استظلال

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

چکیده

طبق شمارشِ مناسک های حج، از محرّمات احرام، استظلال حرام نوزدهم است و آن، از مسائل مبتلابه و از مباحث چالشی میان فقهای خاص و عام به شمار می‌آید.
به اجماع فقهای شیعه، استظلال در روز برای مردان، در حال اختیار و در حال سیر و حرکت حرام است. ولی ابن جنید و بسیاری از علمای اهل تسنن آن را جایز شمرده‌اند. بیشتر فقهای معا صر، استظلال در شب و استظلال در مکه و عرفات و منا را جایز دانسته و گروهی نیز قائل به احتیاط شده‌اند، ولی قدما هیچ اشاره‌ای به آن نکرده‌اند. در مورد جواز استظلال به هنگام اضطرار، هیچ اختلافی میان فقها نیست البته کفاره دارد. همچنین جواز استظلال (مطلقاً) برای زنان وکودکان اجماعی است وکفاره ندارد. در مورد استظلال در هوای بارانی و ابری و سرد، میان فقها اختلاف فتوا وجود دارد. استظلال چه اختیاری باشد و چه اضطراری، کفاره دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه

فقهای شیعه و سنی، در مورد استظلال بحث های فراوان دارند؛ مانند: استظلال در روز، استظلال در روزهای ابری، بارانی و هوای سرد و طوفانی، استظلال در حالت اضطرار،  استظلال بر بدن، استظلال در توقفگاه ها و منزلگا‌ه ها؛ چون توقف در پمپ بنزین‌ها، اسکان در منازل شهر مکه وعرفات و منا. استظلال برای زنان وکودکان، استظلال در شب و بالاخره کفارة استظلال.

میان فقهای شیعه، در بارة استظلال در روز؛ علی رغم اختلاف مبانی، اتفاق نظر وجود دارد، ولی میان فتاوای فقیهان شیعی با فقهای سنی اختلافی است فاحش.

 فتاوا در مورد استظلال، بر دو مبنا استوار است:

در مبنای نخست، استظلال به معنای سایه گرفتن از آفتاب است. بر این مبنا استظلال فقط در روز مصداق پیدا می‌کند و در شب مصداقی ندارد.

در مبنای دوم، استظلال را به معنای استتار و پوشش گرفته اند. بر این مبنا، علاوه بر روز، شب و هوای بارانی و ابری نیز از مصادیق استظلال به شمار می آید.

قدر متیقّن این دو مبنا، حرمت سایه گرفتن و استظلال در روز است و وجه افتراق میان آن دو، شب و روزهای ابری و بارانی است. مبنای فتاوای عالمان شیعه حرمت استظلال در روز است، اما بیشتر اهل سنت استظلال را جایز می‌دانند وحرمتی برای آن قائل نیستند.

در این نوشته، ضمن تبیین مباحث در هشت فصل، به پرسش های بی شمار مطرح در بحث استظلال پاسخ داده شده است.

 

 

 

فصل اول: معنا کاوی استظلال

ظل در لغت

«ظلّ»، در لغت به معنای سایه، تاریکی و ضد روشنایی است.1

اسْتَظَلَّ اسْتِظْلاَلاً [ظلّ‏] بالظلّ: به سوی سایه رفت و در آن نشست.

أَظَلَّ إظْلاَلاً [ظلّ‏] الیومُ : روز، سایه‏دار و ابری شد، او را زیر سایة خود در آورد. سایة خود را بر او افکند. 

  تَظَلُّلاً [ظلّ‏] بالشجرة : در زیر سایة درخت نشست. 

الظِّلّ، تاریکی شب.2

همچنین به چتر، «مظلّه» و به خیمه، «ظله» گفته می شود؛ از این جهت که سایه دارند.3

  فرق «ظل» و «فئ»

ظلّ، ضد روشنایی و اعم از فئ است. به سایة شب و سایة باغ و به هر چیزی که نور خورشید به آن نمی رسد «ظل» گفته می شود و «فئ» به سایه ای می گویندکه خورشید از آن برگشته باشد.4

ظل و ظلت گفته نمی شود، مگر در روز.5 فئ به معنای رجوع است و سایه در عصر بر می گردد.6  البته برای ظل معانی دیگری نوشته اند؛ مانند: بزرگی و عزّت؛  مرا زیر سایة خود گرفت؛ یعنی به من عزت بخشید.

سایه یا ستر؟

برخی ظل را به معنای ستر دانسته اند. مرحوم طبرسی7  می نویسد: اصل ظلّ به معنای ستر است که از آفتاب می پوشاند.

در «معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیه»8  آمده است: ظل، به معنای نبودن خورشید نیست. آنچنان که توهّم شده است. بلکه ظلّ امری وجودی است که خداوند آن را برای انتفاع بدن و غیر آن آفریده است. ظل در اصل به معنای ستر و پوشش است. از این قبیل است: ظلّ الجنه و ظلّ درخت؛ یعنی پوشش آن و پوشش اطرافش وسایة شب؛ یعنی سیاهی آن. چون همه چیز را می پوشاند. و ظلّ الشمس؛ یعنی چیزی که اشخاص را از حرارت آن می پوشاند.

شهید در دروس می نویسد: «هل التحریم فی الظلّ لفوات الضحی أو لمکان الستر؟»؛ «آیا حرمت استظلال به جهت نبود نور است یا به جهت ساتر و پوشش بودن؟»

به عبارت دیگر، آیا سایه امری است عدمی که با رفتن نور و روشنایی خورشید پدید می آید و یا امری وجودی است که حالت ساتریت وپوشش دارد؟ در فرض نخست، ظل و سایه فقط در روز و با وجود خورشید متصور است، ولی در شب که خورشید و نوری وجود ندارد، سایه تصور نمی شود؛ زیرا امری عدمی است. در  فرض دوم که سایه امری وجودی است، هیچ تفاوتی میان شب و روز وجود ندارد. این نظریه دارای طرفداران چندانی نیست، همچنان که صاحب حدائق پس از نقل گفتار شهید می فرماید: ظاهر اخبار و روایات به معنای نخست (یعنی سایه) اشاره دارد و مکرّر به زائر  امر شده که خود را در معرض خورشید قرار دهد؛ همچنان که در روایت عثمان و صحیح عبدالله بن مغیره آمده است: «اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ». ونهی ازکنیسه و محمل در برخی روایات دلیل نمی شود که علت تحریم استظلال، ساتریت باشد.9

    در اصطلاح فقه:

استظلال یعنی سایه گرفتن، سایه قرار دادن بر سر؛ مانند استفاده از چتر یا زیر سایه رفتن، سوار شدن بر ماشین دارای سقف.10

فصل دوم. استظلال در روز

استظلال در روز، با چهار شرط محقّق می شود:

1. مُحرم در حال اختیار باشد نه در حال اضطرار 2. سایه بر سر بیفتد نه بدن 3. استظلال در حال حرکت باشد نه در حال توقف و در منزلگاه 4 .  استظلال برای مردان باشد، نه برای زنان وکودکان.

در مورد «استظلال در روز» دو قول وجود دارد:   الف) حرمت استظلال، که نظریة مشهور فقهای شیعه است.   ب) جواز استظلال، که قول ابن جنید اسکافی و فقهای اهل سنت است.

الف. حرمت استظلال

 فقیهان شیعه؛ اعم از قدما، متأخرین و معاصر،  قائل به حرمت استظلال وسایه گرفتن به سر، در روز هستند؛ چه بر مبنای نخست، که استظلال را به معنای سایه گرفتن از آفتاب و مصداق آن را فقط در روز دانسته اند و چه بر مبنای کسانی که استظلال را به معنای استتار و پوشش می  دانندکه علاوه بر روز، شب و هوای بارانی و ابری را نیز مصداق استظلال می شمارند.

