نوع مقاله : اسرار و معارف حج
نویسنده
دانشآموخته حوزة علمیه و کارشناس ارشد ارتباطات گرایش حج و زیارت و مدرس حوزة علمیه.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
عرفات نام سرزمینی مقدس و یکی از نمادهای پیچیدة حج است که با ناله و اشک و آه، پیوند و ارتباطی ناگسستنی دارد و برترین معرفتها و شناختها را برای حجگزاران به ارمغان میآورد. صحرای عرفات در دامنه کوهی به نام جبل الرّحمة در جنوب شرقی مکه واقع شده و حد فاصل آن میان «عُرَنَه»، «ثَوِیه»، «نَمِرَه» تا «ذی المَجاز» است و مساحت آن حدود هجده کیلومتر مربع، (جعفریان، بیتا، صص160 - 159)، به طول تقریبی دوازده کیلومتر و عرض 5/6 کیلومتر میباشد. (قائدان، 1386ش، ص147 ؛ کلینی، 1407ق، ج4، صص462 - 461). این سرزمین تنها موقف حج است که در محدودة حرم قرار ندارد.
بیابان عرفات در ماه ذیحجه شاهد سیل خروشان جمعیتی است که فوج فوج به سوی آن سرازیر میشوند و با آن در ارتباط میباشند. جمعیت عظیم حجاج از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب آفتاب در صحرای عرفات وقوفکنان به دعا و نیایش میپردازند تا پالایش شده، سپس به حریم الهی راه یابند.
وقوف در عرفات، از ارکان اصلی حج است که حج بدون آن معنا ندارد[1] (عوالی اللئالی، ج3، ص162). این وقوف فضایل نمادین ارزشمندی دارد؛ از جمله اینکه سرزمین عرفات پایگاهی برای معرفت و شناسایی پروردگار، کسب اجازة ورود به منطقه حرم، شناختن وظایف حضور در حریم حق، ابراز عشق و محبت درونی و راز و نیاز با خداوند متعال میباشد.
حجگزار به اینجا قدم میگذارد تا با گوش دل، سخنان گُهربار پیامبر9 را که گویی هنوز هم در آن صحرا طنینانداز است، بشنود و آن را نصبالعین خود قرار دهد.
اکنون نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن معناشناسی از این سرزمین مقدس، ابعاد ارتباطی و جنبههای نمادینِ آن را برجسته سازد.
فلسفه نامگذاری عرفات
دربارة اینکه چرا عرفات بدین نام خوانده شده، احتمالات گوناگونی وجود دارد که
هر یک از آنها از برخی ویژگیهای نمادین این سرزمین حکایت دارد. در ادامه به مهمترین این وجوه اشاره میشود:
چون حجگزاران در این سرزمین با یکدیگر آشنا میشوند، این روز را عرفه، و این سرزمین را عرفات گویند (میبدی، 1371ش، ج1، ص533) ؛ چنانکه آدم و حوا8 نیز پس از آنکه به دلیل خطایشان از بهشت رانده شدند و بر زمین فرود آمدند، پس از جداییای طولانی، در این سرزمین همدیگر را ملاقات کردند و شناختند (حسینی واسطی زبیدی، 1414ق، ج12، ص376 ؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص561 ؛ میبدی،1371ش، ج1، ص533 ؛ طبرسی، 1372ش، ج2، ص526 ؛ العروسی الحویزی، 1415ق، ج1، صص197 ـ 196).
عرفات از آن رو به این نام خوانده شده که مردم در آنجا به گناهان خود اعتراف میکنند (حموی، 1995م، ج4، ص104؛ میبدی،1371ش، ج1، ص533). امام صادق7 در بیانی نشانهشناختی پس از ذکر داستان فرود آمدن آدم7 در عرفات و همراهی جبرئیل با ایشان میفرمایند:
«جبرئیل به آدم7 گفت: «آنگاه که خورشید غروب کرد، هفت مرتبه به گناه خود اعتراف کن و هفت مرتبه نیز از خداوند طلب آمرزش و توبه نما». پس آدم7 چنین کرد. از این رو ]آنجا[ عرفات نامیده شد؛ زیرا آدم7 در آنجا به گناه خود اعتراف کرد و برای فرزندان او نیز سنّت شد که در این سرزمین به گناهان خود اعتراف کنند و از خداوند آمرزش بخواهند؛ همان گونه که آدم7 چنین کرد.» (کلینی، 1407ق، ج4، صص192 ـ 191).
معاویة بن عمار میگوید از امام صادق7 پرسیدم: «چرا عرفات بدین نام خوانده شده است؟» فرمودند:
«زیرا جبرئیل روز عرفه همراه ابراهیم7 بیرون رفت. پس هنگام غروب آفتاب، به ابراهیم7 گفت: «ای ابراهیم، به گناه خود اعتراف کن[2] و مناسک حجّت را بیاموز». پس به خاطر این سخن، جبرئیل به ابراهیم7 که گفت «اعتراف کن»، این سرزمین عرفات نامیده شد.» (شیخ صدوق، 1385ش / 1966م / ج2، ص436).
آنگاه که ابراهیم7 از خدا خواست تا مناسک حج را به وی بیاموزد (بقره : 128)، جبرئیل7 ، که مأمور تعلیم مناسک به ابراهیم7 بود، هنگام حضور در سرزمین عرفات به آن حضرت گفت: «اینجا عرفات است، پس در آن مناسک خود را بشناس و به گناهت اعتراف کن». بنابراین این سرزمین عرفات نامیده شد (کلینی، 1407ق، ج4، ص207).
در روایتی دیگر آمده است:
«چون جبرئیل7 مناسک حج را به ابراهیم7 آموخت و او را به عرفه آگاه ساخت، به وی گفت: «آیا مناسکت را شناختی؟» ابراهیم7 در پاسخ فرمود: «آری، شناختم». پس این سرزمین عرفات نامیده شد.» (حموی، 1995م، ج4، ص104).
ابراهیم7 قبل از روز نهم ذیحجه خواب دید که فرزندش اسماعیل7 را ذبح میکند. وقتی از خواب بیدار شد، به فکر فرو رفت که آیا این رؤیا دستور الهی است یا نه؟ این رؤیا در شب نهم ذیحجه نیز برای آن حضرت تکرار شد. از این رو بر آن حضرت مسلّم شد که باید فرزندش اسماعیل7 را ذبح کند. چون این معرفت و آشنایی با وظیفه در روز نهم و در سرزمین عرفات حاصل شد، آن روز را عرفه، و آن سرزمین را عرفات میگویند (سیوطی، 1414ق / 1993م، ج7، ص111 ؛ میبدی، 1371ش، ص533 ـ 532).
«عُرف»، که «أعراف» جمع آن است، به معنای سرزمین مرتفع و بلند است (ابن منظور، 1414ق، ج9، ص241 ؛ حسینی واسطی زبیدی، 1414ق، ج12، ص378) و با عنایت به معنای آن (ارتفاع و بلندی) که سبب تمییز و اشراف نسبت به دیگر سرزمینها میشود، آگاهی، عرفان و معرفت نیز معنا میشود. «اعراف» نیز به مقامات عالی و روحانی گفته میشود که بهشت و جهنم آن را احاطه کرده است. اما جالب توجه اینکه «عرفات» سرزمینی مرتفع نیست؛ بلکه دشتی هموار است که رشتهکوههای بلندی آن را در بر گرفته است (مصطفوی، 1402ق، ج8 ، صص99 ـ 98). بنابراین «عرفات» از آن جهت بدین نام خوانده شده که دارای رفعت و بلندی معنوی است (طبرسی، 1372ش، ج2، ص526) و اشرافی معنوی بر سایر سرزمینها دارد، که سبب منزلت و مقام معنوی آن و برتریاش بر دیگر سرزمینها شده است.
به بوی خوش از آن جهت که به جان آدمی آرامش و سکون میبخشد، «عَرْف» میگویند (مصطفوی، 1402ق، ج8 ، ص97) و واژه معرفت نیز در اصل به معنای آرامش و سکون است (حمیری، 1420ق، ج7، ص4465). بنابراین عرفات بدان جهت به این نام خوانده میشود که سرزمین مقدس و با عظمتی است؛ آنسان که گویی با بوی خوش، عطرآگین شده است (حسینی واسطی زبیدی، 1414ق، ج12، ص376 ؛ إبن فارس، 1404ق، ص282) و با معرفتهایی که در آن کسب میشود، موجب آرامش و سکون انسان میگردد.
چون «عِرْف» به معنای صبر و بردباری است و حاجیان با صبر و بردباری برای رسیدن به عرفات و وقوف در آن، رنج و زحمتی فراوان متحمل میشوند (حموی، 1995م، ج4، ص104) و از آنجا که صبوری، آرامش و اطمینان از آثار معرفت است (مصطفوی، 1402ق، ج8 ، ص99) و در وقوفکنندگان در عرفات آشکار میشود، بدین روی این سرزمین، عرفات نامیده میشود.
عرفات را از آنرو عرفات گویند که در آنجا بندگان به وسیله عبادات و دعاها
به خداوند متعال معرفت و شناخت کسب میکنند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص561). معرفت خداوند از مهمترین معرفتها در سرزمین عرفات است؛ چرا که این سرزمین، محیط بسیار آمادهای برای معرفت پروردگار است. در آنجا از نسیمش، صدای زمزمه جبرئیل و آهنگ مردانه ابراهیم خلیل و طنین حیاتبخش صدای پیامبر اسلام9 و مجاهدان صدر اسلام شنیده میشود. در این سرزمین خاطرهانگیز که گویا دریچهای به جهان ماورای طبیعت است، انسانها با جذبه روحانی و معنوی وصفناشدنیای، همه یکشکل و یکرنگ و به دور از هیاهو و زرق و برق دنیای مادی، با تأمل و درنگ در این موقف و دعا و مناجات با خداوند، از نشئه عرفان و معرفت پروردگار سرمست میشوند و با زمزمه تسبیح خلقت هماهنگ میگردند.
