حکم استظلال مُحرم زیر سایه متحرک، بعد از منزل

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

دانش آموخته سطح 4 عالی حوزه علمیه قم

چکیده

یکی از محرمات احرام برای مردان که کفاره نیز دارد، استظلال (زیر سایة رفتن) است که هر چند تفاصیل آن در کتب فقهی آمده است، اما برخی از مباحث و فروع آن قابلیت بررسی مستقل و دوباره را دارد. حرمت استظلال در حال طی مسیر و جواز استظلال به سایة ثابت در مسیر و منزل مورد تسالم است؛ ولی حکم استظلال زیر سایة متحرک بعد از منزل یکی از مباحث اختلافی است که در این مقاله اقوال و ادله فقها درباره آن مورد واکاوی قرار گرفته و از میان سه نظریه جواز استظلال، عدم جواز و تفصیل بین حالت پیاده و سواره، ادله نظریه اول بی­اشکال شناخته شده است. شناخت معنای استظلال نیز در حکم مؤثر است که در پایان مقاله مورد کنکاش قرار گرفته و مشخص شده که استظلال جانبی جزو استظلال حرام نیست؛ اما بیرون آوردن سر از محمل، مانع از صدق استظلال نمی­شود و نبود سقف بر بالای سر در هر صورت لازم است؛ همان‌طور که استظلال تنها در طول روز یا در شب­های بارانی و سرد صادق است و در شب­های معمولی مانعی از استظلال نیست.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

از محرمات احرام برای مردان، که کفاره نیز دارد، ­استظلال (زیر سایه رفتن) است. در جواز مطلق استظلال برای زنان و کودکان، (طوسی، 1387ق، ج‌1، ص321‌ ؛ خمینی، بی­تا، ج‌1، ص426‌) جواز زیر سایه رفتن مردان در حال اضطرار، همراه با وجوب کفاره (ابن حمزه، 1408ق، ص163؛ خویی، 1418ق، ج‌28، ص500) و جواز سایه انداختن با دست روی صورت (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص521‌ ؛ شاهرودی، 1402ق، ج‌3، ص255‌) تردیدی نیست؛ همچنان‌که اصل حرمت و ممنوعیت استظلال زیر سایة متحرک (سایة کجاوه، محمل، ماشین مسقف، چتر و...) در حال طی مسیر نیز مورد اجماع فقهاست (طوسی، 1407ق،  ج‌2، ص318‌  ؛  علامه حلی، 1412ق، ج‌12، ص78).  البته از ابن جنید استحباب عدم استظلال و کراهت زیر سایه رفتن برای مردان نقل شده (حلی، 1413ق، ج4، ص83) و همچنین توقف در مسئله از بعضی از متأخرین (سبزواری، 1247ق، ج2، ص598 ؛ همو، 1423ق، ج‌1، ص304‌)­ دیده می­شود که مخالف اجماع و صریح روایات است و روایاتی که برای اثبات این نظریه استدلال شده (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص517‌، ح5 و ص518، ح10 و ج13، ص97، ح6) بر حال ضرورت (طوسی، 1407ق، الف، ج‌5، ص312‌ ) یا تقیه حمل می­گردد (بحرانی، 1405ق، ج‌15، ص478)؛ چرا که برخی از فقهای اهل سنت، با استناد به قیاسِ حال حرکت به حال توقف و برخی روایات (مسلم، بی‌تا، ج2، ص944؛ احمدبن حنبل، 1421ق، ج6 ، ص402 ؛  ابو داود، 1430ق، ج2، ص167)، مطلق استظلال در طی مسیر را جایز می­دانند (شافعی، 1410ق، ج2، ص219 ؛  نووی، بی­تا، ج7، ص252 و 267؛ ابن قدامه، بی­تا، ج3، ص286).

افزون بر این موارد، با توجه به روایات (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، صص523 ـ 520)
و سیرة متشرعه، قطعاً قرار گرفتن یا حرکت زیر سایه ثابت در زمان طی مسیر یا پس از منزل، جایز است.  مسئلة اصلی، مبتلابه و اختلافی، حکم استظلال زیر سایه متحرک بعد از منزل (مکه، منا، عرفات یا توقفگاه در طول مسیر) است؛ یعنی بعد از اینکه مُحرم وارد مکه شد، آیا می­تواند با ماشین مسقف به مسجدالحرام برود؟ آیا می­تواند از تنعیم ـ که داخل شهر مکه است ـ  محرم شود و با ماشین مسقف یا به صورت پیاده همراه با سایة متحرکی (مثل چتر) طی مسیر کند و آیا در این مسئله میان روز و شب تفاوتی هست؟ آیا وضعیت جوی (ابری، بارانی یا صاف بودن هوا) تأثیری در حکم دارد؟ برای پاسخ به این سؤالات باید اقوال و ادلة فقها در این زمینه بررسی شود. اما پیش از بررسی اقوال و ادله، لازم است تذکر داده شود که مقصود از منزل، مکانی است که قرار است شخص در آنجا سکنا گزیند. بنابراین، اینکه برخی کشتی یا قطار را  نیز به دلیل استراحت در این دو وسیله، منزل دانسته­اند (حکیم، 1416ق، ص170)، صحیح به نظر نمی­رسد. مقصود از ظل و استظلال نیز در پایان مقاله توضیح داده خواهد شد.

اقوال فقها

بیشتر قدما تنها به اصل حرمت استظلال در حال طی مسیر و جواز استظلال در حال توقف و بعد از منزل اشاره کرده و در مورد حکم استظلال زیر سایة متحرک سخنی نگفته­اند. اما پس از بررسی اقوال فقهایی که این فرع را مطرح کرده­اند، مشخص می­شود در مورد حکم استظلال با سایة متحرک بعد از منزل، سه نظریه وجود دارد:

نظریة اول: جواز مطلق استظلال زیر سایة متحرک

بعد از منزل، هر نوع استظلالی؛ چه در حال حرکت و چه در حال توقف، چه سواره و چه پیاده، چه با سایة ثابت و چه با سایة متحرک، جایز است.

ابن ادریس در این باره می­نویسد: «و إنّما منع المحرم من الظلال، إذا کان سائراً، فأمّا إذا نزل، فلا بأس أن یستظل، بما أراد» (ابن ادریس، 1410ق، ج‌1، ص547‌) که با توجه به اطلاق فرمایش ایشان (بما أراد) می­توان این نظریه را به وی نسبت داد.

آیات عظام وحید (وحید خراسانی، 1428ق، ص105‌) و مکارم (مکارم شیرازی، 1426ق، ص165‌ ـ 162) نیز به این نظریه معتقدند و صاحب جواهر در نجاة العباد، (صاحب جواهر، 1318ق، ص120)، آیات عظام امام خمینی (خمینی، بی­تا، ج1، صص427 ـ 426)، خویی (خویی، 1418ق، ج‌28، ص500)، سبزواری (سبزواری، 1413ق، ج13، ص201)، گلپایگانی (گلپایگانی، 1403ق، ج‌2، ص242؛ افتخاری، 1428ق، ج‌1، ص294‌)، فاضل (فاضل لنکرانی، بی­تا، ص97)، صافی (صافی گلپایگانی، 1423ق، ج‌3، ص296) و نوری همدانی (افتخاری، 1428ق، ج‌1، ص295‌) که به احتیاط مستحب، استفاده از سایه متحرک را جایز ندانسته­اند نیز از طرفداران این نظریه به شمار می­روند.

مطابق این نظریه، محرم پس از رسیدن به منزل (مکه، عرفات و...) می­تواند زیر هر سایه­ای توقف یا حرکت نماید.

نظریة دوم: عدم جواز مطلق استظلال زیر سایة متحرک

بعد از منزل، مُحرم تنها حق دارد زیر سایة ثابت حرکت کند و حق ندارد؛ زیر سایه متحرک (ماشین مسقف، چتر و...) برود.

صاحب جواهر (نجفی، 1404ق، ج‌18، ص406)، محقق شاهرودی (شاهرودی، 1402ق، ج‌3، ص257)، محقق داماد (داماد، 1401ق، ج2، ص549 ـ 546)، محمد تقیآملی (آملی، 1380ق، ج‌12، ص591)، آیات عظام شبیری (شبیری، 1421ق، ص87) و سبحانی (سبحانی تبریزی، 1428ق، ص65 ؛ همو، 1424ق، ج3، ص513) به این نظریه تصریح کرده­اند و آیات عظام تبریزی (تبریزی، 1415ق، ص115)، بهجت (بهجت، 1424ق، ص110‌)، خامنه­ای (خامنه­ای، 1426ق، ص73) و سیستانی (افتخاری، 1428ق، ج‌1، ص294‌) نیز به احتیاط واجب، رفتن زیر سایة متحرک را بعد از منزل، جایز نمی­دانند.

مطابق این نظریه، مُحرم حتی پس از رسیدن به منزل نیز باید از حرکت زیر سایة متحرک اجتناب نماید.

نظریه سوم: تفصیل بین حالت سواره و حالت پیاده

برخی معتقدند حرمت استظلال در حال طی مسیر، مختص به حالت سواره است. از این رو، استظلال با سایة متحرک، مثل چتر؛ چه در طی مسیر و چه بعد از منزل، در حال پیاده­روی اشکالی ندارد.