قدر متیقنِ هر دو نگاه و مبنا، حرمت سایه گرفتن و استظلال در روز است و وجه افتراق میان آن دو، شب و روزهای ابری وبارانی می باشد. بنا براین، فتاوای عالمان شیعه حرمت استظلال در روز است. بر خلاف اکثریت اهل سنت که استظلال را جایز می دانند و حرمتی برای آن قائل نیستند.

برخی از قدما به دلیل روشن بودن مسألة استظلال، به آن اشاره نکرده و یا گذرا از آن عبور کرده اند، ولی تعدادی فتوا داده اند که  به چند فتوا اشاره می کنیم:

علامة حلّی درکتاب «تذکرة الفقها» آورده است:

«استظلال در حال سیر و حرکت، بر مُحرم حرام است. پس بر محرم جایز نیست بر محمل و مانند آن، مثل هودج و کنیسه وعماریه و... (که دارای سقف می باشند) بنشیند. این مسأله نزد علمای ما اجماعی است.»11

 به نظر شیخ طوسی درکتاب «الخلاف»:

«محرم می تواند با لباس احرامش استظلال کند به شرط آن که ساتر را بالای سرش نگیرد. در این مسأله هیچ اختلافی میان عالمان شیعه نیست. لیکن اگر سایه بالای سر او قرار گرفت مانند نشستن در کنیسه (سایبانی شبیه هودج)، عماریه (سایبانی شبیه تاج) وهودج (کجاوه) درحال حرکت، جایز نیست... به دو دلیل: اجماع فرقة شیعه و احتیاط، چون اگر خود را از تابش خورشید نپوشاند، احرامش صحیح است.»12

امام خمینی1 و فقهای معاصر؛ مانند آیات عظام: اراکی، اردبیلی، بهجت، خویی، خامنه ای، جوادی آملی، زنجانی، سبحانی، سیستانی، گلپایگانی، صافی، فاضل، مکارم، نوری و وحید: سایه قرار دادن برای مردان در حال طی منزل جایز نیست، ولی برای زن ها و بچه‌ها، جایز است وکفّاره هم ندارد.13

از این فتاوا ـ که به عنوان نمونه بیان شد ـ استفاده می شود: استظلال وسایه گرفتن بر سر برای مردها و در حال اختیار و حالت سیر و حرکت، حرام است.

دلایل

برای قول مشهور، دلایلی چون اجماع و روایات اقامه شده است:

1. اجماع

علاّمة حلی در«تذکرة الفقها» و «منتهی المطلب» وشیخ طوسی در«خلاف» ادعای اجماع کرده اند. 

شیخ طوسی در خلاف، علاوه بر اجماع به احتیاط نیز اشاره کرده، می گوید: دلیل ما اجماع فرقه و احتیاط است.

علامه حلّی در تذکره آورده است: «عند علمائنا أجمع». این مسأله نزد علمای ما اجماعی است.

 بررسی دلیل اجماع

هرچند مسألة حرمت استظلال در روز، مورد اتفاق عالمان شیعه بوده وکسی  جز ابن جنید  فتوایی به خلاف نداده است، اما دلیل اجماع و احتیاط شیخ طوسی قابل بحث و بررسی است.

اولا: جز دو نفر(شیخ طوسی و علامه) کسی ادعای اجماع نکرده است. حتی صاحب جواهر که نوعاً به دلیل اجماع، آن هم به هر دو قسم؛ محصل و منقول اشاره دارد، در این مسأله هیچ اشاره ای به اجماع نکرده است.

ثانیاً: اجماع مطرح شده، اجماع منقول است که در حد یک خبر ارزیابی می شود.

ثالثاً:  ممکن است اجماع مطرح شده از نوع اجماع مدرکی باشد و مدرک آن، همان روایات باب باشد. بنابر این، دلیل اجماع دارای استحکام نیست.

اما احتیاطی که شیخ طوسی به آن اشاره کرده، چیز خوبی است؛ به ویژه حج، که سالی یک بار انجام می گیرد و ممکن است در طول عمر یک مرتبه نصیب شود، لیکن احتیاط از اصول عملیه است و دلیل به شمار نمی آید، بلکه فقها در مواردی به اصل احتیاط متوسل می شوند که دستشان از ادلة نقلی و عقلی کوتاه باشد.

2. روایات.

عمده دلیل حرمت استظلال در روز، روایات در حدّ تواتر است که به پنج گروه می باشد؛ بدین دلیل که برخی از روایات صحیح السند هستند، از بررسی اسناد رجالی آن ها صرف نظر می کنیم:

*  گروه نخست؛ نهی از تظلیل

 روایاتی که با واژة «تظلیل» آمده، شمارشان به هفت می رسد؛ تظلیل به معنای ایجاد ظل و ساختن سایه است؛ مانند: خیمه به پا کردن و استفاده از سایة آن، چتر گرفتن بالای سر و...

1. صحیح عبدالله بن مغیره [16955]

«عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ، قَالَ: قُلْتُ لأَبِی الْحَسَنِ الأَوَّلِ(علیه السلام) أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ؟ قَالَ: لاَ، قُلْتُ: أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُکَفِّرُ؟ قَالَ: لاَ، قُلْتُ: فَإِنْ مَرِضْتُ؟ قَالَ: ظَلِّلْ وَ کَفِّرْ، ثُمَّ قَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: مَا مِنْ حَاجٍّ یَضْحَى مُلَبِّیاً حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ إِلاَّ غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا».14

 روایت عبدالله بن مغیره دارای چهار فراز است: 1. سایه گرفتن درحال اختیار 2. پرداختن کفاره 3. سایه گرفتن هنگام بیماری (در حالت اضطرار) 4. بخشیده شدن گناهان حاجی که زیر تیغ آفتاب به  سر برده است.

از پرسش راوی و پاسخ امام(علیه السلام)  معلوم است که تظلیل در حال اختیار  جایز  نیست  و لو شخص بخواهد کفاره دهد. ولی تظلیل درحال اضطرار؛ مانند بیماری،  مانعی ندارد، لیکن باید کفاره بپردازد.

نکتة دیگر، واژة «ضحی» و «شمس» است که به ملاک تظلیل اشاره دارد؛ یعنی سایه گرفتن ازگرمای خورشید.

 2. صحیح اسحاق بن عمار:

«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یُظَلِّلُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ؟ قَالَ: لاَ إِلاَّ مَرِیضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ وَ الَّذِی لاَ یُطِیقُ الشَّمْسَ.»15

روایت دارای دو فراز است؛ 1. حالت اختیار 2. حالت اضطرار.

استدلال به روایت روشن است، سایه قرار دادن در حال اختیار جایز نیست، ولی استظلال درحال اضطرار مانند بیمار یا کسی که دارای مشکل است ویا  طاقت گرمای خورشید را ندارد، اشکال ندارد.

نکتة قابل توجه، واژة «تظلیل» و «شمس» است که حاکی از سایه گرفتن از خورشید می باشد.

3. صحیح محمد بن منصور

«عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَنْصُورٍ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الظِّلاَلِ لِلْمُحْرِمِ، فَقَالَ: لاَ یُظَلِّلُ إِلاَّ مِنْ عِلَّةٍ أَوْ مَرَضٍ.»16

این روایت که با دو سند؛ شیخ طوسی و شیخ کلینی ذکر شده، به عدم جواز تظلیل در حال اختیار و جوازآن در حال اضطرار دلالت می کند.

