جغرافیای انسانی یهودِ مدینه پیش از اسلام

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسندگان

1 پژوهشکر پژوهشکده بین المللی عروه الوثقی مدیر گروه فقه پزوهشکده عروه الوثقی

2 دکترای مطالعات اسلامی، استاد دانشگاه مذاهب اسلامی

چکیده

یکی از طوایف قدیمی ساکن مدینه، یهودیان بودند که دربارة علت حضور آنان در مدینه و زمان ورودشان اختلافاتی بین مورخین و مدینه­شناسان وجود دارد که در این مقاله به آن پرداخته‌ایم. همچنین دربارة طوایف اصلی و معروف یهود ساکن مدینه؛ یعنی بنی‌نضیر، بنی‌قریظه و بنی‌قینقاع، و محل زندگی آنها و آطام و حصون آنان سخن گفته‌ایم. غیر از این سه طایفه، یازده طایفه غیر معروف یهود نیز در مدینه بودند که به محل زندگی آنان و آطام و حصونشان اشاره کرده‌ایم.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


تعریف جغرافیای انسانی

جغرافیاى‏ انسانى،‏ پراکندگىِ جوامع انسانى را با توجه به اوضاع جغرافیایى و محیط زیست آنها، بررسى مى‏کند (قرچانلو، ۱۳۹۲، ج۱، ص۶).

تاریخچه بحث

اثر مستقلی، به ویژه به زبان فارسی، دربارة جغرافیای انسانی یهود مدینه قبل از اسلام که به­طور جامع تمام قبایل یهود را بررسی کرده و به جغرافیای انسانی آنها پرداخته باشد، وجود ندارد. آثار موجود در این زمینه، چند دسته‌اند:

۱. کتب تاریخ عرب و اسلام که در ضمن مباحث خود به مدینه اشاره کرده
و دربارة یهودیان نیز سخن به میان آورده‌اند، عمدتاً به سه طایفة معروف یهود؛ یعنی بنی‌نضیر، بنی‌قریظه و بنی‌قینقاع اکتفا نموده و البته فقط تاریخچة بعد از اسلام و غزوات پیامبر با این قبایل را مطرح می‌کنند؛

۲. کتب تاریخ مدینه که از یهودیان نام می‌برند و بیشتر دربارة سه طایفة اصلی یهود مدینه؛ یعنی بنو‌ قینقاع، بنو ‌نضیر و بنو ‌قریظه سخن می‌گویند. کتاب‌هایی چون
وفاء الوفا(ی سمهودی)، معالم­المدینه بین العمارة و التاریخ (کعکی) به­طور مفصل به این بحث پرداخته‌اند که کتاب کعکی در این زمینه بسیار جامع است. کتاب‌های دیگری چون عمدة الاخبار و تاریخ ­المدینة قدیماً و حدیثاً نیز به این مسئله پرداخته‌اند؛ اما از مباحث سمهودی و کعکی فشرده­تر و مجمل‌ترند؛

۳. مقالاتی نیز دربارة یهودیان نوشته شده که آنها نیز عمدتاً به سه طایفة معروف یهود پرداخته‌اند و از ذکر طوایف دیگر (که یازده طایفه هستند) اشاره نمی‌کنند. مقالاتی مانند «موقعیت یهود در مدینه» به قلم عبدالله بن عبدالعزیز ادریس (میقات حج، بهار 1377، شماره23‏، ص۹۰)، بیشتر دربارة تاریخ یهود بحث کرده‌اند تا جغرافیای انسانی، و در بسیاری از مقالات به آطام و حصون یهودیان مدینه هیچ اشاره‌ای نشده است.

۱. نام یهود

هود، به معنای رجوع و توبه، همچنین داخل شدن به دین یهودیّت است. گویند: «هَادَ و تَهَوَّدَ»؛ یعنى به دین یهودیّت داخل شد (فراهیدی، 1409ق، ج4، ص76، ابن منظور، 1414ق، ج3، ص439 ؛ قرشی بنایی، 1412ق، ج7، ص168). یهود به معنای نسب نیز هست که با «بنی‌اسرائیل» هم معناست (مقریزی، ج12، ص354).

یهود، بنی‌اسرائیل هم نامیده می‌‌شوند؛ زیرا به اسرائیل منسوب‌اند و اسرائیل لقب حضرت یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم7 است. در برخی از روایات آمده است: «وَ کَانَ یَعْقُوبُ إِسْرَائِیلَ الله وَ مَعْنَى إِسْرَائِیلِ الله ‏ خَالِصُ الله‏» (قمی، 1404ق، ج1، 340 ؛ فیض کاشانی، 1415ق، ج3، ص4 ؛ مجلسی، 1403ق، ج۱۲، ص۲۱۸).

اما در اصطلاح، به پیروان آیین حضرت موسی7 که از پیامبران اولوا العزم است، «یهودی» گفته می‌شود.

۲. علت و زمان ورود یهود به مدینه

مورخان و مدینه­شناسان دربارة علت مهاجرت یهودیان به مدینه اقوال مختلفی دارند که سه قول اصلی و مهم آنها از این قرار است:

قول اول؛ برخی از مورخان مهاجرت یهودیان به سرزمین حجاز و مدینه را در پی حملات بخت نصّر به سرزمین‌های اردن، مصر و فلسطین دانسته‌اند. او بسیاری از یهودیان را به اسارت گرفت و این قوم را پراکنده کرد. در پی این حملات، عده‌ای به حجاز، یثرب،‌ وادی‌القری و مکان‌های دیگر رفتند و ساکن آن سرزمین‌‌ها شده‌اند که این ماجرا در روایات شیعی هم وارد شده است (قمی، ج1، ص86 ؛ بلعمی، ۱۳۸۷، ج۱، ص۴۶۳).

قول دوم؛ مهاجرت یهودیان به جزیزة‌العرب و به خصوص مدینه، در سال هفتاد میلادی و پس از آن صورت گرفته است. این امر، به علت تخریب معابد آنان توسط قیصر تیتوس و حملات متعدد قیصرها علیه یهودیان از سال 132میلادی بوده که موجب فرار عده بیشتری شد. ازاین‌رو برخی از آنان به حجاز رفتند و عده‌ای نیز وارد یثرب شدند (سمهودی، 2006م،‌ ج۱، ص۱۲۹؛‌ قائدان، ۱۳۸۶، ص210).

