است. عرش چهارگوش شده، چون کلماتیکه اسلام بر آنها استوار است، چهار است:
«سُبْحَانَ اللَّهِ» وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» وَ «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ» وَ «اللَّهُ أَکْبَرُ».
27. و در حدیث قیله: «به خدا سوگند کعب تو پیوسته برافراشته است». آن دعایی برای شرافت و برتری اوست و اصل معنای آن، گره لوله نی است که میان دو گره، کعب نامیده میشود و هر چیزِ برافراشته و مرتفع، کعب نامیده میشود و نامگذاری کعبه برای بیتالحرام هم از آن گرفته شده و گفته شده: کعبه نامیده شده چون مانند مکعب چهارگوش است.
28. حنان: به امام صادق علیه السلام گفتم: «چرا به خانه خدا «بیتاللَّه الحرام» گویند»؟
29. ابو خدیجه گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چرا کعبه را «بیت العتیق»؛ (خانه آزاد) نام نهادهاند؟ فرمود: خدای متعال از بهشت، حجرالأسود را برای آدم فرود آورد. خانه کعبه دُرّی سفید بود. خداوند آن را به آسمان بالا برد و پایهاش باقی ماند. آن، در مقابل این خانه است. هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن میشوند که هرگز دوباره به سوی آن باز نمیگردند. خداوند به ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام فرمان داد کعبه را بر همان پایهها بنا نهند و از آن رو «بیت عتیق» نامیده شد که از غرق شدن رهایی یافت.
30. ابوحمزه ثمالی گوید به امام باقر علیه السلام در مسجدالحرام گفتم: چرا خداوند این خانه را عتیق نامید؟ فرمود: هیچ خانهای نیست که خدا بر روی زمین قرار داده، مگر آنکه صاحب و ساکنانی دارد، جز این خانه که جز خدای متعال، صاحبی ندارد و آزاد است و فرمود: خداوند آن را پیش از مردم آفرید، سپس زمین را آفرید و آن را زیر آن گسترد.
31. ابان بن عثمان از کسیکه به او خبر داد از امام باقر علیه السلام پرسیدم: چرا کعبه را بیتالعتیق نامیدهاند؟ فرمود: چون خانهای است آزاد از مردم و هیچکس مالک آن نیست.
32. سعید اعرج، از حضرت امام صادق علیه السلام: کعبه را بیتالعتیق نامیدهاند، چون از غرق آزاد و رها گشته و حرم نیز با آن رها شد و آب از آن بازداشته شد.
ص: 119
33. ذَریح بن یزید محاربی از امام صادق علیه السلام: خداوند در ماجرای نوح، همه زمین را زیر آب برد، جز خانه خدا را. آن روز این خانه «عتیق» نام نهاده شد، چون آن روز از غرق شدن رها شد. به حضرت گفتم: آیا به آسمان رفت؟ فرمود: نه، آب به آن نرسید و از آن بازداشته شد.
میان حَجَر و در را از چه رو «حطیم» خواندهاند؟
34. معاویة بن عمّار: از امام صادق علیه السلام درباره حطیم پرسیدم.
فرمود: «میان حجرالأسود و درِ کعبه است».
پرسیدم: چرا به آن حطیم میگویند؟ فرمود: چون در آنجا مردم همدیگر را فشار میدهند.
35. در حدیث توبه کعب بن مالک: «در آن هنگام مردم شما را میفشارند»؛ یعنی شما را هُل میدهند و در فشار میاندازند.
و از اینجا مکه «حطیم» نامیده شد که میان رکن و در میباشد.
و گفته شده: مراد از حطیم، همان سنگ بیرون آمده از خانه است، به این نام نامیده شده؛ چون خانه خدا بالا آمده و آن سنگ به همان شکل رها شده.
و گفته شده: چون عربها هنگام طواف لباسهای خود را روی آن میگذاشتند و در مدت زمانی روی هم انباشته میشد.