4. صحیح بکربن صالح

«عَنْ بَکْرِبْنِ صَالِحٍ، قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی  أَبِی جَعْفَرٍالثَّانِی8 أَنَّ عَمَّتِی مَعِی  وَ هِیَ زَمِیلَتِی وَ یَشْتَدُّ عَلَیْهَا الْحَرُّ إِذَا أَحْرَمَتْ فَتَرَی لِی أَنْ أُظَلِّلَ عَلَیَّ وَعَلَیْهَا فَکَتَبَ ظَلِّلْ عَلَیْهَا وَحْدَهَا.»17

اشارة روایت به  استظلال زنان و مردان است و نیز به عدم جواز تظلیل و نشستن در محمل سربسته در روز و در حال اختیار برای مردان تصریح دارد. راوی از امام(علیه السلام) می پرسد: با عمه ام به سفر حج می رویم. آیا اجازه می دهید برای خودم و او سایه بان تهیه کنم؟ (فَتَرَی لِی أَنْ أُظَلِّلَ عَلَیَّ وَ عَلَیْهَا؟). شاید در نظر راوی، استظلال برای زنان مجاز و برای مردان ممنوع بوده و با طرح این پرسش خواسته است بداندکه آیا او به عنوان  همراه معذور می تواند استظلال کند یا خیر؟ و امام(علیه السلام) در پاسخ وی فرمودند:  تنها برای عمه ات می توانی سایبان بسازی. تصریح  کلام: «ظَلِّلْ عَلَیْهَا وَحْدَهَا» آن است که تو مجاز به استفاده از سایبان نیستی.

این روایت  با سه سند از شیخ طوسی، شیخ صدوق و شیخ کلینی4 ذکرشده است.

5 . مُحَمَّدِ بْنِ فُضَیْلِ (مناظره ابویوسف با امام(علیه السلام))

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ، قَالَ: کُنَّا فِی دِهْلِیزِ یَحْیَی بْنِ خَالِدٍ بِمَکَّةَ وَ کَانَ هُنَاکَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی8 وَ أَبُو یُوسُفَ، فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو یُوسُفَ وَ تَرَبَّعَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ! جُعِلْتُ فِدَاکَ، الْمُحْرِمُ یُظَلِّلُ؟ قَالَ: لاَ. قَالَ: فَیَسْتَظِلُّ بِالْجِدَارِ وَ الْمَحْمِلِ وَ یَدْخُلُ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَضَحِکَ أَبُو یُوسُفَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ، فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ8: یَا أَبَا یُوسُفَ! إِنَّ الدِّینَ لَیْسَ یُقَاسُ کَقِیَاسِکَ وَ قِیَاسِ أَصْحَابِکَ. إِنَّ اللهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَمَرَ فِی کِتَابِهِ بِالطَّلاَقِ، وَ أَکَّدَ فِیهِ شَاهِدَیْنِ، وَ لَمْ یَرْضَ بِهِمَا إِلاَّ عَدْلَیْنِ وَ أَمَرَ فِی کِتَابِهِ بِالتَّزْوِیجِ وَ أَهْمَلَهُ بِلاَ شُهُودٍ، فَأَتَیْتُمْ بِشَاهِدَیْنِ فِیمَا أَبْطَلَ الله وَ أَبْطَلْتُمْ شَاهِدَیْنِ فِیمَا أَکَّدَ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ أَجَزْتُمْ طَلاَقَ الْمَجْنُونِ وَ السَّکْرَانِ. حَجَّ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَحْرَمَ وَ لَمْ یُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ. فَقُلْنَا کَمَا فَعَلَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) فَسَکَتَ».18

در این روایت و دو روایت بعدی، چند نکته نهفته است:

*  استظلال در روز حرام است؛ «الْمُحْرِمُ یُظَلِّلُ؟ قَالَ لاَ...».

*  استظلال در داخل منزل و خیمه و همچنین در سایة محمل و سایة دیوار جایز شمرده شده است؛ «فَیَسْتَظِلُّ بِالْجِدَارِ وَ الْمَحْمِلِ وَ یَدْخُلُ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ؟ قَالَ: نَعَمْ».

*  استظلال در حال حرکت و طی مسیر حرام شمرده شده و این مطلب به قرینة جملة بالا استنباط می شود.  

*  دلیل این احکام، سیره و عمل پیامبر(صلی الله علیه و آله)  است؛ «حَجَّ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَحْرَمَ وَ لَمْ یُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ».

*  فتوای برخی از اهل سنت که قائل به استظلال نیستند روشن می شود و دلیلشان نیز قیاس باطلی است که بدان دچار شده اند. آنان تفاوتی بین استظلال در حالت حرکت و استظلال در حالت توقف و منزلگاه نمی بینند.

6 .  جعفربن محمد مثنی خطیب از محمّد بنِ  فُضیل و بَشیر بن اسماعیل نقل کرده است که محمد به من گفت: ای پسر مثنّی آیا دوست داری خوشحالت کنم؟ گفتم: آری. پس همراه او شدم. در میان راه گفت: این فاسق (ابویوسف) در لحظاتی پیش وارد منزل امام(علیه السلام) شد و در مقابل ابوالحسن موسی بن جعفر8 نشست. سپس رو به آن حضرت گفت: ای ابوالحسن، نظر تو در مورد مُحرمی که در محمل استظلال کرده، چیست؟ حضرت فرمود: جایز نیست. پرسید: در خیمه استظلال می کند. فرمود: اشکال ندارد. ابو یوسف سخنش را تکرارکرد و در حالی که خندة استهزا آمیزی بر لب داشت گفت: ای ابو الحسن، فرق این دو حکم چیست؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: ای ابو یوسف در احکام دین قیاس نیست آنگونه که شما قیاس می کنید. شما با دین خدا بازی می کنید. ما کاری را انجام می دهیم که پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) انجام داد و سخنی می گوییم که پیامبر می گفت. رسول الله (هنگام احرام) بر راحله اش می نشست و استظلال نمی کرد، در حالی که آفتاب او را می آزرد. پس با بعض اعضای بدنش بعض دیگر را می پوشاند وچه بسا با دستش صورتش را می پوشاند (تا از سوزش خورشید در امان بماند.) ولی هنگامی که، در خیمه یا منزل و یا سایة دیوار فرود می آمد، سایه می گرفت و استظلال می کرد.19

7.  عثمان بن عیسی از برخی یارانش نقل می کند: ابو یوسف (عالم سنی20) نزد مهدی عباسی نشسته بود. در این زمان امام موسی بن جعفر8 نیز حضور داشت. وی از امام(علیه السلام) اجازه خواست تا مطلبی بپرسد. مهدی اجازه داد. ابویوسف گفت: سؤال کنم؟ امام فرمود: بپرس. ابو یوسف گفت: در مورد تظلیل مُحرم چه می گویید؟ امام فرمود: جایز نیست. وی پرسید: می تواند در داخل خانه خیمه به پا می کند؟! حضرت فرمود: جایز است. پرسید: فرق این دو حکم چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: در مورد زن حائض چه می گویی؟ آیا نمازش را قضا کند؟ گفت: خیر. فرمود: آیا روزه اش را باید قضا کند؟ گفت: آری. امام فرمود: فرق این دو حکم چیست؟ گفت: این چنین دستور آمده است. امام فرمود: درمورد استظلال نیز دستور اینگونه است! مهدی  عباسی خطاب به ابو یوسف گفت: دیدم که کاری نکردی. در پاسخ گفت: او مرا با سنگی رمی کرد که مغزم را شکافت.21

روایت محمدبن فضیل وعثمان بن عیسی نیز مانند روایت پیشین، استظلال درحال سیر وحرکت را حرام و استظلال درحال توقف و منزلگاه را جایز می شمارند و فتوای اهل سنت را هم روشن می سازند. 