از میان وجوه مطرحشده برای نامگذاری عرفات، دو وجه، اهمیت خاصی داشته، تجلی واضح و روشنتری دارند: یکی اعتراف به گناه و دیگری معرفت و شناخت. البته اعتراف هم به معرفت باز میگردد؛ زیرا اعتراف بدون به گناهان، معرفت ممکن نیست. پس نام عرفات در واقع به معرفت اشاره دارد و عرفات چیزی جز معرفت و شناخت نیست و معرفت خداوند اساسیترین شناختهاست؛ زیرا در واقع همه معارف و شناختهایی که در سرزمین عرفات صورت میگیرد، به نوعی برای دست یافتن به شناخت خداوند متعال است.
عرفات در قابی نمادین
عرفات که یکی از نمادهای پیچیده حج است، خود بر مجموعهای از نمادها مبتنی است که شناخت و فهم آنها نیازمند شرح و واکاوی است. در ذیل به رمزگشایی از این نمادها پرداخته میشود:
1. سرزمین معرفت و شناخت
وقوف در عرفات، نماد معرفت و شناخت است؛ شناخت خود، دیگران (دوستان، همراهان، دشمنان) و مهمتر از همه، شناخت خداوند متعال؛ چه اینکه شناخت خود، دوستان و دشمنان (شیطان) نیز با انگیزه شناخت و معرفت خداوند سبحان است.
عرفات اسم مفردی است که در لفظ جمع آمده است (جوهری، 1410ق، ج4، ص1401 ؛ طریحی، 1416ق، ج5، ص99 ؛ حموی، 1995م، ج4، ص104). از این رو معرفتهای گوناگونی در آن تحقق مییابد. در همین سرزمین بود که ابراهیم خلیل7 ، شیطان و وسوسههای او را به خوبی شناخت و با معارف و آگاهیهایی که دربارة ترفندهای شیطان کسب کرد، در منا او را با سنگ از پیرامون خویش طرد کرد تا مبادا مانعی در ایفای وظیفة الهی او پدید آورد. آدم7 نیز انیس خود، حوّا را در اینجا شناخت و در همین سرزمین بود که گناه و ترک اولای خود پی برد و به آن اعتراف کرد. امام حسین7 نیز که در این نقطه درنگی بسیار عمیق و شگرف داشت، با دعایی که در میان خاندان و یاران زمزمه کرد، خداوند متعال را از رهگذر این دعا به خوبی شناساند.
حاجی نباید وقوف در عرفات را رکودی در مراسم حج تلقی کند؛ بلکه باید به ارتباط با خویش بپردازد و در خود تفکر و اندیشه کند و شناختی بهتر از گذشته دربارة خویشتن کسب نماید؛ باید در این پایگاه به ارتباط با خدا بپردازد و همواره خدا را یاد کند تا خداوند نیز او را از یاد نبرد و به مدد یاد خدا، خویشتن را بازشناسد. بنابراین، چنین وقوفی سرشار از پویایی در تفکر و اندیشه است. از طریق این وقوف است که انسانها میتوانند گامهایی بلند و سریع به سوی خداوند متعال بردارند و او را بشناسند و دربارة دوستان و همراهان و دشمنان خود نیز معرفتی اساسی کسب کنند.
از دیدگاه جامعهشناختی نیز این سرزمین و وقوف در آن، سمبلِ این است که مسلمانان دور افتاده از یکدیگر در این کانون تجمع، همچون آدم و حوّا8 به معرفت
و شناخت یکدیگر نائل آیند و از این رهگذر، به انسجام و همبستگی دست یابند.
مسلمانان باید با وقوف در این سرزمین و آگاهی از حال یکدیگر، اختلافات
و پراکندگیهای خود را به اتحاد و همبستگی مبدل سازند و بدین ترتیب به حل و فصل مسائل و مشکلات جهان اسلام بپردازند.
آری، اینجا سرزمین شناخت است؛ اما نه شناخت آدم و حوّا؛ بلکه آشنایی با خود. حجگزار باید خود را بشناسد و وقوف در این سرزمین برای واقف شدن انسان بر نفس خویش است و سکوت عرفات زمینهساز چنین تفکر و شناختی است. سکوت عرفات یعنی آرامش برای شدن و ماندن. عروج کردن و پرواز را فرا گرفتن! در پس پرده این سکوت فریادی نهفته است که تاریخ را به چالش میکشاند؛ ای انسان! ای گمشده در دالانهای تاریک! به خود آی! خویشتن را بازجوی!و بدان که از کجا آمدهای و به کجا خواهی رفت؟
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم |
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
زکجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود |
به کجا میروم آخِر، ننـمایی وطنـم[3] |
حاجی باید بداند که به این سرزمین فراخوانده شده تا پروندة خویش را بازخوانی کند و در آن تفکر نماید و در محضر ربوبی، زبان به اقرار گشاید و جان خویش را به خلعت وحدانیت مزیّن نماید و با حضرت حق پیمان ببندد تا مظهر اوصاف الهی شود
و رنگ و صبغة الهی به خود گیرد. امام صادق7 همسو با این ارادة مقدس میفرمایند:
«وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطَایَا بِعَرَفَاتٍ وَ جَدِّدْ عَهْدَکَ عِنْدَ الله تَعَالَی بِوَحْدَانِیَّتِهِ وَ تَقَرَّبْ
إِلَیْه» (جعفر بن محمد8 ، 1400ق، ص48).
«در عرفات، در بارة گناهان و لغزشهای خود زبان به اعتراف بگشا و با خداوند متعال بر وحدانیت و یگانگی او تجدید پیمان کن و به سوی او تقرّب بجوی.»
در واقع عرفات چیزی جز اعتراف و معرفت نیست. معرفت به حاجی بصیرت میدهد؛ بصیرتی که با آن میتوان راه را از بیراهه تشخیص داد و از هرگونه سرگردانی، تزلزل و حیرت نجات یافت (عبدالرزاق القاسانی، 1372ش، 1413ق، ص336). از آنجا که معرفت در اصل به معنای شناخت و پی بردن به هر خیری است که موجب اطمینان انسان میشود (ابن منظور، 1414ق، ج9، ص239) و صبر، آرامش و اطمینان، نتیجه و اثر معرفت است (مصطفوی، 1402ق، ج8 ، ص99)، میتوان گفت که عرفات سرزمین شناخت، از جمله شناخت منشأ گناهان و اعتراف به آنها، و جایگاه پی بردن به خواص نعمتهای دنیوی و اخروی و پرهیز از گزینش نابجای آنها برای دستیابی به اطمینان و آرامش قلبی است؛ چرا که اعتراف بدون معرفت ممکن نیست و توبه از گناه، بدون درک خواص نعمتها و دوری از استفاده نابجا از آنها حاصل نمیشود.
نتیجة عدم شناخت نعمتها و خواص آنها، چیزی جز ناآرامی و تسکین پنداری نیست؛ چنانکه آدم7 با نزدیک شدن به شجرة منهیه و استفادة نابجا از آن، به تسکین پنداری خویش پرداخت و از بهشت رانده شد تا اینکه در عرفات به خطای خود پی برد و با اعتراف به آن، توبه کرد. (کلینی، 1407ق، ج4، صص191 ـ 190). به همین دلیل خداوند متعال عرفات را محل شناخت علت گناه و اعتراف به آن قرار داد و به جبرئیل دستور داد تا ضمن تعلیم مناسک حج به آدم7 ، به او امر کند که در آن سرزمین به گناه خود اعتراف نماید. امام صادق7 در تعبیری نمادین میفرمایند:
«فَجُعِلَ ذَلِکَ سُنَّةً فِی وُلْدِهِ یَعْتَرِفُونَ بِذُنُوبِهِمْ کَمَا اعْتَرَفَ أَبُوهُمْ وَ یَسْأَلُونَ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ التَّوْبَةَ کَمَا سَأَلَهَا أَبُوهُمْ آدَم» (شیخ صدوق، 1385ش /1966م، ج2، ص400).
«اعتراف به گناه در عرفات، در میان بنیآدم سنّت شد تا همانند پدرشان آدم7 به گناهان خویش اعتراف کنند و از خداوند ـ عزّوجلّ ـ طلب بخشش و توبه نمایند؛ همانطور که پدرشان آدم7 چنین کرد.
عرفات محل معرفت نفس و خودشناسی است و شناخت منشأ گناهان و اعتراف به آنها و پی بردن به خواص نعمتهای دنیوی و اخروی در این سرزمین مقدس، همگی به منظور تحقق یافتن معرفت نفس و ارتباط با خویشتن است. اما باید دانست که در حقیقت معرفت نفس، زمزمة «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» (جعفر بن محمد8، 1400ق، ص13؛ علامه مجلسی، 1403ق، ج2، ص32) است؛ یعنی حاجی با کسب معرفت و شناخت خود در عرفات، قلب خویش را برای پذیرش معارف الهی مهیّا میسازد و با قیام به بندگی و پیوند خوردن به جذبههای الهی، به قرب خداوند نائل میشود؛ به تعبیری دیگر خودشناسی همان خداشناسی، و ارتباط با خود، همان ارتباط با خداست؛ بدین معنا که اگر حاجی به معرفت و شناخت خویش دست یابد، در واقع به معرفت خداوند متعال نائل شده است؛ یعنی معرفت نفس مقدمة معرفت پروردگار نیست؛ بلکه عین آن است.
