هدی و قربانی حجّ است و این معنی با جمله بعد سازگارتر میباشد «و تعظیمها أن یختار سماناً حساناً غالیة الأثمان»
یعنی: بزرگداشت قربانیها این است که حاجی، حیوانی چاق، زیبا و گرانقیمت، برگزیند.
آیا انتخاب شتر، گاو و یا گوسفند چاق، زیبا و سرحال و گرانقیمت جز برای آنست که گوشت چنین حیوانی دلپذیرتر، بهداشتیتر و مفیدتر است؟
و آیا معقول است که بهترین را انتخاب کنیم ولی بدانیم که کسی از آن سودی نخواهد برد و کلًا دور ریخته خواهد شد؟!
احادیث مربوط به هَدْی و قربانی حجّ و نیز اضحیه روز اضحی فراوان است و هر کدام نکتهای در بردارد. ما به ذکر نمونههایی میپردازیم که در آنها برخی رهنمودها در اهداف مقاله، یافت میشود.
«مردم، احسان و انفاقی نکردهاند با عظمتتر و با فضیلتتر از قربانئی باشد که در روز عید اضحی میکشند».
«جز این نیست که خداوند قربانی را برای آن تشریع کرد که بینوایان شما از گوشت سیر شوند، پس اطعامشان کنید و گوشت را به ایشان بخورانید».
ص: 74
گوشت قربانیها پس از گذشت سه روز، منع میفرمود ولی بعد اجازه داد و فرمود:
«کلوا من لحوم الأضاحی بعد ذلک و ادّخروا».
(1)«پس از این از گوشتهای قربانی بخورید و ذخیره کنید».
جابربن عبداللَّه انصاری: رسول خدا فرمان داد که از گوشت قربانیها ولو پس از سه روز تناول کنیم و بعد اجازه داد که هم بخوریم و هم قورمه درست کنیم و خشک نماییم و به خویشاوندان و کسانمان، هدیه دهیم.
(2)محمد بن علی یا جعفر بن محمد- علیهماالسّلام-:
«نهی رسول اللَّه- صلیاللَّه علیه و آله و سلّم- عن ادّخار لحوم الأضاحی فوق ثلثة ایّام من أجل حاجة الناس یومئذ فامّا الیوم فلا بأس به»
(3)«رسول خدا- ص- از ذخیره کردن گوشت قربانی بیش از سه روز نهی کرد؛ چون مردم آن روزگار نیاز داشتند ولی امروز عیب ندارد».
شیخ صدوق- علیه الرحمة- گفت: امام صادق- علیهالسّلام- فرمود:
«کنّا ننهی عن اخراج لحوم الأضاحی بعد ثلاثة ایّام لقلّة اللحم و کثرة الناس فامّا الیوم فقد کثر اللحم و قلّ النّاس فلا بأس باخراجه».
(4)«ما از بیرون بردن گوشت قربانی پس از سه روز نهی میکردیم چون گوشت کم بود و مردم زیاد بودند، امّا امروز گوشت فراوان شده و مردم کمترند، مانعی ندارد که گوشتها بیرون برده شوند».
و در حدیث ابو ابراهیم موسی الکاظم- علیهالسّلام- آمده:
«لا بأس ان یشتری الحاج من لحم منی و تیزوده».
(5)«عیب ندارد که حاجی از گوشت منی بخرد و ذخیره نماید».
امام صادق- علیهالسّلام- فرمود: «رسول خدا- صلّی اللَّه علیه و آله- نهی فرمود از این که پوست و جُل حیوان به قصّاب داده شود
(6) (و همه باید صدقه داده شود)».
و در روایتی دیگر فرمود: میتوان پوست قربانی را فروخت و با آن متاعی دیگر خرید و یا بطور کلی از پوست آن استفاده کرد، لیکن افضل آنست که همهاش را در راه خدا به فقیر و بینوا بدهد.
