استظلال در شب

نوع مقاله : فقه حج

چکیده

کسی که قصد انجام مناسک حج دارد و لباس زیبای احرام  می‌پوشد، برخی کارهای مباح و حتی مستحب بر او حرام می‌شود، از آ‌ن‌ها است«استظلال» ؛ یعنی مُحرِم حق ندارد زیر سایه قرار گیرد و حتی اگر مجبور به این کار شد، باید کفاره دهد. فقهای معاصر  در این مسأله که آیا «استظلال» بر «زیر سایه‌بان رفتن در شب»  صدق می‌کند یا نه؟ بحث‌هایی دارند که به آن خواهیم پرداخت. فقهای گذشته به طور تفصیل به مسأله نپرداخته‌اند زیرا در آن روزگار مورد ابتلا نبوده است.
در این پژوهش، به طور اجمال و اختصار ثابت شده است که به «زیر سایه‌بان رفتن در شب» نیز مانند روز، همان استظلال است و حرام.
این تحقیق شامل یک مقدمه و سه فصل است:
فصل نخست: به کلیات اختصاص  یافته است؛ مانند معانی واژه‌ها، احکام فقهی استظلال به طور اجمال، فرق استظلال و پوشاندن سر و این‌که آیا در زمان صدور روایات، مسافرت در شب معمول و رایج بوده است؟ و مراد از مکه در روایات، مکة قدیم است یا مکة کنونی؟ و برخی مطالب دیگر.
 فصل دوم:  به نظریات فقها می‌پردازد.
فصل سوم:  مهمترین مباحث مقاله را به خود اختصاص می‌دهد؛ در این فصل اثبات شده که ادلة حرمتِ استظلال، عام است و از روایات به دست می‌آید که ایجاد سایبان حرام می‌باشد و در ادامه، دلایلِ مجوّزین استظلال در شب آمده است و پایانِ آن، کاوش و پژوهشی است دوباره برای پیدا کردن راه حلی دیگر که آیا با وجود تقیه یا  ضرورت عمومی در زمان حاضر؛ یا نداشتن قدرت بر ترک استظلال، می‌توان این حکم را برداشت؟

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه

 

حج، عبادتی است بسیار مهم که در طول تاریخ به وسیلة انسان­های مختلف و به شیوه­های گوناگون انجام شده و بیشتر اعمال و مناسک آن، از زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) وضع شده است، البته با اندکی تفاوت و تغییر. انجام حج  همواره با سختی همراه بوده است. راه رفتن در آن سرزمینِ خشک و سوزان همراه شده است با پوشیدن تنها دو تکّه لباس ندوخته و نپوشاندن سر و قرار نگرفتن در زیر سایه­بان. و این، یکی از بیست وچهار عمل حرامی است که باید در حال احرام از آن دوری جست و این تحقیق در پی کاوش همین مسأله یعنی «استظلال» است. مرد مُحرم حق ندارد برای خود ایجاد سایبان کند و در ماشین سقف دار بنشیند. کاوش و بررسی در محدودة این حرام، از اهمیت ویژه­ای بر خوردار است؛ زیرا اگر شخصی حتی مجبور به انجام این حرام شد باید کفاره دهد.

در زمان ما، مسافرت به هنگام احرام با اتومبیل انجام می­شود و سوار شدن بر اتومبیل بی­سقف مشکلاتی دارد؛ لذا بعضی از فقها با توجه دوباره به ادلة این مسأله و نظریات فقهای گذشته، به این باور و نظریه رسیده­اند که اگر کسی در شب سوار اتومبیل سقف­دار شود، بر این عمل استظلال صدق نمی کند و حرام نیست؛ زیرا ادله شامل استظلال در شب نمی­شود.  برخی از فقها نیز ادله را عام می­دانند و بر این باورند که در شب نیز نمی­توان از اتومبیل یا وسیلة سقف دار استفاده کرد.

بیشتر فقهای معاصر که در مورد مسائل حج بحث کرده­اند، به مسألة استظلال در شب نیز پرداخته­اند، اما تا زمان تقریر این سطور، کتاب یا پایان نامة مستقل در این زمینه انتشار نیافته، جز مقاله­ای به قلم حجت الاسلام و المسلمین آقای سید حسن خمینی با عنوان: «تبیین مستندات فتوای امام خمینی1 در مسألة استظلال» که اخیراً در شمارة 36  مجلة متین انتشار یافت.[1]

اکنون این نوشتار، در صدد پاسخ به این پرسش است که آیا بر «زیر سایه­بان رفتن در شب و در هوای ابری»، استظلال صدق می کند یا نه؟ و نظریة فقها در این باره چیست؟

واژه های کلیدی:

فصل اول:  کلیات

1.  واژه نامه

«استظلال» از واژة «ظلّ» گرفته شده و  در اصطلاح یکی از محرمات احرام است؛ یعنی برای مُحرِم حرام است که بالای سر خود سایبان قرار دهد. اکنون به معنای لغوی آن می­پردازیم:

«ظلّ» به­معنای سایه و «مظلّه» اسم مکان است، به معنای سایبان. مادة «ظلال» (به کسر ظاء)؛ دو اشتقاق دارد:  الف) جمع «ظلّ» که به معنای سایه­ها است.  ب) جمع «ظلّه» به معنای «سایبان»،  که بیشتر استعمالات این کلمه، اینگونه است.

«استظلال»؛ معنای طلب دارد و بیشتر با حرف جر می­آید، به خصوص در احادیث این باب که همه با حرف جر استعمال شده است. این کلمه اگر از «ظلّ» باشد، طلب سایه است؛ مثل: «فَلْیَسْتَظِلَّ مِنْهَا» یعنی از خورشید به سایه یا زیر سایبان پناه برد و هر دو معنا درست است و اگر از «ظلّه» باشد، طلب سایبان و زیر سایة چیزی رفتن است؛ مانند: «یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ»؛ «از باران زیر سایبان رفت» یا مثل: «فَیَسْتَظِلُّ فِی الْخِبَاءِ»؛ «در زیر خیمه نشست» یا «اسْتَظَلَّ بالظِّلِّ: مَالَ إِلَیه وَ قَعَد فِیهِ»[2]؛ «استظَلّ بالظّلّ» یعنی به سایه میل پیدا کرد و در زیر آن نشست.

«تظلیل»: «ظلّل» ألقی علیه «ظلّه»؛ «سایبان بر سر خود قرار داد.» «تظلّل بالشجرة؛ جلس فی ظلّها»؛ «در سایه درخت نشست.»[3]

«تغطیه»: پوشاندن و پنهان کردن است و از نظر معنی، «واوی» و «یاییِ» آن تفاوت نمی­کند و در اصطلاح؛ یعنی این­که مُحرم حق ندارد روی سر خود را بپوشاند؛ به این معنا که آن چیز بر سر او بچسبد. استظلال ایجاد سایه بر بالای سر است و خود به­طور مستقل یکی از محرمات احرام است و مراد از پوشاندن سر ـ که در روایات از آن به «تغطیة الرأس» تعبیر شده ـ پوشاندن روی سر است و این نیز یکی از محرمات احرام برای مردان می­باشد و برای خانم­ها پوشاندن صورت است که در روایات از آن به «تغطیة الوجه» تعبیر شده  و ارتکاب هر یک از این موارد­، کفارة مستقل دارد.

