نوع مقاله : فقه حج
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
حج، عبادتی است بسیار مهم که در طول تاریخ به وسیلة انسانهای مختلف و به شیوههای گوناگون انجام شده و بیشتر اعمال و مناسک آن، از زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) وضع شده است، البته با اندکی تفاوت و تغییر. انجام حج همواره با سختی همراه بوده است. راه رفتن در آن سرزمینِ خشک و سوزان همراه شده است با پوشیدن تنها دو تکّه لباس ندوخته و نپوشاندن سر و قرار نگرفتن در زیر سایهبان. و این، یکی از بیست وچهار عمل حرامی است که باید در حال احرام از آن دوری جست و این تحقیق در پی کاوش همین مسأله یعنی «استظلال» است. مرد مُحرم حق ندارد برای خود ایجاد سایبان کند و در ماشین سقف دار بنشیند. کاوش و بررسی در محدودة این حرام، از اهمیت ویژهای بر خوردار است؛ زیرا اگر شخصی حتی مجبور به انجام این حرام شد باید کفاره دهد.
در زمان ما، مسافرت به هنگام احرام با اتومبیل انجام میشود و سوار شدن بر اتومبیل بیسقف مشکلاتی دارد؛ لذا بعضی از فقها با توجه دوباره به ادلة این مسأله و نظریات فقهای گذشته، به این باور و نظریه رسیدهاند که اگر کسی در شب سوار اتومبیل سقفدار شود، بر این عمل استظلال صدق نمی کند و حرام نیست؛ زیرا ادله شامل استظلال در شب نمیشود. برخی از فقها نیز ادله را عام میدانند و بر این باورند که در شب نیز نمیتوان از اتومبیل یا وسیلة سقف دار استفاده کرد.
بیشتر فقهای معاصر که در مورد مسائل حج بحث کردهاند، به مسألة استظلال در شب نیز پرداختهاند، اما تا زمان تقریر این سطور، کتاب یا پایان نامة مستقل در این زمینه انتشار نیافته، جز مقالهای به قلم حجت الاسلام و المسلمین آقای سید حسن خمینی با عنوان: «تبیین مستندات فتوای امام خمینی1 در مسألة استظلال» که اخیراً در شمارة 36 مجلة متین انتشار یافت.[1]
اکنون این نوشتار، در صدد پاسخ به این پرسش است که آیا بر «زیر سایهبان رفتن در شب و در هوای ابری»، استظلال صدق می کند یا نه؟ و نظریة فقها در این باره چیست؟
واژه های کلیدی:
فصل اول: کلیات
1. واژه نامه
«استظلال» از واژة «ظلّ» گرفته شده و در اصطلاح یکی از محرمات احرام است؛ یعنی برای مُحرِم حرام است که بالای سر خود سایبان قرار دهد. اکنون به معنای لغوی آن میپردازیم:
«ظلّ» بهمعنای سایه و «مظلّه» اسم مکان است، به معنای سایبان. مادة «ظلال» (به کسر ظاء)؛ دو اشتقاق دارد: الف) جمع «ظلّ» که به معنای سایهها است. ب) جمع «ظلّه» به معنای «سایبان»، که بیشتر استعمالات این کلمه، اینگونه است.
«استظلال»؛ معنای طلب دارد و بیشتر با حرف جر میآید، به خصوص در احادیث این باب که همه با حرف جر استعمال شده است. این کلمه اگر از «ظلّ» باشد، طلب سایه است؛ مثل: «فَلْیَسْتَظِلَّ مِنْهَا» یعنی از خورشید به سایه یا زیر سایبان پناه برد و هر دو معنا درست است و اگر از «ظلّه» باشد، طلب سایبان و زیر سایة چیزی رفتن است؛ مانند: «یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ»؛ «از باران زیر سایبان رفت» یا مثل: «فَیَسْتَظِلُّ فِی الْخِبَاءِ»؛ «در زیر خیمه نشست» یا «اسْتَظَلَّ بالظِّلِّ: مَالَ إِلَیه وَ قَعَد فِیهِ»[2]؛ «استظَلّ بالظّلّ» یعنی به سایه میل پیدا کرد و در زیر آن نشست.
«تظلیل»: «ظلّل» ألقی علیه «ظلّه»؛ «سایبان بر سر خود قرار داد.» «تظلّل بالشجرة؛ جلس فی ظلّها»؛ «در سایه درخت نشست.»[3]
«تغطیه»: پوشاندن و پنهان کردن است و از نظر معنی، «واوی» و «یاییِ» آن تفاوت نمیکند و در اصطلاح؛ یعنی اینکه مُحرم حق ندارد روی سر خود را بپوشاند؛ به این معنا که آن چیز بر سر او بچسبد. استظلال ایجاد سایه بر بالای سر است و خود بهطور مستقل یکی از محرمات احرام است و مراد از پوشاندن سر ـ که در روایات از آن به «تغطیة الرأس» تعبیر شده ـ پوشاندن روی سر است و این نیز یکی از محرمات احرام برای مردان میباشد و برای خانمها پوشاندن صورت است که در روایات از آن به «تغطیة الوجه» تعبیر شده و ارتکاب هر یک از این موارد، کفارة مستقل دارد.
2. احکام فقهی استظلال در شب
در ضمن بحث، به دو مسأله از مسائل استظلال در شب، از مناسک حج امام خمینی1 اشاره خواهیم کرد:
1. نشستن در زیر سقف، در حال طى منزل در شب خلاف احتیاط است گر چه جایز بودن آن به نظر بعید نیست. بنا بر این، بعید نیست جایز بودن نشستن مُحرم در هواپیمایى که شب حرکت مىکند.[4]
2. در شب استظلال نیست؛ بنا بر این، جایز است مُحرم در شب با ماشین سقف دار به مکه برود ولى در هواى ابرى، در روز جایز نیست، مگر ابر به طورى تیره باشد که استظلال صدق نکند.[5]
3. مراد از مکه در روایات، مکة قدیم است یا مکة کنونی؟
این پرسش از دو جهت دارای اهمیت است:
الف: کسانیکه از مسجد تنعیم محرم میشوند و میخواهند عمرة مفرده انجام دهند، آیا لازم است با توجه به اینکه مکه تا مسجد تنعیم توسعه یافته، از استظلال بپرهیزند یا نه؟
ب: با توجه به اینکه در مسائل بیان شده، مکه منزل است و جایز است مُحرم برای خود ایجاد سایه کند، آنهم با هر وسیلهای، حتی چتر و غیره، حال آیا محدودة جواز ـ که از روایات استفاده میشود ـ مکة قدیم است یا جدید؟ و آیا محرم میتواند در قسمت توسعه یافتة حرم استظلال کند یا نه، و اگر چنین کند، موجب کفاره است؟
در اینجا به روایتی استدلال شده که شیخ طوسی در کتاب «الغیبه» آن را نقل کرده است.