چرا حج را «حج» خواندهاند؟
(1)36. ابان بن عثمان با یک واسطه از امام باقر علیه السلام روایت میکند، به آن حضرت عرض کردم: چرا به حج، حج گفته شده؟ فرمود: حج یعنی رستگاری. گفته میشود: فلانی حج کرد، یعنی رستگار شد.
علّت نامگذاری صفا و مروه به این نام؟
37. عبد الحمیدبن ابی الدّیلم از امام صادق علیه السلام:
صفا را به این خاطر صفا خواندهاند که: مصطفی و برگزیده آدم بود، که بر کوه صفا هبوط
1- خداوند، حجّ خانه خویش را بر شما واجب کرد؛ خانهای که آن را قبلهگاه مردم قرار داده است. حجگزاران همچون ازدحام چهار پایان، به این خانه وارد میشوند و همچون روی آوردن کبوتران به آشیانه، مشتاقانه به سوی آن میشتابند. خدای سبحان، حج را نشانه تواضع مردم در پیشگاه عظمتش و تسلیم و پذیرش آنان نسبت به عزّت و شکوهش قرار داده است و از بندگان خویش، شنوایانی را برگزیده که دعوت الهی را لبّیک گفته و سخن او را پذیرفتهاند و در جایگاههای پیام آوران الهی ایستادهاند و با طواف خویش شبیه فرشتگانی شدهاند که بر گردِ عرش خدا در طوافاند. کسانی که در تجارتخانه خداپرستی، سود فراوان به دست میآورند و در آن هنگام به سوی میعادگاهِ بخشایشِ الهی میشتابند. خداوند متعال، حج را پرچم افراشته اسلام و پناهگاه امنِ پناهجویان قرار داده است. حقّش را واجب و حجتش را لازم کرده است و درآمدن بر آن را بر شما ثابت کرده است و فرموده: «و برای خداست بر مردم که هرکس راهی دارد، آهنگ خانهاش را کند و هر کس کفر ورزد به خدا زیانی نزند که خداوند از جهانیان بینیاز است».
ص: 120
کرد. لذا از اسم آدم (یعنی از کلمه مصطفی) نامی و اسمی برای کوه برگرفته شد
(1) و دلیل بر اینکه آدم مصطفی است، آیه شریفه: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ
(2)میباشد و چون حوّا بر کوه مروه فرود آمد، این کوه را به این نام خواندند؛ چه آنکه مرأه (زن) که حوّا باشد، بر آن نازل گردید. پس برای کوه نامی از اسم مرأه اتخاذ گردید.
از چه رو هشتم ذی حجه را «ترویه» گویند؟
38. عبیداللَّه بن علی حلبی گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا به روز ترویه
(3)، «ترویه» میگویند؟ فرمود: چون در عرفات، آب نبود و حجّاج برای نوشیدن آب، آن را از مکّه میآوردند و به همدیگر میگفتند: «آب برداشتید؟ آب برداشتید؟» از این رو، آن روز، روز ترویه نام گرفت.
خانه کعبه دُرّی سفید بود. خداوند آن را به آسمان بالا برد و پایهاش باقی ماند. آن، در مقابل این خانه است. هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن میشوند که هرگز دوباره به سوی آن باز نمیگردند
39. معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام: روز ترویه را، ترویه نامیدند، چون جبرئیل در چنین روزی، نزد حضرت ابراهیم علیه السلام آمد و گفت: «ای ابراهیم، برای خود و خانوادهات آب بردار» و میان مکّه و عرفات آبی نبود. آنگاه به موقفِ عرفات رفت و به ابراهیم علیه السلام گفت:
«اعتراف کن و با عبادات خویش آشنا شو». از این رو آن روز، «عرفه» نامیده شد. سپس به او گفت: به مشعر نزدیک شو، به این جهت نام آنجا «مزدلفه»
(4) شد.