گفتنی است در قرن پنجم میلادی نیز بار دیگر یهودیان مهاجرت کرده‌اند. این بار نیز هدف آنان رهایی از تسلط و ستم رومیان و یافتن جای امنی برای زندگی بود؛ زیرا رومیان، فلسطین را تصرف کرده بودند (ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۹۳ق، ج17،‌ ص12).

قول سوم؛علامة طباطبایی، در المیزان، به نقل از تفسیر عیاشی، ذیل آیة مبارکه (وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَی الْکافِرینَ) (بقره : ۸۲)

روایتی است از امام صادق7 دربارة سکونت یهود در مدینه که می­گوید:

یهودی‌ها در کتاب‌های خود خوانده بودندکه هجرتگاه محمد، پیامبرخدا9،
در میان «عیر» و «اُحد» خواهد بود؛ ازاین‌رو، برای یافتن آن مکان، از سرزمین خود بیرون آمده، به کوهی رسیدند که آن را «حداد» می‌نامیدند. گفتند «حداد»
و «احد» یکی است و در همانجا متفرق شدند؛ بعضی در «تیما» منزل کردند
و بعضی در «فدک» و گروهی در «خیبر». آنان ‌که در «تیما» بودند، تصمیم گرفتند به دیدار برادرانشان بروند. در این اثنا، عربی از آنجا عبور می‌کرد که شترانی داشت. یهودیان شترانی از وی کرایه کردند. عرب گفت: «شما را از میان عیر و احد عبور می‌دهم.» گفتند: «وقتی به آنجا رسیدی، ما را آگاه کن.» عرب هنگامی‌که به یثرب رسید، گفت: «آن عیر است و این احد.» یهودیان پیاده شدند و گفتند: «به مقصود خود رسیدیم و نیازی به شترهایت نداریم. هرجا می­خواهی برو.»

آنان به برادران خود در فدک و خیبر نوشتند: «ما محل موعود را یافته‌ایم. بشتابید و خود را به ما برسانید.» یهودیان ساکن فدک و خیبر در پاسخ ایشان نوشتند: «ما در اینجا ساکن شده، اموالی فراهم کرده‌ایم و به شما بسیار نزدیکیم. آن‌گاه که پیامبر اسلام ظهور کرد، بی‌درنگ به سوی شما خواهیم آمد.»

یهودیانی‌که به ‌یثرب‌آمدند، اموالی برای خود فراهم‌کرده، به ‌زندگی روزمره پرداختند. «تبّع» از این ماجرا آگاهی یافت و با آنان وارد جنگ شد. آنها در قلعه‌های خود متحصّن شدند. تبّع محاصره‌شان کرد و امانشان داد تا نزد وی آیند. تبّع به آنان گفت: «من سرزمین شما را پسندیده‌ام و دوست دارم در میان شما باشم.» گفتند: «چنین چیزی امکان ندارد؛ زیرا اینجا هجرتگاه پیامبری از پیامبران الهی است و تا او هجرت نکند، کسی چنین حقّی ندارد.» گفت: «پس من کسانی از طایفه‌ام را در میان شما می‌گذارم تا آن‌گاه که پیامبر آمد، وی را مساعدت
و یاری کنند. لذا دو قبیلة «اوس» و «خزرج» را، در میان آنها گذاشت. وقتی تبّعیان زیاد شدند، بر یهودیان یثرب سلطه یافته، اموالشان را می‌گرفتند و یهودیان به آنان می‌گفتند: «سوگند یاد می‌کنیم آن‌گاه که محمد9 مبعوث گردد، شما را از سرزمین خود بیرون می­رانیم.» لیکن وقتی خداوند، پیامبر را مبعوث کرد، «انصار» به او ایمان آوردند و یهود کافر شدند (عیاشی، 1380ش، ج1، ص49 ؛ طباطبایی، 1417ق، ج1، ص223 ؛ کلینی،1407ق،  ج8 ، ص308).

مضمون این روایت در منابع مختلف؛ از جمله، سیرة ابن هشام نقل شده است. از این روایت و روایاتی که ذیل آیة (أَ هُمْ خَیرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...) (دخان : 37) آمده، استفاده می‌شود که نخستین ساکنان یثرب، یهودیان بوده‌اند.

آنچه حضور یهود در مدینه را به دلیل ظهور پیامبر اسلام در آن شهر تقویت می‌کند، این است که حجاز به لحاظ جغرافیایی و آب و هوا مکان مناسبی برای زندگی نیست و ازاین‌رو، در کشور‌های همجوار آن، تراکم جمعیتی بیشتری ملاحظه می‌شود.

نکته دیگر اینکه یهودیان با اوس و خزرج دربارة پیامبر عربی که بساط بت‌پرستی را از بین خواهد برد و آیین یهود را ترویج خواهد کرد گفتگو می کردند و وعده ظهور او را می دادند (سبحانی، ۱۳۷۷ش، ج1، ص‌409 ؛ طبرسی، ۱۴۱۷ق، ص56) .

۳. قبایل یهودی ساکن در مدینه

یهودیانی که به یثرب رفتند، 25 قبیله بودند که در سه منطقه از یثرب فرود آمدند. البته از همة آنها اطلاعات وجود ندارد و از برخی از آنها نام برده و به آطام و حصونشان اشاره شده است که به آنها خواهیم پرداخت (قائدان، 1386ش، ص۲۱۰).

سه قبیلة مهم و معروف ساکن در مدینه، بنی‌قریظه، بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر نام داشتند و یازده قبیلة غیر معروف دیگر نیز در این شهر حضور داشتند که نامشان موجود است. اما از قبایل دیگر اطلاعی در دست نیست.

الف) بنی‌قَینُقاع

یک‌ ـ نسب و ریشه و زمان ورودشان به مدینه

بنی‌قینقاع از مهم‌ترین، شجاع‌ترین و ثروتمندترین قبایل یهود بودند که در مدینه زندگی می‌کردند. دربارۀ منشأ بنی‌قینقاع اطلاع دقیق و درستی در دست نیست. برخی آنان
را از جمله عرب‌هایی می‌دانند که یهودی شدند. بعضی نیز احتمال می‌دهند ایشان از یهودیانی باشند که بین سال‌های ۷۰ تا ۱۳۵ میلادی به یثرب مهاجرت کرده‌اند (موسوی بجنوردی، 1383ش، ج۱۲، ص‌۶۸۲). برخی نیز در یهودی‌تبار بودن اعضای این قبیله تردید کرده
و آنان را از نسل عیسو (ادوم)، برادر یعقوب، دانسته‌اند (واقدی، 1409ق، ج۱، ص۱۷۹ ؛ بلاذری، 1417ق، ج۱، ص۳۰۹).