مرحوم نراقی (نراقی، 1415ق، ج‌12، ص30‌) این نظریه را مطرح کرده و آن را به تعدادی از فقها از جمله شیخ طوسی (طوسی، 1387ق، ج‌1، ص321‌)، شهید اول (شهید اول، 1417ق، ج‌1، ص378) و شهید ثانی (شهید ثانی، 1410ق، ج‌2، ص244؛ همو، 1413ق، ج‌2، ص265) نسبت داده است.

از بیانات محقق اردبیلی (مقدس اردبیلی، 1403ق، ج‌6، ص321‌)، صاحب حدائق (بحرانی، 1405ق، ج‌15، ص484)، صاحب­ریاض (طباطبایی، 1418ق، ج‌6، ص304‌)
و صاحب­مدارک (موسوی عاملی، 1411ق، ج‌7، ص364‌) نیز چنین برداشتی محتمل است. بسیاری از فقها (طوسی، 1400ق، ج1، ص478؛ همو، 1387ق، ج1، ص321؛ ابن حمزه، 1408ق، ص163؛ ابن ادریس، 1410ق، ج1، ص547؛ حلی، 1405ق، ص187) نیز عبارت «و یجوز له أن یمشی تحت الظلال» را آورده­اندکه بر این نظریه قابل حمل است.

هر چند نسبت این نظریه تنها به شهید ثانی و صاحب مدارک صحیح است، اما در بقیة این نسبت­ها و برداشت­ها تردید وجود دارد؛ زیرا با دقت در عبارات ایشان، مشخص می­شود مقصود بیشتر این بزرگواران از مطرح کردن جواز استظلال به سایة محمل در حال پیاده­روی، تفصیل بین حالت سواره و پیاده نیست؛ بلکه مقصود، جواز استظلال جانبی (سایه­ای که بر بالای سر قرار نمی­گیرد) است (بحرانی، 1405ق، ج‌15، ص485) که در پایان مقاله بررسی خواهد شد.

افزون بر این، از اینکه مرحوم نراقی این نظریه را به علامه در منتهی هم نسبت داده، اشتباه نسبت ایشان به فقها روشن­تر می­شود؛ زیرا عبارت ایشان چنین است:

«و إذا نزل جاز أن یستظلّ بالسقف و الحائط و الشجرة و الخباء و الخیمة، فإن نزل تحت شجرة طرح علیها ثوباً یستتر به، و أن یمشی تحت الظلال، و أن یستظلّ بثوب ینصبه إذا کان سائراً و نازلاً، لکن لا یجعله فوق رأسه سائراً خاصة لضرورة أو غیر ضرورة عند جمیع أهل العلم» (علامه حلی، 1412ق، ج‌12، ص82).

این عبارت که فقها برداشت­های مختلفی از آن داشته­اند، از دو قسمت تشکیل شده است: قسمت اول (أن یستظلّ بثوب ینصبه إذا کان سائراً و نازلاً) بر نظریة اول دلالت دارد که مطلق استظلال را چه در حال توقف و چه در حال حرکت، بعد
از منزل، جایز می­داند؛ زیرا عبارت با «إذا نزل» آغاز می­شود­. قسمت دوم (لکن لا یجعله فوق رأسه سائرا) که مقصود قسمت اول را روشن می­کند، تنها بر جواز استظلال جانبی در حال حرکت بعد از منزل دلالت دارد. بنابراین، این عبارت و عبارت بیشتر فقهایی که مرحوم نراقی آنها را موافق نظر خود دانسته، بر جواز استظلال جانبی دلالت دارد که در پایان مقاله خواهد آمد؛ همچنان‌که مقصود از عبارت «و یجوز له أن یمشی تحت الظلال»، جواز استظلال با سایه­های ثابت است که از مسلّمات بحث است.

ادله فقها

ادلة نظریة اول (جواز مطلق استظلال)

دلیل اول: اطلاق روایاتی که استظلال در منزل را جایز دانسته­اند

روایت محمد بن فضیل و بشیر بن اسماعیل:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ وَ بَشِیرِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ قَالَ: قَالَ لِی مُحَمَّدٌ أَ لَا أَسُرُّکَ یَا ابْنَ مُثَنًّى فَقُلْتُ بَلَى فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَقَالَ لِی دَخَلَ هَذَا الْفَاسِقُ آنِفاً فَجَلَسَ قُبَالَةَ أَبِی الْحَسَنِ8 ‌ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِی الْمُحْرِمِ یَسْتَظِلُّ عَلَى الْمَحْمِلِ فَقَالَ لَهُ لَا قَالَ فَیَسْتَظِلُّ فِی الْخِبَاءِ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَأَعَادَ عَلَیْهِ الْقَوْلَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ یَضْحَکُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا فَرْقٌ بَیْنَ هَذَا فَقالَ:
یَا أَبَا یُوسُفَ إِنَّ الدِّینَ لَیْسَ یُقَاسُ کَقِیَاسِکُمْ أَنْتُمْ تَلْعَبُونَ إِنَّا صَنَعْنَا کَمَا صَنَعَ
رَسُولُ اللهِ9 وَ قُلْنَا کَمَا قَالَ رَسُولُ اللهِِ9 کَانَ رَسُولُ اللهِ9 یَرْکَبُ رَاحِلَتَهُ فَلَا یَسْتَظِلُّ عَلَیْهَا وَ تُؤْذِیهِ الشَّمْسُ فَیَسْتُرُ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ وَ رُبَّمَا یَسْتُرُ وَجْهَهُ بِیَدِهِ وَ إِذَا نَزَلَ اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فِی الْبَیْتِ وَ بِالْجِدَارِ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، صص521 ـ 520‌).

تقریب استدلال

این روایت مطلقاً استظلال بعد از منزل را جایز دانسته است که سایة ثابت و متحرک را شامل می­شود.

اشکال

این روایت نسبت به سایة متحرک اطلاقی ندارد و مختص سایة ثابت است؛ زیرا عبارت «اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فِی الْبَیْتِ وَ بِالْجِدَارِ» تنها شامل سایه­های ثابت است. افزون براینکه روایت از نظر سندی دارای اشکال است.

روایت محمد بن فضیل:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ قَالَ: کُنَّا فِی دِهْلِیزِ یَحْیَى بْنِ خَالِدٍ بِمَکَّةَ وَ کَانَ هُنَاکَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى7 وَ أَبُو یُوسُفَ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو یُوسُفَ وَ تَرَبَّعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْمُحْرِمُ یُظَلِّلُ؟ قَالَ لَا قَالَ فَیَسْتَظِلُّ بِالْجِدَارِ وَ الْمَحْمِلِ وَ یَدْخُلُ الْبَیْتَ
وَ الْخِبَاءَ قَالَ نَعَمْ، قَالَ فَضَحِکَ أَبُو یُوسُفَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ7 یَا أَبَا یُوسُفَ إِنَّ الدِّینَ لَیْسَ یُقَاسُ کَقِیَاسِکَ وَ قِیَاسِ أَصْحَابِکَ إِنَّ اللهَ  ـ  عَزَّ وَ جَلَّ ـ  أَمَرَ فِی کِتَابِهِ بِالطَّلَاقِ وَ أَکَّدَ فِیهِ شَاهِدَیْنِ وَ لَمْ یَرْضَ بِهِمَا إِلَّا عَدْلَیْنِ وَ أَمَرَ فِی کِتَابِهِ بِالتَّزْوِیجِ وَ أَهْمَلَهُ بِلَا شُهُودٍ فَأَتَیْتُمْ بِشَاهِدَیْنِ فِیمَا أَبْطَلَ‌ اللهُ  وَ أَبْطَلْتُمْ شَاهِدَیْنِ فِیمَا
أَکَّدَ اللهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ  وَ أَجَزْتُمْ طَلَاقَ الْمَجْنُونِ وَ السَّکْرَانِ حَجَّ رَسُولُ اللهِ9 فَأَحْرَمَ
وَ لَمْ یُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ فَقُلْنَا کَمَا فَعَلَ
رَسُولُ اللهُ9 فَسَکَتَ»  (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، صص522 ـ 521‌).

تقریب استدلال

این روایت مطلقاً استظلال بعد از منزل را جایز دانسته که سایة ثابت و متحرک
را شامل می­شود. افزون بر اینکه عبارت «اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ» در روایت، شامل سایه متحرک می­شود.

اشکال

روایت از نظر سندی دارای اشکال است.

روایت حسین بن مسلم:

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی8 أَنَّهُ سُئِلَ مَا فَرْقٌ بَیْنَ الْفُسْطَاطِ وَ بَیْنَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ؟ فَقَالَ لَا یَنْبَغِی أَنْ یُسْتَظَلَّ فِی الْمَحْمِلِ وَ الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا أَنَّ الْمَرْأَةَ تَطْمَثُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَتَقْضِی الصِّیَامَ وَ لَا تَقْضِـی الصَّلَاةَ قَالَ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاکَ. (قَالَ الصَّدُوقُ یَعْنِی أَنَّ السُّنَّةَ لَا تُقَاسُ)» (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص522).

تقریب استدلال

این روایت مطلقاً استظلال بعد از منزل را جایز دانسته است که شامل ثابت و متحرک را شامل می­شود.