2. سرزمین دعا
سرزمین عرفات نماد و تجلّیگاه دعا و نیایش و استجابت دعاست؛ همان دعایی که محکمترین ارتباط با خدا،[4] اعتبار بنده نزد خدا،[5] مغز عبادت،[6] اسلحه مؤمن،[7] دوای دردها،[8] مقدّرکنندة سرنوشتهاست[9] و در سعادت و شقاوت انسانها نقشی تعیینکننده دارد.[10] دعا در روز عرفه چنان اهمیت و جایگاه رفیع و والا دارد که گرچه روزه گرفتن در این روز مستحب است، اما اگر موجب ضعف و بینشاطی حجگزار شود، به گونهای که نتواند از رهگذر دعا با معبود خویش ارتباط برقرار کند و به مناجات بپردازد، دعا و مناجات بر روزه مقدم میشود (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص88). نه تنها در روز عرفه دعا بر روزه برتری دارد، بلکه رحمت و مغفرت در عرفات به حدّی است که با ماه مبارک رمضان که ماه رحمت و مغفرت است، برابری میکند؛ چنانکه اگر کسی در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا رمضان سال آینده بخشوده نخواهد شد؛ مگر اینکه در عرفات حاضر شود: «مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ، لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلی قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ» (کلینی، 1407ق، ج4، ص66).
حاجی قبل از آنکه راهی عرفات شود، با کعبه ارتباط برقرار میکند و در بیعتی بزرگ با خداوند، جان، اعضا، قلب و قالب خویش را به حضرت حق واگذار میکند و میفروشد؛ تا آنجا که حتی چشم وگوش حجگزار هم از آنِ خداوند میشود. او در بیعتش با پروردگار، همه چیز خود را میدهد و تنها مالک دعا میشود: «لَا یَمْلِکُ إِلَّا الدُّعَاء» (مفاتیح الجنان، دعای کمیل). او نه تنها مالک مال نیست، بلکه اعضا و جوارحش نیز امانت خداست.[11] از این رو، آنگاه که قدم به عرفات میگذارد، فقط میتواند اظهار عجز و تضّرع کند و در برابر دشمن درون، سلاحی جز ناله و اشک ندارد: «وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء» (مفاتیح الجنان، دعای کمیل) و این یعنی عرفات، تجلّیگاه دعا و نیایش است.
اگر حاجی میخواهد فردای عرفه در سرزمین منا شیطانِ بیرون را با سنگ رمی کند، قبل از آن باید شیطان درون را با سلاح گریه و اشک رام کرده باشد؛ چرا که شیطان درون منشأ همة شیطنتهاست و تنها در صورتی میتوان در برابر او پیروز شد که به سلاحی متناسب و قوی مسلّح بود و آن سلاح چیزی جز توبه و انابه در برابر خداوند متعال نیست.
سرزمین عرفات پیوندی ناگسستنی با ناله و اشک دارد و با اشکهای امام حسین7 هنگام خواندن دعای عرفه، متبرکتر شده است. آن حضرت با درنگی بسیار عمیق و شگرف در این سرزمین، دعایی خوانده است که سنگهای جبلالرّحمه هنوز هم از سوز و گداز آن گریاناند. این دعا منشور معرفت نفس، شناخت خدا و ارتباط عاشقانة بنده با خداست.
استجابت دعا در عرفات با وجود اولیای الهی در این سرزمین رابطه دارد. آنجا قدمگاه پیامبران الهی و معصومان: است و به یُمن حضور آنان در آن وادی مقدس، دعای حجگزاران مستجاب میگردد. حضور امام زمان7 نیز هر ساله در موسم حج و در موقف عرفات بر شرافت و جلالت آن افزوده و آنجا را به مهبط فرشتگان مبدل ساخته است و برکات خاص الهی را همواره شامل حال واقفان در آن سرزمین میگرداند. خداوند به برکت دعای آن حضرت بهحجاج نظر لطف میکند وآنان را مورد رحمت خویش قرار میدهد. ازاینرو، وقوف در عرفات به دلیل حضور امام عصر7 که خود حقیقت و باطن حج است ـ از ارکان حج به شمار میرود و ترک آن موجب بطلان حج میشود. محمد بن عثمان عمری، از نوّاب خاص امام زمان7 ، دربارة حضور آن حضرت در موقف عرفات میگوید:
«وَ الله إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَ سَنَةٍ یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» (شیخ صدوق 1413ق، ج2، ص520).
«به خدا سوگند که صاحبالامر7 هر سال در موسم ]حج[ حاضر است، مردم را میبیند و میشناسد و مردم نیز او را میبینند، اما نمیشناسند.»
بنابراین، به دلیل محدودیت زمانی و مکانی وقوف، صالحان و اولیای الهی نیز برای ادای مناسک حج و دعا و راز و نیاز، در جمع یکرنگ حاجیان حاضر میشوند و هیچگاه حج از آنان خالی نیست. از این رو، دعای حاجیان مستجاب، و همة گناهان آنان آمرزیده میشود. لذا گناهکارترین انسانها از میان حجاجی که در سرزمین عرفات حاضر میشوند، کسی است که از عرفات برگردد و گمان کند که خداوند متعال او را نیامرزیده است: «أَعْظَمُ النَّاسِ جُرْماً مِنْ أَهْلِ عَرَفَاتٍ الَّذِی یَنْصَرِفُ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ لَمْ یُغْفَرْ لَه» (شیخ صدوق 1413ق، ج2، ص211 ؛ تمیمی مغربی، 1385ق، ج1، ص320، با کمی اختلاف در تعبیر).
از آنجا که سرزمین عرفات محور راز و نیاز و مناجات با خدا و استجابت دعاست، اولیای دین نیز آنگاه که قدم در این وادی میگذاشتهاند، فرصت را غنیمت میشمرده و ارتباط خود را با خالق هستی مستحکمتر میکردهاند. ابن عباس میگوید:
«رَأَیْتُ النَّبِیَّ9 عَشِیَّةَ عَرَفَةَ بِعَرَفَةَ، وَ یَدَاهُ إِلَی صَدْرِهِ یَدْعُو کَاسْتِطْعَامِ الْمِسْکِینِ» (فاکهی،1424ق، ج5 ، ص24).
امام باقر7 نیز در تعبیری برای نشان دادن اهمیت و ترغیب به دعا و استجابت آن در عرفات میفرمایند:
«مَا یَقِفُ أَحَدٌ عَلَی تِلْکَ الْجِبَالِ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ إِلَّا اسْتَجَابَ اللهُ لَهُ فَأَمَّا الْبَرُّ فَیُسْتَجَابُ لَهُ فِی آخِرَتِهِ وَ دُنْیَاهُ وَ أَمَّا الْفَاجِرُ فَیُسْتَجَابُ لَهُ فِی دُنْیَاه» (کلینی، 1407ق، ج4، ص262؛
شیخ صدوق 1413ق، ج2، ص210).
«هیچیک از نیکان و بَدان بر کوههای عرفات وقوف نمیکند، مگر اینکه خداوند دعای او را به اجابت میرساند؛ دعای نیکان در مورد امور دنیا و آخرت مستجاب میشود و دعای بدان دربارة دنیایشان مستجاب میگردد.»
3. سرزمین قرب
عرفات نمادی از قرب میان بندگان و خداوند است. اما قُرب دو گونه است؛ گاه منظور از قرب، نزدیکی خداوند به انسانهاست و گاه تقرّب یافتن بندگان به خداوند متعال مراد است. البته باید دانست که قُرب اول علت قرب دوم است. از آنجا که خداوند متعال
به آدمیان نزدیک است، بندگان میتوانند به او تقرّب جویند ونزدیک و نزدیکتر شوند.
با نگاهی نشانهشناختی به آیات قرآن کریم، درمییابیم که قرب خداوند به بندگان مراتبی دارد که پیمودن هر یک از آنها به دعا و مناجات فروغ تازهتر و جذبة ویژهتری خواهد بخشید. از این رو، حجگزار باید در سرزمین عرفات، به مراحل قرب خداوند
به بندگان، التفاتی تامّ و عنایتی ویژه داشته باشد تا بتواند در زمرة مقربان واقعی درگاه الهی قرار گیرد. در ادامه به بیان مراتب قرب خداوند به بندگان پرداخته میشود:
الف)گاهی قرب الهی آنچنان محقق است و خداوند چنان به بندگان نزدیک است که پیامبرخدا9 را هم در میان خود و بندگانش در نظر نمیگیرد و بهطور مستقیم به سؤال آنها از پیامبر پاسخ میدهد و مسئلة نزدیکی خود به بندگان را متذکر میشود: (وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ) (بقره : 186)؛ «هرگاه بندگانم دربارة من از تو پرسیدند، پس من نزدیکم.»
ب) گاهی خداوند خود را از حاضران در کنار بستر محتضَر به او نزدیکتر میداند: (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ) (واقعه : 85)؛ «ما از شما به محتضر نزدیکتریم؛ اما شما نمیبینید.»
ج) گاهی خداوند متعال خود را از شریان خون و رگ حیاتی به انسان نزدیکتر میداند: (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ) (ق : 16)؛ «ما از رگِ گردن به انسان نزدیکتریم.»
د) گاهی نیز قرب و نزدیکی خداوند به بندگان در نهایت اوج و کمال است و خداوند
به انسان از خود او نزدیکتر است: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ) (انفال : 24)؛ «و بدانید که خداوند میان آدمی و قلبش حایل است.»
حجگزار راستین کسی است که با اخلاص و دلدادگی، تمام مراحل قرب خداوند به بندگان را یکی پس از دیگری طی کند و به مراتب عالی قرب خداوند نائل شود؛ چنانکه امام حسین7 در صحرای عرفات ضمن دعای عرفه، از مراتب قرب خداوند به بندگان پرده برداشتند و عالیترین مراتب قرب الهی را معرفی کردند.