دوـ محل سکونت

بنو‌قینقاع در جنوب غربی مدینه و در منطقة الصاغه زندگی می‌کردند. بازاری نیز
به نام سوق‌الصاغه بر پا کردند و منازل عالی و زیبای آنان در شمال غربی ماشجونیه
ساخته شد و این سخن که آنها در مرکز مدینه ساکن بودند، نظر درستی نیست (خیاری، 1419ق، ص۲۸). شغل آنان نیز زرگری، کفشگری و آهنگری بود (بلعمی، 1378ش،
ج۳، ص۱۵۱).

سه‌‌ـ آطام وحصون

قلعه‌سازی از ویژگی‌های معماری یثرب پیش از اسلام بود که به این قلعه‌ها «اُطُم» می‌گفتند. جنگ‌های طوایف یثرب با یکدیگر و با بیگانگان، ساختن قلعه‌ها را رواج داده بود. اُطُم‌ها شباهت چندانی به قلعه‌های موجود در سرزمین‌های دیگر نداشته و سبک خاصی داشتند. سادگی و فقدان پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های معماری را می‌توان از جمله ویژگی‌های آنها شمرد.

در ساخت اُطُم از سنگ‌هایی با حجم‌های گوناگون استفاده می­شد و میان آنها گِل می­ریختند. اطم تختگاه و سکّوهای بلندی داشت که برای هواخوری و اِشراف بر پیرامون قلعه سودمند بود. هنگام جنگ، اُطُم‌نشینان به درون آن پناه می‌بردند و از فراز قلعه، سنگ و... بر سر مهاجمان می‌ریختند و خود را از گزند دشمنان ایمن نگه می‌داشتند.

 گونه‌ای دیگر از قلعه‌های یثرب «حصِنْ» نام داشت که در شکل ساخت، با اُطُم اندکی متفاوت بود. در این نوع، سنگ‌های بزرگ چهارگوشی به کار می‌رفت که میان آنها گل نمی‌ریختند. معمولاً در فضای داخلی این قلعه‌ها نیز چاه‌هایی برای استفاده ساکنان آن کنده می‌شد. ویژگی‌های اُطُم و حِصن را تا حدّی در آثار به جا مانده پیش از اسلام، می‌توان دید (بنایی کاشی، 1392ش، ج۱، ص۴۱۲).

اول ـ ‌اطم مُریح

این قصر از مهم‌ترین و مشهورترین قصر‌های بنی‌قینقاع است که در منزلگاه‌های خود بنا کرده‌اند و در انتهای جسر بطحان از عوالی جنوب شرقی مدینه واقع شده است (حازمی، بی‌تا، ص۲۰۹ ؛ ابن عبدالحق بغدادی، 1412ق، ج۳، ص۱۲۶۲؛ سمهودی، 2006م، ج۴، ص۱۴۵؛ خیاری، 1419ق، ص۴۱ ؛ علی، 1375ش، ص۳۸۷ ؛ شراب، 1411ق، ص۲۵۱ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۰۲). این منطقه اکنون به الشریبات معروف است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۰۲). کعکی به اشتباه بیان می‌کند که سمهودی به این اطم اشاره نکرده است. درحالی‌که در جلد چهارم وفاءالوفا به این اطم و اینکه مالک آن بنی‌قینقاع بوده‌اند و مکان آن اشاره کرده است.

دوم‌ـ اطم حِبره

این دو اطم از قصر‌های بنی‌قینقاع است که در حشّاشین، در زمینی که به آن حبره گفته می‌شود، واقع شده است (اسکندری، ج۱، ص۴۰۸ ؛‌ حازمی، بی‌تا، ص۷۲ ؛ سمهودی، 2006م، ج۴، ص۵۳ ؛ خیاری، 1419ق، ص۳۷) و علت نام‌گذاری‌اش به این نام، مزرعه‌ای است که این دو قصر در آن وجود داشته که نام آن حبره بوده است. این دو قصر در عالیه است. وقتی که از جسر بطحان عبور کنید، در پایین عالیه و کنار سوق عالیه که در جاهلیت معروف بوده، واقع شده است و در جهت جنوب شرقی مدینه قرار دارد (عباسی، بی تا، ص۳۹ ؛ کعکی، 19ـ 14، ج۳، صص۱۰3ـ ۱۰2).

سوم‌ـ اطم ذوالشهر

این قصر در بستان ذی‌شهر واقع شده و به همین دلیل، آن را ذوالشهر نامیده­اند (خیاری، 1419ق، ص۳۳). این اطم در جنوب عالیه، در جهت جنوب شرقی مدینه و در منتهای جسر بطحان واقع شده است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۰۳). سمهودی به این اطم اشاره‌ای نکرده است.

چهارـ بازار بنو‌قینقاع

بازار بنی‌قینقاع از مشهورترین بازار‌های یثرب (مدینة قبل از اسلام) بوده است که به آن «بازار یثرب» نیز می‌گفتند. این بازار نزدیک جسر بطحان قرار داشت و تا زمان پیامبرخدا9  نیز برقرار بود (ابن شبه، 1410ق، ج۱، ص۳۰۴ ؛ سمهودی، 2006م، ج۴، ص۹۵ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۸۰). این بازار در طول سال به دفعات دایر می‌شد (شراب، 1411ق، ص۱۴۴) و مردم به آن فخر می‌کردند و شعرایی چون حسان بن ثابت و نابغه ذبیانی درباره آن شعر سروده‌اند (ابن شبه، 1410ق، ج۱، ص۲۹۰ ؛ سمهودی، 2006م، ج۴، ص۹۵).

ب) بنو‌نضیر

یک‌ ـ‌ نسب و ریشه

بنو‌نضیر، از قبایل یهود ساکن مدینه تا نخستین سال‌های هجرت پیامبر به مدینه بودند. آنان پیش از ظهور اسلام در یثرب ساکن شدند (یعقوبی،‌ 1422ق،  ج۲، ص۴۹). اما روایات تاریخی دربارة منشأ آنان، متفاوت است:

برخی آنها را از قبیلة جذام و از اعراب می‌دانند که یهودی شدند و در کوه نضیر اقامت گزیدند و پس از آن به نام این کوه خوانده شدند (یعقوبی، 1422ق، ‌ ج۱، ص۴۰۸ ؛ مسعودی، 1365ش، ص۲۲۵ ؛ بکری، 1992م، ج۱، ص۱۶۴).