اشکال

روایت اطلاقی ندارد و مختص سایة ثابت است؛ زیرا تنها رفتن زیر سایة فسطاط (خیمه) در این روایت اجازه داده شده که سایه‌ای ثابت است. البته روایت از نظر سندی قابل اعتماد است؛ چون هر چند حسین بن مسلم (حسین بن اسلم) در کتب رجالی دارای توثیق و تضعیف نیست، اما از آنجا که شیخ صدوق از کتاب او روایت نقل کرده و در مقدمه کتاب متعهد شده که از کتب مشهور معوّل و مرجع روایت نقل کند (ابن بابویه (شیخ صدوق)، 1413ق، ج1، ص4)، صاحب کتاب نیز فرد معتبر و مرجعی خواهد بود.

مرسلة عثمان بن عیسی:

«عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: قَالَ أَبُو یُوسُفَ لِلْمَهْدِیِّ وَ عِنْدَهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ8 أَ تَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ لَیْسَ عِنْدَهُ فِیهَا شَیْ‌ءٌ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ،  فَقَالَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ8 أَسْأَلُکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا تَقُولُ فِی التَّظْلِیلِ لِلْمُحْرِمِ قَالَ لَا یَصْلُحُ قَالَ فَیَضْرِبُ الْخِبَاءَ فِی الْأَرْضِ وَ یَدْخُلُ الْبَیْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَ هَذَیْنِ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ8 مَا تَقُولُ فِی الطَّامِثِ أَ تَقْضِی الصَّلَاةَ قَالَ لَا قَالَ فَتَقْضِی الصَّوْمَ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ قَالَ هَکَذَا جَاءَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ8‌ وَ هَکَذَا جَاءَ هَذَا فَقَالَ الْمَهْدِیُّ لِأَبِی یُوسُفَ مَا أَرَاکَ صَنَعْتَ شَیْئاً قَالَ رَمَانِی بِحَجَرٍ دَامِغٍ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، صص523 ـ 522‌).

تقریب استدلال

این روایت مطلقاً استظلال بعد از منزل را جایز دانسته است که سایة ثابت و متحرک را شامل می­شود.

اشکال

روایت اطلاقی ندارد و مختص سایة ثابت است؛ زیرا در این روایت تنها استفاده از سایة خیمه مطرح شده که سایه­ای ثابت است. افزون بر اینکه روایت، مرسله است
و از نظر سندی مشکل دارد.

صحیحة بزنطی:

«عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا7 قَالَ: قَالَ أَبُوحَنِیفَةَ أَیْشٍ فَرْقٌ مَا بَیْنَ ظِلَالِ الْمُحْرِمِ وَ الْخِبَاءِ فَقَالَ أَبُوعَبْدِ اللهِ8 إِنَّ السُّنَّةَ لَا تُقَاسُ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص523‌).

تقریب استدلال

این روایت مطلقاً استظلال بعد از منزل را جایز دانسته است که سایة ثابت و متحرک را شامل می­شود.

اشکال

هرچند روایت از نظر سندی صحیحه است، اما اطلاق ندارد و مختص سایة ثابت است؛ زیرا «خباء» به معنای خیمه است و سایة خیمه جزو سایه­های ثابت است.

روایت احتجاج:

«أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ قَالَ: سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ
أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى7 بِمَحْضَرٍ مِنَ الرَّشِیدِ وَ هُمْ بِمَکَّةَ فَقَالَ لَهُ أَ یَجُوزُ لِلْمُحْرِمِ
أَنْ یُظَلِّلَ عَلَیْهِ مَحْمِلُهُ فَقَالَ لَهُ مُوسَى7 لَا یَجُوزُ لَهُ ذَلِکَ مَعَ الِاخْتِیَارِ فَقَالَ لَهُ
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ أَ فَیَجُوزُ أَنْ یَمْشِیَ تَحْتَ الظِّلَالِ مُخْتَاراً فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَتَضَاحَکَ
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ8 أَ تَعْجَبُ مِنْ سُنَّةِ النَّبِیِّ9
وَ تَسْتَهْزِئُ بِهَا إِنَّ رَسُولَ اللهِ9 کَشَفَ ظِلَالَهُ فِی إِحْرَامِهِ وَ مَشَى تَحْتَ الظِّلَالِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ إِنَّ أَحْکَامَ اللهِ یَا مُحَمَّدُ لَا تُقَاسُ فَمَنْ قَاسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ فَسَکَتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ لَا یُرْجِعُ جَوَاباً» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص523‌).

تقریب استدلال

این روایت مطلقاً استظلال بعد از منزل را جایز دانسته است که سایة ثابت و متحرک را شامل می­شود؛ زیرا عبارت «مَشَى تَحْتَ الظِّلالِ» مطلق است و شامل سایة متحرک می‌شود.

اشکال

دلالت این روایت تام است؛ اما از نظر سندی، به دلیل مرسله بودن، دارای اشکال است و نمی­توان با استناد به­آن، استظلال به سایة متحرک را درحال توقف ثابت­کرد.

روایت حمیری:

«وَ عَنْهُ (الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ7) أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ بِنَطْعٍ أَوْ غَیْرِهِ حَذَراً عَلَى ثِیَابِهِ وَ مَا فِی مَحْمِلِهِ أَنْ یَبْتَلَّ فَهَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ؟ الْجَوَابُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْمَحْمِلِ فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص525‌).

تقریب استدلال

در این روایت عبارت «فِی طَرِیقِهِ» در پاسخ امام7 آمده است، که نشان از دخالت این قید در مسئله دارد و ممنوعیت استظلال را به حال طی مسیر مختص
می­کند. بنابراین در مقابل طریق، هر نوع استظلالی در غیر طریق (منزل) از جمله استظلال به سایة متحرک، جایز خواهد بود؛ به ویژه اینکه به سایه سقف محمل تصریح شده است (محقق داماد، 1401ق، ج‌2، صص549 ـ 548‌).

اشکال

با اینکه دلالت روایت تام است، مشکل سندی دارد؛ زیرا واسطه­ها از طبرسی تا حمیری مشخص نیستند.

تقریب استدلال به مجموع روایات (شش روایت اول)

با بررسی تک­تک روایات، مشخص شد روایاتی که از نظر سندی تام هستند، از نظر دلالت دچار مشکل‌اند (چون در آنها به جواز سایه­های متحرک اشاره نشده است) و روایاتی هم که از نظر دلالت تام هستند و در آنها سایه­های متحرک جایز دانسته شده یا اطلاق دارند، از نظر سندی دچار مشکل‌اند؛ اما به نظر می­رسد می­توان این مشکل را حل کرد؛ به این بیان که با توجه به استدلال ائمه: با مخالفین، مشخص می­شود روایات در مقام بیان فرق بین استظلال در حال طی مسیر و استظلال در حال توقف و بعد از منزل هستند و ذکر مواردی همچون خباء و فسطاط (خیمه) در این روایات، از باب ذکر مصداق است. از این رو، میان سایة خیمة (ثابت) و سایة چتر (متحرک) در جواز استظلال بعد از منزل، تفاوتی وجود ندارد (گلپایگانی، 1403ق، ج2، ص235 ؛ خویی، 1418ق، ج‌28، ص499)؛ به­ویژه اینکه تقریباً همة روایات مطرح‌شده بیانگر یک مضمون هستند و آن، ردّ فقه قیاسی اهل سنت و بیان تفاوت آن با فقه ناب شیعه که از رسول مکرم اسلام9 اخذ شده و ردّ تعجب آنان از تفاوت بین استظلال در حال طی مسیر و استظلال در حال توقف و پاسخ ائمه: و ردّ قیاس.

بنابراین با در نظر گرفتن مجموع روایات، که در برخی از آنها به سایه­های ثابت و در برخی دیگر به سایه­های متحرک اشاره شده، مشخص می­شود ائمه: در مقام بیان فرق بین حالت طی مسیر و حرمت استظلال در این حال، و حال توقف و جواز استظلال در این حال هستند و از نظر سایه­های ثابت و متحرک تفاوتی وجود ندارد.

با این بیان مشکل سندی روایات نیز حل می­شود؛ زیرا این مضمون تواتر معنوی یا استفاضه دارد و نیازی به بررسی سندی تک تک روایات نیست.

دلیل دوم: اطلاق روایاتی که تنها استظلال در حال رکوب (سواره) را حرام دانسته­اند:

صحیحه محمد بن مسلم:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا8 قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ الْقُبَّةَ فَقَالَ لَا، قُلْتُ فَالْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ قَالَ نَعَمْ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص515‌).

صحیحه حلبی:

«عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ7 عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ فِی الْقُبَّةِ قَالَ مَا یُعْجِبُنِی إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَرِیضاً قُلْتُ فَالنِّسَاءُ قَالَ نَعَمْ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص516‌).

صحیحه صفوان:

«عَنْ صَفْوَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ7 عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ فِی الْکَنِیسَةِ؟ فَقَالَ لَا وَ هُوَ لِلنِّسَاءِ جَائِزٌ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص516‌).

روایت قاسم بن صیقل:

«عَنْ قَاسِمِ بْنِ الصَّیْقَلِ قَالَ: مَا رَأَیْتُ أَحَداً کَانَ أَشَدَّ تَشْدِیداً فِی الظِّلِّ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ7 کَانَ یَأْمُرُ بِقَلْعِ الْقُبَّةِ وَ الْحَاجِبَیْنِ إِذَا‌ أَحْرَمَ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص518).

