نوع مقاله : اماکن و آثار
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
با تخریب شماری پرشمار از مکانهای تاریخی ـ اسلامی در دو شهر مقدس مکة مکرمه و مدینة منوره که به بهانههای واهی رخ داد، احساسات مذهبی مسلمانان نادیده انگاشته و چنان رفتار شد که پنداری در جهان جز قوم وهابی حاکم بر حجاز، مسلمانی نیست.
مسلمانان به زودی به عمق فاجعه پی بردند و در پی چاره برآمدند اما دیگر کاری جز زنده نگاه داشت یاد و نام مکانهای از دست رفته در سینة کتابها نمانده بود؛ از این رو، کتابی چند در بارة مکانهای مقدسِ برجای مانده و از میان رفتة این دو شهر، قلمی گشت. طرفه آن که در این میان کتابی از دل قوم وهابی پدید آمد که از نوع دگر است و به اعتبار ارزش کار، پژوهشکدة حج و زیارت به ترجمة آن همت گمارد. این جستار در پی معرفی آن کتاب و این ترجمه است.
پشت پا به آثار نیاکان پاک قوم و میراث امت
در مکة امروزین، بیشینه مکانهای تاریخی ـ اسلامی، از میان رفته است و از آنها جز نام و یادی برجای نمانده است. برای معرفی اثباتی مکانهای دیروزین مکة مکرمه باید کاری میشد چه، با رفت زمان وآمد نسیان، نام و یاد این مکانها از ذهن و زبان مردم زدوده میشود و دور نمینماید که در آینده روزی، برای تطهیر دامن ویرانگران، اصلِ بود و وجود این مکانها از پایه بن، انکار گردد.
باری، میراث فرهنگی هر ملّت آیینة گذشتة آن است؛ از این رو، دولتها در سراسر جهان میکوشند این آیینهها هرچه بیشتر کشف و بازسازی و بازآفرینی شوند و جلا پذیرند و از دست گزند روزگار در امان بمانند تا آیندگان از گذشته و گذشتگان بیخبر نمانند و پیشینة تاریخی ملت فسانه نشود. اما در حجاز، نه این میاندیشند و کار دگر میکنند؛ چه، بزرگان این قوم بر این باورند که: «بزرگ داشت مکانهای تاریخی جایز نیست؛ زیرا ممکن است مردم گمان برند این مکانها ارزش معنوی دارند و این به شرک میانجامد!»[2] چون چنین است، برای موحّد ماندن خلایق، وهابیان با یورش به مکانهای مبارک[3] در شهرهای مقدسی چون: مکه، مدینه و کربلا، پای کوبان تا توانستند کوفتند و سوختند وکشتند و بردند و آن مایه گستاخ گشتند که اگر پایمردی مدنیان نبود، اکنون از مسجدالنبی و مبارک بارگاه نبوی نیز، چونان بقیع، جز تلّی از خاک نمانده بود.
گذر از عمر به محمد بن عبدالوهاب
وهابیان گزاف میبافند که پیرو خلفای راشدند؛ چه، نخستین کسی که بر مزار مبارک نبوی بنایی نهاد، عمربن خطاب است.[4] اما امروزه همین جماعت، اگر میتوانستند، از آنچه بر مزار مبارک نبوی است هیچ برجای نمیگذاشتند؛ مگر این قوم مدعی نیستند که خانة خدیجة کبری3 پس از مسجدالحرام برترین مکان مکة مکرمه است؟ آیا امروزه اینان از این خانة مقدس چیزی برجای نهادهاند؟
ناتوان از درک و دریافت
قوم وهابی چنان کرده است که پنداری تفاوتِ از زمین تا آسمان، میان مکانهایی که پیامبرخدا[5] و اهل بیت او: در آنها آمد و شدکردهاند و نمازگزاردهاند و به هر روی، با آن ذوات مقدس نسبتی دارند یا دیگر مکانها را در نمییابد، از این روستکه اینان ـ بر خلاف گذشتگان خود که حتی در بارة خرده ریزها و متعلّقات خانة خدیجة کبری کتاب می نگاشتند ـ [6] چنان بی پروا گشتندکه حتی خانة خدیجة کبری که فرودگاه وحی و زادخانة زهرا است را تخریب و جای آبریز کردند[7] و زادخانة پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) را ویران و محل آن را علفخانة چارپایان نمودند![8]
آن که از او جز این انتظار نیست
مگر از قومی که پیشینیانش با پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او: آن کردند که میدانیم و نگوییم، و پسینیانش هر مسلمانی را که چونان آنان نیندیشد مشرکتر از عربان جاهلی میدانند[9] و خود را چنان در آتش توحید ناب، سوخته میپندارند که شأن پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرو میکاهند و به کفرگویی میرسند و تا لاف میبافند[10] و زنار میبندند[11] و با نامسلمان حربی رقص شمشیر میکنند و مسلک اسلام صهیونیستی میگسترانند،[12] جز این انتظار میرود؟
واکنش از درون
باری شناعت کار، آن مایه است که از همان آغاز، ردیه نویسی بر وهابیت در میان اهل سنت آغاز گشت و کسانی چون سلیمان بن عبدالوهاب (برادر محمد بن عبدالوهاب) با پرداختن کتاب «الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه» و احمد زینی دحلان با نگارش «الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه» و محمد بن عفالق با تحریر «رسالة فی رد ابن عبدالوهاب» و ابن سویدی با نوشتن کتاب «المشکاة المضیة رداً عَلَى الوهابیة» و محمد کرد علی با کتاب «الوهابیة و الشبهات فی القدیم و الحدیث» و محمد عزة دروزه در کتاب «یهود الحجاز» به رد وهابیت و انتقاد از اندیشه و رفتار وهابیان قلم سودند و دیر نپایید که انبوهی از این دست آثار پدیدار گشت.[13]
قلمداران سوته دل
طبیعی بود که چندان نپاید و دلسوزان قلمزن برای معرفی مکانهای تاریخی، به ویژه مساجد و مزارات برباد رفته و برجای مانده در مکة مکرمه و مدینة منوره چارهای کنند. این دست آثار کمابیش به قلم غیر وهابیان پرداخته شده است.
