اهل بیت آفتاب

نوع مقاله : حج در آیینه ادب فارسی

چکیده

ندارد

کلیدواژه‌ها


 

اهل بیتِ آفتاب‏


محمد جواد محدثى‏

 

محمّد ساقى بزم وجود است‏   جهان مست از مىِ جود و شهود است‏
ولایت همچو مى در جام هستى است‏   غدیر خم، خُم این شور و مستى است‏
على عطر و جهان گُلخانه اوست‏   حقیقت، برگى از افسانه اوست‏
محمد دین عقل و فطرت آموخت‏   مرام دوستى با عترت آموخت‏
شما اى عترتِ مبعوثِ خاتم‏   شما اى برترین اولادِ آدم‏
شما از اهل بیتِ آفتابید   گل جان محمد را گلابید
جهان جسم و شما جان جهانید   شما هم آشکار و هم نهانید
شما اسرار هستى را امینید   فروغ آسمان، روى زمینید
 


امیر کشور دلها شمایید   شما آئینه‏هاى حق نمایید
شما یک نور در چندین رواقید   شما نور حجازید و عراقید
فروزان مشعل همواره جاوید   شمایید و شمایید و شمایید
دیانت بى شما کامل نگردد   بجز با عشقتان، دل، دل نگردد
کدام عاشق در این ره، در بلا نیست؟   کدامین دل شما را مبتلا نیست؟
اگر در سوگتان شد دیده نمناک‏   اگر از عشقتان دل گشت غمناک‏
گواه عشق ما این دیده و دل‏   رساند «اشک» و «غم» ما را به منزل‏
شما راه سعادت را دلیلید   شما مقصودِ هر ابن السّبیلید
شما حقّید و دشمن‏ها سرابند   کفى پوچند و چون نقشى برآبند
شما تفسیر «نور» و «والضحى» یید   شما معناى قرآن و دعایید
امامید و شهیدید و گواهید   مصون از هر خطا و اشتباهید
شما راه خدا را باز کردید   شهادت را شما آغاز کردید
 


میقات حج، ج‏3، ص: 219


فدا کردید جان، تا دین بماند   به خون خفتید، تا آئین بماند
شما نور خدا در روى خاکید   صراط مستقیم و راه پاکید
توّلاى شما فرض خدایى است‏   قبول و ردّ آن مرز جدایى است‏
هر آنکس را که در دین رسول است‏   ولایت، مُهر و امضاى قبول است‏
ولایت با برائت ختم گردد   پس از «لبّیک»، شیطان رجم گردد
اگر پیمان مردم با «ولى» بود   اگر پیوند با «آل على» بود
نه فرمان نبى از یاد مى‏رفت‏   نه رنج و زحمتش برباد مى‏رفت‏
نه بر روى زمین میماند قرآن‏   نه «قدرت» تکیه مى‏زد جاى «برهان»
 


نه حق، بى یاور و مظلوم مى‏ماند   نه امّت از على محروم مى‏ماند
نه زهرا کشته مى‏شد در جوانى‏   نه مى‏شد خسته از این زندگانى‏
نه از دست ستم مى‏خورد سیلى‏   نه رویش مى‏شد از بیداد، نیلى‏
نه بازویش کبود از تازیانه‏   نه دفن او شبانه، مخفیانه‏
نه تیغ کینه در دست جنون بود   نه محراب على رنگین زخون بود
نه خون دل نصیب مجتبى بود   نه پرپر لاله‏ها در کربلا بود
نه زینب بذر غم مى‏کاشت در دل‏   نه مى‏زد سر زغم بر چوب محمل‏
بقیع ما نه غم افزاى جان بود   نه ویران و چنین بى سایه‏بان بود
کنون ماییم و درد داغدارى‏   کنون ماییم و اشک و سوگوارى‏
غدیر ما محرّم دارد امروز   محرّم بذر غم مى‏کارد امروز
ولایت گنج عشقى در دل ماست‏   محبّت هم سرشته با گِل ماست‏
شما آل رسولِ خاتم استید   که با جود و کرم میثاق بستید
کریمان با بدان هم بد نکردند   کسى را از در خود ردّ نکردند
اگر ناقابلیم و شرمساریم‏   بجز عشق شما چیزى نداریم‏
شما در ظاهر و باطن امیرید   عنایت کرده، ما را دست گیرید
 