اما عده‌ای دیگر، آنان را از نسل هارون بن عمران می‌دانند (کاتب واقدی، ج۸ ، ص۱۲۴؛ مسعودی، 1365ش، ص۲۲۵ ؛ مقریزی، 1420ق، ج۱، ص۲۵۰) که پس از وفات حضرت موسی و پیش از مهاجرت قبایل عرب اوس و خزرج به مدینه که به سبب سیل عَرِم صورت گرفت، در مدینه ساکن شده بودند ( ابن خلدون، ج۱، ص۳۳۳ ؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۹۳ق، ج22، ص343). بر پایة گزارش‌هایی از این دست، به دنبال جنگ رومیان با یهود (سال هفتاد میلادی)‌ بنی‌نضیر نیز مانند دیگر قبایل یهود به حجاز گریختند.

دوـ زمان ورود به مدینه

با توجه به اختلافی که دربارة نسب بنو‌نضیر وجود دارد، چنان‌که بیان شد، زمان ورود آنان به مدینه هم مورد اختلاف است.

برخی مهاجرت بنی‌نضیر را به مدینه، قبل از سیل عرم نقل کرده‌اند. اما دربارة
زمان وقوع سیل عرم چند قول وجود دارد: بعضى از مورخان مسلمان؛ مانند اصفهانى، تاریخ انهدام سد را چهارصد سال قبل از اسلام، و برخى مانند یاقوت، زمان وقوع آن
را حدود قرن ششم میلادى، کمى قبل از ظهور اسلام دانسته‌اند و از نظر برخى؛ مانند
ابن خلدون، این حادثه در قرن پنجم میلادى واقع شده است (بی‌آزار شیرازی، ۱۳۸۰ش، صص۳۳3 ـ ۳۳2).

سه‌ـ محل سکونت

بنو‌نضیر در منطقة عالیه ساکن شدند که روستای زیبا و مشهوری است و امروزه آن را «العوالی» می‌نامند. این منطقه در جنوب مدینه و نزدیک قبا واقع شده بود و منازلشان تا جنوب شرق امتداد داشت. بنو‌نضیر کنار وادی مذینب بودند و در این منطقه به حفر چاه‌های بزرگ و کاشت درختان پرداختند (خیاری، ۱۴۱۹ق، ص۲۷ ؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۳۴۴ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸).

چهارـ آطام وحصون

بنو‌نضیر نیز مانند سایر یهودیان دارای آطام و حصون متعددی بودند که به آنها اشاره می‌شود:

اول ـ اطُم کعب بن اشرف‏

به­جز آثار مذهبى، یکى از معدود آثار بر جاى مانده در مدینه، از پیش از اسلام، قصر کعب بن اشرف از ثروتمندان یهودى است که به دلیل تحریکاتش بر ضد اسلام،
به دستور پیامبرخدا9 پس از واقعه احد و جریان بیرون راندن بنى‌نضیر از مدینه، کشته شد. این قصر قلعه‌گونه، در نزدیکى سد بطحان، در شارع السدّ، در منطقة قبا قرار دارد
و آثار آن همچنان باقی است و تابلوى «منطقة الآثار» روی آن نشان می‌دهد که آن را
به عنوان یک اثر باستانى مى‏شناسند. دیوارهاى قطور یک مترى و بناى به احتمال چند طبقه که بخشى از آن زیر خاک مدفون شده و از سطح بلند آن نسبت به زمین‏هاى زراعى اطراف آن فهمیده مى‏شود، مى‏تواند آگاهى‏هاى جالب توجهی دربارة نوع قلعه‏سازى پیش از اسلام در این منطقه یهودی‏نشین، به ما بدهد (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۳۱؛ جعفریان،1386ش، ص۲۷۹).

دوم ـ اطم عاصم

این قصر به مردی از یهود بنو‌نضیر تعلق داشته که در اطراف مائی بطحان و نزدیک چاه قبا بوده است. سمهودی اشاره می‌کند که این قصر در دار ثوبةبن حسین بن السائب ابی‌لبابه واقع بوده و جهت آن معلوم است، ولی اثری از آن وجود ندارد (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۰؛ خیاری،‌1419ق، ص۴۰ ؛ کعکی، 1419ق، ج۲، ص۵۱).

سوم ‌ـ حصن فاضجه

یکی از دژهای عمومی بنو‌نضیر، حصن فاضجه است (اسکندری،‌ ۱۴۲۵، ج۲، ص۳۱۸؛ ابن عبدالحق بغدادی، 1412ق، ج۳، ص۱۰۱۵) که در محلة بنو‌نضیر قرار داشت و شامل بطحان و نواعم بود. نواعم منطقة بزرگی است که دارای باغ‌ها و مزارع زیادی است
و عوالی در منطقه قبا قرار دارد. اما نام‌گذاری این دژ به این دلیل است که در بستانی در
نواعم که ناضجه نام داشته، واقع شده است (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۰؛ کعکی،
1419ق، ج۳، ص۹۲).

چهارم‌ـ‌ حصن البویله

البویله یکی از دژهای قبیلة بنی‌نضیر بوده است (خیاری، 1419ق، ص۳۲ ؛‌ شراب، ۱۴۱۱ق، ص۵۵). این دژ در منازل قوم بنو‌نضیر و جنوب مدینه در بطحان و در امتداد منازل آنها تا شرق مدینه واقع شده است (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۱ ؛ کعکی، 1419ق، ج۲، ص۹۴).

پنجم‌ ـ حصن عمربن جحاش

این حصن یکی از دژهای استوار در منازل بنو‌نضیر است که به یکی از بزرگان این قبیله، به نام عمربن جحاش تعلق داشته است (خیاری، 1419،‌ ص۳۲). این دژ در منازل بنی‌نضیر و زقاق حارث، پشت قصر ابن هشام و در جنوب و شرق مدینه قرار داشته و البته موضع فعلی آن مشخص نیست (سمهودی، 2006م،‌ ج۱، ص۱۳۱؛ کعکی، 1419ق، ج۳، صص۹5 ـ ۹4).

ششم ـ حصن براج یا برج

این حصن از دژهای بنو‌نضیر است که نزد برخی به براج و نزد برخی دیگر به برج شناخته شده است. این دژ برای بنو‌القیمه از بنو‌نضیر بوده و در منازل آنها بنا شده است (خیاری، 1419ق، ص۳۵ ؛ علی، 1375ش، ص۳۹۰). این دژ در بطحان و نزدیک حصن کعب بن اشرف و در منطقة اساسی بنی‌نضیر بنا شده است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۷). سمهودی در کتاب خود از حصنی به این نام سخنی به میان نیاورده است.