نکتة دیگرآن که: روایات مناظرة ابویوسف با امام موسی بن جعفر8 هرچند به ظاهر متعدد است، ولی بعید نیست که همة این موارد دریک مجلس رخ داده باشد. در هر صورت، روایات سه گانه را؛ چه یک روایت وچه سه روایت بدانیم، دلالت آن بر مطلب بسیار روشن است.

*  گروه دوم؛ نهی از استظلال    

این دسته روایات، با واژة «استظلال» آمده و از سایه گرفتن یا زیرسایه رفتن  نهی می کند؛ مانند سوار شدن بر قبه وکنیسه و سوار شدن بر ماشین مسقف و هواپیما، یا...

8 . حُسَیْنِ بْنِ مُسْلِمٍ از امام جواد(علیه السلام) نقل کرده که از آن حضرت سؤال شد:  «مَا فَرْقٌ بَیْنَ الْفُسْطَاطِ وَ بَیْنَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ؟» امام فرمود: «لا یَنْبَغِی أَنْ یُسْتَظَلَّ فِی الْمَحْمِلِ» و فرق بین آن دو این است که: «أَنَّ الْمَرْأَةَ تَطْمَثُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَتَقْضِی الصِّیَامَ وَ لاتَقْضِی الصَّلاةَ»؛22  «زنی که در ماه رمضان عادت می شود، باید روزه اش را قضا کند ولی نمازش قضا ندارد.»

شیخ صدوق فرمود: یعنی حکم این دو نوع استظلال از جانب خداست وسنت الهی قیاس نمی شود.

چگونگی استظلال

روایت حسین بن مسلم در چگونگی استدلال، به تفاوت میان استظلال در حال توقف و منزلگاه و استظلال در حال سیر و حرکت پرداخته  وآن را با یک مثال، روشن ساخته است. اهل سنت به دلیل قیاس باطل، تفاوتی میان این دو نمی بینند و استظلال هر دو مورد را جایز می شمرند.

*  گروه سوم: نهی ازسوار شدن بر قبّه وکنیسه

قبّه سایبانی شبیه هودج وکنیسه و نوعی سایبان بوده که بر پشت مرکب قرار می دادند. الکناس، خانة آهو. المکنس سایه ای که آهو و حیوانات وحشی ازگرما به آن پناه می برند، (منجدالطلاب).

  9.  در صحیح محمدبن مسلم آمده است که گفت: از امام باقر یا امام صادق8 پرسیدم: آیا محرم سوار قبّه می شود؟ امام فرمود: خیر (جایز نیست). گفتم زن محرم چطور؟ فرمود: آری.23

10. هشام بن سالم می گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: آیا جایز است محرم بر کنیسه سوار شود؟ فرمود: خیر. لیکن برای زنان جایزاست.24

* گروه چهارم: دستور به اضحاء(آفتاب گرفتن)

توصیة این دسته از روایات این است که مُحرم خود را در معرض خورشید قرار دهد و در زیر تیغ آفتاب قرار گیرد و از رفتن زیر سایه بپرهیزد. ضحی و اضحاء؛ یعنی آفتاب بر او تابید.

11. حَفْص بن  بَخْتَرِی و هِشَام بن حَکَم؛ هر دو به نقل از امام صادق(علیه السلام)  آورده اند که فرمود: «...خود را برای کسی که برایش مُحرم شدی، در معرض خورشید قرار بده.»25

12. عبد الله بن مُغِیره گوید: از امام موسی بن جعفر8  از سایه گرفتن برای مُحرم پرسیدم. حضرت فرمود: «اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ»؛ آفتاب بگیر برای کسی که برایش احرام بستی. گفتم: من گرمایی ام و تحمّل گرمای آفتاب برایم مشکل است. فرمود: نمی دانی که خورشید همراه بخشش گناه مُحرمین غروب می کند؟26

در این دو روایت، کلمة «اضح» به صورت امر آمده و از مادة «ضحی» است؛ یعنی آفتاب بر او تابید.

* گروه پنجم. نهی از  استتار از خورشید

13. اسماعیل بن عبد الخالق گوید: از امام صادق(علیه السلام)  پرسیدم: آیا مُحرم می تواند خود را از خورشید بپوشاند وسایه بگیرد؟ فرمود: خیر، مگر آن که کهنسال یا دارای مشکل دیگری باشد.27

در روایت اسماعیل بن عبد الخالق، به  عدم جواز استظلال در حال اختیار وجواز آن در حال اضطرار تصریح شده است.

14.  مُعَلَّی بن خُنَیس از امام صادق(علیه السلام) نقل می کندکه فرمود: «لاَ یَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ بِثَوْبٍ وَ لاَ بَأْسَ أَنْ یَسْتُرَ بَعْضَهُ بِبَعْض»؛ «محرم نباید به وسیلة لباسش خود را از خورشید بپوشاند، لیکن پوشاندن بعضی از بدن با بعض دیگر اشکالی ندارد.»28

  15.  معاویة بن عمار از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: «لاَ بَأْسَ بِأَنْ یَضَعَ الْمُحْرِمُ ذِرَاعَهُُ عَلَى‏ وَجْهِهِ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَ لاَ بَأْسَ أَنْ یَسْتُرَ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ»؛ «اشکالی ندارد که محرم با آرنج  صورتش را از گرمای خورشید بپوشاند و همچنین ایرادی نیست به این که بعض بدنش را با بعض دیگر بپوشاند.»29

در این سه روایت، کلمة «استتار» و پوشاندن به کار رفته است.

 جمع بندی روایات:

پانزده روایت در پنج گروه آوردیم؛ برخی صحیح السند و قابل اعتماد بودند. برخی دیگر ضعیف تلقی می شدند، ولی ضعف آن ها با عمل اصحاب قابل جبران است. افزون بر این، روایات یاد شده در حدّ مستفیض بلکه تواتر است که همه از جهت منطوق یا مفهوم برحرمت استظلال در روز دلالت می کنند.

3. سیره

درسیرة پیامبر(صلی الله علیه و آله)  و امامان معصوم:  نمی توان یافت که وقتی مُحرم می شدند، هنگام حرکت و طی مسیر، استظلال کرده باشند، بلکه خود را در معرض آفتاب قرار می دادند و روایاتی شاهد بر این ادعا است:

در روایت محمد بن فضیل آمده است که امام موسی بن جعفر8 در پاسخ ابو یوسف، به سیرة پیامبر(صلی الله علیه و آله) استناد کرده، فرمودند: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله)  فَأَحْرَمَ وَ لَمْ یُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ» و در روایت قاسم بن صیقل که به سیرة امام جواد(علیه السلام) اشاره داشت، آمده است: «...کَانَ یَأْمُرُ بِقَلْعِ الْقُبَّةِ وَ الْحَاجِبَیْنِ إِذَا أَحْرَم»؛30  امام جواد(علیه السلام)  وقتی مُحرم می شد، دستور می داد قبه وکناره های محمل را بردارند تاهیچ سایه ای بالای سرشان نباشد. علاوه، اگر پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله)  و ائمة اطهار: درحال احرام، از سایه استفاده می کردند، به دلیل دواعی بر نقل، گزارش آن به ما می رسید و حال آن که  در این خصوص هیچ روایتی به دست ما نرسیده است.