صحیحه حریز:

«عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ7 قَالَ: لَا بَأْسَ بِالْقُبَّةِ عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ وَ هُمْ مُحْرِمُونَ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص519).

تقریب استدلال به روایات

از این روایات که با توجه به واژه­های «قبه» و «کنیسه»، تنها تظلیل در حال رکوب را حرام دانسته­‌اند، استفاده می­شود که استظلال در منزل مطلقاً جایز است؛ چه سایه ثابت باشد و چه سایه متحرک.

اشکال

با استناد به این روایات، نظریه سوم ثابت می­شود و تنها حرکت در زیر سایه­های متحرک در حال پیاده­روی جایز خواهد بود؛ چون در مقابل حالت رکوب و سواره، حالت پیاده است، نه اینکه مطلق استظلال پس از منزل جایز شود؛ زیرا پس از منزل نیز شخص برای رفتن به مسجدالحرام یا ... نیازمند استفاده از مرکب است.

پاسخ

شاید به دلیل اینکه در زمان صدور روایات، پس از منزل نیازی به مرکب نبوده است، بیان حالت رکوب منصرف باشد به حال طی مسیر قبل از منزل. در این صورت می­توان از این روایات مطلق استظلال (ثابت و متحرک، سواره و پیاده) بعد از منزل را جایز دانست.

ادلة نظریة دوم (عدم جواز استظلال)

دلیل اول: اطلاق روایات مانع از استظلال

صحیحة عبدالله بن مغیره:

«عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ8 أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُکَفِّرُ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ قَالَ ظَلِّلْ وَ کَفِّرْ ثُمَّ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ الله9 قَالَ مَا مِنْ حَاجٍّ یَضْحَى مُلَبِّیاً حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ إِلَّا غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص516‌).

صحیحة دوم عبدالله بن مغیره:

«عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ8 عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ فَقَالَ اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ قُلْتُ إِنِّی مَحْرُورٌ وَ إِنَّ الْحَرَّ یَشْتَدُّ عَلَیَّ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الشَّمْسَ تَغْرُبُ بِذُنُوبِ الْمُحْرِمِینَ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص518‌).

صحیحة اسماعیل بن عبدالخالق:

«عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ‌ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ8 هَلْ یَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ؟ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ شَیْخاً کَبِیراً أَوْ قَالَ ذَا عِلَّةٍ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص518‌).

موثقة عثمان بن عیسی:

«عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى الْکِلَابِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ8 إِنَّ عَلِیَّ بْنَ شِهَابٍ یَشْکُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یُحْرِمَ فَقَالَ إِنْ کَانَ کَمَا زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص519‌).

موثقة اسحاق بن عمار:

«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ8 قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یُظَلِّلُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ لَا إِلَّا مَرِیضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ وَ الَّذِی لَا یُطِیقُ الشَّمْسَ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص517‌).

روایت محمد بن منصور:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْهُ7 قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ فَقَالَ لَا یُظَلِّلُ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ أَوْ مَرَضٍ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص517‌).

روایت زراره:

«عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ أَ یَتَغَطَّى قَالَ أَمَّا مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ فَلَا» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص519‌).

تقریب استدلال

این روایات اطلاق دارند و استظلال را مطلقاً؛ چه در حال حرکت و چه بعد از منزل، حرام دانسته­اند و تنها در حالت پیری و مریضی به استظلال اجازه داده شده است. روایاتی­که در ذیل نظریه قبل مطرح شد، استظلال بعد از منزل را تقیید زده
و استثنا کرده است. قدر متیقن از استثنا و تقیید از استظلال، استظلال به سایه­های ثابت مثل خانه، چادر، دیوار و... است (آملی، 1380ق، ج‌12، ص591‌).

اشکال

این روایات مطلق استظلال را ممنوع دانسته­اند. روایات نظریة اول هم هرچند از جهت سایه ثابت و متحرک اطلاق دارند، از حیث منزل، نسبت به روایات مطلق استظلال، مقید هستند. بنابراین، اطلاق روایاتِ مانع از استظلال، توسط ادلة نظریة اول (جواز مطلق استظلال بعد از منزل) تقیید می­خورند. اکتفا به قدر متیقن در جایی است که مفهوم روایات مقید، ابهام داشته باشد؛ درحالی‌که این روایات ابهامی ندارند و از حیث سایه ثابت و متحرک اطلاق دارند. بحث تفصیلی این تقیید در جمع بین روایات خواهد آمد.

دلیل دوم: سیره

سیرة متشرعه اصحاب امامیه از گذشته تاکنون این است که در مکه یا عرفات چتر در دست نمی­گیرند و هر کسی که چتر داشته باشد، مشخص می­شود از اهل سنت است (آملی، 1380ق، ج‌12، ص591‌).

اشکال

اولاً: اصل وجود چنین سیره­ای محل تأمل است؛

ثانیاً: سیره­ای حجت است که اتصال آن به زمان معصومین: معلوم باشد. بعید نیست این سیره برگرفته از فتاوای فقها باشد؛

ثالثاً: معلوم نیست استفاده نکردن از چتر به دلیل حرمت آن باشد. شاید به سبب کراهت یا مرجوحیت آن باشد که البته بعید است بر فرض ثبوت سیره، همه به رعایت مکروهات مقید باشند.

ادلة نظریة سوم (تفصیل بین حالت سواره و حالت پیاده)

دلیل اول: صحیحة محمد بن اسماعیل

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا7 هَلْ یَجُوزُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ یَمْشِیَ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ فَکَتَبَ نَعَمْ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص524).

تقریب استدلال

در این روایت صحیحه، به صراحت، مشی (پیاده­روی) زیر سایة محمل جایز دانسته شده است. سایة محمل خصوصیتی ندارد و مقصود، جواز استظلال در حال پیاده­روی است.

اشکال

با توجه به روایاتی که هر نوع استظلالی را در حال طی مسیر ممنوع دانسته­اند، علت استثنا استظلال به سایه محمل، حرکت به صورت پیاده نیست؛ بلکه چون سایة محمل به صورت عمودی بر سر شخص نمی­افتد و استظلال جانبی به شمار می­رود، جایز دانسته شده است.

شاهد این ادعا، روایت حمیری است، که با صرف نظر از عدم صحت سند، نشان می­دهد که مطلق استظلال جانبی مجاز دانسته شده است؛ چه در حال سواره و چه در حال پیاده­روی؛ زیرا امام7 برنداشتن چوبه­های محمل را جایز دانسته است:

«أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ7 یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْفَعُ الظِّلَالَ هَلْ یَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِیَّةِ أَوِ الْکَنِیسَةِ وَ یَرْفَعُ الْجَنَاحَیْنِ أَمْ لَا فَکَتَبَ إِلَیْهِ لَا شَیْ‌ءَ عَلَیْهِ فِی تَرْکِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص525).

ان قلت: در روایت صحیحة مورد استدلال، قرار گرفتن «تحت المحمل» مطرح شده است. پس نمی­توان آن را بر سایة جانبی حمل کرد (نراقی، 1415ق، ج‌12، ص31).

قلت: عبارت روایت «تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ» است، نه تحت المحمل؛ یعنی زیر سایة محمل، که قطعاً کسی نمی­تواند در حالت پیاده­روی زیر محمل برود؛ بلکه در کنارش و زیر سایه آن حرکت می­کند.

دلیل دوم: روایت احتجاج

«أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ قَالَ: سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ
أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى8 بِمَحْضَرٍ مِنَ الرَّشِیدِ وَ هُمْ بِمَکَّةَ فَقَالَ لَهُ أَ یَجُوزُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ یُظَلِّلَ عَلَیْهِ مَحْمِلُهُ فَقَالَ لَهُ مُوسَى7 لَا یَجُوزُ لَهُ ذَلِکَ مَعَ الِاخْتِیَارِ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ أَ فَیَجُوزُ أَنْ یَمْشِیَ تَحْتَ الظِّلَالِ مُخْتَاراً فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَتَضَاحَکَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ7 أَ تَعْجَبُ مِنْ سُنَّةِ النَّبِیِّ9 وَ تَسْتَهْزِئُ بِهَا
إِنَّ رَسُولَ اللهِ9 کَشَفَ ظِلَالَهُ فِی إِحْرَامِهِ وَ مَشَى تَحْتَ الظِّلَالِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ إِنَّ
أَحْکَامَ اللهِ یَا مُحَمَّدُ لَا تُقَاسُ فَمَنْ قَاسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ فَسَکَتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ لَا یُرْجِعُ جَوَاباً» (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص523).

تقریب استدلال

در این روایت پیاده­روی زیر هر نوع سایه­ای جایز دانسته شده، در مقابل حرمت استظلال در حالت سواره و همین تفاوت باعث تعجب و تمسخر محمدبن حسن شده است، که امام7 با ردّ قیاس، پاسخ وی را می­دهد.

اشکال

این روایت در زمره روایاتی است که اعتراض اهل سنت بر تفاوت بین استظلال در حال طی مسیر و بعد از منزل و پاسخ ائمه: را مطرح می­کند، که در ضمن دلیل اول روایات نظریة اول گذشت. بنابراین، مراد از جواز مشی تحت الظلال، جواز استظلال به سایه­های ثابت در توقفگاه­ها یا بعد از منزل است. افزون بر اینکه سند روایت قابل اعتماد نیست.

