نویسنده
سطح 4 حوزة علمیه، عضو هیئت علمی پژوهشکدة حج و زیارت
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
مکة مکرّمه، بهعنوان امّ القرا (مادر شهرها)، (انعام : 92) این شرافت را یافته است که کعبه ـ نخستین خانة خداـ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ)
(آل عمران : 96) در آن قرار داده شود و این شهر و محدودة حرم در اطراف آن، از امنیت برخوردار گردد (بقره : 126 ؛ تین : 3) و نعمتهای الهی به سوی ساکنان آن سرازیر شود. (بقره : 126 ؛ قصص : 57)؛ ازاینرو، قلب میلیونها مسلمان در سراسر جهان، به این سرزمین معطوف شده (ابراهیم : 37) و آرزوی سفر به این شهر را دارند تا از منافع مادی و معنوی آن بهرهمند شوند؛ (لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) (حج : 28). در همین راستا سفر حج بر توانگران واجب گردیده است (آل عمران : 97) و امام علی7 نیز
بر حضور در مکه سفارش اکید کردهاند؛«وَ اللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا» (شریف رضی، نامة 47). مدینة منوره که مسجدالنبی و قبر رسول الله9
و مزار تعدادی از ائمه: ، شهدا و اصحاب را در خود جای داده، حرم پیامبرخدا9 نام گرفته (ابن حنبل، 1414ق، ج1، ص682 ؛ طبرانی، 1415ق، ج6، ص356) و ایمن از همة آفات و بدیها، معرفی شده است (مسلم بن حجّاج، 1412ق، ج2، ص1003؛ بیهقی، 1424ق، ج5، ص324). بر پایة روایاتی، سفر برای زیارت پیامبر9 امری ضروری است و نرفتن به زیارتش جفا به حضرتش میباشد (شیخ صدوق، 1408ق، ج2، ص460).
از سوی دیگر، پیامبر9 در مقام خاتمالانبیا، کسب دانش و معرفت را از فرایض دینی قلمداد کردند«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلیَ کُلِّ مُسْلِمٍ» (ابنماجه، 1395ق، ج1، ص81 ؛ طبرانی، 1415ق، ج10، ص195) و ضمن تأکید بر رشد علمی و فکری پیروانشان جویندگان دانش را برتر از دیگران دانستند و فرمودند: «من برای آموختن علم، فرستاده شدهام»؛ «....هَؤُلَاءِ افْضَلُ، بِالتَّعْلِیمِ ارْسِلْتُ» (شهیدثانی، 1422ق، ص106؛ مجلسی، 1412ق، ج1، ص206). بر همین اساس، مکه و مدینه در مقام خاستگاه وحی و محل گسترش علوم و معارف اسلامی، همواره محور و مرکز تبادل افکار در مسائل علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای مسلمانان بوده است. در این مقاله، چگونگی مناسبات علمای هند با حج و حرمین شریفین، مورد بررسی قرار میگیرد و به این پرسش پاسخ داده میشود که فعالیتهای علمی ـ فرهنگی علمای هند و میزان بهرهمندی آنان از فضاهای معنوی مکه و مدینه و دانشمندان ساکن در آن دو شهر، چگونه بوده و این ارتباطات چه نقشی در زندگی آنان داشته است. بر اساس استقصایی که صورت گرفت، اثر علمی مستقلی در موضوع مناسبات علمای هند با حرمین شریفین مشاهده نشد. البته در زمینة تاریخ علمای هند که به صورت ضمنی، سفر حج و زیارت آنان را نیز مطرح ساخته باشد، میتوان به چند اثر اشاره کرد؛ مانند کتابهای «اخبار الاخیار فی اسرار الابرار»، نوشتة عبدالحق دهلوی (درگذشت: 1052ق)، «سبحة المرجان فى آثار هندوستان» به قلم غلام علی آزاد حسینی (درگذشت: 1200ق)، «النور السافر عن اخبار القرن العاشر» نوشتة عبدالقادر العَیدَرُوس (زنده 978 ـ 1038 ق)، «عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار» اثر میر حامد حسین حسینی (زنده 1246 ـ 1306ق)، «الاعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام» نگاشتة حسنی طالبی (1420ق) و مقالات «از هندوستان تا حریم یار، اثر محمد علی مقدادی» و «مناسبات اصفهان و حجاز» نوشتة رسول جعفریان.
در این آثار، بُعد تاریخی و جایگاه علمی و فعالیتهای گوناگون علمای هند، به صورت مطلق مطرح گردیده و به مناسبات علمای هند با حرمین شریفین، به صورت مشخص
و تحلیلی پرداخته نشده است.
این مقاله با تشخیص ضرورت بررسی ارتباطات و مناسبات علمای هند با حرمین شریفین و با هدف تبیین چگونگی این مناسبات، فلسفه و اهداف سفرهای علما به مکه و مدینه، و تاثیری که علمای هند و حرمین شریفین بر یکدیگر داشتند، همچنین نقشی که این مناسبات در زندگی علمای هند داشته، به صورت توصیفی و تحلیلی به رشته تحریر در آمده است. همچنین در این مقاله، روشن شده است که علمای هند، افزون بر انجام دادن حج و زیارت، سفر به مکه و مدینه را برای نیل به مقامات والای علمی و دریافت اجازات حدیثی و طریقتی بر خود لازم میدانستند.
مناسبات علمای هند با حج و حرمین شریفین
از فرازهای مهم تاریخ عالمان هند، مناسبات (پیوستگیها، علاقهها و ارتباطات) (دهخدا، لغتنامه، ص19041، ذیل واژه مناسبت) آنان با حرمین شریفین ـ مکه و مدینه ـ است. در این مقاله، به چگونگی و میزان ارتباطات و پیوندهای یکصد نفر از علمای هند با حرمین شریفین، و رهآورد و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آنان، در بازة زمانی قرن هفتم تا چهاردهم هجری قمری، پرداخته شده است.
ویژگیهای علمای مرتبط با حرمین شریفین
اندیشوران دیار هندوستان، که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفتهاند، از نظر گرایش مذهبی، اغلب حنفی میباشند؛ اما پانزده در صد آنان شیعة امامی و پنج درصد پیرو مذهب شافعی هستند. همچنین 95 درصد از عالمان هندوستان، در سلک صوفیان قرار دارند که پس از تحصیل علم و کسب شایستگیهای عملی، موفق به دریافت طریقت صوفیه شدهاند. گفتنی است، شماری از آنان طریقت مورد نظر را در هند دریافت کردهاند؛ اما بیشترشان برای به دست آوردن این مقام، به مکه و مدینه و برخی، علاوه بر آن دو شهر، به مناطقی چون شام، عراق، مصر، یمن نیز سفر کردهاند. در تاریخ زندگی عدهای از آنان، گرایش به فرقهای از تصوف مشخص نشده و فقط به دریافت طریقت صوفیه اشاره شده است؛ اما شمار بیشتری، دارای گرایشهای فرقهای مشخص بودهاند؛ مانند محمد بن عطای ناکوری (درگذشت: 643 ق)، و شیخ محمد بن منکن ملانوی (زنده 937 ـ810 ق)، از پیروان فرقة جشتیه، علی بن حسامالدین متقی برهانپوری (زنده 975ـ 885 ق)، پیرو فرقه قادریه، صبغةالله حسینی بروجی (درگذشت: 1015ق)، پیرو فرقة عشقیه شطاریه، محمد بن احمد حنفی نهروالی (زنده990ـ 917 ق)، پیرو فرقة نقشبندیه، یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده 1003ـ 908 ق)، پیرو فرقة کبرویه، و احمد بن عبد الاحد سرهندی (زنده 1034ـ971 ق)، بنیانگذار فرقة مجددیه (حسنی طالبی، 1420ق، ج1، ص122 و ج4، صص385، 406 و 417 و ج5 ، صص479، 541 و 665).