هفتم ـ حصن منور

یکی از دژ‌هایی که در منازل بنی‌نضیر در جنوب مدینه و در منطقة نواعم و محدودة ام‌عشر‌ و ام‌اربع بنا شده است، «دژ منور» نام دارد که نزدیک دژ کعب بن اشرف واقع است (سمهودی،‌ 2006م، ج۴، ص۱۵۲؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۷).

هشتم ـ اطم­الطویله

اطم­الطویله یکی از قصرهای بنی‌نضیر است که در منزلگاه آنان در بطحان و در جنوب مدینه قرار داشته است (خیاری، 1419ق، ص۳۵ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸). سمهودی اطمی به این نام ذکر نکرده است.

نهم ـ اطم بنی‌نضیر در دار طهمان

یکی دیگر از اطم‌های بنی‌نضیر، قصری است که در دار طهمان و در عوالی
و جنوب شرق مدینه قرار دارد (خیاری، 1419ق، ص۳۱ ؛ عباسی، ص۳۹ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸). این اطم از آطامی است که جهت آن معلوم است، ولی اثری از آن موجود نیست (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۸). سمهودی به اطمی بدین نام اشاره نکرده است.

دهم ـ اطم در مال ابی‌امامه

این اطم یکی از قصرهای مهم و اصلی بنی‌نضیر است و در امتداد منازل آنها به طرف جنوب شرقی مدینه، در عالیه عوالی واقع شده است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۹).  برخی نیز معتقدند که این قصر در مال ابی‌امامه سهل بن حنیف‏ در جنوب مدینه واقع شده است (عباسی، بی تا، ص۳۹ ؛ خیاری، 1419ق، ص۳۱). سمهودی به اطمی بدین نام اشاره نکرده است.

پنج ـ بیت المدراس

بیت‌المدراس به معنای محل یادگیری علم و دانش است و یهودیان در آن به فراگیری تورات و علوم دینی می‌پرداختند. به این خانه‌ها بیت‌التلمود هم گفته می‌شد (جواد علی، 1973م، ج۱۵، ص۲۹۱). واژة «مدراس» از کلمة عبری «مدراش» گرفته شده است که پیشینه آن به سال ۶۹میلادی و محاصرة اورشلیم از سوی سپاه تیتوس، امپراتوری روم، باز می‌گردد. در این زمان، یکی از کاهنان به نام «یوحنا» از روم گریخت و در شهر ساحلی یبنه در فلسطین، مرکزی علمی دایر کرد که به زبان عبری به آن «مدراش» می‌گفتند.

یهودیان یثرب نیز مرکز علمی و دینی به نام «بیت‌المدراس» داشتند که در آنجا تورات و احکام دینی خود را فرا ‌می‌گرفتند (ابن هشام، بی‌تا، ج۱، ص۵۵۲ ؛ مقریزی، 1420ق، ج۱۴، ص۸۳). در منابع تاریخی آگاهی‌های اندکی در این زمینه وجود دارد. برخی موقعیت بیت‌المدراس را در مشربة ام‌ابراهیم دانسته‌اند (ابن شبه، 1410ق، ج۱، ص۱۷۳ ؛ سمهودی، 2006م، ج۳، ص۳۵) که مالک این مشربه و شش باغ دیگر؛ یعنی المیثب، الضیافه، الدلال، حسنی، برقه و الأعواف‏، مخیرق یهودی بود. مُخیرق از قبیله بنی‌نضیر بود که بعد از هجرت پیامبر به مدینه ‌ایمان آورد و قبل از جنگ احد به شهادت رسید و اموال او جزو صدقات پیامبر9 در مدینه شد (واقدی، 1409ق، ج۱، ص۳۷۸ ؛ ابن سیدالناس، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۴۰ ؛ ابن حجر، 1415ق، ج۶، ص۴۶).

ج) بنو‌قریظه

«بنو‌قریظه» از دو کلمه تشکیل شده است: «بنو» ‌جمع ابن است و در لغت به معنای پسر می‌باشد، و قریظه، مصغّر «قَرَظه» است و «قَرَظ» در لغت به معنای برگ درخت سَلَم است که با آن دباغی ‌کنند و تقریظ، کسی را مدح کردن می‌باشد. همچنین «قریظه» نام کوهی است که افراد قبیلة بنو‌قریظه بر آن وارد، و به آن منسوب شدند. اما بنا بر قولی نام جد اعلای آنها قریظه بوده است (یعقوبی، ج۲، ص۵۲).

دربارة منشأ حضور و مهاجرت بنو‌قریظه به مدینه گزارش‌های متفاوتی وجود دارد. برخی آنها را اعقاب هارون برادر حضرت موسی می‌دانند (مسعودی، 1365ق، ص۲۲۵؛
ابن خلدون،1408ق، ج۱، ص۳۳۳ ؛ مقریزی، 1420ق، ج۳،‌ ص۳۵۹) و برخی نیز بنی‌قریظه را از طایفة جُذام سکنه فلسطین می­دانند که در عهد عادی ‌ابن سموئل به دین یهود گرویدند (یعقوبی،1422ق، ج۱، ص۵۲ ؛ مسعودی، 1365ش، ص۲۲۵). به دنبال جنگ رومیان با یهود (سال هفتاد میلادی)، بنی‌قریظه به حجاز حجرت کردند و در مدینه ساکن شدند (ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۹۳ق، ج۲۲، ص۱۰۷).

یک ـ محل سکونت

بنو‌قریظه در عالیه ساکن شدند و چنان‌که گذشت، امروزه آن را العوالی می‌نامند. آنان در کنار وادی مهزور قرار گرفتند (ابن شبه، 1410ق، ج۱، ص۱۷۱ ؛  مرجانی، 2002م،‌ ج۱، ص۱۳۶؛‌ ؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۹۳ق، ج۲۲، ص۳۴۴ ؛ خیاری، ۱۴۱۹ق، ص۲۷). آنها در این منطقه به حفر چاه و کاشت درختان پرداختند.