دلیل سوم

در بیشتر روایاتی که در مقام حرمت استظلال در حال احرام هستند ـ که در ضمن روایات دلیل دوم نظریه اول گذشت ـ عباراتی همچون محمل و کنیسه و قبّه مطرح شده است که همگی در حال سواره به کار می­روند. بنابراین، استظلال در حال پیاده­روی اشکالی ندارد (نراقی، 1415ق، ج‌12، ص31).

اشکال

در مقابل این روایات، بسیاری از روایات نیز مطلق استظلال در طی مسیر را ممنوع دانسته­ و به محرم دستور داده­اند که مطلقاً زیر سایه قرار نگیرد «فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ». این روایات در ضمن ادلة نظریة دوم گذشت. استفاده از واژه­های محمل و کنیسه و قبه نیز به این دلیل بوده که غالب افرادی که محرم می­شده­اند، سواره تا مکه می‌رفته‌اند. غلبه افرادی موجب تقیید مطلقات نمی­شود. بنابراین، نمی­توان با استناد به این روایات، استظلال در حال پیاده­روی را؛ چه در طی مسیر و چه بعد از منزل، اثبات کرد؛ بلکه با توجه به بیانی که در ضمن ادلة نظریة اول گذشت، این روایات می­توانند مطلق استظلال بعد از منزل را اثبات کنند.

جمع بین روایات

با توجه به مطالب مطرح‌شده، مشخص شد که ادلة نظریات دوم و سوم خالی از اشکال نیستند و در مقابل، برخی از ادلة نظریة اول تام‌اند. در نتیجه جواز مطلق استظلال به سایة متحرک بعد از منزل ثابت می­شود. اما برای روشن شدن مطلب ­باید نسبت روایات با یکدیگر مشخص شود. بنابراین، ابتدا باید وجوه جمع عرفی بین روایات مطرح گردد و در صورت عدم وجود جمع عرفی و استقرار تعارض، با کمک مرجحات منصوصه (شهرت، موافقت کتاب
و مخالفت عامه) یک دسته مقدم شود و در انتها مقتضای اصول عملیه بیان گردد.

ما چهار دسته روایات داریم:

دسته اول؛ روایاتی که از مطلق استظلال (چه در مسیر و چه در منزل، چه با سایه ثابت و چه با سایة متحرک) نهی کرده­اند؛

دسته دوم؛ روایاتی که مقیِّد روایات دستة اول‌اند و مطلق استظلال بعد از منزل (چه سایة ثابت و چه سایة متحرک) را اجازه داده­اند؛

دسته سوم؛ روایاتی که مقیِّد دیگر روایات دستة اول‌اند و استظلال به سایة ثابت را مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) اجازه داده­اند؛

دسته چهارم؛ روایاتی که استظلال جانبی را مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) اجازه داده­اند. این دسته نیز مقید دیگر روایات دستة اول‌اند.

اشکال

جمع عرفی تقیید اطلاقات در جایی انجام می­گیرد که روایات مقیِّد، خود اطلاق نداشته باشند؛ زیرا در این صورت، دیگر رابطه بین روایات، عموم و خصوص مطلق نخواهد بود؛ بلکه نسبت عموم و خصوص من وجه است و در عام و خاص من وجه، جمع عرفی نداریم و بین دو دسته تعارض خواهد بود. در بحث ما نیز هر سه دسته روایات مقیده، از حیثی مطلق هستند و از این رو، نمی­توان تقیید اطلاقات را پذیرفت؛ مگر با مبنای انقلاب نسبت که عرفی و صحیح نیست.

پاسخ

این اشکال در مورد نسبت بین روایات مقید با همدیگر وارد است؛ اما نسبت بین روایات دسته اول با بقیه دسته­ها، عموم و خصوص مطلق است. برای روشن شدن مطلب، تک تک دسته­ها را با روایات دستة اول می­سنجیم:

روایات دسته اول از مطلق استظلال (چه در مسیر و چه در منزل، چه با سایة ثابت و چه با سایة متحرک) نهی کرده­اند. روایات دسته دوم، مطلق استظلال بعد از منزل (چه سایة ثابت و چه سایة متحرک) را اجازه داده­اند. در مورد سایة ثابت و سایه متحرک، هر دو اطلاق دارند؛ ولی در مورد مسیر و منزل تنها روایات دسته اول اطلاق دارد. بنابراین، روایات دستة دوم بی هیچ اشکالی، روایات دسته اول را تقیید می‌زنند و نتیجه تقیید این می‌شود که استظلال (چه سایة ثابت و چه سایة متحرک) در حال طی مسیر، ممنوع، و بعد از منزل جایز است.

روایات دسته سوم استظلال به سایة ثابت را مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) اجازه داده­اند. پس اطلاق روایات دستة اول نسبت به سایة ثابت و متحرک تقیید می­خورد و نتیجة تقیید این می­شود که استظلال به سایة ثابت، مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) جایز است.

روایات دستة چهارم استظلال جانبی را مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) اجازه داده­اند که این دسته نیز اطلاق روایات دستة اول نسبت به استظلال جانبی را تقیید می­زند و نتیجه تقیید این می­شود که استظلال جانبی، مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) جایز خواهد بود.

بنابراین، عام فوقانی ما، حرمت مطلق استظلال است که با سه دستة دیگر تقیید می‌خورد. نتیجة تقیید دسته اول، این است که استظلال ممنوع است، مگر در سه حالت: اول استظلال بعد از منزل؛ دوم استظلال با سایة ثابت؛ سوم استظلال با سایة جانبی. بنابراین، استظلال بعد از منزل مطلقاً (چه سایة ثابت و چه سایة متحرک) و استظلال با سایة ثابت
و سایة جانبی مطلقاً (چه در مسیر و چه در منزل) جایز است.

تعادل و ترجیح

با توجه به تقیید اطلاق روایات و اثبات نظریة اول، نوبت به تعادل و ترجیح نمی‌رسد؛ اما شایسته است بر فرض عدم امکان جمع بین روایات، مرجحات منصوصه (شهرت، موافقت کتاب و مخالفت عامه) را در مورد این سه نظریه و ادلة آنها بررسی کنیم.

در مورد اینکه کدام یک از شهرت­ها مرجح بین روایات متعارض است، اختلاف وجود دارد. از این رو، ما به هر سه شهرت اشاره می­کنیم. هیچ یک از سه شهرت، نمی‌تواند مرجح یکی از نظریات باشد؛ زیرا با توجه به اینکه هر سه نظریه قائلینی دارد، شهرت فتوایی ثابت نیست. شهرت عملی نیز با هیچ کدام از سه دسته نیست؛ چرا که اصحاب به دسته­های مختلف روایات عمل کرده­اند و از هیچ دسته‌ای اعراض نشده است. شهرت روایی (تعداد روایات) نیز مرجح هیچ یک از دسته­های روایات نیست.

موافقت کتاب وجود ندارد؛ زیرا در مورد حرمت استظلال محرم، آیه­ای وجود ندارد؛ اما مخالفت با عامه مرجح نظریه دوم است؛ چون گفتیم که بسیاری از فقهای اهل سنت مطلق استظلال در طی مسیر را جایز می­دانند. بنابراین، تنها مرجح سوم بدون اشکال است که با نظریة دوم (عدم جواز مطلق استظلال زیر سایة متحرک) موافق است.

اصول عملیه

با این فرض که در هیچ یک از مراحل گذشته، به نتیجه نرسیم و بخواهیم به سراغ اصول عملیه برویم، باید بگوییم از میان اصول عملیه، اصل استصحاب موافق نظریة دوم است؛ زیرا در حال طی مسیر، ممنوعیت استظلال به سایة متحرک یقینی است. پس از رسیدن به منزل، شک داریم این ممنوعیت باقی است؛ آن را استصحاب می­کنیم و در نتیجه استظلال به سایة متحرک، پس از منزل نیز ممنوع خواهد بود.

هر چند محل بحث از مصادیق شبهة تحریمیه­ای است که منشأ آن اجمال نص یا تعارض نصوص است، که محل جریان برائت و در نتیجه اثبات نظریة اول است، اما احتیاط مقتضی حرمت استظلال به سایة متحرک است.

مقصود از استظلال

پس از روشن شدن حکم استظلال برای محرم، ­باید مقصود از استظلال نیز مشخص شود. آیا مقصود از استظلال، عدم الاضحاء است (اضحاء یعنی در مقابل سقف آسمان قرار گرفتن)، یا پوشش و ستر؟

پاسخ به این سؤال، پاسخ سه سؤال دیگر در موضوع استظلال را می­دهد؟ پاسخ سؤال اصلی را در ضمن سؤال اول می­دهیم.