(7)و اسحاق بن عمار میگوید: از امام موسی کاظم پرسیدم آیا گوشت قربانی (هدی) را
1- وسائل الشیعة، ج 10، ص 148. و نگاه کنید به: متّقی هندی، کنزالعمّال، ج 5، ص 91. چاپ هند، افست بیروت.
2- همان.
3- قاضی ابو حنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 2، ص 186. چاپ مصر.
4- وسائل الشیعة، ج 10، ص 149.
5- همان، ص 150.
6- همان، ص 151.
7- همان.
ص: 75
میتوان از منی بیرو برده فرمود: پوست و کوهان و هر چه را که میتوان از آن سود برد میشود بیرون برد. راوی پرسید از پدر بزرگوار شما نقل است: چیزی از «هَدی مضمون» را نمیتوان بیرون برد. امام فرمود: خیر، چیزی که (در منی مورد استفاده نیست) میتوان بیرون برد و از آن استفاده کرد، گوشت را نمیتوان از حرم بیرون نمود.
(1)از این احادیث و از هدایت پیامبر و اوصیای معصوم او چندین نکته استفاده میشود:
1- حکم گوشت قربانی اعمّ از هدی و اضحیّه، متناسب با وضع جامعه و نیاز مردم و هماهنگ با واقعیات اجتماعی، بیان شده است چنانکه «کمی و فراوانی گوشت»، «فزونی و قلّت مردم»، «نیاز و عدم نیاز» و «مورد استفاده واقع شدن و نشدن» در بیان نوع حکم تأثیر داشته است.
2- قربانی در اصل برای اطعام انسان و تکمیل تغذیه مردم محروم و بینوا و سدّ گرسنگی گدایان و فقیران است، چنانکه از آیات قرآن نیز همین مستفاد میباشد.
3- اولویّت با فقرا و بینوایان حاضر در منی و مکّه است و گوشت قربانی ابتدا باید در منی به مصرف برسد و از آنجا بیرون برده نشود.
4- در صورت فراوانی گوشت و کمی مردم، برای جلوگیری از تضییع گوشت، نه تنها خارج کردن از مِنی جایز است، بلکه حاجی میتواند آن را بخرد و ذخیره سازد.
5- بخشهایی از قربانی را که در منی و در مورد تغذیه خود و اطعام دیگران نمیتواند مصرف کند ولی در جای دیگر قابل استفاده میباشد، میتواند بیرون برد، منتهی احسان و صدقه همه اجزاء بدن حیوان، بهتر است.
6- امامانی که در سالهای حیاتشان شاهد وضع حج و از جمله قربانی بودهاند و چنان رهنمودهایی فرمودهاند، امروز اگر حاضر بودند چه راه حلّی نشان میدادند؟
کلمات و نظرات فقها:
فتاوای فقها، اصولًا مبتنی بر آیات قرآن و احادیث نبوی و روایات ائمّه طاهرین- علیهم السّلام-، است و حتی فتاوای قدمایِ فقها از متن احادیث انتخاب شده است. و اینک به کلمات و فتاوای آنان اعم از متأخّرین و قدما اشاره میکنیم و با در نظر گرفتن آیات و روایات یاد شده، هماهنگی میان آنها روشنتر میشود:
صاحب جواهر مینویسد: بدون خلاف، قربانی در حجّ تمتّع واجب است اوّلا بدلیل اجماع و ثانیاً به آیه «فما استیسر من الهدی».
(2) و به نظر فقهای شیعه واجب است هَدی در
1- همان، ص 152.
2- شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، ج 19، ص 114 و صفحات 120، چاپ داراحیاء التراث، بیروت.
ص: 76
منی کشته شود و جایز نیست چیزی از قربانیِ واجب که در منی کشته میشود، بیرون برده شود، بلکه در همانجا به مصرف میرسد.
(1)مؤلف جواهرالکلام سپس به برخی احادیث اشاره میکند و میفرماید: این حدیث دلالت ندارد بر عدم جواز بیرون بردن گوشت قربانی از منی، چنانکه حدیث دیگر مبنی بر عدم جواز ذخیره گوشت قربانی، صورت صدقه و احسان را شامل نمیشود.
(2)از اصرار روایات بر این که: سعی شود همه گوشت قربانیها و تمام قسمتهای آن (اطراف، پوست، قلاده و غیره) صدقه داده شود و به فقیر و بینوا برسد، معلوم میشود که عنایت شارع مقدّس بر تغذیه و تأمین محرومان است که حتی اندکی نیز در خلاف مصالح ایشان نباید مصرف شود.
علامه حلّی مینویسد: قربانی بر متمتّع واجب است به اجماع علما. خداوند فرمود:
«فمن تمتع بالعمرة الی الحجّ فما استیسر من الهدی». قربانی نزد علمای شیعه جزء مناسک حج است و اصحاب رأی هم به آن عقیده دارند، لقوله تعالی «و البدن جعلناها لکم من شعائر اللَّه ...».
(3)و در جای دیگر مینویسد: قربانی فقط بر حاجی متمتع واجب است.
(4)شهید ثانی مینویسد: جایز نیست چیزی از ذبیحه منی بیرون برده شود و فرقی نیست بین گوشت و پوست و جزء آنها، اعم از اطواف و امعاء، بلکه همه آنها باید صدقه داده شوند، چون پیامبر چنین کرده است.
و حرمت اخراج در صورتی است که در منی قابل مصرف باشد وگرنه ظاهراً میتوان گوشت قربانی و دیگر متعلّقات آن را از منی خارج کرد.
(5)شیخ صدوق مینویسد: ... به جزّار چیزی از پوست، قلاده، جُل و گوشت ذبیحه داده نمیشود بلکه همهاش باید تصدّق شود.
(6)ابوالصلاح مینویسد: «لایجوز لمن ذبح هدیاً بمنی ان یخرج منها شیئاً من لحومه و یجوز ذلک للمتصدق علیه».
(7) یعنی: برای کسی که در منی قربانی کشته، جایز نیست گوشت آن را بیرون ببرد، امّا آنکه برایش صدقه داده شده میتواند خارج کند.
شیخ طوسی مینویسد: عیب ندارد پس از سه روز از گوشت قربانیها خورده شود و آنها ذخیره گردد ولی جایز نیست چیزی از گوشت اضحیّه منی از آن خارج شود لیکن کوهان را میتوان بیرون برد و همچنین مانعی نیست که انسان گوشت قربانی دیگری را از منی بیرون کند و مستحب است حتی پوست اضحیّه را برای خود برندارد، بلکه همهاش را احسان کند و
1- البقره: 196.
2- همان، ص 131.
3- علامه جمال الدین حسن بن یوسف حلّی، التذکرة، ج 1، ص 378، چاپ سنگی.
4- جمال الدین حسن بن یوسف حلّی، المختلف، کتاب الحج، چاپ سنگی.
5- زین الدین عاملی شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج 1، ص 115، چاپ سنگی.
6- ابو جعفر صدوق، محمد بن علی، المقنع، کتاب الحج از سلسلة الینابیع الفقهیة، ص 37 چاپ نخست 1406 ق.
7- ابوالصلاح حلبی، الکافی، ص 200، چاپ قم، شوّال 1403.
ص: 77
حتی به نحرکننده شتر هم از خود قربانی (بعنوان مزد) چیزی ندهد و اگر مقداری از گوشت قربانی را احتیاج داشت و از منی خارج ساخت، قیمت آن را صدقه دهد.
(1)ابن برّاج مینویسد: حتی پوست قربانی را هم خود برندارد و همه را صدقه دهد.
(2)ابن ادریس مینویسد: مستحب است که حاجی حتی پوست هدیها و قربانیها را برای خود برندارد بلکه همه را تصدق کند.
(3)ابن حمزه مینویسد: سنّت است که یک سوّم قربانی را خود حاجی بخورد و یک ثلث دیگر را به دوستانش هدیه دهد و یکسوّم بقیّه را به قانع و معتّر بدهد. و چیزی از قربانی را به جزّار ندهد و مزد و اجرت او را از مال خالص خودش بپرداز و پوست و یا قیمت آن را به فقیر دهد.
(4)محقق حلّی مینویسد: چیزی از گوشت هدی و قربانی نباید از منی خارج شود و واجب است در راه خدا و در همان منی مصرف شود.
(5)علّامه حلّی مینویسد: مکروه است گوشت قربانی از منی خارج شود ولی جایز است گوشت آن ذخیره شود و شخص دیگر جز صاحب اضحیّه، میتواند گوشت آن را از منی خارج کند و به مصرف برساند هر چند با خرید آن از فقیر و بینوایی باشد.
(6)و بالأخره محمد جواد مغنیّه مینویسد: به نظر فقهای امامی، حاجی یک سوّم گوشت قربانی را به بینوایی صدقه میدهد و یک سوّم دیگر را به شخص مؤمنی هدیه میکند و ثلث باقیمانده را خودش میخورد.
فقهای حنبلی و شافعی گفتهاند: گوشت قربانیِ واجب را که در حرم ذبح کرده باید در حرم بر فقرا و مساکین توزیع کند.
فقهای حنفی و مالکی گفتهاند: گوشت قربانی را میتوان در حرم و غیر آن بین بینوایان پخش کرد.
(7)تازهترین و رهگشاترین بحث در این باره، نوعی مناظره فقهی است که میان شیخ محمود شلتوت و شیخ محمد جواد مغنیّه، رخ داده است و آن بدنبال پاسخ استفتایی صورت گرفته که شیخ شلتوت در زمینه همین مسأله، صادر کرده است.
شیخ مغنیّه این بحث را تحت عنوان «حرق الهدی و طمره» یعنی: سوزاندن قربانی و دفن آن. در سه کتاب خود بنامهای: «الفقه علی المذاهب الخمسه»، «فقه الامام جعفر الصادق- ع-» و «والاسلام مع الحیات»، پی گرفته و خلاصه کلام او در این مورد بدینقرار است:
1- محمد بن حسن طوسی، النهایة، ج 1 ص 265، چاپ دانشگاه تهران، 1342 ش. و رجوع کنید از ایشان به: الجمل والعقود، کتاب الحجّ از سلسلة الینابیع الفقهیّة، ص 232.
2- عبدالعزیز بن برّاج، المهذّب، ج 1، ص 259، چاپ مؤسسه النشر الاسلامی، قم.
3- محمد بن ادریس الحلّی، السرائر، کتاب الحج از سلسلة الینابیع الفقهیّة، ص 521.
4- محمد بن علی بن حمزه طوسی، الوسیلة الی نیل الفضیلة، کتاب الحج از الینابیع الفقهیّة، ص 602.
5- نجم الدین جعفر بن حسن حلّی، المختصر النافع.
6- جمال الدین حسن بن یوسف حلّی، قواعد الأحکام، چاپ سنگی و رجوع کنید به علی بن حسین کرکی، جامع المقاصد، ج 3، ص 254، چاپ مؤسسة آل البیت، قم.
7- محمد جواد مغنیّة، الفقه علی المذاهب الخمسة، ص 268، 267، چاپ دارالعلم للعلایین، بیروت.
ص: 78
امروز، برای حاجیان امری عادی شده که مبلغی به یک فقیر بابت سهم او از قربانی میپردازند سپس گوشت قربانی را دفن کرده و یا کناری میاندازند و میروند؛ زیرا قربانی در منی فراوان است و مصرف کنندهای وجود ندارد. او سپس مینویسد: در حدود مطالعات من، کسی به جواز و یا عدم جواز، چنین عملی تعرّض نکرده است، با این که نیاز به شناخت چنان حکمی لازم و ضروری است. فقط در سال 1949 م حاجیان مصری از جامع الأزهر در این خصوص استفتاء کردند و اجازه خواستند به جای قربانی پول آن را به فقیر و محتاج بدهند و دانشمند با فضیلت شیخ محمود شلتوت در شماره چهارم سال نخست از رسالة الإسلام که دارالتقریب، در قاهره صادر میکند، فتوا داد که ذبح قربانی واجب است هر چند که در معرض سوزاندن و یا دفن در زیر خاک قرار گیرد.
(1)شیخ مغنیّه پس از نشر این فتوا از سوی شیخ شلتوت دو مقاله در همان رسالة الإسلام طی شمارههای اوّل و دوّم سال دوّم بعنوان «هل تعبدنا الشرع بالهدی فی حال تیرک فیها للفساد» آیا شرع ما را به ذبح قربانی متعبّد میکند در حالی که آن برای تباهی و فساد، رها میشود؟ نوشته و به بحثی با شیخ شلتوت- با رعایت ادب و نزاکت از سوی طرفین- پرداخته است.
خلاصه نظر شیخ شلتوت:
شیخ با استناد به آیات قرآنی و اشاره به احادیث صحیح راجع به اضحیّة، مدّعی است که ریختن خون نوعی عبادت و عمل قرب آمیز است و آن جز با ذبح حیوان و ریختن خون آن تحقّق نمییابد پس، در انجام تکلیف و قربانی، صدقه نقدی کافی نیست و مورد قبول شارع نمیباشد.
برخی آیات قرآنی به صراحت، قربانی را معیّن میدارد بیآنکه بدل برای آن ذکر کند و برخی دیگر در صورت عجز از تهیّه قربانی، برای آن، عوض و بدل معرّفی مینماید و آیاتی دیگر، مکلّف را بین قربانی و جز آن، مخیّر میداند.
نکته دیگر این که برابر آیات قرآن اوّلًا: مکان ذبح، حرم است و ثانیاً: قربانیها از جمله شعائر الهی هستند که حفظ حرمت آنها لازم و اهمال و بیتوجّهی در آن خصوص روا نمیباشد همانند أذان، با این که فریضه و واجب نیست ولی حفظ ظاهر، لازم است و هر گاه مردم شهر و یا روستایی از پخش آن، جلوگیرند با آنان مبارزه و مقاتله میشود.
و همه فقها به دلیل آیات قرآنی که واضح و روشناند و برای تحقّق غرض شارع که
1- همان، ص 270 و رجوع کنید به؛ فقه الامام جعفر الصادق- ع-، ج 2، ص 244.
ص: 79
ریختن خون حیوان به قصد تقرّب است، ذبح را واجب میشمارند و خداوند، بندگانش را به هر چه بخواهد متعبّد میفرماید. حالا، آنان حکمت و فلسفه آن را دریابند یا نه؛ چنانکه مقتضای عبودیّت، در مورد عدد رکعات نماز و مقدار زکوة و کفّارهها، امتثال امر است، اعم از این که معانی آنها ادراک بشود و در عقل انسان بگنجد یا نه.
ضمن آنکه برخی فواید و حکمتها برای بشر معلوم است؛ زیرا در عمل ذبح، فداکاری ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل، به یاد میآید و این یاد، مردم با ایمان را به فداکاری برمیانگیزد. علاوه از اینکه چنین کاری، سرّ اقتصادی دارد و بدینوسیله ساکنان بادیه، به نوا میرسند و این راز دعای ابراهیم- علیهالسّلام- است.
بنابراین، مسلمانان نباید به فکر جایگزینی پول نقد به جای هدی و قربانی باشند. چنین عملی باب تغییر و تبدیل بسیاری از احکام را باز میکند و تزلزل به همه احکام اسلام راه پیدا مینماید.
این مطلب میماند که میگویند گوشتهای قربانی در منی میمانند و متعفّن میشوند و یا آنها را میسوزانند و این کار خواه نا خواه اتلاف و تضییع مال است. و به نظر ما این وضع، نتیجه نبودن برنامه و بیتوجهی به احکام شریعت است و الا همه احکام شرع به نفع بشریّت میباشد؛ زیرا اولًا: اسلام از همه حاجیها، قربانی نخواسته است و ثانیاً: آنجا که ذبح قربانی را واجب کرده، ذبح را در خصوص منی لازم ندانسته است و ثالثاً: در مورد وجوب قربانی در منی، آن را فقط در روز اوّل لازم نمیداند بلکه در همه ایام نحر و همه جای حرم جایز میشمارد و در بقیّه موارد هم حاجی، میان ذبح و غیر آن مثل صدقه و روزه، مخیّر میباشد.
پس اگر حاجیان، احکام شرع را بخوبی بشناسند و بویژه در مورد خون و ذبخ، به وظیفه خود بطور مشخّص عمل کنند؛ مثلًا آن حاجی و زائری که ذبح قربانی بر او مستحب است، صدقه نقدی دهد و آنکس که قربانی بر او واجب است با انتخاب بهترین حیوان، آن را ذبح نماید و این کار را در روزها و جاهای مختلف انجام دهند و با دقّت و حوصله، گوشت قربانی را میان بینوایان توزیع و تقسیم کنند، مشکل باقی نمیماند که در حل آن درمانند.
متأسفانه! ما عادت کردهایم که وضعی بد و ناخوش بوجود آورده، آنگاه به فکر تغییر شریعت میافتیم و حکم و دستور اسلام را زشت قلمداد میکنیم و در حدود انکار اصل حکم خدا برمیآییم و با استحسان و نظرات من عندی داوری مینمائیم.
در پایان، به صراحت میگویم اگر گوشت قربانیها، اضافه از اندازه مصرف است و آنها روی هم انباشته میشوند و در معرض فساد و تباهی قرار میگیرند چاره این وضع آنست
ص: 80
که مسلمانان دارا و ثروتمند، با استخدام نیرو و بهرهگیری از تازهترین وسایل و ابزار، آن گوشتها را حفظ کنند و به صورت بهداشتی ذخیره نمایند سپس آنها را بین فقرای دنیا توزیع کنند و یا بفروشند و پول آن را به نیازمندان برسانند و در راههای عمومی خیر، مصرف نمایند نه آن که اصل ذبح را تعطیل کنند.
(1)خلاصه نظر شیخ مغنیّه:
پس از انتشار فتوای شیخ محمود شلتوت که از نظر خواننده گذشت، شیخ محمد جواد مغنیّه مشاور دادگاه عالی شرع، مذهب جعفری در بیروت آن را خوانده و نقطه نظراتی را ابراز داشته که آن نکات قابل توجّه فقهی و اصولی در بردارد و خلاصه نظر آن دانشمند مرحوم را ذیلًا میخوانید:
آیا شارع معصوم و مبرّا از عبث و بیهودهگویی، حاجیان بیت را به ریختن خون حیوان موظّف میدارد در حالی که ذبیحهها به هر تقدیر در روی زمین میمانند و در معرض عفونت قرار میگیرند؟!
آیا حاجی خون حیوان را باید بریزد با این که پیش از ذبح و بهنگام کشتار یقین دارد که قربانیش در کورهها سوزانده شده و یا در زیر خاکها دفن خواهد گردید؟ چنانکه همه ساله در جلو چشمان همگان، این کار تکرار میشود و حاجی مختصر پولی بابت سهم فقیر، به بینوایی میدهد و یا کنار میگذارد و بعد قربانی را میکشد و آن را در قربانگاه منی رها میکند و میرود.
بدون شک اگر خشک کردن گوشتها ممکن باشد و یا با احداث سردخانه و تجهیزات نوین دیگر، آن همه گوشتها کنسرو شود و به صورت بستهبندیهای بهداشتی به مصرف برسد، همه قربانیها در منی باید ذبح شوند و حکم شریعت به دقّت باید اجرا گردد. امّا بحث در این است که چنین عملی انجام نمیشودو حاجی، به یقین میداند که گوشت قربانی او از بین خواهد رفت.
هیچ کس نمیتواند به قصد قربت و بعزم انجام کاری که خدا فرمان داده، عملی را به جا آورد مگر آن که به یکی از طرق مشروع، احراز کند که خداوند به آن امر فرموده است وگرنه آن، نوعی تشریع من عندی و بدعت محرّم از لحاظ شرع و عقل، خواهد بود، به عبارت دیگر عبادت از امور توقیفی است و در صحّت آن، شرط است که امتثال، با انجام کاری، تحقیق یابد که امر به آن کار تعلّق یافته است و تقرّب با آن حاصل میباشد و الّا نه امری هست و نه عبادتی
1- رجوع کنید به: دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة قاهره، رسالة الاسلام، شماره چهار سال نخست، مقاله، «حکم الشریعة فی استبدال النقد بالهدی».
ص: 81
و نه تعبّدی. و ما اوامر الهی را با کتاب و سنّتِ قولی، عملی و امضایی و یا اجماع، اثبات میکنیم. در مجموعه آیات قرآنی، آیهای که نص و صریح باشد در این که ریختن خون حیوان بطور مطلق ولو در صورت تلف و فساد، مجاز و یا واجب است، وجود ندارد. و در سنّت نبوی هم وارد نشده که رسول خدا- صلیاللَّه علیه و آله و سلم- چنین چیزی را گفته و یا انجام داده و یا امضا کرده باشد، فقط آیات و روایات هماهنگاند در این که قربانی حج در مکان و روز معیّنی واجب میباشد، همین و بس.
نکته دیگر آنکه: شارع برای بیان احکام شرع، راه ویژهای انتخاب نکرده است جز همان طریق محاوره عرفی و عادتاً مکلّفین از ظواهر کلام گوینده به مراد او پی میبرند و این تفاهم، گاهی ناشی از قرائن حالی و مقالی است و گاهی بدون آن. پس ظهور کلام در یک معنا، حجّت است و جز با وجود قرینه صارفه نمیتوان از آن عدول کرد.
مثلًا اگر کسی به خادم خویش بگوید برو گوشت بخر و او برود و بعلّت نبودن گوشت دست خالی برگردد نمیتوان او را ملامت کرد که چرا مرغ و یا مرغابی نخریده است؛ زیرا گوشت، ظهور در گوشت گاو یا گوسفند دارد و هرگز شامل مرغ یا مرغابی نمیشود.
هم چنان که مفهوم متعارف از جمله «قربانی کن» و «گوسفند بکش»، زمینه خوردن و احکام است امّا تعبّد به ریختن خون حیوان بطور مطلق، از اذهان مردم بدور است و اراده آن، بیانی اضافه لازم دارد و بر اساس همین تفاهم عرفی است که مردم با شگفتی میپرسند: آیا شارع ما را به کشتن قربانی موظّف داشته؟ هرچند که گوشت آن از بین برود و زیر خاک دفن گردد و احدی از آن بهرهمند نشود؟
پس وقتی مأمور به و عمل قرب آمیز، منتفی شد تکلیفی وجود نخواهد داشت.
(1)ملاحظه
به نظر نگارنده یکی از نکاتی که از بحث میان این دو دانشمند استفاده میشود، این است که: امکان خوردن و اطعام گوشت قربانی، از قبیل «شرط واجب» است یا «شرط وجوب»، از سخنان شلتوت چنان برمیآید که امکان خوردن در قربانی «شرط واجب» است همانند طهارت نسبت به نماز که مکلّف باید نماز بخواند و برای ادای این تکلیف تحصیل طهارت کند و وضو بگیرد و نگرفتن وضو یا نداشتن طهارت، نماز را از گردن مکلّف ساقط نمینماید.
ولی از کلمات مغنیّة چنان استفاده میشود که امکان خوردن و احکام قربانی از قبیل
1- همان، شماره یکم سال دوم و نیز رجوع شود به شماره دوم و ما برای رعایت اختصار از تلخیص مقاله دوم خودداری کردیم طالبان رجوع کنند.
ص: 82
«شرط وجوب» است و همانند استطاعت مسأله حج، که تحصیل آن برای مکلّف لازم نیست، لیکن اگر استطاعت تحقق یافت حج واجب میشود. پس به نظر مغنیّه: اگر با اقدام ثروتمندان و یا حاکمان مقتدر کشورهای اسلامی، زمینه استفاده از قربانیها فراهم شود، ذبح در منی واجب است، لیکن اگر این کار انجام نگیرد اصلًا تکلیف منتفی است.
نکته سوّم که در اینجا به نظر میآید، فرض واجب عینی و یا کفایی است. هرگاه فرضاً امکان خوردن و اطعام قربانی، از قبیل شرط وجوب باشد نه شرط واجب، آیا آن، بر آحاد حاجیان بطور انفرادی و تعیینی واجب است با به شکل اجتماعی و به اصطلاح کفایی؟
چنانکه مستفاد از روایات حج آنست که اگر یکسال فرضاً مستطیعی وجود نداشته باشد و خانه خدا بیزائر بماند، بر مسلمانان و حاکم اسلامی واجب است از بیت المال، عدهای را به حج اعزام کند و این نوعی واجب کفایی را مطرح میسازد.
پس احداث سردخانه و ایجاد تأسیسات و انجام کاری که امکان استفاده از گوشت قربانی را فراهم میسازد، در بعد تکلیف فردی، واجب نیست همانند استطاعت حج که بر افراد تحصیل استطاعت واجب نمیباشد، لیکن برای عامّه مسلمانان بطور واجب کفایی، اقدام به ایجاد چنین شرایطی فرض است و اگر احدی به آن عمل نکند و گوشتها روی زمین بماند و فاسد شود همه مقصّرند و مسؤول، لیکن اگر عدهای ثروتمند و دارا و برخی حاکمان و رؤسای توانا، چنین وضع را ایجاد کنند از گردن بقیّه میافتد و موضوع تکلیف عمومی منتفی میگردد.
خاتمه: با ملاحظه آیات قرآنی و تأکید آنها به اطعام و احسان به بینوایان و سائلان و با در نظرگرفتن روایات و لحن آنها هماهنگ با قرآن بر صدقه و احسان واطعام محرومان و با وجود فتاوا و کلمات فقها و دانشمندان اسلامی از دورترین زمان، مبنی بر احتیاط در بیرون نبردن گوشت قربانیها و متعلّقات آنها و سعی در به مصرف رساندن همه آنها برای نیازمندان و درماندگان در کنار بیت خدا و سرزمین منی آیا وقت آن فرا نرسیده که مسلمانان متعهد و ملتزم به شرع، در زمینه حسن استفاده از گوشت قربانیهای منی، اقدامی اساسی و تصمیم و عزمی شایسته و نهایی اتّخاذ کنند؟ بخصوص که سال به سال آمار حاجیان فزونی مییابد و گوشتها، بیشتر تضییع میشود.
حقیقت آنست که هدایت ائمه دین طیّ روایات، هماهنگ با قرآن و اوضاع جاری در هر عصر بوده و با دقّت در سیر تاریخی مسأله و کلمات فقها و نظرات ابراز شده توسط آنان
ص: 83
در طی کتب مفصّل فقهی به این نتیجه میرسیم که ملاک قربانی حج و فلسفه تشریع اضحیّه، احکام فقرا و تغذیه بینوایان است و صرف ریختن خون، هدف شارع نیست و در صورت تزاحم «واجب» و «حرام» یعنی: وجوب ذبح قربانی و حرمت تضییع مال و یا دو واجب (وجوب ذبح و وجوب حفظ مال)، فقیه مانند یک جرّاح متخصّص و حاذق باید وارد عمل شده و تصمیم مقتضی بگیرد.
آیا وقت آن نشده که فقهای بزرگوار ما با در نظرگرفتن همه جوانب مسأله و با شجاعت و حرّیت تمام فتوایی مناسب و شایسته صادر فرمایند و این مشکل حکمی و مسأله مستحدث عصر را حل کنند؟
«اللهم انی لا ارید الّا الإصلاح ما استطعت»
تهران- سید ابراهیم سید علوی
10/ 4/ 1371