بنابراین، عرفه؛ یعنی قرب و نزدیکی به خداوند و اهل عرفه، رهیافتگان به قرب الهیاند که خداوند دعای آنان را مستجاب و گناهانشان را آمرزیده و توبهشان را پذیرفته است. گویا حجابهایی که میان بنده و معبود جدایی انداخته بود، یکی پس از دیگری کنار میرود و او با حقیقت دل، خداوند را مشاهده میکند و از نسیم رحمت و روحافزای الهی بهرهمند میگردد.
همه سیرهای صعودی برای وصول به قرب الهی از عرفات آغاز میشود. از اینرو، حاجی که در عمره بیرون از حرم مُحرم میشد تا به داخل حرم راه یابد، این بار باید از کنار خانة خدا محرم شود تا در عرفات خدا را بیابد (کلینی، 1407ق، ج4، ص454). آدم7 نیز که در زمین و بر کوه صفا هبوط کرد، سیر صعودیاش از عرفات آغاز شد (کلینی، 1407ق، ج4، صص194ـ191). حرکت صعودی امام حسین7 نیز از عرفات آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. آن حضرت چنان به قرب الهی دست یافت که زیارت او حقیقت عرفات معرفی شده است (ابن قولویه، 1356ش، ص170).
4. جایگاه بخشش و آمرزش گناهان
عرفات نمادی از عفو و رحمت بیکران الهی است و مهمترین توشهای که حجگزار میتواند از این دشت رحمت برگیرد، آمرزش گناهان است. در روز عرفه، حاجیان از سراسر جهان خود را به این سرزمین میرسانند و با دعا و راز و نیاز به درگاه خدای بینیاز، پاکی و طهارت از گناهان را میطلبند. عرفات آن چنان با عفو و بخشش عجین است که ناامیدی از رحمت خداوند در این سرزمین، خود گناهی بزرگ و نابخشودنی است:
«أَعْظَمُ أَهْلِ عَرَفَاتٍ جُرْماً مَنِ انْصَـرَفَ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ» (تمیمی مغربی، 1385ق، ج1، ص320)؛
«گناهکارترین مردم از اهل عرفات کسی است که از عرفات برگردد و گمان کند که آمرزیده نشده است.»
در ذیل به بیان روایاتی پرداخته میشود که به واکاوی آمرزش در سرزمین عرفات پرداختهاند. امیر مؤمنان، علی7 میفرمایند:
«آنگاه که پیامبرخدا9 در حَجّةالوداع مناسک حج را به جا آوردند، در عرفات وقوف کرده و رو به مردم سه مرتبه فرمودند: «مَرْحَباً بِوَفْدِ اللهِ»؛ «خوش آمدید ای فرستادگان خداوند»؛ کسانی که اگر درخواست کنند، به آنان عطا شود و فردای قیامت در پاداش هر درهم ]که برای حج خرج کردهاند[، هزار حسنه دریافت دارند. سپس فرمودند: ای مردم، آیا بشارتتان ندهم؟، گفتند: آری، ای پیامبر خدا. حضرت فرمودند: هنگامی که غروب روز عرفه فرا میرسد، خداوند در برابر فرشتگان به وقوفکنندگان در عرفات مباهات کرده، میفرماید: فرشتگان من! به بندگان
و کنیزان من بنگرید که از گوشه و کنار زمین، ژولیدهموی و غبارآلود به سوی من آمدهاند. آیا میدانید چه میخواهند؟ فرشتگان میگویند: پروردگارا! آمرزش گناهانشان را از شما میطلبند. خداوند میفرماید: شما (فرشتگان) را گواه میگیرم که همانا آنان را آمرزیدم. پس، از مکانی که در آن وقوف کردهاید، آمرزیده
و پاک بازگردید.» (تمیمی مغربی، 1385ق، ج1، صص294 ـ 293).
پیامبر خدا9 میفرمایند:
«وقتی شامگاه عرفه فرا میرسد، خداوند به فرشتگان میگوید: بندگان مرا از مرد و زن مشاهده کنید که ژولیده و غبارآلود از هر نقطة دوردستی برای اطاعت و عبادت من اینجا آمدهاند، در حالی که هنوز رحمت و عذاب من؛ یعنی بهشت و دوزخ را ندیدهاند. ای فرشتگان من، شما را گواه میگیرم که همة آنان؛ چه آنها که در این سرزمین حاضر شده و چه آنان که به این سرزمین نیامدهاند، همگی را مورد آمرزش و مغفرت قرار دادم. آنگاه پیامبر9 فرمودند: «فَلَمْ یَرَ یَوْماً أَکْثَرَ عُتَقَاءَ مِنَ النَّارِ مِنْ یَوْمِ عَرَفَةَ
وَ لَیْلَتِهَا»؛ هیچ زمانی غیر از روز عرفه و شام آن، این اندازه انسانهای آمرزیده و آزاد شده از آتش دوزخ دیده نشدهاند» (نوری، 1408ق، ج10، ص32).
پیامبر9 میفرمایند: «مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوبٌ لَا تُغْفَرُ إِلَّا بِعَرَفَاتٍ»؛ (تمیمی مغربی، 1385ق، ج1، ص294؛ محمد بن اشعث، بیتا، ص65)؛ «برخی از گناهان بخشوده نمیشود مگر در عرفات».
امام صادق7 در تعبیری لطیف فرمودهاند:
«الْحَاجُّ حُمْلَانُهُ وَ ضَمَانُهُ عَلَی اللِه فَإِذَا دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَکَّلَ اللهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِ طَوَافَهُ وَ صَلَاتَهُ وَ سَعْیَهُ وَ إِذَا کَانَ عَشِیَّةُ عَرَفَةَ ضَرَبَا عَلَی مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ وَ یَقُولَانِ لَهُ یَا هَذَا أَمَّا مَا مَضَی فَقَدْ کُفِیتَهُ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ فِیمَا تَسْتَقْبِل» (شیخ طوسی، 1407ق، ج5، ص21).
«کفالت و ضمانت حاجی بر خداوند متعال است. بنابراین آنگاه که وارد مسجدالحرام میشود، خداوند دو فرشته را با او همراه میسازد تا طواف، نماز و سعی او را حفظ کنند و آنگاه که شام عرفه فرامیرسد، بر شانة راست او زده، میگویند: گناهان گذشتة تو آمرزیده شد. ببین در آینده چه میکنی.»
محمد بن قیس به نقل از امام باقر7 میگوید:
«إِذَا وَقَفْتَ بِعَرَفَاتٍ إِلَی غُرُوبِ الشَّمْسِ فَإِنْ کَانَ عَلَیْکَ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ رَمْلِ عَالِجٍ أَوْ بِعَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ أَوْ قَطْرِ الْمَطَرِ لَغَفَرَهَا اللهُ لَک» (همان، 1407ق، ج5، ص20).
«آنگاه که تا غروب خورشید در عرفات وقوف کردی، اگر گناهانت به اندازة شنهای شنزار یا ستارگان آسمان یا قطرات باران باشد، خداوند حتماً آنها را خواهد بخشید.»
باید توجه داشت که گرچه عرفات تجلّیگاه بخشش و آمرزش گناهان است، اما شرط بهرهمندی از عفو و بخشش الهی در این سرزمین ، بینش و اعتقاد راسخ به ولایت اهل بیت: است که خود از مهمترین عوامل بازدارندگی از گناه و معصیت و از قویترین اسباب ارتباط با خداوند متعال است. امام رضا7 در بیانی نورانی به این نکتة مهم و ظریف اشاره کرده و فرمودهاند:
«أَنَّهُ لَا یَقِفُ أَحَدٌ مِنْ مُوَافِقٍ أَوْ مُخَالِفٍ فِی الْمَوْقِفِ إِلَّا غُفِرَ لَهُ فَقِیلَ لَهُ7 إِنَّهُ یَقِفُهُ الشَّارِی وَ النَّاصِبُ وَ غَیْرُهُمَا فَقَالَ یَغْفِرُ لِلْجَمِیعِ حَتَّی إِنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ لَمْ یُعَاوِدْ إِلَی مَا کَانَ عَلَیْهِ مَا وَجَدَ شَیْئاً مِمَّا تَقَدَّمَ وَ کُلُّهُمْ مُعَاوِدٌ قَبْلَ الْخُرُوجِ مِنَ الْمَوْقِفِ» (علی بن موسی8، 1406ق، ص214).
«هیچکس از معتقدان ]به ولایت و امامت[ یا منکران ]ولایت و امامت[، در موقف عرفات حاضر نمیشود، مگر اینکه بخشوده میشود. از آن حضرت سؤال شد: برخی خوارج و دشمنان نیز در این موقف حاضر میشوند؟ فرمودند: «همگی بخشوده میشوند تا جایی که اگر هر یک از آنها ]از بینش باطل خود توبه کند و[ به اعتقاد گذشتهاش برگردد، گناهی از قبل بر او باقی نمیماند. اما قبل از خارج شدن از عرفات، به همان اعتقاد شومی که داشتهاند، باز میگردند.»
بنابراین، اگر حجگزاران پس از وقوف در موقف عرفات، بینش و اعتقاد نادرست خویش را که از بزرگترین موانع ارتباط با خداوند متعال است، اصلاح نکنند و به ولایت اهل بیت: تمسک نجویند، از پاداشها و ثمرات تربیتی حضور در این موقف عظیم بهرهای نخواهند برد.
5. جایگاه ذلت و خواری شیطان
حجگزار در سرزمین عرفات به اسباب و عوامل ریشهکن کردن موانع ارتباط با خدا (گناه و نافرمانی) پی میبرد و درمییابد که چگونه راههای حیله و اغواگری شیطان را بر خویش مسدود کند. از اینرو، این سرزمین از مهمترین جایگاههای ذلت و خواری شیطان بوده
و روز عرفه، از مشقّتبارترین روزها برای شیطان است.