البته افرادی نیز میان عالمان هند به چشم میخورند که مخالف صوفیگری بوده و به طریقة سلف صالح، پایبند بودهاند. آنان را درواقع، میتوان در شمار سلفیها دانست؛ مانند عبدالنبی بن احمد بن عبدالقدوس حنفی کنکوهی (درگذشت: 991 ق)، که ایشان مذهب محدثین را در حجاز برگزید و وقتی به وطن بازگشت، با بیشتر رسوم مشایخ صوفیه مخالفت کرد و طریقة سلف را برگزید (همو،1420ق، ج4 ص 380). برخی نیز اجتهاد میکردند و به رأی خود عمل مینمودند؛ مانند محمد فاخر بن محمد عباسی سلفی الهآبادی (زنده1164ـ1120ق)، که به مذهب خاصی مقید نبود و از نصوص کتاب و سنت اجتهاد میکرد ( همو، 1420ق، ج6 ، صص833 ـ832).
در سیرة علمی و عملی گروهی از عالمان هندوستان، نوعی اعتدال و همچنین نگاه مثبت به موضوع زیارت (در مقابل دیدگاه افراطی ابن تیمیه) به چشم میخورد. میر حامد حسین، نامهای را در کتاب عبقات آورده است که یازده نفر از علمای هند در پاسخ به پرسشی در خصوص سفر به مدینة منوره، با نیت زیارت نبی گرامی9 ، آن را بلامانع دانسته و پاسخ آن نامه را نوشته و امضا کردهاند (میرحامد حسین، 1366ش ، ج13، ص497).
گروهی حافظ قرآن نیز در میان عالمان هند دیده میشوند؛ مانند علی بن احمد، معروف به زمزمی (درگذشت: 824 ق)، یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده 1003ـ 908 ق) و عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق). (حسنی طالبی، 1420ق، ج3، ص261 و ج5 ، صص554 و 665).
نزدیک بیست درصد از علمای هند را مهاجران به هند تشکیل میدهند؛ مانند صبغةالله حسینی کاظمی بروجی (درگذشت: 1015ق)از ایران، جمالالدین حسینی موسوی دمشقی (درگذشت: 1098ق) از شامات، احمد بن بدرالدین عباسی شافعی مصری (زنده 992ـ903 ق) از مصر، محمد بن احمد فاکهی مکی (زنده 992ـ923ق)، احمد بن محمد جوهری مکی (درگذشت: 1069ق)و تعدادی از سادات حسنی، از جمله احمد بن اسحاق... بن محمود بن العلاء شریف حسنی نصیرآبادی و عبدالرزاق بن عبدالوهاب... بن محمد شریف حسنی اجی لاهوری از حجاز (همو، 1420ق، ج4، صص303 و 304 و ج5، صص478، 491، 541 و 562).
میدانیم که حضور سادات حسنی در هند، تأثیر خاصی در نشر تشیع در آن دیار داشته است. نمونههای فراوانی از مهاجرت سادات مدینه به هند را سیدضامن بن شدقم در تحفة الازهار آورده است (جعفریان، 1381ش، شماره 39، صص77ـ54).
از نظر دانش و تخصص، همة عالمان مورد بحث، اهل حدیث و بیشترشان فقیه بودهاند؛ اما تعدادی از آنان، در برخی رشتههای علمی نیز تخصص داشته و صاحب اثر بودهاند؛ مانند احمدبن جعفر حسینی سندی (زنده 944ـ870 ق)؛ در تجوید و قرائت، (حسنی طالبی، 1420ق، ج4، ص303). سیدابوالقاسم بن حسین قمی کشمیری لاهوری (زنده 1324ـ1249ق)، یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده 1003ـ 908ق)، محمد سعید اسلمی مدراسی (درگذشت: 1271ق)، ولیالله بن احمدعلی حسینی فرخآبادی (زنده 1249ـ 1165 ق)، جعفر بن علی بن عبدالله عیدروس شافعی حضرمی هندی (درگذشت: 1064ق)، نذیر حسین بن جواد حسینی بهاری دهلوی (درگذشت: 1225ق) در تفسیر قرآن (همو، 1420ق، ج5 ، صص511 و 665
و ج7، صص1094 و 1135 و ج8 ، صص1166 و 1392).
عبدالنبی بن احمد بن عبدالقدوس حنفی کنکوهی (درگذشت: 991ق)، عبدالله بن شمسالدین انصاری سلطانپوری، مشهور به مخدومالملک (درگذشت: 990ق)، شیخ احمد ابن عبدالاحد سرهندی (زنده1034ـ971ق)، عبدالله بن صبغةالله شافعی مدراسی (زنده 1278ـ1236ق)، سیدابوالقاسم بن حسین قمی کشمیری لاهوری (زنده 1324ـ 1249ق)،ولیالله ابن احمد علی حسینی فرخآبادی (زنده1249ـ1165ق) و میر حامد حسین حسینی موسوی کنتوری (زنده1306ـ1246ق) در عقاید، (همو،1420ق، ج4، صص374 و 380 و ج5، صص479ـ486 و ج7، ص1135 و ج8 ، صص1166 و 1206ـ1207). احمد بن محمد جوهری مکی (درگذشت: 1069ق)، محمد فاخر بن محمد عباسی سلفی اله آبادی، (زنده1164ـ1120ق)،جعفر بن علی بن عبدالله عیدروس شافعی حضرمی هندی (درگذشت: 1064ق)، یعقوب ابن حسن صرفی کشمیری (زنده1003ـ 908 ق)و میر حامد حسین حسینی موسوی کنتوری، (زنده1306ـ1246ق) در ادبیات فارسی و عربی، (همو، 1420ق، ج5، صص491، 511 و 665 و ج6 ، ص833 و ج8 ، صص1206و1207). ارادة حسین ابن اولیاء علی صدیقی عظیمآبادی (درگذشت: 1294ق)، ابوالقاسم عبدالعزیز گجراتی، معروف به آصفخان (زنده961ـ907ق) در طب، (همو، 1420ق، ج4، صص369 ـ366 و ج7، ص910). ارادة حسین بن اولیاء علی صدیقی عظیمآبادی (درگذشت: 1294ق)، جعفربن علی بن عبدالله عیدروس شافعی حضرمی هندی (درگذشت: 1064ق)، نذیر حسین بن جواد حسینی بهاری دهلوی (درگذشت: 1225ق)، امینالدین بن حمیدالدین کاکوروی (درگذشت: 1164ق) در ریاضیات، (همو، 1420ق، ج5، ص511 و ج7، صص910 و 927 و ج8، ص1392). جعفر بن علی بن عبدالله عیدروس شافعی حضرمی هندی (درگذشت: 1064ق) و نذیر حسین بن جواد حسینی بهاری دهلوی (درگذشت: 1225ق) در هیئت و نجوم، (همو، 1420ق، ج5، ص511 و ج8 ، ص1392). کرامت حسین حسینی کنتوری (زنده1335ـ1269ق) در حقوق، (همو، 1420ق، ج8 ، ص1331). محمد بن عطاء ناکوری (درگذشت: 643 ق)،مصلحالدین حنفی لاری (تاریخ ولادت و وفات نامعلوم) و ابوالقاسم عبدالعزیز گجراتی، معروف به آصفخان (زنده 961ـ907ق) در منطق، (همو، ج1، ص122 و ج4، صص369 و 431). صبغةالله حسینی کاظمی بروجی (درگذشت: 1015ق) در علوم غریبه، (همو، 1420ق، ج5، ص541). محمد بن احمد فاکهی مکی (زنده992ـ923ق) و مرتضى بن محمد حسینی واسطی بلگرامی، صاحب تاجالعروس (زنده 1205ـ1145) در لغت، (همو، 1420ق، ج4، ص404، ج7، صص1112ـ1108).
محمدبن احمد حنفی نهروالی (زنده990ـ917ق)، سید ابوالقاسم بن حسین قمی کشمیری لاهوری (زنده1324ـ1249ق) و اعجاز حسین حسینی موسوی کنتوری (زنده1286ـ1240ق)
در تراجم و شرح حال، (همو، ج4، ص406 و ج7، ص919 و ج8 ، ص1166). محمد بن احمد حنفی نهروالی (زنده 990ـ917 ق)،ابوتراب بن کمال حسینی گجراتی (درگذشت: 1003ق)، یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده1003ـ908ق) و ولیالله بن احمد علی حسینی فرخآبادی (زنده 1165ـ 1249ق) در تاریخ (همو، 1420ق، ج4، ص406 و ج5، صص467 و 667 و ج7، ص1135).
با وجود اینکه زبان رسمی هندوستان اردو میباشد، جز مواردی اندک، آثار علمی عالمان مورد بحث، با زبان عربی و فارسی نوشته شده است.
این تحقیق نشان میدهد تعداد قابل توجهی از علمای هند در آغاز تحصیل، کتابهایی مثل گلستان و بوستانسعدی، و دیوانحافظ و رسائلفارسی را خواندهاند
و پس از دستیابی به مدارج علمی، کتابهایی نیز با زبان فارسی نگاشته
یا شعرهایی به زبان فارسی سرودهاند؛ مانند: کرامت حسین حسینی کنتوری (زنده1335ـ1269ق).
حسین بن شاهی بینک ارغون قندهاری سندی (زنده962ـ876 ق)، محمد بن
منکن ملانوی (زنده937ـ810 ق)، مصلحالدین حنفی لاری (تاریخ ولادت و وفات نامعلوم)، ابوتراب حسینی گجراتی (درگذشت: 1003ق)، جعفر بن علی عیدروس شافعی حضرمی (زنده1064ـ997 ق)، یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده1003ـ 908 ق)، سیدابوالقاسم بن حسین قمی کشمیری لاهوری (زنده1324ـ1249ق)، محمد فاخر بن محمد عباسی سلفی الهآبادی (زنده1164ـ1120ق)، محمد سعید اسلمی مدراسی (زنده 1271ـ1194ق)، محمد شکور بن امانة علی جعفری هاشمی مجهلی
شهری (زنده1300ـ1211ق)، ولیالله بن احمد علی حسینی فرخآبادی (زنده1249ـ1165ق) و رشید احمد بن هدایة احمد انصاری حنفی رامپوری کنکوهی (زنده1323ـ1244ق)، (همو،1420ق، ج4، صص332، 417 و 431 و ج5، صص467، 511
و 665 و ج6 ، صص833 و ج8 ، صص1331، 1166 و 1229 و ج7، صص1094، 1095
و 1135).
دلایل و انگیزههای ارتباطات علمای هند با حرمین شریفین
مهمترین عامل پیوند علمای هند با حرمین شریفین را در دو عنوان میتوان برشمرد:
اول: حج و زیارت
اولین و مهمترین هدف سفر علمای هند به مکه و مدینه، عمل به تکلیف شرعی و انجام دادن مناسک حج در مکه و زیارت مرقد مطهر پیامبرخدا9 در مدینه بوده است. در توصیف سفر بسیاری از اندیشمندان هند، فقط به موضوع انجام عبادت و مناسک حج بیتالله و زیارت نبی اعظم9 اشاره شده و هیچ اقدام دیگری مثل تحصیل علم و... ذکر نشده است. برای نمونه، طبق گزارشها محمد بن محمد بن ابیبکر دمراجی دهلوی حنفی (درگذشت: 790ق)، در ایام اقامتش در مکه، هر روز یک عمره انجام میداد یا سعید بن محفوظ لاهوری سوانوی (تاریخ تولد و وفات نامعلوم)، که با پای پیاده از سوانة هند تا مکه سفر کرد و هفت نوبت حج و عمره انجام داد و در مکه وفات یافت. همچنین عبدالقادر بن محمد بن زینالعابدین حسنی اجی لاهوری (درگذشت: 1026ق)، با درخواست اکبرشاه و امکاناتی که وی برایش فراهم آورد، به حجاز سفر کرد و به حج و زیارت پرداخت یا احمد بن جعفر حسینی سندی (زنده944ـ870ق)، میر حامد حسین حسینی موسوی کنتوری (زنده1306ـ1246ق)، کرامت حسین حسینی موسوی کنتوری (زنده1335ـ1269ق) و اعجاز حسین حسینی موسوی کنتوری (زنده1286ـ1240ق) که فقط به انجام عبادت و مناسک حج و زیارت پیامبر گرامی9 پرداختند. (حسنی طالبی، 1420ق، ج2، ص204 و ج3، ص253 و ج4، ص303 و ج7، ص919 و ج8 ، صص1207 و 1331).
دوم: تحصیل علم
از آنجا که مکه و مدینه، بهعنوان محل پیدایش و گسترش علوم و معارف اسلامی، دارای منابع اولیه و اصیل علوم دینی بود و اندیشمندان بسیاری در آن سرزمین تربیت شده یا از ممالک دیگر به آن سرزمین مهاجرت کرده بودند، همه جویندگان علم و معنویت، خود را نیازمند سفر به آن سرزمین میدیدند. ازاینرو، تعداد بسیاری از مشتاقان علوم دینی از هندوستان نیز به این سرزمین مهاجرت کردند. شماری از این افراد، پس از تحصیل علم و کسب اجازه از استادانشان به هند باز گشتند و به تدریس و تربیت شاگرد و ارشاد مردم اشتغال یافتند؛ مانند: شیخمحمد بن منکن ملانوی، مشهور به شیخمصباحالعاشقین (زنده937ـ810ق)، جعفر بن علی عیدروس شافعی حضرمی (هندی گجراتی) (زنده1064ـ 997ق)، علی بن احمد، معروف به زمزمی (درگذشت: 824ق)، حسن بن محمد صغانی یا صاغانی (زنده637 ـ557ق)، رحمةالله بن عبدالله بن ابراهیم عمری سندی (درگذشت: 994ق)، یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده1003ـ 908ق)، محمد بن عطای ناکوری (درگذشت: 643ق)، ابراهیم بن داود قادری مانکپوری اکبرآبادی (درگذشت: 1001ق)، سیدابراهیم ثوری غیاثپوری (ولادت و وفات نامعلوم)، عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق)، محمود بن یوسف بن علی کرانی هندی حنفی (ولادت و وفات نامعلوم)، محمدفاخر بن محمد عباسی سلفی الهآبادی (1164ـ1120ق) و محمد سعید اسلمی مدراسی (زنده1271ـ1194ق). (همو، 1420ق، ج1، صص93 و122 ؛ ج2، ص210 ؛ ج3، ص261 ؛ ج4، صص339 و 417 ؛ ج5، صص462، 464، 511 و 554 ؛ ج6 ، ص833 ؛ ج7، ص1094).
اما شمار دیگری از آنان، برای انجام حج و زیارت و همچنین کسب علم و معرفت، در مدینه و بیشتر در مکه رحل اقامت افکندند و به عبادت و خدمات علمی؛ مثل تعلیم شاگردان، افتا وخطابه مشغول شدند و به هند باز نگشتند و اگر هم باز گشتند، دوباره به حرمین شریفین مراجعت کردند و ماندگار شدند؛ مانند علی بن حسامالدین متقی برهانپوری (زنده975ـ885 ق)، عبدالرحمان بن احمد بن عبدالملک قرشی هندی (درگذشت: 827 ق)،محمد بن احمد حنفی نهروالی (زنده990ـ917 ق)، حمیدالدین بن عبدالله حنفی عمری سندی (درگذشت: 1009ق)، صبغةالله بن روحالله حسینی کاظمی بروجی (درگذشت: 1015ق)، مصلحالدین حنفی لاری (تاریخ ولادت و وفات نامعلوم)، عمربن محمد هندی حنفی (تاریخ ولادت و وفات نامعلوم)، یدالله سعد حنفی لاهوری (زنده1083ـ 985 ق) و عبدالله بن سعدالله متقی سندی (درگذشت: 984ق). (همو، 1420 ق، ج2، ص181 و ج3، ص256 و ج4، ص374، 406 و 431 و ج5، ص524، 541 و 577).
شیوههای نیل به رتبههای علمی و معنوی
همة افرادی که در این تحقیق بررسی شدهاند، بهجز مهاجرین و افراد معدودی مثل علی بن احمد (درگذشت: 824 ق)، معروف به زمزمی، که در دوران خردسالی وی را به مکه بردند و آنجا به تحصیل پرداخت، (همو، 1420ق، ج3، ص261). بقیة افراد در خود هند به دنیا آمده، به تحصیل پرداختهاند. آنان پس از تحصیلات مقدماتی، شامل ادبیات فارسی، عربی، قرآن، منطق و... راهی حرمین شریفین شده و به حوزة درسی
و تربیتی یک یا چند عالم سرشناس در حدیث و فقه راه یافتهاند و برای کسب تخصص فقهی و حدیثی و... کتب معروف در آن رشته را نزد استادان فراگرفته و به رتبه مورد نظر دست یافتهاند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
یک: قرائت کتب و تصحیح اسناد روایات
از اصطلاحات رایج در سدههای گذشته؛ بهویژه میان علمای هند، قرائت کتب حدیثی نزد استادان فن است که از اهداف علمای هند از سفر به مکه و مدینه است. آنان پس از قرائت کتب روایی و اصلاح اسناد روایات، از استادان اجازه نقل روایت میگرفتند؛ زیرا روایت (سنت)، که از دلایل چهارگانه برای استنباط حکم شرعی است، در صورتی ارزش استناد دارد که حجیت آن ثابت شود و تشخیص آن هم ممکن نیست، مگر با مراجعه به علم رجال تا راویان ثقه و حسن از راویان ضعیف تمیز داده شوند (خوئی، ۱۴۰۹ق/ ۱۳۶۸ش ، ج1، ص21). از راههای بهدست آوردن اسناد احادیث در گذشته، مراجعه به راویان حدیث (محدثین) بوده است تا به این وسیله، سلسلة رجالی احادیث بررسی شود و اطمینان به صحت روایات به دست آید؛ زیرا به مشهور اصولیان و فقیهان نسبت داده شده است که برای درستی حدیث، باید از قرائن اطمینانبخش استفاده کرد که بررسی سلسله سند، از آن قرائن است (لنگرودی،1412ق، ج21، صص61 ـ60).
دو: بیعت با استاد و دریافت اجازه نقل روایت
از اصطلاحات رایج در تصوف، بیعت با استاد است. در شرح حال تعدادی از علمای هند آمده است که آنان پس از طی مدارج علمی و معنوی، با استاد و مراد خود بیعت کردهاند؛ مانند احمد سعید بن ابیسعید عمری دهلوی (زنده1277ـ1217ق)، که نزد شیخ غلامعلی علوی دهلوی به تحصیل علم پرداخت و با ایشان بیعت کرد؛ ابوسعید بن محمدضیاء نقشبندی بریلوی (درگذشت: 1193ق) که با عموی خود سید محمدصابر بن آیتالله نقشبندی بیعت کرد؛ عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق).پس از حفظ قرآن و تحصیل علوم متداول و طی مدارج معنوی، با شیخموسى ابن حامد حسنی اجی بیعت نمود. همچنین سیدابراهیم ثوری غیاثبوری (ولادت و وفات نامعلوم)، با هدف بیعت با شیخکبیرالدین حسینی بخاری از لاهور به مولتان رفت و با او بیعت کرد و به دهلی بازگشت.برخی افراد نیز برای بیعت با استاد
و دریافت اجازة نقل روایت، به حرمین شریفین سفر کردهاند؛ مانند حیدر حسن بن احمد یاغستانی افغانی طوکی (زنده1361ـ1281ق)، که وقتی موفق به سفر حج
و زیارت شد، با امام امدادالله تهانوی در مکة مکرمه بیعت کرد و شیخ به او اجازة نقل روایت داد (حسنی طالبی، 1420ق، ج5، صص464 و 554 و ج6 ، ص688 و ج7، ص906 و ج8 ، صص1218و 1219).
اجازۀ روایت، از اصطلاحات علم درایه و به معناى اجازۀ شفاهی یا کتبى شیخ و استاد به فرد مورد اطمینان خود، براى نقل احادیثى است که وى در نوشتههایش گرد آورده یا آنها را روایت کرده است. فایدۀ این کار، مصون ماندن روایات از دخل
و تصرف بیجا و حفظ کتابهاى حدیثى از افزوده شدن احادیث دروغین و جعلی است. عنوان اجازة بر نوشتار در بسیارى از موارد، دربردارندۀ اجازه نیز هست و افزون بر آن، عامل معرفی شیوخ و استادانی است که به اجازه دهنده رخصت نقل حدیث دادهاند و همچنین مشایخ هر یک از استادان در هر طبقه و عصر، تا برسد به مصدر اصلى یعنى معصوم7 ، کتابهایی نیز در زمینة اجازاتى که مشایخ به افراد دادهاند، نوشته شده و میان علمای شیعه، نخستین کتاب مربوط به سید بن طاووس (م ۶۶۴ق) است. (آقابزرگ تهرانی، 1403ق، ج1، صص133ـ121؛ انصاری، 1424ق، ج1، ص264؛ فرهنگ فقه فارسی،1387ش، ج1، ص261).
با توجه به اینکه مراتب علمی و معنوی شاگردان متفاوت بود، اجازه استادان نیز ذومراتب است:
1. اجازه عمومی؛ به این معنا که وی میتواند در همة زمینهها از همة کتابهای حدیثی، نقل روایت کند و به تدریس علوم و تربیت شاگرد و همچنین ارشاد و هدایت مردم مبادرت ورزد؛ مانند محمدفاخر بن محمد عباسی سلفی الهآبادی که در تاریخ 1149 به حرمین شریفین سفر کرد و نزد محمد حیات سندی، صحیحبخاری و صحیحمسلم را خواند و اسناد احادیث را اصلاح کرد و محمد حیات به وی اجازة عمومی در نقل روایت داد. همچنین امینالدین بن حمیدالدین کاکوری سال 1187ق، به حرمین شریفین سفر کرد و در مکه، جزریه را نزد میرداد مکی قرائت نمود و در مدینة منوره، نزد شیخ ابوالحسن بن محمدصادق سندی، مقدمةابنصلاح و صحیحبخاری و مصابیح را، و همچنین نزد شیخ محمدسعید صقر، سننابو داوود و سننابنماجه را قرائت کرد و آنان به وی اجازة عامه دادند یا عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق)، در مکه با قرائت کتابهای حدیثی، از شیخعبدالوهاب بن ولیالله متقی و علی بن جارالله بن ظهیرة قرشی مخزومی مکی، و در مدینه از شیخاحمد بن محمد بن محمد ابیالحزم مدنی و شیخ حمیدالدین بن عبدالله سندی، اجازة عمومی نقل حدیث دریافت کرد. همچنین صبغةالله حسینی کاظمی بروجی (درگذشت: 1015ق) که از استادش وجیهالدین ابن نصرالله علوی کجراتی، اجازة ارشاد مردم گرفت یا ابوسعید بن صفی حنفی دهلوی، از بزرگان نقشبندیه (زنده1250ـ1196ق)، از شیخعبدالعزیز بن ولیالله عمری دهلوی و دیگر بزرگان عصر، اجازة عامه و طریقة نقشبندیه را از شیخ درگاهی رامبوری گرفت و در مسند ارشاد نشست و هزاران نفر با او بیعت کردند.همچنین شیخاحمد بن عبدالاحد سرهندی (زنده1034ـ971ق) و یعقوب بن حسن صرفی کشمیری، از شیخرضیالدین عبدالباقی نقشبندی، عبدالقادر بن محمد بن زینالعابدین شریف حسنی اجی لاهوری (درگذشت: 1022ق) اجازة عامه گرفتند. (حسنی طالبی، 1420ق، ج5، صص480، 486، 541، 544 و 570 و ج6، ص833 و ج7، ص893).
2. اجازه در موردی خاص مانند قضاوت؛ مثل اینکه عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق) در مدینه نزد استادش عبدالوهاب، مشکاة مصابیح را قرائت کرد و ایشان به وی خرقه پوشانید و اجازة مطلقه در احکام تحکیم به او داد. همچنین دربارة شیخ بن عبدالله عیدروس یمنی حضرمی (1041ـ 993ق)، که مهاجر به هند است، گفتهاند: در سال 1025 قمری، شیخعبدالقادر بن شیخ، به وی خرقه پوشانید و او را حاکم قرار داد و اجازة مطلقه در احکام تحکیم برای او نیز مکتوب کرد (همو،1420ق، ج5، صص540 و554).
3. اجازه دربارة بیان دیدگاههای مذاهب أربعه؛ محمد بن احمد فاکهی مکی (زنده992ـ923 ق)، که در مکه و حضرموت و زبید، نزد بزرگانی مثل ابوالحسن بکری و ابن حجر هیتمی و محمدبن الخطاب در چهار مذهب دانش آموخته و از علمای آن مذاهب، اجازة نقل روایت گرفته است. همچنین مرتضى بن محمد حسینی واسطی بلگرامی (زنده1205ـ 1145ق)، صاحب تاجالعروس، به حجاز سفر کرد و در زبید یمن مستقر شد و از گروهی از علما اخذ حدیث کرد و از مشایخ مذاهب اربعه و همچنین علمای شاخص بلاد مختلف، اجازه دریافت کرد و چندین بار حج انجام داد. وی پس از آن به مصر رفت و مدتی در دروس بزرگان مصر شرکت جست و از آنان نیز اجازه دریافت کرد. (همو،1420ق، ج4، ص404 ؛ ج7، صص1109ـ 1108).
در بحث اجازات، دو نکته حائز اهمیت است:
1. بنابر گزارشها، بسیاری از اجازات علمای هند را عالمان هندی که در حرمین شریفین به تحصیل پرداخته و درجات بالای علمی را احراز نموده بودند، صادر کردهاند؛ مانند صدیق حسنخان قنوجی (زنده1307ـ 1248ق)، که در مکه از شیخیعقوب بن محمد افضل عمری ـ سبط شیخعبدالعزیز بن ولیالله دهلوی ـ اجاز] نقل حدیث دریافت کرد یا عبدالحق بن شاهمحمد بکری حنفی الهآبادی (درگذشت: 1333ق)، که از شیخ عبدالغنی بن ابیسعید عمری دهلوی اجازة حدیث و طریقت و مقام تدریس دریافت کرد و پنجاه سال در مکه اقامت گزید
و شیخ ابوالخیر عبدالله بن عمر دهلوی و مولوی عبدالاول جونپوری و بسیاری از علما از وی اجازه گرفتند. همچنین محمد فاخر بن محمد عباسی سلفی الهآبادی از شیخ محمد حیات سندی اجازة عامه دریافت کرد یا عبدالحق بن فضلالله عثمانی نیوتینی بنارسی (زنده1276ـ1206ق)، که گروهی از علما از جمله شیخمحمدعابد بن احمد علی سندی به وی اجازة عامه دادند و ایشان هم به افراد دیگر اجازه داد. (همو،1420ق، ج6 ، ص833 ؛ ج7، صص905 و 1001 ؛ ج8 ، صص1246و1262).
2. برخی از علما در سفر مکه و مدینه، پس از حج و زیارت و مدتی تحصیل
و دریافت طریقت و اجازات لازم، به کشورها و شهرهای دیگر دنیا مثل بغداد، شام، فلسطین، قسطنطنیه، عدن، حدیده، حضرموت و صنعا در یمن و همچنین شهرهای مصر نیز برای کسب علم و اخذ اجازه از علمای آن دیار سفر کردهاند؛ مانند سیدابراهیم ثوری غیاثپوری (ولادت و وفات نامعلوم)، محمد بن عبدالرحمان انصاری سهارنپوری (درگذشت: 1380ق)، عبدالحق بن فضلالله عثمانی نیوتینی بنارسی (زنده1276ـ 1206ق)، و مرتضى بن محمد حسینی واسطی بلگرامی (زنده 1205ـ 1145ق) صاحب تاجالعروس (همو، 1420ق، ج5، ص464 ؛ ج7، صص1001 و 1108 ـ 1112 ؛ ج8 ، ص1343).
دستاوردهای سفر علمای هند به حرمین شریفین
چنانکه گفتیم، عالمان هند برای حج و زیارت و به دست آوردن علم، ناگزیر از سفر به مکه و مدینه بودند. با توجه به اینکه این سفرها با دشواریهایی همراه بود، همه کس موفق به این سفر نمیشد. بنابر گزارشهای تاریخی، سعید بن محفوظ لاهوری سوانوی (تاریخ تولد و وفات نامعلوم)، با پای پیاده از سوانة هند تا مکه سفر کرد و هفت نوبت حج و عمره انجام داد و در مکه وفات یافت یا عبدالجلیل بن طه انصاری جونپوری، به قصد مکه راهی سفر شد؛ ولی سال 990 قمری، دزدها وی را در دهلی کشتند یا محمد فاخر بن محمد عباسی سلفی الهآبادی (زنده1164ـ 1120ق)، در سفر دومش به مکه که سال 1154ق، اتفاق افتاد، با حملة دزدها به کشتی مواجه شد و اموالش به غارت رفت. ایشان بار سوم برای سفر به حرمین حرکت کرد و در بندر هوکلی سوار کشتی شد؛ ولی کشتی در میان راه شکست و ایشان به همراه مسافران به جانکام وارد، و منتظر کشتی شدند؛ اما ازآنجاکه کشتی پیدا نشد، ایشان به الهآباد برگشت، مدتی آنجا ماند و پس از مدتی با هدف حج راهی سفر شد؛ اما در برهانبور، مبتلا به مریضی سرسام شد و از دنیا رفت.
اما کسانیکه توانستند با همة این سختیها خود را به مکه و مدینه برسانند، به موفقیتهای بزرگ علمی و معنوی، فردی و اجتماعی دست یافتند. عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق)، به برکت سفر مکه و مدینه و تحصیل در آنجا، توانست برای اولین بار، علم حدیث را به هند آورد. علی بن حسامالدین متقی برهانپوری (زنده975ـ 885 ق)، پس از سفر به حرمین شریفین و دریافت مقامات علمی و معنوی، دو بار در ایام محمودشاه صغیر کجراتی به هند آمد، با همفکری محمودشاه، تصمیم گرفت امور مملکتی را مطابق سیرة شیخین در شرع، پیش ببرد (حسنی طالبی، 1420ق، ج3، ص253 ؛ ج4، صص360 و 385 ؛ ج5 ، ص554 ؛ ج6 ، ص833).
دستاوردهای ارتباطات علمای هند با حرمین شریفین:
1. کسب تخصصهای علمی
کسب تخصص و رسیدن به مراتب بالای علمی، از دستاوردهای ارتباطات علمای هند با مکه و مدینه است. همة عالمانی که در این نوشته بررسی شدهاند، در علم حدیث و فقه، به تخصص مورد نظر دست یافتهاند. البته برخی از آنان در امور دیگر نیز خبره و صاحبنظر بودهاند که در بحث ویژگی علما به برخی از آنها اشاره شد. بر اساس بررسیها، به دلیل همین تخصصها، تعداد پُرشماری از آنان پس از مهاجرت به حرمین شریفین و طی مدارج علمی، اقدام به تألیف کتاب کردهاند. این آثار را میتوان در این موضوعات دستهبندی کرد: «تفسیر قرآن» (هفت عنوان)، «عقاید» (22 عنوان)، «فقه و اصول» (24 عنوان)، «علوم ادبی و ادبیات عرب» (سه عنوان)، «حقوق» (دو عنوان)، «حکمت و فلسفه» (یک عنوان)، «عرفان» (دو عنوان)، کتابهایی با موضوع «نقد آرای دیگران» (چهار عنوان)، «منطق» (یک عنوان)، «علوم غریبه»؛ مانند جفر (دو عنوان)، «لغت» (چهار عنوان)، «تراجم و شرح حال» (سه عنوان)، «انساب» (یک عنوان)، «تاریخ» (هشت عنوان)، «حدیث و علوم حدیثی» (هفت عنوان)، «اخلاق و اداب» (سه عنوان)، «دیوان شعر با موضوعات مختلف» (پنج عنوان).
2. دریافت طریقت
طریقت نزد صوفیه، همان سلوک معنوی وکوشش در زهد و عزلت است که برای آن، آدابی در نظر گرفته شده. آداب در اصطلاح صوفیه، مجموعه قواعد و رسوم و وظایفی است که رعایت آنها «برای تحسین اخلاق و تهذیب اقوال و افعال»،
بر سالکانِ طریقت لازم است (سجادی، مقدمهای بر مبانی عرفان و تصوف، ص12).
از موضوعات مطرح در زندگی علمای هند، دریافت طریقت از استاد است که گروهی از علما در شهر محل سکونت خود یا یکی از شهرهای هندوستان، موفق به آن شدهاند؛ مانند شیخاحمد بن عبدالاحد سرهندی (زنده1034ـ971 ق)، در سرهند، طریقه جشتیه را از پدرش، و پس از آن، در سال 1007 قمری در دهلی، طریقة نقشبندیه را از رضیالدین عبدالباقی نقشبندی دریافت کرد و در آن طریقه، بسیار پیشرفت نمود و به اوج مقام قطبیه و فردیه رسید و شیخ به او خرقة خلافت را پوشاند.سعیدبن محفوظ لاهوری سوانوی (تاریخ تولد و وفات نامعلوم)، طریقت را از شیخصدرالدین محمدبن احمد حسینی بخاری اجی، و عبدالجلیل بن طه انصاری جونپوری (درگذشت:990ق)، طریقت را از شیخعبدالعزیز بن حسن عباسی دهلوی، و رشید احمد بن هدایت احمد انصاری حنفی رامپوری کنکوهی (زنده1323ـ1244ق)، طریقت را ازشیخ امدادالله بن محمد امین عمری تهانوی دریافت کرد (حسنی طالبی،1420ق، ج3، ص253 ؛ ج4، ص360 ؛ ج5، صص486 ـ 479 ؛ ج8 ، ص1229).
اما بسیاری از آنان با سفر به سرزمینهای دیگر، به ویژه حرمین شریفین و تلمذ در محضر استادان صاحبنام، طریقت را از استاد خویش دریافت کردهاند؛ مانند محمدبن عطاء ناکوری (درگذشت: 643ق)، به بغداد سفر کرد و طریقت را از شیخشهابالدین عمربن محمد سهروردی دریافت نمود، و یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده 1003ـ908 ق)، طریقت کبرویه را در سمرقند از شیخحسین خوارزمی دریافت کرد (همو، 1420ق، ج1، ص122 ؛ ج5، ص665). محمد بن احمد حنفی نهروالی (زنده990ـ917 ق)، طریقت را در مکه از شیخعلاءالدین کرمانی نقشبندی دریافت کرد. احمدرضا بن نقی افغانی حنفی بریلوی، مشهور به عبدالمصطفى (زنده1340ـ1272ق)، طریقت و اجازه را در مکه از سید آلرسول حسینی مارهروی دریافت کرد. خواجه احمد بن یاسین... بن محمود شریف حسنی نصیرآبادی (زنده1289ـ1241ق)، طریقت و سند حدیث را در مکه از شیخیعقوب بن افضل دهلوی، سبط شیخعبدالعزیز و سید شریف محمدبن ناصر حازمی دریافت کرد. احمد بن حسن حسینی حنفی امروهوی (درگذشت: 1330ق)، بعد از حج
و زیارت، طریقت را از شیخ امدادالله تهانوی، و سند حدیث را از شیخ عبدالغنی بن ابیسعید دهلوی دریافت نمود. علی بن حسامالدین متقی برهانپوری (زنده 975ـ 885 ق)، از شیخ ابوالحسن شافعی بکری، حدیث و طریقة قادریه و شاذلیه، و مدینیه را دریافت کرد،
و یعقوب بن حسن صرفی کشمیری (زنده1003ـ908 ق)، طریقة نقشبندیه را از رضیالدین عبدالباقی نقشبندی به دست آورد (همو،1420ق، ج4، صص385 و 406 ؛ ج5، صص665
و ج7، صص905 و 1179 ؛ ج8 ، صص1181ـ1180).
3. دریافت خرقه
خرقه، به معنای جامة چندتکه است که پیر و مرشد، به طالب و سالک راه ـ در صورت لیاقت ـ میپوشاند. پوشیدن خرقه به معنای بیعت با شیخ و تسلیم شدن به حکم اوست. افزون بر این، پوشیدن خرقه، رمزی از ارتباط معنوی مرید و مراد است. (سهروردی، بیتا ، ج1، ص95). بر این اساس، خرقه به یک معنا نشاندهندة هویت طریقتی صوفی، هم به معنای عام (طریقت تصوف) و هم به معنای خاص (سلسله طریقتی) است و خرقه داشتن، مانند پیر و مرشد بودن است؛ بهگونهایکه صوفیان وقتی درویشی را نمیشناختند، از او میپرسیدند: خرقه از دست چه کسی داری؟ همچنین صوفیان اگر از اصول تصوف تخطی میکردند، ممکن بود خرقهشان را از ایشان بگیرند (خرقه برکشیدن). (ابن منور، ۱۳۶۶ش ، ج1، ص46؛ شفیعی کدکنی، ۱۳۸۵ش ، ج1، ص80).
دریافت خرقه، همانند دریافت طریقت، در مناطق مختلف اتفاق افتاده است. برای نمونه، محمد بن عطای ناکوری (درگذشت: 643 ق)، خرقه جشتیه را در هند از شیخقطبالدین بختیار اوشی دریافت نمود. همچنین علی بن حسامالدین متقی برهانپوری (زنده975ـ 885 ق)، مرید شیخبهاءالدین صوفی برهانپوری، پس از درگذشت ایشان از دست پسر آن صوفی، به نام عبدالحکیم بن بهاءالدین برهانپوری خرقه پوشید. احمد بن عبدالاحد سرهندی (زنده1034ـ971ق)، بیشتر علوم و طریقة جشتیه را از پدرش دریافت کرد و در هفده سالگی به تدریس و تصنیف مشغول شد و پدرش خرقة خلافت را به او پوشانید. مدتی بعد در دهلی، خدمت رضیالدین عبدالباقی نقشبندی رسید و طریقة نقشبندیة را از او گرفت. شیخ به او اجازة ارشاد طالبین داد و خرقة خلافت را به او پوشانید (حسنی طالبی، 1420ق، ج1، ص122 و ج4، ص385 و ج5، ص479ـ486). اما بسیاری از علما، خرقه خلافت را در مکه یا مدینه از مشایخ دریافت کردهاند؛ مانند عبدالحق بن سیفالدین دهلوی (درگذشت: 1052ق)، جلالالدین حسین بن احمد بخاری (زنده785ـ707 ق)، سماءالدین بن فخرالدین صدیقی بجنوردی، از بزرگان فرقه جشتیه (درگذشت: 776ق)، شیخمحمد بن محمد صغانی هندی حنفی (درگذشت: 780ق)، سارنک حنفی صوفی دهلوی لکهنوی (درگذشت: 885ق) و احمد بن عمر دویلة شافعی حضرمی (ولادت و وفات نامعلوم). (همو، 1420ق، ج2، صص153، 162 و 202 ؛ ج3، ص251 و ج5 ؛ صص488، 489 و 554).
4. رسیدن به مقام شیخالاسلامی
از اصطلاحات رایج دربارة علمای هند، رسیدن به مقام شیاخت است. از کاربردهای این واژه، همان جایگاه معنوی اجتماعی است. دربارة احمد سعیدبن ابیسعید عمری دهلوی (زنده1277ـ1217ق) آمده است که وی پس از گذرانیدن مراحل علمی و معنوی، با شیخ غلامعلی علوی دهلوی بیعت کرد و پس از فوت پدرش، در مقام شیاخت وی قرار گرفت و بر سجادة شیخ غلامعلی نشست.
همین تعبیر را دربارة محمد فاخربن محمد عباسی سلفی الهآبادی (زنده1164ـ1120ق) نیز داریم که طریقت را از پدرش دریافت کرد و بعد از پدر، مقام شیاخت وی را عهدهدار شد (حسنی طالبی، 1420ق، ج6 ، صص833 ـ832 و ج7، ص906). اما در کاربرد دیگر، مقام شیاخت، مقام عالی حکومتی است با عنوان مقام شیخالاسلام. گفته شده است که شیخالاسلام، عالیترین و مطلعترین مقام قضایی بوده (مینو رسکی: 1378 ش، ص74)
و بالاتر از شیخالاسلام، مقام صدارت است. مقام صدارت، همان مقام «روحانی عالیمقام یا رییس دیوان بود که در آغاز به آن «صدر موقوفات» گفته میشد که تعیین حکام شرع
و مباشران اوقاف و قضاوت دربارة جمیع سادات، علما، شیخالاسلامها، وزرا، مستوفیان و ... از وظایف وی بود (اسکندر بیگ منشی، 1382ش ، ج2، ص929).
در تاریخ عبدالله بن شمسالدین انصاری سلطانپوری، مشهور به مخدوم الملک، (درگذشت:990ق) آمده است که همایونشاه تیموری، مقام شیخالاسلامی قلمرو حکومتی خودش را به وی واگذار کرد. ایشان تا زمان اکبرشاه در این سمت بود. شیرشاه، او را
به جایگاه صدرالاسلام ارتقا داد. همایونشاه وقتی از ایران بازگشت و به تخت نشست،
باز جایگاه شیخالاسلام را به وی داد و اکبرشاه وی را لقب مخدومالملک داد.
برخی علما، مقام شیخالاسلامی را بعد از سفر به مکه و مدینه و رسیدن به مراتب بالای علمی و معنوی به دست میآوردند؛ مانند شیخ جائلدهمندوی (تولد و وفات نامعلوم)، که بعد از حج و زیارت در حرمین شریفین در ایام محمودشاه کبیر، به هند بازگشت و محمودشاه، مقام شیخالاسلامی را به وی سپرد (حسنی طالبی، 1420ق، ج3، ص243 و ج4، ص374).
5. تدریس، خطابه و افتا در حرمین شریفین
بسیاری از علمای هند که برای استفادههای علمی به حرمین شریفین هجرت کردند، بر اثر کوشش و زحمات فراوان، به درجات والای علمی رسیدند و خود منشأ اثر در حرمین شریفین شدند. برخی از آنان، مقام افتا را به دست آوردند و در جایگاه مفتی شریعت در مکه و مدینه، یا مدرس و متولی مدرسة علوم دینی برگزیده شدند؛ مانند احمد بن محمد نهروالی گجراتی (زنده949ـ870 ق)، که پس از هجرت به مکه، رحل اقامت در آن شهر افکند و تولیت مدرسه احمدشاه گجراتی را بر عهده گرفت و با تدریس علوم متداول آن زمان، شاگردان زیادی را تربیت نمود. بعد از وفات ایشان، تولیت آن مدرسه به فرزندش محمد بن احمد حنفی نهروالی (زنده990ـ927 ق) رسید، آنگاهکه سلطانسلیمان بن سلیم عثمانی، چهار مدرسه به نام مدارس سلیمانیه در مکه بنا نهاد، محمد بن احمد را مدیر و مدرس آن مدارس برگزید.
پس از سلطانسلیمان، فرزندش سلطانمراد نیز مدرسة دیگری به نام مدرسة عثمانیه در صفا تأسیس کرد و افزون بر اینکه محمد بن احمد را در آن سمتها ابقا کرد، او را در مقام مفتی مکه و خطیب حرم شریف مکه نیز منصوب نمود.
همچنین عبدالکریم بن محبالدین خرقانی نهروالی گجراتی (زنده1014ـ961 ق)، پسر برادر قطبالدین محمدبن احمد ـ مفتی مکه ـ پس از وی در سال 982 ق، مفتی مکه انتخاب شد و سال 990 ق، خطیب مکه معرفی گردید. همچنین شیخ صبغةالله حسینی بروجی در منطقة احدِ مدینه رحل اقامت افکند و به تدریس علوم دینی و تربیت شاگردان پرداخت (همو، 1420ق، ج4، صص306 و 406 ؛ ج5 ، ص573).
میر حامد حسین، به نقل از عبدالحقّ دهلوى، دربارة علیبن حسامالدین متقی آورده است:
«از مشاهدة آثار خیر او؛ از تألیف و غیر آن، عقل حیران مىشود. [از غلامعلى آزاد بلگرامى نیز آورده است:] علی بن حسامالدین متقی در مکّة معظّمه به تدریس
و تألیف و ترتیب جمعالجوامع سیوطى بر ابواب فقهیه اشتغال ورزید. بدین جهت، براى سیوطى منّت است بر عالمیان، و براى متّقى، منّت است بر سیوطى، و شیخ ابن حجر مکّى که در بدو امر استاد متّقى بود، پس از مدتی شاگرد او گردید (میرحامد حسین، 1366ش ، ج1، صص215ـ213، به نقل از: محدث دهلوی، اخبار الاخیار، ص294 و غلام علی حسینی، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، ص43).
6. ترجمه کتاب
برخی اندیشمندان نیز با ترجمه و بازگردانیدن کتابها به زبان عربی، منشأ اثر در آن سرزمین شدند. محمد سعید اسلمی مدراسی (زنده1271ـ1194ق)، پس از آنکه به مکه رفت و در آنجا اقامت کرد، کتاب «التحفة» شیخعبدالعزیز دهلوی را برای استفادة اهل مکه به عربی ترجمه کرد.
صبغةالله بن روحالله حسینی کاظمی بروجی، کتاب جواهرالخمسة شیخمحمد غوث کوالیری را به عربی ترجمه نمود.
جعفربن علی عیدروس شافعی حضرمی هندی گجراتی نیز کتاب «سفینة الاولیاء» دار شکوه بن شاهجهان را به عربی ترجمه کرد و نامش را «تحفة الاصفیاء» گذاشت. (حسنی طالبی،1420ق، ج5، صص511 و 541 ؛ ج7، ص1094).
دیگر مناسبات علمای هند با حج و حرمین شریفین
علاوه بر موضوع حج و زیارت و سفرهای علمی، در تاریخ علمای هند، آنان مناسبات و ارتباطات دیگری نیز با مکه و مدینه داشتهاند؛ مانند:
1. نگارش و ارسال قرآن و کتب تفسیری
از خدمات علمای هند، تفسیر آیات نورانی قرآن و نگارش خود قرآن بوده است. در یکی از سفرنامهها آمده است:[1]
«در جنب باب جبرئیل، صفّه است. براى تلاوت قرآن، رحلهاى زیاد و قرآنهاى فراوان خطى و چاپى مهیاست. قرآنى دیدم چاپ هند، خیلى بزرگ و سنگین. ظاهراً سه مجلد بود. آیات را به خط درشت نوشته بود. در زیر هر سطرى، دو جدول بود: در یکى ترجمة آیات به زبان فارسى بود و در دیگرى، ترجمه به زبان اردویى هندى و در حاشیه آن، تفسیرى بود از یک نفر از علماى هند.» (فصلنامه میقات حج، 1375ش شماره 16، ص183).
همچنین بابرشاه تیموری (زنده937ـ 888 ق)، که در بسیاری از فنون همچون شعر، انشا، عَروض، لغز، خط و... تبحّر زیادی داشت و از طبع شعری برخوردار بود، دیوان شعر ترکی و منظومهای در معارف و همچنین رسایلی در علم عروض و کتابی در فقه حنفی به نام «المُبَین» دارد. ازآنجاکه ایشان خط بابری را اختراع کرد، قرآنی با آن خط نوشت و به مکه فرستاد (حسنی طالبی،1420ق، ج4، ص314).
2. ساخت مدرسه علوم دینی و کاروانسرا
غیاثالدین بن سکندر (درگذشت: 775ق)، که علوم را از محضر شیخحمیدالدین احمد حسینی ناکوری فرا گرفت و از فضل و کمال بسیاری برخوردار شد، سال 767 قمری بعد از پدرش در اکدالة بنگال به مقام سلطنت رسید و با خادم خود ـ یاقوت غیاثی ـ مال فراوانی را به حرمین شریفین فرستاد. به دستور ایشان، در مکه یک باب مدرسه،
و همچنین یک کاروانسرا ساخته شد. طبق نقلها، در آن مدرسه چهار مدرس برای چهار مذهب قرار داده شد و طلاب در آن مشغول به درس شدند. همچنین به دستور ایشان، موقوفاتی برای حفظ و نگهداری مدرسه و کاروانسرا و هزینة طلاب و استادان در نظر گرفته شد (همو،1420ق، ج2، ص184).
3. مساعدتهای مالی به اهل مکه
ابوالقاسم عبدالعزیز گجراتی، معروف به آصفخان، (زنده961ـ907 ق) از پدرش صرف، نحو، معانی و بیان و از قاضی برهانالدین نهروالی، علوم شرعی و حدیث، و از خطیب ابوالفضل کازرونی و سید ابوالفضل استرآبادی، منطق، حکمت، اصول و طب را فرا گرفت. ایشان که اعظم الوزرای بهادرشاه گجراتی و همایونشاه تیموری بود، از طرف همایونشاه با حریم و خزانه، همراه با امرا و لشکریان که بیش از هزار نفر بودند، به مکه رفت وصله و هدایای شاه را میان اهل مکه تقسیم کرد (همو،1420ق، ج4، صص369 ـ366).
4. سرپرستی حجاج در مقام امیرالحاج
وقتی اکبر بن همایون تیموری، شهرها را فتح کرد و به مقام سلطنت رسید، علامه ابوتراب بن کمال حسینی گجراتی (درگذشت: 1003ق) را در 989 قمری در مقام امیرالحجاج به مکه فرستاد و پول و خلعتهای بسیاری به وی داد؛ تا آنجا به اهلش برساند. ایشان هم وظیفه را انجام داد و سال 991 ق، به هند بازگشت و از آنجا سنگی را که جای پای پیامبر9 بر آن وجود داشت، بهعنوان هدیه برای اکبرشاه آورد (همو،1420ق، ج5، صص467ـ466).
5. ارجاع آثار علمی، به علمای مکه و مدینه، به منظور داوری
از مناسبات علمای هند با مکه و مدینه، ارجاع برخی امور برای داوری بود.
بنابر گزارشهای تاریخی، شیخاحمد بن عبدالاحد سرهندی (1034ـ971 ق) به منظور پیشرفت در طریقة نقشبندیه، به مقام والای قطبیه و فردیه رسید و استادش به وی مژدة رسیدن به مرتبة تکمیل و ترقی به مدارج عالیه و اجازه ارشاد مردم را داد و خرقه خلافت به او پوشانید؛ اما مخالفانش پیش جهانگیر بن اکبرشاه از او سعایت کردند و ازاینرو،
او به مدت سه سال در قلعة کوالیار زندانی شد و پس از آزادی، هشت سال در پادگان تحت نظر قرار گرفت. بعد از مرگ جهانگیر، هرچند فرزندش شاه جهان او را آزاد کرد، اما مخالفانش نوشتههای او را به عربی برگرداندند و به سیدمحمد برزنجی از علمای مدینة منوره رسانیدند و او را تکفیر کردند و از قاضی مدینه و مکه و مفتی و علمای آن دو شهر، تکفیر او را خواستار شدند. با این حال، علمای آن دیار درخواست مطالعة کتابهای وی را کردند. نورالدین محمدبیک، نوشتههای ایشان را از فارسی به عربی ترجمه کرد و پس از مطالعه توسط علما، سوء ظنها برطرف شد و ایشان تبرئه گردید. البته برخی افراد در منازعات اینچنینی، محکوم شده و دوران محکومیت خود را در مکه یا مدینه گذراندند. در تاریخ محدث شیخعبدالنبی بن احمد بن عبدالقدوس حنفی کنکوهی، (درگذشت: 991 ق) آمده است که وی پس از چند نوبت رفت و آمد به حجاز، مذهب محدثین را برگزید. وقتی به وطن بازگشت، با بیشتر رسوم مشایخ صوفیه مخالفت ورزید و طریقة سلف را تقویت کرد؛ اما با وی مخالفت کردند و از وطن بیرون راندند. وقتی اکبرشاه تیموری، سلطان هند، متوجه ماجرا شد، سال 971ق، صدارتِ سرزمین هند را به ایشان داد و خودش به یادگیری حدیث نزد او مبادرت ورزید؛ اما با دسیسة فرزندان مبارک، اکبرشاه وی را عزل ساخت و دستور تبعید ایشان را به حرمین شریفین صادر کرد. عبدالنبی پس از مدتی اقامت در مکه، به هند بازگشت و از سلطان طلب عفو کرد؛ اما به نقلی، سلطان، کار او را به ابیالفضل بن مبارک ناکوری واگذارد. وی نیز عبدالنبی را به قتل رسانید. همین سرنوشت، دربارة عبدالله بن شمسالدین انصاری سلطانبوری، مشهور به مخدوم الملک (درگذشت: 990ق)، نیز نقل شده است
(حسنی طالبی، 1420ق، ج4، صص380 ـ374 ؛ ج5، صص 486ـ479).
نتیجهگیری
آنچه در این تحقیق به آن دست یافتیم، این است که جامعة هدف این مقاله، با وجود آثار فاخر در عرصههای مختلف علوم اسلامی، بیشتر گرایش حدیثی و صوفیگری داشتهاند تا علوم عقلی و حکمی. این طیف از اندیشمندان، علاوه بر موضوع حج و زیارت که بر واجدان شرایط، تکلیف شرعی شمرده میشود، از نظر علمی، خود را بسیار نیازمند به سفر حرمین شریفین میدانستند. لزوم دریافت سند احادیث، اجازه نقل روایت، گرفتن طریقت و خرقه صوفیگری از استادان و... از علل مهم مناسبات علما با حرمین شریفین است.
همچنین در این تحقیق، روشن شد که بسیاری از عالمان مستقر در مکه و مدینه، که مرجع انام بودند، صدور اجازهنامهها و اعطای طریقت و خرقه، جزو شئون و وظایف آنان به شمار میآمد و برخی از آنان، که در مقام افتا و خطابه در حرمین شریفین و تولیت مؤسسات علمی و دینی، تدریس علوم و تربیت شاگردان، نقشآفرینی میکردند، همه از هند بودند. بنابر گزارشها، علمای هند با کوششهای علمی، تألیف و ترجمة کتاب
و تربیت شاگرد، تأثیر بسیاری در غنای علمی مکه و مدینه داشتند.
[1]. آقایان حجازی ـ سید فضل الله و سیدعلىرضا ـ در بیان خاطرات سفر خود به مدینه منوره، که در تاریخ 23 شوال 1362ق، اتفاق افتاده، نقل نمودهاند.