متن حدیث:
محمد بن عبد الله حمیری نامهای به امام زمان (عج) نوشت و در آن] از مُحرمی پرسید که:
«...یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ بِنَطْعٍ أَوْ غَیْرِهِ حَذَراً عَلَى ثِیَابِهِ وَ مَا فِی مَحْمِلِهِ أَنْ یَبْتَلَّ فَهَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ الْجَوَابُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْمَحْمِلِ فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ».[6]
«... برای پیشگیری از باران، بهوسیلة تکة پوست یا غیر آن، سایهبان بسازد که لباسها و مطاعش که داخل محمل است، خیس و تر نشود و ایشان جواب میدهند: اگر در راه این کار را بکند، باید کفاره دهد.»
از قید «فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ» استفاده میشود که اگر در راه نبود و استظلال کرد، کفاره ندارد و نداشتن کفاره دلیل بر عدم حرمت است و به طور مسلّم اگر کسی در شهری ساکن شده و بار و بنه خود را پیاده کرده، در طریق نیست، هرچند در داخل شهر در آمد و شد باشد.
از نظر فقها، وجود یک قید در کلام امام، در استدلال دخالت دارد و دلیل مخالـف هم نداریم، بهخصوص که ارتکاز ذهنی سؤال کننده هم همین بوده که در حال سیر و حرکت چه کنم؟ و اگر این ارتکاز ذهنی صحیح نبود، امام(علیه السلام) آن را تأیید نمیکرد.[7]
سند روایت:
روایت یاد شده، دارای دو سند است:
* کتاب احتجاج مرحوم طبرسی به سند: «حمیری که نامه نوشته به امام زمان[».[8]
و کتاب الغیبة شیخ طوسی به سند:
«أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ قَالَ وَجَدْتُ بِخَطِّ أَحْمَدَبْنِ إِبْرَاهِیمَ النَّوْبَخْتِیِّ وَ إِمْلاءِ أَبِی الْقَاسِمِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَوْحٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ...».[9]
سند «احتجاج» از سوی فقها مورد پذیرش واقع نشده و سند «غیبة شیخ طوسی» هم به دلیل مرسله و ناشناخته بودنِ احمد بن ابراهیم نوبختی، طرح شده است.[10]
اما از سند غیبة شیخ طوسی دفاع شده؛ زیرا مرسله بودن در سند شیخ بهخاطر «أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ» است و ارسال این چنینی در سند شیخ مضر نیست و «احمد بن ابراهیم نوبختی» به فرض ناشناخته بودن، اولاً ربطی به سند ندارد و فقط به عنوان یک نویسنده است و ثانیاً جناب «حسین بن روح» که از نواب خاص امام زمان[ است، مسلماً فرد فاسقی را بهعنوان نویسنده انتخاب نمیکند[11] و مطلبی که باعث قوت سند میشود، تعبیر « محمد بن احمد بن داود قمی» استکه یکی از اجلّه و بزرگان میباشد. ایشان به ضرس قاطع و از روی یقین میفرماید: «یافتم!» و این خود دلیل محکم بودنِ سند است.
و لذا برخی از فقها فرمودهاند: بعد از آنکه مُحرِم به منزل رسید و لو در محلههاى جدیدِ مکه که از مسجد الحرام دورند، مىتواند براى رفتن به مسجد الحرام سوار ماشینهاى سقف دار شود یا زیر سایه برود.[12]
4. آیا در زمان صدور روایات، مسافرت در شب معمول و مرسوم بود؟
این پرسش از آنرو مهم است که برخی بر این باورند که در زمان صدور روایاتِ حرمت استظلال، مسافرت در شب معمول نبوده، بنابراین، موضوع استظلال در شب منتفی است. در حالی که حرکت در شب، در زمانهای گذشته رواج داشته است؛ بهخصوص در مناطق گرمسیر، مانند عربستان. در مورد حرکت در شب، روایاتی نیز داریم و صاحب وسائل بابی را به این مسأله اختصاص دادهاند؛ مانند «بَابُ اسْتِحْبَابِ السَّیْرِ فِی آخِرِ اللَّیْلِ أَوْ فِی الْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ وَ کَرَاهَةِ السَّیْرِ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ»[13] که به دو روایتِ آن اشاره میشود:
* «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ، عَنِ السَّکُونِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَیْکُمْ بِالسَّفَرِ بِاللَّیْلِ فَإِنَّ الأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْل».[14]
«علی بن ابراهیم از پدرش، از نوفلی، از سکونی و او به نقل از امام صادق(علیه السلام) گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بر شما باد مسافرت در شب، همانا در شب زمین بههم میپیچید [و احساس می کنید راه کمتر می شود].»
* حسن بن محمد طوسی در کتاب «المجالس» از پدرش، از شیخ مفید، از علی بن خالد مراغی، از محمد بن عیص عجلی و او از پدرش، از عبد العظیم حسنی، از محمد بن علی بن موسی، از پدرش و آن حضرت از پدرانش: ، از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل کردهاند که فرمود:
«بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ عَلَى الْیَمَنِ، فَقَالَ لِی وَ هُوَ یُوصِینِی مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لاَ نَدِمَ مَنِ اسْتَشَارَ، یَا عَلِیُّ عَلَیْکَ بِالدَّلْجَةِ فَإِنَّ الأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْلِ مَا لاَ تُطْوَى بِالنَّهَارِ یَا عَلِیُّ اغْدُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَارَکَ لأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا».[15]
«پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) مرا به یمن فرستاد و ضمن توصیهای فرمود: هر که خیر جوید سرگردان نشود و کسى که مشورت کند پشیمان نگردد. اى على، ملتزم باش به شبروى و طی راه در شب؛ زیرا مسافتى که در شب پیموده مىشود در روز طى نمىشود.
ای علی، در سحرگاه و سپیده دم، با نام خدا حرکت کن؛ زیرا خداوند براى امتم برکت را در سحرگاهان قرار داده است.»
چنانکه از این روایات استفاده می شود، حرکت در شب بهخصوص در اواخر آن، نه تنها انجام میشد، بلکه توصیه هم شده است. روایاتی نیز نقل شده که چگونگی خواندن نماز شب در حال حرکت را بیان میکند[16] و دلالت دارد که مسافرتها در این زمان از شب، انجام میگرفته است و همچنین روایاتی وارد شده که ستاره شناسی را در پیدا کردن راه جایز میشمارند[17] و این پیدا کردن راه بهوسیلة ستارهها، مسلماً در شب است و برای پیدا کردن راه است. به خصوص در سرزمین عربستان که بیابانی و شنزار است و راهها همواره دستخوش تغییر میباشد پس یا باید راهها علامت داشته باشد و یا از آسمان و ستارهها راه را باید تشخیص داد و در سفر نامهها و خاطرات سفرها، به حرکت در شب بسیار اشاره شده است.[18]
5 . استظلال در ابواب دیگر
در دو باب دیگر فقه، از استظلال سخن به میان آمده است؛ مانند:
الف) اعتکاف
شخص معتکف باید دستکم سه روز در مسجد اعتکاف کند و از آن خارج نشود، جز بهخاطر ضرورت. حرمت راه رفتن زیر سایه یا مثلاً گرفتن چتر و غیر آن بالای سر، مورد اختلاف بین فقها است. در روایات اثری از این حکم نیست و آقایان بیشتر بهخاطر ادعای اجماع سید مرتضی این فتوا را دادهاند[19] که فرمود: «از مواردی که گمان می رود از احکام خاصّ امامیه باشد، این است که معتکف وقتی از مسجد خارج میشود، نباید بهوسیلة سقف یا غیر آن، استظلال کند تا بازگردد؛ دلیل ما اجماع و راه احتیاط است.»
ب) مساجد و سقف داشتن آنها
در صدر اسلام، مساجدی که ساخته میشد، بدون سقف بود. بعد از اینکه مسجد النبی بنا گردید، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) اکراه داشتند که مسجد دارای سقف باشد.[20] فقها نیز به این مسأله فتوا دادهاند؛ مثلاً صاحب جواهر میگوید: «مستحب است مسجد بدون سقف باشد، در حالیکه تأسی کنیم به فعل پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، تأیید این حکم روایاتی است که دلالت دارند یکی از اسباب قبول نماز و دعا، نبود حائل میان نمازگزار و آسمان است.»[21]
فصل دوم: نظرات فقها
حرمت استظلال، مسألهای اتفاقی است[22] و همة فقها، جز ابن جنید، قائل به تحریم شدهاند، اما استظلال در شب مورد اختلاف است و واقعیت این است که تا پنجاه ـ شصت سال قبل، استظلال در شب به صورت کاربردی مطرح نبوده، گرچه برخی از علما در این رابطه نظریه دادهاند، ولی از زمانی که مردم با اتومبیل به سفر حج مشرف شدند، این مسأله هم به شکل جدی مطرح شد. فقها با نگاه دوباره به ادلة حرمت استظلال، در پی راه حلی بودند و سه دسته شدند که در اینجا بهخاطر اختصار، فقط اسامی ایشان را آوردهایم:
الف) بر همان عقیده ماندند و قائلاند: هرکس، حتی در شب هم استظلال کند و سوار اتومبیل سقف دار شود، باید کفاره بدهد، هر چند مضطر باشد؛ صاحبان این نظریه، عبارتاند: حضرات آیات: علامه بحرانی (صاحب سداد العباد)، کاشف الغطا، صاحب ریاض، مرحوم نراقی، شیخ انصاری، آقا ضیاء الدین عراقى، محقق داماد، میرزا محمد تقى آملى، شهید صدر، سید احمد خوانسارى4 و برخی از مراجع معاصر.[23]
ب) در شب استظلال صدق نمیکند و اگر کسی شب، در حالی که زیر سایه رفته، طی منزل کند، شامل حرمت نمیشود و کفاره هم ندارد؛ بزرگانی که این نظریه را دارند؛ عبارتاند از: حضرات آیات: بحرانى (یوسف بن احمد بن ابراهیم)، صاحب جواهر، شاهرودی، امام خمینی، گلپایگانی، سید عبد الأعلى سبزوارى، فاضل لنکرانی4 و...[24]
به نظر میرسد، نخستین کسی که به صورت کاربردی به «صدق نکردن استظلال در شب» فتوا داده، امام خمینی1 هستند.
ج) در صورتی که شب بارانی یا سرد باشد و یا باد شدید بوزد، استظلال جایز نیست و در صورت جواز، کفاره دارد (طبق اختلافی که در میان هست)، حضرات آیات: جوادی آملی، خامنهاى، سبحانی، سیستانى و مکارم شیرازی معتقد به این نظریه هستند.[25]
د) استظلال در صورتی صدق میکند که هوا آفتابی یا بارانی باشد و یا باد بوزد و... بنابراین، اگر بود و نبود سایبان تفاوت نکند، استظلال صدق نمیکند؛ مثل اینکه شب باشد و هیچ باد یا بارانی نباشد یا مثلاً در روز هوا به شدت ابری باشد که حتی ذرّهای اشعة خورشید هم نباشد؛ صاحب این نظریه، مرحوم آیت الله خویی است.[26]
استظلال در کلام غیر شیعه:
زیدیه: ظلال را جایز میدانند و میگویند استفاده از هر وسیلهای که میان مُحرم و خورشید ساتر شود اشکال ندارد.[27]
شافعیها : پوشاندن سر حرام است و چیزهایی که ساتر شمرده نشود، استفاده از آن حرام نیست و ازجمله چیزهاییکه ساتر نیست عبارتاند از: استفاده از محمل، قبه و غیره، و فقط در کتاب الأم گفته است: میتواند زیر سایه برود، ولی لباس احرام خود را عوض کند.[28]
مالکیها : در ظاهر قائل به حرمت استظلال شده، میگویند: جایز نیست شخص مُحرم خود را در برابر خورشید و باد یا باران، به وسیلة نصب پارچهای بر عصا و گرفتن آن بر سر، حفظ کند، اگر چنین کند فدیه دارد. همچنین اگر در وسیلهای بنشیند که سقف آن در حال سفر و حرکت پوشیده باشد، حرام است.[29]
حنفیها : در بیشترکتب فقهی، اسمی از استظلال نیاورده و تنها اشاره به حرمت پوشاندن سر (تغطیة الرأس) کردهاند و فقط در کتاب «حاشیة ردّ المحتار علی الدر المختار»، استظلال و استفاده از محمل را جزو مباحات احرام شمردهاند.[30]
حنبلیها : تنها مذهب، از مذاهب اهل سنتاند که به طور صریح گفتهاند: استظلال حرام است. گرچه کتاب «المجلّی»، با توجه به روایات متضاد، با اسلاف خود مخالفت کرده و منکر این حرمت شده است.[31]
ظاهریها :[32] صریحاً استظلال در محملها را جایز میدانند.[33]
فصل سوم: اثبات حرمت استظلال در شب
در این فصل بنا داریم اثبات کنیم که استظلال در شب نیز از محرمات احرام است و اگر شخص مُحرم در شب، برسرش سایبان بگیرد و یا در اتومبیل سقف دار بنشیند؛ چه در حال اختیار و چه در حال ضرورت، کفاره دارد. همانطورکه در فصل دوم نیز بیان شد، این مسأله در میان فقها اختلافی است و مخالفان ادعا دارند در شب، استظلال صدق نمیکند و لذا حرام نیست و کفاره هم ندارد.
دلیل این بحث فقط روایات است وموافقین ومخالفین استظلال بههمین روایات استدلال میکنند. این روایات در وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 64 الی 68 از ابواب تروک الإحرام و روایات باب 6 و 7 از ابواب «بقیة کفارات الإحرام» آمده است.
در اینجا یک نکته قابل توجه است و آن اینکه همة روایاتی که صاحب وسائل در این ابواب آورده، به صورت پرسش و پاسخ است؛ بجز چهار روایت که دو روایت آن جواز استظلال برای زنها است[34] و دو روایت آن هم ظاهراً مربوط به باب تغطیة الرأس میباشد؛[35] یعنی اصل حکم تحریم در ذهن سؤال کننده ثابت است و پرسش از موارد جواز و قیود و کفاره میباشد.
چگونگی استدلال به روایات:
نکتهای که باید توجه جدی به آن شود این استکه: در روایات جملهای صریح در اصل حرمت استظلال نداریم تا بحث کنیم که اطلاق و عموم چگونه است؛ مثلاً در روایات نداریم «الاستظلال حرامٌ» بلکه این جمله را از مجموع روایات استقصا میکنیم؛ یعنی وقتی میبینیم سؤال کنندگان اصل حرمت را مفروض گرفته و تنها از موارد فرار حکم سؤال میکنند، پی به این جمله میبریم و میفهمیم که اصل استظلال حرام بوده است.
نکتة قابل ملاحظة دیگر که در این بحث وجود دارد، این استکه بیشتر مخالفان قائلاند در واقع عمومی نیست، نه اینکه عموم باشد و تخصیص بخورد و در اصطلاح گفته میشود: شب تخصّصاً خارج است، ولی چنانچه این عموم اثبات شود، هیچ مخصصی ندارد. پس در صورت اثبات عموم، دیگر جای هیچ بحثی باقی نمیماند.
اثبات عمومیت حکم استظلال:
دلیل اول:
احادیث و روایاتی وجود دارد که از سوار شدن در قبه[36] و کنیسة[37] سقف دار و همچنین از ایجاد سایبان در حال حرکت و سیر نهی کرده است. اگر به این روایات توجه شود، میتوان عموم را اثبات کرد؛ مانند:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا: قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ الْقُبَّةَ فَقَالَ لا قُلْتُ فَالْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ قَالَ نَعَمْ».[38]
«... محمد بن مسلم گوید: از امام باقر یا صادق8 پرسیدم: محرم می تواند سوار قبه شود؟ حضرت فرمود: نه. گفتم: زن مُحرم چطور؟ فرمود: میتواند.»
و روایات دیگری[39] که در آن، امام(علیه السلام) (به طور مطلق) فرمودند: سوار چنین وسیلهای نشوید. روشن است که اگر تفاوتی میان شب و روز بود، لا اقل در لابلای روایات اشارهای میشد که: اگر شب حرکت کردید، سوار شوید. به خصوص که حرکت در شب، در زمان صدور روایات، امری متداول بوده و روایاتی در این زمینه داریم که در فصل اول مطرح شده است.[40]
در برخی روایات، با واژة «ظلال» آمده که دارای معنای سایبان است[41] و امام(علیه السلام) بهطور مطلق فرمودهاند: «ایجاد سایبان نکن» و طبق بیان فقها[42] این کلمه صرفاً وجود شأنی است؛ یعنی ظلال وسیلهای است که ساخته شده برای ایجاد سایه و حتی زمانی که سایه زمینة تحقّق ندارد؛ مانند شبهای ظلمانی، باز به این وسیله سایبان گفته میشود؛ مثلاً کشاورزان در مزرعه برای خود سایبانی نصب میکنند. پس اگر از ایشان بپرسی شب کجا بودید؟ پاسخ میدهند در سایبان.
دلیل دوم:
در روایاتی، افزون بر اینکه استظلال در برابر خورشید حرام شمرده شده، استظلال در برابر سرما و باران و مریضی و غیره نیز حرام دانسته شده است و همچنین در روایت آمده است: در صورت ضرورت، گرچه حرام نیست، اما موجب کفاره است؛ مانند:
برخی از اصحاب، از احمد بن محمد و او از عثمان بن عیسای کلابی نقل کرده اند که گفت:
«قُلْتُ لأَبِیالْحَسَنِ الأَوَّلِ(علیه السلام) : إِنَّ عَلِیَّبْنَ شِهَابٍ یَشْکُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَیُرِیدُ أَنْ یُحْرِمَ، فَقَالَ: إِنْ کَانَ کَمَا زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ».[43]
«به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: علی بن شهاب از سر دردش شکوه دارد و هوا بسیار سرد است و میخواهد مُحرِم شود، چه کند؟ حضرت فرمود: اگر گمان و پندار او این است، پس سایبان بزند، ولی تو خود را برای کسی که احرامت برای اوست، آشکار ساز و بی سایبان باش.»
محمدبن حسن طوسی به اسناد خود از محمدبن حسن صفار و او از علیبن محمد نقلکرده است که گفت:
«کَتَبْتُ إِلَیْهِ الْمُحْرِمُ هَلْ یُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ إِذَا آذَتْهُ الشَّمْسُ أَوِ الْمَطَرُ أَوْ کَانَ مَرِیضاً أَمْ لاَ؟ فَإِنْ ظَلَّلَ هَلْ یَجِبُ عَلَیْهِ الْفِدَاءُ أَمْ لاَ؟ فَکَتَبَ(علیه السلام) یُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ وَ یُهَرِیقُ دَماً إِنْ شَاءَ اللَّهُ».[44]
«به او [امام(علیه السلام)] نامه نوشتم و پرسیدم: آیا مُحرم میتواند وقتی که خورشید یا باران او را اذیت کرد یا وقتی مریض شد، در زیر سایبان قرار گیرد؟ و آیا اگر در سایبان قرار گرفت، باید فدیه دهد یا لازم نیست؟ حضرت در پاسخ نوشتند: بر خود ایجاد سایبان کند و یک خون هم بریزد، ان شاء الله.»
میدانیم که در منطقة عربستان اگر سرمایی باشد، بهویژه سرمای شدید، معمولاً در شب است و به هنگام بارش باران هم خورشید نیست و مریضی و سردرد اگر در روز نیاز به پوشش داشته باشد در شب هم ممکن است همینگونه باشد و ملاحظه میکنیم که امام(علیه السلام) به طور مطلق در پاسخ پرسشها فرمودهاند: استظلال نکنید و اگر در حال ضرورت چنین کردید، باید کفاره بدهید. پس اگر میان شب و روز تفاوتی بود، باید اشارهای میشد و معلوم است با توجه به کفارة سنگین آن، حضرت رعایت حال مکلّفین را کرده و میفرمودند: در شب حرکت کنید تا کفاره بر عهدة شما نیاید و این خود دلیل اطلاق و عموم است.
حرمت استظلال با کدام دلیل؟
اکنون نیازمند یک بررسی و ریشهیابی دقیق هستیم و آن اینکه: عمل شخص مکلّف در چه صورت مخالف با نظر شارع است، آیا چون از سایبان و قبّة سقفدار و هودج سقفدار و... استفاده کرده مرتکب حرام شده ویا از آنجهتکه ایجاد مانع در برابر خورشید وگرما و سرما و باد وباران و... کردهاست؟ درواقع مطلوب شارع چیست؟ استفاده نکردن از سایبان و قبّه وغیره؛ چه خورشید،گرما، سرما وغیره باشد وچه نباشد؟ یا مطلوب واقعی تابیدن نور وگرمای خورشید وریختن باران به سر است و فرموده است ازسایبان استفاده نکن تاآن مطلوب واقعیتحقّق یابد؟
ظاهراً مطلوب واقعی شارع استفاده نکردن از سایبان و قبّة سقفدار و غیر آن است؛ چه خورشید و گرما و سرما باشد چه نباشد. دلیل این ادعا عموم نهی از استظلال است؛ به این بیان که روایات در صدد بیان نهی استفاده از قبه و سایبان است. در واقع زبان روایات این است که: استظلال نکن و مواظب باش که خورشید، گرما، سرما، باران، مریضی ـ و در زمان ما سرعت زیاد ـ موجب ترک حکم نشود و با توجه به اینکه همة روایات این باب سؤال و جواب است، در واقع ارتکاز و پیش فهم کسانی که سؤال میکنند، حرمت استظلال بهطور عموم است و میخواهند با سؤال بفهمند که این حکم کلی، استثنا هم دارد یا نه؟ و در پی این هستند که بدانند برای برخی افراد راه گریز وجود دارد؟ مثلا میپرسند: اگر گرمای سخت یا سرمای شدید یا مریضی و غیره وجود داشت، میشود این حکم برداشته شود؟ و پاسخ امام این است که مواظب باش این عوامل باعث ترک آن حکم عام نشود و گرچه برای برخی افراد در بعضی حالات ترک حکم اشکال ندارد ولی باید در هر صورت کفاره بپردازند.
دلایل کسانی که استظلال در شب را جایز شمردهاند
برخی از فقها بر صدق نکردنِ استظلال در شب، بحثهای استدلالی آوردهاند[45] و گروهی تنها به بیان فتوای خود اکتفا کردهاند. در اینجا استدلالهای ایشان را به طور مختصر میآوریم:
1) استظلال در شب، از گذشتههای دور، حتی از زمان صدور روایات، از مسائل مبتلا به بوده است. پس اگر حکم تظلیل شامل شب هم بود، باید در روایات اشارهای به آن میشد، در حالی که به نظر میرسد در روایات و کلمات فقها اشارهای نشده وعموم هم نداریم که به آن تکیه کنیم.
2) روایاتیکه سوار شدن بر قبّه وکنیسه و... را حرام میداند، از آنرو استکه ساختن وقراردادن اینگونه وسایلِ سقفدار برای حرکت در روز است وآن را بهخاطر حفظ از خورشید ساختهاند وگرنه سیر در شب؛ بهخصوص در مناطق گرم، اقتضا داردکه بدون سقف باشد؛ در واقع وجود سایبان نوعی رفاه وآسودگی برای دفع گرما و سرما و اذیت خورشید و باران و غیره است. پس متعارف بین مردم همیناست وهمیشه نهی بهمتعارف تعلّق میگیرد. بنابراین، در اینجا سه قسمرا میتوان تصویر کرد:
الف: موردی که ایجاد سایبان در نوع مسافرتها و مقاصد عقلایی، متعارف نیست؛ مانند شبها و بین الطلوعین و هنگام غروب، البته اگر باران و غیرآن نباشد.
ب: مواقعیکه ایجاد سایبان متعارف است؛ مانند حفاظت از خورشید، باران و...
ج: مواردی که شک داریم متعارف بوده یا نه.
ایجاد سایبان در مورد دوم، به یقین حرام است و در مورد اول حرام نیست؛ زیرا ادله شامل مورد اول نمیشود و در مورد سوم هم برائت جاری نموده، به ادلّه تمسک نمیکنیم؛ زیرا شبهة موضوعیه است.
3) برخی روایات امر به «اضحاء» میکند[46] و این در زمان ظهور و آشکاری خورشید و از شؤون آن است. در واقع تمام علّت «نهی از استظلال» مربوط به وضوح و آشکاری خورشید است و نهی از سوار شدن در قبّه و مانندآن، برای این است که شخص مُحرم در مقابل خورشید قرار بگیرد.
پاسخ اشکال نخست:
اولاً : ثابت شد که ادله عام است و شامل هم شب و هم روز میشود. وقتی حکمی به صورت عام یا مطلق صادر شد، شامل همة افراد است و لزومی به نام بردن از تک تک افراد نیست. وقتی گفته شد: «انسان باید فلان کار را انجام دهد»؛ در اینجا مثلاً سیاه پوستها نمیتوانند مدعی شوند که این دستور شامل ما نیست و در صورت تخلّف حرامی را مرتکب نشدهایم! زیرا همانگونه که گفتیم در اطلاقات و عمومات، اسمی از افراد نمیآورند. وقتی شارع فرمود: «مُحرم استظلال نکند و زیر سایبان نرود»، هم شامل شب است، هم شامل روز.
ثانیاً: در گذشته وقتی سایبان را از سر بر میداشتند، این حالت اختصاص به شب یا روز نداشت بلکه تا آخر سفر (در شب و روز) بی سایبانی ادامه مییافت.
و همچنین نکتهای که در اینجا وجود دارد آن است که تمام روایات این باب به صورت پرسش و پاسخ آمده و به یقین مردم از چیزی که باب طبعشان باشد سؤال نمیکنند؛ مثلاً «حفظ جان واجب است» معلوم است که کسی چیزی در این باره نمیپرسد. همچنین است مورد بحث ما که کسی از شب، در حالت عادیِ آن چیزی نمیپرسد ولی در صورت سردیِ شدید یا باران یا مریضی سؤال میکند. پس نمیتوانیم تنها به این دلیلکه در روایات باب، کلمة «لیل» نیامده، بگوییم: در روایات و ظاهر کلمات فقها به آن اشارهای نشده است و اساساً اقتضای عموم این است که حکم افراد از عموم فهمیده میشود.
ثالثاً: در اینجا فعل مکلّفین موافق حکم عام است و باید برای ردّ عمومیت، یک فعل مخالف عموم بیاورید که در منظر امام بوده و آنرا رد نکرده است؛ پس دقیقا این اشکال به نفع عموم است نه به ضرر عموم و مردم در منظر و جلوی چشم امام استظلال نمیکردهاند و عامل به حکم عام بودند! بله، اگر مخالفت نموده، استظلال میکردند و امام رد نمیکرد دلالت بر جواز داشت.
پاسخ اشکال دوم:
اولاً: هر مولای حکیمی، وقتی میخواهد حکمی دائمی جعل کند، تمام جوانب متعلّق حکم و موارد تخصیص حکم و غیره را در نظر میگیرد و حکم کلی صادر میکند که مکلف قادر به انجام تمام حکم است و ممکن است این حکم موافق طبع بعضی افراد مکلّف باشد و یا مخالف طبع بعضی دیگر و این موجب نمیشود که شامل افرادی که موافق طبعشان است نباشد، بهخصوص در محرّمات که به طور قطع، بعضی موارد آن موافق طبع مکلفین است و اصلاً انجام آن متعارف نیست؛ مثلاً ایرانیان اصلاً علاقهای به خوردن حشراتی مانند کِرم ندارند و این باعث نمیشود در مورد آنها حکم حرمت نباشد؛ همچنین است در محرمات احرام؛ مثلاً «بیرون آوردن خون از بدن خود»، یکی از محرمات احرام است که ترک آن موافق طبع است و در آوردن خون از بدن اصلاً متعارف نیست مگر کسی احتیاج پیدا کند، ولی به طور کلی و عام حرام است. پس اینکه همیشه نهی شامل متعارف باشد، کاملاً مردود است.
ثانیاً: وقتی حکمِ حرمتِ ایجاد سایبان، عام باشد، در زمان ما که ایجاد سایبان در شب متعارف است، نهی به آن تعلّق میگیرد و در موارد مشکوک به اصالة العموم رجوع میشود.
ثالثاً: اینکه ساخت و قرار دادن قبه و کنیسه و غیره را فقط به خاطر حفظ از خورشید بدانیم، درست نیست؛ زیرا این وسائلِ سقف دار، در تمام مناطق گرمسیر یا مناطق سرد و معتدل؛ چه در روز و چه در شب، استفاده میشود. پس دلیل اصلی استفاده از این وسایل، تنها برای حفظ از خورشید نیست و هیچ کس بدون دلیل سوار این وسایل نمیشود، بالأخره برای گریز از گرما یا سرما و یا باد و باران، یا به خاطر مریضی و سختی و غیر آن است و استفاده از این وسایل فقط برای راحتی است که پیشتر در عنوان «حرمت استظلال با کدام دلیل؟» بیان شد.
پاسخ اشکال سوم:
اولاً: کلمة «اِضحاء» مطلق بروز و ظهور است و این معنا را لسان العرب[47] و مقاییس اللغه[48] آوردهاند. فقهایی که حکم به حرمت استظلال در شب دادهاند نیز همین معنا را در نظر داشتهاند و ظاهراً بقیة لغت شناسان[49] در مقام بیان کامل این کلمه نبودهاند، فقط استعمالات رایج این کلمه را بیان کردهاند و معنای غالب و رایج این کلمه، بروز و ظهور در برابر خورشید است؛ همانطورکه کلمة «ظل» مطلق سایه است؛ اعم از سایة ناشی از نور خورشید یا ماه یا نورهای مصنوعی، لیکن چون فرد اعلای سایه، سایة ناشی از نور خورشید میباشد، اکثر استعمالات، بر محور سایة خورشید است و وقتی یک اصطلاح یا یک لغت، معنای مطلق داشته باشد، ذکر افراد آن موجب تخصیص نمیشود. در قرآن نیز به صورت مطلق بهکار رفته است، به عنوان نمونه در آیة شریفة «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»[50] «ضحی» بروز و ظهور مطلق است؛ چون اگر بروز و ظهور خورشید بود، در این صورت اضافة ضحى به ضمیر «ها» لازم نبود و لغو به حساب میآمد.
و در روایات همین باب، لفظ «اضح» همانطور که در مقابل خورشید استعمال شده، در مقابل سرما هم استعمال گردیده است.[51] با توجه به اینکه در عربستان سردی هوا زمانی است که خورشید نباشد، و نبود خورشید یا در شب است و یا زمانی که هوا ابری است.
و همچنین روایاتی داریم که علت بودنِ خورشید را نفی میکند، بلکه خورشید را با مشکلات دیگر همراه کرده است ؛ مانند روایت:
«إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ8 قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یُظَلِّلُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ لاَ إِلاَّ مَرِیضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ وَ الَّذِی لاَ یُطِیقُ الشَّمْسَ».[52]
این روایت خورشید را در برابر مشکلات دیگری؛ مانند مریضی و غیره قرار داده و می فرماید:
اگر مُحرم در راه مشکلی پیدا کرد، جایز است ایجاد سایبان کند و کفاره بدهد.
ثانیاً: به فرض که «اِضحاء» مخصوص خورشید باشد، این جمله ظهور در تعلیل حکم ندارد؛ چون تعلیل بیان حکم است همراه «لام تعلیل» یا جملهای که صریح در تعلیل باشد و این جمله نوعی ترغیب مکلّف است برای انجام حکم، بهخصوص که با اصرار سائل برای فرار از حکم همراه است و امام میفرماید: «آیا نمیدانی خورشید بر گناهان مُحرمین غروب میکند؟»، و مکلفین معمولاً از آن قسمت حکم درخواست جواز مخالفت میکنند که با طبع آنان سازگار نباشد، بلکه حکم عام است و نسبت به روز آن بسیار تأکید شده است؛ مثلاً وقتی گفته شود: هر کس اول ماه رجب روزه بگیرد چنین ثوابی دارد، معنای این گفته این نیست که روزهای دیگر ثوابی نداشته باشند.
ثالثا: در صورتی که در علیتِ علتی تردید ایجاد شود، دیگر نمیشود به آن استدلال کرد.
کاوشی دوبارة برای پیدا کردن راه حل دیگر:
با توجه به روایات، به این نتیجه رسیدیم که استظلال به طور عام حرام است و شب و روز تفاوتی ندارد و در هر صورت مستلزم کفاره است؛ چه از سر ناچاری باشد و چه به سبب اختیار، حال آیا راه دیگری برای برداشتن این حکم هست و میتوان از کفاره رهایی یافت یا خیر؟ در اینجا سه راه قابل تصور است:
الف: تقیه
متأسفانه امروزه وهابیها در مدیریت مکه و مدینه نقش اساسی دارند و تمام نظرات خود را در آن اعمال میکنند و این در حالی است که شیعه در این مورد کمترین نقشی ندارد و ناگزیر است در بسیاری از اعمال، به طور تقیه عمل نماید. همانطور که در برخی روایات آمده است: « التَّقِیَّةُ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی»؛ «تقیه مرام و روش من و روش پدر و اجداد من است.»[53] یا فرمودهاند: «لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّةَ لَهُ»؛ «کسى که تقیه ندارد، دین ندارد.»[54] حال یا بهخاطر خوف از خودمان باشد یا مؤمنان دیگر و یا بهخاطر حفظ وحدت در برابر مستکبران عالم.
اگر ثابت شود که وظیفه و تکلیف تقیه است، دیگر شب و روز ندارد و کفاره هم ندارد و بیشتر فقها قائلاند که، تقیه هم حکم و هم آثار حکم را بر میدارد.[55]
جواب:
در عصر ما، در این مسأله تقیهای نیست؛ زیرا تا کنون از سوی متولیان امور دینی عربستان محدودیتی در این زمینه ایجاد نشده است و در ایام حج از مکه تا عرفات اتومبیل بدون سقف در اختیار محرمین شیعه میگذارند و حتی در زمان ائمه اطهار8 هم در این مسأله ادعای تقیه نشده است.
ب: ضرورت عمومی در زمان حاضر:
در زمان ما چارهای جز سوار شدن در ماشین نیست و کسی در وضعیت کنونی نمیتواند با وسایل ابتدایی مسافرت کند و نشستن در ماشین بی سقف برای اکثر مُحرمها حَرَج آور است. از مجموع احکام اسلام می فهمیم که شارع حکیم، حکمی که اکثر انسانهای مؤمن مجبور به مخالفت آن میشوند وضع نمیکند. کسانیکه به حج میروند ان شاء الله همه بهخاطر خدا و انجام دستور خداوند است، و میدانیم اگر بیشتر آنان توان ترک نداشتند، شارع حکم حرمت وضع نمیکرد. در زمانهای قدیم، بسیاری توان ترک استظلال را داشتند ولی در زمان ما اکثر افراد این توان را ندارند و این موجب میشود که این حکم در سطح بسیار وسیعی مخالفت شود.
جواب:
اولاً: درست است که در زمان ما چارهای جز استفاده از این وسایل نیست، ولی اینکه نشستن در ماشین بی سقف، برای بیشتر افراد محرم حرج آور باشد، مورد قبول نیست؛ زیرا میشود ماشینها با سرعت کمتری حرکت کنند تا حرج پیش نیاید. یعنی به جای طی مسافت بین مسجد شجره و مکه در پنج ساعت، آن را در هفت یا هشت ساعت بپیمایند که هیچ مشکل یا حرجی پیش نمیآید.
ثانیاً: نفس نادیده گرفتن یک حکم ثابت شرعی، دلیل محکم شرعی میخواهد، حداقل باید نمونة آنرا در زمان ائمه اطهار: داشته باشیم که مثلاً یک حکم در زمان یکی از امامان: یا پیامبر(صلی الله علیه و آله) صادر شده باشد و در زمان امام دیگر، بهخاطر مخالفت اکثر، برداشته شده باشد تا ما بتوانیم از فعل امام، حکم به جواز این کار کنیم و ما چنین فعلی را نیافتهایم. البته گفتنی است که ناسخ و منسوخ داریم ولی این مسأله اجماعی است که جعل حکم و نسخ حکم به دست خود شارع است.
ثالثا: مخالفتِ حتی همة مؤمنین هیچ اشکالی ندارد؛ چون در روایات نسبت به ترک این حکم بهخاطر ضرورت؛ مانند گرما و سرما و مریضی و غیره هیچ مانعی وجود ندارد و حرام نیست و فقط مستلزم کفاره است.
ج: نداشتن قدرت بر ترک استظلال:
اگر زمانی پیش آید که اشخاص مُحرم قدرت بر ترک استظلال نداشته باشند؛ مثلاً حکومت عربستان حرکت اتومبیلهای بدون سقف را ممنوع کند نه به جهت دینی که تقیه شود بلکه فقط بهخاطر قانون کشورشان یا مسائل دیگر، و بالاخره هیچ راهی برای ترک استظلال موجود نباشد، در چنین حالتی، بهخاطر عدم قدرت، حرمت استظلال به فعلیت نمیرسد و در نتیجة حکم برداشته میشود و دیگر شب و روز ندارد و لذا کفاره هم ندارد؛ چون به طور عموم در هر تکلیفی فرض قدرت عمومی لحاظ شده است.
جواب:
این نظریه از نظر مبنایی درست است ولی از نظر وقوع، مشکل دارد و هنوز چنین زمانی واقع نشده است و اگر همة فقهای شیعه از عربستان بخواهند که اتومبیلهای بدون سقف برای شیعیان محرم قرار بدهند و این اتومبیلها با سرعت کمتری حرکت کنند، ظاهراً هیچ مشکلی در کار نیست و فرض این مسأله جایی است که واقعاً هیچ راهی برای ترک استظلال نداشته باشند، در حالی که راههای دیگر وجود دارد ، لذا مخالفین فرضیه به این راه استناد نکردهاند، با توجه به اینکه بسیار سهل الوصول است.
خلاصه و نتیجه گیری:
از دلایل مطرح شده، عموم حکم استظلال به وضوح ثابت شد و شکی نداریم که حرمت استظلال شامل شب و روز میشود و اگر در تخصیص حکم شک شد و دلیلی اقامه نگردید، رجوع به اصالة العموم میشود،[56] و ادلة مخالفین بررسی گردید و بیانی که بتوان بر صدق نکردن استظلال در شب به آن تکیه کرد یافت نشد و لذا به این ترتیب باید حکم کرد که استظلال همانطور که در روز برای مردها حرام است در شب نیز حرام است و باید اجتناب شود.
[1]. پژوهشنامة متین، شماره 36، ص37
[2]. «لسان العرب»، ج11، ص416
[3]. «المنجد»، ماده «ظلّ».
[4]. «مناسک حج (المحشى للإمام الخمینی)»، ص191، مسأله444
[5]. همان، ص200، مسأله 485
[6]. «وسائلالشیعه»، ج12، ص 525 ، ح 16981
[7]. «کتاب الحج (للمحقق الداماد)»، ج2، ص548
[8]. «الاحتجاج»، ج2، ص568 ، ح 355 (و متن مورد نظر در صفحه 570)
[9]. «الغیبة للطوسی»، ص373 ، ح 345، (سند در این صفحه است و متن مورد نظر در صفحه 380).
[10]. «بحوث فی شرح العروة الوثقى»، ج4 ، ص146 (در پاورقی شماره 2).
[11]. «مدارک العروة (للإشتهاردی)»، 2، ص374
[12]. مناسک حج (المحشى للإمام الخمینی)، ص201، مسأله 490
[13]. «وسائل الشیعه»، ج11، ص364، باب 10، از «أَبْوَابُ آدَابِ السَّفَرِ إِلَى الْحَجِّ وَ غَیْرِهِ».
[14]. همان، ص 365 ، ح 15027
[15]. همان، ص366، ح15032
[16]. همان، ج4 ، ص331، ح5307
[17]. همان، ج11، ص370، باب 14، «تَحْرِیمِ الْعَمَلِ بِعِلْمِ النُّجُومِ وَ تَعَلُّمِهِ إِلاَّ مَا یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْر».