پیامبرخدا9 در تعبیری دقیق و مهم دربارة رمز خواری شیطان در روز عرفه میفرمایند:
«مَا رُئِیَ الشَّیْطَانُ فِی یَوْمٍ هُوَ أَصْغَرَ وَ لَا أَحْقَرَ وَ لَا أَغْیَظَ مِنْهُ یَوْمَ عَرَفَةَ، وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا لِمَا یَرَی مِنْ نُزُولُ الرَّحْمَةِ وَ تَجاوُزِ الله عَنِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ؛ إِذْ یُقَالُ: مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَا یُکَفِّرُهَا إِلَّا الْوُقُوفُ بِعَرَفَةَ» (بحرانی، 1378ش، ج1، ص224).
«شیطان در روزی کوچکتر، فرومایهتر و خشمگینتر از روز عرفه دیده نشده است و این حقارت و زبونی و خشمگینی شیطان در روز عرفه، به دلیل این است که نظارهگر نزول رحمت و گذشت و بخشش خداوند از گناهان بزرگ حجگزاران است؛ زیرا برخی از گناهان هست که فقط وقوف در عرفات آنها را میپوشاند و سبب بخشایش آنها میشود.»
همچنین از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر9 فرمودند:
«آمرزش در همان لحظة حرکت و لحظات آغازین روز عرفه بر اهل عرفات نازل میشود. آنگاه شیطان بر سر خویش خاک میریزد و شیون و زاری میکند. پس دیگر شیاطین گِرداگرد او جمع میشوند و میگویند: تو را چه شده است؟! میگوید: «قَوْمٌ قَدْ قَتَلْتُهُمْ مُنْذُ سِتِّینَ وَ سَبْعِینَ سَنَةً غُفِرَ لَهُمْ فِی طَرْفَةِ عَیْنٍ؛ یَعْنِی مَنْ یَحْضُـرُ مِنَ الْحَاجِّ بِعَرَفَةَ»؛ «مردمی (حجاج حاضر در عرفات) را که در مدت شصت، هفتاد سال نابودشان کردم، در یک چشم به هم زدن آمرزیده شدند!» (فاکهی، 1424ق، ج5، ص15).
آری، عرفات محل ذلت و خواری شیطان است؛ اما چون این سرزمین از بهترین مکانهای توجه به خداوند و آمرزش گناهان است، شیطان تلاش میکند که حجگزاران را از رحمت و آمرزش الهی باز دارد. بنابراین، باید کنشگران با سعی و تلاش هرچه بیشتر، مواظب وسوسه و نیرنگهای شیطان در این جایگاه مقدس باشند. امام صادق7 دربارة مکر و کیدهای شیطان در سرزمین عرفات میفرمایند:
«تَعَوَّذْ بِاللِه مِنَ الشَّیْطَانِ؛ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَنْ یُذْهِلَکَ فِی مَوْضِعٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یُذْهِلَکَ فِی ذلِکَ الْمَوْضِع» (کلینی، 1407ق، ج4، ص464).
«در عرفه از شیطان به خدا پناه ببر؛ زیرا هیچ مکانی برای شیطان دوستداشتنیتر از سرزمین عرفات نیست که تو را در آنجا غافلگیر کند و به لغزش اندازد.»
6. تجلی زودگذر بودن دنیا و عمر انسان
بر حاجی واجب است که در عرفات وقوف کند، هرچند بسیار اندک و در حدّ چند دقیقه باشد؛ به عبارتی رساتر و بهتر، وقوف، درنگی کوتاه و زودگذر است. حاجی در عرفات از هنگام ظهر و از لحظة بلندترین ستیغ خورشید که نماد آگاهی و تجلّی معرفت است (همانطور که ظلمت و تاریکی، تجلی جهل و گمراهی و بیمعرفتی است) وقوف خود را آغاز میکند و پس از مدتزمانی اندک، باید همزمان با غروب خورشید، با او همسفر شود و کوچ کند؛ باید بدون هیچ آرام و قراری با عجله از موقفی به موقف دیگر، از عرفات به مشعر، و از مشعر به منا رهسپار گردد.
اینها به حاجی یادآوری میکند که اقامت انسان در دنیای فانی نیز بدین سان کوتاه و گذراست. آدمی هنوز آرام نگرفته است که بانگ الرّحیل را میشنود. او باید برای کوچ به سرای باقی و عبور از مواقف آن مهیا شود. از اینرو، هرچه بساط زندگی سادهتر گسترانده شود، آدمی هنگام جمع کردن آن آسودهتر خواهد بود و به راحتی از آن دل میکند و از کنار آن میگذرد.
حاصل آنکه پیام وقوف زودگذر عرفات این است که ای انسان، دنیا و زندگی آن، دَمی بیش نیست. در این زمان اندک، بار گناهت را سنگین نکن و آرزوهایت را دراز و طولانی مگردان و بدان که زمانی از این جهان رخت برخواهی بست. آن زمان، این همه تشکیلات و برپا کردن و جمع کردن خیمهها آن هم در یک نیمروز، نماد آن است که حاجی دریابد تمامی زندگی دنیا محدود و مختصر است و عمر آدمی یک نیمروز بیش نیست. هرچه اصرار کنی که (رَبِّ ارْجِعُون * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً) (مؤمنون، 100 ـ 99)، «اگر اجلت فرا رسیده باشد، ساعتی از آن تأخیر نخواهد شد.» پس قبل از آنکه کوچ داده شوی، از خود به خدایت کوچ کن.
7. تجلی عرصات قیامت
انسانهای بسیاری با دل کندن از جلوههای دنیایی و مادی؛ اعم از زن و فرزند و خانه
و کاشانه و... ، از نقاط مختلف و دوردست جهان در سرزمین عرفات گِرد هم میآیند و با لباسهای سادة احرام، در چادرهایی ساده و بدون هیچگونه زرق و برق و تشریفات، سکونت میکنند. بیشک حضور در چنین صحرایی که عاری از هرگونه آبادی و امتیاز مادی است، موجب میشود که حجگزار شخصیت فطری و واقعی خویش را که همان آفرینش برای دستیابی به عبودیت و مقامات اخروی است، باز یابد و منظرة قیامت و اجتماع خلایق را در آن هنگامة عظیم، یادآور شود.
صحنة عرفات، انعکاسی است از روزی که انسانها با سر و پای برهنه و فارغ از هرگونه مادیتی، برای حسابرسی در صحرای قیامت برانگیخته میشوند و بر چیزی جز عمل خویش، اعتماد و اتکا ندارند.
حاجی آنگاه که گام به وادی عرفات میگذارد و ضجّه و ناله و زاریهای بلند واقفان را به زبانهای مختلف میشنود، عرصات قیامت و صحنههای هولناک آن را به یاد میآورد.
گروههای مختلف مردم که لباس احرام به تن کرده و از علایق و دلبستگیهای دنیا دل کندهاند و از عاقبت و فرجام بدِ خود بیمناکاند و همگی هماهنگ و همنوا تنها مغفرت
و رحمت خداوند متعال را طلب میکنند و تنها چشم امید به کرم او دوخته و از درگاه بینیازش انتظار عفو و بخشش دارند، یادآور روز قیامت و ترسهای بزرگ آن است.
آری، در این سرزمین، ازدحام خلایق و سر و صدا به زبانهای مختلف و اجتماع پیروان مکاتب گوناگون آیین اسلام و فرقههای مختلف آن، انسان را به یاد روز قیامت
و صحنة محشر و اجتماع امتها با انبیا و ائمه و پیروی هر امتی از پیامبر خود میاندازد؛ آنجا که همه در عین تحیر و سرگردانی به شفاعت و حمایت پیامبر خویش امید دارند و منتظرند که ببینند آیا مورد شفاعت قرار میگیرند یا هیچ حمایتی از آنها نخواهد شد.
وقوف در عرفات
پس از اذان مغربِ روز هشتم ذیحجه حرکت حاجیان به سمت صحرای عرفات آغاز میشود. برای وقوف در عرفات که خارج از حرم قرار دارد و از ظهر روز نهم ذیحجه، آغاز، و به غروب همان روز ختم میشود، باید ترجیحاً از کنار کعبه و در حرم احرام بست (کلینی، 1407ق، ج4، ص454). در عمره و عمره تمتّع، حاجی خارج از حرم، مُحْرِم شده، به حرم وارد میشود؛ اما این بار، در حرم محرم میشود و به خارج حرم میرود و مناسک را از آنجا آغاز میکند. گویا قصد بازسازی و تکرار نمادین یک دورة تاریخ را دارد.
برای وقوف در عرفات، معانی ژرف و قابل تأملی میتوان ذکر کرد. وقوف از سویی به معنای درنگ و ماندن و تأمل و اندیشیدن است؛ چرا که اگر انسان برای مدتی در مکانی بماند، بدون آنکه هیچگونه عملی انجام دهد، بیاختیار به فکر فرو میرود. بنابراین، وقوف یعنی ماندن در یک محدودة جغرافیایی خاص در زمانی معیّن (نیم روز)، به نیّت ارتباط گرفتن با خداوند متعال که با تفکر و اندیشیدن در نظام آفرینش همراه است.