(مدینه- غدیر 1411)

 

تیر 1370

 

وادى محسر


عباسعلى براتى‏

موقعیت جغرافیایى‏

«محسّر» رود کوچکى است که از سمتِ شرقى کوه «ثبیر» بزرگ از سوى ثقبه سرازیر مى‏شود و به «وادى عُرَنه» مى‏ریزد. هنگامى که از میان منى و مزدلفه مى‏گذرد به صورت مرز و فاصله‏اى میان آن دو قرار مى‏گیرد و به سوى جنوب مى‏رود. آبِ سیل این رودخانه قبل از اینکه به «عُرَنه» بریزد، از کنار چشمه حسینیه (عین الحسینیّه) مى‏گذرد و با سه رود کوچک در منطقه مَفاجر مخلوط مى‏شود و همگى یک رودخانه را تشکیل مى‏دهند. محلّ به هم پیوستن این سه رودخانه، اکنون آباد شده و یکى از محلّات شهر مکّه‏

میقات حج، ج‏3، ص: 196

گردیده است. در محسّر، کشاورزى و آبادانى وجود ندارد، مردم بیشتر با آن قسمت از محسّر آشنا هستند که در میان مزدلفه و مِنى قرار دارد و حاجیان از آن مى‏گذرند، در این قسمت، تابلوهایى وجود دارد که حدود «محسّر» را نشان مى‏دهد.[1]

معناى لغوى‏

محسّر از ریشه «حَسَرَ» و معناى آن خسته شدن و از پا افتادن است.[2]

خداوند متعال در قرآن مى‏فرماید: «... یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ» (الملک: 4)؛ «چشم، با خستگى به سوى تو باز مى‏گردد».[3]

علت نامگذارى آن به وادى محسّر آن است که ابرهه و لشکرش با فیل براى نابودى کعبه آمدند، آنان وقتى به این رودخانه رسیدند؛ از پاى در آمدند و از توان افتادند، و بنا به گفته قرآن، با سنگریزه‏هاى «سجیل» از پاى افتادند. و ابرهه یاران خود را از پیروزى نا امید ساخت و آنان به خاطر از دست رفتن پیروزى، حسرت خوردند.[4]

فیل ابرهه «محمود» نام داشت و هر چه وادار کردند، وارد منطقه حرم نشد و حتى به وادى محسر هم نرسید، ولى هرگاه روى او را به سوى یمن باز مى‏گرداندند، با شتاب مى‏رفت.

نامهاى مختلف محسّر

وادى محسر چند نام دیگر نیز دارد به این شرح:

1- وادى النار؛ که مردم مکّه، آن را به این نام مى‏خوانند.[5]

علت این نامگذارى آن است که مردى از اهل مکّه براى شکار به آنجا رفته بود که آتشى از آسمان آمد و او را سوزانید.[6]

محمد حسین هیکل بر طبق دیدگاه علمى- تجربى خود، این نامگذارى را چنین توجیه مى‏کند که: آتش بیمارى آبله در این رودخانه، سپاهیان ابرهه را سوزانید و آنان با حسرت به کشورشان بازگشتند[7] و این بر خلاف ظاهر قرآن است.

2- مهلل، زیرا وقتى مردم به این وادى مى‏رسند، شتاب مى‏گیرند.[8]

3- مهلهل؛ زیرا این جایگاه نزد مردم مشهور است، و یا به همین دلیل سابق.[9]

4- بطن محسّر.[10]

______________________________
(1). عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّه، ص 248، دار مکّه، مکّة المکرّمة، 1403 ه/ 1983؛ همو، أودیة مکّة، ص 28، 86، 115، دار مکّه.

(2). طریحى، مجمع البحرین، مادّه «حسر».

(3). طبرسى، مجمع البیان، 10/ 323، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1379 ه.