سؤال اول: اگر نور خورشید از یکی از جانبین به سر و صورت شخص بتابد، آیا باز وجود سقف بالای سر ممنوع است؟

سؤال دوم: آیا تنها سایة عمودی و بالای سر ممنوع است یا سایه­های جانبی (سایه دیوارة ماشین و...) را نیز شامل می­شود؟

سؤال سوم: استظلال در روزهای ابری یا شب جایز است یا در مورد استظلال تفاوتی بین شب و روز وجود ندارد؟

بررسی سؤال اول

اگر نور خورشید از یکی از جانبین به سر و صورت شخص بتابد، آیا باز وجود سقف بالای سر ممنوع است؟ به عبارت دیگر اگر شخص در محمل یا ماشین مسقف بنشیند، اما سرش را بیرون بیاورد، به گونه­ای که آفتاب بر سرش بتابد، آیا باز مرتکب حرام شده است؟

این فرع را اولین بار شهید اول مطرح کرده (شهید اول، 1417ق، ج1، ص378) و مقتضای ادعای اجماع شیخ طوسی در خلاف را که فرموده: «لا خلاف أنّ للمحرم الاستظلال بثوب ینصبه ما لم یمسه فوق رأسه» (طوسی، 1407، ب، ج‌2، ص318‌)، چنین می­داند که استظلال به معنای ستر و پوشش از نور خورشید است و اضحاء شرط نیست و از این­رو، طبق مبنای شیخ، در صورتی که خورشید از اطراف بتابد، جایز است بالای سر شخص سقف و سایه باشد. البته خود شهید اول و همچنین مرحوم کاشف اللثام (فاضل هندی، 1416ق، ج‌5، ص398) در این مسئله تردید دارند. برخی از فقها، از جمله میرزا محمدتقی آملی (آملی، 1380ق، ج‌12، ص591‌) با این نظریه موافق‌اند.

در مقابل، بسیاری از فقها، از جمله صاحب حدائق (بحرانی، 1405ق، ج15، ص487)، مرحوم نراقی (البته فقط در حال سواره) (نراقی، 1415ق، ج12، ص32)، صاحب جواهر (صاحب جواهر، 1404ق، ج‌18، ص402‌) و محقق شاهرودی (شاهرودی، 1402ق، ج3، ص251) معتقدند اضحاء برای محرم شرط است و خورشید هرگونه که بتابد، وجود سایه بالای سر محرم در حال طی مسیر، ممنوع است.

ادلة فقها

بیشتر روایات، وجوب اضحاء را مطرح کرده­اند (أضح لمن أحرمت له) و تنها اجماع شیخ در خلاف می­تواند دلیل قول دوم باشد که آن هم برداشت شهید اول است و معلوم نیست مقصود شیخ از مطلبی که فرموده، عدم شرطیت اضحاء باشد.

نتیجه آنکه با توجه به روایات وجوب اضحاء، بیرون آوردن سر از محمل، مانع از صدق استظلال نمی­شود و نبود سقف بر بالای سر در هر صورت لازم است.

بررسی سؤال دوم

آیا مقصود از سایة ممنوع بر محرم، تنها سایة عمودی و بالای سر است یا سایه‌های جانبی (سایه دیواره ماشین و...) را نیز شامل می­شود؟

اقوال فقها

مشهور فقها (شاهرودی، 1402ق، ج‌3، ص252؛ سبزواری، 1413ق، ج‌13، ص198) معتقدند تنها سایة­ بالای سر ممنوع است و سایه­ای که از طرفین ایجاد شود، اشکالی ندارد.

شیخ طوسی بر این مطلب ادعای اجماع کرده (طوسی، 1407، ج‌2، ص318‌) و علامة حلّی نیز آن را به جمیع اهل علم نسبت داده است (علامه حلی، 1412ق، ج‌12، ص82‌).  شهید ثانی (شهید ثانی، 1413ق، ج2، ص265 ؛ همو، 1410ق، ج2، ص244)، صاحب جواهر (نجفی، 1404ق، ج‌18، ص403)، مرحوم نائینی (حکیم، 1416ق، ص170)، محقق شاهرودی (شاهرودی، 1402ق، ج‌3، ص252)، محقق داماد (محقق داماد، 1401ق، ج2، ص536 و 543)، محقق سبزواری (سبزواری، 1413ق، ج‌13، ص198)، آیات عظام شبیری (شبیری زنجانی، 1421ق، ص87)، مکارم (مکارم شیرازی، 1416ق، ص73) و سبحانی (سبحانی تبریزی، 1424ق، ج3، صص506 ـ 502) نیز به این نظریه تصریح کرده­اند.

از میان معاصرین نیز آیات عظام امام خمینی (خمینی، بی­تا، ج1، ص426)، گلپایگانی (افتخاری، 1428ق، ج‌1، ص293)، فاضل (فاضل لنکرانی، 1418ق، ج‌3، ص288‌؛ همو، بی­تا، ص98)، خامنه­ای (خامنه­ای، 1426ق، ص73) و صافی (صافی، 1423ق، ج‌3، ص288) ـ که به احتیاط مستحب، سایه­ای را که بالای سر نباشد، ممنوع کرده­اند ـ از طرفداران این نظریه به شمار می­روند.

البته برخی همچون صاحب حدائق (بحرانی، 1405ق، ج‌15، ص485) و آیات عظام خویی (خویی، 1411ق، ص117)، تبریزی (تبریزی، 1415ق، ص115) و وحید (وحید خراسانی، 1428ق، ص104) تنها به جواز استظلال به سایه محمل اکتفا کرده­اند. برخی نیز همچون آیت‌الله سیستانی (افتخاری، 1428ق، ج‌1، ص292) استظلال جانبی را تنها در حال پیاده­روی جایز دانسته­اند.

در مقابل، کسی به حرمت استظلال جانبی تصریح نکرده و تنها شهید اول در مسئله تردید کرده است (شهید اول، 1417ق، ج1، ص379). مرحوم نراقی نیز مطلق استظلال در حال پیاده­روی را جایز دانسته و آن را مختص سایه جانبی ندانسته است (نراقی، 1415ق، ج‌12، ص30) که اشکالات آن گذشت. البته محقق کرکی (کرکی، 1414ق، ج‌3، ص187‌) و آیت‌الله بهجت (بهجت، 1424ق، ص109‌)، به احتیاط واجب، استظلال جانبی را ممنوع دانسته­­اند.

ادله فقها بر جواز استظلال جانبی

الف) اجماع

همان‌طور که در اقوال فقها مطرح شد، شیخ طوسی و علامه حلّی بر جواز استظلال جانبی ادعای اجماع کرده­اند.

اشکال

این اجماع، منقول است و تحصیل اجماع نیز با توجه به عدم طرح مسئله از سوی بسیاری از قدما، امکان­پذیر نیست. بنابراین حجیتی ندارد.

پاسخ

برخی از بزرگان (انصاری، 1428ق، ج2، ص54) معتقدند اجماع منقول به همراه شهرت محصل، موجب تحصیل اجماع می‌شود و حجت است. در بحث ما نیز شهرت به همراه اجماع منقول ثابت است.

ب) صحیحه محمد بن اسماعیل

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا7 هَلْ یَجُوزُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ یَمْشِیَ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ، فَکَتَبَ نَعَمْ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص524).

تقریب استدلال

در این روایت صحیحه که مهم‌ترین دلیل جواز استظلال جانبی است، قرار گرفتن زیر سایة محمل صراحتاً جایز دانسته شده است. سایة محمل خصوصیتی ندارد و مقصود، جواز هر نوع استظلالی است که همچون سایه محمل به صورت عمودی
بر سر شخص نمی­افتد و استظلال جانبی به شمار می­رود.

ان قلت: مقصود این است که شخص در کنار محمل راه برود و خورشید در طرف مقابلش باشد و سایه­ای روی او نیفتد (سبحانی تبریزی، 1424ق، ج3، ص512).

قلت: این توجیه خلاف ظاهر مسلّم روایت است؛ زیرا ظاهر عبارت «یَمْشِـیَ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ» این است که شخص به­گونه­ای در کنار محمل برود که سایه محمل مانع از رسیدن نور آفتاب به او شود.

ج) روایت حمیری

«أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الله بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ7 یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْفَعُ الظِّلَالَ هَلْ یَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِیَّةِ أَوِ الْکَنِیسَةِ وَ یَرْفَعُ الْجَنَاحَیْنِ أَمْ لَا فَکَتَبَ إِلَیْهِ لَا شَیْ‏ءَ عَلَیْهِ فِی تَرْکِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ»أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ7 یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْفَعُ الظِّلَالَ هَلْ یَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِیَّةِ أَوِ الْکَنِیسَةِ وَ یَرْفَعُ الْجَنَاحَیْنِ أَمْ لَا فَکَتَبَ إِلَیْهِ
لَا شَیْ‌ءَ عَلَیْهِ فِی تَرْکِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص525).

در این روایت برنداشتن چوبه­های محمل که سایه جانبی ایجاد می­کند، اجازه داده شده است. بنابراین، مشخص می­شود استظلال به سایة­ جانبی اشکالی ندارد. البته سند روایت دارای اشکال است.

د) سیرة متشرعه

قطعاً کاروانیان در حال حرکت، زیر سایة یکدیگر یا مرکب­ها و محمل­ها قرار می‌گرفتند و سیرة قطعیه بر حرکت به این نحو و عدم اجتناب از چنین سایه­هایی بوده است. این سیره مانع انعقاد اطلاق برای ادله مانع از استظلال می­شود (محقق داماد، 1401ق، ج2، ص536).

ه‍) حرج شدید

قول به حرمت، موجب حرج شدید در تمامی عصرها می­شود؛ زیرا در زمان­های گذشته محمل­ها، چوبه­هایی داشته که هم سقف بالای سر را نگه می­داشته و هم مانع افتادن افراد از روی محمل می­شده است و در این زمان نیز اتوبوس­های غیر مسقف دیواره ­دارند و تنها سقف آنها برداشته شده است. اگر قرار باشد سایه جانبی نیز ممنوع باشد، قطعاً همه مُحرمین مرتکب حرام شده‌اند و باید کفاره بپردازند که این موجب حرج است (سبحانی، 1424ق، ج‌3، ص506‌).