2.  احکام فقهی استظلال در شب

در ضمن بحث، به دو مسأله از مسائل استظلال در شب، از مناسک حج امام خمینی1 اشاره خواهیم کرد:

1.  نشستن در زیر سقف، در حال طى منزل در شب خلاف احتیاط است گر چه جایز بودن آن به نظر بعید نیست. بنا بر این، بعید نیست جایز بودن نشستن مُحرم در هواپیمایى که شب حرکت مى‏کند.[4]

2.  در شب استظلال نیست؛ بنا بر این، جایز است مُحرم در شب با ماشین سقف دار به مکه برود ولى در هواى ابرى، در روز جایز نیست، مگر ابر به طورى تیره باشد که استظلال صدق نکند.[5]

3.  مراد از  مکه در روایات، مکة قدیم است یا مکة کنونی؟

این پرسش از دو جهت دارای اهمیت است:

الف: کسانی­که از مسجد تنعیم محرم می­شوند و می­خواهند عمرة مفرده انجام دهند، آیا لازم است با توجه به این­که مکه تا مسجد تنعیم توسعه یافته، از استظلال بپرهیزند یا نه؟

ب:  با توجه به این­که در مسائل بیان شده، مکه منزل است و جایز است مُحرم برای خود ایجاد سایه کند، آن­هم با هر وسیله­ای، حتی چتر و غیره، حال آیا محدودة جواز ـ که از روایات استفاده می­شود ـ مکة قدیم است یا جدید؟ و آیا محرم می­تواند در قسمت توسعه یافتة حرم استظلال کند یا نه، و اگر چنین کند، موجب کفاره است؟

در این­جا به روایتی استدلال شده که شیخ طوسی در کتاب «الغیبه» آن را نقل کرده است.

متن حدیث:

محمد بن عبد الله حمیری نامه­ای به امام زمان (عج) نوشت و در آن] از مُحرمی پرسید که:

«...یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ بِنَطْعٍ أَوْ غَیْرِهِ حَذَراً عَلَى ثِیَابِهِ وَ مَا فِی مَحْمِلِهِ أَنْ یَبْتَلَّ فَهَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ الْجَوَابُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْمَحْمِلِ فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ».[6]

«... برای پیشگیری از باران، به­وسیلة تکة پوست یا غیر آن، سایه­بان بسازد که لباس­ها و مطاعش که داخل محمل است، خیس و تر نشود و ایشان جواب می­دهند: اگر در راه این کار را بکند، باید کفاره دهد.»

از قید «فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ» استفاده می­شود که اگر در راه نبود و استظلال کرد، کفاره ندارد و نداشتن کفاره دلیل بر عدم حرمت است و به طور مسلّم اگر کسی در شهری ساکن شده و بار و بنه خود را پیاده کرده، در طریق نیست، هرچند در داخل شهر در آمد و شد باشد.

از نظر فقها، وجود یک قید در کلام امام، در استدلال دخالت دارد و دلیل مخالـف هم نداریم، به­خصوص که ارتکاز ذهنی سؤال کننده هم همین بوده که در حال سیر و حرکت چه کنم؟ و اگر این ارتکاز ذهنی صحیح نبود، امام(علیه السلام) آن را تأیید نمی­کرد.[7]

سند روایت:

روایت یاد شده، دارای دو سند است:

* کتاب احتجاج مرحوم طبرسی به سند: «حمیری که نامه نوشته به امام زمان[».[8]

و کتاب الغیبة شیخ طوسی به سند:

«أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ قَالَ وَجَدْتُ بِخَطِّ أَحْمَدَ­بْنِ إِبْرَاهِیمَ النَّوْبَخْتِیِّ وَ إِمْلاءِ أَبِی الْقَاسِمِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَوْحٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ...».[9]

سند «احتجاج» از سوی فقها مورد پذیرش واقع نشده و سند «غیبة شیخ طوسی» هم به دلیل مرسله و ناشناخته بودنِ احمد بن ابراهیم نوبختی، طرح شده است.[10]

اما از سند غیبة شیخ طوسی دفاع شده؛ زیرا مرسله بودن در سند شیخ به­خاطر «أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ» است و ارسال این چنینی در سند شیخ مضر نیست و «احمد بن ابراهیم نوبختی» به فرض ناشناخته بودن، اولاً ربطی به سند ندارد و فقط به عنوان یک نویسنده است و ثانیاً جناب «حسین بن روح» که از نواب خاص امام زمان[ است، مسلماً  فرد فاسقی را به­عنوان نویسنده انتخاب نمی­کند[11] و مطلبی که باعث قوت سند می­شود، تعبیر « محمد بن احمد بن داود قمی» است­که یکی از اجلّه و بزرگان می­باشد. ایشان به ضرس قاطع و از روی یقین می­فرماید: «یافتم!» و این خود دلیل محکم بودنِ سند است.

و لذا برخی از فقها فرموده­اند: بعد از آن­که مُحرِم به منزل رسید و لو در محله‏هاى جدیدِ مکه که از مسجد الحرام دورند، مى‏تواند براى رفتن به مسجد الحرام سوار ماشین­هاى سقف دار شود یا زیر سایه برود.[12]

4.  آیا در زمان صدور روایات، مسافرت در شب معمول و مرسوم بود؟

این پرسش از آن­رو مهم است که برخی بر این باورند که در زمان صدور روایاتِ حرمت استظلال، مسافرت در شب معمول نبوده، بنابراین، موضوع استظلال در شب منتفی است. در حالی که حرکت در شب، در زمان­های گذشته رواج داشته است؛ به­خصوص در مناطق گرمسیر، مانند عربستان. در مورد حرکت در شب، روایاتی نیز داریم و صاحب وسائل بابی را به این مسأله اختصاص داده­اند؛ مانند «بَابُ اسْتِحْبَابِ السَّیْرِ فِی آخِرِ اللَّیْلِ أَوْ فِی الْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ وَ کَرَاهَةِ السَّیْرِ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ»[13] که به دو روایتِ آن اشاره می­شود:

*  «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ، عَنِ السَّکُونِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَیْکُمْ بِالسَّفَرِ بِاللَّیْلِ فَإِنَّ الأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْل».‏[14]

«علی بن ابراهیم از پدرش، از نوفلی، از سکونی و او به نقل از امام صادق(علیه السلام) گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بر شما باد مسافرت در شب، همانا در شب زمین به­هم می­پیچید [و احساس می کنید راه کمتر می شود].»

*  حسن بن محمد طوسی در کتاب «المجالس» از پدرش، از شیخ مفید، از علی بن خالد مراغی، از محمد بن عیص عجلی و او از پدرش، از عبد العظیم حسنی، از محمد بن علی بن موسی، از پدرش و آن حضرت از پدرانش: ، از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل کرده­اند که فرمود:

«بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ عَلَى الْیَمَنِ، فَقَالَ لِی وَ هُوَ یُوصِینِی مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لاَ نَدِمَ مَنِ اسْتَشَارَ، یَا عَلِیُّ عَلَیْکَ بِالدَّلْجَةِ فَإِنَّ الأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْلِ مَا لاَ تُطْوَى بِالنَّهَارِ یَا عَلِیُّ اغْدُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَارَکَ لأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا».[15]

«پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)  مرا به یمن فرستاد و ضمن توصیه­ای فرمود: هر که خیر جوید سرگردان نشود و کسى که مشورت کند پشیمان نگردد. اى على، ملتزم باش به شبروى و طی راه در شب؛ زیرا مسافتى که در شب پیموده مى­شود در روز طى نمى­شود.