از سوی دیگر وقوف با واقف شدن و آگاهی یافتن و معرفت و شناخت، ارتباطی ناگسستنی دارد؛ زیرا نتیجة اندیشیدن در نظام آفرینش، آگاهی به اموری است که انسان را به ارتباط با خالق هستی سوق میدهد. باید در سرزمین عرفات، به هدف آفرینش جهان هستی که توحید و ارتباط با خداست و راههای دستیابی به آن، معرفت یافت. باید در عرفات ماند تا با اندیشیدن در باورها و اصول بنیادین اسلام، به جایگاه و غایت آفرینش خویش واقف شد. باید همانطور که از زمان آدم7 معرفت و شناخت گناه و اعتراف به آن، اصلی اساسی برای توبه و کسب غفران الهی و ارتباط با خدا بوده است، گناهان و منشأ آنها را به خوبی شناخت
و با اعتراف به آنها توبه کرد. علاوه بر این، چون «وقوف» محدودیت زمانی و مکانی دارد، بیشک امام زمان7 نیز در سرزمین مقدس عرفات حضور دارند. از این رو، باید با معرفت
و شناخت و واقف شدن هرچه بیشتر به ولایت آن بزرگوار، ارتباط خویش با خداوند متعال را مستحکم کرد.
حاصل آنکه وقوف یعنی درنگ و توقفی گذرا، همراه با تفکر و اندیشه در نظام آفرینش و کسب معرفت به خالق هستی، نه ماندن و سکون و سکونت؛ یعنی انسان در حرکت است و در میانة راه شبی یا روزی میایستد و میگذرد. آدمی مسافر است و آهنگ رفتن به سوی خدا دارد: (إِلَی اللهِ الْمَصِیر) (فاطر : 18). در این سفر خدا منزلگاه نیست که در حال تغییر باشد؛ بلکه تنها جهت ثابت، و حرکت لایتناهی است: (کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَه) (قصص : 88).
بنابراین، وقوف در عرفات به حاجی کمک میکند که با کسب معرفت و شناخت شایستگی ورود به حریم الهی را بیابد. او باید با آگاه شدن به گناهان و اقرار و اعتراف به آنها توبه کند تا طاهر و پاک شود و به خانة پاک و طاهر الهی دست یابد.
فلسفه وقوف در عرفات
وقوف در عرفات که پس از احرام، آغازین مرحلة مناسک حج است، فلسفه و راز و رمزهایی دارد که در ادامه به آنها پرداخته میشود:
وقوف در عرفات نمادی از شایستگی یافتن بندگان برای ورود به حریم الهی است. این سرزمین از محدودة حرم خارج است. حجگزار باید آنقدر راز و نیاز و تضرع کند و خود را پالایش و تطهیر نماید، تا لایق ورود به حریم الهی گردد. بنابراین، قبل از طواف، باید از حرم بیرون رفت (عرفات) و همچون میهمانی که بر بزرگی وارد میشود، برای ورود به محضر الهی اجازه گرفت. از این رو، حاجی در کُنشی ارتباطی به سرزمین عرفات میرود
و با فرستادن پیام تضرع و زاری به درگاه الهی، به شستوشوی دل میپردازد و زنگار گناه از دل میزداید تا با قلبی آماده و نورانی وارد حریم پاک الهی گردد. امیر مؤمنان، علی7 در تعلیلی نشانهشناختی از راز وقوف حجگزاران در خارج از محدودة حرم (عرفات) پرده برداشته و فرموده است:
«لِأَنَّ الْکَعْبَةَ بَیْتُهُ وَ الْحَرَمَ بَابُهُ فَلَمَّا قَصَدُوهُ وَافِدِینَ وَقَفَهُمْ بِالْبَابِ یَتَضَـرَّعُون» (کلینی، 1407ق، ج4، ص224).
«زیرا کعبه به منزلة خانة خدا و حرم درِ آن است. پس چون میهمانان خدا قصد ورود به خانة او را نمایند، آنان را بر آستانة در نگه میدارد تا راز و نیاز و تضرع و ناله کنند.»
آری، اگر کسی بخواهد در خانهای که انبیا: به طهارت آن قیام کردهاند پذیرفته شود، باید خویشتن را پالایش و تطهیر کند؛ چرا که خانة طهارتیافته تنها میهمانان طاهر و پاک را میپذیرد. علاوه بر این، ارتباط با خدا و ورود به حریم قدس الهی از چنان اهمیتی برخوردار است که برای برقراری این ارتباط، حجگزار نه تنها باید خود را پالایش و تطهیر کند، بلکه باید در زمانی خاص و همسو و همجهت با اولیای الهی به این امر بپردازد. امام حسن مجتبی7 در این باره میفرمایند:
«شخصی یهودی از پیامبرخدا9 پرسید: چرا خداوند مردم را در عصر روز عرفه به وقوف در عرفات فرمان داده است؟ حضرت فرمودند: «إِنَّ الْعَصْرَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی عَصَی فِیهَا آدَمُ رَبَّهُ وَ فَرَضَ اللهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ عَلَی أُمَّتِیَ الْوُقُوفَ وَ التَّضَـرُّعَ وَ الدُّعَاءَ
فِی أَحَبِّ الْمَوَاضِعِ إِلَیْهِ وَ تَکَفَّلَ لَهُمْ بِالْجَنَّةِ وَ السَّاعَةُ الَّتِی یَنْصَرِفُ فِیهَا النَّاسُ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی تَلَقَّی فِیهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه»؛ «عصر، همان ساعتی است که آدم7 در آن، پروردگارش را عصیان کرد و خداوند بر امت من وقوف و گریه و نیایش را در بهترین مکانها (عرفات) واجب گردانید و بهشت را برای آنان تضمین کرد. آن ساعتی که مردم از عرفات کوچ میکنند، همان وقتی است که آدم7 کلماتی را از خداوند دریافت کرد و توبه نمود.» (شیخ صدوق، 1376ش، ص194).
زمان حضور و توقف حجگزار در عرفات، با زمان نافرمانی آدم7 ، و زمان خروج از عرفات، با زمان قبول توبة آدم7 هماهنگ است. توقف حجگزار در عرفات یادآور لغزش نخستینِ آدم7 و نیز توبه اوست که با معرفت و اعتراف به علت ارتکاب گناه حاصل شد. بنابراین، عصر عرفات نمادی از عصیان و توبة آدم7 است. از اینرو، گنهکاران نیز باید در همین زمان و مکان ـ که از بهترین زمانها و مکانهای روی زمین است ـ با ضجّه و ناله از خداوند غفران و بخشش بخواهند تا به حریم قدس الهی راه یابند. حاجی باید بداند که نافرمانی و پیمانشکنی، او را از حریم ربوبی خارج میکند و از اصلاح و تربیت باز میدارد و در معرض عقوبت الهی قرار میدهد. بنابراین، باید اندیشه و اعتقاد نادرست خود را تصحیح کند و با ندامت و پشیمانی و اعتراف به گذشتة خویش، اجازة ورود دوباره به حریم الهی را کسب کند.
وقوف در عرفات برای این است که حجگزار به معارف و علوم الهی واقف شود و به اسرار آفرینش نظام هستی پی ببرد و دریابد که خداوند متعال بر تمامی امور او واقف
و تدبیرکنندة آنهاست. از اینرو، امام سجاد7 در رمزگشایی از فلسفة وقوف در عرفات خطاب به شبلی میفرمایند:
«هَلْ عَرَفْتَ بِمَوْقِفِکَ بِعَرَفَةَ مَعْرِفَةَ الله سُبْحَانَهُ أَمْرَ الْمَعَارِف وَ الْعُلُوم»ِ (نوری، 1408ق، ج10، ص169).
«آیا با وقوف در عرفات آگاهی خداوند را بر شناختها و دانشها دریافتی؟»
بنابراین، حاجی باید جز در برابر خداوند که بر همه چیز واقف است، در برابر احدی سر تعظیم فرو نیاورد و فقط او را اطاعت و پرستش کند تا از غیر او بینیاز گردد؛ «وَطَاعَتُه غِنًی» (مفاتیح الجنان، دعای کمیل). بر این اساس سرزمین مقدس عرفات و زمان نورانی عرفه آنچنان بنده را مقرب میکند و به قلههای رفیع انسانیت عروج میدهد؛ به گونهای که درخواست از غیر خدا را نامطلوب میشمارد. از اینرو، امام سجاد7 به سائلی که در روز عرفه گدایی میکرد، فرمودند:
«وَیْحَکَ أَغَیْرَ اللهَ تَسْأَلُ فِی هَذَا الْیَوْمِ إِنَّهُ لَیُرْجَی لِمَا فِی بُطُونِ الْحَبَالَی فِی هَذَا الْیَوْمِ أَنْ یَکُونَ سَعِیداً» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص211).
«وای بر تو! آیا در چنین روزی دست نیاز به سوی غیر خدا دراز میکنی؟! در حالی که در این روز برای کودکان در رحم مادر امید سعادت و خوشبختی میرود.»
وقوف در عرفات برای آن است که حاجی بداند خداوند متعال به ظاهر و باطن و صحیفة قلب او و راز و رمزهای آن و حتی آنچه به طور ناخودآگاه در خاطر او میگذرد آگاه است. از این رو امام سجاد7 خطاب به شبلی میفرمایند:
«عَرَفْتَ قَبْضَ اللهَ عَلَی صَحِیفَتِکَ وَ اطِّلَاعَهُ عَلَی سَرِیرَتِکَ وَ قَلْبِکَ» (نوری، 1408ق، ج10، ص169).
«آیا ]با وقوف در عرفه[ دانستی که خداوند صحیفة اعمال تو را میگیرد و از درون و زوایای قلب تو آگاه است؟»
در واقع عرفات تجلّیگاه کریمة (إِنَّهُ یَعْلَمُ السِّـرَّ وَ أَخْفی) (طه : 7) است. بنابراین، اگر حجگزار بداند که قلبش در منظر و مرآی حق تعالی قرار دارد، همانطور که تَن به گناهان جوارحی نمیآلاید، خود را به گناه جوانحی نیز آلوده نمیکند و قلب خویش را از خطورات آلوده پاک و منزّه میدارد.