40. و در حدیث ابن عمر است که: روز ترویه تلبیه حج میگفت و آن، روز هشتم ذیحجه است. ترویه نامیده شد، چون مردم از آن برای ادامه راه، آب برمیداشتند؛ یعنی آب میخوردند و به دیگران آب میدادند.
منا را چرا «منا» خواندند؟
41. از معاویة بن عمّار، از امام صادق علیه السلام که گوید آن حضرت فرمودند:
1- مرحوم مجلسیِ پدر میفرماید: قطع، یعنی جدا گشت و مناسبت میان صفا و مصطفی روشن است ولیمناسبت میان مروه و مرأة ممکن است از جهت تلفظ باشد و یا آنکه مروه همان مرأه بوده که همزه آن به واو تبدیل شده است، ولی احتمال اول بهتر است و مروه در لغت به سنگ سفید براق میگویند.
2- آل عمران: 33، «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید.»
3- روز هشتم ذی حجّه، به معنای سیراب شدن، آب برداشتن.
4- محلّ نزدیک شدن.
ص: 121
جبرئیل علیه السلام در این سرزمین نزد حضرت ابراهیم علیه السلام آمد و به آن جناب عرض کرد: ای ابراهیم، تمنّا و آرزو کن. پس مردم آن سرزمین را منا نامیدند.
42. امام رضا علیه السلام به محمّد بن سنان نوشت: علّت آنکه به منا، منا گفته شد، این است که جبرئیل در آنجا به ابراهیم علیه السلام گفت: هرچه میخواهی از خداوند تمنّا کن. حضرت ابراهیم علیه السلام هم در دل خود از خدا خواست که به جای فرزندش اسماعیل علیه السلام، قوچی به عنوان فدیه قرار داده شود و خداوند متعال دستور دهد که آن را سر ببرد، خداوند هم خواسته او را داد.
43. منا در مکه است ... به این نام نامیده شده، به دلیل خونهایی که در آن ریخته میشود.
ثعلب گوید: این از گفتار عربهاست؛ خداوند مرگ را بر آنها قرار داد؛ یعنی مقدرشان کرد، چون قربانی در آنجا نحر میشود ... ابن شمیل گوید: منا نامیده شده، چون میش در آن قربانی شد.
و ابن عیینه گوید: از منایا گرفته شده، به معنای آرزوها.
44. ابن عباس گوید: زیرا جبرئیل علیه السلام هنگامی که خواست آدم علیه السلام را رها کند، به او گفت: آرزویی کن.
آدم گفت: آرزوی بهشت میکنم. پس منا نامیده شد به خاطر آرزو کردن آدم.
45. منای مکه به این نام خوانده شد، چون گنجایش و وسعت بسیاری برای مردم دارد، و گفته شده: به این دلیل که برای قربانیها در نظر گرفته شده است.
دلیل نامگذاری عرفات به این نام؟
46. معاویة بن عمّار گوید از امام صادق علیه السلام درباره علت نامگذاری عرفات پرسیدم:
فرمود: جبرئیل علیه السلام، حضرت ابراهیم علیه السلام را در روز عرفه بیرون آورد. چون ظهر شد، به وی گفت: ای ابراهیم، به گناهت اعتراف کن و عبادتهایت را بشناس. از اینرو به «عرفات» نامگذاری شد، چونکه جبرئیل گفت: اعتراف کن، او هم اعتراف کرد.
47. عبدالحمیدبن ابی دیلم در حدیثی طولانی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
... سپس او (آدم) را از منا به عرفات برد و بر مکان اعتراف (عرفات) اقامت داد و گفت: چون خورشید غروب کند، هفت بار به گناه خود اقرار کن و هفت بار از خدا بخواه که بیامرزد و
ص: 122
توبهات بپذیرد. آدم چنان کرد و از این رو آنجا به مُعَرّف نام نهاده شد.