ای علی، در سحرگاه و سپیده دم، با نام خدا حرکت کن؛ زیرا خداوند براى امتم برکت را در سحرگاهان قرار داده است.»

چنانکه از این روایات استفاده می شود، حرکت در شب به­خصوص در اواخر آن، نه تنها انجام می­شد، بلکه توصیه هم شده است. روایاتی نیز نقل شده که چگونگی خواندن نماز شب در حال حرکت را بیان می­کند[16] و دلالت دارد که مسافرت­ها در این زمان از شب، انجام می­گرفته است و همچنین روایاتی وارد شده که ستاره شناسی را در پیدا کردن راه جایز می­شمارند[17] و این پیدا کردن راه به­وسیلة ستاره­ها، مسلماً در شب است و برای پیدا کردن راه است. به خصوص در سرزمین عربستان که بیابانی و شنزار است و راه­ها همواره دستخوش تغییر  می­باشد پس یا باید راه­ها علامت داشته باشد و یا از آسمان و ستاره­ها راه را باید تشخیص داد و در سفر نامه­ها و خاطرات سفرها، به حرکت در شب بسیار اشاره شده است.[18]

5 .   استظلال در ابواب دیگر

در دو باب دیگر فقه، از استظلال سخن به میان آمده است؛ مانند:

الف) اعتکاف

شخص معتکف باید دست­کم سه روز در مسجد اعتکاف کند و از آن خارج نشود، جز به­خاطر ضرورت.  حرمت راه رفتن زیر سایه یا مثلاً  گرفتن چتر و غیر آن بالای سر، مورد اختلاف بین فقها است. در روایات اثری از این حکم نیست و آقایان بیشتر به­خاطر ادعای اجماع سید مرتضی این فتوا را داده­اند[19] که فرمود: «از مواردی که گمان می رود از احکام خاصّ امامیه باشد، این است که معتکف وقتی از مسجد خارج می­شود، نباید به­وسیلة سقف یا غیر آن، استظلال کند تا بازگردد؛ دلیل ما اجماع و راه احتیاط است.»

ب) مساجد و سقف داشتن آن­ها

در صدر اسلام، مساجدی که ساخته می­شد، بدون سقف بود. بعد از این­که مسجد النبی بنا گردید، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)  اکراه داشتند که مسجد دارای سقف باشد.[20]  فقها نیز به این مسأله فتوا داده­اند؛ مثلاً صاحب جواهر می­گوید: «مستحب است مسجد بدون سقف باشد، در حالی­که تأسی کنیم به فعل پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، تأیید این حکم روایاتی است که دلالت دارند یکی از اسباب قبول نماز و دعا، نبود حائل میان نمازگزار و آسمان است.»[21]

فصل دوم:  نظرات فقها

حرمت استظلال، مسأله­ای اتفاقی است[22] و همة فقها، جز ابن جنید، قائل به تحریم شده­اند، اما استظلال در شب مورد اختلاف است و واقعیت این است که تا پنجاه ـ شصت سال قبل، استظلال در شب به صورت کاربردی مطرح نبوده، گرچه برخی از علما در این رابطه نظریه داده­اند، ولی از زمانی که مردم با اتومبیل به سفر حج مشرف شدند، این مسأله هم به شکل جدی مطرح شد. فقها با نگاه دوباره به ادلة حرمت استظلال، در پی راه حلی بودند و سه دسته شدند که در اینجا به­خاطر اختصار، فقط اسامی ایشان را آورده­ایم:

الف) بر همان عقیده ماندند و قائل­اند: هرکس، حتی در شب هم استظلال کند و سوار اتومبیل سقف دار شود، باید کفاره بدهد، هر چند مضطر باشد؛ صاحبان این نظریه، عبارت­اند: حضرات آیات: علامه بحرانی (صاحب سداد العباد)، کاشف الغطا، صاحب ریاض، مرحوم نراقی، شیخ انصاری، آقا ضیاء الدین عراقى، محقق داماد، میرزا محمد تقى آملى، شهید صدر، سید احمد خوانسارى4 و برخی از مراجع معاصر.[23]

ب) در شب استظلال صدق نمی­کند و اگر کسی شب، در حالی که زیر سایه رفته، طی منزل کند، شامل حرمت نمی­شود و کفاره هم ندارد؛ بزرگانی که این نظریه را دارند؛ عبارت­اند از: حضرات آیات: بحرانى (یوسف بن احمد بن ابراهیم)، صاحب جواهر، شاهرودی، امام خمینی، گلپایگانی، سید عبد الأعلى‏ سبزوارى،  فاضل لنکرانی4 و...[24]

به نظر می­رسد، نخستین کسی که به صورت کاربردی به «صدق نکردن استظلال در شب» فتوا داده، امام خمینی1 هستند.

ج) در صورتی که شب بارانی یا سرد باشد و یا باد شدید بوزد، استظلال جایز نیست و در صورت جواز، کفاره دارد (طبق اختلافی که در میان هست)، حضرات آیات: جوادی آملی، خامنه‏اى، سبحانی، سیستانى و مکارم شیرازی معتقد به این نظریه هستند.[25]

د) استظلال در صورتی صدق می­کند که هوا آفتابی یا بارانی باشد و یا باد بوزد و...  بنابراین،  اگر بود و نبود سایبان تفاوت نکند، استظلال صدق نمی­کند؛ مثل اینکه شب باشد و هیچ باد یا بارانی نباشد یا مثلاً در روز هوا به شدت ابری باشد که حتی ذرّه­ای اشعة خورشید هم نباشد؛ صاحب این نظریه، مرحوم آیت الله خویی است.[26]

استظلال در کلام غیر شیعه:

زیدیه: ظلال را جایز می­دانند و می­گویند استفاده از هر  وسیله­ای که میان مُحرم و خورشید ساتر شود اشکال ندارد.[27]

شافعی­ها :  پوشاندن سر حرام است و چیزهایی که ساتر شمرده نشود، استفاده از آن حرام نیست و ازجمله چیزهایی­که ساتر نیست عبارت­اند از: استفاده از محمل،  قبه و غیره، و فقط در کتاب الأم گفته است:  می­تواند زیر سایه برود، ولی لباس احرام خود را عوض کند.[28]

مالکی­ها : در ظاهر قائل به حرمت استظلال شده، می­گویند: جایز نیست شخص مُحرم خود را در برابر خورشید و باد یا باران، به وسیلة نصب پارچه­ای بر عصا و گرفتن آن بر سر، حفظ کند، اگر چنین کند فدیه دارد. همچنین اگر در وسیله­ای بنشیند که سقف آن در حال سفر و حرکت پوشیده باشد، حرام است.[29]

حنفی­ها : در  بیشترکتب فقهی، اسمی از استظلال نیاورده و تنها اشاره به حرمت پوشاندن سر (تغطیة الرأس) کرده­اند و فقط در کتاب «حاشیة ردّ المحتار علی الدر المختار»، استظلال و استفاده از محمل را جزو مباحات احرام شمرده­اند.[30]

حنبلی­ها : تنها مذهب، از مذاهب اهل سنت­اند که به طور صریح گفته­اند: استظلال حرام است. گرچه کتاب «المجلّی»، با توجه به روایات متضاد، با اسلاف خود مخالفت کرده و منکر این حرمت شده است.[31]

ظاهری­ها :[32] صریحاً استظلال در محمل­ها را جایز می­دانند.[33]

فصل سوم:  اثبات حرمت استظلال در شب

در این فصل بنا داریم اثبات کنیم که استظلال در شب نیز از محرمات احرام است و اگر شخص مُحرم در شب،  برسرش سایبان بگیرد و یا در اتومبیل سقف دار بنشیند؛ چه در حال اختیار و چه در حال ضرورت، کفاره دارد.  همانطورکه در فصل دوم نیز بیان شد، این مسأله در میان فقها  اختلافی است و مخالفان ادعا دارند در شب، استظلال صدق نمی­کند و لذا حرام نیست و کفاره هم ندارد.