در مقابل، برای اثبات نظریه حرمت، می­توان به اطلاق روایات مانع از استظلال و اطلاق وجوب اضحاء (در برابر سقف آسمان قرار گرفتن) استناد کرد که تقیید این اطلاقات توسط روایت صحیحه به همراه اجماع، پاسخ این ادله است.

نتیجه اینکه فارغ از معنای استظلال، با توجه به صحیحة محمد بن اسماعیل، مانعی از استظلال جانبی وجود ندارد.

بررسی سؤال سوم

آیا استظلال در روزهای ابری یا شب جایز است یا تفاوتی بین شب و روز وجود ندارد؟

مسئلة استظلال در شب در روایات و فتاوای قدما مطرح نشده است؛ هرچند که حرکت در مقداری از شب به خاطر گرمای شدید منطقة حجاز و سیر شبانه به سمت مشعر، امری متداول بوده و خود عدم طرح این مسئله، شاید نشان‌دهندة مسلّم بودن عدم صدق استظلال در شب باشد.

به هرحال، همان‌طورکه گفتیم طبق مبنای کسانی که اضحاء را شرط می­دانند، عنوان حرام، پوشاندن خود از سقف آسمان و حفظ خود از امور طبیعی، مانند باد، باران، سرما، گرما و نور خورشید است؛ نه قرار دادن سایه بالای سر که مختص نور خورشید باشد. بنابراین، طبق این مبنا مُحرم؛ چه شب و چه روز، حق ندارد زیر سقف قرار گیرد؛ به عبارت دیگر برخی فعلیت استظلال را حرام می­دانند و برخی شأنیت آن را نیز جزو محرمات احرام به شمار می­آورند.

برخی از بزرگان؛ از جمله مرحوم نراقی (نراقی، 1415ق، ج‌12، ص32‌)، محقق داماد (محقق داماد، 1401ق، ج2، ص539)، محقق سبزواری (سبزواری، 1413ق، ج13، ص201)، آیات عظام خویی (خویی، 1411ق، ص117) و شبیری (شبیری زنجانی، 1421ق، ص86) به این نظریه معتقدند. برخی نیز مثل آیات عظام تبریزی (تبریزی، 1415ق، ص115) و سبحانی (سبحانی تبریزی، 1424ق، ج‌3، ص528‌) به احتیاط واجب، تظلیل در شب را حرام دانسته‌اند. برخی نیز همچون آیات عظام خامنه­ای (خامنه­ای، 1426ق، ص73) و سیستانی (افتخاری، 1428ق، ج1، ص299) استظلال در شب را در اوضاع خاصی (مثل بارانی یا سرد بودن هوا) به احتیاط واجب، ممنوع دانسته­اند.

در مقابل، برخی دیگر از فقها همچون محقق شاهرودی، (شاهرودی، 1402ق، ج‌3، ص254‌) آیات عظام گلپایگانی (گلپایگانی، 1403ق، ج2، ص223؛ افتخاری، 1428ق، ج1، ص299)، بهجت (بهجت، 1424ق، ص110‌)، صافی (صافی گلپایگانی، 1423ق، ج3، ص291)، مکارم (مکارم شیرازی، 1416ق، ص72) و نوری همدانی (افتخاری، 1428ق، ج1، ص300) حرمت استظلال را مختص به روز دانسته­اند. فقهایی همچون امام خمینی (خمینی، بی­تا، ج1، ص427)، فاضل (فاضل لنکرانی، بی­تا، ص97) و وحید (وحید خراسانی، 1428ق، صص105 ـ 104) که استظلال در شب را خلاف احتیاط مستحبی می­دانند نیز از طرفداران این نظریه به شمار می­روند.

ادله ممنوعیت استظلال در شب

دلیل اول: اطلاقات روایات مانع از استظلال

این روایات در ضمن ادلة نظریة دوم در صدر مقاله گذشت. در اینجا تنها به نقل دو روایت اکتفا می­شود:

صحیحة عبدالله بن مغیره:

«عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ7 أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص516‌).

موثقة اسحاق:

«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ7 قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یُظَلِّلُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ لَا إِلَّا مَرِیضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ وَ الَّذِی لَا یُطِیقُ الشَّمْسَ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص517‌).

تقریب استدلال

اطلاق این روایات شامل شب و روز، و وجود خورشید یا عدم آن می­شود؛ زیرا ظل
و سایه، هر چیزی است که انسان را از اذیت بالای سرش (چه نور خورشید باشد و چه سرما و باران و...) حفظ کند. هر چند غالب استعمال ظل و سایه در مورد نور آفتاب است، اما این غلبه استعمال موجب تقیید اطلاق نمی­شود (سبزواری، 1413ق، ج13، ص202).

دلیل دوم: اطلاق روایات مانع از سوار شدن بر محمل و...

این روایات که در ضمن دلیل دومِ ادله نظریة اول، در صدر مقاله مورد بررسی قرار گرفت، هرگونه سوار شدن در محمل و امثال آن را ممنوع دانسته است. این ممنوعیت اطلاق دارد و شب و روز و... را شامل می­شود.

دلیل سوم: روایات آمره به اضحاء

«عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ7 عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ فَقَالَ اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ قُلْتُ إِنِّی مَحْرُورٌ وَ إِنَّ الْحَرَّ یَشْتَدُّ عَلَیَّ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الشَّمْسَ تَغْرُبُ بِذُنُوبِ الْمُحْرِمِینَ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص518‌).

«عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ7 أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا... ثُمَّ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ9 قَالَ مَا مِنْ حَاجٍّ یَضْحَى مُلَبِّیاً حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ إِلَّا غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص516‌).

در این روایات محرم به اضحاء و در مقابل سقف آسمان قرار گرفتن دستور داده شده است که اطلاق دارد و شب و روز را شامل می­شود.

اشکال

در ذیل هر دو روایت، بحث غروب آفتاب مطرح است که مانع از انعقاد اطلاق روایات نسبت به شب می­شود. افزون بر اینکه بعید نیست اضحاء مختص روز باشد؛ زیرا ضحی مختص خورشید است: {وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا} (ضحی : 1).

دلیل چهارم: روایات دال بر ممنوعیت ستر از سرما و باران

صحیحة محمد بن اسماعیل:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الرِّضَا7 قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ مِنْ أَذَى مَطَرٍ أَوْ شَمْسٍ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَأَمَرَهُ أَنْ یَفْدِیَ شَاةً وَ یَذْبَحَهَا بِمِنًى» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌13، ص155‌).

صحیحة ابراهیم بن ابی­محمود:

«عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا7 الْمُحْرِمُ یُظَلِّلُ عَلَى مَحْمِلِهِ وَ یَفْدِی إِذَا کَانَتِ الشَّمْسُ وَ الْمَطَرُ یُضِرَّانِ بِهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ کَمِ الْفِدَاءُ قَالَ شَاةٌ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌13، ص155‌).

موثقة عثمان بن عیسی:

«عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى الْکِلَابِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ7 إِنَّ عَلِیَّ بْنَ شِهَابٍ یَشْکُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یُحْرِمَ فَقَالَ إِنْ کَانَ کَمَا زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص519‌).

روایت حمیری:

«وَ عَنْهُ (الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ7) أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ بِنَطْعٍ أَوْ غَیْرِهِ حَذَراً عَلَى ثِیَابِهِ وَ مَا فِی مَحْمِلِهِ أَنْ یَبْتَلَّ فَهَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ؟ الْجَوَابُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْمَحْمِلِ فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ» (حرّ عاملی، 1409ق، ج‌12، ص525‌).

تقریب استدلال

در این روایات، باران در کنار آفتاب مطرح شده و از آنجاکه باران در شب نیز می­بارد، استظلال در شب نیز معنا خواهد داشت.

دلیل پنحم: استصحاب

حرمت استظلال در روز، یقینی است. با غروب آفتاب و فرارسیدن شب، شک داریم که هنوز حکم حرمت باقی است یا نه؛ حکم حرمت یقینی را استصحاب می­کنیم.

اشکال

اولاً: بعید نیست موضوع استظلال روز باشد و با غروب آفتاب، تغیر موضوع حاصل شود؛ حال آنکه وحدت موضوع از ارکان استصحاب است؛

ثانیاً: طبق مبنای حق، استصحاب تنها در موضوعات جریان دارد و نه احکام. البته برخی معتقدند دو عنوان حرام داریم: یکی استظلال و استتار از نور آفتاب
و دیگری قرار دادن سقف بالای سر، که گاهی هر دو با هم جمع می­شود و گاهی ـ مثل شب­ها ـ تنها یک عنوان داریم. با این بیان هم استظلال و حرکت زیر سقف در شب نیز حرام خواهد بود (محقق داماد، 1401ق، ج‌2، ص539‌).

اما واضح است که با دقت در روایات، مشخص می­شود لسان روایات تنها وجود یک عنوان حرام را ثابت می­کند و قطعاً تحریم قرار دادن سقف بالای سر (قبه
و کنیسه)، موضوعیت ندارد و به سبب استظلال و استتار از نور آفتاب و امثال آن حرام شده است (گلپایگانی، 1403ق، ج‌2، ص223‌).