(4). عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 101، وفاسى، شفاء الغرام، 1/ 499، ابن اثیر، النهایة فى غریب الحدیث، مادّه «حبس»، عاتق بن غیث بلادى، أودیة مکّة، ص 86؛ همو، فضائل مکّة و حرمة البیت الحرام، ص 197؛ ابن هشام، السیرة النبویة 1/ 44.

46. ابن صلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک فى صفة المناسک، مخطوط، دارلکتب المصریة.

(5). أزرقى، أخبار مکة، 2/ 93؛ فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ بلادى، معجم معالم مکّه، ص 249، سبیتى، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 102.

(6). سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 102؛ ابن الصلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک وصفة المناسک؛ سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463.

(7). فى منزل الوحى، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بى تا.

(8). أزرقى، اخبار مکّه، 2/ 93.

(9). فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ.

(10). زبیدى، تاج العروس، 3/ 140، دار مکتبة الحیاة، بیروت؛ الجوهرى، الصحاح، 2/ 630، منتهى الأرب، مادّه «حسر».

میقات حج، ج‏3، ص: 197

آیا «وادى محسّر» بخشى از «منى» است؟

از آنجا که احکام فقهى خاصّى براى هریک از مزدلفه، مِنى‏ و محسّر وجود دارد، لذا فقهاى گذشته، به بررسى حدود این سرزمین و دیگر مشاعر مقدّسه پرداخته‏اند.

اکثریت قاطع نویسندگان و فقهاى اهل سنّت و شیعه، وادى محسّر را بیرون از منى و نیز بیرون از مزدلفه مى‏دانند و معتقدند این سه منقطه به ترتیب و بدون فاصله پشت سر هم قرار دارند: «منى»، «محسر» و «مزدلفه»؛ مثلًا مى‏گویند: محسّر، بیرون از منى و چسبیده به آن است.[11] و یا مى‏نویسند: محسّر میان منى و مزدلفه قرار گرفته است. و منى، میان دو رودخانه قرار دارد که یکى چسبیده به موضع «جمره عقبه» نزدیک مکّه، و دیگرى محسّر است.[12]

ابن قدامه فقیه حنبلى (م. 620 ه) مى‏نویسد: محسّر جزئى از منى نیست.[13]

شیخ یوسف بحرانى از علماى شیعه مى‏نویسد: محسر مرز منى است، بنا بر این، خارج از آن حساب مى‏شود.[14]

حضرت آیة اللَّه العظمى امام خمینى- قدس سره الشریف- مى‏نویسد: وادى محسّر، خارج از منى است.[15]

عدّه‏اى از نویسندگان سنّى و شیعه، با پیروى از برخى روایات، وادى محسّر را بخشى از منى دانسته‏اند.

محبّ طبرى آورده است: فضل بن عباس حدیثى دارد که مى‏رساند: محسّر از منى است. این حدیث در صحیحین آمده است.[16]

و صاحب مطالع مى‏نویسد: بخشى از محسّر داخل در منى و بخشى از آن در مزدلفه قرار دارد.[17]

شوکانى آورده است: محسّر بخشى از منى است.[18]

و از علماى شیعه، شهید ثانى مى‏نویسد: وادى محسّر بخشى از منى است، بنابر این واسطه‏اى میان مشعر و منى، وجود ندارد.[19]

و نیز محقّق ثانى، شیخ على بن حسین کَرَکى (م. 940 ه) مى‏نویسد: محسّر (به کسر سین) جایى در منى است که در صحاح نیز نام آن آمده است.[20]

احکام و آداب مُحسِّر

یکى از احکام وادى محسِّر آن است که قبل از طلوع آفتاب نباید از آن عبور کرد.

______________________________
(1). حربى، کتاب المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، تحقیق حمد الجاسر، ص 506، دارلیمامه، ریاض، 1401 ه/ 1981 م؛ عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم الحجاز، 8/ 40.

42، یاقوت حموى، معجم البلدان، 5/ 62، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1399 ه/ 1979 م.