دلیل این بحث فقط روایات است وموافقین ومخالفین استظلال به­همین روایات استدلال می­کنند. این روایات در وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 64  الی 68  از ابواب تروک الإحرام و روایات باب 6 و 7  از ابواب «بقیة کفارات الإحرام» آمده است.

در اینجا یک نکته قابل توجه است و آن این­که همة روایاتی که صاحب وسائل در این ابواب آورده، به صورت پرسش و پاسخ است؛ بجز چهار روایت که دو روایت آن جواز استظلال برای زن­ها است[34] و دو روایت آن­ هم ظاهراً مربوط به باب تغطیة الرأس می­باشد؛[35] یعنی اصل حکم تحریم در ذهن سؤال کننده ثابت است و پرسش از موارد جواز و قیود و کفاره می­باشد.

چگونگی استدلال به روایات:

نکته­ای که باید توجه جدی به آن شود این است­که: در روایات جمله­ای صریح در اصل حرمت استظلال نداریم تا بحث کنیم که اطلاق و عموم چگونه است؛ مثلاً در روایات نداریم «الاستظلال حرامٌ» بلکه این جمله را از مجموع روایات استقصا می­کنیم؛ یعنی وقتی می­بینیم سؤال کنندگان اصل حرمت را مفروض گرفته و تنها از موارد فرار حکم سؤال می­کنند، پی به این جمله می­بریم و می­فهمیم که اصل استظلال حرام بوده است.

نکتة قابل ملاحظة دیگر که در این بحث وجود دارد، این است­که بیشتر مخالفان قائل­اند در واقع عمومی نیست، نه این­که عموم باشد و تخصیص بخورد و در اصطلاح گفته می­شود: شب تخصّصاً خارج است، ولی چنانچه این عموم اثبات شود، هیچ مخصصی ندارد. پس در صورت اثبات عموم، دیگر جای هیچ بحثی باقی نمی­ماند.

اثبات عمومیت حکم استظلال:

دلیل اول:

احادیث و روایاتی وجود دارد که از سوار شدن در قبه[36] و کنیسة[37] سقف دار و همچنین از ایجاد سایبان در حال حرکت و سیر نهی کرده است. اگر به این روایات توجه شود، می­توان عموم را اثبات کرد؛  مانند:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا: قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ الْقُبَّةَ فَقَالَ لا قُلْتُ فَالْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ قَالَ نَعَمْ».[38]

«... محمد بن مسلم گوید: از امام باقر یا صادق8 پرسیدم: محرم می تواند سوار قبه شود؟  حضرت فرمود: نه. گفتم: زن مُحرم چطور؟ فرمود: می­تواند.»

و روایات دیگری[39] که در آن، امام(علیه السلام) (به طور مطلق) فرمودند: سوار چنین وسیله­ای نشوید. روشن است که اگر تفاوتی میان شب و روز بود، لا اقل در لابلای روایات اشاره­ای می­شد که: اگر شب حرکت کردید، سوار شوید. به خصوص که حرکت در شب، در زمان صدور روایات، امری متداول بوده و روایاتی در این زمینه داریم که در فصل اول مطرح شده است.[40]

در برخی روایات، با واژة «ظلال» آمده که دارای معنای سایبان است[41] و امام(علیه السلام) به­طور مطلق فرموده­اند: «ایجاد سایبان نکن» و طبق بیان فقها[42]  این کلمه صرفاً وجود شأنی است؛ یعنی ظلال وسیله­ای است که ساخته شده برای ایجاد سایه و حتی زمانی که سایه زمینة تحقّق ندارد؛ مانند شب­های ظلمانی، باز به این وسیله سایبان گفته می­شود؛ مثلاً کشاورزان در مزرعه برای خود سایبانی نصب می­کنند. پس اگر از ایشان بپرسی شب کجا بودید؟ پاسخ می­دهند در سایبان.

دلیل دوم:

در روایاتی، افزون بر این­که استظلال در برابر خورشید حرام شمرده شده، استظلال در برابر سرما و باران و مریضی و غیره نیز حرام دانسته شده است و همچنین در روایت آمده است: در صورت ضرورت، گرچه حرام نیست، اما موجب کفاره است؛ مانند:

برخی از اصحاب، از احمد بن محمد و او از عثمان بن عیسای کلابی نقل کرده اند که گفت:

«قُلْتُ لأَبِی­الْحَسَنِ الأَوَّلِ(علیه السلام) : إِنَّ عَلِیَّ­بْنَ شِهَابٍ یَشْکُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَیُرِیدُ أَنْ یُحْرِمَ، فَقَالَ: إِنْ کَانَ کَمَا زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ».[43]

«به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: علی بن شهاب از سر دردش شکوه دارد و هوا بسیار سرد است و می­خواهد مُحرِم شود، چه کند؟ حضرت فرمود: اگر گمان و پندار او این است، پس سایبان بزند، ولی تو خود را برای کسی که احرامت برای اوست، آشکار ساز و بی سایبان باش.»

محمدبن حسن طوسی به اسناد خود از محمدبن حسن صفار و او از علی­بن محمد نقل­کرده ­است که گفت:

«کَتَبْتُ إِلَیْهِ الْمُحْرِمُ هَلْ یُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ إِذَا آذَتْهُ الشَّمْسُ أَوِ الْمَطَرُ أَوْ کَانَ مَرِیضاً أَمْ لاَ؟ فَإِنْ ظَلَّلَ هَلْ یَجِبُ عَلَیْهِ الْفِدَاءُ أَمْ لاَ؟ فَکَتَبَ(علیه السلام) یُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ وَ یُهَرِیقُ دَماً إِنْ شَاءَ اللَّهُ».[44]

«به او [امام(علیه السلام)] نامه نوشتم و پرسیدم: آیا مُحرم می­تواند وقتی که خورشید یا باران او را اذیت کرد یا وقتی مریض شد، در زیر سایبان قرار گیرد؟ و آیا اگر در سایبان قرار گرفت، باید فدیه دهد یا لازم نیست؟ حضرت در پاسخ نوشتند: بر خود ایجاد سایبان کند و یک خون هم بریزد، ان شاء الله.»

می­دانیم که در منطقة عربستان اگر سرمایی باشد، به­ویژه سرمای شدید، معمولاً در شب است و به هنگام بارش باران هم خورشید نیست و مریضی و سردرد اگر در روز نیاز به پوشش داشته باشد در شب هم ممکن است همین­گونه باشد و ملاحظه می­کنیم که امام(علیه السلام) به طور مطلق در پاسخ پرسش­ها فرموده­اند: استظلال نکنید و اگر در حال ضرورت چنین کردید، باید کفاره بدهید. پس اگر میان شب و روز تفاوتی بود، باید اشاره­ای می­شد و معلوم است با توجه به کفارة سنگین آن، حضرت رعایت حال مکلّفین را ­کرده و می­فرمودند: در شب حرکت کنید تا کفاره بر عهدة شما نیاید و این خود دلیل اطلاق و عموم است.