دوـ آطام وحصون1422ق

اول ـ حصن زبیر بن باطا

این دژ از مشهورترین و بازدارنده‌ترین دژهای بنو‌قریظه بوده و زبیر بن الباطا القرظی آن را بنا کرده است. این دژ در بنو‌قریظه و در منطقة عوالی شرقی مدینه واقع شده است. بعد از غزوة بنو‌قریظه این دژ منهدم شد و زمین آن در توسعة مسجد بنو‌قریظه و ضمیمة
آن قرارگرفت (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۰ ؛  ورثیلانی، 1429ق، ج۲،‌ ص۵۴۴ ؛ السامرایی، ۱۹۸۴م، ص۲۰ ؛ خیاری، 1419ق، ص۳۱ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۸۵).‌

دوم ـ حصن الملحه

این دژ نیز یکی از مشهورترین دژهای بنو‌قریظه بوده و آن نیز به زبیر بن الباطا القرظی تعلق داشته است که آن را در دار هدل که برادران بنو‌قریظه بودند، بنا کرد. این منطقه در عوالی، در شرق مدینه واقع شده است (سمهودی، 2006م،‌ ج۴، ص۱۴۹؛ خیاری، 1419ق، ص۳۱ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۸۹).

سوم ـ حصن بلحان

این دژ به یکی از افراد بنو‌قریظه به نام کعب بن اسد قرضی متعلق بوده است. این دژ در منطقه عوالی در شرق مدینه و در دیار بنی‌النضیر بنا شده است. این حصن به دلیل قرار گرفتن در نخلستان، به اطم شجر نیز معروف است (سمهودی، 2006م، ج۱، ص‌۱۳۱ ؛ صالح احمد، 1375ش، ص۳۹۱ ؛ کعکی، ج۳،‌ ص۹۰).

در مورد این اطم شعری نیز سروده­اند:

من سـره رطـب و ماء بارد            فلیأت أهل المجـد من بلحان

هرکس که او را رطوبت و آب خنک مسرور می کند، پس به سمت اهل مجد از بلحان بیاید.

(بکری، 1992م،‌ ج۱، ص۴۱۴ ؛ سمهودی، 2006م، ج۱،‌ ص۱۶2؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۹۰).

چهارم ـ حصن المعرض

این حصن از عظیم‌ترین و بازدارنده‌ترین حصون بنو‌قریظه بوده است که هنگام شدت مشکلات در جنگ به این دژ پناه می‌بردند. این دژ در شرق مدینه و در منطقه عوالی، در دیار بنو‌قریظه ساخته شده است (سمهودی، 2006م، ج۴، ص۱۴۸؛‌ صالح احمد، 1375ش، ص۳۹۰ ؛ سامرایی،‌ ص۲۰؛ کعکی، 1419ق، ص۹1 ـ ۹0).

د) قبایل غیر معروف یهود

در مدینه غیر از قبایل مشهور و سه‌گانة یهود، یهودیان دیگری نیز حضور داشتند که در کتب تاریخ نام آنها ذکر شده است. البته اطلاعات زیادی از زندگی آنها موجود نیست و فقط به برخی از آثار این قبایل یهودی مانند قصرها و دژهای آنان و همچنین منطقه‌ای که در آن زندگی می‌کردند اشاره شده است.

یک‌ ـ یهود الجوانیه

یکی از قبایل یهود که در مدینه زندگی می‌کردند، الجوّانیه بودند. آنها در شمال شرقی مدینه در منطقة عریض زندگی می‌کردند که از جهت شرق به حرة شرقیه می‌رسیده و از جهت شمال، سمت احد بوده است (سمهودی، 2006م، ج۴، ص۵۲ ؛ خیاری، 1419ق، ص‌۳۴ ؛ کعکی، 1419ق،‌ ج۳،‌ ص۱۰۵).

اطم صرار از مشهورترین آطام یهود است. این قصر در منازل الجوانیه بنا شده بود. علت نام‌گذاری این قصر به «صرار»، منطقه‌ای است که این قصر در آن قرار داشته است.
این اطم ابتدا از آنِِ بنی‌ثعلبه بود و سپس از آنِ بنی‌حارثه از اوس شد (سمهودی،‌ 1419ق، ج۴، ص۵۲ ؛ عباسی،‌ ص۴۰ ؛ السامرایی، ص۲۰ ؛ کعکی، 1419ق،‌ ج۳، ص۱۰۳).

اطم­الریان یکی دیگر از قصر‌هایی است که به الجوانیه منسوب بوده و در منطقة العریض در شمال شرقی مدینه قرار داشته است (سمهودی، 2006م،‌ ج۴، ص۵۲ ؛ عباسی(بی تا)،‌ ص۴۰ ؛ السامرایی،  ص۲۰ ؛ کعکی،‌ 1419ق، ج۳، ص۱۰۷). سمهودی  اشاره می‌کند که این اطم بعدها از آن بنی‌حارثه شد (سمهودی، 2006م، ج۴، ص۵۲).

دوـ یهود اهل والج

یکی از قبایل یهود که در شمال مدینه فرود آمدند و آنجا محل زندگی ایشان بود، اهل والج بودند که نزدیک وادی قناة واقع شده است (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۱۳).

حصن شیخین یکی از دژهایی است که یهودیان اهل والج آن را بنا کردند. این حصن در بالای تپه‌ای در شمال مدینه واقع شده است. دژ مزبور بعدها به بنی‌حارثه از اوس رسید. در مقابل این دژ، قبة شیخین که به «اطم شیخین» معروف است، قرار دارد (سامرایی، ۱۹۸۴م،‌ ص۲۰؛‌ کعکی، 1419ق،‌ ج۳، ص۱۰۹). برخی این حصن را متشکل از سه اطم می‌دانند که به صورت یک دژ عظیم دیده می‌شود (عباسی(بی تا)، ص۴۰ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳،‌ ص۱۰۹).

سه‌ـ یهود اهل شوط

یکی از قبایل یهودی مدینه، یهودیان اهل شوط بودند که منازل آنها در شمال مدینه واقع شده بود؛ منطقه‌ای که از جهت غرب، به شمال جبل­الرایه منتهی می‌شود. بین یهودیانی که در آن منطقه ساکن بودند، یهود اهل شوط از همه مشهورتر بودند (کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۰۷).

اطم­الشَرعَبی از بزرگ‌ترین قصر‌های یهود است که در شمال مدینه، پایین‌تر از کوه ذباب و در منازل اهل شوط بنا شده بود (خیاری، 1419ق، ص۳۵ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۱۲). بعد از یهودیان، این قصر ازآنِ بنی‌جشم بن حارث بن خزرج‏ شد (سمهودی، 2006م،‌ ج۳،‌ ص۱۳۲ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۱۲).

چهارـ یهود اهل زباله

یهودیان اهل زباله در شمال غربی مدینه زندگی می‌کردند. اهل زباله دژهای زیادی را بنا کردند که کوچک و متفرق بود؛ برخلاف دژهای یهودیان الجوانیه که در شمال مدینه زندگی می‌کردند و دژهای بزرگی داشتند (کعکی، 1419ق، ج3، ص113؛ خلیلی، 1407ق، ج3، ص32). دو قصر از این قصرها در کُومه أبی‌الحمراء الرابض‏، توسط یهودیان اهل زباله بنا شده است (سمهودی، 2006م، ج1، ص132؛ خیاری، 1419ق، ص35 ؛ کعکی، 1419ق، ج3، ص117).