(2). عاتق بن غیث بلادى، معجم الحجاز، 8/ 40، سبیتى ملئ العیبة، 5/ 101.

(3). المغنى، 3/ 427 و 447.

(4). الحدائق الناضرة، 17/ 4، ط 2، دارالاضواء، بیروت، 1405 ه/ 1985 م.

(5). مناسک حج، ص 213، ط 4، شرکت افست، تهران، 1407 ه.

(6). الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498، ط 1، دارالکتاب العربى، بیروت 1405 ه/ 1985 م، به نقل از محب طبرى، القِرى‏؛ مسلم، صحیح. کتاب حج (حدیث 1282)- 3/ 104، مؤسسة عزالدین، بیروت، 1407 ه/ 1987 م؛ ابن قدامه، المغنى، 3/ 444؛ شوکانى، نیل الاوطار، 5/ 62.

(7). الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498 به نقل از صاحب مطالع، السبیتى، محمد بن عمر بن رشید (م.

721 ه)، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 101 (پاورقى)، دارالغرب الاسلامى، بیروت، 1408 ه/ 1988 م؛ البکرى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/ 1191 تحقیق مصطفى السقاء، بیروت، 1983 م، أزرقى، اخبار مکّة، 2/ 93.

(8). نیل الأوطار، 5/ 62، دارالجیل، بیروت (افست از روى چاپ دارالحدیث- قاهره) بى‏تا.

(9). الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، 1/ 234، چاپ اسلامیة، تهران، بى‏تا (کتاب حج، فصل خامس، فى الاحرام والوقوفین).

(10). جامع المقاصد، 3/ 220، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ه؛ الجوهرى، صحاح اللغة، 2/ 630، دارالعلم للملایین، بیروت، 1376 ه/ 1956 م.

میقات حج، ج‏3، ص: 198

این حکم، براى کسانى است که در صبح روز عید قربان، مى‏خواهند براى افاضه به منى، مشعر الحرام (مزدلفه) را به سوى منى ترک کنند. آنان مى‏توانند تا نزدیکى وادى محسّر بیایند و آنجا توقف کنند و با طلوع خورشید وارد محسر شوند و از آن بگذرند و به منى بروند.[21]

مراجع کنونى شیعه نیز مى‏فرمایند: باید قبل از طلوع آفتاب از وادى محسّر نگذرند.[22]

یکى دیگر از احکام ویژه محسّر آن است که به هنگام عبور از آن، مستحب است انسان، با حالت دویدن، مسیر را طى کند. و این حکم، تقریباً در میان همه مسلمین اجماعى است، زیرا پیامبر- ص- و صحابه نیز چنین مى‏کرده‏اند.

پیامبر- ص- وقتى به محسّر مى‏رسید، با شتاب، مرکب خود را مراند.[23]

عمر بن خطاب نیز وقتى به این نقطه مى‏رسید، چنین مى‏کرد و این اشعار را مى‏خواند:

الیک تسعى‏ قلقاً وزینها   مخالفاً دین النصارى دینها
معترضا فى بطنها جنینها   قد ذهب الشحم الذى یزینها
 


در حالیکه کمربندش مى‏جنبد به سوى تو مى‏آید و دین او با دین نصارى مخالف است فرزند خود را در شکم، جاى داده است و پیه و چربى که زینت بخش او بود، از دست داده است‏

عبداللَّه بن عمر نیز هنگامى که به میان این وادى مى‏رسید همین کار را مى‏کرد، و تاکنون نیز مردم چنین مى‏کنند.[24] ائمه أربعه اهل سنت، درباره استحباب دویدن در این وادى اتفاق نظر دارند.[25] در منابع شیعه نیز روایاتى درباره استحباب دویدن در محسّر آمده است.[26]

استحباب دویدن به قدرى مؤکد است که در روایتى آمده است که امام صادق- ع- به کسى که دویدن در آنجا را فراموش کرده بود؛ سفارش فرمود که از مکّه بازگردد و دوباره در آنجا بدود، و اگر جاىِ محسّر را نمى‏داند؛ از مردم بپرسد.[27]

دعایى نیز براى هنگام دویدن در محسر رسیده است که متن آن چنین است:

«الّلهم سلّم عهدى واقبل توبتى و أجب دعوتى و اخلفنى فیمن ترکت بعدى».

این دعا از رسول خدا- ص- روایت مى‏شود و مقدار دویدن در محسر، صدگام‏

______________________________
(1). ابن حمزه، وسیله (الینابیع الفقهیه) 8/ 441؛ ابن زهره، الغنیة (الینابع الفقهیه)، 8/ 410؛ شیخ مفید، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1410 ه؛ شیخ طوسى، المبسوط، 1/ 368، المکتبة المرتضویة. المطبعة الحیدریة، تهران، 1387؛ محقق حلى، الشرائع، 1/ 258، دار الاضواء، بیروت، 1403 ه/ 1983 م. محقق کرکى، جامع المقاصد، 3/ 220 شهید ثانى، اللمعة الدمشقیة، 2/ 272، دارالعالم الاسلامى، بیروت، باشراف السید محمد کلانتر.

(2). على افتخارى، آراء المراجع فى الحج، ص 338، دارالقرآن الکریم، قم 1412 ه/ 1371 ه

(3). عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّة، ص 249؛ همو، معجم معالم الحجاز، 8/ 41 به نقل از جابر بن عبداللَّه انصارى؛ فاسى، شفاء الغرام، 2/ 93؛ البکرى، المعجم، 4/ 119، به نقل از نووى، الایضاح و المحب الطبرى، القرى و المطالع؛ الأزرقى، اخبار مکّة 2/ 93.

(4). همه مصادر فوق.

(5). فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ أزرقى، اخبار مکة، 2/ 189- 190.

(6). الحرّ العاملى، وسائل الشیعة، 10/ 46، دار احیاء التراث العربى، بیروت، به نقل از تهذیب و من لایحضره الفقیه، کافى و مستدرک الوسائل، 10/ 54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهدایة؛ شهید ثانى، الروضة البهیّة (کتاب الحج، اعمال الوقوفین).

(7). وسائل الشیعه، 10/ 46، حدیث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفى، جواهر الکلام، 19/ 102.

میقات حج، ج‏3، ص: 199

است.[28]

در منابع اهل سنّت آمده است که توقف در این منطقه مکروه، و وقوف در آن ممنوع است، و شاید علّت، آن باشد که اینجا مکان نزول عذاب است، بنابر این، باید از عذاب خدا، به خود او پناه برد، و زودتر آن مکان را ترک کرد. برخى گفته‏اند: این وادى جایگاه شیاطین است.[29] و برخى گفته‏اند که این سرزمین موقف مسیحیان، به هنگام حج بوده است.[30]

آیا قربانى کردن در وادى محسّر، درست است؟

فتواى مراجع کنونى شیعه آن است که قربانى باید در منى باشد، و در وادى محسّر، نیز قربانى، صحیح است و اگر عسر و حرجى در کار باشد، ذبح و قربانى در خارج از منى نیز اشکالى ندارد.[31]

در روایات شیعه آمده است که: امام صادق- ع- فرمود: هدى واجب را فقط در منى و هدى غیر واجب را در مکه و یا منى مى‏توان انجام داد.[32]

در روایت دیگر آمده است: معاویة بن عمار گفت: به امام صادق- ع- گفتم: مردم تعجب کردند که شما قربانى خود را در منزل خود، در مکّه کشتید. فرمود: سراسر مکّه، قربانگاه است.[33] که تفسیر و تأویل آن، همان روایت قبلى است.

از نظر اهل سنّت، قربانى کردن در تمام درّه‏هاى مکّه، درست است. و روایات آنها نیز در این باره دو دسته است، که برخى از آنها به جواز قربانى در همه جاى مکّه اشاره مى‏کند:

در روایتى از جابر بن عبداللَّه انصارى از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «... سراسر منى، قربانگاه است، و همه دره‏هاى مکّه راهِ عبور و قربانگاه است».[34]

در روایا دیگر آمده است: عبداللَّه بن عباس در مکه نیز قربانى مى‏کرد، ولى عبداللَّه بن عمر، در مکه قربانى نمى‏کرد، و فقط در منى، ذبیحه خود را مى‏کشت.[35]

ولى روایات دیگرى نیز دارند که ظاهر آنها فقط جواز قربانى در منى است مانند حدیث زیر:

ابو رافع مى‏گوید: پیامبر- ص- فرمود: سراسر منى‏ قربانگاه است.[36]

و جابر بن عبداللَّه انصارى مى‏گوید: من در اینجا عرفه توقف کردم، ولى سراسر

______________________________
(1). وسائل الشیعة 10/ 47، حدیث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر؛ النجفى، جواهرالکلام، 19/ 102.

(2). فاسى، شفاء الغرام، 1/ 500.

(3). نى بیدى، تاج العروس، 3/ 140.

(4). على افتخارى گلپایگانى، آراء المراجع فى الحج، ص 358، دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ه/ 1371 ش.

(5). شیخ طوسى، الاستبصار، 2/ 263، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ه.

(6). همان، والتهذیب، 1/ 502؛ الکافى، 1/ 299.

(7). بیهقى، السنن الکبرى، 5/ 122، دارالفکر، بیروت.

(8). همان.

(9). همان.

میقات حج، ج‏3، ص: 200

عرفه، موقف است. و در اینجاى مزدلفه توقف کردم ولى سراسر آن موقف است، و در اینجاى منى‏ قربانى کردم ولى سراسر آن قربانگاه است.[37]

احکام دیگر وادى محسّر

* یکى از احکامِ محسّر در فقه اهل سنت این است که مستحب است، سنگریزه‏هاىِ مورد نیاز براى رمى جمرات را از آنجا جمع کرد.

مسلم آورده است: پیامبر- ص- وقتى به محسر- که بخشى از منى است- رسید، به اصحاب فرمود: سنگریزه‏هایى (به اندازه دانه باقلا) براى رمى جمرات، جمع کنید.[38]

* توقف در وادى محسّر جز در صورت ضرورت جایز نیست،[39] زیرا نصارى‏ و مسیحیان در آنجا توقف مى‏کردند، و مأموریم با آنها مخالفت کنیم.[40]

* مستحب است در حال عبور از وادى محسر پیوسته تلبیه بگوید.[41]

* مستحب است دویدن در وادى محسر را به مقدار پرتاب یک سنگ ادامه دهد.

مساحت وادى محسّر

طول محسر، 3812 متر است. نقطه پایان آن، مأزمین (دو کوهى که در مسیر حجّاج از مزدلفه به منى قرار دارد) است. بخش وسیع و گسترده محسّر، مزدلفه نامیده مى‏شود، و 2548 متر طول دارد و از مشعر الحرام یا منطقه «قُزَح» که حاجیان، صبح روز عید براى دعا نزد آن مى‏ایستند؛ آغاز مى‏شود و علامت آن دو دیوار است یکى از راست و دیگرى از چپ.

این رودخانه (محسّر) در پایان سرزمین مزدلفه، باریک مى‏شود و عرض آن به 50 متر مى‏رسد و تا مسافتى در حدود 4372 متر یعنى تا «العلمین» که مرز حرم از سمت عرفه است؛ امتداد پیدا مى‏کند. این دو ساختمان، مانند دو ساختمان موجود در مشعر (ستون سنگى) ولى کوچکتر هستند و فاصله میان آندو، 100 متر است. اینجا رودخانه را «مأزَمین»، یا «طریق المأزمین» یا تنگه میان مزدلفه و عرفه مى‏نامند. زیرا دو کوهى که در دو طرف آن است «مأزمین» نام دارند، و «مأزم» به معناى راه باریک میان دو کوه است.[42]

فاصله میان جمره عقبه تا وادى محسر (طول منى‏): 3528 متر.

پایان وادى محسر تا آغاز مأزمین (طول مزدلفه): 3812 متر.

آغاز مأزمین تا نقطه العین، مرز حرم (طول مأزمین): 4372 متر.[43]

______________________________
(1). همان، 5/ 239.

(2). مسلم، صحیح، کتاب حج، حدیث 268 (شماره مسلسل حدیث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدین، 1407 ه/ 1987 م؛ النسائى، السنن، 5/ 258؛ عاتق بن غیث بلادى، فضائل مکه و حرمة البیت الحرام، ص 169، دارمکّة، مکّة المکرمة، 1410 ه/ 1985 م.

(3). عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، دار مکّة، مکّة المکرمة، 1405 ه/ 1985 م.

(4). سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463، دارالفکر، بیروت، بى‏تا.

(5). ابن قدامة، المغنى، 3/ 444.

(6). ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج 1، ص 339- 341، المطبعة العلمیة، قم، افست از روى ط 2، مطبعة دارالکتب المصریة، القاهرة 1344 ه/ 1925 م.

(7). همان، 341.

میقات حج، ج‏3، ص: 201

در اینجا براى آشنایى بیشتر با موقعیت جغرافیایى محسّر توجه شما را به این نقشه جلب مى‏کنیم:



[1]. عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّه، ص 248، دار مکّه، مکّة المکرّمة، 1403 ه/ 1983؛ همو، أودیة مکّة، ص 28، 86، 115، دار مکّه.

[2]. طریحى، مجمع البحرین، مادّه« حسر».

[3]. طبرسى، مجمع البیان، 10/ 323، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1379 ه.

[4]. عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 101، وفاسى، شفاء الغرام، 1/ 499، ابن اثیر، النهایة فى غریب الحدیث، مادّه« حبس»، عاتق بن غیث بلادى، أودیة مکّة، ص 86؛ همو، فضائل مکّة و حرمة البیت الحرام، ص 197؛ ابن هشام، السیرة النبویة 1/ 44.

46. ابن صلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک فى صفة المناسک، مخطوط، دارلکتب المصریة.

[5]. أزرقى، أخبار مکة، 2/ 93؛ فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ بلادى، معجم معالم مکّه، ص 249، سبیتى، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 102.

[6]. سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 102؛ ابن الصلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک وصفة المناسک؛ سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463.

[7]. فى منزل الوحى، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بى تا.

[8]. أزرقى، اخبار مکّه، 2/ 93.

[9]. فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ.

[10]. زبیدى، تاج العروس، 3/ 140، دار مکتبة الحیاة، بیروت؛ الجوهرى، الصحاح، 2/ 630، منتهى الأرب، مادّه« حسر».

[11]. حربى، کتاب المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، تحقیق حمد الجاسر، ص 506، دارلیمامه، ریاض، 1401 ه/ 1981 م؛ عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم الحجاز، 8/ 40.

42، یاقوت حموى، معجم البلدان، 5/ 62، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1399 ه/ 1979 م.

[12]. عاتق بن غیث بلادى، معجم الحجاز، 8/ 40، سبیتى ملئ العیبة، 5/ 101.

[13]. المغنى، 3/ 427 و 447.

[14]. الحدائق الناضرة، 17/ 4، ط 2، دارالاضواء، بیروت، 1405 ه/ 1985 م.

[15]. مناسک حج، ص 213، ط 4، شرکت افست، تهران، 1407 ه.

[16]. الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498، ط 1، دارالکتاب العربى، بیروت 1405 ه/ 1985 م، به نقل از محب طبرى، القِرى‏؛ مسلم، صحیح. کتاب حج( حدیث 1282)- 3/ 104، مؤسسة عزالدین، بیروت، 1407 ه/ 1987 م؛ ابن قدامه، المغنى، 3/ 444؛ شوکانى، نیل الاوطار، 5/ 62.

[17]. الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498 به نقل از صاحب مطالع، السبیتى، محمد بن عمر بن رشید( م.

721 ه)، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 101( پاورقى)، دارالغرب الاسلامى، بیروت، 1408 ه/ 1988 م؛ البکرى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/ 1191 تحقیق مصطفى السقاء، بیروت، 1983 م، أزرقى، اخبار مکّة، 2/ 93.

[18]. نیل الأوطار، 5/ 62، دارالجیل، بیروت( افست از روى چاپ دارالحدیث- قاهره) بى‏تا.

[19]. الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، 1/ 234، چاپ اسلامیة، تهران، بى‏تا( کتاب حج، فصل خامس، فى الاحرام والوقوفین).

[20]. جامع المقاصد، 3/ 220، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ه؛ الجوهرى، صحاح اللغة، 2/ 630، دارالعلم للملایین، بیروت، 1376 ه/ 1956 م.

[21]. ابن حمزه، وسیله( الینابیع الفقهیه) 8/ 441؛ ابن زهره، الغنیة( الینابع الفقهیه)، 8/ 410؛ شیخ مفید، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1410 ه؛ شیخ طوسى، المبسوط، 1/ 368، المکتبة المرتضویة. المطبعة الحیدریة، تهران، 1387؛ محقق حلى، الشرائع، 1/ 258، دار الاضواء، بیروت، 1403 ه/ 1983 م. محقق کرکى، جامع المقاصد، 3/ 220 شهید ثانى، اللمعة الدمشقیة، 2/ 272، دارالعالم الاسلامى، بیروت، باشراف السید محمد کلانتر.

[22]. على افتخارى، آراء المراجع فى الحج، ص 338، دارالقرآن الکریم، قم 1412 ه/ 1371 ه

[23]. عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّة، ص 249؛ همو، معجم معالم الحجاز، 8/ 41 به نقل از جابر بن عبداللَّه انصارى؛ فاسى، شفاء الغرام، 2/ 93؛ البکرى، المعجم، 4/ 119، به نقل از نووى، الایضاح و المحب الطبرى، القرى و المطالع؛ الأزرقى، اخبار مکّة 2/ 93.

[24]. همه مصادر فوق.

[25]. فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ أزرقى، اخبار مکة، 2/ 189- 190.

[26]. الحرّ العاملى، وسائل الشیعة، 10/ 46، دار احیاء التراث العربى، بیروت، به نقل از تهذیب و من لایحضره الفقیه، کافى و مستدرک الوسائل، 10/ 54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهدایة؛ شهید ثانى، الروضة البهیّة( کتاب الحج، اعمال الوقوفین).

[27]. وسائل الشیعه، 10/ 46، حدیث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفى، جواهر الکلام، 19/ 102.

[28]. وسائل الشیعة 10/ 47، حدیث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر؛ النجفى، جواهرالکلام، 19/ 102.

[29]. فاسى، شفاء الغرام، 1/ 500.

[30]. نى بیدى، تاج العروس، 3/ 140.

[31]. على افتخارى گلپایگانى، آراء المراجع فى الحج، ص 358، دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ه/ 1371 ش.

[32]. شیخ طوسى، الاستبصار، 2/ 263، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ه.

[33]. همان، والتهذیب، 1/ 502؛ الکافى، 1/ 299.

[34]. بیهقى، السنن الکبرى، 5/ 122، دارالفکر، بیروت.

[35]. همان.

[36]. همان.

[37]. همان، 5/ 239.

[38]. مسلم، صحیح، کتاب حج، حدیث 268( شماره مسلسل حدیث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدین، 1407 ه/ 1987 م؛ النسائى، السنن، 5/ 258؛ عاتق بن غیث بلادى، فضائل مکه و حرمة البیت الحرام، ص 169، دارمکّة، مکّة المکرمة، 1410 ه/ 1985 م.

[39]. عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، دار مکّة، مکّة المکرمة، 1405 ه/ 1985 م.

[40]. سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463، دارالفکر، بیروت، بى‏تا.

[41]. ابن قدامة، المغنى، 3/ 444.

[42]. ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج 1، ص 339- 341، المطبعة العلمیة، قم، افست از روى ط 2، مطبعة دارالکتب المصریة، القاهرة 1344 ه/ 1925 م.

[43]. همان، 341.