48. «عرفات» نامیده شد، چون آدم و حوّا در آنجا یکدیگر را شناختند.
یا به دلیل گفته جبرئیل به حضرت ابراهیم علیه السلام هنگامی که مناسک را به او میآموخت: آیا شناختی؟
گفت: شناختم.
یا به دلیل مقدس بودن و بزرگ بودنش، گویا پاکیزه گردانده شده است.
49. عبدالحمیدبن ابی دیلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: ... سپس آدم را به عرفات برد
(1) و او را بر عرفه وا داشت و به او فرمود: هرگاه خورشید غروب کرد، هفت مرتبه به گناهت اعتراف کن، آدم چنین کرد، به این دلیل عرفه نامیده شد، چون آدم علیه السلام در آنجا به گناهش اعتراف کرد، سپس این کار در فرزندان آدم سنت قرار داده شد که به گناهانشان اعتراف کنند مانند پدرشان، و از خدای عزّ وجلّ طلب بخشش کنند مانند پدرشان آدم علیه السلام.
چرا خَیف را بدین نام خواندند؟
(2)50. معاویة بن عمّار گوید: محضر مبارک حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: برای چه خیف را خیف نامیدهاند؟
فرمودند: به خاطر آن خَیف نامیدند که از وادی، بالاتر واقع شده و هر مکانی که از وادی مرتفع باشد، خَیف خوانده میشود.
1- منظور جبرئیل است که با آدم علیه السلام رفت.
2- مکانی است که مسجد در آن قرار دارد. ابناثیر در نهایه مینویسد: خیف، هر جای بلندی است که از مجرای سیل بالاتر و از سنگهای کوه به کنار است و مسجد منا، مسجد خَیف نامیده میشود؛ زیرا در دامنه کوه آن است.
ص: 123
چرا مشعر الحرام را «مزدلفه» نام نهادند؟
51. معاویة بن عمّار، از حضرت صادق علیه السلام، در حدیث ابراهیم علیه السلام نقل میکند: هنگامی که جبرئیل علیه السلام به موقف (عرفات) رسید، در آن اقامه کرد تا خورشید غروب نمود، سپس ابراهیم علیه السلام را از آنجا بیرون برد و به او گفت: ای ابراهیم، کوچ کن به سوی مشعرالحرام. پس مشعرالحرام را «مزدلفه» خواندند.
52. معاویة بن عمّار، از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
مزدلفه را به این خاطر مزدلفه نامیدند که حاجیها از عرفات به سویش کوچ میکنند.
53. مزدلفه مکانی است میان عرفات و منا؛ زیرا تقرّب جسته میشود در آنجا به خداوند، یا به دلیل نزدیکی مردم به منا پس از بازگشت، یا برای اینکه مردم نصف شب به آنجا میآیند؛ یا به این دلیل که آنجا زمینی هموار و محل زباله است و این به معنا نزدیکتر است.
چرایی نامگذاری مزدلفه به «جمعاً»؟
54. عبدالحمید بن ابی الدیلم، از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
مزدلفه را به این جهت «جمع» خواندهاند که آدم علیه السلام در آن، نماز مغرب و عشا را جمع خواند.
55. شیخ صدوق رحمه الله گوید: مرحوم پدرم در نامهاش به من نوشت: مزدلفه را به خاطر این جمع گفتهاند که در آن نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه میخوانند.
56. همچنین گفته شده: مزدلفه را جمع گویند، به دلیل اجتماع مردم در آنجا.
57. جمع، عَلَم است برای مزدلفه. به این نام خوانده شد، چون آدم و حوا در آن جمع شدند.
58. عبدالحمیدبن ابی دیلم از امام صادق علیه السلام نقل کند که فرمود: ... سپس به آنجا رسید
(1) و تا یک سوم شب آنجا ماند. پس میان نماز مغرب و عشا جمع کرد. به همین دلیل جمع نامیده شد. چون آدم میان دو نماز جمع کرد. بنابراین، وقت نماز عشا در این مکان، یک سوم از شب گذشته، است.
1- منظور جبرئیل است که به آدم رسید.
ص: 124
حج اکبر چیست و از چه رو به این نام خوانده شد؟
59. حفص بن غیاث نخعی القاضی گوید: از حضرت صادق علیه السلام در باره فرموده حقتعالی که میفرماید: وَ أَذَانٌ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ .. پرسیدم؟
حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من «اذان»
(1) در میان مردم هستم. گفتم: معنای «حجاکبر» چیست؟ فرمود: به این دلیل اکبر نامیده شد که مسلمانان و مشرکان در آن سال با هم حج کردند و بعد از آن، مشرکان، دیگر حج به جا نیاوردند.
چرا طائف را «طائف» خواندهاند؟
60. ابراهیم بن مهزیار، از برادرش نقل کرده که حضرت موسیبن جعفر علیهما السلام درباره «طائف» فرمودند: «آیا میدانی برای چه طائف را طائف نامیدهاند؟»
راوی میگوید: عرض کردم: خیر.
فرمودند: حضرت ابراهیم علیه السلام به درگاه پروردگارش نالید و دعا کرد که حق جلّ و علا از تمام میوهها به اهل او روزی کند. پس خدای متعال قطعه زمینی را از اردن جدا کرد و آن زمین جلو آمد تا به بیت رسید و دور آن، هفت بار طواف کرد، سپس حقتعالی آن را در جایش مستقرّ و آرام کرد و از این جهت که دور بیت طواف کرده به آن طائف گفته شد.
61. احمد بن محمّد از امام رضا علیه السلام نقل کرده که آن حضرت پرسید: آیا میدانی چرا طائف، طائف نامیده شد؟
عرض کردم: خیر.
فرمودند: برای اینکه وقتی حضرت ابراهیم خدا را خواند که از تمام میوهها به اهلش روزی کند، حقتعالی به قطعهای از اراضی اردن فرمان داد و آن زمین میوههایش را حرکت داد تا به بیت رسیدند. پس دور بیت طواف نمودند. آنگاه باریتعالی به آنها امر فرمود به همین مکان فعلی، که موسوم به طائف است، برگردد و به جهت طوافی که پیرامون بیت نموده، به آن «طائف» گفتند.
دلیل خوانده شدن «ابطح» به این نام؟
62. عبدالحمیدبن ابی الدیلم، از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده: ابطح را به این خاطر ابطح نامیدند، که جناب آدم علیه السلام امر شد خود را در سنگلاخ و قسمت پست وادی جمع، به
1- یعنی همان مؤذنی است که پیامبر صلی الله علیه و آله او را در پی ابوبکر فرستاد و سوره برائت را گرفت و ابوبکر بازگشت وپرسید: آیا چیزی درباره وحی شده است؟ و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدایم فرمان داده که از جانب من جز خودم یا مردی از من ابلاغ نکند.
ص: 125
روی زمین افکند،
(1) حضرتش چنین کرد تا صبح طالع شد. پس از آن، به وی امر گردید بالای کوه این وادی رود. پس چنین کرد. آنگاه مأمور شد بعد از طلوع آفتاب به گناهش اعتراف کند. پس اعتراف کرد
(2) در این هنگام حقتعالی از آسمان آتشی فرستاد و آن آتش قربانی او را گرفت و بدین ترتیب توبهاش پذیرفته شد.
علت خوانده شدن مسجد «فضیخ» به این نام؟
(3)63. ابوبصیر لیث مرادی گوید: محضر مبارک حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: چرا مسجد فضیخ را به این نام خواندند؟
فرمود: درخت خرما را فضیخ گویند و چون در این مسجد درخت خرما بوده، آن را «فضیخ» خواندهاند.
(4) تلبیه از چه رو به این نام خوانده شد؟
64. ابان از کسی روایت میکند که از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا به لبّیک گویی، «تلبیه» میگویند؟ فرمود: این اجابت است. موسی علیه السلام به پروردگارش چنین پاسخ داد.
65. و تلبیه اجابت نامیده شد؛ زیرا موسی علیه السلام پروردگارش را اجابت کرد و گفت: لَبَّیک.
دلیل به پا کردن کعبه؟
66. ابوبصیر لیث مرادی از امام صادق علیه السلام نقل کرده: تا زمانی که کعبه برپاست، دین نیز برپا و استوار است.
بنای کعبه برای چیست؟
67. عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: اگر مردم حج را ترک کنند، بر رهبر واجب است که مردم را؛ چه بخواهند و چه نخواهند، به حج وادار کند؛ چرا که این خانه، برای حج قرار داده شده است.
از چه رو بیتاللَّه در وسط زمین است؟
68. محمّد بن سنان گوید: حضرت رضا علیه السلام در جواب مسائلی که از آن جناب سؤال
1- در متن عربی «انبطاح» آمده و شاید منظور مطلق دراز کشیدن برای خواب و نه لزوماً بر چهره باشد واحتمال هم دارد که این خوابیدن بر صورت، در آیین او مکروه نبوده است. و گفته شده که آن کنایه از استقرار بر زمین برای دعا و نه خواب است و گفتهاند کنایه از رکوع و سجود طولانی در نماز است.
2- در محاسن افزوده است: و آن را اعتراف قرار داد تا سنتی میان فرزندانش باشد و از این رو قربانی آورد.
3- طریحی در مجمع البحرین گفته است: آن، مسجدی از مساجد مدینه است که روایت شده خورشید در آن برای امیرمؤمنان بازگشت.
4- مجلسی میفرماید: مشهورتر در وجه نامگذاری آن است که «فضح» یعنی شکستن و فضیح شرابی است که از خرمای نرسیده و شکسته تهیه میشود و در جاهلیت، در نزدیکیهای این مسجد شراب میساختند. از همینرو مسجد را بدین نام خواندند. اما فضیح به معنای نخل در کتب لغت ما موجود نیست و بعید نیست که نام نخل مخصوصی در آنجا بوده است و متن کافی این احتمال را تأیید میکند که آورده است: به دلیل نخلی، فضیح نامیده شد.
ص: 126
کرده بودم، مرقوم فرمودند:
علّت قرار گرفتن بیتاللَّه در وسط کره زمین، آن است که وسط زمین نقطهای بود که از زیر آن زمین کشیده شده و هر بادی در دنیا از آنجا میوزد. سپس در مقام توضیح فرمودند:
زمین از زیر رکن شامی، اوّلین بقعهای بود که در زمین قرار داده شد، خارج گردید، چهآنکه رکن شامی وسط زمین است و بدین ترتیب اهل مشرق و مغرب در انجام فریضه حج با هم مساوی هستند.
چرا سزاوار نیست پیرامون مکه درهای متعدد قرار داده شود؟
69. عبیداللَّه بن علی حلبی گوید: از حضرت صادق علیه السلام در باره آیه شریفه: ... سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ ...
(1)پرسیدم؟حضرت فرمود: سزاوار نیست که برای خانههای مکه در قرار دهند؛ زیرا حجّاج میتوانند در خانههای اهالی مکّه فرود آیند تا وقتی که از انجام مراسم فارغ شوند و اوّلین کسی که برای خانههای مکّه در قرار داد معاویه بود.70. حفص بن بختری از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: شایسته نیست اهل مکه برای خانههای خود درهای متعدد بگذارند؛ زیرا حاجیان با صاحبان خانه در حیاط خانه فرود میآیند تا حجشان تمام شود.پینوشتها
1- حج: 25، «اهل آن شهر مکه و بادیهنشینان یکساناند»