به هرحال، با توجه به تمامیت برخی از ادله مذکور، مشخص می­شود حرمت استظلال، هم در شب و هم در روز جریان دارد.

اشکال بر همة ادله

تمام ادلة مطرح‌شده استظلال در شب را به نحو اطلاق اثبات کرده­اند و در هیچ روایتی و حتی فتوایی از فقهای قدما ـ جز در همین اواخر ـ بحث استظلال در شب مطرح نشده است؛ با اینکه قطعاً حرکت و طی مسیر لااقل در قسمتی از شب به دلیل گرمای شدید، در زمان­های گذشته نیز متداول بوده و اصلاً سیر از عرفات به مشعر شبانه است. بنابراین، هر چند شمول اطلاقی حرمت استظلال نسبت به شب ثابت است، اما همین عدم طرح مسئله موجب تردید در صدق استظلال در شب و شمول این اطلاق می­شود؛ چون مسائل بسیار
کم­اهمیت­تری در سؤالات روات مطرح، و نیز در فتاوای فقها منعکس شده، ولی مسئله به این مهمی مورد توجه قرار نگرفته است. همین امر نشان می‌دهد که نمی‌توان به صرف شمول اطلاقی، به حرمت استظلال در شب حکم کرد.

بله، با توجه به معنای اضحاء، استظلال در روز حرام است؛ هر چند هوا ابری باشد و آفتاب در آسمان نباشد و از آنجا که سرما و باران در برخی روایات عنوان شده، بعید نیست بگوییم در شب­های بارانی یا سرد نیز استظلال حرام است؛ اما در شب­های معمولی مانعی از استظلال نیست.

نتیجه‌گیری

در مورد استظلال (زیر سایه رفتن) که یکی از محرمات احرام برای مردان است، مسائل مختلفی وجود دارد. اصل حرمت استظلال زیر سایه متحرک در حال طی مسیر و جواز مطلق استظلال برای زنان و کودکان و مضطرین و همچنین قرار گرفتن یا حرکت زیر سایه ثابت در زمان طی مسیر یا پس از منزل، از مسلّمات بحث است. مسئله محل بحث، حکم استظلال زیر سایة متحرک بعد از منزل (مکه، منا، عرفات یا توقفگاه در طول مسیر) است که در مورد آن سه نظریه وجود دارد: جواز استظلال، عدم جواز استظلال و تفصیل بین حالت پیاده و سواره، که پس از بررسی ادله و سنجش بین دسته­های مختلف روایات، مشخص می­شود که نظریة اول صحیح است و استظلال به سایة متحرک بعد از منزل مطلقاً جایز است.

در پایان مقاله نیز برای شناخت معنای استظلال، پس از بررسی دوباره ادله، مشخص شد استظلال جانبی جزو استظلال حرام نیست؛ اما بیرون آوردن سر از محمل، مانع از صدق استظلال نمی­شود و نبود سقف بر بالای سر در هر صورت لازم است؛ همان‌طور که استظلال تنها در طول روز یا در شب­های بارانی و سرد صدق می­کند و حرام است.

* قرآن کریم، ترجمه مکارم شیرازى.
1. آملی، محمدتقی(1380‌ق)، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، تهران، نشر مؤلف‌.
2. ابن حنبل، احمد (1421ق)، مسند احمد، بی‌جا، مؤسسة الرسالة.
3. ابن­‌ادریس، محمدبن احمد (1410‌ق)، قم، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی‏، دفتر انتشارات اسلامی.
4. ابن­بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی (1413ق)، کتاب من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
5. ابن­حمزه، محمدبن علی (1408ق)، الوسیلة الی نیل الفضیلة، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشى نجفى=.
6. ابن­قدامه، عبدالله بن احمد (بی­تا)، المغنی، بیروت، دار الکتب العربی.
7. ابوداود، سلیمان بن اشعث (1430ق)، سنن ابی داود، بی‌جا، دار الرسالة العالمیة.
8. افتخاری، علی (1428ق)، آراء المراجع فی الحج (بالعربیة)، تهران، نشر مشعر.
9. انصاری، مرتضی بن محمدامین (1428ق)، فرائد الاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ نهم.
10. بحرانی، یوسف‌‌بن ‌احمد (1405‌ق)، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة‌، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
11. بهجت، محمدتقی (1424ق)، مناسک حج و عمره، قم، انتشارات شفق، چاپ سوم.
12. تبریزی، جواد بن علی (1415ق)، مناسک الحج، قم، دارالصدیقة الشهیده.
13. حرّعاملی، محمد بن حسن (1409‌ق)، وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، قم، مؤسسة آل البیت:.
14. حکیم، سیدمحسن (1416ق)، دلیل الناسک (تعلیقة وجیزة علی مناسک الحج للنائینی)، نجف اشرف، مدرسه دار الحکمه، چاپ سوم.
15. حلی، یحیی بن سعید (1405‌ق)، الجامع للشرائع، قم، مؤسسة سید الشهداء العلمیة‌.
16. خامنه‌اى، سیدعلی (1426ق)، مناسک الحج، تهران، نشر مشعر.
17. خمینی، سیدروح الله (بی‌تا)، تحریرالوسیلة، قم، مؤسسه مطبوعات دارالعلم.
18. خویی، سیدابوالقاسم (1411ق)، مناسک­الحج، قم، چاپخانه مهر، چاپ یازدهم.
19. خویی، سیدابوالقاسم (1418ق)، موسوعة الإمام الخوئی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام الخویی.
20. سبحانی تبریزی، جعفر(1428ق)، مناسک الحج واحکام العمرة، قم، مؤسسه امام صادق7.
21. سبحانی­تبریزی، جعفر (1424ق)، الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، قم، مؤسسة امام صادق7 .
22. سبزواری، سیدعبدالاعلی (1413‌ق)، مهذب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسسة المنار، دفتر معظم له.
23. شافعی، محمد بن ادریس (1410ق)، الاُم، بیروت، دار المعرفه.
24. شاهرودی، سیدمحمود بن علی (1402ق)، کتاب الحج، قم، مؤسسه انصاریان.
25. شبیری­زنجانی، سیدموسی (1421ق)، مناسک الحج، قم، مؤسسة الولاء للدراسات.
26. شهید اول، محمد بن مکی (1417ق)، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
27. شهید ثانى، زین­الدین بن على‌ (1410ق)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، (المحشّى کلانتر)، قم، کتابفروشى داورى.
28. شهید ثانى، زین­الدین بن على ‌(1413‌ق)، مسالک الأفهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
29. صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر (1318ق)، نجاة العباد، بی­نا، بی­جا (نرم افزار فقه اهل البیت: 2).
30. صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر (1404‌ق)، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
31. صافی­گلپایگانی، لطف‌الله (1423ق)، فقه الحج، قم، مؤسسة حضرت معصومه3، چاپ دوم.
32. طباطبایی کربلایی، علی بن محمدعلی (1418‌قریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، قم، مؤسسه آل البیت: .
33. طوسى، محمد بن حسن (1387‌ق)، المبسوط فی فقه الإمامیه، تهران، المکتبة المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه.
34. طوسى، محمد بن حسن، (1407‌ق، الف)، تهذیب الأحکام، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
35. طوسی، محمد بن حسن (1400ق)، النهایة فی مجرد الفته و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم.
36. طوسی، محمد بن حسن (1407ق)، الخلاف، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
37. علامه حلی، حسن ‌‌بن ‌یوسف‌‌ (1412‌ق)، منتهى المطلب فى تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه.
38. علامه حلی، حسن ‌بن ‌یوسف (1413ق)، مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
39. فاضل لنکرانی، محمد (بی­تا)، مناسک الحج، بی­نا، بی­جا (نرم افزار فقه اهل البیت: 2).
40. فاضل لنکرانی، محمد، (1418ق)، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ الحج، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ دوم.
41. فاضل هندی، محمد بن حسن (1416ق)، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
42. کرکی، علی بن حسین، (1414ق)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آل البیت:، چاپ دوم.
43. گلپایگانی، سیدمحمدرضا (1403ق)، کتاب الحج، قم، دار القرآن الکریم.
44. محقق داماد، سیدمحمد (1401ق)، کتاب الحج، تقریر عبدالله جوادی آملی، قم، چاپخانه مهر.
45. محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمؤمن (1247ق)، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، قم، مؤسسة آل‌البیت: .
46. محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمؤمن (1423ق)، کفایة الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
47. مسلم بن حجاج (بی‌تا)، صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
48. مقدس اردبیلی، احمد ‌‌بن ‌محمد (1403‌ق)، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
49. مکارم شیرازی، ناصر (1416ق)، مناسک الحج، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی­طالب7، چاپ دوم.
50. مکارم شیرازی، ناصر (1426ق)، مناسک جامع حج، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی­طالب7.
51. موسوی عاملى، محمد بن على (‌1411ق)، مدارک الأحکام فی شرح عبادات شرائع الإسلام‌، بیروت، مؤسسة آل البیت:.
52. نراقی، احمد بن محمدمهدی (1415ق)، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، قم، مؤسسه آل­البیت: .
53. نووی، یحیی بن شرف (بی­تا)، المجموع فی شرح المهذب، بیروت، دار الفکر.
54. وحید خراسانی، حسین (1428ق)، مناسک الحج، قم، مدرسة الامام باقرالعلوم7، چاپ پنجم.