در هر صورت، با دلایل ذکرشده ثابت شد که استظلال در حال سیر وحرکت برای مرد مُحرم در حال اختیار حرام است.

پیش تر آوردیم که در مورد «استظلال در روز» دو قول وجود دارد؛  «حرمت استظلال»، که نظریة مشهور فقهای شیعه بود و «جواز استظلال» که نظریة فقهای اهل تسنن است و در ادامه بدان خواهیم پرداخت:

ب. جواز  استظلال

ابن جنید و فقهای اهل سنت قائل به جواز استظلال در حال احرام اند.

1.  ابن جنید اسکافی که قائل به استحباب عدم تظلیل است، می نویسد: «یستحبّ للمحرم أن لا یظلّل على نفسه، لأنّ السنة بذلک جرت فان لحقه غیث (غیب، خ ل) أو خاف من ذلک فقد روی عن أهل البیت: جوازه، و روی أیضا أن یفدی عن کلّ یوم بمدّ و روی فی ذلک أجمع دم و روی لإحرام المتعة دم و لإحرام الحج دم آخر».31

همچنان که از کلام ابن جنید پیداست، وی قائل به استحباب عدم استظلال است و دلیل فتوای خود را روایات می داند. وی در عین حال، قائل به پرداخت کفاره نیز شده است.

لیکن درکلام ابن جنید تفریعی وجود دارد؛ «فإن لحقه عنت أو خاف من ذلک... دم»  این تفریع بنا بر نظر وی دلالت بر این دارد که ترک استحباب برای شخص مضطر منعی ندارد. ولی می تواند فدیه دهد یا قربانی کند. این عبارت دلیل بر جواز در حال اضطرار است، نه درحال اختیار. مفهومش آن است که استظلال در حال اختیار جایز نیست و گرنه این تفریع مفهومی نداشت.32  علاوه، فتوای ابن جنید فتوای شاذی است که جز اهل سنت هیچ موافقی ندارد.

دلا یل جواز

روایاتی وجود دارد که به ظاهر دلیل است بر جواز استظلال و تأیید قول ابن جنید:

1. صحیح حلبی 

«عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ فِی الْقُبَّةِ؟ قَالَ: مَا یُعْجِبُنِی إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَرِیضاً قُلْتُ: فَالنِّسَاءُ؟ قَالَ: نَعَم».33

حلبی می گوید: از امام صادق(علیه السلام) در مورد محرمی که بر قبه سوار می شود، پرسیدم؟ امام در پاسخ فرمود: تعجب نمی کنم، مگر آن که بیمار باشد. گفتم: زنان چطور؟ فرمود: جایز است.

استدلال. مَا یُعْجِبُنِی ظهور درکراهت استظلال دارد. بنابر این استظلال کراهه جایز است.

 2. صحیح حلبی‏

  «عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ فِی الْقُبَّةِ؟ فَقَالَ مَا یُعْجِبُنِی ذَلِکَ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَرِیضا».34

استدلال: این دو روایت، سوارشدن بر قبه را جای تعجب نمی داند و این یعنی جوازکراهتی سایه گرفتن در حال اختیار و در حال سیر؛ «مَا یُعْجِبُنِی» یعنی کراهت و این با روایات پیشین، که  برحرمت دلالت می کردند، در تعارض است.

پاسخ:  اوّلاً، دو روایت حلبی، یک روایت بیش نیست که با دوسند آمده است. ثانیاً به احتمال زیاد از روی تقیه صادر شده است. امام(علیه السلام) در محاصرة اهل سنت ـ که فتوا به جواز استظلال می دادند ـ  قرارگرفته و از روی تقیه فتوا به جواز داده است. شاهدش روایات گذشته است که از حدّ تواتر تجاوز کرده و بر حرمت استظلال دلالت داشتند. ثالثاً، روایت موافق عامه است و این ضعف روایت محسوب می شود. رابعاً، روایت حلبی نمی تواند در مقابل روایات مستفیضه بلکه متواترة گذشته عرض اندام کند.

3. «عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِی(علیه السلام) أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ، فَقَالَ: نَعَمْ وَ عَلَیْکَ الْکَفَّارَةُ، قَالَ: فَرَأَیْتُ عَلِیّاً إِذَا قَدِمَ مَکَّةَ یَنْحَرُ بَدَنَةً لِکَفَّارَةِ الظِّل‏ِّّ».35

علی بن جعفر گوید: از برادرم موسی بن جعفر8 پرسیدم: من محرم هستم وسایه می گیرم. امام فرمود: اشکال ندارد،  ولی باید کفاره بدهی. وفرمود: دیدم علی(علیه السلام)  هنگامی که وارد مکه شد برای کفاره سایه، یک شتر نحر کرد.

چگونگی استدلال

روایت دارای دو بخش است: بخش نخست به سؤال علی بن جعفر و بخش دوم به عمل امیر مؤمنان(علیه السلام) اشاره دارد.

در بخش نخست آمده است: علی بن جعفر عُرَیضی از برادرش امام موسی بن جعفر8 می پرسد: در حال احرام هستم، آیا می توانم سایه بان درست کنم؟ و امام(علیه السلام) بی آنکه سؤال کنند آیا بیماری یا سالم؟ اجازه دادند و این دلیل برجواز کراهتی استظلال در حال اختیار است.

پاسخ: اولاً سؤال ازتظلیل شخص راوی است نه عنوان محرم. علی بن جعفر همراه برادرش بوده  و امام از حال و روز و بیماری و ضعف برادرش با خبر بوده و نیازی به سؤال از بیماری او نمی دیده است. بنابر این حکم به جواز استظلال به جهت خصوصیتی است که در شخص راوی موجود می باشد.

 ثانیاً، لزوم پرداخت کفاره دلیل برحرمت استظلال است و با جوازآن سازگار نیست؛ چون معنی ندارد که هم جایز باشد و هم کفاره بدهد.

ثالثاً، استناد به سیرة امیرمؤمنان(علیه السلام) در بخش دوم، دلیل دیگری بر حالت اضطرار دارد؛ زیرا درسیره نیز به کفاره اشاره دارد و نحر شتر هم حمل بر افضلیت است. شاهد این مطلب سخن شیخ حرّعاملی در وسائل الشیعه است که می فرماید: جواز تظلیل در روایت حمل بر ضروت دارد و نحر شتر  افضل است و قربانی گوسفند به عنوان کفاره کفایت می کند.

4. صحیح جمیل بن دراج

«عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) قَالَ لَا بَأْسَ بِالظِّلَالِ لِلنِّسَاءِ وَ قَدْ رُخِّصَ فِیهِ لِلرِّجَالِ».36

جمیل بن دراج از امام صادق(علیه السلام)  نقل کرده که فرمود: استظلال برای زنان اشکال ندارد و برای مردان ترخیص شده است.

چگونگی استدلال

همچنان که برای زنان استظلال جایز است، برای مردان نیز ترخیص داده شده است و این ترخیص را دلیل بر جواز استظلال برای مردان شمرده اند.

پاسخ: اگر برای مرد سایه گرفتن جایز باشد،  تعبیر به ترخیص معنی ندارد؛ زیرا مناسب بود که رجال عطف بر نساء شود، در حالی که عطفی صورت نگرفته است؛ بنابراین، حکم ترخیص با اضطرار سازگار است؛ یعنی استظلال برای مردان ممنوع است ولی در مواقعی ترخیص داده شده اند. شاهد آن نیز کلمة «قد» است که در برخی موارد به معنای «گاهی» آمده است. شاهد دیگر، سخن صاحب وسایل الشیعه می باشدکه روایت را حمل بر اضطرار کرده است.