عیاشی در المدینه بین الماضی و الحاضر می‌نویسد: «آنجا منطقة معروفی است که امروزه به عقاب یا الزبارة الحمراء شناخته می­شود.» (عیاشی، ۱۳۹۲ق، ص40).

پنج‌ ـ یهود عنابس

گروهی از یهودیان بودند که در منطقه‌ای به نام عنابس زندگی می‌‌کردند. العنابس منطقه‌ای است معروف که در غرب مدینه و در وادی عقیق قرار دارد؛ منطقة وسیعی که دارای بستان‌ها و مزارع بسیار است (کعکی، 1419ق، ج3، ص116). عنابس یازده قصر داشتند که در منزلگاه‌های خود بنا کرده بودند (عیاشی، ص۴۰ ؛ خیاری، 1419ق، ص35 ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۱۶).

شش ـ بنی‌عکوه

قبایلی از یهود در شرق منطقة العریض زندگی می‌کردند که به یهودیان بنی‌عکوه معروف بودند. این منطقه در طرف حره واقم شمالی و کنار منازل بنی‌حارثه واقع شده است. بنی‌عکوه را از قوم بنی‌عکم می­دانند (کعکی، 1419ق،‌ ج۳،‌ ص۱۱۸).

سمهودی می‌نویسد: «بنی‌عکوه در سمت راست بنی‌حارثه زندگی می‌کردند» (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۲). بنی‌عکوه دارای دو اطم بودند که به آنها نسبت داده شده است؛ یکی اطم شعبان که سمهودی به آن اشاره کرده (همانجا ؛‌ خیاری، 1419ق، ص۳۵) و دیگری اطم­النحال که خیاری آن را در کتاب تاریخ خود آورده است (خیاری، 1419ق،‌ ص۳۵ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۱۸).

هفت ـ بنی‌زیداللات

بنی‌زیداللات از قبایل یهودی بودند که در نزدیکی بنی‌غصینه زندگی می‌کردند. (سمهودی، 2006م، ج1، ص131؛ خیاری، 1419ق، ص۳۳ ؛ کعکی، 1419ق، ج۳، ص۱۱۹). مورخان و مدینه­شناسان، بنی‌زید را از قوم عبدالله بن سلام می‌دانند (ابن رسته اصفهانی، 1892م، ص62 ؛ ابن نجار، بی­تا، ص30 ؛ سمهودی، 2006م، ج1، ص131؛ کعکی، 1419ق، ج3، ص119). به دلیل همین اختلاف، موقعیت منازل بنی‌زید مشخص نیست. گفته شده آنها در نزدیکی بنو‌غصینه بودند؛ ولی با توجه به اینکه بنو‌غصینه به چند گروه منشعب شدند و هرکدام در منطقه­ای ساکن بودند و موقعیت دقیق آنها ضبط نشده است، ازاین‌رو، منازل بنی‌زید به صورت مشخص تعیین نشده است (کعکی، 1419ق، ج۳، صص۱20 ـ ۱19).

هشت ـ بنو ‌ماسکه

بنو‌ماسکه از قبایل یهودی بودند که در جنوب شرقی مدینه ساکن شدند. بنو‏‌ماسکه‏ در ناحیة قفّ بودند و قفّ، یکی از وادی‌هاى مدینه است که در آنجا مزارع و مواشى قرار داشت.‏ بنو‌ماسکه در منزلگاه خود دو اطم داشتند که یکی در نزدیکی صدقه مروان­بن حکم بود و دیگری در بستان اسماعیل بن زید و نزدیک اطم دیگر بنو‌ماسکه قرار داشت (سمهودی، 2006م، ج۱، ص۱۳۱؛ خیاری، 1419ق، صص۳3 ـ ۳2 ؛ کعکی، 1419ق، ج3، صص123ـ120).

نه ـ  بنو زعوراء

بنو ‌زعوراء یکی از قبایل یهودی است که در جنوب مدینه در جهت عوالی فرود آمدند و در مشربة ام‌ابراهیم منازل خود را به پا کردند.

بنی‌زعوراء اطمی داشته‌اند که به نام اطم بنی‌زعوراء معروف بوده و در بستان جحاف، یکی از افراد بنی‌زعوراء، بنا شده است.

این اطم در منازل ‌آنها در منطقه عوالی در جنوب مدینه قرار دارد (سمهودی، 2006م، ج1، ص131؛ عباسی، ص139؛ کعکی، 1419ق، ج3، صص122ـ 121).

ده ـ بنو‌حجر

بنو‌حجر قبیله‌ای از یهود بودند که در نزدیکی مشربة ام‌ابراهیم و در جنوب شرق مدینه، در منطقة عوالی فرود آمدند. این قبیله از یهودیان با قبایل دیگری از یهود همچون بنی‌زعوراء و بنی‌ماسکه هم‌پیمان بودند (کعکی، 1419ق، ج3، ص126).

برای بنو‌حجر در کنار قبایل دیگر یهود اطمی را ذکر می‌کنند که در مشربة ام‌ابراهیم است و در کنار جسر، که به آن اطم بین‌حجر گفته می‌شد، واقع شده است (سمهودی، 2006م، ج1، ص131؛ عیاشی، ص24 ؛ خیاری، 1419ق، ص39).

یازده ـ بنو ‌ثعلبه

برخی از مدینه شناسان، بنو‌ثعلبه را از قوم فطیون می‌دانند و محل زندگی بنو‌ثعلبه
و اهل الزهره را در جهت مشربة ام‌ابراهیم و در شمال آن منزل ذکر کرده‌اند (سمهودی، 2006م، ج1، ص131؛ کعکی، 1419ق، ج3، ص126). ابن رسته اصفهانی هم آنها را از بنی‌اسرائیل می‌داند (ابن رسته اصفهانی، 1892م، ص62).

بنو‌ثعلبه دارای آطام زیادی بودند که برخی از آنها را مورخین ذکر کرده‌اند. از مهم‌ترین آنها دو اطم است که در جهت شمال شرقی مدینه و در طریق عریض واقع شده است (خیاری، 1419ق، ص33 ؛ کعکی، 1419ق، ج3، ص126). یک اطم دیگر را هم عیاشی برای بنی‌ثعلبه ذکر کرده که در زمین سعدبن عباده قرار دارد (عیاشی، بی‌تا، صص40 ـ 39).