[18]. «تاریخ نوشتههاى جغرافیایى در جهان اسلامى»، ص 28
[19]. «الانتصار فی انفرادات الإمامیه»، ص203، مسألة 97
[20]. «الکافی»، ج3 ، ص295، ح1
[21]. «جواهر الکلام»، ج14، ص75
[22]. همان، ج18، ص394
[23]. «سداد العباد و رشاد العباد»، ص299؛ «کشف الغطاء (ط ـ الحدیثه)»، ج4، ص568 ؛ «ریاض المسائل (ط ـ الحدیثه)»، ج6 ، ص302 ؛ «مستند الشیعه (نراقی)»، ج12، ص32 ؛ «کتاب الحج شیخ انصاری (قسمت دوم کتاب: مناسک حج)»، ص40 ؛ «شرح تبصرة المتعلمین»، ج3، ص442 ؛ «کتاب الحج محقق داماد»، ج2، ص539 ؛ «مصباحالهدى فی شرح العروة الوثقى»، ج12، ص592 ؛ «الفتاوى الواضحة»، ص677 ؛ «جامعالمدارک فی شرح مختصر النافع»، ج2، ص412؛ «براهین الحج للفقهاء و الحجج»، ج3، ص 168، طبق چاپ قدیم، ج3، ص219؛ «احکام و مناسک حج منتظری»، ص115؛ «منهاج المؤمنین مرعشی نجفی»، ج1، ص313 ؛ «مناسک حج، المحشى للإمام الخمینی»، ص191؛ «کتاب الحج طباطبایی قمی»، ج2، ص470 ؛ «الفقه (کتاب الحج)»، ج6 ، ص87 ؛ «فقهالصادق»، ج11، ص 35؛ «مناسک زائر شبیری زنجانی»، ص82 مسأله 185؛ گزیده مناسک حج (سال 89)، ص 68
[24]. «الحدائقالناضرة فیاحکامالعترة الطاهره»، ج15، ص485 ؛ «جواهر الکلام»، ج18، ص401 ؛ «کتابالحج شاهرودی»، ج3، ص254؛ «تحریر الوسیلة»، ج1، ص391، مسأله 38 ؛ «کتاب الحج گلپایگانی»، ج2، ص223 ؛ «مهذب الأحکام»، ج13 ص204؛ «توضیح المناسک مرتضوى لنگرودى»، ص136؛ «کتاب الحج فاضل لنکرانی»، ج3، ص299؛ «فقه الحج صافی گلپایگانی»، ج3، ص291؛ «مناسک حج و عمره بهجت»، ص109؛ «مناسک حج، المحشى للإمام الخمینی»، ص191
[25]. گزیده مناسک حج (سال 89): 68
[26]. «موسوعة الإمام الخوئی(المعتمد فی شرح المناسک)»، ج28، ص498 مسألة 271
[27]. «الأحکام» الإمام یحیى بن الحسین، ج1، ص309، باب القول فی الظلال للمحرم، «شرح الأزهار» الإمام أحمد المرتضى، ج2، ص89 ، (و من المحمل).
[28]. «فتحالمعین» الملیباری الهندی، ص100، «فتح الوهاب» زکریا الأنصاری، ج1، ص261 ؛ «المجموع» محیىالدین النووی، ج7 ، ص227، «العزیز المعروف بالشرح الکبیر» عبد الکریم الرافعی، ج3، صص456 و 457 ؛ «کتاب الأم» الإمام الشافعی، ج2، ص241، «البیان فی مذهب الامام شافعی»، ج4، ص207
[29]. «مختصر خلیل»، ص50 ، «حاشیة الدسوقی»، ج2، صص56 و57 ، «الشرح الکبیر» ابو البرکات، ج2، ص56 ، «فقه مالکی المیسر»، ج1، ص295
[30]. «تحفة الفقهاء» السمرقندی، ج1، ص420، «بدائع الصنائع» أبو بکر الکاشانی، ج2، ص184، «البحر الرائق» ابن نجیم المصری، ج2، ص 568، «الدر المختار» الحصکفی، ص160، «حاشیة رد المحتار» ابن عابدین، ج2، ص540، «الفقه الحنفی فی ثوبه الجدید»، ج1، ص 458
[31]. «کشاف القناع» البهوتی، ج2، ص493، «المغنی و الشرح الکبیر» ابن قدامه: 3 متن صفحه 283 و حاشیه صفحه 269، «المجلّی فی الفقه الحنبلی»، ج1، ص 363
[32]. ظاهریه از یاران داود بن علیّ بن خلف الأصفهانیّ الشّافعیّ الظّاهری، که در سال دویست هجرى در کوفه بدنیا آمد و در سال 270 در بغداد وفات یافت، هستند و ملقب به ظاهریه شدند چون فقط به ظاهر قرآن و حدیث اخذ کردند و ابن حزم أندلسیّ الظّاهری از بزرگترین یاران این مذهب است، معجم الفرق الإسلامیّة: 165(به نقل از پاورقی کتاب منتهى المطلب فی تحقیق المذهب (ط ـ الحدیثه)، ج2، ص 133)
[33]. «المحلى» ـ ابن حزم، ج5 ، ص 210 مسأله 867
[34]. «وسائل الشیعه»، ج12، ص 518 ، ح 16962؛ ص 519 ، ح 16967
[35]. همان، ص 524 ، ح16976 و ح16977
[36]. «قبّه» یک اتاقک کوچکی است که از چوب یا نی ساخته میشود ودور آنرا با پارچه به صورت پرده درست میکنند و سقف آنرا با مو یا پارچه زخیم یا چرم یا وسایل دیگر، مثل گنبد درست میکنند و روی شتر یا فیل میگذارند و محکم میبندند یا مثل گاری به عقب اسب و الاغ می بندند که همان کالسکه است.
[37]. کنیسه به وسیلهای گفته میشود که روی شتر میگذارند و به شکل خورجین دو طرف دارد.
[38]. «وسائل الشیعه»، ج12، ص515 ، ح16953
[39]. همان، ص517 ، ح 16960
[40]. صفحه: 8 همین مقاله.
[41]. «بحارالأنوار»، ج1، ص 144
[42] . «کتاب الحج (للشاهرودی)»، ج3، ص254 (لا یشترط فی صدق المظلة حصول الظل الفعلی منها بل صرف وجود الشأنیة لها کاف فی صدق هذا العنوان علیه)، «براهین الحج للفقهاء و الحجج»، ج3، ص168، طبق چاپ قدیم، ج3، ص219. (المراد من الظّلال ما کان له ظلّ مع الشمس بحیث کلّما کان منصوبا و أشرق الشمس علیه کان له ظلّ).
[43]. «وسائل الشیعه»، ج12، ص519 ، ح 16965
[44]. همان، ج13، ص154، ح17462
[45]. «جواهر الکلام»، ج18، ص401؛ «کتاب الحج (شاهرودی)»، ج3، ص254؛ موسوعة الإمام الخوئی(المعتمد فی شرح المناسک)»، ج28، ص498 مسألة 271؛ کتاب الحج (للگلپایگانی)»، ج2، ص222 و ص237 ذیل عبارت: «ثم ان المراد من التظلیل....»؛ «مهذب الأحکام (للسبزواری)»، ج13، ص204؛ «کتاب الحج (للفاضل)»، ج3، ص292
[46]. «وسائل الشیعه»، ج12، ص518 ، ح 16963؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ8 عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ فَقَالَ اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ».
[47]. «لسان العرب»، ج14، ص 477
[48]. «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج7، ص18
[49]. «کتاب العین»، ج3، ص265، «المفردات فی غریب القرآن»، ص502
[50]. الشّمس: 91 ، آیه 1. ترجمه آیه: سوگند به خورشید و تابندگىاش.
[51] . «وسائل الشیعه»، ج12، ص519 ، ح 16965؛ «عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى الْکِلابِیِّ، قَالَ: قُلْتُ لأَبِی الْحَسَنِ الأَوَّلِ(علیه السلام) إِنَّ عَلِیَّ بْنَ شِهَابٍ یَشْکُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یُحْرِمَ فَقَالَ: إِنْ کَانَ کَمَا زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ».
[52]. همان، ص517 ، ح 16959
[53]. مستدرک، ج1، ص334
[54]. «وسائل الشیعه»، ج16، ص215، ح21394 «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّةَ لَه» (الحدیث)
[55]. «الرسائل العشر (للإمام الخمینی)»، ص59
[56]. «اصولالفقه»، ج1، ص29