حرمت استظلال با کدام دلیل؟

اکنون نیازمند یک بررسی و ریشه­یابی دقیق هستیم و آن این­که: عمل شخص مکلّف در چه صورت مخالف با نظر شارع است، آیا چون از سایبان و قبّة سقف­دار و هودج سقف­دار و... استفاده کرده مرتکب حرام شده ویا از آن­جهت­که ایجاد مانع در برابر خورشید وگرما و سرما و باد وباران و... کرده­است؟ درواقع مطلوب شارع چیست؟ استفاده نکردن از سایبان و قبّه وغیره؛ چه خورشید،گرما، سرما وغیره باشد وچه نباشد؟ یا مطلوب واقعی تابیدن نور وگرمای خورشید وریختن باران به سر است و فرموده است ازسایبان استفاده نکن تاآن مطلوب واقعی­تحقّق یابد؟

ظاهراً مطلوب واقعی شارع استفاده نکردن از سایبان و قبّة سقف­دار و غیر آن است؛ چه خورشید و گرما و سرما باشد چه نباشد. دلیل این ادعا عموم نهی از استظلال است؛ به این بیان که روایات در صدد بیان نهی استفاده از قبه و سایبان است. در واقع زبان روایات این است که: استظلال نکن و مواظب باش که خورشید، گرما، سرما، باران،  مریضی ـ و در زمان ما سرعت زیاد ـ  موجب ترک حکم نشود و با توجه به این­که همة روایات این باب سؤال و جواب است، در واقع ارتکاز و پیش فهم کسانی که سؤال می­کنند، حرمت استظلال به­طور عموم است و می­خواهند با سؤال بفهمند که این حکم کلی، استثنا هم دارد یا نه؟ و در پی این هستند که بدانند برای برخی افراد راه گریز وجود دارد؟ مثلا می­پرسند: اگر گرمای سخت یا سرمای شدید یا مریضی و غیره وجود داشت، می­شود این حکم برداشته شود؟ و پاسخ امام این است که مواظب باش این عوامل باعث ترک آن حکم عام نشود و گرچه برای برخی افراد در بعضی حالات ترک حکم اشکال ندارد ولی باید در هر صورت کفاره بپردازند.

 

دلایل کسانی که  استظلال در شب را جایز شمرده­اند

برخی از فقها بر صدق نکردنِ استظلال در شب، بحث­های استدلالی آورده­اند[45] و گروهی تنها به بیان فتوای خود اکتفا کرده­اند. در اینجا استدلال­های ایشان را به طور مختصر می­آوریم:

1)  استظلال در شب، از گذشته­های دور، حتی از زمان صدور روایات، از مسائل مبتلا به بوده است. پس اگر حکم تظلیل شامل شب هم بود، باید در روایات اشاره­ای به آن می­شد، در حالی که به نظر می­رسد در روایات و کلمات فقها اشاره­ای نشده وعموم هم نداریم که به آن تکیه کنیم.

2)  روایاتی­که سوار شدن بر قبّه وکنیسه و... را حرام می­داند، از آن­رو است­که ساختن وقراردادن اینگونه وسایلِ سقف­دار برای حرکت در روز است وآن را به­خاطر حفظ از خورشید ساخته­اند وگرنه سیر در شب؛ به­خصوص در مناطق گرم، اقتضا داردکه بدون سقف باشد؛ در واقع وجود سایبان نوعی رفاه وآسودگی برای دفع گرما و سرما و اذیت خورشید و باران و غیره است. پس متعارف بین مردم همین­است وهمیشه نهی به­متعارف تعلّق می­گیرد. بنابراین، در اینجا سه قسم­را می­توان تصویر کرد:

الف: موردی که ایجاد سایبان در نوع مسافرت­ها و مقاصد عقلایی، متعارف نیست؛ مانند شب­ها و بین الطلوعین و هنگام غروب، البته اگر باران و غیرآن نباشد.

ب:  مواقعی­که ایجاد سایبان متعارف است؛ مانند حفاظت از خورشید، باران و...

ج:  مواردی که شک داریم متعارف بوده یا نه.

ایجاد سایبان در مورد دوم، به یقین حرام است و در مورد اول حرام نیست؛ زیرا ادله شامل مورد اول نمی­شود و در مورد سوم هم برائت جاری نموده، به ادلّه تمسک نمی­کنیم؛ زیرا شبهة موضوعیه است.

3) برخی روایات امر به «اضحاء» می­کند[46] و این در زمان ظهور و آشکاری خورشید و از شؤون آن است. در واقع تمام علّت «نهی از استظلال» مربوط به وضوح و آشکاری خورشید است و نهی از سوار شدن در قبّه و مانندآن، برای این است که شخص  مُحرم در مقابل خورشید قرار بگیرد.

پاسخ اشکال نخست:

اولاً : ثابت شد که ادله عام است و شامل هم شب و هم روز می­­­­­­­شود. وقتی حکمی به صورت عام یا مطلق صادر ­شد، شامل همة افراد است و لزومی به نام بردن از تک تک افراد نیست. وقتی گفته شد: «انسان باید فلان کار را انجام دهد»؛ در اینجا مثلاً سیاه پوست­ها نمی­توانند مدعی شوند که این دستور شامل ما نیست و در صورت تخلّف حرامی را مرتکب نشده­ایم! زیرا همانگونه که گفتیم در اطلاقات و عمومات، اسمی از افراد نمی­آورند. وقتی شارع فرمود: «مُحرم استظلال نکند و زیر سایبان نرود»، هم شامل شب است، هم شامل روز.

ثانیاً:  در گذشته وقتی سایبان را از سر بر می­داشتند، این حالت اختصاص  به شب یا روز نداشت بلکه تا آخر سفر (در شب و روز) بی سایبانی ادامه می­یافت.

و همچنین نکته­ای که در اینجا وجود دارد آن است که تمام روایات این باب به صورت پرسش و پاسخ آمده و به یقین مردم از چیزی که باب طبعشان باشد سؤال نمی­کنند؛ مثلاً «حفظ جان واجب است» معلوم است که کسی چیزی در این باره نمی­پرسد. همچنین است مورد بحث ما که کسی از شب، در حالت عادیِ آن چیزی نمی­پرسد ولی در صورت سردیِ شدید یا باران یا مریضی سؤال می­کند. پس نمی­توانیم تنها به این دلیل­که در روایات باب، کلمة «لیل» نیامده، بگوییم: در روایات و ظاهر کلمات فقها به آن اشاره­ای نشده است و اساساً اقتضای عموم این است که حکم افراد از عموم فهمیده می­شود.

ثالثاً: در اینجا فعل مکلّفین موافق حکم عام است و باید برای ردّ عمومیت، یک فعل مخالف عموم بیاورید که در منظر امام بوده و آن­را رد نکرده است؛ پس دقیقا این اشکال به نفع عموم است نه به ضرر عموم و مردم در منظر و جلوی چشم امام استظلال نمی­کرده­اند و عامل به حکم عام بودند! بله، اگر مخالفت نموده، استظلال می­کردند و امام رد نمی­کرد دلالت بر جواز داشت.

