نوع مقاله : خاطرات
چکیده
موضوعات
* تاریخچهای از پژوهشهای مربوط به نسخهشناسی و چاپِ منقّحِ سفرنامههای حج در ایران ارائه دهید. ویژگیهای اینکار و بهخصوص سختیهای آن چیست؟ با توجه به اینکه چند سالی است، بهطور خاص به این موضوع می پردازید، بفرمایید از چه زمانی است که با سفرنامههای حج سر وکار دارید؟
* بنده از سال 1371 که برای اولین بار به حج مشرف شدم، تصمیم گرفتم هر سال مطلبی؛ اعم از کتاب یا مقاله در بارة مباحث حوزة حج بنویسم. البته نمیتوانستم چیزی در بارة فقه حج بنویسم اما در حوزة آثار اسلامی مکه و مدینه و همین طور مباحث دیگری که نزدیک به این حوزه بود، امکان نوشتن وجود داشت. اساساً رفتن بنده به حج به خاطر دعوت حاج آقای قاضی عسکر بود که اکنون نمایندة ولی فقیه در حج و زیارت هستند. ایشان خواستند تا کتابی در بارة آثار اسلامی مکه و مدینه بنویسم و بنده هم استقبال کردم. این را هم بگویم که ایشان حق بزرگی در نشر آثار مربوط به حج در این دو دهه دارند.
به هرحال دعوت شدم که به نگارش کتاب حج آن سال بپردازم. این سنتی بود که حاج آقای ری شهری بنیاد گذاشت و قرار شده بود که هر سال یک کتاب به عنوان گزارش کامل حج نوشته شود. بیست سال حج آقای ری شهری، حاصلش بیست جلد کتاب شد که عالی بود. سال 71، 72 و 82 را بنده نوشتهام. البته دو مورد اول مشترک بود. سال 71 را با آقای محمدعلی خسروی نوشتم و سال 72 را با دوست عزیزم آقای محمد علی مهدوی راد. مقصودم آن بود که از سال 71 دستم به نگارش در بارة حج باز شد. آثار اسلامی مکه و مدینه بارها تجدید شد و امسال چاپ مفصل تازهای از آن را ارائه خواهم کرد.
در طول این بیست سال، تقریباً همه ساله مقالات و کتابهایی نوشتم و یکی از اصلیترین حوزههای نگارشم، سفرنامههای حج بود. البته پیش از بنده سفرنامههای حج فراوانی چاپ شده بود؛ مانند سفرنامة فرهاد میرزا و امین الدوله. بنده کوشیدم تا در این زمینه کار مفصلتری ارائه کنم. از سال 1374 بود که به تدریج چاپ سفرنامهها را آغازکردم. سفرنامة منظوم بانوی اصفهانی یکی از اولینها و بهترینها بود. آن سفرنامه، یک تفحة ادبیِ ارزشمند در میان متون برجای مانده در حوزة ادبیات سفرنامه، آن هم از زنان است. بعد از آن، همچنان ادامه یافت و آثار فراوانی در این زمینه چاپ کردم. نه فقط در حوزة حجّ ایرانی، بلکه آثار عربی زیادی را هم مرور کردم و در معرفی سفرنامههای آنان یا تواریخ قدیم مکه و مدینه کتاب نوشتم. حتی در حوزة ترکی هم به خاطر آشنا شدن با خانم اِسرا دوغان، کارهایی به طور مشترک داشتیم که آنها اغلب در فصلنامة «میقات حج» چاپ شده است.
* فکرِ جمع آوردی سفرنامههای حج قاجاری در یک مجموعة مفصل از کجا آمد؟ مخاطبان این مجموعه بیشتر چه کسانی هستند؟ سختیها و اهمیت فراهم آوردن چنین مجموعههایی در چیست؟
از آغاز به گردآوریِ متون مربوط به یک حوزة فکری علاقهمند بودم. یک بار شمار زیادی از رسالههایی را که در بارة نماز جمعه در دورة صفوی نوشته شده، گردآوردم و در یک جلد چاپ کردم. بار دیگر تمامی رسالههای حجابیه را ـ که از بعد از مشروطه تا سال 1348 (سال انتشار مسألة حجاب استاد مطهری) بود ـ در دو مجلد چاپ کردم. همچنین رسالههای سیاسی دورة پهلوی را در دو مجلد انتشار دادم. هدفم از این کار این است که ادبیات نگاشته شده در یک حوزه را گردآوری کنم تا محققان آن حوزه بهتر بتوانند در آن زمینه تحقیق کنند. کار سفرنامهها هم ادامة همین فکر بود.
ادبیات حج، ادبیات گستردهای است و انتشارات مشعر در طول بیست سال گذشته در احیای آن نقش زیادی داشته است. فصلنامة «میقات حج» در این زمینه خیلی فعال عمل کرد. بنده شاید حدود شصت مقاله در این فصلنامه دارم. تلاش خودم این بوده که حوزة ادبیات حج را گسترش دهم. این فکر سبب شد تا به فکر گردآوری سفرنامههای قاجاری بیفتم که بسیار گسترده است. پنجاه سفرنامه را در مجموعهای هشت جلدی چاپ کردم. الآن دست کم به اندازة یک جلد هشتصد صفحهایِ دیگر مطلب دارم که به تدریج چاپ خواهم کرد تا روزگاری فرصت شود و یک جلد یا دو جلد ضمیمه آن شود.
مخاطبان این مجموعه، محققان و پژوهشگرانی از رشتههای مختلف هستندکه میتوانند مواد اولیة کارهای پژوهشی خود را در این آثار بیابند. علوم اجتماعی، جغرافی، تاریخ، مسائل فرقهای و ملل و نحلی و بسیاری از گرایشهای دیگر که پژوهشگران آن حوزهها میتوانند از سفرنامهها استفاده کنند. اما در بارة سختیهای کار، باید گفت سختی در کار پژوهشی معنا ندارد. شیوة کارم اینگونه بود که نسخهیابی می کردم و به تصحیح و تایپ آنها میپرداختم و برای آنها مقدمه مینوشتم. نمیگویم کار نهایی کردهام، اما میتوانم ادعا کنم که گامی نسبتاً تازه در حوزة ادبیات حج برداشتهام. البته من میتوانستم فقط سفرنامههایی را که خودم تصحیح کرده بودم در این مجموعه بیاورم، اما این کار کاملی نبود. لازم بود تا این مسیر را از اول تا آخر دنبال میکردم. بنابراین، هر سفرنامهای را به نام مصحح آن آوردم و حاصل کار خودم را هم که بیش از نیمی از آن است در کنار آنها قرار دادم تا یک مجموعة کامل شود.
* علت اینکه یک سفرنامه از دورة پیش از قاجار نیز در ابتدای این مجموعه گنجاندهاید چیست؟
از این جهت که دو ـ سه سفرنامة پیش از قاجار را نیاوردهام، قدری متأثر شدم. اما باز خوب شد که یکی از آنها در این مجموعه آمد تا تفاوت نگارش سفرنامههای پیش از عصر قاجار ـ که متأثر از روشهای سنتی سفرنامة نویسی بوده ـ با سفرنامههای قاجاری معلوم شود. سفرنامة کشمیری مربوط به دوره نادری و از یک مسلمان هندی است که پس از فتح دهلی همراه نادر به ایران آمد و سپس به حج رفت. با این حال باید بگویم که سفرنامه نویسی پیش از ایران قاجاری، در هند باب شد و شاید ـ و این یک احتمال است ـ متأثر از برخی حضور اروپاییها بوده است. حتی سفرنامه سال ۱۲۳۰ ـ ۱۲۳۱ هجری ما هم به رغم اینکه از دورة قاجاری است اما باز از حافظ عبدالحسین کرناتکی یک شاهزاده هندی از اهالی کرناته است، البته شیعة بسیار جدی است.
* اصلاً اهمیت سفرنامههای حج را بیش از هرچیز در چه میدانید؟ پیشنهادهای پژوهشی شما درباره این موضوع چیست؟ از نیازها و کمبودها و پیشرفتهایی که در این راه حاصل شده سخن بگویید.
در درجه اول، سفرنامهها از آثار مکتوب جماعت ایرانی است و در شمار میراث علمی ما در حوزة تاریخ و سفرنامهنویسی محسوب میشود. ما وظیفه داریم میراث خودمان را در بخشهای مختلف زنده کنیم و این همه، گام بسیار کوچکی بود که بنده در این زمینه برداشتم. اما اهمیت سفرنامهها چیزی نیست که کسی به آن توجه نداشته و بنده بخواهم دربارة آن شرح و بسط دهم! یک سفرنامه بسته به اینکه توسط چه کسی، با چه دیدگاهی و مهمتر از همه با چه هدفی نوشته شده، اهمیت دارد. این را برای این جهت عرض میکنم که هدف تعیین میکند که نویسنده چه نوع اطلاعاتی را درج کرده است. اما اینکه چه کسی باشد، مسلما اگر ناصرخسرو سفرنامه بنویسد غیر از این است که مثلا عضدالدوله یا ناصرالدین شاه بنویسد. آنچه به عنوان نقطه مشترک در این سفرنامهها اهمیت دارد، توضیحاتی است در بارة فرهنگهای مختلف، آداب و رسوم اجتماعی، آگاهیهای مربوط به راهها و منزلها، اطلاعاتی در بارة جمعیت شهرها، مذاهب آنان، آثار تاریخی ایشان و بسیاری از مسائل دیگر.
توجه کنید که سفرنامههای فرنگیها از دورة صفوی، چه اندازه اطلاعات اجتماعی به ما میدهد که اصلاً در منابع ما نیامده است. اما در بخش حج، سابقة سفرنامهنویسی عربها طولانی است بهخصوص مغربیها سفرنامههای فراوانی از قرن هشتم و نهم به بعد دارند. آنها هم راه طولانی میآمدند و چون صوفی مسلک بودند در هر شهری در بارة قبور مشایخ و اولیا و دیدار با اساتید اطلاعاتی را در اختیار ما میگذاشتند. ایرانیها در دورة قاجار سفرنامه نویس شدند و آن هم تحت تأثیر فرنگیها بود. البته سنت سفرنامهنویسی مختصری هم داشتند. همینطور از عثمانیها و منازل نامههای آنان نیز چیزهایی فرا گرفتند. اصولا عرض کنم سفرنامهنویسی نوعی پیشرفت تمدنی محسوب میشود؛ یعنی همین که شما تنوع در فرهنگ را ملاحظه میکنید و به آن توجه دارید و اهمیت نگارش در بارة آن را درک میکنید؛ به این معنا است که قدری در دنیای باز قدم گذاشتهاید. فرنگیها پیشرفت خود را با کشتی و سفر و سفرنامه نویسی و جهانگردی آغاز کردند. از لاک خود درآمدند و ملتهای دیگر را هم آدم حساب کردند، آدم در این حد که فرهنگ آنان را بشناسند و از آن بهره ببرند.
خلاصه، باید بگویم سفرنامهها حاوی اطلاعات منحصر به فردی هستند؛ زیرا در بسیاری از موارد، از شهرها و روستاهایی سخن میگویند که یک سطر هم در بارة آنها مطلبی برجای نمانده است.
* بر اساس این سفرنامهها یک تصویر کلی برایمان ترسیم کنید از آغاز تا پایان سفر حجی که یک ایرانی دوران قاجار عازمِ آن می شد.
شما تصور کنیدکه یک سفرنامهنویس، مانند امروز که فیلم میسازند، در صدد است تا یک فیلم از سفر خود ارائه کند. البته مثل هر فیلمنامه نویسی،گاه مفصل و چند قسمتی وگاه کوتاه مینویسد. برای این کار جزئیات سفر را گزارش میکند. این جزئیات بیش از همه مربوط به اتفاقات و توصیفاتی است که در طول راه برای او رخ میدهد. تصور این سختیها امروز برای ما دشوار است. فاصلة مکه و مدینه که امروز در شش ساعت طی میشود در ده تا دوازده روز طی میشده است. هر روز سه تا پنج نوبت سوار شتر شده یا پیاده میشدند. بیماریها، خورد و خوراکها، گرما و سرما، مهمتر از همه بیآبی، رد شدن از تنگهها و سراشیبیها، حمله اعراب بدوی و دهها مشکل دیگر مطالبی است که سفرنامه نویس آنها را مینویسد و شما را در جریان جزئیات آنها قرار میدهد. البته در شهرهای بزرگ و متمدّن؛ مانند استانبول، اطلاعات از نوع دیگری است. بهطور معمول، در این مراکز، سفرنامه نویس ایرانی به فکر مقایسة وضعیت محل زندگیاش در ایران با این شهرها است. بیشتر سفرنامههایی که در مسیر باکو به سمت تفلیس و سپس استانبول و گاهی اسکندریه و قاهره نوشته شده، این وضعیت را دارد.
* تراکم سفرنامههای این مجموعه، بیشتر مربوط به چه سال هایی است؟ از نظر خود شما مهمترین سفرنامههای این مجموعه کداماند؟
بیشتر این پنجاه سفرنامه، در فاصلة سالهای 1290 تا 1320ق. نوشته شده و این دوره اوج سفرنامه نویسی است. بعد از آن همه، نگارش سفرنامههای حج ادامه دارد اما در آن حد و به آن اهمیت هم نیست. پیش از آن هم آثاری هست که در آنجا آوردهام. در ضمن، این نکته را هم بیفزایم که سفرنامه نویسی در دورة قاجاری، منحصر به حج نیست، بلکه سفرنامههای مربوط به عتبات هم فراوان است. چنانکه چندین سفرنامه از مشهد هم در دست است. سفرنامههای داخل کشور به سمت جنوب و شمال هم متعدد است. باید فهرستی از این سفرنامهها با دقت منتشر شود تا معلوم شود چه میراثی در این زمینه در اختیار داریم. از نظر اهمیت، البته آنهاکه مفصلتر هستند و اطلاعات ریزتری در اختیار گذاشتهاند بهتر هستند. اما برخی از اینها عالی است. حج منصور از آن دسته است؛ زیرا در دادن اطلاعات دقیق با نگاه متفاوت امتیاز دارد. این را هم بیفزایم که تبریزیها در نگارش این سفرنامهها جلوتر از بقیه هستند وآثار قابل توجهی دارند.
* سفرنامههای این مجموعه بیشتر آفاقی است یا انفسی؟ تفاوت سفرنامه نویسی درباریان با علما و دبیران چیست؟ هر دسته بیشتر به چه نکاتی توجه داشتهاند؟
سفرنامههای قاجاری، بیش از همه آفاقی است نه انفسی؛ یعنی دستمایههای عرفانی ندارد. به عکس نوشتههاییکه در این زمینه از دورة صفوی داریم. آنها بیشتر درونگراست و سعی میکند یک تجربة عرفانی را به نمایش بگذارد. دلیلش این است که سفرنامه نویسی قاجاری متأثر از اروپاییها و هدف اصلی آن ارائه اطلاعات در بارة راهها و دشواریهای این سفر است. آنها میخواهند این راهنمایی را در اختیار مسافران بعدی قرار دهند، به همین دلیل نگاه معنوی و برداشتهای عبرتآموز ندارند. البته تفاوت میان طبقات مختلف در نگارش هست. معمولاً این سفرنامهها از اشراف دولتی است و کمتر از علماست. البته نمونههای علمایی هم بیشتر از دو سه دهة اخیر قاجاری داریم. برخی از آنها هم از کدخداهای محلی است. نمونة روشنِ آن، سفرنامة ایازخان قشقایی یا سلیم خان کرد سنی است که نمونههای جالبی است. تفاوت کارمندان دون پایة دولتی هم با وزرایی مثل امین الدوله یا شخصیتهایی مثل فرهاد میرزا یا حسام السلطنه آشکار است. افراد اخیر سخت مورد احترام هستند و اتفاق خاصی برای آنها نمیافتد، در حالیکه طبقات پایینتر مشکلات را بیشتر درک میکنند. برای شخصی مانند ناصرالسلطنه که سخت مورد احترام است، اصلا سختیهای برخورد مردم متعصب مدینه در حرم پیغمبر یا بقیع را مشاهده نمیکند، چون پول میدهد و راحت است! اما بقیة مردم در عذاب بودند و همه نوشتهاند که خیلی به آنها سخت گذشته است. یا حسام السلطنه که عموی ناصرالدین شاه بود و سخت مورد احترام!
* سهم زنان در نگارش این سفرنامه ها در مقایسه با مردان چه اندازه است؟
در مجموع سهم آنان اندک است اما همین مقدار که هست عالی است. بهترین سفرنامة حج از دورة صفوی، متعلق به یک زن ترک اردوبادی ساکن اصفهان است. میدانید مردان اردوبادی وگاه زنانشان، ادیب بودند و از زمان شاه عباس که وارد دربار صفوی شدند تا به آخر دردبیرخانه و جاهای دیگر فعالیت داشتند. شوهر این زن هم رقم نویس بوده؛ یعنی احکام و فرامین را انشا میکرده است.
زن زمان شاه سلطان حسین به حج رفته و در ۱۴۰۰ بیت سفرنامه گفته که اثر بینظیری است. البته آن را جدا چاپ کردهام. اما در دورة قاجاری سفرنامة بسیار مهمی است از دختر فرهاد میرزا به نام عصمت السلطنه که در سال ۱۲۹۷ مکه رفته است. دیگری که نهایت اهمیت را دارد، از یک زن کرمانی است که متاسفانه اسمش را نمیدانیم اما به او بانوعلویة کرمانی میگوییم و در سال ۱۳۰۹ به حج و سپس عتبات رفته است. دیگری زن ناصرالدین به نام وقار الدوله است که سال ۱۳۱۷ق. چهار سال بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه به حج رفته و اینها آثار بسیار با ارزشی است.
* انعکاس روابط ایران و عثمانی در این سفرنامه ها چگونه است؟
این سفرنامهها اغلب مربوط به دورة آرامش میان ایران و عثمانی است. در واقع در دورة قاجاری منازعة خاصی وجود ندارد؛ به عکس، دورة صفوی که عثمانیها، ایرانیها را جاسوس تلقی میکردند، در دورة قاجاری آن قدر مشکل در اروپا و در مواجه با روسیه دارند که اجازة برخورد مختصر با ایران را هم به خود نمیدهند. هم در عتبات و هم حرمین شریفین روابط تقریباً خوب بود. البته اهالی مدینه متعصب بودند و برخورد بد داشتند، اما شرفا؛ یعنی حاکمان حجاز، در مکه برخورد خوبی با ایرانیها داشتند. باید توجه داشت که عثمانیها تسلط کافی بر قبایل عربی میان راه جبل که راه نجف به حجاز بود نداشتند و آنچه سختی بر ایرانیها اعمال میشد از ناحیه این قبایل بود. اینها مربوط به عثمانیها نبود.
در هر حال باید توجه داشت که سفرنامهها به دلیل نقل برخی از جزئیات از دیدار شخصیتهای ایرانی که به حج میآمدند، با دولتمردان عثمانی، منبعی برای ارزیابی روابط دو کشور هستند و با مطالعه آنها، میتوان اطلاعات بسیار سودمندی را در این زمینه به دست آورد.
* اصلیترین و رایجترین مسیرهای حاجیانِ ایرانی در آن دوره کدام بوده؟ وَ توضیحاتی بدهید دربارة گمرکات و وضع تذکرهها.
راه اصلی حج، از عراق به حجاز، همان راهی است که از چند هزار سال پیش میان عراق و حجاز وجود داشته است. بعد از اسلام هم از همان راه استفاده میشد. مدتها نام آن راه زبیده بود. زیرا زبیده آن را تعمیر کرده بود. در اواخر صفوی این راه به نام راه جبل مشهور شد که از منطقهای به نام جبل رد میشد و سلسلهای به نام «آل رشید» در آن حکومت میکردند. در قدیم این راه از کوفه به سمت حجاز میرفت و در جایی، دو راه میشد. یکی به سمت مدینه و دیگری به سمت مکه میرفت. ربذه در همین مسیر به سمت مدینه قرار داشت؛ جاییکه شترهای حکومت خلفا ی اول در آنجا به چرا مشغول بودند و عثمان هم ابوذر را به آنجا تبعید کرد. بعدها که حجاج هندی به حج رفتند، از کشتی استفاده میکردند. معلوم نیست از چه زمانی ولی در دورة صفوی راه دریا از بندرهای هندوستان به سمت دریای عمان از آنجا به سمت یمن وارد دریای سرخ شده در جده پیاده میشدند. ایرانیان هم که در جنوب ایران بودند تا ساحل میرفتند و از آن مسیر به حج مشرف میشدند. تا اینجا راه جبل بود و راه دریایی. اما در نیمة دوم دورة قاجاری راه جدیدی باب شد که راه شمال ایران به سمت باکو، تفلیس و سپس دریای سیاه بود که با کشتی به استانبول میرفتند. حجاج استانبول هم از یک دوره راه زمینی طولانی را کنار گذاشته با کشتی عزیمت میکردند. ایرانیها هم در استانبول با کشتی میرفتند. این زمانی بود که دریای مدیترانه با زدن کانال سوئز به دریای سرخ متصل شد. از آن به بعد، این راه مورد استفادة حجاجی بود که دنبال آرامش بیشتری بودند و در عین حال از برخی از شهرهای عثمانی از جمله استانبول دیدار کرده و بسیاری به قاهره و اسکندریه هم میرفتند. این راه باعث شد که شمار زیادی ایرانی در آن نواحی ساکن و به تجارت مشغول شدند. البته یک راه دیگر هم از عراق از سمت شمال فرات به حلب و از آنجا به شام بود؛ راهیکه اکنون اتوبوسهای ایرانی از طریق جنوب ترکیه به سمت حلب میروند. این راه در دورة صفوی هم مورد استفاده بوده است. برخی از حجاج خوزستانی ما هم به بصره رفته از آنجا وارد بیابان شده به سمت مکه و مدینه میرفتند. اینکه میگویند ملاصدرا در راه حج در بصره درگذشت معلوم میشود از این راه میرفته است.
در سالهای اخیر شماری از حجاج عراقی از مرز عرعر که در جنوب عراق به سمت عربستان است، از همین مسیر به حج مشرف میشدند. حجاج برخی از کشورهای جنوبی خلیج فارس هم از همین راه میرفتند.
* آیا در آن زمان حج متولی دولتی داشته است؟ حجاج ایرانی به طور کلی سرپرستی از طرف حکومت داشتهاند و یا کاروانها خودشان مسئولیت خودشان را داشتند؟
در زمان صفویه، حجاج ایرانی «عجم آقاسی» داشتند که البته خیلی رسمی نبوده است؛ یعنی نه در مشاغل حکومتی جایی داشتهاند و نه در عثمانی به این لقب شناخته میشدند. بیشتر شخصیتهای حکومتیکه به حج میرفتند، عملاً برخی از کارها را پیگیری میکردند. البته آن موقع کارهای حج با رؤسای کاروانها بوده است. از زمانیکه ایران نمایندگی در جده درست کرده ـ و تابع سفیر ایران در استانبول بود ـ کارهای عمومی توسط نمایندگی ایران در جده دنبال میشد. به طور کلی میشود گفت که پیش از آن، چنین منصبی برای ایرانیان وجود نداشته است و بعد از آن کارهایی که با دولت عثمانی ارتباط داشته از طریق نمایندگی دنبال میشده است. در سالهایی هم که یک چهرة با نفوذ حکومتی میآمد، عملا او واسطة میان حجاج و دولت عثمانی برای حلّ مشکلات بود.
* شخصیت حملهدارها در این سفرنامهها چگونه توصیف شده و اهمیتشان غیر از راه شناسی و حفظ امنیت حاجیان، در چه موارد دیگری بوده است؟
حج گزاری از دورة عثمانی شکل برنامهریزی شده داشت و کاروانی از استانبول برای حج حرکت میکرد. این کاروان به شام میآمد و از آنجا باز یک پاشای مهم عثمانی که ریاست حج را داشت، به عنوان رییس کاروان آن را هدایت میکرد. شبیه این کاروان محمل مصری بود که آن هم باز زیر نظر عثمانیها بود. اما ایرانیها حالت پراکنده داشتند. کسانی در نجف بودند که شتر برای ایرانیها اجاره کرده و آنان را به حج میبردند. اینها همان نسلی هستند که اندک اندک نام حملهدار به خود میگیرند. بسیاری از ایرانیها که از طریق انزلی و باکو و تفلیس و استانبول میرفتند گروههای جمعی بودند که خود جوش راه میافتادند و حالت کاروانی منظم نداشتند. اینها بیشتر مردم یک شهر بودند که با هم میرفتند و بر میگشتند. حجاج ایرانی که به شام میرفتند به کاروان شام یا محمل شامی وصل میشدند و سعی میکردند از آنها جدا نشوند و به شام بر گردند. اگر از راه جبل بود باز همان حمله دارهای عرب یا ایرانی کهنه کار بودند که در عراق کار هماهنگی با امیر جبل و گرفتن شتر و پرداخت خاوه؛ یعنی مالیات بین راه به اعراب را بر عهده داشتند. به نظر میرسد براساس این سفرنامهها بتوان سازمان ادارة حج را، آن مقدار که منظم و دولتی بوده تا آن مقدار که فردی و پراکنده بود کامل به دست آورد. این کار نیاز به چندین پایان نامه دارد.
* برخورد بومیان در راه و در شهرهای مکه و مدینه با ایرانیان چگونه بوده است؟ عمده ترین شکایت حاجیان در سفرهای حج دوران قاجار چیست؟
مشکل هزار سالة حجاج در طول راهها، قبایل بدوی بودند که بخشی از رزق و روزی خود را از طریق دزدی از کاروانهای حج فراهم میآوردند. این خطر به قدری وحشتناک بود که مثل یک کابوس همیشه بالای سر حجاج بود. آنان هیچ گذشتی برای این کار نداشتند و با انواع راهها به دزدی و غارت میپرداختند. در این حملات بارها تعداد زیادی از حجاج کشته میشدند و اموالشان غارت میشد. برای این کار، دولت عثمانی و شرفای مکه بارها اقدام کردند، اما حل شدن آن دشوار بود. این قبایل آن اندازه پراکنده و متفاوت بودند که توافق کردن با آنها هم دشوار بود. شکایت ایرانیان از این حملات فراوان است. پرداختن پول تحت عنوان «خاوه» یکی از راههای توافق با این قبایل بود که مردم از آن شکایت فراوان میکردند. اما ساکنان مکه و مدینه هم متفاوت برخورد میکردند.
تقریباً اتفاق میان سفرنامهنویسان این است که مردم مدینه متعصب بودند و برخورد بدی با عجم داشتند. در مقابل، مردم مکه روشنتر بوده و در این زمینه برخورد بهتری داشتند. شکایت حجاج ایرانی از برخورد مردم مدینه بسیار زیاد است و حاکی از آن است که آنان رفتار تحقیر آمیزی با حجاج ایرانی داشتند.
* آیا شیعه بودن حاجیان ایرانی مشکلاتی برایشان به وجود میآورد؟ اگر پاسخ آری است، توضیحاتی بفرمایید؛ مثلاً قضیه رؤیت هلال چه بوده است که ایرانیان تشخیص قاضی مکه را نمی پذیرفتند؟
ایرانیها یک تفاوت عمده با زائران دیگر داشتند که شیعه بودند، اما مهم این بود که از زمان عثمانیها روی آنها تبلیغ هم شده و همه به عنوان جاسوس دولت صفوی شناخته میشدند. این اواخر صفوی آرام آرام اوضاع رو به بهبودی رفت ولی حتی تا اواخر قرن یازدهم بارها شیعیان در مکه کشته شدند. طبیعی بود که این مشکل نه فقط در مکه و مدینه حتی در طول راه هم بود. البته از زمانیکه شیعیان عرب هم بهطور جدیتر به حج آمدند؛ به خصوص در دورة دوم قاجاری که شیعیان لبنان راه افتاده بودند، اوضاع بهتر بود. همینطور شیعیان هندی هم که پولدار بودند و چشم عربها به پول آنها بود مصونیت بیشتر داشتند. در بارة ایرانیها مشکل شکل و شمایل و طرز لباس پوشیدن آنها بود که کاملاً متفاوت بود و از این جهت مشکل داشتند. در این اواخر مشکل دیگری هم اضافه شده بود که بسیاری از ازبکها در مکه و مدینه ساکن شده و با ایرانیها دشمنی میکردند. گاهی ایرانیها لباس عربی میپوشیدند تا مشکلشان کمتر باشد. اما به هر حال در بقیع یا مسجد النبی بیشترین مشکل وجود داشت. از اواخر صفوی شیعیان ایرانی با شیعیان مدینه که به آنها نخاوله گفته میشد ارتباط نزدیکتری داشتند و منازل آنان را اجاره میکردند و از این جهت در منزل و مسکن کمتر مشکل داشتند. بیشترین مسائل در بقیع بود که آنجا دست یک خانواه سادات سنی سختگیر بود و برای ورود و خروج به حرم ائمه پول میگرفتند و اذیت هم میکردند. راه حل برخی از بزرگان ایرانی به خصوص در دورة صفوی تقیه بود اما در دورة قاجار کمتر نیاز به این امر احساس میشد.
فهرست سفرنامههای چاپ شده در کتاب پنجاه سفرنامه حج قاجاری (به کوشش رسول جعفریان)
جلد ۱
۱. بیان واقع/ خواجه عبدالکریم کشیمیری / ۱۱۵۴ق.
۲. تحفة الحرمین / محمد رحیم الدین قادری / ۱۲۰۳ - ۱۲۰۴ق.
۳. تذکرة الطریق/ حافظ محمد عبدالحسین کرناتکی / ۱۲۳۰ق.
۴. سفرنامه مکه/ محمد ولی میرزا / ۱۲۶۰ق.
۵ . سفرنامه مکه/ معظمه میرزا جلایر / ۱۲۶۰ق.
۶ . بزم غریب/ محمدعلی بن محمدرضی بروجردی / ۱۲۶۱ق.
۷. سفرنامه مکه/ میرزا علیاصغر خان اعتماد السلطنه / ۱۲۶۳ق.
جلد ۲
۸ . سفرنامه مکه / سیف الدوله /۱۲۷۹ق.
۹. گزارش سفر حج / بانو شاه جهان بیگم /۱۲۸۰ق.
۱۰. حج منصور / یعقوب میرزای تبریزی / ۱۲۸۵ق.
۱۱. سفرنامه مکه / مؤلف ناشناخته / از سال ۱۲۸۸ق.
۱۲. منازل قمریه درسوانح سفریه / علی حسین بنخیرات علی / ۱۲۸۹ق.
جلد ۳
۱۳. سفرنامه مکه / فرهاد میرزا / ۱۲۹۲ق.
۱۴. الوجیزه فی تعریف المدینه / میرزا محمد مهندس / ۱۲۹۲ - ۱۲۹۴ق.
۱۵. هدایت الحجاج / سید محمدرضا طباطبائی / ۱۲۹۶ق.
۱۶. سفرنامه مکه / نجم الملک / ۱۲۹۶ق.
جلد ۴
۱۷. سفرنامه مکه / حسام السلطنه / ۱۲۹۷ق.
۱۸. سفرنامه مکه / عصمت السلطنه دختر فرهاد میرزا / ۱۲۹۷ق.
۱۹. سفرنامه منظوم حج / مشتری طوسی / ۱۲۹۷ق.
۲۰. سفرنامه مکه / میرزا عبدالحسین خان افشار / ۱۲۹۹ق.
۲۱. تیر اجل در صدمات راه جبل / ناشناخته / ۱۲۹۹ق.
۲۲. سفرنامه مکه / ناشناخته / ۱۲۹۹ق.
۲۳. سفرنامه منظوم حج / ناشناخته / ۱۳۰۰ق.
۲۴. سفرنامه مکه/ رحمت الله بن ملاعاشور بخارایی / ۱۳۰۳ق.
جلد ۵
۲۵. سفرنامه مکه / محمد حسین فراهانی / ۱۳۰۲ق.
۲۶. سفرنامه مکه / نایب الصدر شیرازی / ۱۳۰۵ق.
۲۷. سفرنامه مکه و عتبات / میرزا عبدالمجید مجدی / ۱۳۰۵ق.
۲۸. سفرنامه مکه / محمدرضا ظهیر الملک / ۱۳۰۶ق.
۲۹. روزنامه سفر حج / بانو علویه کرمانی / ۱۳۰۹ق.
جلد ۶
۳۰. حج نامه / حاجی سلیم خان تکابی / ۱۳۱۰ق.
۳۱. سفرنامه منظوم حج / ناشناختهق.
۳۲. سفرنامه منظوم حج / ناشناخته / ۱۳۱۴ق.
۳۳. سفرنامه مکه / ملا ابراهیم کازرونی / ۱۳۱۵ق.
۳۴. سفرنامه مکه / امینالدوله / ۱۳۱۶ق.
۳۵. گزارش حج سال ۱۳۱۶ق.
۳۶. سفرنامه عتبات و حج / ناشناخته / ۱۳۱۷ق.
۳۷. سفرنامه شهاب / عبدالسلام تربتی / ۱۳۱۷ق.
جلد ۷
۳۸. روزنامه سفر عتبات و مکه مکرمه / وقار الدوله / ۱۳۱۷ق.
۳۹. سفرنامه مکه معظمه / حاجی عبدالله قراگوزلو / ۱۳۱۹ق.
۴۰. سفرنامه حج / رئیس الذاکرین / ۱۳۱۹ق.
۴۱. تفصیل سفر مکه معظمه / مدیر الدوله / ۱۳۲۱ق.
۴۲. سفرنامه مکه معظمه / مخبر السلطنه / ۱۳۲۲ق.
۴۳. سفرنامه مکه / میزرا داود وزیر وظایف / ۱۳۲۲ق.
۴۴. سفرنامه مکه / میرزا علی اصفهانی / ۱۳۳۱ق.
۴۵. سفرنامه مکه / ابوالقاسم مرجانی / ۱۳۳۱ق.
جلد ۸
۴۶. سفرنامه مکه / محمد حسین منشیزاده / ۱۳۳۹ق.
۴۷. سفرنامه مکه / سید فخر الدین جزائری / ۱۳۴۰ق.
۴۸. سفرنامه مکه / ایاز خان قشقائی / ۱۳۴۰ق.
۴۹. سفرنامه حج / سید احمد هدایتی / ۱۳۳۸ق.
۵۰ . سفرنامه مکه / لطفعلی خان اعلائی / ۱۳۴۸ق.