد از غروب از آنجا عازم مشعرالحرام، شب دهم را در آنجا بیتوته نیز به عمل آمد. روز دهم مقارن طلوع شمس سوار شده، در وادی مُحسّر که بین مشعر و منا است و هَرْوَلة مؤکّده داشت به عمل آمد و بعداً وارد منا، قربانی و حلق رأس و رمی جمرات ثلاثه[3] به عمل آمد، همان روز را وارد مکّة معظّمه، و طواف حجّ تمتّع و نماز و سعی بین الصفا و المروه و طواف نساء نیز بفضل الله تعالی و عونه به عمل آمد، و همین یوم باز معاودت به منا کرده، شب یازدهم
و روز آن، و شب دوازدهم و روز آن تا مقارن چهار ساعت از روز گذشته، و آنچه مکلّفٌ­به این مدّت بود نیز به عمل آمده، بعداً وارد مکّه معظّمه شدیم. اللّهمّ تقبّل منّا بمحمّد وآله الطاهرین.

و چون جناب مجتهد العصر و الزمانی، حاجی سید محمّد باقر رشتی،[4] که [بنده]  اقلّ خلق الله در مناسک حج مقلّد سرکار ایشان بودم، در رسالة مناسک فرموده که: «مستحبّ است که سیصد و شصت طواف به عدد ایّام سال به عمل بیاورند و اگر نتواند سیصدو شصت شوط به عمل آورد»، این روسیاه در مدّت سی و سه روز که ایّام توقّف مکّة معظّمه بود چهارصد و پنجاه طواف از برای خود و والدین و اعمام و عمّات و اخوال و خالات و اخوان و اخوات و زوجات و معلّمین و متعلّمین و ذوی الحقوقین و همسایگان و اهل خانواده، ذکوراً و اُناثاً، حیّاً و میّتاً، و اهل ده و اهل بلوک و ملتمسین به عمل آوردم. الحمدلله ربّ العالمین. دیگر نمی­دانم به­جایی بَرخُورَد، یا حمّالی عَبَثی بود، که در مدّت یازده ماه به عمل آمد. امید برخوردن به­جا از فضل عمیم خداوند کریم دارم، که بحرمة محمّد و آل او دارم که قبول فرموده باشد.

و در بیست و دوم ماه مزبور، به حمل شتر کجاوه­دار، به رفاقتیِ حاجی رمضان بیک خویش که همکجاوه بودیم، دو نفری مبلغ پنجاه باجقلی کرایه قرار داده، در حَمْل حاجی عباس­بن عثمان که حَمْل دوم جای ایشان سوار شده، منزل اول که به وادی فاطمه اشتهار داشت [وارد] شدیم، بعد از طیّ منازل و قطع مراحل، در پنجم شهر محرّم الحرام وارد مدینة طیّبه حضرت سیّدالأنام شدیم. پنج یوم در آنجا شرفیاب، روز ششم که روز عاشورا بود، مَلاعین حجّاج را سوار کرده بیرون کرده‌اند، در طیّ منازل، در هشتم ماه صفرالمظفّر هزار و دویست و چهل و ششم هجری داخل شام مِحْـنَت انجام شدیم.

مدّت هفده یوم در محلّة مسجد طوبی ماندیم و در مسجد معاویه[5] علیه اللعنة والهاویه به زیارت حضرت یحیی7 مشرّف شدیم و دو بار هم در قریة مشهوره به زینبیّه به زیارت حضرت زینب مصیبت­ها دیده و ستم­ها کشیده مشرّف شدیم و در بیست و چهارم ماه مزبور از شهر مذکور حرکت کرده، در بیست و نهم وارد حِـمْص ]در نسخه «حمیص» [ شدیم، روز سلخ آن­که شب غُرّة ربیع‌الأول بود وارد شهر حُماة ]در نسخه «هما» [شدیم که شطّ
و رود آنجا شطّ آب فرات است که در جنب کربلای معلاّ می‌گذرد.

روز غُرّه را در آنجا توقّف، دوّم ماه را حرکت به جانب شهر حلب، در پنجم شهر مزبور وارد شهر حلب شدیم. سه روز را در آنجا توقّف، و در مسجد جامع آنجا به زیارت حضرت زکریّا7 مشرّف شدیم و بعداً از آنجا حرکت کرده، در طیّ چهار منزل وارد شهر عینتاب [در نسخه: «انطاب»] یکروز در آنجا توقّف، و بعد چهار منزل دیگر طی کرده وارد شهر ملاطیّه، دو روز در آنجا توقّف و بعداً در طیّ چهار منزل دیگر وارد شهر آگین که شطّ بغداد در آنجا می­گذرد، یک روز هم در آنجا توقّف، و بعد از قطع چهار منزل دیگر، در شب غُرّه ربیع‌الثانی وارد شهر ارزنجان شدیم. شب مزبور موافق اواسط فروردین ماه قدیم بود که دو شبانه روز را در شهر باران، و در کوه‌ها برف بسیاری باریدن گرفت، دو یوم در آنجا توقّف و بعد از قطع چهار منزل دیگر وارد شهر
ارزنـ [ـة] الروم شدیم، دو یوم هم در آنجا توقّف، و بعداً در طیّ دوازده منزل وارد شهر خوی آذربایجان شدیم.