همچنین حاجی باید در عرفات به این نکته واقف شود که فرشتگان، حتی فرشتگان مأمور ضبط اعمال و خطورات که به لطف و پردهپوشی خداوند اجازه دیدن بسیاری از اسرار انسانها را ندارند، در این روز به اذن خداوند نظارهگر نهان دلهای حجگزاران میباشند. امام سجاد7 در تعبیری مهم و نشانهشناختی میفرمایند:
«در عصر روز عرفه و ظهر روز دهم، خداوند به وسیلة حاجیان بر ملائک مقرّبش مباهات و فخرفروشی میکند و خطاب به آنان میفرماید:
فرشتگان من! بندگانم را ببینید؛ همانهایی که از راه دور و نزدیک و با مشکلات زیاد به سوی من آمدهاند بسیاری از لذتها را بر خود حرام کرده و بر شنهای بیابانهای عرفات و منا خوابیدهاند و این چنین با چهرههای غبارآلود در پیشگاه من اظهار عجز و ذلت میکنند. اکنون به شما اجازه میدهم که اسرار آنان را ببینید.
آنگاه فرشتگان به اذن خداوند در ملکوت خود، باطن انسانها را مینگرند؛ قلب برخی از آنها سیاه است و دودهای سیاه از آن برمیخیزد. اینان کسانی هستند که بین قرآن و عترت جدایی انداختهاند. برخی دیگر دلهایشان بسیار نورانی و روشن است. اینان پیامبر9 را امین وحی دانسته و اهل ولایتاند (حسن بن علی عسکری7، 1409ق، صص611 ـ 609 ؛ علامه مجلسی، 1403ق، ج96، صص261 ـ 259).
از این روایت به خوبی دانسته میشود که ولایت، سرّ همة اعمال است. مؤمنان راستین که هم به سرّ ولایت میرسند و هم به اسرار حج، به صورت انسان واقعی در سرزمین عرفات و منا ظهور میکنند و خداوند متعال در مقام فعل، به آنان فخر میکند. چنین انسانهایی فرشتهمنش، و حتی برخی از آنها از فرشتگان هم بالاترند.
وقوف در عرفات و صعود بر جبلالرّحمه نشان دهندة این است که خداوند نسبت به زن و مرد مؤمن و مسلمان، رحمت و ولایت مخصوص دارد. از اینرو، امام سجاد7 در پردهبرداری نمادین از فلسفة صعود بر جبلالرّحمه خطاب به شبلی میفرمایند:
«نَوَیْتَ بِطُلُوعِکَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ أَنَّ اللهَ یَرْحَمُ کُلَّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ یَتَوَلَّى کُلَّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة» (نوری، 1408ق، ج10، صص170 ـ 169).
«آیا آنگاه که بالای جبلالرّحمه رسیدی نیت آن را داشتی که خداوند بر هر مرد و زن با ایمانی رحمت آوَرَد و هر مرد و زن مسلمانی را سرپرستی میکند؟»
بنابراین جبل الرّحمه سمبل رحمت خاص الهی برای واقفان در عرفات است؛ یعنی علاوه بر رحمت واسعة الهی که همه مشمول آناند، رحمت خاص حق نیز آنان را زیر پوشش گرفته است. از اینرو، شایسته است که حجگزاران در کنشی معنادار با کوه رحمت ارتباط گیرند و با صعود بر آن به رحمت خاص و عام حق تعالی معرفت یابند.
آنچه دربارة صعود بر جبل الرحمه بیان شد، ناظر به حدیث شبلی است؛ وگرنه بنا بر نظر مشهور فقها، در روز عرفه وقوف در پایین کوه و در زمین هموار افضل، و بالا رفتن از کوه مکروه است (نجفی، 1404ق، ج19، ص59). اسحاق بن عمّار دربارة وقوف در عرفات میگوید:
«سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ7 عَنِ الْوُقُوفِ بِعَرَفَاتٍ فَوْقَ الْجَبَلِ أَحَبُ إِلَیْکَ أَمْ عَلَی الْأَرْضِ؟ فَقَالَ عَلَی الْأَرْضِ» (شیخ طوسی، 1407ق، ج5، ص180).
«از امام کاظم7 پرسیدم: «آیا وقوف بر جبل الرحمه در نظر شما محبوبتر است یا وقوف بر زمینهای پایین کوه؟ حضرت فرمودند: وقوف بر زمینهای پایین کوه افضل است.»
همچنین امام صادق7 میفرمایند:
«عَرَفَاتٌ کُلُّهَا مَوْقِفٌ، وَ أَفْضَلُ الْمَوْقِفِ سَفْحُ الْجَبَل» (کلینی، 1407ق، ج4، ص463).
«همة سرزمین عرفات محل وقوف است؛ لیکن بهترین مکان برای وقوف، پایین کوه است.»
محمد صادقی تهرانی دربارة رمز کراهت صعود بر جبل الرّحمه مینویسد:
«و این جبلالرّحمه، که منبر آخرین پیامبر رسالت بود، ما را به یاد چکیده و قلّة عرفات رسالت اسلامی میاندازد. با این حال روز عرفه مکروه است بالای آن روی یا وقوف کنی که تو هرکه باشی، پامنبری این رسالت هستی و نه منبری و نیز در آن روز درنگ در دامنه جبلالرّحمه بر جاهای دیگر عرفات برتری هم ندارد، که صاحب منبر نیز در آنجا خودش را نفی، و تنها خدایش را اثبات کرد؛ چنانکه در خبر است پیامبر نازنین در رهگذر کوه عرفات وقوف فرمود. مردم از اطراف به سویش، به پای شترش شتافتند تا در پیرامونش وقوف کنند. آنها را پراکند. باز هم برگشتند. فرمود: مردم، عرفات جای پای شتر من نیست. این پهنه صحرا همهاش عرفات است؛ موقف است. بروید و بیتفاوت در این پهنه صحرا وقوف کنید.» (کلینی، 1407ق، ج4، ص247).
و تو نیز در این صحرای شناختها، دور این و آن مَگرد؛ دور شاه و آیتالله وقوف مکن؛ دور ثروتمند و سیاستمدار مباش. خود را زیر سایة احدی مَنِه که زیر سایة خدایی، از احدی درخواستی مکن که رسوایی، از خدای بخواه. اگر هم با کسی کاری داری، تنها برای حفظ جانت، مال و ناموست، یاد گرفتن احکامت یا یاد دادنش باشد؛ بیآنکه در سایهاش بنشینی، وقوف کنی، که «عرفات» فراموشگاه جز خدا، و یادگاه و پادگاه خداست ... . اینگونه است عرفات، اگر به سخن پیامبرش گوش فرا داری و زیر منبرش نشینی و آنگاه در پهنة عرفات پخش شوی و پخش کنی ...
و عرفاتی پُر از عرفات یابی، نه پُر از خالی، که گمان کنی درنگ در این صحرای خالی، کاری است پوک و تو خالی. نه، بلکه بایستی لبریز از عرفات شوی و سپس رو به مشعر روی.» (صادقی تهرانی، 1382ش، صص323 ـ 321).
همچنین در مورد فلسفه کراهت صعود بر جبل الرّحمه میتوان گفت: علاوه بر از دست دادن فرصت مناسب برای عبادت و دعا، زمینة پرورش روح کبر و غرور، منیت
و خودخواهی و بلندپروازی و طغیانگری را در انسان فراهم میسازد.
در بخشی از سرزمین عرفات که با حرم مماس است، کوهی به نام «نَمِرَه» قرار دارد. مسجدی نیز به همین نام در این منطقه ساخته شده که بخشی از آن در محدودة عرفات است. واژة «نَمْر» در زبان عربی به معنای صعود و بالا رفتن است (صاحب بن عبّاد، 1414ق، ج10، ص239 ؛ ابن منظور، 1414ق، ج5، ص236). صعود بر کوه نمره و وقوف بر آن، که تداعیکنندة نوعی برتری و علوّ است، نماد آن است که حاجی در ارتباط با دیگر کنشگران به چیزی امر نکند، مگر آنکه قبلاً خود بدان عامل بوده باشد و از چیزی بر حذر ندارد، مگر اینکه خود قبلاً از آن پرهیز کرده باشد. همچنین وقوف در کنار «عَلَم و نَمِرات» نماد آن است که «نَمِرات» شاهد طاعات و عبادات حجگزاران است و به همراه فرشتگان نگهبان الهی از آنان محافظت میکند. از این رو، امام سجاد7 در رمزگشایی از فلسفة صعود
بر کوه نمره و وقوف در کنار «نَمِرات» خطاب به شبلی میفرمایند:
«نَوَیْتَ عِنْدَ نَمِرَةَ أَنَّکَ لَا تَأْمُرُ حَتَّی تَأْتَمِرَ وَ لَا تَزْجُرُ حَتَّی تَنْزَجِرَ ... عِنْدَ مَا وَقَفْتَ عِنْدَ الْعَلَمِ وَ النَّمِرَاتِ نَوَیْتَ أَنَّهَا شَاهِدَةٌ لَکَ عَلَی الطَّاعَاتِ حَافِظَةٌ لَکَ مَعَ الْحَفَظَةِ بِأَمْرِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ» (نوری، 1408ق، ج10، ص170).