خلاصه این که با هیچ یک از روایات یاد شده نمی توان بر جواز استظلال مُحرم استدلال کرد. علاوه این که این روایات به فرض تعارض، با روایات متواترة حرمت قابل رقابت نیستند.

فتوای اهل سنت در مورد استظلال

میان فقهای اهل سنت، در مورد استظلال اختلاف است. بیشتر، آن  را جایز شمرده اند. گر چه ابن رشد از فقهای به نام درکتاب «بدایة المجتهد»37 و همچنین وهبه زحیلی از فقهای معاصر اهل سنت در کتاب «الفقه» به مسأله استظلال هیچ اشاره ای ندارند. فتوای اهل سنت را از کتاب خلاف نقل می کنیم:

شیخ طوسی درکتاب «الخلاف» می نویسد:   مالک، احمد و شافعی استظلال را جایز شمرده اند،38 وی از حنفی نامی نبرده است. در حج نیز دیده می شود که اهل سنت هنگامی که محرم شده اند، از اتوبوس های سقف دار استفاده می کنند.

آنان در جواز استظلال به دو دلیل «قیاس» و «روایات» استدلال کرده اند.  بیهقی در «سنن الکبری» به این روایات اشاره می کند.

 

الف) قیاس

از سه روایتی که پیش تر خوانده شد و به مناظرة ابو یوسف عامی با امام موسی بن جعفر8 اشاره داشت، به دست می آید که  اهل سنت با تمسک به قیاس، حکم به جواز استظلال می کنند.

درروایت محمدبن فضیل و  عُثْمَان بْن عیسَی، ابو یوسف بین دو حکم  قیاس می کرد و با همین قیاس باطل، قائل به جواز استظلال شده بود. او به تصور خود، فرقی میان استظلال در حال توقف و منزلگاه  و استظلال در حال سیر و حرکت نمی دید و با حالت استهزا، از امام(علیه السلام) که بین این دو فرق قائل بود، می پرسید: این دو چه فرقی دارند؟

او پرسید: ای ابوالحسن، نظرت در مورد مُحرمی که در محمل استظلال کرده، چیست؟ حضرت فرمودند: جایز نیست. پرسید: در خیمه استظلال می کند؟ فرمود: اشکال ندارد. ابو یوسف سخنش را تکرارکرد و در حالی که خندة استهزا آمیزی برلب داشت گفت: ای ابو الحسن، فرق این دو حکم چیست؟ امام(علیه السلام) درپاسخ فرمود: ای ابویوسف، در احکام دین قیاس نیست؛ آن گونه که تو و اصحابت قیاس می کنید. شما با دین  خدا بازی می کنید. ما کاری را انجام می دهیم که پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) انجام داد. و سخنی می گوییم که پیامبر می گفت.

 البته شاید این روایات به تنهایی نتواند به عنوان مستند فتوای اهل سنت مورد استناد قرار گیرد. ولی به ضمیمة حجیت قیاس نزد اهل سنت  و همچنین روایاتی که بیهقی در جواز استظلال به آن ها اشاره کرده، می تواند مورد استناد قرار گیرد.

 

ب) روایات

دلیل دیگر اهل سنت، روایاتی است که بیهقی درسنن کبری آن ها را در دو باب ذکرکرده است:   در باب «محرم یستظل بماشاء ما لم یمس رأسه» و در باب «من استحب للمحرم ان یضحی للشمس».  

1. «عَن یَحْیَى بْنِ الْحُصَیْنِ، عَنْ أُمِّ الْحُصَیْنِ قَالَتْ: حَجَجْتُ مَعَ النَّبِیِّ ـ صَلَّى الله عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَسَلَّمَ ـ حَجَّةَ الْوَدَاعِ فَرَأَیْتُ أُسَامَةَ وَبِلاَلاً ـ رَضِیَ اللهُ عَنهُمَا ـ وَ أَحَدُهُمَا آخِذٌ بِخِطَامِ نَاقَتِهِ وَالآخَرُ رَافِعٌ ثَوْبَهُ یَسْتُرُهُ مِنَ الْحَرِّ حَتَى رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ»39

أم الحصین خطاب به یحیی می گوید: با پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) در حجّة الوداع حج کردم. اسامه و بلال را دیدم یکی افسار ناقه اش را گرفته و دیگری لباسش را بلند کرده تا او را از گرمای آفتاب بپوشاند، این وضع تا رمی جمره عقبه ادامه داشت. 

 روایت خانم امّ الحصین که روایتش نزد اهل سنت نیز معتبر وحجت است، به عمل اسامه و بلال ـ چون از صحابه محسوب می شدند ـ  استدلال شده است. بدین صورت که یکی ازآن دو، لباس احرامش را برای در امان ماندن از حرارت آفتاب بالا آورده وتقریباً برای خود سایبانی ساخته بود. البته روایت اشاره ای به سر ندارد.

2. «عبد الله بن عباس ابن ابى ربیعة، قال: صحبت عمربن الخطاب ـ رضی الله عنه ـ  فما رأیته مضطرباً فسطاطاً حتى رجع».40

«عبدالله بن عیاش گوید: همراه عمربن خطاب در سفر حج بودم. او را در رفت وآمد در خیمه  تا برگشت از حج ندیدم.

  3. « أبصر بن عمر ـ رضی الله عنه ـ رجلاً على بعیره وهو محرم قد استظل بینه و بین الشمس، فقال له: اضح لمن أحرمت له».41

«نافع گوید: عبدالله بن عمر چشمش به مردی افتاد که در حال احرام سوار بر شتر بود و میان خود و خورشید سایه کرده بود. به او گفت: برای کسی که احرام بستی آفتاب بگیر.»

روایتی دیگر، نام آن مرد را ابن ابی ربیعه خوانده است. علامه نیز درکتاب «تذکره» این روایت را ذکر  می کند.42

4.  «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: مَا مِنْ مُحْرِمٍ یَضْحَى‏ لِلشَّمسِ حَتَّى تَغْرُبَ إِلاَّ غَرَبَتْ بِذُنُوبِهِ حَتَّى یَعُودَ کَمَا وَلَدَتْهُ أُمُّه‏».43

«از جابر نقل است که گوید: پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله)  فرمود: محرمی که تا غروب در زیر تیغ آفتاب بوده، گناهانش نیز غروب می کند و ریخته می شود، گویا تازه از مادر متولد شده است.»

بیهقی علاوه بر حمل دو روایت آخر بر «استحباب استظلال»، سند روایت جابر را نیز ضعیف می شمرد.

و دو روایت قبلی نیز به عمل بلال و عمر اشاره دارند.

فروعات:

فرع اول؛  استظلال از جانبین

آیا استظلال از جانبین (یعنی آنگاه که خورشید عمودی نتابد، بلکه تابش به صورت  افقی باشد؛ مانند عصر یا صبح ) جایز است؟

پاسخ: در استظلال، فرقی میان تابش عمودی و افقیِ خورشید نیست؛ زیرا در هر صورت خورشید به سر می تابد. فقها بر این مسأله فتوا داده اند.

امام خمینی1  :  در استظلال، فرقی بین سایة حاصل از تابش عمودی یا مایلِ خورشید نیست.44

آیت الله بهجت: احوط ترک سایه انداختن از آفتاب است، اگرچه منحرف از بالای سر باشد با چیزی که در سر ممنوع است.45

دلیلش نیز اطلاق روایات است وجانبین استثنا نشده است؛ مثلاً روایات اضحا، به ویژه روایاتی که می فرمود: «تغرب بذنوب المحرمین»، ظهور اضحا تا غروب خورشید است.