عبدالله بن صوریا از مشهورترین افراد بنوثعلبه بود که کسی در حجار عالم‌تر از او به تورات نبود (ابن هشام، بی‌تا، ج1، ص514 ؛ طبرسی، 1372ش، ج3، صص300 ـ 299؛ نجفی، 1364ش، ج2، ص416).

*  قرآن کریم.
1. ابن حجر، احمد(1415ق)، الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه.
2. ابن خلدون، عبدالرحمان(1408ق)، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة بیروت، دارالفکر.
3. ابن رسته اصفهانی، احمد (۱۸۹۲م). الاعلاق النفیسه، بیروت، دار صادر.
4. ابن سیدالناس، محمد (۱۴۱۴ق)، عیون الاثر، بیروت، دار القلم.
5. ابن شبه، عمر (۱۴۱۰ق)، تاریخ المدینة المنورة، قم، دار الفکر.
6. ابن عبدالحق بغدادی، صفی‌الدین (۱۴۱۲ق)، مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه
و البقاع،
بیروت، دار الجیل.
7. ابن منظور، محمد (۱۴۱۴ق)، لسان العرب، بیروت، دار الفکر.
8. ابن نجار، محمد (۱۹۸۱م). اخبار مدینه الرسول، مکه، مکتبة الثقافه.
9. ابن نجار، محمد (بی‌تا). الدرة الثمنیة فی اخبارالمدینه، بیروت، دار الارقم بن ارقم.
10. ابن هشام، عبدالملک (بی‌تا). السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفه.
11. ابوالفرج اصفهانی(۱۳۹۳ق)، الاغانی، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتب.
12. اسکندری، نصر(1425ق)، الامکنة و المیاه و الجبال و الآثار، ریاض، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه.
13. بکری، عبدالله (۱۹۹۲م). المسالک و الممالک، بیروت، دار المغرب الاسلامی.
14. بلاذری، احمد (1417ق)، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر.
15. بلعمی، ابوعلی (۱۳۷۸ش)، تاریخنامه طبری، تهران، سروش.
16. بنایی کاشی، ابوالفضل (۱۳۹۲ش)، اطلس تاریخ اسلام، قم، اطلس تاریخ شیعه.
17. بی آزار شیرازی، عبدالکریم(1380ش)، باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سوم.
18. جعفریان، رسول(1386ش)، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، هشتم.
19. جواد علی (۱۹۷۳م). المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دار العلم.
20. حازمی، محمد (بی‌تا). الاماکن، بی­جا.
21. خطراوی، محمد سعید (۱۴۰۳ق)، المدینة فی العصر الجاهلی، دمشق، مؤسسه علوم القرآن.
22. خلیلی،‌ جعفر (۱۴۰۷ق)، موسوعة العتبات المقدسه، بیروت، مؤسسة اعلمی للمطبوعات.
23. خیاری، احمد یاسین (۱۴۱۹ق)، تاریخ معالم المدینة المنورة قدیما و حدیثا، عربستان، عامه.
24. سامرائی، خلیل، رثائه، حامد محمد(۱۹۸۴م)، المظاهر الحضریة للمدینة فی عصر النبوة،‌ موصل،‌ مکتبة بسام.
25. سبحانی، جعفر(۱۳۷۷ش)، فروغ ابدیت،‌ قم ،‌ انتشاارت دفتر تبلیغات اسلامی.
26. سمهودی،‌ علی (‌۲۰۰۶م). وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
27. شراب، محمد (1411ق)، المعالم الاثیرة، دار الشامیه، فی السنة و السیره.
28. صالح احمد، علی (۱۳۷۵ش)، حجاز در صدر اسلام، ترجمه محمد آیتی، تهران، نشر مشعر.
29. طباطبایی، محمدحسین (۱۴۱۷ق)، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
30. طبرسی،‌ فضل بن حسن(۱۴۱۷ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم،‌ موسسه
آل البیت لاحیا‌ء التراث.
31. طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناسر خسرو.
32. طبری، محمد (۱۳۷۵ش)، تاریخ طبری، اساطیر، ترجمه ابوالقاسم پاینده.
33. طبری، محمد (۱۹۶۷م). تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث.
34. عاملی، سیدجعفر(۱۳۹۱ش)، الصحیح من سیره النبی الاعظم، تهران،‌ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.
35. عباسی، احمد (بی‌تا). عمدة الاخبار فی مدینة المختار، عربستان، السعد درابزویی.
36. علی، صالح احمد(1375ش)، حجاز در صدر اسلام، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، نشر مشعر، اول.
37. عیاشی، ابراهیم (۱۳۹۲ق)، المدینة بین الماضی الحاضر، مدینه، المکتبة العلمیه.
38. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تهران، 1380، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه.
39. فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۲۴ق)، العین، بیروت، دار الکتب العلمیه.
40. فیض کاشانی، محسن (۱۴۱۵ق)، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر.
41. قائدان، اصغر (۱۳۸۶ش)، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، مشعر.
42. قرچانلو، حسین (1382ش)،‌ جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی،‌ تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، (سمت).
43. قرشی بنایی، علی‌اکبر (1412ق)، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
44. قمی، علی بن ابراهیم (۱404ق)، تفسیر قمی، قم، دار الکتب.
45. کعکی، عبدالعزیز(۱۴۱۹ق)، معالم المدینة بین العمارة والتاریخ، بیروت، دار مکتبة الهلال.
46. کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق)، الکافی، قم، دارالکتب، سوم.
47. مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
48. مرجانی، عبدالله (۲۰۰۲م). بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، بیروت، دارالمغرب الاسلامی.
49. مسعودی، علی (۱۳۶۵ش)، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بی‌جا، انتشارات علمی و فرهنگی.
50. مقریزی، احمد (۱۴۲۰ق)، امتاع الاسماع، بیروت، دار الکتب العلمیه.
51. موسوی بجنوردی کاظم (۱۳۸۳ش)، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرة المعارف اسلامی.
52. نجفی، محمدباقر (۱۳۶۴ش)، مدینه شناسی،‌ تهران، شرکت قلم.
53. واقدی، محمد (۱۴۰۹ق)، المغازی، بیروت، مؤسسه اعلمی.
54. ورثیلانی، حسین بن محمد(1429ق)، الرحله الوثیلانیه، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، اول.
55. یعقوبی، احمدبن اسحاق(1422ق)، البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیه.