حج و ابراهیم علیه السلام در قرآن‌

نوع مقاله : اسرار و معارف حج

نویسنده

موضوعات


کعبه و فلسفه برخی از اعمال حج، با حضرت ابراهیم علیه السلام گره خورده و یادآور خاطرات و ایثارگری‌های آن حضرت است و ما اکنون در این نوشتار تمام آیاتی را که در آن، کعبه و حج به نوعی به ابراهیم علیه السلام اسناد داده شده و به آن حضرت مربوط می‌شود، مورد بررسی و پژوهش قرار می‌دهیم.
بدیهی است، سیمای حج، از سیمای احیاگر آن، بهتر شناخته می‌شود. از این رو، ابتدا توضیح مختصری در باره شخصیت و عظمت حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن می‌آوریم وآنگاه به پژوهش در موضوع «حج و ابراهیم در قرآن» می‌پردازیم:
مقام و جایگاه ابراهیم علیه السلام در قرآن
نام حضرت ابراهیم در قرآن، 69 مرتبه، در ضمن 25 سوره تکرار شده است.
از بررسی آیات قرآن به دست می‌آید که خداوند متعال برای حضرت ابراهیم مقامی ویژه و فوق‌العاده قائل شده و به مناسبت‌های مختلف از آن حضرت یاد کرده است:
پدر مسلمانان؛ ... مِلَّةَ أَبِیکُمْ .... (1)


1- حج: 78

ص: 7
نمونه کامل انسانیت و سرمشق برای همه انسان‌ها؛ قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ. (1)
رهبر و پیشوای جهانی؛ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً. (2)
دستور به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بر پیروی از امت ابراهیم؛ ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً. (3)
رسیدن به مقام خلّت و رفیقی خداوند؛ وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا. (4)
از بررسی و مرور آیات، به دست می‌آید که سراسر زندگی حضرت ابراهیم عبودیت و بندگی خالصانه به درگاه خدا و عشق به ذات حق و مبارزه پی‌گیر و بی‌امان با بت، بت‌پرستان و ستاره‌پرستان در بُعد منطقی و عملی بوده است. سخنان قاطع و صریح او گویای این واقعیت است؛ آنجا که فرمود:
- أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. (5)- تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ (6)
ابراهیم علیه السلام در عمل نیز با آنان مبارزه کرد تا آنجا که به‌عنوان شکننده و درهم‌کوبنده بت‌ها معرفی گردید؛ فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً؛ (7) یعنی حضرت ابراهیم علیه السلام ابتدا شعار نفی همه معبودها را سرداد و آنگاه در عمل آن را ثابت کرد و سرانجام مأمور شد از خانه خدا بت و بت‌پرستی را بزداید و این کانون توحید را بازسازی کند و قبله و مطاف مسلمانان قرار دهد. او برای اجرای این مأموریت، دست به مهاجرت و ایثار فوق‌العاده زد ...
آری، ابراهیم در پیشگاه پروردگار دارای مقامی بس والا و بی‌مانند بود و خداوند در قرآن از برتری‌ها و امتیازات او یاد کرده است؛ یکی از ویژگی‌هایش این است که دین و ملت او، نه تنها برای اهل زمانش، که برای همیشه؛ به‌ویژه برای امّت اسلامی، مکتبی الهام‌بخش شد؛ به‌طوری که قرآن یکی از افتخارات مسلمانان را این می‌داند که آنان، بر آیین ابراهیم‌اند و او نام مسلمان را برای آن‌ها برگزیده است؛ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا. (8) و باید گفت که امت اسلامی از برکت دعای او به‌وجود آمده‌اند؛ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ ... رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ. (9) از امتیازات دیگر حضرت ابراهیم در قرآن این است که: کعبه انتساب به او دارد و آن،


1- ممتحنه: 4
2- بقره: 124
3- نحل: 123
4- نساء: 125
5- انبیا: 67
6- انبیا: 57
7- انبیا: 58
8- حج: 78
9- بقره: 128 و 129

ص: 8
مطاف، معبد و قبله و کانون توحید و مأمن و ملجأ و تجلی‌گاه آیات الهی قرار داده شد. و فلسفه تعدادی از اعمال حج، به زندگی سراسر افتخار او بستگی دارد، به همین جهت نام ابراهیم و خاطره او با تمام مراسم آمیخته است؛ به‌طوری که گفته می‌شود حجّی که بی یاد ابراهیم باشد ناتمام است.
در همین راستا، به پاس احترام و سپاس‌گزاری از تلاش‌ها و ایثارگری‌های مخلصانه ابراهیم، محلّی در کنار خانه خدا به نام او قرار داده شد و در دو جای قرآن از آن با عظمت یاد شد و هر ساله توسط صدها هزار مسلمان از چهره ابراهیم پرده‌برداری می‌گردد و در کنار مقام ابراهیم به او اقتدا می‌شود.
2- راز انتساب کعبه و حج به ابراهیم
در مقدمه اشاره‌ای گذرا به مقام والای ابراهیم شد. در اینجا یادآور می‌شویم که آن حضرت در میان ملت‌ها دارای مقامی ویژه است و در نظر همه امت‌ها چهره‌ای محبوب دارد.
از این رو هر گروهی سعی داشته و دارند تا خود را منتسب به ابراهیم بدانند و از این رهگذر ارزشی برای خود کسب نمایند. چنان که اهل کتاب (یهود و نصاری) همواره تلاش داشته‌اند تا خود را از طریق حضرت اسحاق به ابراهیم پیوند دهند و در نتیجه خودشان را از ذریه آن حضرت قلمداد کنند و بهشت را از آن خود بدانند و اعلان کنند که:
لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری. (1) حتی به مسلمانان خطاب کنند:
کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا. (2) از سوی دیگر، قریش و عرب جاهلی نیز کوشیده‌اند خودشان را از طریق حضرت اسماعیل به ابراهیم پیوند دهند و بر این پیوند ببالند و از همین طریق ریاست کعبه و عمارت مسجدالحرام را از آن خود می‌دانستند و از این رهگذر برای خود امتیازاتی را قائل بودند.
اما خداوند متعال در آیات مختلف، به مناسبت‌های متفاوت به منظور طرد ادعاها و افتخارات موهومشان متذکر این مسأله شده و در مقابل اهل کتاب که گفته بودند: کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا. خطاب آمد: قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. (3) ای پیامبر، در مقابل یاوه‌سرایی آن‌ها اعلان کن که فقط دین حنیف ابراهیم در مسیر


1- بقره: 111
2- بقره: 135
3- بقره: 135

ص: 9
هدایت است و او هرگز از مشرکین نبوده، پس ای مشرکین، چرا دم از او می‌زنید؛
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ اْلأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری. (1) و حال آن‌که این‌ها قبل از موسی و عیسی بودند. پس چگونه یهود یا نصرانی بودند و در مورد دیگر با تصریح خطاب به آنها فرمود: یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ ... ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرانِیّاً وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (2)
سپس پیروان واقعی ابراهیم را این گونه معرفی نمود: إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا. (3) و برای اثبات این‌که پیامبر گرامی و امّت مسلمان از ذریه واقعی ابراهیم‌اند، در آیات مختلف، کعبه و حج را به ابراهیم نسبت داد و در کنار کعبه محلی را به نام مقام ابراهیم قرار داد و سپس همین کعبه را، که به وسیله ابراهیم بازسازی شده، قبله مسلمانان قرار داد تا پیوند عمیق میان اسلام و ابراهیم را به جهانیان اعلام کند.
جالب این است که وقتی در مورد ایمان آوردن به پیامبر اسلام، به اهل کتاب فرمود:
فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، بلافاصله در دنباله آن فرمود: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ (4)
؛ یعنی ای اهل کتاب، دین و آیین ابراهیم، پاک و حنیف بود و ابراهیم یک لحظه مشرک نشده بود و میان ابراهیم و کعبه ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و اگر شما واقعاً ادعای پیروی از دین ابراهیم را دارید، باید بنای ابراهیم؛ یعنی کعبه را گرامی بدارید، چرا که یکی از مصادیق بارز پیروی از ملّت ابراهیم، ارج نهادن به کعبه است و پیامبر اسلام هم دین او را ترویج می‌کند و کعبه‌ای که به وسیله ابراهیم بازسازی شده و در کنارش نشان روشنی از ابراهیم وجود دارد، قبله‌اش قرار داد و در کنار همین مکان مقدس یکی از فرایض بزرگ اسلام برگزار می‌گردد و هر ساله میلیونها مسلمان از چهره حضرت ابراهیم پرده‌برداری کرده و در کنار مقام ابراهیم به او اقتدا می‌کنند و متذکّر خاطرات و ایثارگری‌ها و مبارزات بی‌امان او در مقابل بت و بت‌پرستی می‌شوند. پس راز این مطلب که قرآن کریم کعبه و حج را به حضرت ابراهیم نسبت داده، این است که اعلان کند وارث حقیقی و ذریّه او، پیامبر اکرم و امت مسلمان است؛ یعنی ثمره همان دعایی است که خود حضرت ابراهیم بعد از بازسازی کعبه انجام داد؛ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا


1- بقره: 140
2- آل عمران: 65 تا 67
3- آل عمران: 68
4- آل عمران: 95 و 96

ص: 10
أُمَّةً مُسْلِمَةً ... رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ.
از همین ذریه من، رسول قرار بده و خداوند هم دعای او را پذیرفت و پیامبر صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد. (1) بهترین شاهد بر این مدعا، مطالعه آیات 124 و 141 سوره مبارکه بقره است که اهداف زیر را به همراه دارد:
1. مقدمه‌ای باشد برای تغییر قبله تا همه فرقه‌ها بدانند که این قبله از یادگارهای ابراهیم خلیل است و هرکس که ادعای پیروی از او را دارد، باید بنای ابراهیم را نیز گرامی بدارد و آن را قبله و مطاف قرار دهد.
2. یهود و نصاری ادعا می‌کردند ما وارثان ابراهیم و آیین او هستیم، این آیات و آیات مانند آن، می‌فهماند که آن‌ها تا چه حد از آیین ابراهیم بیگانه‌اند.
3. مشرکات عرب خیال می‌کردند میان آن‌ها و ابراهیم پیوندی عمیق وجود دارد، به آن‌ها فهمانده شد که برنامه‌شان هیچ رابطه‌ای با برنامه ابراهیم ندارد و آیین ابراهیم توحید محض و نفی هرگونه شرک است.
4. بر همگان اعلان می‌کند که دین یکی است و همه پیامبران مبلّغ یک دین و دارای یک هدف‌اند و آن تنها دین پاک ابراهیم است؛ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ و هرکس از این آیین پاک روی بگرداند، سفیه خواهد شد؛ وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ. (2) و بالأخره در سوره آل عمران اعلان شد که پیرو واقعی حضرت ابراهیم، حضرت محمد و مسلمانان می‌باشند؛ إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا. (3) فلسفه تعدادی از اعمال حج، به زندگی سراسر افتخار او (ابراهیم) بستگی دارد، به همین جهت نام ابراهیم و خاطره او با تمام مراسم آمیخته است؛ به‌طوری که گفته می‌شود حجّی که بی یاد ابراهیم باشد ناتمام است.


1- بعضی از این مطالب، از تفسیر فی ضلال، ج 1، ص 111 به بعد استفاده شده است.
2- بقره: 130
3- آل عمران: 68

ص: 11
3- هجرت ابراهیم از فلسطین به مکه
حضرت ابراهیم تا حدود صد سالگی از تنها همسر خود، ساره دارای فرزند نشد. ساره برای رسیدن به این خواسته، کنیز خود، هاجر را به ابراهیم بخشید. چند صباحی نگذشته بود که خداوند فرزندی به نام اسماعیل به وی عطا کرد؛ فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ (1) و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ. (2) حسادت بر ساره عارض شد و نتوانست حضور آن دو را تحمل کند. از این رو، از ابراهیم تقاضا کرد که آن‌ها را به جای دیگری نقل مکان دهد. فرمان خدا آمد که این مادر و فرزند را از این سرزمین حاصل‌خیز فلسطین به سرزمین سوزان مکه، که خشک و بی‌آب و علف بود، هجرت دهد. ابراهیم به امر پروردگار حرکت کرد و بعد از چند روز به آن منطقه رسید و بعد از استقرار آن‌ها قصد بازگشت داشت که هاجر عرض کرد: «یا إبراهیم أ تدعنا فی موضع لیس فیه أنیس و لا ماء و لا زرع؟ فقال إبراهیم علیه السلام: أمرنی اللَّهُ أنْ أضعکم فی هذا المکان هو یکفیکم» (3) آن گاه دست دعا به درگاه الهی دراز کرد و عرضه داشت: رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ (4)
.
ابراهیم علیه السلام در حق هاجر و اسماعیل (مادر و فرزند) دو دعا کرد:
- نخست، از خداوند متعال خواست افکار عمومی و تمایل قلبی مردم را به سوی آن‌ها جلب کند.
- دوم آن که آنان را از انواع ثمرات بهره‌مند سازد.
به دنبال این دعا، نکته مهمی را بیان کرد: رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ. (5) هر انسان موحّدی می‌داند که علم بشر در مقابل خدا محدود است و مصالح او را تنها خدا می‌داند. چه بسیار چیزها که انسان از خدا طلب می‌کند اما صلاحش در آن نیست و چه بسیار چیزها تقاضا نمی‌کند در حالی که صلاحش در آن است؛ از این رو، عرض کرد: آنچه پنهان می‌کنیم و آنچه آشکار، تو از آن آگاهی و هیچ چیز در این عالم بر تو مخفی نیست.
خداوندا! تو از وضع فرزند و همسرم و اندوه قلبی من نسبت به آن‌ها آگاهی و آینده این سرزمین هم در پیشگاه علم تو روشن است:


1- صافات: 101
2- ابراهیم: 39
3- تفسیر برهان، ذیل آیه 37 سوره ابراهیم.
4- ابراهیم: 37
5- ابراهیم: 38

ص: 12
بعد از این دعا، به قصد سرزمین فلسطین حرکت کرد و آن دو را در سرزمین خشک و بی‌آب و علف، به دور از همه انسان‌ها، در کنار خانه خدا به امان صاحب‌خانه سپرد. (1) 4- پیدایش چشمه زمزم (2)
در ذیل آیاتی که پیشتر آوردیم، روایاتی نقل شده که دنباله ماجرا را این‌گونه شرح می‌دهد:
چیزی نگذشت که ذخیره آن‌ها به پایان رسید و هوای سوزان مکه آنان را تشنه کرد و تشنگی، اسماعیل را از حال برد و مادر برای نجات جان فرزندش به تلاش و کوشش پرداخت و در جستجوی آب به سوی کوه صفا رفت و از آنجا متوجه سرابی در ناحیه کوه مروه شد. به جانب مروه آمد، اما آبی نیافت و از بالای مروه متوجه سرابی در صفا شد. به سوی آن حرکت کرد. باز هم چیزی نیافت و این کار را هفت بار تکرار شد. آنگاه که ناامید شد، نزد اسماعیل آمد. دست و پا زدن فرزند توجه او را جلب کرد، ناگاه متوجه شد از زیر پای اسماعیل چشمه‌ای جوشید و آب بر روی زمین جاری گشت و چیزی نگذشت که قبیله جُرهم، از ماجرا آگاه شدند و با اجازه هاجر در آنجا رحل اقامت افکندند و مکه کم کم شکل گرفت. (3) از معجزات الهی است که این چشمه همچنان جاری است، آن هم در سرزمین بی‌زراعت که برف و باران در آن نمی‌بارد تا از مانند فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی اْلأَرْضِ شود. این از آیات روشن الهی است و مفسران آن را یکی از آیات بینات شمرده‌اند و هر سال میلیون‌ها زائر خانه خدا به قصد شفا و تبرّک، هم از آن می‌نوشند و هم به عنوان سوغات به همراه خود می‌برند. در لسان روایات نیز نوشیدن و بر سر و صورت و بدن ریختن آب زمزم، از مستحبات مؤکد شمرده شده است. (4) چنان‌که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به کسانی که قصد تشرّف به مکه را داشتند، می‌فرمود: برای من آبی از چشمه زمزم سوغات بیاورید. (5) 5- ابراهیم و بازسازی مخلصانه کعبه
وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (6)


1- مشروح ماجرای هجرت و اسکان هاجر و اسماعیل را در کتب ذیل بخوانید:
فروع کافی، ج 4، صص 301 و 302؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 319؛ الکامل فی‌التاریخ ابن اثیر، ج 1، ص 98؛ تاریخ طبری ج 1، ص 129
2- در مجمع البحرین برای زمزم معانی مختلفی ذکر شده: «زمزم، کجعفر: اسم بئر بمکة، سمیت به، لکثرة مائها، و قیل: لزم هاجر مائها حین انفجرت و قیل: لزمزمة جبرئیل و کلامه، همچنان که اسم‌های دیگری هم از امام صادق علیه السلام نقل شده؛ از جمله گفته است: «رَکْضَةُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام وَ سُقْیَا إِسْمَاعِیلَ وَ حَفِیرَةُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ زَمْزَمُ وَ الْمَضْنُونَةُ وَ السُّقْیَا وَ طَعَامُ طُعْمٍ وَ شِفَاءُ سُقْمٍ تهذیب ج 5 ص 145.
3- شرح ماجرای پیدایش زمزم در فروع کافی، ج 4، ص 201 به بعد و تفسیر برهان، ج 2، ص 219 و تاریخ طبری، ج 1 صص 120 و 129 آمده است.
4- تهذیب الاحکام، ج 5، ص 144
5- بحار الأنوار، ج 96، ص 144
6- بقره: 127

ص: 13
به گفته این آیه، بالا بردن پایه‌های کعبه و بازسازی آن، عبادتی خالصانه بوده که حضرت ابراهیم و اسماعیل انجام داده‌اند؛ به طوری که برای این عمل هیچ پاداشی از خدا نطلبیدند، بلکه فقط گفتند: «پروردگارا! این خدمت را از ما بپذیر.»
چند نکته
الف: از آنجاکه حضرت اسماعیل هنگام هجرت کودکی خردسال بود و توان کمک کردن در بازسازی کعبه را نداشت، بازسازی کعبه زمانی آغاز شد که او به حدّی از رشد رسید تا بتواند پدر پیر خود را در این عمل مقدس یاری نماید. پس امر بازسازی کعبه بعد از سال‌ها هجرت انجام شد. مؤید این مطلب روایتی است از امام صادق علیه السلام که فرمود: «فَلَمَّا بَلَغَ إِسْمَاعِیلُ مَبْلَغَ الرِّجَالِ أَمَرَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنْ یَبْنِیَ الْبَیْتَ». (1) ب: از تعبیر یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ فهمیده می‌شود که شالوده‌های خانه کعبه وجود داشته و کار ابراهیم بالا بردن پایه‌های این خانه بوده است.
ج: از این‌که ابراهیم فاعل یرفع قرار داده شده و اسماعیل با فاصله، عطف بر ابراهیم گردیده، دانسته می‌شود که مأموریت اصلی بر دوش ابراهیم بوده و اسماعیل کمک‌کار و یاور او بوده است.
6- ابراهیم و تطهیر خانه خدا
وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ. (2) وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ. (3) از این آیات برداشت می‌شود که ابراهیم فرمان یافت خانه خدا را از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی پاکیزه کند. به نظر می‌رسد مراد از تطهیر، طهارت ظاهری و معنوی است؛ زیراکه:
اولًا: امر به طهارت (طَهِّرْ) در هر دو آیه، اطلاق دارد و هیچ دلیلی نداریم که تطهیر را حمل بر طهارت ظاهری کنیم.
ثانیاً: از آنجاکه تطهیر بیت برای این سه دسته (طائِفِینَ، قائِمِینَ وَ رُّکَّعِ السُّجُود) منظور


1- تفسیر صافی، ج 1، ص 189
2- بقره: 125
3- حج: 26

ص: 14
شده، فهمیده می‌شود که کعبه جای عبادت خداست و هر چه که با طواف و نماز برای خدا منافات دارد، باید پاک سازی شود؛ خواه آلودگی ظاهری باشد یا آلودگی معنوی و اصلًا امر به تطهیر برای این است که زائران خانه خدا، تنها او را عبادت کنند و جز به او نیندیشند.
ثالثاً: صدر آیه دوم؛ یعنی وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ ... (1)
شاهد دیگر بر اطلاق مذکور است.
از این‌که «أَن» در آیه تفسیری است و نکره در سیاق نهی واقع نشده، برداشت می‌شود یکی از مصادیق بارز آن، تطهیر خانه خدا از شرک و کفر است؛ یعنی ای ابراهیم نه تنها خودت نباید در کنار کانون توحید هیچ شریکی برای من قرار دهی، بلکه خانه مرا به‌گونه‌ای پاک‌سازی کن که دیگران هم تنها مرا عبادت کنند.
شاهد دیگر، بخشی از روایتی است که از امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه نقل شده که در تفسیر کلام خداوند؛ ... أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ ... فرمود: «نَحّ عَنْهُ الْمُشْرِکِینَ». (2)رابعاً: بیشتر مفسّران بزرگ؛ چه از شیعه و چه از سنی، به این اطلاق تصریح کرده‌اند (3) که اگر ابراهیم مسؤول تطهیر خانه خدا شد و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در زمان خود ساحت قدس کعبه را از هرگونه بت و بت‌پرستی پاک‌سازی کرد، ما هم باید در زبان و عمل این مکان مقدس را از هرگونه مظاهر شرک و کفر دور نگه داریم.
7- دعاهای ابراهیم در کنار خانه خدا
دعاها و خواسته‌هایی که حضرت ابراهیم در کنار خانه خدا داشت، به دو دسته زیر قابل تقسیم است: (4)* دعاهایی که پیش از بازسازی کعبه کرد.
* خواسته‌هایی که بعد از بازسازی خانه خدا از درگاه پروردگار داشت.
ظاهراً دسته نخست از خواسته‌ها و دعاها، مربوط به آبادانی مکه است. از این رو بیشتر جنبه مادی دارد و از آنجا که در آبادانی هر منطقه، ابتدا لازم است در آنجا امنیت، ارزاق، زمینه کسب و تجارت و نیز توجه و تمایل افکار عمومی به آن منطقه دارد، ابراهیم علیه السلام وقتی وضع جغرافیایی آن منطقه را دید، دست به آسمان گرفت و از درگاه الهی برای آبادانی مکه دعاهایی کرد:


1- حج: 26
2- نور الثقلین، ج 1، ص 123
3- زمخشری در کشاف، ذیل آیه 125 بقره؛ فخر رازی در تفسیر کبیر، ج 4، ص 57؛ رشید رضا در المنار، ج 1، ص 451؛ آلوسی در روح المعانی، ج 1، ص 378 و سید قطب در فی ظلال، در ذیل آیه.
4- این دعاها به دو دسته مادی و معنوی نیز قابل تقسیم است.

ص: 15
الف- جلب توجه افکار عمومی
رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ.
ابراهیم علیه السلام پس از اسکان هاجر وکودک خردسالش در سرزمین بی‌آب و علف، به‌هنگام ترک آن‌ها، دست به سوی پروردگار بلند کرد و گفت: خدایا! افکار عمومی و تمایل قلبی مردم را متوجّه آن‌ها کن!
مرحوم طبرسی در توضیح این دعا می‌نویسد: «هذا سؤال من إبراهیم (علیه السلام) أن یجعل اللَّه قلوب الخلق تحن إلی ذلک الموضع لیکون فی ذلک أنس لذریته بمن یرد علیهم من الوفود و لیدر أرزاقهم علی مرور الأوقات ولو لا لطفه سبحانه بإمالة قلوب الناس إلیه إما للدین کالحج والعمرة وإما للتجارة لما صح أن یعیش ساکنوه». (1) پس در این دعا هم خواسته دینی است و هم خواسته دنیایی؛ بُعد دینی دعا آنجا است که از خداوند درخواست شده میل و رغبت در مردم برای انجام اعمال حج و عمره ایجاد کند.
بُعد دنیایی آنجا است که ابراهیم از خدا می‌خواهد در مردم تمایل برای کسب و تجارت در این سرزمین ایجاد شود. گفتنی است، بعضی از مفسّران اهل سنت نیز به جامع بودن این دعا اشاره کرده‌اند. (2) نکته دیگر:
این دعا حاکی از آن است که وضع آن سرزمین قابل سکونت نبوده و از این رو، مردم میل و رغبتی به آنجا نداشتند. برای همین ابراهیم عرض می‌کند: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ.
معنای دیگر دعا:
معنایی که برای آیه آوردیم، معنای ظاهری آن بود، در روایات شیعه معنای دیگری هم برای آن آمده است و آن این‌که ابراهیم علیه السلام در این دعا از خداوند درخواست کرد که:
خدایا! قلب مردم را متوجّه اهل بیت علیهم السلام گردان، که این محبت، شرط قبولی اعمال حج است؛ چنان‌که از امام باقر علیه السلام روایت شده که:
«مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ بِزَادٍ وَ رَاحِلَةٍ وَ کِرَاءٍ حَلَالٍ یَرُومُ هَذَا الْبَیْتَ عَارِفاً بِحَقِّنَا یَهْوَانَا قَلْبُهُ کَمَا