فرع دوم؛ استظلال بر بدن

ازملاک های حرمت استظلال، سایه گرفتن بر سر است، نه سایه گرفتن بر بدن، لذا می توان گفت: سایه گرفتن بر بدن منعی ندارد و بر آن استظلال صدق نمی کند. از این رو، عده ای از فقها فتوا بر جواز استظلال بر بدن داده اند. برخی هم قائل به احتیاط می باشند:

 1. شیخ طوسی: بدون هیچ خلافی محرم می تواند با لباسش استظلال کند مادام که بالای سرش سایه نیفتد.46

2.  امام خمینی1 :  اگر سایه فقط بر شانه بیفتد و بر سر نیافتد، استظلال صدق نمی‌کند.47

3. آیت الله خامنه ای: حرمت استظلال مختص سر است، بنا بر این استظلال بر کتف و سایر قسمت‌های بدن صدق نمی‌کند.48

4 . آیت الله فاضل قائل به احتیاط شده اند: بنابر احتیاط واجب سایه قرار دادن برای بدن نیز در حال سیر و پیمودن راه جایز نیست. بنابراین، نشستن در ماشین و بیرون نگهداشتن سر از شیشه یا سقف آن، خلاف احتیاط وجوبی است.49‌

دلیل

مهمترین دلیل برعدم صدق استظلال بر بدن، روایاتی است که پوشاندن بدن را جایز شمرده اند:

1. «عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام)  قَالَ لاَ بَأْسَ بِأَنْ یَضَعَ الْمُحْرِمُ ذِرَاعَهُ عَلَى وَجْهِهِ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَ لاَ بَأْسَ أَنْ یَسْتُرَ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ».50

معاویة بن عمار از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: اشکالی ندارد مُحرم آرنجش را برصورت بگیرد تا کمی ازگرمای خورشید در امان بماند وهمچنین ایرادی نیست که بعضی از بدنش را با بعض دیگر بپوشاند.   

  2. مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «...وَ لا بَأْسَ أَنْ یَسْتُرَ بَعْضَهُ بِبَعْض». پوشاندن بعضی از بدن با بعض دیگر اشکالی ندارد.51

 3. «عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ جَمِیعاً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ یُکْرَهُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ یَجُوزَ ثَوْبُهُ أَنْفَهُ مِنْ أَسْفَلَ...»52

«حفص بن بَختَرِی و هِشام بن حَکَم، هر دو از امام صادق(صلی الله علیه و آله) که فرمود: برای مُحرم مکروه است که با لباسش بینی اش را از پایین بپوشاند... »

4 . روایات محمد بن فضیل که به مناظرة ابویوسف با امام موسی بن جعفر8 پرداخته بود، به پوشاندن پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)  بعضی از بدنش را با دست اشاره داشت؛ (فَیَسْتُرُ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ وَ رُبَّمَا یَسْتُرُ وَجْهَهُ بِیَدِهِ).

بنا بر این، پوشاندن بدن و سایه گرفتن آن اشکالی ندارد؛ چه با حولة احرام چه با دست و یا چیز دیگر. آنچه باید در استظلال اجتناب شود سایه گرفتن بر سر است.

برای استدلال به عدم جواز یا احتیاط، می توان به روایت قاسم بن صیقل که به سیرة امام جواد(علیه السلام) پرداخته بود، استناد کرد؛ «کَانَ یَأْمُرُ بِقَلْعِ الْقُبَّةِ وَ الْحَاجِبَیْنِ إِذَا أَحْرَمَ». شاهد الْحَاجِبَیْنِ است که معمولاً بر بدن سایه می اندازد. امام(علیه السلام) دستور داده بود علاوه بر قبه، دو طرف محمل را نیز بر دارند تا هیچ سایه ای نباشد.

پاسخ: اولاً این سیره حکایت از شدت تقوای آن امام بزرگوار دارد وحجیت آن برای مردم قابل تأمل است. ثانیاً: روایت ضعیف است. قاسم بن صیقل نه توثیق خاص دارد و نه توثیق عام؛ مانند این که در اسناد کامل الزیارات یا تفسیر علی بن ابراهیم آمده. بنا بر این روایت مورد اعتماد نیست.53

فرع سوم. قرار گرفتن زیرسایه دیوار و...

در این مسأله چهار قول وجود دارد؛ برخی از فقها قائل به جواز واحتیاط استحبابی هستند، مانند امام خمینی وآیت الله گلپایگانی. برخی جایز می دانند؛ مانندآیات عظام خامنه ای، مکارم شیرازی و نوری همدانی. برخی احتیاط در ترک می دانند؛ مانندآیت الله خویی و بهجت و برخی میان سواره وپیاده تفاوت قائل شده اند؛ مانندآیت الله سیستانی.

 امام خمینی1 : در وقت طی منزل، استظلال به پهلوی محمل، کنارة ماشین و هر چیزی که بالای سر نباشد، بنابر احتیاط ترک شود، اگرچه جایز بودنِ آن، خالی از قوت نیست.54

 آیت الله گلپایگانی: احتیاط مستحب آن است که مرد مُحرِم در حال راه رفتن در سایه، چیزی که بالای سر او هم نیست نباشد.

آیت الله خامنه‌ای:  قرارگرفتن در سایة دیوار و درخت ومانند آن ها و نیز عبور از زیر سقف‌های ثابت؛ مانند پل و تونل، حتی در روز اشکال ندارد.

آیت الله مکارم: گذشتن از زیر پل‌های وسط راه مانعی ندارد و همچنین بودن در سایه‌ای که از دیوارهای اتومبیل سر باز و مانند آن به وجود می‌آید.

آیت الله نوری: استظلال، اختصاص به بالای سر دارد و شامل سایة حاصل از دیوار ماشین نمی‌شود.

آیت الله خویی:  و احوط بلکه اظهر این است که زیر سایة چیزی که روی سر نباشد نیز نرود، پس اگر از طرف چپ و راست چیزی بر او سایه بیفکند؛ به نحوی که تأثیر در کم شدن گرما یا سرما یا باد و نحو آن داشته باشد، جایز نیست و کفّاره دارد

  آیت الله بهجت: احوط این است که زیر سایة چیزی که روی سر نباشد نیز نرود. 

 آیت  الله سیستانی: سایه‌های متحرک که بالای سر محرم قرار نگرفته، برای پیاده مطلقاً جایز است و سواره احتیاطاً اجتناب کند، مگر این که کوتاه باشد که سر و سینه را فرانگیرد.55

دلایل

دلایل برجواز مطلقا، مؤیدات وروایاتی است که برخی را مرحوم شیخ حرّ عاملی در باب67 باب  «جَوَازِ مَشْیِ الْمُحْرِمِ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ...» آورده است.

 

1. روایت طبرسی در احتجاج

سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی(علیه السلام) ... أَ فَیَجُوزُ أَنْ یَمْشِیَ تَحْتَ الظِّلاَلِ مُخْتَاراً فَقَالَ لَهُ نَعَمْ ...إِنَّ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله) کَشَفَ ظِلاَلَهُ فِی إِحْرَامِهِ وَ مَشَی تَحْتَ الظِّلاَلِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ...»56

«محمدبن حسن از امام موسی(علیه السلام) پرسید: ... آیا جایز است مُحرم در حال اختیار زیر سایه حرکت کند؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری... پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله)  در حال احرام زیر سایه رفت.»