کاری از نوع دیگر
آنچه در این میان غریب افتاده، نگارش کتابی در بازشناخت آثار تاریخی ـ اسلامی مکة مکرمه، به قلم یکی از عالمان رسمی دستگاه وهابی، دکترعبدالوهاب ابراهیم ابوسلیمان[14] ـ از اعضای شورای علمای اعلم عربستان و عضو هیأت تحریریة دانشنامة بزرگ مکة مکرمه و مدینة منوره ـ و نشر آن در موسسة فرقان به ریاست احمد زکی یمانی وزیر اسبق نفت آن کشور است.
از رؤیای احیا تا چارة کار
امروزه در فراق جانگزای این مکانهای مقدس، هرکاری جز احیای آنها ـ که به رؤیا میماند ـ راستیکه مویه برآبِ رفته از جوی است؛ چرا که آنچه نشاید، شد و فاجعهای سخت مصیبتبار روی داد و شماری پر شمار از مکانهای تاریخی بس مقدس در امّ القرای جهان اسلام از میان رفت و غمگنانه باید پذیرفت که دیگر اثری نمانده است تا دلالت بر صاحب اثر کند؛ اما در کنار و بر کنار از این اندوه کاهنده جان، چه باید کرد تا آیندگان، باری باور کنند و انکار نکنند که در مکة مکرمه، پیامبر(صلی الله علیه و آله) را زادخانه و خدیجه3 را خانه بوده است و مسلمانان بر فراز کوه ابو قبیس در جای رؤیت شق القمر مسجدی ساخته بودند و... . اینها همگی مکانهایی بوده است که تا پیش از سیطرة وهابیان بر حجاز، جملگی برپا بودند و دلالتها داشتند و دل میربودند و مردم در آنها پای جای رسول الله(صلی الله علیه و آله) را جان بوسه میزدند و برآن، گونه میساییدند و به دیدهاش غبار میزدودند و دست عشق برآن میسودند و بدان تبرک میجستند که جای پای محمد(صلی الله علیه و آله) است، بوی حبیب میدهد.[15]
این گره، مگر با نگاشتن کتابهایی مانند آنچه استاد ابو سلیمان پرداخته است، گشودنی نیست و هم از این روست که ایشان با استناد به سیره نامههای نبوی وآثار موجود در تاریخ مکة مکرمه و مناسک نامههای حج و منابع فقهی و تواتر محلی، اثری درخور و خواندنی آفریده است تا شرح و شکافتی بدیع و مفید از مکانهای مقدس تاریخی ـ اسلامی مکة مکرمه رقم خورد و چراغی باشد فرا راه جویندگان.
اشارتی بر محتوای کتاب
کتاب «الأماکن المأثورة المتواترة فی مکة المکرمة ـ عرض و تحلیل» که با عنوان مکانهای تاریخی مکة مکرمه (آن چه بود، آن چه هست) ترجمه شده است.[16] از مقدمه، شش فصل ۲ـ۳ گفتاری و چند پیوست برآمده است. در مقدمه به فلسفة نگارش کتاب اشار شده و از اهمیت میراث فرهنگی در انتقال میان نسلی فرهنگ سخن رفته است و به بایستی پیمودن راه پیشینیان در پاسداشت میراث اسلامی و تلاش برای زنده داشت یاد این میراث در دل و دماغ نسلها و پیش گیری از گم گشت آنها در دل تاریخ پرداخته شده است.
* فصل یکم، سرآغاز نگارش در بارة مکانهای تاریخی مکة مکرمه است.
گفتار نخست این فصل با اشارتی به بشارت حسن بصری به یکی از دوستانش به روا شدن دعا در شماری از مکانهای مکة مکرمه و یادآوری فضایل آنها سر میگیرد و افزوده میشود که دیگران نیز از این نکته در آثار خود یاد کردهاند.
گفتار دوم این فصل نیم نگاهی است به مواضع و دلبستگی صحابه و تابعین نسبت به مکانهای تاریخیِ بازمانده از صدر اسلام در مکة مکرمه و مدینة منوره. برای نمونه، از زبان قاضی عیاض آمده است که بزرگداشت وسایل منسوب به حضرت رسول۹ و مکانهایی که آن حضرت در آنها آمد وشد کرده است، بزرگداشت آن حضرت به شمار میرود. پرداختن به این امور، بابی مهم در آثار پیشینیان بوده است.