پاسخ اشکال دوم:

اولاً: هر مولای حکیمی، وقتی می­خواهد حکمی دائمی جعل کند، تمام جوانب متعلّق حکم و موارد تخصیص حکم و غیره را در نظر می­گیرد و حکم کلی صادر می­کند که مکلف قادر به انجام تمام حکم است و ممکن است این حکم موافق طبع بعضی افراد مکلّف باشد و یا مخالف طبع بعضی دیگر و این موجب نمی­شود که شامل افرادی که موافق طبعشان است نباشد، به­خصوص در محرّمات که به طور قطع، بعضی موارد آن موافق طبع مکلفین است و اصلاً انجام آن متعارف نیست؛ مثلاً ایرانیان اصلاً علاقه­ای به خوردن حشراتی مانند کِرم ندارند و این باعث نمی­شود در مورد آن­ها حکم حرمت نباشد؛ همچنین است در محرمات احرام؛ مثلاً «بیرون آوردن خون از بدن خود»، یکی از محرمات احرام است که ترک آن موافق طبع است و در آوردن خون از بدن اصلاً متعارف نیست مگر کسی احتیاج پیدا کند، ولی به طور کلی و عام حرام است. پس این­که همیشه نهی شامل  متعارف باشد، کاملاً مردود است.

ثانیاً: وقتی حکمِ حرمتِ ایجاد سایبان، عام باشد، در زمان ما که ایجاد سایبان در شب متعارف است، نهی به آن تعلّق می­گیرد و در موارد مشکوک به اصالة العموم رجوع می­شود.

ثالثاً: این­که ساخت و قرار دادن قبه و کنیسه و غیره را فقط به خاطر حفظ از خورشید بدانیم، درست نیست؛ زیرا این وسائلِ سقف دار، در تمام مناطق گرمسیر یا مناطق سرد و معتدل؛ چه در روز و چه در شب، استفاده می­شود. پس دلیل اصلی استفاده از این وسایل، تنها برای حفظ از خورشید نیست و هیچ کس بدون دلیل سوار این وسایل نمی­شود، بالأخره برای گریز از گرما یا سرما و یا باد و باران، یا به خاطر مریضی و سختی و غیر آن است و استفاده از این وسایل فقط برای راحتی است که پیش­تر در عنوان «حرمت استظلال با کدام دلیل؟» بیان شد.

پاسخ اشکال سوم:

اولاً: کلمة «اِضحاء» مطلق بروز و ظهور است و این معنا را  لسان العرب[47] و مقاییس اللغه[48] آورده­اند.  فقهایی که حکم به حرمت استظلال در شب داده­اند نیز همین معنا را در نظر داشته­اند و ظاهراً بقیة لغت شناسان[49] در مقام بیان کامل این کلمه نبوده­اند، فقط استعمالات رایج این کلمه را بیان کرده­اند و معنای غالب و رایج این کلمه، بروز و ظهور در برابر خورشید است؛ همانطورکه کلمة «ظل» مطلق سایه است؛ اعم از سایة ناشی از نور خورشید یا ماه یا نورهای مصنوعی، لیکن چون فرد اعلای سایه، سایة ناشی از نور خورشید می­باشد، اکثر استعمالات، بر محور سایة خورشید است و وقتی یک اصطلاح یا یک لغت، معنای مطلق داشته باشد، ذکر افراد آن موجب تخصیص نمی­شود. در قرآن نیز به صورت مطلق به­کار رفته است، به عنوان نمونه در آیة شریفة «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»[50] «ضحی» بروز و ظهور مطلق است؛ چون اگر بروز و ظهور خورشید بود، در این صورت اضافة ضحى به ضمیر «ها» لازم نبود و لغو به حساب می­آمد.

و در روایات همین باب، لفظ «اضح» همانطور که در مقابل خورشید استعمال شده، در مقابل سرما هم استعمال گردیده است.[51]  با توجه به این­که در عربستان سردی هوا زمانی است که خورشید نباشد، و نبود خورشید یا در شب است و یا زمانی که هوا ابری است.

و همچنین روایاتی داریم که علت بودنِ خورشید را نفی می­کند، بلکه خورشید را با مشکلات دیگر همراه کرده است ؛ مانند روایت:

«إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ8 قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یُظَلِّلُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ لاَ إِلاَّ مَرِیضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ وَ الَّذِی لاَ یُطِیقُ الشَّمْسَ».[52]

این روایت خورشید را در برابر مشکلات دیگری؛ مانند مریضی و غیره قرار داده و می فرماید:

 اگر مُحرم در راه مشکلی پیدا کرد، جایز است ایجاد سایبان کند و کفاره بدهد.

ثانیاً: به فرض که «اِضحاء» مخصوص خورشید باشد، این جمله ظهور در تعلیل حکم ندارد؛ چون تعلیل بیان حکم است همراه «لام تعلیل» یا جمله­ای که صریح در تعلیل باشد و این جمله نوعی ترغیب مکلّف است برای انجام حکم، به­خصوص که با اصرار سائل برای فرار از حکم همراه است و امام می­فرماید: «آیا نمی­دانی خورشید بر گناهان مُحرمین غروب می­کند؟»، و مکلفین معمولاً از آن قسمت حکم درخواست جواز مخالفت می­کنند که با طبع آنان سازگار نباشد، بلکه حکم عام است و نسبت به روز آن بسیار تأکید شده است؛ مثلاً وقتی گفته شود: هر کس اول ماه رجب روزه بگیرد چنین ثوابی دارد،  معنای این گفته این نیست که روزهای دیگر ثوابی نداشته باشند.

ثالثا: در صورتی که در علیتِ علتی تردید ایجاد شود، دیگر نمی­شود به آن استدلال کرد.

کاوشی دوبارة برای پیدا کردن راه حل دیگر:

با توجه به روایات، به این نتیجه رسیدیم که استظلال به طور عام حرام است و شب و روز تفاوتی ندارد و در هر صورت مستلزم کفاره است؛ چه از سر ناچاری باشد و چه به سبب اختیار، حال آیا راه دیگری برای برداشتن این حکم هست و می­توان از کفاره رهایی یافت یا خیر؟ در اینجا سه راه قابل تصور است:

الف: تقیه

متأسفانه امروزه وهابی­ها در مدیریت مکه و مدینه نقش اساسی دارند و تمام نظرات خود را در آن اعمال می­کنند و این در حالی است که شیعه در این مورد کمترین نقشی ندارد و ناگزیر است در بسیاری از اعمال، به طور تقیه عمل نماید. همانطور که در برخی روایات آمده است: « التَّقِیَّةُ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی»؛ «تقیه مرام و روش من و روش پدر و اجداد من است.»[53] یا فرموده­اند: «لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّةَ لَهُ»؛ «کسى که تقیه ندارد، دین ندارد.»[54] حال یا به­خاطر خوف از خودمان باشد یا مؤمنان دیگر و یا به­خاطر حفظ وحدت در برابر مستکبران عالم.

اگر ثابت شود که وظیفه و تکلیف تقیه است، دیگر شب و روز ندارد و کفاره هم ندارد و بیشتر فقها قائل­اند که، تقیه هم حکم و هم آثار حکم را بر می­دارد.[55]

جواب:

در عصر ما، در این مسأله تقیه­ای نیست؛ زیرا تا کنون از سوی متولیان امور دینی عربستان محدودیتی در این زمینه ایجاد نشده است و در ایام حج از مکه تا عرفات اتومبیل بدون سقف در اختیار محرمین شیعه می­گذارند و حتی در زمان ائمه اطهار8  هم در این مسأله ادعای تقیه نشده است.