دو روز هم در کاروانسرای سلمان خان توقّف کردیم، و بعداً در طیّ چهار منزل دیگر وارد شهر دارالسلطنه تبریز [شدیم]، چون ناخوشی طاعون بود توقّف نشد، شبِِ روز ورود، در طیّ هفت منزل وارد شهر زنجان که همان سال حاجّ الحرمین حاجی میرزا احمد ویلک وزیر نوّاب فتح الله میرزای شاهزاده، صاحب اختیار محال خَـمسه بود، در آنجا بود یک روز هم در آنجا توقّف، روز غُرّة جمادی الأولی از آنجا حرکت کرده، در طیّ چهار منزل وارد شهر قزوین شدیم، دو روز هم در آنجا، در سرکار عالیجاه میرزا محمّد شریف خان قزوینی مهمان بودیم، و بعداً در طیّ سه منزل دیگر یوم هشتم ماه مزبور وارد دارالخلافة طهران در منزل قرّة العینی میرزا علی شدیم، که مدّت سفر خیر اثر یازده ماه بدون کم و زیاد کشید، والحمدلله سالی بود که از بَدْوِ بنای خانة کعبه معظّمه تا آن سال، در ارزانی و وفور نعمت و کثرت امنیّت و ندادن دورمه [مالیات عبور] و خوش گذشتن از برای حجّاج، از برای پیشینیان اتّفاق نیفتاده، همچه می‌دانم که از برای پسینیان هم اتّفاق نیفتد و مبلغ هشتاد تومان رایج اشرفی تومانی آن وقت و زمان خرج شد، نصف آن، بل متجاوز، سر سوغات [سوقات] و ارمغان و قیمت قاطر و غیره بود.

فهرست فراسخ دریایی از قراری که از حاجی ناصر صاحب غُراب که مدّت پنجاه و دو سال در دریا سفر کرده مستفید شدم اینست:

از بندر ابوشهر [بندر بوشهر]  الی بندرعباسی [بندر عباس]  [صد و پانزده] فرسنگ؛

از بندر عباسی إلی بندر مخای یمن [ چهارصد و هشتاد و شش] فرسنگ؛

از مخا إلی جدّه    [ صد و شصت و هفت] فرسنگ که سفر حجّاج در دریا تمام می‌شود، که مجموع هفتصد و شصت و هشت فرسخ می‌شود.

مدّت سفر دریا سه ماه کشید، پنجاه و چهار روز و شب در سوار غراب بودیم،
سی و شش روز ایّام توقّف بنادر بود.

منازل سفر خُشکه از مکّة معظّمه إلی دارالخلافة طهران بدین تفصیل است:

از مکّة معظّمه إلی مدینۀ مشرّفه  [ده ] منزل؛

از مدینة طیّبه إلی شام محنت انجام   [بیست و چهار] منزل؛

ایّام اُطراق از مکّه إلی شام  [ ده ] یوم؛

از شام [یعنی دمشق] إلی شهر حمص[6]    [ پنج] منزل؛

و از حمص[7] إلی شهر حماة [در نسخه: همای]  یک منزل؛

از شهر حماة [در نسخه: همای] إلی شهر حلب  [چهار] منزل؛

از شهر حلب إلی شهر انطاب[8]  [چهار] منزل؛

و از شهر انطاب إلی شهر ملاطیّه   [چهار] منزل؛

و از شهر ملاطیّه إلی شهر آگین  [چهار] منزل؛

و از آگین إلی شهر  ارزنجان   [چهار] منزل؛

و از ارزنجان إلی شهر ارزن الروم   [چهار] منزل؛

و از ارزن الروم إلی بلدة خوی   [دوازده] منزل؛

و از خوی إلی تبریز   [چهار] منزل؛

و از تبریز إلی شهر زنجان   [هفت] منزل؛

از زنجان إلی شهر قزوین   [چهار] منزل؛

از قزوین إلی دارالخلافة طهران   [سه] منزل؛

مجموع نود و چهار منزل می‌شود. باقی ایّام مدّت سفر خیر اثر، ایام توقّف
مکّة معظّمه و مدینة مشرّفه و شام و اُطراق راهها و توقّف بلاد و معطّل کردن اَعراب
أشدّ کفراً[9] می‌باشد.



[1].  این جمله در چند آیة قرآنی آمده است.

[2].  قسمتی از آیة 97 سورة آل عمران، و مقصود آن است که وارد مکه شدیم.

[3]. کذا، حجّاج در روز عید فقط به جمرة عقبه ریگ می­زنند، امّا در روزهای بعد به هر سه جمره.

[4].  وی در اصفهان مرجعیّت تام داشت و مسجد سیّد از آثار اوست.

[5]. مقصود مؤلّف مسجد جامع اموی دمشق است.

[6]. در نسخه «حمیص» آمده است.

[7]. همان.

[8]. کذا، اکنون به صورت (عنتاب) نوشته می‌شود.

[9] . اقتباس از آیة شریفة 97 سورۀ توبه (الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفَاقاً).

منبع ندارد چون سفرنامه است.