* فصل دوم، در بارة مکانهای تاریخی در منابع تاریخی است.
گفتار یکمِ این فصل از مکانهای تاریخی در سیره نگاشتهای نبوی سخن گفته است از آنهاست: «الاستیعاب فی معرفة الأصحاب» اثر ابن عبدالبرّ؛ «الروض الاُنُف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام»، نوشتة سهیلی؛ «امتاع الاسماع بما للرسول من الابناء و الاموال والحفدة و المتاع»، اثر مقریزی؛ «سُبُل الهُدَى وَالرّشاد فی سیرَة خیْر العبَاد»، نوشتة محمد بن یوسف الصالحی. در این چند اثر به زادخانة پیامبرخدا۹ پرداخته شده است.
گفتار دوم، به بررسی مکانهای تاریخی در کتابهای خاص تاریخ مکة مکرمه اختصاص یافته است. این کتابها عبارتاند از:
۱. «أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار»، ازرقی. نگارنده در بازشکافت مطلب از جایگاه ممتاز ازرقی و کتاب بیبدیلش در تاریخ مکه مینویسد و سپس به شرح مکانهای زیر در این کتاب میپردازد: زادخانة نبوی، خانة خدیجه۳ ، خانة ارقم بن ابی ارقم، مسجدی در بالا دست مکه کنار چاه جبیر بن مطعم، مسجد جن، مسجد شجره، مسجدی در بالادست مکه کنار سوق الغنم، مسجد سرر، مسجدی در عرفه سمت راست موقف، مسجد کبش، مسجدی در ذی طوی، غارحِرا، غار ثور، مسجد البیعه، مسجد جِعرانه و مسجد تنعیم.
۲. «أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه»، فاکهی. در این کتاب به مکانهای زیر پرداخته شده است: زادخانة نبوی، خانة خدیجه۳ ، مکانی در اجیاد صغیرکه بهآن متکا گفته میشود، مسجد خانة ارقم بن ابی ارقم، مسجدی در عرفه که مسجد ابراهیم خوانده میشود، مسجد کبش، مسجدی در بالادست مکه در ردم اعلی، مسجد حرس، مسجد البیعه، مسجد شجره، مسجد سرر، مسجدی در نزدیکی برامین، مسجدی در شعب علی۷ ، مسجدی در ذی طوی، مسجد شجره پایینتر از محلة یأجج، مسجدی در کوه ثور، مسجدی در کوه حِرا.
نگارنده در ادامه این گفتار به مقایسه سیاهة مکانها در کتاب ازرقی و فاکهی میپردازد.
۳. «شفاءالغرام بأخبار البلد الحرام»، فاسی. وی به مکانهای زیر اشاره کرده است: مسجدی در بالا و نزدیک مجزره بزرگ، مسجد الرایه، مسجدی که به آن مختبأ گویند، مسجد ابوبکر، مسجد الاجابه، مسجد البیعه، مسجدی در منا نزدیک خانهای معروف به دارالمنحر، مسجدکبش، مسجد خَیف در منا، مسجدی در تنعیم، مسجد فتح، زادخانة نبوی، زادخانة حضرت زهرا۳ ، زادخانة علی۷ ، زادخانة امام جعفر صادق۷ ، خانة ابوبکر، خانة ارقم ابن ابی ارقم، خانة عباس بن عبدالمطّلب، مسجد مرسلات.
شرح شیوة فاسی در معرفی این مکانهای مقدس، از دیگر مطالب این بخش از سخن است.
۴. «جامع اللطیف فی فضل مکة و أهلها و بناء البیت الشریف»، ابن ظهیره قرشی.
در گفتار پایانی این کتاب زادخانهها، خانهها، مسجدها، کوهها، آرامگاههای مکة مکرمه واکاوی شده است. زادخانة حمزه سید الشهدا، زادخانة عمر، مساجدی که ازرقی از آنها نام برده اما اکنون از آنها اثری نیست، از بحثهای تازة این کتاب است.
۵. «الاعلام بأعلام بیت الله الحرام فی تاریخ مکة المشرفة»، نهروالی. سخن فرجامین این کتاب، در بارة مکانهای تاریخی مکة مکرمه است و در آن بهگونهای روشمند و مبسوط به این مکانها پرداخته شده است. وی تنها مکانهایی را که در روزگار او شناخته شده بودهاند واشکافته است.
۶ . «الارج المسکی فی التاریخ المکی و تراجم الملوک و الخلفاء»، عبدالقادر طبری. او فصل سوم کتابش را به معرفی زادخانهها، مساجد، نوانخانهها و محلهایی در مکة مکرمه که زیارت آنها مستحب است اختصاص داده است. زادخانة نبوی، زادخانة حضرت زهرا۳ ، خانة خدیجه۳ ، خانة خیزران، از جمله مکانها معرفی شده در این کتاب است.