ب: ضرورت عمومی در زمان حاضر:

در زمان ما چاره­ای جز سوار شدن در ماشین نیست و کسی در وضعیت کنونی نمی­تواند با وسایل ابتدایی مسافرت کند و نشستن در ماشین بی سقف برای اکثر مُحرم­ها حَرَج آور است. از مجموع احکام اسلام می فهمیم که شارع حکیم، حکمی که اکثر انسان­های مؤمن مجبور به مخالفت آن می­شوند وضع نمی­کند. کسانی­که به حج می­روند ان شاء الله همه به­خاطر خدا و انجام دستور خداوند است، و می­دانیم اگر بیشتر آنان توان ترک نداشتند، شارع حکم حرمت وضع نمی­کرد. در زمان­های قدیم، بسیاری توان ترک استظلال را داشتند ولی در زمان ما اکثر افراد این توان را ندارند و این موجب می­شود که این حکم در سطح بسیار وسیعی مخالفت شود.

جواب:

اولاً: درست است که در زمان ما چاره­ای جز استفاده از این­ وسایل نیست،  ولی اینکه نشستن در ماشین بی سقف، برای بیشتر افراد محرم حرج آور باشد، مورد قبول نیست؛ زیرا می­شود ماشین­ها با سرعت کمتری حرکت کنند تا حرج پیش نیاید. یعنی به جای طی مسافت بین مسجد شجره و مکه در پنج ساعت، آن را در هفت یا هشت ساعت بپیمایند که هیچ مشکل یا حرجی پیش نمی­آید.

ثانیاً: نفس نادیده گرفتن یک حکم ثابت شرعی، دلیل محکم شرعی می­خواهد، حداقل باید نمونة آن­را در زمان ائمه اطهار:  داشته باشیم که مثلاً یک حکم در زمان یکی از امامان: یا پیامبر(صلی الله علیه و آله)  صادر شده باشد و در زمان امام دیگر، به­خاطر مخالفت اکثر، برداشته شده باشد تا ما بتوانیم از فعل امام، حکم به جواز این کار کنیم و ما چنین فعلی را نیافته­ایم. البته گفتنی است که ناسخ و منسوخ داریم ولی این مسأله اجماعی است که جعل حکم و نسخ حکم به دست خود شارع است.

ثالثا:  مخالفتِ حتی همة مؤمنین هیچ اشکالی ندارد؛ چون در روایات نسبت به ترک این حکم به­خاطر ضرورت؛ مانند گرما و سرما و مریضی و غیره هیچ مانعی وجود ندارد و حرام نیست و فقط مستلزم کفاره است.

ج: نداشتن قدرت بر ترک استظلال:

اگر زمانی پیش آید که اشخاص مُحرم قدرت بر ترک استظلال نداشته باشند؛ مثلاً حکومت عربستان حرکت اتومبیل­های بدون سقف را ممنوع کند نه به جهت دینی که تقیه شود بلکه فقط به­خاطر قانون کشورشان یا مسائل دیگر، و بالاخره هیچ راهی برای ترک استظلال موجود نباشد، در چنین حالتی، به­خاطر عدم قدرت، حرمت استظلال به فعلیت نمی­رسد و در نتیجة حکم برداشته می­شود و دیگر شب و روز ندارد و لذا کفاره هم ندارد؛ چون به طور عموم در هر تکلیفی فرض قدرت عمومی لحاظ شده است.

جواب:

این نظریه از نظر مبنایی درست است ولی از نظر وقوع، مشکل دارد و هنوز چنین زمانی واقع نشده است و اگر همة فقهای شیعه از عربستان بخواهند که اتومبیل­های بدون سقف برای شیعیان محرم قرار بدهند و این اتومبیل­ها با سرعت کمتری حرکت کنند، ظاهراً هیچ مشکلی در کار نیست و فرض این مسأله جایی است که واقعاً هیچ راهی برای ترک استظلال نداشته باشند، در حالی که راه­های دیگر وجود دارد ، لذا مخالفین فرضیه به این راه استناد نکرده­اند، با توجه به این­که بسیار سهل الوصول است.

خلاصه و نتیجه گیری:

از دلایل مطرح شده، عموم حکم استظلال به وضوح ثابت شد و شکی نداریم که حرمت استظلال شامل شب و روز می­شود و اگر در تخصیص حکم شک شد و دلیلی اقامه نگردید، رجوع به اصالة العموم می­شود،[56] و ادلة مخالفین بررسی گردید و بیانی که بتوان بر صدق نکردن استظلال در شب به آن تکیه کرد یافت نشد و لذا به این ترتیب باید حکم کرد که استظلال همانطور که در روز برای مردها حرام است در شب نیز حرام است و باید اجتناب شود.



[1].  پژوهشنامة متین، شماره 36، ص37

[2].  «لسان العرب»، ج‏11، ص416

[3].  «المنجد»،  ماده «ظلّ».

[4].  «مناسک حج (المحشى للإمام الخمینی)»، ص191،  مسأله444

[5].  همان،  ص200،  مسأله 485

[6].  «وسائل‏الشیعه»، ج12، ص 525 ، ح 16981

[7].  «کتاب الحج (للمحقق الداماد)»، ج‏2، ص548

[8].  «الاحتجاج»، ج2، ص568 ، ح 355 (و متن مورد نظر در صفحه 570)

[9].  «الغیبة للطوسی»، ص373 ، ح 345، (سند در این صفحه است و متن مورد نظر در صفحه 380).

[10].  «بحوث فی شرح العروة الوثقى»، ج‏4 ، ص146 (در پاورقی شماره 2).

[11].  «مدارک العروة (للإشتهاردی)»، ‏2، ص374

[12].  مناسک حج (المحشى للإمام الخمینی)، ص201،  مسأله 490

[13].  «وسائل الشیعه»، ج‏11، ص364،  باب 10، از «أَبْوَابُ آدَابِ السَّفَرِ إِلَى الْحَجِّ وَ غَیْرِهِ».

[14].  همان، ص 365 ، ح 15027

[15].  همان، ص366، ح15032

[16].  همان، ج‏4 ، ص331،  ح5307

[17].  همان، ج11، ص370،  باب 14، «تَحْرِیمِ الْعَمَلِ بِعِلْمِ النُّجُومِ وَ تَعَلُّمِهِ إِلاَّ مَا یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْر».

[18].  «تاریخ نوشته­هاى جغرافیایى در جهان اسلامى»، ص 28

[19].  «الانتصار فی انفرادات الإمامیه»، ص203،  مسألة 97

[20].  «الکافی»، ج3 ، ص295، ح1

[21].  «جواهر الکلام»، ج‏14، ص75

[22].  همان، ج18، ص394

[23].  «سداد العباد و رشاد العباد»، ص299؛ «کشف الغطاء (ط ـ الحدیثه)»، ج‏4،  ص568 ؛ «ریاض المسائل (ط ـ الحدیثه)»، ج‏6 ، ص302 ؛ «مستند الشیعه (نراقی)»، ج‏12، ص32 ؛ «کتاب الحج شیخ انصاری (قسمت دوم کتاب: مناسک حج)»، ص40 ؛ «شرح تبصرة المتعلمین»، ج‏3، ص442 ؛ «کتاب الحج محقق داماد»، ج‏2، ص539 ؛ «مصباح­الهدى فی شرح العروة الوثقى»، ج‏12، ص592 ؛ «الفتاوى الواضحة»، ص677 ؛ «جامع­المدارک فی شرح مختصر النافع»، ج‏2، ص412؛ «براهین الحج للفقهاء و الحجج»، ج‏3، ص 168، طبق چاپ قدیم، ج3، ص219؛ «احکام و مناسک حج منتظری»، ص115؛ «منهاج المؤمنین مرعشی نجفی»، ج‏1، ص313 ؛ «مناسک حج، المحشى للإمام الخمینی»،  ص191؛ «کتاب الحج طباطبایی قمی»، ج2، ص470 ؛ «الفقه (کتاب الحج)»، ج6 ، ص87 ؛ «فقه­الصادق»، ج11، ص 35؛ «مناسک زائر شبیری زنجانی»، ص82 مسأله 185؛ گزیده مناسک حج (سال 89)، ص 68