2. «مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ، قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی الرِّضَا(علیه السلام) هَلْ یَجُوزُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ یَمْشِى َ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ فَکَتَبَ نَعَم».57

«محمد بن اسماعیل گوید: به امام رضا(علیه السلام) نامه نوشتم و پرسیدم: آیا برای محرم جایز است که در سایة محمل حرکت کند؟ در پاسخ نوشت: آری.‏»

3. «مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِی ِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِى أَنَّهُ کَتَبَ إِلَی صَاحِبِ الزَّمَانِ(علیه السلام) یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْفَعُ الظِّلالَ هَلْ یَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِیَّةِ أَوِ الْکَنِیسَةِ وَ یَرْفَعُ الْجَنَاحَیْنِ أَمْ لاَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ لاَ شَى ْ‏ءَ عَلَیْهِ فِی تَرْکِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ».58

«محمد بن عبدالله طی نامه ای از صاحب الزمان(علیه السلام) پرسید: محرمی سایه بان (وسقف محمل) را بر می دارد. آیا چوب دو طرف عماریه یا کنیسه را نیز بردارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ نوشت: اگر چوب ها را بر ندارد، چیزی بر او نیست.»

در ذهن راوی چنین بوده که چوب های دیواره و جانبی عماریه وکنیسه، سایه می اندازند و محرم در معرض این سایه ها قرار می گیرد. آیا جایز است؟ امام پاسخ می دهد: وجود این چوب ها و دیواره ها منعی ندارد.

 دلیل معارض

برخی خواسته اند روایت قاسم بن صیقَل را به عنوان روایت معارض مطرح کنند.  

قَاسِمِ بْنِ صَّیْقَل گفت: هیچ کس را در رعایت سایه، سخت گیرتر از ابو جعفر8 ندیدم. هنگامی که محرم می شد، دستور می داد قبه و اطراف آن را بردارند.59

پاسخ:  عمل  امام جواد(علیه السلام)، از شدت تقوای آن حضرت بوده است و دلالت آن بر حرمت سایه گرفتن از جانبین، محل تامل است. علاوه، این سخن راوی است که از تقوای آن امام همام داد سخن می دهد. و این نشان از کثرت تقوای امام است که بر خلاف سیرة مردم از سایة اطراف قبّه نیز اجتناب می کند وگرنه سیرة مردم عدم اجتناب بوده است، و این از لحن سخن راوی فهمیده می شود. لذا راوی با تعجب می گوید: از میان مردم، با تقواتر از ابو جعفر ندیدم.

مؤید دیگرِ جواز این که  در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله)  مردم بیشتر پیاده به حج می رفتند وکاروانی حرکت می کردند تا گم نشوند و در سایة شتران کاروان قرار می گرفتند. اگر حرکت در سایة شتر حرام بود، آن حضرت آنان را منع می کرد. در حَجّة الوداع این اتفاق افتاده است. علاوه هیچ دلیل و روایتی دال بر منع، به ما نرسیده است.

فرع چهارم؛ گذشتن از زیر پل و تونل ها

رفتن از زیر پل ها وتونل ها که در مسیر واقع شده، به فتوای همه فقها اشکالی ندارد.

امام خمینی1 و سایر آیات عظام:  آنچه در حال احرام حرام است، سایه بر سر قرار دادن است؛ بنابراین، اگر ماشین از زیر پل‏هایی که در مسیر واقع شده، برود و محرم به ناچار از زیر پل‏ها عبور کند ویا ماشین مثلا در جایگاه بنزین، در زیر سقف، توقف کند و مُحرم زیر سقف قرار گیرد، مانعی نیست و کفّاره هم ندارد.60

فرع پنجم؛ بین الطلوعین

آیت الله سیستانی: سوار شدن در ماشین سقف‏دار و مانند آن، در شب و بین الطلوعین ... اشکال ندارد.

آیت الله‏ مکارم:   و در روزهای کاملاً ابری و بین الطلوعین ... مانعی ندارد.61

در اینجا، دلایل جواز استظلال در بین الطلوعین عبارت اند از:  «نبود دلیل بر منع استظلال» و «الحاق بین الطلوعین به  شب».

 

  پی نوشت ها:

1 .  فرهنگ ابجدی عربی ـ  فارسی، متن، ص60

2 .  المفردات فی غریب القرآن، ص 535

3 .  فرهنگ عربی فارسی نوین.

4 .  المفردات فی غریب القرآن، ص535

5 .  لسان العرب، ج‏11، ص415

6 .   قاموس قرآن، ج4، ص267

7  .  مجمع البیان، ذیل سورة نساء، آیة 56

8  .  ج2، ص449

9 .  حدائق الناضره، ج15، صص487 ـ 485

10 .   ر. ک. به: مناسک محشی، م437

11 .  تذکرة الفقها، ج7، ص340 

12 .  الخلاف؛ ج‌2، ص 318  

13 .   مناسک حج (محشی)، ص 232، م464 و م118

14 .  وسائل الشیعه، ج12، ص516، ح16955

15 .  همان، ص517، ح16959

16 .  همان، ص517، ح16960

17 .  همان، ص526، ح16982

18 .  همان، ص522، ح16970

19 .  وسائل ج12، ص521، ح16969

20 . ابو یوسف شاگرد ابو حنیفه ونخسین کسی است که ملقب به قاضی القضات حکومت شده است. تفصیل الشریعه، کتاب الحج، آیت الله فاضل، ج3، ص379

21 .  وسائل الشیعه، ج12، ص523، ح6972

22 .  وسائل الشیعه،  ج12، ص522، ح16971

23 .  همان، ص 516، ح16953

24 .  همان، ص516، ح16956

25 .  همان، ص512، ح16938

26 .  همان، ص518، ح16963

27 .   همان، ص 518، ح16961

28 .  همان، ص524، ح16976

29 .  همان، ح16977

30 .  همان، ص519، ح 16964

31 .  جواهر الکلام، ج18، ص394

32 .   تفصیل الشریعه، کتاب الحج، آیت الله فاضل، ج3، ص275

33 .   وسائل الشیعه، ج12، ص516، ح16954

34 .   همان، ص516، ح16957

35 .  همان، ج13، ص154، ح17463

36 .   همان، ج12، ص518، ح16962

37 .   بدایة المجتهد، ج1، ص226

38 .  خلاف، ج‌2، ص 318

39 .  سنن بیهقی، ج5، ص69، دارالمعرفه بیروت.

40 .  همان، ص70  

41 .  همان.

42 .  تذکرة الفقهاء (ط ـ الحدیثه)،  ج‌7، ص340، مسألة 259

43 .  سنن بیهقی، ج5، ص70

44 .  مناسک محشی، م479 

45 .  مناسک شیخ، ص27 

46 .  الخلاف، ج‌2، ص 318، م118

47  .  مناسک محشی، م480

48  .  مناسک، ص31، م 162

49 .  مناسک حج  محشی،  ص233

50 .  وسائل الشیعه، ج12، ص524، ح16977

51 .  همان، ح16976

52 .  همان، ص512، ح16938

53 .  ر. ک. به: تفصل الشریعه، ج4، ص387

54 .  مناسک محشی، م478

55 .  همان، ص237، م  269

56 .  وسائل الشیعه، ج12، ص524، ح16974

57 .  همان، ص524، ح16975

58 .  همان، ح16980

59 .  همان، ح16964

60 .  مناسک محشی، م475

61 .  مناسک محشی.