1- مجمع البیان، ج 3، ص 319
2- تفسیر فخر رازی، ج 19، ص 137

ص: 16
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ لَمْ یَعْنِ الْبَیْتَ فَیَقُولَ إِلَیْهِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام الَّتِی مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلَا ...». (1) و فی الإحتجاج، عن أمیر المؤمنین علیه السلام و الأفئدة من الناس تهوی إلینا و ذلک دعوة إبراهیم علیه السلام حیث قال: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ. (2)
ب- ارزاق
رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ ... وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ. (3) دوّمین دعای حضرت ابراهیم، به هنگام ترک آن‌ها، این‌است که: «پروردگارا! انواع ثمرات و میوه‌ها را روزی آن‌ها بگردان» و این درخواست به خاطر موقعیت جغرافیایی آن مکان بوده که فاقد هرگونه ارزاق بوده است. از این رو، حضرت ابراهیم این تقاضا را در چند جا تکرار کرده و در یک مورد، آن را مقیّد به ... مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ... (4)
نمود.
از آنجا که اهالی مکه، همگی مؤمن نخواهند بود، بلکه افرادی از میان آنان کافر خواهند شد و از طرف دیگر ابراهیم هم از کافران بیزاری جسته؛ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ، (5)دعا را مقید به مؤمنان کرد.
خداوند متعال، نه‌تنها دعای حضرت ابراهیم را در حق مؤمنان پذیرفت و در طول سال، بهترین ارزاق، فراوان در آنجا یافت می‌شود، بلکه کافران را هم ملحق به مؤمنان کرد و فرمود:
وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلی عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. (6) و این مقتضای همان صفت رحمانیت خداست که مؤمن و کافر را در بهره‌مندی از منافع مادی، یکسان قرار می‌دهد؛ چنان‌که در جای دیگر فرمود: کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً.
اکنون این پرسش وجود دارد که آیا مراد از ثمرات، ثمرات مادی و معنوی است یا مادی فقط. میان مفسران در پاسخ به این پرسش اختلاف نظریه وجود دارد. از اطلاق «ثمرات» و کلمه «قلیلًا»- که در منطق قرآن به بهره‌مندی چند روزه دنیا، «متاع قلیل» اطلاق می‌شود- می‌توان برداشت کرد که درخواست حضرت ابراهیم شامل بهره‌مندی مادی و معنوی بوده، اما خداوند در مورد کفار فرمود: آن‌ها تنها بهره مادی می‌برند.
مؤیّد این اطلاق، روایاتی است که در ذیل آیه مورد بحث نقل شده که بعضی‌ها اشاره به


1- نورالثقلین، ج 2، ص 55
2- تفسیر صافی ج 3 ص 91
3- ابراهیم: 37
4- وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ‌الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَی عَذَابِ‌النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ بقره: 126
5- توبه: 114
6- بقره: 126

ص: 17
منافع مادی و بعضی اشاره به منافع معنوی دارند؛ مانند حدیث امام صادق علیه السلام که در تفسیر ... وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ ... فرمود: «هُوَ ثَمَراتُ الْقُلُوبِ». (1) اما در مقابل این نظریه، این احتمال نیز وجود دارد که ظاهر ... وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ ... بهره‌مندی مادی است و این تقاضا به خاطر موقعیت جغرافیایی آن مکان است. از این رو، خداوند ... وَ مَنْ کَفَرَ ... را هم اضافه کرد.
اگر ابراهیم مسؤول تطهیر خانه خدا شد و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در زمان خود ساحت قدس کعبه را از هرگونه بت و بت‌پرستی پاک‌سازی کرد، ما هم باید در زبان و عمل این مکان مقدس را از هرگونه مظاهر شرک و کفر دور نگه داریم.
ج- امنیت
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً. (2) وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً. (3) از تفاوت کلمه «بلد»، که در آیه نخست نکره و بی الف و لام آمده و در دومی با الف و لام، استفاده می‌شود که این دو دعا، در دو زمانِ متفاوت انجام گرفته است؛ یکی پیش از تحقّق یافتن بلد و بنای مکه و دیگری پس از بنا و بلد شدن آن. بنابر این، دعای اول مربوط به قبل از بازسازی کعبه می‌باشد. مؤید این سخن آن است که این آیه پیش از آیه مربوط به بازسازی کعبه؛ یعنی وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ آمده است.
به هر حال، هنگامی که ابراهیم وضع سرزمین مکه را می‌بیند، از خداوند درخواست می‌کند که مکه را محل امن قرار دهد و خداوند دعای او را از دو سو مورد اجابت قرار می‌دهد؛ هم امنیّت تکوینی می‌بخشد و هم امنیت تشریعی. اهمیّت نعمت امنیت بر کسی پوشیده نیست و تکرار این نعمت در آیات مختلف از یک سو (4) و به رخ مشرکین کشیدن این نعمت از سوی دیگر (5) و در رأس دعاهای هفت‌گانه قرار دادن دعای امنیت به وسیله ابراهیم از جهت سوم، (6) اهمیت این نعمت را دوچندان می‌کند.


1- نور الثقلین ج 2 ص 551
2- بقره: 126
3- ابراهیم: 35
4- وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً بقره: 125؛ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً آل‌عمران: 97؛ وَ هذَا الْبَلَدِاْلأَمِینِ تین: 3؛ و أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ قریش: 4.
5- أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ عنکبوت: 67 و مانند آن در سوره قصص: 57
6- در سوره ابراهیم، از آیه 35 تا 41 هفت دعا از ابراهیم علیه السلام نقل شده که اولین آن دعا برای امنیت است که حتی مقدم بر دعا برای دوری از بت و بت‌پرستی قرار گرفته است.

ص: 18
دعاهایی که پس از این می‌آوریم دسته دوم است و ظاهراً بیشتر جنبه معنوی دارد:
د- تقاضای پذیرش بازسازی کعبه
وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. (1) به نظر می‌رسد این دعا را، در هنگام بازسازی کعبه از خداوند خواسته است؛ زیرا که معنای آیه چنین است: «به یاد آورد هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه را بالا می‌بردند (و می‌گفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر، همانا تو شنونده و آگاهی.»
و به قول مرحوم علامه طباطبایی، این جمله، گذشته را مجسم می‌کند، گویی ابراهیم و اسماعیل مشغول بالا بردن پایه‌های کعبه هستند و شنونده آن‌ها را در این حال می‌بیند و دعایشان را می‌شنود. (2) و این دعا نهایت اخلاص و تواضع آنان را می‌رساند که حتّی متعلَّق «تقبل» را، که بالا بردن پایه‌های کعبه است، ذکر نکرده‌اند؛ یعنی این عمل ما در پیشگاه تو قابل ذکر نیست، بلکه یک عمل کوچک است. چنان‌که بخش آخر آیه، یعنی جمله: إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ که به منزله تعلیق است برای درخواست قبولی اعمال، جای تأمل دارد؛ زیرا که این جمله از یک طرف، به جهت معرفه بودن مسند و مسند الیه، حصر را می‌رساند؛ یعنی کسی که دعاهای ما را می‌شنود و به نیات ما آگاهی دارد، خداوند متعال است و بس. از سوی دیگر، جمله به‌وسیله حرف «إنَّ» و ضمیر «أنت» تأکید آورده شده تا نهایت یقین ابراهیم و اسماعیل بر مضمون را برساند و تأکیدی است بر بسیاریِ خلوص آن‌ها.
ه- تسلیم در برابر خدا
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ، (3) این دعا به دنبال دعای پیش است؛ ازاین‌رو، یا در زمان بازسازی کعبه و یا بعد از بازسازی آن انجام گرفته است.
تذکر دو نکته
1. روشن است که مراد از اسلام در آیه، اسلام مشهور نیست، که مکتب ما و به معنای اظهار ایمان است؛ زیرا نمی‌توان گفت که ابراهیم علیه السلام خود صاحب دین حنیف است و هنوز به


1- بقره: 127
2- المیزان، ج 1، ص 282
3- بقره: 128

ص: 19
این مرتبه از ایمان نرسیده و در کنار کعبه آن را از خدا تقاضا می‌کند! و اگر مراد از اسلام، همین اسلامی است که ما بدان معتقدیم، دیگر لازم نبود «لک» را بیاورد. بنابراین، مراد از اسلام، عبودیت تام و تسلیم کامل است که با شأن حضرت ابراهیم سازگاری دارد. (1) 2. از این دعا و مانند آن، مطلب دیگری استفاده می‌شود و آن این‌که ابراهیم تنها به فکر خودش نبوده، بلکه به فکر دیگران هم بوده و برای سعادت آن‌ها نیز دعا کرده است و این درسی است برای انسان‌ها که در مقام دعا و مواقع استجابت آن، به فکر دیگران هم باشند.
و- آشنایی با مناسک
وَ أَرِنا مَناسِکَنا. (2) مرحوم طبرسی می‌نویسد: مناسک جمع منسک- متعبدات- است؛ «النّسک فی اللّغة العبادة ... أو الذبیحة». معنای آیه این است که: شرایع و مواضع آن را به ما بفهماند. اما با توجه به سیاق آیه و کثرت استعمال «نُسک» در اعمال حج، معنایش این می‌شود که: خدایا! هنگامی‌که مرا امر به بازسازی کعبه کردی تا مردم را برای دعوت به حج فراخوانم، پس شرایع و مواضع آن را در حج به ما بیاموز. همچنان‌که در روایت آمده است: جبرئیل اعمال حج و مواضع آن را به ابراهیم علیه السلام تعلیم داد. (3) مؤید این وجه، قول برخی از مفسران؛ از خاصه و عامه است. (4) اما علامه طباطبایی رحمه الله فرمود: مراد از «أَرِنا» تعلیم و توفیق نیست، بلکه ارنا حقیقت عملی است که از آنها صادر شده است. پس قهراً غرض از مناسک، آن اعمال و عباداتی است که از آن‌ها صادر شده است، نه آن اعمالی‌که باید انجام داد. پس معنا این می‌شود: عبادتی را که انجام دادیم، حقیقت آن را به ما نشان بده. (5) ز- توبه
وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. از آنجاکه حضرت ابراهیم و اسماعیل، دو پیامبر معصوم‌اند که گناه از آن‌ها صادر نمی‌شود تا توبه در حق آن‌ها معنی‌دار شود، ازاین‌رو گفته‌اند ظاهر آیه مراد نیست و برای آن توجیهی انجام داده‌اند.
مرحوم طبرسی در این مورد سه توجیه آورده‌اند:
1. این جمله بر اساس تسبیح و تعبّد و انقطاع الی‌اللَّه آمده تا مردم به آن‌ها اقتدا کنند.