«آیا در وادی نَمِرَه نیت آن را داشتی که تا خود فرمان نبری، فرمان ندهی، و تا خود نهیپذیر نباشی، نهی نکنی؟ ... آیا آنگاه که نزد «عَلَم و نَمِرات» وقوف کردی، نیت آن را داشتی که آنها بر طاعات و عبادات تو گواهاند و همراه فرشتگان نگهبان به امر خداوند از تو محافظت میکنند؟»
پاداش وقوف در عرفات
وقوف در عرفات از بارزترین و زیباترین جلوههای ارتباط با خداست که در روایات برای آن پاداشهای فراوانی ذکر شده است. در ادامه، به روایاتی که این پاداش را بیان کردهاند، اشاره میشود:
پیامبرخدا9 میفرمایند:
«سوگند به پروردگاری که به حق مرا بشیر و نذیر مبعوث کرد، خداوند در آسمان دنیا دری دارد که به آن، درِِ رحمت، توبه، حاجات، تفضّل، احسان، بخشش، کَرَم
و عفو گفته میشود، و هیچ کس در عرفات اجتماع نمیکند، مگر اینکه شایستة این صفات از سوی خداوند متعال میگردد، و خداوند در آنجا صد هزار فرشته دارد که هر یک از آنان 120 هزار فرشته در خدمت دارند، و نیز خداوند برای اهل عرفات رحمت ویژهای اختصاص داده است که بر آنان نازل میکند و هنگامی که میخواهند از صحرای عرفات خارج شوند، خداوند ملائکهاش را گواه میگیرد که همة آنان را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر آنان واجب گردانیدم. در این هنگام فرشتهای ]از طرف خداوند[ بانگ میزند: از عرفه بروید در حالی که بخشوده شدید و شما مرا راضی کردید و من نیز از شما راضی شدم.» (شیخ صدوق، 1376ش، ص194).
همچنین آن حضرت در تعبیری نشانهشناختی میفرمایند:
«مَنْ وَافَی بِعَرَفَةَ فَسَلِمَ مِنْ ثَلَاثٍ أُذُنُهُ لَا تَسْمَعُ إِلَّا إِلَی حَقٍّ وَ عَیْنَاهُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَّا إِلَی حَلَالٍ وَ لِسَانُهُ أَنْ یَنْطِقَ إِلَّا بِحَقٍّ غُفِرَتْ ذُنُوبُهُ وَ إِنْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ» (نوری، 1408ق، ج10، ص44).
«کسی که در عرفات حضور یابد، از سه چیز در امان است: گوشش فقط حق را میشنود؛ چشمش فقط حلال را مینگرد؛ زبانش فقط به حق گویا میشود و تمامی گناهانش بخشوده میشود؛ حتی اگر به اندازه کفهای دریا باشد.»
امام سجاد7 در پاسخ مردی که به آن حضرت گفت: جهاد را که با خشونت و سختی همراه است، ترک کردهای و به حج که نرم و آسان است پرداختهای، فرمودند:
«وای بر تو! آیا سخن پیامبرخدا9 در حَجّة الوداع به تو نرسیده است؟ آنگاه که پیامبر در عرفات وقوف کرد و غروب آفتاب نزدیک شد، فرمود: «ای بلال، به مردم بگو ساکت شوند.» بعد از آنکه مردم سکوت کردند، پیامبرخدا9 فرمودند: قطعاً پروردگار شما امروز (روز عرفه) بر شما منّت گذاشت، پس نیکان شما را مشمول مغفرت گردانید و به آنان حق شفاعت درباره بَدانتان عنایت فرمود، و به شفاعت نیکانتان از تقصیر بَدان گذشت. اکنون حرکت کنید، در حالی که همگی مشمول عفو و رحمت حضرت حق شدهاید، مگر اهل تبعات (مراد متجاوزان به حقوق مردم است)؛ زیرا خدا عادل است و حق ضعیف را از قوی خواهد گرفت.» (کلینی، 1407ق، ج4، صص258 ـ 257).
امام صادق7 میفرمایند:
«مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ کُورَةٍ وَقَفَ بِعَرَفَةَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا غَفَرَ اللهُ لِأَهْلِ تِلْکَ الْکُورَةِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ وَقَفَ بِعَرَفَةَ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا غَفَرَ اللهُ لِأَهْلِ ذَلِکَ الْبَیْتِ مِنَ الْمُؤْمِنِین» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص211).
«هیچ مرد با ایمانی از اهل یک قریه و آبادی در عرفات وقوف نمیکند، مگر آنکه خداوند مؤمنان اهل آن آبادی را میآمرزد، و هیچ مرد مؤمنی از خانوادة با ایمانی در عرفات وقوف نمیکند، مگر آنکه خداوند، مؤمنان آن خاندان را میآمرزد.»
نتیجهگیری
از آنچه نگاشته شد، میتوان به این نتیجه دست یافت که عرفات یکی از پر راز و رمزترین نمادهای حج است که بر جنبههای نمادین گوناگونی مبتنی است و حجگزاران برای ادای مناسک و اعمالی نمادین با آن در ارتباطاند. همچنین میتوان دریافت که پیوند و ارتباط حجگزاران با عرفات در قالب ابعاد ارتباط انسانی به خوبی قابل لمس است؛ برای مثال، در باب ارتباط انسان با خویشتن، حاجی باید با وقوف در عرفات بر نفس خود واقف شود
و خویشتن را بشناسد و بداند که به این سرزمین فراخوانده شده تا پرونده خود را بازخوانی کند و با تفکر در آن، جان خویش را به خلعت وحدانیت مزین نماید و با حضرت حق پیمان بندد که مظهر اوصاف الهی شود و رنگ و صبغة الهی به خود گیرد. از این رو باید قبل از آنکه در سرزمین منا شیطان بیرون را رمی کند، شیطان درون را با سلاح گریه و اشک رام نماید.
در باب ارتباط انسان با خدا، چون عرفات از محدودة حرم خارج است، حجگزار برای راه یافتن به حرم که در ورودی کعبه است، باید بر آستانة در، با دعا و راز و نیاز به درگاه الهی، خود را از گناهان پاک کند و شایستة ورود به حریم الهی گردد. علاوه بر این، معرفت به خداوند از مهمترین معرفتها در سرزمین عرفات است که حاجی با دعا
و مناجات به آن دست مییابد و احساس قرب و نزدیکی به خدا میکند.
در باب ارتباط انسان با دیگران، مسلمانان دور افتاده از یکدیگر میتوانند در عرفات،
به تعارف و شناخت یکدیگر توفیق یابند و با تعارف، به انس و همبستگی با یکدیگر نائل آیند. آنان میتوانند از حال یکدیگر با خبر شوند و از تشتّت و پراکندگی به همبستگی
و پیوستگی دینی و انسانی برسند و غربت خود را به قربت و قرابت مبدل سازند. همچنین حجگزار در عرفات با اولیای الهی همسو میشود و استجابت دعا در عرفات با وجود اولیای الهی
در این سرزمین، ارتباطی تنگاتنگ دارد؛ چرا که آنجا قدمگاه پیامبران الهی و معصومان: ، از جمله امام زمان7 است که به یمن حضور آنان در آن وادی مقدس، دعای حجگزاران مستجاب میگردد.
نهایتاً در باب ارتباط انسان با طبیعت، چون حجگزار برای انجام دادن اعمال و مناسکی نمادین با سرزمین عرفات که جزئی از طبیعت است در ارتباط میباشد، با تفکر دربارة آفرینش جهان هستی، به فلسفه و منشأ پیدایش آن پی میبرد که در نتیجه، به ترمیم ارتباط او با خداوند متعال میانجامد.
[1]. «الْحجّ عَرَفَة».
[2]. اعتراف به گناه با عصمت انبیا منافات دارد؛ از این رو ممکن است منظور از «إعتَرِف بِذَنبِکَ»، اعتراف به گناه امت خویش باشد؛ چنانکه در تفسیر آیه دوم از سوره فتح {لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ} گفتهاند: منظور از «ذَنْبِکَ» گناه امّت پیامبر9 (مشرکین که پیامبر9 را از مکه خارج کردند) است (مجمع البحرین، ج2، ص59 ؛ المیزان، ج18، ص255).
[3]. مولوی، 1335ش، ص256
[4]. {وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ} (بقره : 186).
[5]. {قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً} (فرقان : 77).
[6]. پیامبر اکرم9 فرمودند: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة» (عدّة الدّاعی و نجاح الساعی، ص29).
[7]. پیامبر اکرم9 فرمودند: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن»؛ (الکافی، ج2، ص468).
[8] . امام صادق7 فرمودند: «عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ؛ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاء»؛ (الکافی، ج2، ص470)؛ «بر تو باد که دعا کنی؛ زیرا شفای هر دردی است».
[9] . پیامبر اکرم9 فرمودند: «لَا یَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ»؛ (الدعوات/ سلوة الحزین، ص21)؛ قضا دفع نمیشود مگر با دعا». امام صادق7 نیز فرمودند: «الدُّعَاءُ یَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ یَنْقُضُهُ کَمَا یُنْقَضُ السِّلْکُ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاما»؛ (الکافی، ج2، ص496) «دعا قضای حتمی را دفع میکند و آن را از بین میبرد؛ مانند از بین رفتن و قطع شدن سیم».
[10] . امام سجاد7 در روز عرفه به شخصی که از مردم درخواست میکرد فرمودند: «وَیْحَکَ أَ غَیْرَ اللِه تَسْأَلُ فِی هَذَا الْیَوْمِ إِنَّهُ لَیُرْجَی لِمَا فِی بُطُونِ الْحَبَالَی فِی هَذَا الْیَوْمِ أَنْ یَکُونَ سَعِیداً»؛ (من لا یحضره الفقیه، ج2، ص211)؛ «وای بر تو! آیا در این روز (روز عرفه که روز دعاست) از غیر خدا تقاضا
میکنی؟ در حالیکه امید است در این روز نوزادان در شکم زنهای حامله سعادتمند شوند!».
[11]. (قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ)(یونس : 31).