۷. «منائح الکرم فی اخبار مکة و البیت و ولاة الحرم»، سنجاری. در این اثر، ذیل مکانهای مکه و زیارتگاههای آن، به این مکانهای تاریخی پرداخته شده است.
۸ . «تحصیل المرام فی اخبار البیت الحرام و المشاعر العظام و مکة و الحرم و ولاتها الفخام»، ابن صباغ. او در فصل سوم کتاب به مکانهای زیارتی مکه مکرمه اشاره نموده و از روا شدن دعا در آنها گفته است.
۹. سالنامة «العربیة فی شأن الدولة العثمانیه». در شمارة چاپ شده در ۱۳۰۳ق. این نشریه، به مکانهای تاریخی مکه مکرمه پرداخته شده است.
۱۰. «العقد الثمین فی فضائل البلد الأمین»، خضراوی. در فصل سوم این کتاب به بررسی ۳۱ مکان پرداخته شده است.
۱۱. «افادة الانام بذکر أخبار بلد الله الحرام»، غازی. فصل سوم تا ششم این کتاب، خاص واکاوش مکانهای تاریخی مکة مکرمه است.
۱۲. «ملخص مناسکالحج ویلیه دلیل الآثار المطلوبة فی مکة المحبوبة»، طرابلسی. وی۳۰ مورد از مکانهایی را که دربر دارندة مشاعر مقدس است برشمرده و نقشة مکة مکرمه را ترسیم کرده و محل مکانهای تاریخ در مکة مکرمه را بر آن معلوم داشته است.
۱۳. «معالم مکة التاریخیة والأثریة»، بلادی. این کتاب فراگیرترین اثر در موضوع خود است.
* گفتار سوم،[17]معرفی مکانهای تاریخی مکة مکرمه در کتابهایی استکه به تاریخ مکة مکرمه و مدینة منوره پرداختهاند. در این گفتار به دو کتاب اشاره شده است:
1. «تاریخ مکة المشرفة و المسجد الحرام و المدینة الشریفة و القبر الشریف»، اثر ابن ضیا. فصل دوم و هفتم این کتاب در بارة مکانهای مقدس در مکة مکرمه است که نمازگزاردن در آنها و زیارت آنها مستحب است.
2. «موسوعة مرآة الحرمین الشریفین و جزیرة العرب»، نوشتة ایوب صبری پاشا. این اثر پنج جلدی در نیمة دوم قرن سیزدهم قمری، به قلم یکی از اتباع ترکیة عثمانی ـ که مورخ و عامل حکومت عثمانی در مکة مکرمه بوده ـ نگارش یافته است. وی در نگارش این کتاب از منابع تاریخی و مشاهدات شخصی خود بهره برده و تألیف کتابش هفده سال به طول انجامیده است و اثری به راستی خواندنی و در نوع خود کم نظیر آفریده است.
در جلد دوم این کتاب به 39 مکان مقدس در مکة مکرمه و در جلد چهارم آن به 40 مسجد میان مکة مکرمه و مدینة منوره پرداخته شده است.
گفتار چهارم، تک نگاشتهایی در نثر و نظم در بارة مکانهای تاریخی مکة مکرمه.
الف) تک نگاشتهایی به نثر:
1. «عدّة الانابة فی أماکن الإجابة»، محجوب. در این اثر، ذیل هر یک از مکانهاییکه گفته شده، دعا در آنها روا میشود، مطالبی آمده است. اینکتاب بهواقع شرحیاست بر ابیاتی دراین زمینه.
2. «تحفة الأنام فی مآثر البلد الحرام»، زواوی. در این کتاب هم به شرح مکانهایی که دعا در آنها روا میشود پرداخته شده و آمده است که فضیلت این مکانها تابع فضیلت کسانی است که در آنها نماز گزادهاند یا سکونت داشتهاند یا زاده شدهاند.
۳. «معالم مکة التاریخیة و الاثریة»، بلادی. در این کتاب دانشنامهای، مکانهای تاریخی مکة مکرمه چینش الفبایی شده و شرح داده شدهاند.
ب) تک نگاشتهایی به نظم:
شماری از عالمان ـ خواه فقیه، خواه مورخ ـ آثاری به نظم در بارة مکانهای تاریخی مکة مکرمه پرداختهاند، مانند: ابو جعفر احمد بن محمد مرادی، عبدالملک بن جمال الدین عصامی، محمد بن علان صدیقی.
* فصل سوم، مکانهای تاریخی مکة مکرمه در تألیفهای فقهی. در گفتار نخست این فصل از مکانهای تاریخی در آثار زیر سخن رفته است:
۱. «مثیر الغرامالساکن علی اشرفالاماکن»، ابن جوزی. در این کتاب به هفده مکان تاریخی؛ اعم از زادخانه و مسجد و منزل در مکة مکرمه پرداخته شده است.
۲. «البحر العمیق فی مناسک العمرة و الحج إلی البیت العتیق»، ابن ضیا. در این اثر، از مکانهاییکه زیارت آنها مستحب و دعا درآنها رواست، ذیل مساجد، زادخانهها و خانهها یاد شده است.