1- این معنی، هم در لغت آمده و هم در قرآن و نیز قول اکثریت نزدیک به همه مفسران است.
2- بقره: 128
3- فروغ کافی، ج 4، صص 202 و 203
4- طبرسی، زمخشری، فخر رازی و رشید رضا، ذیل آیه.
5- المیزان، ج 1، ص 284

ص: 20
2. به خاطر ظلم و عصیان ذریه خود این تقاضا را از خدا کرده‌اند.
3. از خداوند متعال تقاضا کردند که با مغفرت و رحمت به سوی آن‌ها رجوع کند. (1) ح- بعثت پیامبر گرامی اسلام
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ. (2) مراد از «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا» بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ همچنان که خود حضرت فرمود: «أنا دعوة أبی إبراهیم و بشارة عیسی» (3) چنان‌که اکثریت قریب به اتفاق مفسران اشاره به همین معنی دارند.
ط- دوری از بت‌پرستی
وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (4)
این دعا اساس و پایه همه عقاید و برنامه‌های دینی را تشکیل می‌دهد که لغزش در اینجا باعث گمراهی و در نهایت خروج از ملت و آیین ابراهیم خواهد شد و در واقع معیاری است برای شناخت پیروان حقیقی حضرت ابراهیم، از غیر حقیقی آن.
اما چرا ابراهیم علیه السلام با آن‌که خودش و فرزندان بلاواسطه‌اش؛ یعنی اسماعیل و اسحاق علیهما السلام از پیامبران معصوم‌اند، این درخواست را از خداوند کرده‌اند.
مفسّران توجیهات مختلفی کرده‌اند. از میان همه، مناسب‌تر این است که بگوییم: این دعا شبیه آیه: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ در نماز است که معصومان علیهم السلام هم آن را می‌گفتند و از سوی دیگر، تأکید بر مسأله مبارزه با بت‌پرستی، آن هم در کنار کانون توحید می‌باشد. (5) ی- دعاهایی که احتمالًا در کنار خانه خدا انجام گرفت
از دعاهایی که گمان می‌رود در کنار خانه خدا شده، دو آیه دیگر از سوره ابراهیم است که در دنباله دعاهای قبل آمده است؛ رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ. رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ. (6)


1- مجمع البیان، ج 1، ص 210
2- بقره: 129
3- نور الثقلین، ج 1، ص 130 و مجمع البیان، ج 1، ص 210، والمیزان، ج 1، ص 286
4- ابراهیم: 36
5- جهت توضیح بیشتر، بنگرید به: المیزان، ج 12، ص 69
6- ابراهیم: 40 و 41

ص: 21
در این دو آیه، سه دعای دیگر از حضرت ابراهیم است:
الف: توفیق به‌پاداشتن نماز، که بالاترین پیوند انسان با خداست، را برای خود و بعضی از ذریّه‌اش از درگاه خداوند متعال خواستار شد.
ب: گفت: خدایا! این دعا را از ما بپذیر.
ج: مغفرت و غفران الهی را برای خود و پدر و مادرش و مؤمنان خواست.
جمع‌بندی
از مجموع دعاها چند نکته به دست می‌آید:
1. این دعاها در واقع مقاصد ابراهیم را مجسم می‌کند و پرتوی از فضایل روحی و مجاهدات الهی او را نشان می‌دهد.
2. جوار خانه خدا بهترین و مناسبترین مکان برای مهم‌ترین دعا و خواسته‌های انسان است.
3. دعاهای حضرت ابراهیم در کنار خانه خدا به انسان می‌آموزد که انسان چه تقاضاهایی را باید در جوار کعبه داشته باشد.
4. ابراهیم علیه السلام در این دعاها تنها به فکر خودش نبود، بلکه برای ذریّه خود و مؤمنان نیز دعا کرد.
5. ذکر این دعاها در قرآن، دلالت بر استجابت آنها دارد و گرنه صرف نقل آن‌ها، بدون رد یا اجابت، لغو لازم می‌آید. (1) 6. تکرار ندای مکرر، با لفظ «رَبَّنا» و «رَبِّ» قابل تأمل و دقت است.
8- مقام ابراهیم
وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی. (2) فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ. (3) مقام ابراهیم سنگی (4) است که آن حضرت بر رویش گام نهاد و اثر پایش به‌طور معجزه آسا بر روی آن سنگ باقی ماند و اکنون داخل گنبد کوچکی روبه‌روی درِ کعبه با فاصله تقریبیِ 13 متر قرار گرفته و زائران خانه خدا بعد از طواف به کنار آن می‌روند و نماز


1- المیزان، ج 1، ص 281
2- بقره: 125
3- آل‌عمران: 97
4- برای مقام ابراهیم تفاسیر دیگری هم گفته‌اند؛ از جمله، کل حرم»، «کل حج معرفه و مزدلفه، ولی بر اساس‌روایات شیعه، همان سنگی است که اثر پای ابراهیم علیه السلام بر آن نقش بسته. همچنان‌که مردم از این عنوان همین مکان را می‌فهمند. چنان‌که فخر رازی گوید: این قول محققّان است. ج 4، ص 54.

ص: 22
طواف را به‌جا می‌آورند و بر اساس بعضی از روایات، این سنگ از بهشت آورده شده است.
چنان‌که از امام باقر علیه السلام روایت شده که گفت: «نَزَلَتْ ثَلَاثَةُ أَحْجَارٍ مِنَ الْجَنَّةِ؛ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ حَجَرُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ الْحَجَرُ الْاسْوَدُ». (1) در پاسخ این پرسش که «اثر پا در روی این سنگ، از چه زمانی نقش بسته؟» دو دسته روایت وجود دارد:
- دسته‌ای دلالت دارند که ابراهیم علیه السلام در هنگام بازسازی کعبه روی سنگ می‌ایستاد و پایه‌های کعبه را بالا می‌برد و از آن زمان اثر پا بر روی سنگ نقش بست و تاکنون باقی‌است.
- دسته دیگر، دلالت دارند که ابراهیم بعد از بازسازی کعبه مأمور شد برای حج اعلان عمومی کند. پس در این هنگام روی آن سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند.
به هر حال، خداوند متعال در دو جای قرآن از این محل با عظمت یاد کرد:
الف: آنجا که به زائران خانه‌اش فرمان داد مقام ابراهیم را مصلّای خود قرار دهند.
ب: جایی که مقام ابراهیم را به عنوان اوّلین و بارزترین آیات روشن خود خواند.
اگر مقام ابراهیم، با این‌که مفرد است، تفسیر «آیات بیّنات» قرار داده شود، معنایش این است که مقام ابراهیم به منزله آیات کثیره است؛ همانگونه‌که خود ابراهیم علیه السلام به منزله یک امت است؛ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً .... (2)
و طبق تفسیر دیگر، مقام ابراهیم یکی از آیات بینّات است؛ چه بگوییم بقیه آیات ذکر نشد و چه بگوییم ذکر شد. امّا این‌که اوّلین آن را مقام ابراهیم قرار داد یا از میان آن‌ها تنها مقام ابراهیم را ذکر کرد، اهمیت مطلب روشن می‌شود.
مطلب دیگر این‌که حفظ این آیت از زمان حضرت ابراهیم تا عصر حاضر، با داشتن دشمنان بسیار، بر اهمیّت آن می‌افزاید.
جوار خانه خدا بهترین و مناسبترین مکان برای مهم‌ترین دعا و خواسته‌های انسان است.
در پایان، به عنوان حسن ختام، کلامی از امام حسین علیه السلام در فضیلت مقام ابراهیم می‌آوریم: امام حسین علیه السلام در یکی از سال‌ها در مسجدالحرام بود، ناگهان سیلی آمد و به