[24]. «الحدائق­الناضرة فی­احکام­العترة­ الطاهره»، ج‏15، ص485 ؛ «جواهر الکلام»، ج‏18، ص401 ؛ «کتاب­­الحج شاهرودی»، ج‏3، ص254؛ «تحریر الوسیلة»، ج‏1، ص391، مسأله 38 ؛ «کتاب الحج گلپایگانی»، ج‏2، ص223 ؛ «مهذب الأحکام»، ج‏13 ص204؛ «توضیح المناسک مرتضوى لنگرودى»، ص136؛ «کتاب الحج فاضل لنکرانی»، ج‏3، ص299؛ «فقه الحج صافی گلپایگانی»، ج3، ص291؛ «مناسک حج و عمره بهجت»،  ص109؛ «مناسک حج، المحشى للإمام الخمینی»، ص191

[25].  گزیده مناسک حج (سال 89): 68

[26].  «موسوعة الإمام الخوئی(المعتمد فی شرح المناسک)»، ج‏28، ص498 مسألة 271

[27].  «الأحکام» الإمام یحیى بن الحسین، ج1، ص309، باب القول فی الظلال للمحرم، «شرح الأزهار» الإمام أحمد المرتضى، ج2، ص89 ، (و من المحمل).

[28].  «فتح­المعین» الملیباری الهندی، ص100، «فتح الوهاب» زکریا الأنصاری، ج1، ص261 ؛ «المجموع» محیى­الدین النووی، ج7 ، ص227، «العزیز المعروف بالشرح الکبیر» عبد الکریم الرافعی، ج3، صص456 و 457 ؛ «کتاب الأم» الإمام الشافعی، ج2، ص241، «البیان فی مذهب الامام شافعی»، ج4،  ص207

[29].  «مختصر خلیل»، ص50 ، «حاشیة الدسوقی»، ج2، صص56 و57 ، «الشرح الکبیر» ابو البرکات، ج2، ص56 ، «فقه مالکی المیسر»، ج1، ص295

[30].  «تحفة الفقهاء» السمرقندی، ج1، ص420، «بدائع الصنائع» أبو بکر الکاشانی، ج2، ص184، «البحر الرائق» ابن نجیم المصری، ج2، ص 568، «الدر المختار» الحصکفی، ص160، «حاشیة رد المحتار» ابن عابدین، ج2، ص540، «الفقه الحنفی فی ثوبه الجدید»، ج1، ص 458

[31].  «کشاف القناع» البهوتی، ج2، ص493، «المغنی و الشرح الکبیر» ابن قدامه: 3 متن صفحه 283 و حاشیه صفحه 269، «المجلّی فی الفقه الحنبلی»، ج1، ص 363

[32].  ظاهریه از یاران داود بن علیّ بن خلف الأصفهانیّ الشّافعیّ الظّاهری، که در سال دویست هجرى در کوفه بدنیا آمد و در سال 270 در بغداد وفات یافت، هستند و ملقب به ظاهریه شدند چون فقط به ظاهر قرآن و حدیث اخذ کردند و ابن حزم أندلسیّ الظّاهری از بزرگترین یاران این مذهب است، معجم الفرق الإسلامیّة: 165(به نقل از پاورقی کتاب منتهى المطلب فی تحقیق المذهب (ط ـ الحدیثه)، ج‏2، ص 133)

[33].  «المحلى» ـ ابن حزم، ج5 ، ص 210 مسأله 867

[34].  «وسائل الشیعه»، ج12، ص 518 ، ح 16962؛ ص 519 ، ح 16967

[35].  همان،‏ ص 524 ، ح16976 و ح16977

[36].  «قبّه» یک اتاقک کوچکی است که از چوب یا نی ساخته می­شود ودور آنرا با پارچه به صورت پرده درست میکنند و سقف آنرا با مو یا پارچه زخیم یا چرم یا وسایل دیگر، مثل گنبد درست می­کنند و روی شتر یا فیل می­گذارند و محکم می­بندند یا مثل گاری به عقب اسب و الاغ می بندند که همان کالسکه است.

[37].  کنیسه به وسیله­ای گفته می­شود که روی شتر می­گذارند و به شکل خورجین دو طرف دارد.

[38].  «وسائل الشیعه»، ج‏12، ص515 ، ح16953

[39].  همان، ص517 ، ح 16960

[40].  صفحه: 8  همین مقاله.

[41].  «بحارالأنوار»، ج1، ص 144

[42] .  «کتاب الحج (للشاهرودی)»، ج‏3، ص254 (لا یشترط فی صدق المظلة حصول الظل الفعلی منها بل صرف وجود الشأنیة لها کاف فی صدق هذا العنوان علیه)، «براهین الحج للفقهاء و الحجج»، ج‏3، ص168، طبق چاپ قدیم، ج3، ص219. (المراد من الظّلال ما کان له ظلّ مع الشمس بحیث کلّما کان منصوبا و أشرق الشمس علیه کان له ظلّ).

[43].  «وسائل الشیعه»، ج12، ص519 ، ح 16965

[44].  همان، ج13، ص154، ح17462

[45].  «جواهر الکلام»، ج‏18، ص401؛ «کتاب الحج (شاهرودی)»، ج‏3، ص254؛ موسوعة الإمام الخوئی(المعتمد فی شرح المناسک)»، ج‏28، ص498 مسألة 271؛ کتاب الحج (للگلپایگانی)»، ج‏2، ص222 و ص237 ذیل عبارت: «ثم ان المراد من التظلیل‏....»؛ «مهذب الأحکام (للسبزواری)»، ج‏13، ص204؛ «کتاب الحج (للفاضل)»، ج‏3، ص292

[46].  «وسائل الشیعه»، ج‏12، ص518 ، ح 16963؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ8 عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ فَقَالَ اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ».

[47].  «لسان العرب»، ج‏14، ص 477

[48].  «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج‏7، ص18

[49].  «کتاب العین»، ج‏3، ص265، «المفردات فی غریب القرآن»، ص502

[50].  الشّمس‏: 91 ، آیه 1.  ترجمه آیه: سوگند به خورشید و تابندگى‏اش.

[51] .  «وسائل الشیعه»، ج‏12، ص519 ، ح 16965؛ «عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى الْکِلابِیِّ، قَالَ: قُلْتُ لأَبِی الْحَسَنِ الأَوَّلِ(علیه السلام) إِنَّ عَلِیَّ بْنَ شِهَابٍ یَشْکُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یُحْرِمَ فَقَالَ: إِنْ کَانَ کَمَا زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ».

[52].  همان، ص517 ، ح 16959

[53].  مستدرک، ج1، ص334

[54].  «وسائل الشیعه»، ج‏16، ص215، ح21394 «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّةَ لَه»‏ (الحدیث)

[55].  «الرسائل العشر (للإمام الخمینی)»، ص59

[56].  «اصول‏الفقه»، ج1، ص29