۳. «لباب المناسک و عباب المسالک»، سندی مالکی. وی ذیل سه عنوان به این مکانها اشاره کرده است: مکانهای اجابت دعا، مکانهایی از مسجد الحرام که پیامبرخدا۹ در آنها نماز گزارده است، زیارت مکانهایی که به فضیلت شهرهاند.
۴. «ارشاد السالک إلی أفعال المناسک»، ابن فرحون. در این کتاب مطالب، ذیل این عنوان گنجانده شده است: شرح آثار شریف مکه که شایسته است بدانها تبرک جست.
۵ . «الایضاح فی مناسک الحج و العمرة»، نووی. او مکانهای زیارتی مکة مکرمه را هیجده مورد دانسته و به شرح هر یک پرداخته است.
۶ . «القری لقاصد أمّ القری»، محب طبری. دراین اثر،که عظیمترین و برترین کتاب در مناسک است، از نوزده مکان تاریخی سخن رفته است.
۷. «هدایة السالک إلی المذاهب الأربعة فی المناسک»، ابن جماعه. در این کتاب به فضیلت زیارت زادخانة نبوی، خانة خدیجه۳ ، مسجدی در دار خیزران... اشاره شده است.
۸ . «فتح الفتاح فی شرح الایضاح للنووی، ابن علان صدیقی. وی از فضیلت ذاتی و اکتسابی مکانهای تاریخ مکة مکرمه یاد کرده و به نوزده مکان پرداخته است.
گفتار دوم این فصل در بارة تحلیل علمی عناوین فقهی مکانهای تاریخی مکه مکرمه در آثار فقیهان است و در آن پس از بیان مفهوم استحباب، از قول چهارده تن از بزرگان اهل سنت به استحباب نماز گزاردن و دعا کردن در مکانهای تاریخی مکة مکرمه اشارت رفته و افزوده شده است که بیگمان مکانها به اعتبار کسیکه در آنهاست یا آنچه در آنها رخ داده است، نسبت به یکدیگر برتری دارند.
* فصل چهارم، شواهد وجود تواتر محلی در بارة مکانهای تاریخی در مکة مکرمه است:
در گفتار یکم این فصل، پس از بیان مفهوم و چگونگی حصول تواتر محلّی، به نمونههایی از تواتر محلی در آثار عالمانی چون ابن ظهیره در کتاب «الجامع اللطیف فی فضل مکة و أهلها و بناء البیت الشریف» و ابن ضیا در کتاب «البحر العمیق فی مناسک العمرة و الحج إلی البیت العتیق» پرداخته شده است.
گفتار دوم این فصل دربارة عنایت ملک عبدالعزیز بهمکانهای تاریخی مکة مکرمه است و در آن، بهحکم دادگاه شرع، مبنی برموقوفه بودن زادخانة نبوی وموافقت دادگاه با درخواست بازماندگان شیخ عباس قطان برای ایجاد کتابخانه در آن محل مبارک، و نیز موافقت با درخواست آنان برای وقف خانة حضرت خدیجه3 و ایجاد مدرسهای در آن برای حفظ قرآن کریم اشاره شده است. در متن درخواستی، مطالبی آمده است که به تواتر محلی، دالّ بر صحت انتساب این دو مکان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خدیجة کبری3 آشکارا دلالت دارد.
* فصل پنجم، دیدگاه علما در بارة زیارت مکانهای تاریخی در مکة مکرمه.
در گفتار یکم این فصل به دیدگاه مخالفان زیارت این مکانهای مقدس و در گفتار دوم آن به آرای موافقان این کار اشارت رفته است.
* فصل ششم، در بارة وضع کنونی مکانهای تاریخی در مکة مکرمه است.
درگفتار یکم این فصل از مکانهای تاریخی از میان رفتة مکه یاد شده است. این مکانها شامل ۸ مسجد و ۵ منزل است.
در گفتار دوم، مکانهای تاریخی برجای مانده در مکة مکرمه معرفی و به تغییرات و تعمیرات صورت گرفته در آنها اشاره شده است. این مکانها شامل زادخانة نبوی، مسجد الرایه، مسجد الاجابه، مسجد البیعه، مسجد خَیف، مسجد ابوبکر، مسجد تنعیم، مسجد فتح، مسجد جن، مسجد جِعرانه، غار حِرا و غار ثور است.
در پیوست یکم که دامن فراخترین فراز کتاب است، به شرح و شکافت زندگی علمی و برشماردن آثار مؤلفانی که در بارة مکة مکرمه قلم سودهاند و در این کتاب از آثار آنان یاد شده، پرداخته است. مؤلف با استفادة مستقیم از مقدمة محققان بر این کتابها به این امر پرداخته و در این زمینه کاری علمی صورت نداده است.
اشارتی کوتاه به رهیافت استاد ابو سلیمان در این کتاب
مؤلف محترم با عنایت واعتراف به فرّهی جایگاه این مکانهای مقدس در ذهن و زبان مسلمانان، در تلاشی ستودنی توانسته است با استناد به تواتر علمیِ برآمده از منابع پرشمار و گوناگون علمی، و تواتر محلّی، نیک اثبات کند که مکانهای بررسی شده در این کتاب، به راستی در مکة مکرمه وجود داشتهاند و انتسابشان به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت و صحابة گرامی آن حضرت خدشه ناپذیر است و تردید و انکار برخی کسان، از سر ناآگاهی و بیارزش است.