1- نور الثقلین، ج 1، ص 122
2- نحل: 120

ص: 23
مسجدالحرام سرازیر شد. مردم می‌ترسیدند که سیل مقام را ببرد. حضرت فرمود: «نَادِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ جَعَلَهُ عَلَماً لَمْ یَکُنْ لِیَذْهَبَ بِهِ فَاسْتَقِرُّوا ...». (1) 9- ابراهیم و اعلان عمومی جهت حج
وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ. (2)
حضرت ابراهیم بعد از اتمام بازسازی کعبه از طرف خداوند متعال مأموریت یافت اعلان عمومی جهت انجام مناسک حج را به انجام برساند. چنان که روایت شده:
«لَمَّا فَرَغَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام بِنَاءَ الْبَیْتِ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یُؤَذِّنَ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ، فَقَالَ: یَا رَبِّ وَ مَا یَبْلُغُ صَوْتِی، فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی: أَذِّنْ، عَلَیْکَ الْأَذَانُ وَ عَلَیَّ الْإِبْلَاغُ وَ ارْتَفَعَ عَلَی الْمَقَامِ». (3) در روایات دیگر چگونگی ندا و علت آن هم آمده است. چنان‌که از امام صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت با صدای بلند ندا داد: «هَلُمَّ الْحَجَّ، هَلُمَّ الْحَجَّ» پس فرمود: اگر ابراهیم به جای «هَلُمَ‌الْحَجَّ»، «هَلُمُّوا إِلَی‌الْحَجِّ» می‌گفت، «لَمْ یَحُجَّ إِلَّا مَنْ کَانَ یَوْمَئِذٍ إِنْسِیّاً مَخْلُوقاً وَلَکِنَّهُ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَبَّی النَّاسُ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ: لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ، لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ». (4) مخاطب آیه کیست؟
مرحوم طبرسی گوید: جمهور محققان بر این باورند که خطاب آیه متوجه حضرت ابراهیم است (5) چنان‌که سیاق هم اقتضا دارد که مخاطب حضرت ابراهیم علیه السلام باشد.
به علاوه، روایاتی که در ذیل آیه مبارکه نقل شده، مؤید همین سخن است؛ مانند روایاتی که پیشتر آمد و روایتی که حلبی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که از آن حضرت پرسیدند:
«لِمَ جُعِلَتِ التَّلْبِیَةُ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَی إِلَی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنْ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ». (6) در مقابل این قول، قول دیگری است که خطاب آیه، متوجه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله است و دلیل آن، شأن نزولی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله ده سال در مدینه ماند و هنوز حج انجام نداده بود؛ «أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنِینَ أَنْ یُؤَذِّنُوا بِأَعْلَی


1- نور الثقلین، ج 1، ص 367، در دنباله این روایت دارد که کان موضع المقام الذی وضعه ابراهیم عند جدار البیت فلم یزل هناک حتی حوله اهل الجاهلیة الی المکان الذی هو فیه الیوم بعد پیامبر صلی الله علیه و آله در فتح مکه آن را در جای اصلی گذاشت اما بعد عمر بن خطاب آن را در جای فعلی گذاشت.
2- حج: 27
3- نور الثقلین، ج 3، ص 488، و با مختصر تفاوتی در روح المعانی و تفسیر الکبیر ذیل آیه.
4- نور الثقلین، ج 3، ص 487
5- مجمع البیان، ذیل آیه.
6- نور الثقلین، ج 3، ص 487

ص: 24
أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَحُجُّ فِی عَامِهِ هَذَا ...». (1) ظاهراً روایت منافاتی با روایات پیشین ندارد و به این صورت قابل جمع است که بگوییم:
خطاب آیه متوجه حضرت ابراهیم است، لیکن با نزول آیه، وجوب حج در اسلام تشریع شد؛ ازاین‌رو حضرت تصمیم به حج گرفت. باید گفت این در صورتی صحیح است که بگوییم حج تا سال دهم هجرت تشریع نشده باشد و حال‌آن‌که مسلمانان درسال نهم هجرت، همراه نماینده رسمی پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی علی علیه السلام مراسم با شکوه حج را انجام دادند. مگر این‌که گفته شود این آیه مربوط به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است، همانگونه‌که ظاهر شأن نزول هم همین است. به علاوه در روایت حلبی تصریح شده که آیه خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام است و آن حضرت هم ندای عمومی داد. به خلاف شأن نزول، که فقط دلالت دارد این آیه بر پیامبر نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله هم به مؤذن فرمان داد که اعلان کند رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله به حج می‌رود، چنین نیست که پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور شد ندای عمومی برای تشریع حج بدهد. ممکن است که خطاب آیه در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام متوجه او بود و در زمان اسلام متوجه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شده است.
برداشت از آیه
1. از تعبیر «یَأْتُوکَ» و «یَأْتِینَ» برداشت می‌شود که خداوند به ابراهیم علیه السلام وعده اجابت او را داد، که مردم از راه دور و نزدیک، پیاده و سواره دعوت تو را اجابت نموده، به طرف کعبه حرکت خواهند کرد و این دو جمله جواب امر است؛ یعنی «أذّن فیهم و إن تؤذن فیهم یأتوک ...» و «یأتین» یعنی از تو اعلان و از مردم حضور به هم رساندن، به هر نحو ممکن.
شاید این وعده پاسخ دعای حضرت ابراهیم علیه السلام باشد که عرض کرد: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ. (2) 2. از تعبیر قرآن به «یَأْتُوکَ» استفاده می‌شود که مقصود آمدن نزد ابراهیم و رسیدن به نکاتی که ابراهیم رسیده و دیدن اموری که آن حضرت مشاهده کرده است، نه این‌که مراد انجام ظاهری اعمال حج باشد؛ چون‌که تعبیر قرآن، عمل به مناسک حج نیست، بلکه «یَأْتُوکَ» است.
3. شاید از تقدّم «رِجالًا» بر «ضامِرٍ» فهمیده شود که پیاده فضلیت بر سواره دارد. مؤید این وجه، روایاتی است که در فضیلت پیاده رفتن نقل شده است؛ چنان‌که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:


1- همان.
2- ابراهیم: 37

ص: 25
کسی‌که پیاده حج کند، در هر گام 700 حسنه یابد، اما برای سواره 70 حسنه می‌نویسند؛ (1) همچنان‌که سیره عملی امام مجتبی علیه السلام (2) و بعضی از ائمه علیهم السلام مؤید دیگری است بر فضیلت پیاده بر سواره. و شاید هم اشاره به اهمیت زیارت خانه داشته باشد که باید با استفاده از هرگونه امکانات، آهنگ حج کنند و در انتظار مرکب ننشینند.
4. از تعبیر «ضامِرٍ» برداشت می‌شود که سختی راه نمی‌تواند باعث سقوط حج شود؛ یعنی از راه صعب‌العبوری، که باعث لاغر شدن حیوان می‌شود، به حج خواهند رفت و از طرف دیگر هشداری است بر تحمّل مشکلات این راه و شاید اشاره به این باشد که با امکانات کم و حداقلّ وسیله هم به حج خواهند رفت.
5. تعبیر «فَجٍّ عَمِیقٍ» اشاره به این است که وجوب حج، بستگی به راه دور و نزدیک ندارد، بلکه از هر جا باشد، باید به سوی کعبه حرکت کنند.
10- ابراهیم علیه السلام و مناسک حج
چیزی که از نظر آیات و روایات قطعی و مسلّم است، آن است که حج در زمان حضرت ابراهیم وجود داشته و اگرچه معدود نویسندگانی چون رشید رضا در وجود کعبه و حج، در زمان قبل از ابراهیم کلامی داشته‌اند اما از زمان ابراهیم به بعد، کسی در آن اختلاف نکرده، بلکه بنیانگذار حج را آن حضرت می‌دانند.
اما آیاتی که دلالت بر وجود حج در زمان حضرت ابراهیم دارد، به شرح زیر است:
1. وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ (3)
.
آیه شریفه، نه تنها دلالت بر اصل وجود حج در زمان ابراهیم دارد، بلکه دلالت بر بعض اهداف و اعمال حج هم می‌کند. اگر حج در زمان حضرت ابراهیم تشریع نشده بود، اعلان عمومی آن حضرت چه معنا داشت؟!
2. وَعَهِدْنا إِلی‌إِبْراهِیمَ وَإِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ. (4) این آیه مبارکه هم، فی الجمله دلالت بر وجود حج و بعضی از اعمال آن دارد؛ چون‌که خداوند حضرت ابراهیم را مأمور کرد تا خانه‌اش را برای طواف‌کنندگان و معتکفان و نمازگزاران تطهیر و پاکیزه سازد.


1- مجمع البیان و روح المعانی و تفسیر کبیر، ذیل آیه.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 150
3- حج: 27 و 28
4- بقره: 125 و نظیر آن در سوره حج: 26

ص: 26
3. أَرِنا مَناسِکَنا (1)
؛ با توجه به توضیحی که پیش‌تر در ذیل این آیه آمد، این آیه هم فی‌الجمله دلالت بر اصل وجود حج دارد. توضیح بیشتر آیات و روایاتی که دلالت بر وجود حج و بعضی از اعمال آن دارد، پیش‌تر گذشت.
11- ابراهیم در قربانگاه
از آیات دیگری که دلالت بر وجود حج و بعضی از اعمال آن دارد، آیات زیر است:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ. (2)
این آیات بر اساس روایاتی که در ذیل آن، در تفسیرهای البرهان، نور الثقلین، مجمع البیان و الدرّ المنثور (3) و کتب تفسیری دیگر و بعض کتب روایی (4) نقل شده، مربوط به یکی از اعمال حج؛ یعنی قربانی می‌باشد.
فشرده ماجرا این است که: حضرت ابراهیم برای اتمام حج، در خواب مأمور شدکه فرزند خود را در راه خدا قربانی کند. از آنجا که این تکلیف چیزی عجیب و بر خلاف عقل بود، سه مرتبه خواب مذکور تکرار شد تا این‌که این مسأله برای حضرت مسلّم و قطعی گردید.
گام نخست این بود که این جریان را با خود فرزند در میان بگذارد. از این رو، خطاب به اسماعیل گفت: یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری؛ «فرزندم! در خواب دیدم که خودم باید تو را ذبح کنم، با تأمل و دقت بگو نظرت در این باره چیست تا از روی تقلید و کورکورانه نباشد. فرزندی که نسخه پدر بود، با آغوش باز و طیب خاطر عرض کرد: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ. اولًا: پدر را با لفظ «اب» مخاطب ساخت؛ یعنی این مسأله باعث نمی‌شود که من تو را پدر ندانم. ثانیاً: عرض کرد: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» و نگفت «افْعَلْ ما رَأَیْتَ» یعنی به چیزی که فرمان یافته‌ای عمل کن و نگفت: «به خوابی که دیده‌ای عمل نما».
همچنان که از امام رضا علیه السلام در این باره روایت شده که فرمود:
«أمّا إسماعیل فهو الغلام الحلیم الَّذِی بشراللَّه به إبراهیمُ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ ... و هو


1- بقره: 128
2- صافات: 107- 102
3- البرهان، ج 4، ص 28 به‌بعد- نورالثقلین، ج 4، ص 420؛ مجمع‌البیان، ج 454؛ الدرّالمنثور، ج 7، ص 114- 104
4- مانند فروع کافی، ج 4، ص 207

ص: 27
لما عمل مثل عمله قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ و لم یقل یا أبت افعل ما رأیت». (1) سپس جمله‌ای گفت که مراتب ایمان و ادب او را در مقابل خدا بیان می‌کند. سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ یعنی به ایمان و اراده خود تکیه نکرده بر مشیت و اراده خداوند تکیه نموده. بدین وسیله هم پدر و هم پسر نخستین مرحله آزمایش را به خوبی پشت سر گذاشته که قرآن از آن تعبیر به تسلیم می‌کند. فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ.
از آنجایی که این امتحان بسیار مهم و عظیم بود إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ شیطان برای عقیم گذاشتن آن به دست و پا افتاد. گاه به سراغ پدر و گاه به سراغ پسر و زمانی به سراغ مادر می‌رفت تا آنها را از این عمل منصرف کند اما هر سه دست رد بر سینه او زدند و بر طبق روایتی شیطان به دنبال ابراهیم علیه السلام به راه افتاد. وقتی که به محل جمره اول رسید حضرت با هفت سنگ او را از خود راند و هنگامی که به محل جمره دوم رسید مجدداً شیطان را مشاهده کرد. این بار هم با هفت سنگ او را رد کرد و در جمره سوم هم این عمل تکرار شد. (2) لحظه حساس فرارسید. پدری مهربان یگانه فرزند خودش را بر زمین خواباند و کارد را به حرکت درآورد و با سرعت و قدرت بر گلوی فرزند گذاشت اما کارد برنده و تیز در گلوی لطیف فرزند کمترین اثری نگذاشت. ابراهیم در حیرت فرو رفت. بار دیگر کارد را به حرکت درآورد اما ندا آمد: یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا.
هنگامی که ابراهیم از عهده امتحان به خوبی برآمد جبرئیل از روی تعجب گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ»، سپس اسماعیل گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ». آنگاه ابراهیم گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ». (3) طبق بعضی از روایات، فلسفه استحباب تکبیرهای بعد از چند نماز، از همین‌جا نشأت گرفته است. همچنان که از بعضی روایات دیگر استفاده می‌شود که فلسفه نام‌گذاری سرزمین منا به این اسم، به خاطر این بود که وقتی حضرت از عهده امتحان بر آمد، جبرئیل به او گفت:
هر چه می‌خواهی از پروردگارت تمنّا کن؛ «فتمنّی إبراهیم فی نفسه أن یجعل‌اللَّه مکان ابنه إسماعیل کبشاً یأمره بذبحه فداء له فأعطی مناه». (4) چنان‌که در ذیل آیات مورد بحث هم به


1- نور الثقلین، ج 4، ص 420
2- تفسیر ابو الفتوح رازی ذیل آیات و در المنثور ج 5 ص 280
3- نور الثقلین، ج 4، ص 420 و تاریخ طبری، ج 1، ص 141
4- نور الثقلین، ج 1، ص 420

ص: 28
همین مطلب اشاره شده است؛ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ.
پس حج اجمالًا در زمان حضرت ابراهیم تشریع شده بود، اگر چه چگونگی مناسک آن برای ما مشخص نیست ولی این مقدار مسلّم است که طواف و قربانی و رمی وجود داشته است. (1) آیا خواب پیامبران حجت است؟
سخن در مورد «خواب» بسیار است. آنچه که در اینجا لازم است بدان توجه شود، این است که خواب‌های انبیا هرگز خواب شیطانی نیست بلکه نوعی ارتباط با خداست، چراکه ارتباط انبیا با مصدر وحی به چند صورت ممکن است؛ یکی از آن راه‌ها، خواب است.
ازاین‌رو در خواب‌های آن‌ها هیچ‌گونه خطایی رخ نمی‌دهد بلکه همانند چیزی است که در بیداری می‌بینند.
ذبیح چه کسی بود؟
مفسران شیعه و برخی از محققان اهل سنت بر این باورند که ذبیح، حضرت اسماعیل بوده، اما در مقابل، گروهی قائلند که ذبیح اسحاق بوده است.
دلایل قول اول:
1. ظاهر سیاق آیات دلالت دارد «ذبیح» اسماعیل بوده؛ زیرا که خداوند متعال بعد از آیات مورد بحث فرموده است: وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ. (2) همچنان که امام صادق علیه السلام برای اثبات ذبیح بودن اسماعیل، به همین ظاهر تمسک کرده است؛ در کتاب «من لا یحضره الفقیه آمده است:
«سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنِ الذَّبِیحِ مَنْ کَانَ؟ فَقَالَ: إِسْمَاعِیلُ علیه السلام لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَکَرَ قِصَّتَهُ فِی کِتَابِهِ، ثُمَّ قَالَ وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ». (3) 2. روایات زیاد و معتبری در منابع اسلامی نقل شده که ذبیح اسماعیل است؛ از جمله «عن أبی جعفر علیه السلام قال: سألته عن صاحب الذبح، فقال إسماعیل علیه السلام». (4) در حدیث معتبری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «أَنَا بن الذَّبِیحَین» (5) از آنجاکه


1- نور الثقلین، ج 1، ص 197 و تاریخ طبری، ج 1، ص 134
2- صافات: 112
3- نور الثقلین، ج 4، ص 424
4- نور الثقلین، ج 4، ص 422
5- مجمع‌البیان، ج 4، ص 453

ص: 29
حضرت محمد صلی الله علیه و آله از فرزندان اسماعیل می‌باشد، مراد از ذبیحین حضرت اسماعیل و پدرش عبداللَّه خواهد بود.
3. مرحوم طبرسی برای اثبات مطلب، به آیه دیگری تمسک جسته است؛ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ (1)
در این آیه، خداوند به ابراهیم دو چیز را بشارت داد؛ یکی اسحاق و دیگری فرزندی از اسحاق به نام یعقوب و این بشارت چگونه با امر به ذبح اسحاق سازگار است. (2) معنای این آیه چنین است: اسحاق می‌ماند و از او یعقوب به دنیا می‌آید و حال آن‌که آیه مربوط به ذبح می‌گوید: ذبیح نمی‌ماند، پس ذبیح غیر از اسحاق است.
4. به یقین، کودکی که به همراه هاجر به مکه برده شد و در ساختن کعبه پدر را یاری کرد و برنامه حج را با او انجام داد، حضرت اسماعیل بود و ظاهراً ذبیح هم همین اسماعیل بوده است. حتی بعضی قائلند که اسحاق اصلًا به مکه نرفته است (3) تا این جریان برای او پیش آمده باشد.
اما در مقابل، از بعضی روایات استفاده می‌شود که ذبیح اسحاق بوده است؛ مانند:
فی الکافی، عدّةٌ مِنْ أَصْحابِنا: قالَ أَبُو الْحَسَن علیه السلام «لَوْ عَلِمَ اللَّهُ خَیْراً مِنَ الضَّأْنِ لَفَدَی بِهِ إِسْحَاقَ» (4) و فی المجمع روی انه اسحاق. (5) اگر در زمان حضرت ابراهیم و حضرت محمد صلی الله علیه و آله طاغوت‌ها و بت‌ها بی‌جان بودند، اما امروز جان دارند و به قول حضرت امام قدس سره احیاگرِ حج ابراهیمی، این‌ها از آن‌ها بدتر و خطرناک‌ترند.
این روایات، اولًا مخالف ظاهر آیه است؛ هانگونه‌که امام صادق علیه السلام به ظاهر آیه اشاره کردند. ثانیاً تعداد این روایات در مقابل روایاتی که دلالت دارند ذبیح حضرت اسماعیل است بسیار کمتر می‌باشد. ثالثاً این قول نه‌تنها مخالف کتاب است، بلکه موافق با تورات می‌باشد، (6) که اهل کتاب ذبیح را اسحاق می‌دانند. از آنجاکه اهل کتاب خود را از نسل اسحاق دانسته‌اند، ازاین‌رو سعی دارند این امتیاز را نصیب خود کنند. بنابراین، احتمال دارد که این دسته از روایات، از قبیل اسرائیلیات باشد.


1- هود: 71
2- مجمع البیان، ج 4، ص 453
3- مجمع البیان، ج 4، ص 453
4- نور الثقلین، ج 4، ص 424
5- مجمع البیان، ج 4، ص 453
6- تورات، سفر تکوین.

ص: 30
مرحوم صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» پاسخ دیگری داده‌اند و آن این‌که: به فرض صحت روایات اسحاق، باید گفت: ذبیح اسماعیل بود. اما اسحاق آرزو کرد ای کاش مانند برادرش اسماعیل بود و در برابر آن امتحان صبر می‌کرد. به خاطر این آرزو ثواب برادرش را به او دادند؛ «فَسَمَّاهُ بَیْنَ مَلَائِکَتِهِ ذَبِیحاً لِتَمَنِّیهِ لِذَلِکَ» (1) 12- مبانی حج ابراهیمی
مراد از حج ابراهیمی، همان حج واقعی است که پیامبر صلی الله علیه و آله مأموریت یافت مردم را جهت انجام آن دعوت عمومی کند؛ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ. (2) همان حجی که دو پیامبر بزرگ الهی مأمور شدند ساحت قدس کعبه را از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاک‌سازی کنند تا طواف کنندگان و زائران خانه خدا مراسم حج را صحیح و کامل به انجام رسانند؛ وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (3)
حجی که هدف از آن زنده کردن اصل توحید و یکتاپرستی و زدودن هرگونه بت و بت‌پرستی و مظاهر شرک و کفر است؛ وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ .... (4) از این رو در کنار خانه خدا دست به دعا برداشت و در حق خود و ذرّیه‌اش دعا کرد؛ وَاجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ. (5) و به عبارت بهتر، فلسفه حج ابراهیمی فلسفه توحید در تمام ابعاد زندگی است که نخستین گام در راه آن، مبارزه با هرگونه شرک و کفر است و حضرت ابراهیم هم در این راستا با هرچه غیر خدا بود، در سخن و عمل مبارزه کرد و برای اثبات توحید، مأمور شد کانون بی‌نظیر توحید را بازسازی کند. حج ابراهیمی همان حجی است که برای قوام جامعه بشری تأسیس شده است؛ جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ. (6) حجّی که در آن، هرگونه منافع جوامع مسلمین؛ اعم از مادی و معنوی و نیز اجتماعی و سیاسی تأمین گردد؛ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ ... لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. (7) و از سوی دیگر، فلسفه حج ابراهیمی، دیدن صاحب خانه (بَیْتِیَ) (8) و اجابت به دعوتی است که ابراهیم نموده و آمدن نزد ابراهیم (یَأْتُوکَ) (9) و رسیدن به نکاتی است که ابراهیم رسیده و دیدن اموری‌است‌که ابراهیم شاهد بوده وهمچون ابراهیم آماده قیام در برابر بت


1- من‌لایحضره‌الفقیه، ج 2، ص 230؛ صافی، ج 4، صص 276 و 277
2- حج: 27
3- بقره: 125
4- حج: 26
5- ابراهیم: 35
6- مائده: 97
7- حج: 28
8- بقره: 125 و حج: 26
9- حج: 27

ص: 31
وبت‌پرستان و سرکشان شدن است. از این رو، قرآن تعبیر به «یَأْتُوکَ» آورده و جایی را در کنار خانه‌اش به نام مقام ابراهیم علیه السلام قرار داده است تا مردم به او اقتدا کنند؛ وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی. (1) اگر در زمان حضرت ابراهیم و حضرت محمد صلی الله علیه و آله طاغوت‌ها و بت‌ها بی‌جان بودند، اما امروز جان دارند و به قول حضرت امام قدس سره احیاگرِ حج ابراهیمی، این‌ها از آن‌ها بدتر و خطرناک‌ترند.
اگر در عصر رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله ساحت قدس کعبه و حج، از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاک‌سازی شد و در سال نهم هجرت به وسیله نماینده رسمی پیامبرخدا، در مراسم باشکوه حج از بت و بت‌پرستان و مشرکان اعلان برائت و بیزاری شد، اما با کمال تأسف بعد از مدتی به‌وسیله استکبار و ایادی‌اش و هرکس که به گونه‌ای منافعش از طریق انجام مراسم صحیح حج به خطر می‌افتاد، مورد تحریف واقع شد و تبدیل به یک مراسم خشک و بی‌روح گردید. تا این‌که پس از چهارده قرن، فرزند پاکی از تبار ابراهیم و محمد صلی الله علیه و آله در ایران اسلامی کمر همّت بر احیای حج واقعی بست و در سخنرانی‌ها و اطلاعیه‌هایش، حجّ واقعی را به مسلمانان جهان شناساند و از حج موجود، تعبیر به «حجّ آمریکایی» کرد که فقط یک سفر سیاحتی و انجام صورت ظاهری اعمال حج بوده است که کاری به مبانی و اهداف حج از نظر بنیانگذاران آن ندارند و اعلان فرمود که: حج بی‌برائت حج نیست و حج ابراهیمی همان حج محمدی است که نماینده رسمی آن حضرت در مراسم حج اعلان برائت و بیزاری از شرک و کفر کرد.


1- بقره: 125

ص: 32
همان حجی‌که در آن روح برادری و برابری حاکمیت داشته و هر نوع تبعیض و امتیازطلبی نفی گشته است. همان حجی که پاسخ‌گوی فریادهای مظلومانه فلسطین و بوسنی و کشمیر و الجزایر و ... است. همان حجی که مشکلات یک سال مسلمین را بررسی و درصدد رفع آن برآید.
همان حجی‌که برای قیام تأسیس شده، آن هم قیام ناس برای ناس، قیام بر ضدّ مستکبران و جباران عالم، همان حجی که بُعد سیاسی آن کمتر از بعد عبادی‌اش نیست، بلکه سیاستش عین عبادت است.
حجی که کانون معارف الهی است که از آن، محتوای سیاست اسلام را در تمام زوایای زندگی باید جستجو نمود. همان حجی که در ادامه بت شکنی‌های ابراهیم علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله است و اعلان برائت در آن تأسی از رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله و متابعت از اوامر خداست. همان حجی که در آن باید حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین ستاند.
همان حجی که لبیک آن، لبیک به حق‌تعالی و فریاد لا بر همه طاغوت‌ها و طاغوت‌چه‌هاست. همان حجی که در آن رمی از شیاطین و در رأس آنها شیطان بزرگ می‌شود تا حج خلیل‌اللَّه و حبیب‌اللَّه و ولی‌اللَّه اعظم حضرت مهدی (عج) بجا آورده شود و الّا در حق ما گفته می‌شود: «مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ».
همان حجی‌که برای نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه تأسیس شده است.
همان حجی‌که سفرش سفر الی‌اللَّه و گردش در خانه‌اش، نشان‌دهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید.
همان حجی که بسان قرآن است و همه از آن بهره‌مند می‌شوند ولی اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامی، اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرورفتن در احکام و سیاست‌های اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهر هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند کرد و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند شد. اما حجی که انسان را به خدا نزدیک نکند و رذایل نفسانی را نزداید، حجی که جواب‌گوی فریادهای مظلومانه نباشد، حجی که بی‌روح و بی‌تحرک و بی‌وحدت و بی‌برائت باشد و هدم کفر و شرک از آن برنیاید و فقط یک سفر تفریحی- تجارتی و انجام یک‌سلسله اعمال‌خشک وبی‌حاصل وبی‌ثمرباشد، حج ابراهیمی- محمدی صلی الله علیه و آله نخواهدبود. (1)


1- با استفاده از رهنمودهای حضرت امام خمینی قدس سره احیاگر حج ابراهیمی- محمدی صلی الله علیه و آله.