همچنین از متن کتاب بر میآید که برخلاف شیوة ناستودنی و دور از سیره و سنت قوم وهابی، سلف صالح مورد اعتماد مؤلف بر روایی بل استحباب زیارت این مکانها و نمازگزاردن در آنها گردن نهادهاند و خود برای رضای رب و پاسخ به عشق به پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین میکردهاند.
مؤلف گرامی، خواسته یا ناخواسته، بر خطا بودن تخریب این مکانها اعتراف بل اعتراض کرده و آنها را مبارک خوانده است و صفت مبارک را وصف کاشف برای این مکانها دانسته و پذیرفته است که مکانها به اعتبار کسی که در آنها آمد و شد کرده یا رخدادی که در آنها روی داده است نسبت بهیکدیگر برتری دارند. وی تصریح میکند: هرمکانیکه پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) درآن فرودآمده، مبارک است و هیچ مسلمان جاهلی با این امر مخالفت نمیورزد، چه رسد به عالم عاقل. با این حال به اینگونه مکانها توجه نمیشود، نمونهاش مسجد البیعه است که به تازگی مخروبة آن در پسِ کوه عقبه کشف شده است.
ویگاه متأثر از فطرت مسلمانیِ خود، از باقی ماندن پارهای از مکانهای مقدس در مکة مکرمه ابراز شادمانی میکند و اندوه خود را از بیتوجهی به مکانهای مقدس، اینگونه بیان میدارد:
«اندوه سینه را میفشارد که به تاریخ اسلامیِ شماری از این مکانها توجه درخور نمیشود.
مکانهای تاریخی دو شهر مقدس مکة مکرمه و مدینة منوره نمادها و نشانههای زندة تاریخ اسلام و مکانهای سرنوشت ساز آن است و از میان بردن آنها تاریخ اسلام را در نگاه نسلهای آینده به افسانه بدل میسازد.
فراخوانی به نابودی مکانهای تاریخی دو شهر مکة مکرمه و مدینة منوره از میان بردن تاریخ اسلام در زادخانة اصلی آن است.
تا آنجا که میدانیم شیوة سلف صالح حتی اگر مخالف زیارت این مکانها بودهاند، فراخوانی به از میان بردن آنها نبوده است.
آری، بزرگداشت هرکس که خدا او را بزرگ داشته، بزرگ داشت خداوند و گرامی داشت هر کس خدا او را گرامی داشته، گرامی داشت خداوند است.»
این سخنان، گونه ای روی برتافتن از تندرویهای خرد ناپسند قوم وهابی است که به از میان رفتن آثار تاریخی ـ اسلامی مکة مکرمه و مدینة منوره انجامیده و پاره مجسم بخشی از تاریخ اسلام را برباد داده است.
کاش در میان عالمان و بزرگان قوم در حجاز، خانه تکانی عقلانی صورت می گرفت تا مسمانان از نابخردی های این قوم و رفتار خنک آنان اندکی می آسود و بیش از این به باورهای آنان بی حرمتی نمی شد و دیگر یادگاری از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و یارانش از میان نمیرفت.
آنچه دکتر ابوسلیمان کرده و گفته است، نیک ترین کار برای زنده داشت یاد و نام این مکانهای مقدس در ذهن و زبان مردم و انتقال نوشتاری میراث از میان رفته گذشتگان به آیندگان است.
اشارتی کوتاه به پارهای از کاستیهای این اثر
گذشته از کاستیهای محتوایی و ویرایشی این کتاب که در فرازی «از این ترجمه» اندکی بدانها خواهم پرداخت، در اینجا یادآور میشوم که به جا بود برای باز شکافت موضوع، از سفرنامههای جهان گردانی چون ابن جبیر و حج نامههای فراوان حاجیانی چون ابراهیم رفعت پاشا[18] و اشارات شاعران عرب به مکانهای مقدس از میان رفته در مکة مکرمه هم بهره برده می شد.
از ترجمة کتاب
مترجم در ترجمان این اثر کوشیده است در کنار پایبندی به امانت و پاسداشت اصالت متن مبدأ، زبان مقصد را از تأثیر زبان مبدأ دور بدارد و متنی به کمال فارسی بیافریند.
گاه در متن وپانوشتهای ارجاعی مؤلف محترم خطاهایی رخ داده استکه درخور چشمپوشی نبود؛ از این رو، مترجم مجبور شد آن مایه که توانست، منابع مورد استفادة مؤلف محترم را فرا چنگ آرد و دشواریِ تحقیقی دوباره را بر خود هموار سازد و درستی متن و ارجاعات را واکاود و موارد نادرست را ـ که از قضا بسیار بود ـ دو باره بار آورد. این اصلاحات در پانوشتها با [ ] و ._ م ، و در متن با [ ] مشخص شده است.
گفتنی است از نزدیک به 550 پانوشت کتاب بیش از 380 مورد آن از مترجم است؛ وانگهی مترجم در بیشتر موارد باقی مانده هم تصرفاتی کرده است که در [ ] نهاده شدهاند.
پارهای اشارات مؤلف محترم با عقاید شیعه و حقیقت ساز نمیآمد، اینگونه مطالب حذف شد؛ چه، جای شرح و نقد سخن نبود.
گاه سخنان مؤلف محترم ابهام داشت و کژ مینمود، در این موارد نیز مترجم وادار شد با مراجعة مکرر به منابع موجود و افزودن پانوشتهایی توضیحی، این ابهام و نادرستیها را بزداید.
شماری از واژگان که بار تاریخی دارند و بازشکافت مفهومی آنها برای خوانندة فارسی زبان سودمند میتواند بود، در پانوشت شرح داده شد.
جای گفتار سوم در فصل دوم خالی مینمود، افزوده شد.
تنظیم و ترتیب منابع در کتابنامة مؤلف محترم ناقص و غیر فنی بود ، از این رو، هم چینش مشخصات کتاب شناختی منابع و هم چینش خود منابع باز آفرینی و به سامان شد.
منابع و مراجع مترجم در انتهای کتاب آورده شد.
نمایهای چند به کتاب افزوده شد تا بهرهگیری از کتاب آسانتر افتد.
[1] . عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
[2]. این سخن، فتوای شماره 16626 عبدالعزیز بن عبدالله بن باز از مفتیان بنام عربستان است که در سال 1414 قمری صادر شده است.
[3]. امروزه از بسیاری از این مکان های مقدس و تاریخی، جز نامی در کتاب ها نمانده است.
[4]. وفاء الوفا بأخبار المصطفی، سمهودی، ج2، ص481
[5]. برخی از عالمان اهل سنت، مدینة منوره را به اعتبار وجود پیکر مقدس حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در مسجد النبی، حتی از مکة مکرمه با فضیلتتر میدانند و در این باره چنین سرودهاند:
جزم الجمیع بان خیر الارض ما قد حاط ذات المصطفی و حواها
و نعم لقد صدقوا بساکنها علت کالنفس حین زکت مأواها
و کسانی که بر این برتری گرده ننهاده اند باری این دو شهر را در فضیلت همپایه میدانند. بنگرید به: موسوعة مرأة الحرمین الشریفین و جزیرة العرب، صبری باشا، ص130
[6]. محمد علی علان صدیفی (980 - 1058) که از علمای اهل سنت استکتابی قلمی ساخته است با عنوان «النفحات الأریجة فی متعلقات بیت أم المؤمنین خدیجه».
[7]. «نصیحة لإخواننا علماء نجد»، رفاعی، ص59
[8]. «اعیان الشیعه»، امین، ج1، ص59
[9]. بنگرید به: «الشبهات، محمدبن عبدالوهاب»، ص227 و 228 به نقل از تاریخ السعودیه، فاسیلییف، ص93
[10]. اشارتی است به ترهات پارهای از وهابیان، برای نمونه محمد بن عبد الوهاب از صلوات بر محمد و آل محمد با صدای بلند باز میداشته و کسانی را که در گلدسته ها به هنگام اذان بر او صلوات می فرستادند، مجازات میکرد بل میکشت و میگفت: از نگاه من گناه نوای رباب در خانه روسپی از گناه صلوات بر پیامبر بر فراز منابر بیشتر است (روضة المحتاجین لمعرفة قواعد الدین، بیبریس، ص384). حال آن که حریفیش (در 801 ق.) که از اهل سنت است میگوید:
من زار قبر محمد نال الشفاعة فی غد
بالله کرر ذکره و حدیثه یا منشدی
و اجعل صلاتک دائماً جهراً علیه تهتدی
نیز محمد بن عبدالوهاب گفته است که محمد طارشی(چاپاری) بیش نبوده است. یکی از اطرافیانش در حضور او می گوید: چوب دست من از محمد برتر است! چه باری با آن میتوان گزندهای را کشت، حال آن که محمد مرده است و دیگر بهرهای نمیرساند. او طارشی (چاپاری) بوده که درگذشته است (روضة المحتاجین لمعرفة قواعد الدین، بیبریس، ص358). محمد بن عبدالوهاب حتی زیارت مزار پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را حرام و بدعت می داند، حال آنکه اهل سنت بر سر وجوب و استحباب این کار اختلاف دارند و بیتردید حرام دانستن آن خرق اجماع و بدعتی بس شنیع است.
[11]. دولت شبه جزیرة انگلیس به پاس خدمات ملک عبدالعزیز، به وی لقب شوالیة فرقه باث a Knight of the Order of theBath میدهد، و ملک فهد خادم الحرمین الشریفین هم با الیزابت، ملکة انگلیس عکسی گرفته استکه در آن نشان بریتانیا با نماد صلیب برگردن آویخته است.
[12]. مرادم از این اصطلاح، کنایتی است به رفتار کسانی چون عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ، رییس وقت شورای علمای اعلم عربستان و عبدالله بن جبرین و صالح لهیدان از اعضای آن شورای فقهیکه برپایی تظاهرات در حمایت از مردم غزه وتظاهرات علیه رژیم صهیونیستی را رخنه در توحید و حرام میدانند و مزدورانه اعلام میدارند که هدف مقاومت اسلام در لبنان گشوده پای اسرائیل به سرزمین های اسلامی است.
[13]. بیشینه آثاری که در رد بر ابن تیمیه و عبدالوهاب نگاشته شده، حاصل قلم فرسایی عالمان غیر شیعه است. بنگرید به: السلفیة الوهابیة أفکارها الأساسیة و جذورها التاریخیة، سقاف، ص146ـ 133 (در این کتاب از 105 اثر در رد و نقد این مسلک یاد شده است).
[14]. دکتر ابو سلیمان در 1356 قمری در مکه مکرمه زاده شد و بالید تا در سال 1390 قمری از دانشگاه لندن با درجه دکتری فارغ التحصیل گشت. وی در سال 1403 قمری در دانشگاه ام القرای مکه مکرمه به رتبه استاد تمامی رسید. از ابوسلیمان بیش از 50 اثر علمی در قالب کتاب و مقاله به چاپ رسیده است. او همچنین مسؤلیت های علمی و اجتماعی فراوانی را گردن نهاده است و در همایشهای پرشماری در سطح ملی و بین المللی در داخل و خارج عربستان شرکت جسته است.
[15]. در استفتای عبدالله بن بلیهد، قاضی القضات وهابیان از علمای مدینه در خصوص آنچه این قوم آن را بدعت و کفر می خوانند که در روزنامه ام القری(مکه، 17شوال، 0334 قمری، شماره 69) از جمله آمده است که آیا گشتن به دور ضریح نبوی و بوسیدن و دست سودن به آن و رو به آن دعا کردن مشروع است؟ 14 تن از علمای مدینه در فتوایی جمعی این اعمال را مطلقاً ممنوع و خلاف شرع معرفی می کنند (الرد علی فتاوی الوهابیین، سید حسن صدر، ص29 و30). حال آن که حضرت زهرا3 چون رسول الله(صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شد، بر مزار آن حضرت حاضر شد و از خاک آن برگرفت و بر دیده نهاد و چنین مرثیه سرایی نمود:
ما ذا علی من شم تربة أحمد أن لا یشم مدى الزمان غوالیا
صبت علی مصائب لو أنّها صبت على الأیام صرن لیالیا
نیز مالک و عبدالله بن عمر به منبر نبوی تبرک می جستند و ابو ایوب انصاری که از کبار صحابه است قبر مبارک را در آغوش میکشیده است و بلال مؤذن رسول الله(صلی الله علیه و آله) چهره بر مزار نبوی میسوده است (تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج8 ، ص137؛ اعلام النبلاء، ذهبی،ج1، ص 158؛ وفاء الوفا، سمهودی، ج4، ص1403، نیز الغدیر، امینی، ج5، صص151ـ 146). روشن است که این افراد از این بوسه و دست سودن و در آغوش کشیدنها جز فرو کاستن از اندوه فراق و نشان دادن پایه و مایة دلبستگی خود به رسول الله(صلی الله علیه و آله) در پی چیزی دیگر نبوده اند:
أمُرُّ عَلَی الدیار دیار لیلی أُقَبّل ذاالجدار وَذا الجداراً
وَما حُبُّ الدّیار شَغَفن قَلْبی ولکنْ حُبُّ مَنْ سَکَنَ الدّیارا
همچنین عبدالله بن عمر، ابو حنیفه، مالک، زرقانی، ابن جماعه، سبکی، محمد بن همام که جملگی از عالمان اهل سنتاند تأکید کردهاند که رو به مزار شریف نبوی دعا کردن از دعا کردن رو به کعبه بهتر است (الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، دحلان، ص22 و23).
[16]. این کتاب به درخواست مرکز تحقیقات حج (پژوهشکدة حج و زیارت) و به این قلم ترجمه شده و آماده نشر است.
[17]. این گفتار افزودة مترجم است.
[18]. ابراهیم رفعت پاشا، سرلشکر مصری علاقهمند به زیارت خانة خدا، چهار بار (1318، 1320، 1321، 1325 قمری) به مکة مکرمه مشرف شده است. وی حمله دار مصریان بوده و در زندگینامة خودنوشتش آورده است که در هر چهار سفر کوشیدم هر چه میبینم ثبت و ضبط کنم. برآیند این کار کتاب مرأة الحرمین أو الرحلات الحجازیة و الحج و مشاعره الدینیة محلاة بمئات الصور الشمیسة (قاهره، مکتبة الثفافة الدینیه، بی تا)ست که گذشته از مشاهدات نگارنده، به منابع تاریخی فراوانی هم مستند شده است و درآن، گذشته از اشاراتی به تاریخ زندگی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) ، نکاتی بس ارزشمند در بارة مکة مکرمه و مدینة منوره و مکانهای مقدس این دو شهر و شهر جده و مسائل آماری پرشماری در باب حج و آداب و رسوم مردم مکه و مدینه و بسیاری مطالب دیگر در آن گرد آوری گشته است که برای اهل تحقیق بس مغتنم و خواندنی افتاده است. برای نمونه رفعت پاشا، در بارة کتابخانههای مدینة منوره آورده است که در این کتاب خانهها 21855 نسخه بسیار نفیس نگاهداری می شود.